اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

36- سُلیمان بن حیّان اَزْدی کوفی حنفی/[1] [متوفّای 190 ه‍ . ق]

36- سُلیمان بن حیّان اَزْدی کوفی حنفی/[1]
[متوفّای 190 ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:

            سلیمان بن حیّان، همان «ابوخالد احمر کوفی جعفری» می‌باشد که در «جُرجان»، دیده به جهان گشود. از کسانی که سلیمان بن حیّان، از آن‌ها به روایت حدیث پرداخته است، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            سلیمان تیمی؛ حُمید طویل؛ داود بن ابی هند؛ ابن عون؛ یحیی بن سعید انصاری؛ ابن عجلان؛ هشام بن عروة؛ عبیدالله بن عمر؛ ابن جریج؛ هشام بن حسان؛ یزید بن کیسان؛ عاصم احول؛ حاتم بن ابی صغیرة؛ حسین معلّم؛ ابومالک اشجعی؛ سعید بن ابوعروبة؛ اعمش؛ شعبة؛ عبدالحمید بن جعفر؛ عثمان بن حکیم؛ منصور بن حیّان و دیگران.

و از کسانی که از سلیمان بن حیّان، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ دو پسر ابی شیبة؛ آدم بن ابی ایاس؛ اسد بن موسی؛ فریابی؛ ابوکریب؛ ابوسعید اشج؛ یوسف بن موسی قطّان؛ عمرو الناقد؛ ابوتوبة حلبی؛ صدقة بن فضل؛ محمد بن عبدالله بن نُمیر؛ محمد بن سلام بِیکندی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            ابن ابی مریم، به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «سلیمان بن حیّان، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و مطمئن و درستکار بود».

            و بدین سان، علی بن مدینی نیز در مورد سلیمان بن حیّان، اظهار نظر نموده و او را ستوده و به تعریف و تمجید و تقدیر و سپاس از وی، پرداخته است.

            و عثمان دارمی، به نقل از یحیی بن معین گوید: «لیس به بأس»؛ «در احادیث و روایت سلیمان بن حیّان، نمی‌توان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد است».

            و بدین سان، نسایی نیز در مورد سلیمان بن حیّان، اظهارنظر نموده و به تعریف و سپاس از وی پرداخته و او را مؤثق و قابل اعتماد و امین و درستکار و شریف معرّفی نموده است.

            و عباس دوری به نقل از یحیی بن معین گوید: «صدوق ولیس بحجة»؛ «سلیمان بن حیّان، فردی صادق و راستگو و درستکار و امین است، ولی در حدیث، حجّت نیست؛ از این رو، احادیث وی نوشته می‌شود و بدان‌ها استناد می‌شود».

            و ابوهشام رفاعی گوید: «حدثنا ابوخالد الاحمر الثقة الامین»؛ «ابوخالد احمر (سلیمان بن حیّان)، به ما چنین خبر داده است؛ و به راستی که وی، فردی مؤثق و قابل اعتماد و امین و مطمئن و صادق و معتبر می‌باشد».

            و ابوحاتم گوید: «صدوق»؛ «سلیمان بن حیّان، از زمره‌ی افراد صادق و راستگو و امین و درستکار و شریف و وفادار و قابل اعتماد و معتبر می‌باشد».

            هارون بر این باور است که سلیمان بن حیّان، به سال 190 ه‍ . ق دار فانی را وداع گفته و به رحمت ایزدی پیوسته است؛ ولی ابن سعد و خلیفه برآنند که وی به سال 189 ه‍ . ق درگذشته و چهره در نقاب خاک کشیده است.

حافظ ابن حجر عسقلانی در ادامه گوید:

            ابن سعد گفته است: «کان ثقة کثیر الحدیث»؛ «سلیمان بن حیّان، روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد بود که بسیار به روایت حدیث می‌پرداخت».

            و ابن حبّان نیز، وی را در شمار راویان و محدّثان ثقه و معتبر و مطمئن و قوی ذکر کرده است.

            احمد عجلی گوید: «ثقة، ثبت، صاحب سنّة»؛ «سلیمان بن حیّان، فردی مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد و صاحب سنّت و متعهّد و پایبند بدان می‌باشد».

            و علاوه از این‌ها، سلیمان بن حیّان، از آن دسته از راویانی می‌باشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نموده‌اند.

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[3]، سلیمان بن حیّان را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، وی را در زمره‌ی راویان شهر کوفه ذکر نموده که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته است.

            و ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی نیز در کتاب «جامع المسانید» [5]، سلیمان بن حیّان را در فصل: «ذکر من روی عن الامام ابی حنیفة فی هذه المسانید» ذکر کرده است؛ یعنی: «بیان افرادی که در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته‌اند».

نگارنده گوید:

            سلیمان بن حیّان اَزْدی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «الصلاة فی مواضع الابل»[6]

            «حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ الفَضْلِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَیَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، قَالَ: رَأَیْتُ ابْنَ عُمَرَ «یُصَلِّی إِلَى بَعِیرِهِ»، وَقَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَفْعَلُهُ»(ح 430)

            «صدقة بن فضل، از سلیمان بن حیّان، از عبیدالله، از نافع برای ما روایت کرده که وی گفته است: عبدالله بن عمرب را دیدم که شتر خود را ستره قرار داده بود و به سوی آن نماز می‌گزارد و گفت: رسول خدا ج را دیدم که چنین می‌کرد».

* در باب «من مات علیه صوم»[7]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ، حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ عَمْرٍو، حَدَّثَنَا زَائِدَةُ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُسْلِمٍ البَطِینِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أُمِّی مَاتَتْ وَعَلَیْهَا صَوْمُ شَهْرٍ، أَفَأَقْضِیهِ عَنْهَا؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَدَیْنُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یُقْضَى، قَالَ سُلَیْمَانُ: فَقَالَ الحَکَمُ، وَسَلَمَةُ، - وَنَحْنُ جَمِیعًا جُلُوسٌ حِینَ حَدَّثَ مُسْلِمٌ بِهَذَا الحَدِیثِ - قَالاَ: سَمِعْنَا مُجَاهِدًا، یَذْکُرُ هَذَا، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، وَیُذْکَرُ عَنْ أَبِی خَالِدٍ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، عَنِ الحَکَمِ، وَمُسْلِمٍ البَطِینِ، وَسَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، وَعَطَاءٍ، وَمُجَاهِدٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: قَالَتِ امْرَأَةٌ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ أُخْتِی مَاتَتْ، وَقَالَ یَحْیَى، وَأَبُو مُعَاوِیَةَ: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، عَنْ مُسْلِمٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: قَالَتِ امْرَأَةٌ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ أُمِّی مَاتَتْ، وَقَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: عَنْ زَیْدِ بْنِ أَبِی أُنَیْسَةَ، عَنِ الحَکَمِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: قَالَتِ امْرَأَةٌ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ أُمِّی مَاتَتْ وَعَلَیْهَا صَوْمُ نَذْرٍ، وَقَالَ أَبُو حَرِیزٍ، حَدَّثَنَا عِکْرِمَةُ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: قَالَتِ امْرَأَةٌ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: مَاتَتْ أُمِّی وَعَلَیْهَا صَوْمُ خَمْسَةَ عَشَرَ یَوْمًا»(ح 1953)

            «محمد بن عبدالرحیم، از معاویة بن عمرو، از زائدة، از اعمش، از مُسلم بطین؛ از سعید بن جبیر، از ابن عباسب برای ما روایت کرده که وی گفته است: مردی به نزد پیامبر ج آمد وگفت: ای رسول خدا ج! مادرم وفات کرد و بر ذمّه‌اش یک ماه روزه بود؛ آیا من می‌توانم از جانب او روزه بگیرم؟ آن حضرت ج فرمود: «آری؛ دَین خداوند، سزاوارتر است که ادا گردد».

            سلیمان گوید: حَکم و سَلَمة گفته‌اند: ما همه نشسته بودیم هنگامی که مُسلم بطین، این حدیث را بیان کرد؛ و از مجاهد شنیدم که این حدیث را از ابن عباسب ذکر می‌کرد.

            و از ابوخالد احمر (سلیمان بن حیّان)، ذکر شده که: اعمش، از حکم و مُسلم بطین و سلمة بن کهیل، روایت کرده است و آن‌ها نیز از سعید بن جبیر، عطاء و مجاهد روایت کرده‌اند که ابن عباسب گفت: زنی به پیامبر ج گفت: خواهر مرده است (تا آخر حدیث)».

* در باب «ما یذکر من صوم النبیّ ج وافطاره»[8]

            «حَدَّثَنِی عَبْدُ العَزِیزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ حُمَیْدٍ، أَنَّهُ سَمِعَ أَنَسًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «یُفْطِرُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یَصُومَ مِنْهُ، وَیَصُومُ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یُفْطِرَ مِنْهُ شَیْئًا، وَکَانَ لاَ تَشَاءُ تَرَاهُ مِنَ اللَّیْلِ مُصَلِّیًا إِلَّا رَأَیْتَهُ، وَلاَ نَائِمًا إِلَّا رَأَیْتَهُ» وَقَالَ سُلَیْمَانُ، عَنْ حُمَیْدٍ، أَنَّهُ سَأَلَ أَنَسًا فِی الصَّوْمِ»(ح 1972)

            «عبدالعزیز بن عبدالله، از محمد بن جعفر؛ از حُمید، برای من روایت کرد: که وی گفته است: از انس بن مالکس شنیده که وی گفته است: رسول خدا ج چندان از یک ماه روزه نمی‌گرفت که با خود می‌گفتیم: دیگر روزی از آن ماه را روزه نمی‌گیرد؛ و گاهی چنان از یک ماه روزه می‌گرفت که می‌پنداشتیم که دیگر از آن ماه، روزی را افطار نخواهد کرد؛ و هر پاسی از شب را دوست داشتی که آن حضرت ج رادر حال عبادت بیابی، می‌یافتی و اگر می‌خواستی او را در حال استراحت ببینی، می‌دیدی».

            سلیمان بن حیّان: از حُمید نقل می‌کند که وی از انس بن مالکس در مورد روزه‌ی پیامبر ج پرسید».

* در باب «ما یذکر من صوم النبیّ ج وافطاره»[9]

            «حَدَّثَنِی مُحَمَّدٌ هُوَ ابْنُ سَلاَمٍ، أَخْبَرَنَا أَبُو خَالِدٍ الأَحْمَرُ، أَخْبَرَنَا حُمَیْدٌ قَالَ: سَأَلْتُ أَنَسًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنْ صِیَامِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «مَا کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَاهُ مِنَ الشَّهْرِ صَائِمًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ مُفْطِرًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ مِنَ اللَّیْلِ قَائِمًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ نَائِمًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ مَسِسْتُ خَزَّةً وَلاَ حَرِیرَةً، أَلْیَنَ مِنْ کَفِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلاَ شَمِمْتُ مِسْکَةً، وَلاَ عَبِیرَةً أَطْیَبَ رَائِحَةً مِنْ رَائِحَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»»(ح 1973)

            «محمد، از ابوخالد احمر (سلیمان بن حیان)، از حُمید، برای من روایت کرده که وی گفته است: از انس بن مالکس درباره‌ی روزه‌ی پیامبر ج پرسیدم؟ وی گفت: هر وقت، در ماهی می‌خواستم او را روزه دار ببینم، می‌دیدم؛ و اگر می‌خواستم او را در حال خوردن (غیر روزه) ببینم، می‌دیدم؛ و هر پاسی از شب را دوست داشتم او را در حال عبادت بیابم، می‌یافتم و اگر می‌خواستم او را در حال استراحت ببینم، می‌دیدم؛ و هیچ پارچه‌ی پشمی یا ابریشمی را که نرمتر از دست‌های مبارک رسول خدا ج باشد، لمس نکردم؛ همچنین، مُشک و گلابی را خوشبوتر از رایحه‌ی آن حضرت ج نیافتم».




[1]-           بیوگرافی «سلیمان بن حیّان اَزْدی کوفی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/2/8؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/313؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/395؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/392؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 2/200؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 9/21؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/384؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 128؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/325؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 8/30؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/181

[2]-           «تهذیب التهذیب» 4/159 و 160

[3]-           «عقود الجمان»؛ ص 116

[4]-           «المناقب»، کردری 2/223

[5]-           «جامع المسانید» 2/470

[6]-           « الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/61

[7]-           همان 1/262

[8]-           همان 1/264

[9]-           همان 1/264

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد