اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

33- سفیان بن عیینة حنفی/[1] [متوفّای 198 ه‍ . ق]

33- سفیان بن عیینة حنفی/[1]
[متوفّای 198 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، دانشور حافظ، شیخ الاسلام، ابومحمد، سفیان بن عینیة بن میمون هلالی کوفی، محدّث سرزمین حَرَم و آزاده‌ی محمد بن مزاحم - برادر ضحّاک بن مزاحم - می‌باشد.

            وی به سال 107 ه‍ . ق دیده به جهان گشود و در همان اوان کودکی و خردسالی، به جست و جو و کند و کاو علم و دانش و حکمت و فرزانگی پرداخت و در راستای یادگیری و فراگیری، به تلاش و کوشش ایستاد.

            از کسانی که سفیان بن عینیة، به سماع حدیث از آن‌ها پرداخته است، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            عمرو بن دینار؛ زهری؛ زیاد بن علاقة؛ ابواسحاق؛ اسود بن قیس؛ زید بن اسلم؛ عبدالله بن دینار؛ منصور بن معتمر؛ عبدالرحمن بن قاسم؛ و دیگر بزرگان عرصه‌ی حدیث شناسی و رجال پژوهی.

            و از کسانی که از سفیان بن عینیة، حدیث سماع نموده‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            اعمش؛ ابن جریج؛ شعبة و دیگر اساتید وی؛ عبدالله بن مبارک؛ عبدالرحمن بن مهدی؛ شافعی؛ احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین؛ اسحاق بن راهویه؛ و تعداد بی‌شماری دیگر از سائر مردمان.

            سفیان بن عینیة، امام و پیشوای دینی و حجّت و حافظ حدیث بود؛ او، بهره‌ی فراوانی از علم و دانش داشت و از جایگاه و شأنی والا و مقام و منزلتی بالا برخوردار بود.

            شافعی گوید: «لو لا مالک وسفیان، لذهب علم الحجاز»؛ «اگر چنان‌چه مالک بن انس و سفیان بن عیینة نمی‌بودند، حتماً علم و دانش، از سرزمین حجاز، رخت برمی بست».

            عبدالرحمن بن مهدی گوید: «کان ابن عیینة من اعلم الناس بحدیث اهل الحجاز»؛ «سفیان بن عیینة، از داناترین مردمان، نسبت به احادیث و روایات اهل حجاز بود».

            ترمذی گوید: «سمعتُ البخاری یقول: سفیان بن عینیة، احفظ من حماد بن زید»؛ «از امام بخاری شنیدم که می‌گفت: سفیان بن عینیة، نسبت به حماد بن زید، در عرصه‌ی روایت و درایت، حافظ‌تر و ضابط‌تر است.»

            حرملة گوید: «سمعتُ الشافعی یقول: ما رأیتُ احداً فیه من آلة العلم ما فی سفیان، وما رأیتُ احداً أکفّ عن الفتیامنه؛ وما رأیتُ أحداً احسن لتفسیر الحدیث منه»؛ «از امام شافعی شنیدم که می‌گفت: ابزار و وسائلی که از علم و دانش، در نزد سفیان بن عینیة دیدم، در کسی دیگر مشاهده نکرده‌ام؛ و هرگز کسی را در امر فتوا، خودداری کننده‌تر و امتناع ورزنده‌تر از سفیان بن عینیة ندیده‌ام؛ و همچنین کسی را مشاهده نکرده‌ام که بهتر از سفیان بن عینیة، به تفسیر و تشریح و تبیین و توضیح روایات و احادیث بپردازد».

            احمد بن حنبل گوید: «ما رأیتُ اَعلم بالسنن منه»؛ «کسی را نسبت به «سُنن» (احادیث و روایات)، داناتر و آگاه‌تر از سفیان بن عینیة ندیده‌ام».

            علی بن مدینی گوید: «ما فی اصحاب الزهری، اتقن من ابن عیینة»؛ «در میان شاگردان زهری، کسی مطمئن‌تر و معتبرتر و مؤثق‌تر و قابل اعتمادتر از سفیان بن عیینه، وجود ندارد».

            احمد عجلی نیز گوید: «کان ابن عیینة ثبتاً فی الحدیث؛ وحدیثه، نحو من سبعة آلاف؛ ولم یکن له کتب»؛ «سفیان بن عیینة، در حدیث، فردی مطمئن و معتبر و مؤثق و مُعتمد و درستکار بود؛ و احادیث و روایات وی نیز در حدود هفت هزار حدیث بود که برای نقل و روایت آن‌ها، کتاب‌هایی را نیز در دسترس نداشت (بلکه احادیث را مبتنی بر حفظ خویش، برای مردم بیان می‌کرد؛ و این خود، بیانگر حافظه‌ی قوی و هوش سرشار و توان شگفت انگیز و حیرت آور وی بود)».

            بهز بن اسد گوید: «ما رأیتُ مثله ولا شعبة»؛ «کسی را به سان سفیان بن عیینة ندیده‌ام؛ حتّی شعبة نیز همانند و شبیه وی نبود».

            علامه ذهبی در ادامه گوید: «اتّفقت الائمّة علی الاحتجاج بابن عیینة لحفظه وامانته؛ وقد حجّ سبعین سنة؛ مات فی جمادی الاخرة سنة ثمان وتسعین ومائة»؛ «ائمه و پیشوایان عرصه‌ی روایت و درایت، به خاطر حفظ و امانت داری سفیان بن عیینة، بر استدلال کردن و استناد جستن به احادیث و روایات وی اتفاق نظر دارند. وی در طول زندگی خویش، هفتاد مرتبه حج کرد و برای انجام مراسم حج، به مکه‌ی مکرمه، رهسپار و روان گردید؛ و سرانجام در ماه جمادی الاخر، به سال 198 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید».

            و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] این را بیان داشته است که سفیان بن عیینة، از آن دسته از محدّثان و راویانی می‌باشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نموده‌اند.

            و حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[4]، به بیان بیوگرافی سفیان بن عیینة پرداخته و او را در شمار دانشوران و صاحب نظران احناف، برشمرده و در ادامه گفته است: «کان یقول: اوّل من أقعدنی للحدیث ابوحنیفة؛ وفی روایة دخلتُ الکوفة ولم یتمّ لی عشرون سنة؛ فقال ابوحنیفة لاصحابه ولأهل الکوفة: جاءکم حافظ علم عمرو بن دینار. قال: فجاء الناس یسألونی عن عمرو بن دینار. فاوّل من صیّرنی محدّثا، ابوحنیفة»؛ «سفیان بن عیینة، پیوسته چنین می‌گفت: «نخستین کسی که مرا برای (تعلیم و آموزش) حدیث نشاند، ابوحنیفه بود». و در روایتی دیگر آمده است که سفیان گوید: «در حالی که کمتر از بیست سال، سنّ داشتم، به کوفه آمدم؛ ابوحنیفه/ خطاب به شاگردان خویش و مردمان کوفه گفت: حافظ علم و دانش عمرو بن دینار به نزدتان آمد.

                سفیان بن عیینة گوید: «پس از سخن امام ابوحنیفه/، مردم متوجه من شدند و به نزدم آمدند و از علم و دانش و روایات و احادیث عمرو بن دینار از من می‌پرسیدند؛ از این رو، نخستین کسی که باعث محدّث شدن من شد، امام ابوحنیفه/ بود».

                حافظ عبدالقادر قرشی گوید: «و روی له الشیخان»؛ «از سفیان بن عیینة، امام بخاری و امام مسلم، حدیث روایت نموده‌اند»

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[5]، و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[6]، سفیان بن عیینة را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده‌اند.

            و در کتاب «جامع المسانید»[7] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «یروی عن الامام ابی حنیفة/ کثیراً فی هذه المسانید»؛ «سفیان بن عیینة، در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ بسیار حدیث روایت نموده است».

نگارنده‌ی سطور گوید:

            سفیان بن عیینة، از ابوحنیفه، از عطاء بن ابی رباح، از ابوهریرهس روایت کرده است که آن حضرت ج فرموده‌اند: «اذا طلع النجم، رفعت العاهة عن اهل کلّ بلدة»؛ «هرگاه ستاره‌ی ثریا طلوع کند؛ آفت از مردمان هر شهری، برداشته می‌شود».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[8] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از سفیان بن عیینة، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

                سفیان بن عیینة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «المداراة مع الناس»[9]

            «حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنِ ابْنِ المُنْکَدِرِ، حَدَّثَهُ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَیْرِ، أَنَّ عَائِشَةَ، أَخْبَرَتْهُ: أَنَّهُ اسْتَأْذَنَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ فَقَالَ: «ائْذَنُوا لَهُ، فَبِئْسَ ابْنُ العَشِیرَةِ - أَوْ بِئْسَ أَخُو العَشِیرَةِ -» فَلَمَّا دَخَلَ أَلاَنَ لَهُ الکَلاَمَ، فَقُلْتُ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، قُلْتَ مَا قُلْتَ، ثُمَّ أَلَنْتَ لَهُ فِی القَوْلِ؟ فَقَالَ: «أَیْ عَائِشَةُ، إِنَّ شَرَّ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ تَرَکَهُ - أَوْ وَدَعَهُ النَّاسُ - اتِّقَاءَ فُحْشِهِ»»(ح 6131)

            «قتیبة بن سعید، از سفیان بن عیینة، از ابن منکدر، از عروة بن زبیر، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: مردی از رسول خدا ج اجازه‌ی ورود خواست؛ آن حضرت ج فرمود: «به وی، اجازه‌ی ورود بدهید؛ به راستی او مرد بدِ قبیله‌ی خویش - یا برادر بدِ قبیله‌ی خود - است». آنگاه که وی داخل خانه شد، رسول خدا ج با نرمی، با وی صحبت کرد. (پس از آن که، آن مرد از نزد رسول خدا ج رفت) خطاب به آن حضرت ج گفتم: ای رسول خدا ج! شما بیشتر در مورد وی، سخنهایی گفتید، سپس با نرمی و ملاطفت با وی صحبت نمودید؟ آن حضرت ج فرمود: «ای عایشه! همانا بدترین کس به نزد خدا، فردی است که مردم به خاطر بدزبانی، او را ترک نمایند یا واگذارند».

* در باب «ما یجوز من الشعر والرجز والحداء وما یکره»[10]

            «حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ قَیْسٍ، سَمِعْتُ جُنْدَبًا، یَقُولُ: بَیْنَمَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمْشِی إِذْ أَصَابَهُ حَجَرٌ، فَعَثَرَ، فَدَمِیَتْ إِصْبَعُهُ، فَقَالَ: «هَلْ أَنْتِ إِلَّا إِصْبَعٌ دَمِیتِ ... وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ مَا لَقِیتِ»»(ح 6146)

            «ابونعیم، از سفیان بن عیینة، از اسود بن قیس، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از جندبس شنیدم که می‌گفت: در همین اثناء که رسول خدا ج رو به جلو حرکت می‌کرد، به ناگاه سنگی به پایش اصابت کرد؛ از این رو، آن حضرت ج لغزید و انگشت وی، خونین شد؛ آن حضرت ج فرمود: «تو انگشتی بیش نیستی که زخمی شده‌ای؛ و آنچه به تو وارد شده است، در راه خدا می‌باشد».

* در باب «قول النبی ج: انّما الکرم قلب المؤمن»[11]

            «حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ المُسَیِّبِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَیَقُولُونَ الکَرْمُ، إِنَّمَا الکَرْمُ قَلْبُ المُؤْمِنِ»»(ح 6183)

            «علی بن عبدالله، از سفیان بن عیینة، از زهری، از سعید بن مسیّب، از ابوهریرهس، برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «مردم، به انگور، کرْم می‌گویند، در حالی که «کرْم» قلب مؤمن است».

* در باب «التبسّم والضحک»[12].

* در باب «الفهم فی العلم»[13].

* در باب «الاغتباط فی العلم والحکمة»[14].

* در باب «العلم والعظة باللیل».[15]

* در باب «ما یستحب للعالم اذا سئل: ایّ الناس اعلم؟ فیکل العلم الی الله تعالی»[16].

* در باب «لا یتوضّأ من الشّک حتّی یستیقن»[17].

* در باب «من لم یر الوضوء الّا من المخرجین، القبل والدبر»[18].

* در باب «البزاق والمخاط ونحوه فی الثوب»[19].

* در باب «الوضوء فی الغسل»[20].

* در باب «کیف کان بدء الحیض»[21].

            به هر حال، روایات سفیان بن عیینة/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 285 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «سفیان بن عیینة» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/2/94؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/330؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغددی 9/174؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/403؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 4/225؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/379؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 2/170؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 4/140؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/371؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 123؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/354؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 7/368؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 5/364؛ «وفیات الاعیان»؛ ابن خلکان 1/391؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 119؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/195

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/262 و 263 و 264

[3]-           «تهذیب التهذیب» 4/104

[4]-           «الجواهر المضیة» 1/250 و 251

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 115

[6]-           «المناقب»، کردری 2/219

[7]-           «جامع المسانید»، خوارزمی 2/469

[8]-           «جامع المسانید» 1/138 و 139

[9]-           الجامع الصحیح، امام بخاری 2/905

[10]-        همان 1/908

[11]-        همان 2/913

[12]-        همان 2/899

[13]-        همان 1/16

[14]-        همان 1/17

[15]-        همان 1/22

[16]-        همان 1/23

[17]-        همان 1/25

[18]-        همان 1/30

[19]-        همان 1/38

[20]-        همان 1/39

[21]-        همان 1/43

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد