اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

42- ضحّاک بن مَخْلَد (بن ضحّاک بن مُسلم بن ضحّاک شیبانی)، ابوعاصم نبیل حنفی/[1] [متوفّای 212ه‍ . ق]

42- ضحّاک بن مَخْلَد (بن ضحّاک بن مُسلم بن ضحّاک شیبانی)، ابوعاصم نبیل حنفی/[1]
[متوفّای 212ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، حافظ حدیث، شیخ الاسلام، «ضحّاک بن مَخْلَد شیبانی بصری» می‌باشد که از جعفر بن محمد، یزید بن ابوعبید، سلیمان تمیمی، ابن جُریج، بهز بن حکیم، و دیگر بزرگان عرصه‌ی حدیث‌شناسی، به نقل روایت حدیث پرداخته است؛ و اگر چنان‌چه وفات ضحّاک بن مَخْلَد شیبانی، به تعویق و تأخیر می‌افتاد، حتماً با وکیع، بلکه با ابن مبارک نیز ذکر می‌شد.

و از کسانی که به روایت حدیث از وی پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            احمد بن حنبل؛ بندار؛ دارمی؛ ابوعبدالله بخاری؛ حارث بن ابواسامة؛ ابومسلم کجی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            ضحّاک بن مَخْلد شیبانی، به خاطر بزرگواری و شرافت، نجابت و اصالت، عقل و هوش، ذهن و فهم و درک و شعور، به «نبیل» ملقّب گردیده بود. و برخی نیز غیر این را گفته‌اند؛ و ضحاک، هرگز به نقل و روایت حدیث نمی‌پرداخت مگر بر مبنای حفظ خویش.

            عمر بن شیبة گوید: «و الله! ما رأیتُ مثله»؛ «به خدا سوگند! هرگز کسی را به سان او ندیده‌ام».

            و بخاری و دیگران گفته‌اند: «سمعنا یقول: ما اغتاب احداً منذ علمتُ انّ الغیبة تضرّ اهلها»؛ «از ضحّاک بن مَخْلد شیبانی شنیدم که می‌گفت: از زمانی که دانستم غیبت، ضرر و زیان صاحبش را در پی دارد، غیبت هیچ کس را نکردم».

            و ابوداود گوید: «کان ابوعاصم، یحفظ نحو الف حدیث من جیّد حدیثه»؛ «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، در حدود هزار حدیث از احادیث خوب و عالی خویش، حفظ بود و به خاطر داشت».

            ابن سعد گوید: «کان ثقةً فقیهاً، مات بالبصرة لأربع عشرة لیلة خلت من ذی الحجّة سنة اثنتی عشرة ومائتین»؛ «ضحّاک بن مَخْلد، فردی مؤثق و قابل اعتماد و فقیه و دانشمند بود؛ وی، در شهر بصره، در تاریخ 14 ذی الحجّة، به سال 212 ه‍ . ق درگذشت و جان به جان آفرین تسلیم نمود».

            علامه ذهبی در ادامه گوید: ضحّاک بن مَخْلد، نود سال و چند ماه، زندگی به سر برد و عمر کرد.

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            عثمان دارمی به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «ضحّاک بن مَخْلد، روایت کننده‌ای ثقه و مورد اعتماد است».

            احمد عجلی نیز گفته است: «ثقة کثیر الحدیث؛ وکان له فقه»؛ «ابوعاصم، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود که به نقل و روایت احادیث فراوانی پرداخته بود؛ و در کنار این‌ها، دستی در فقه نیز داشت».

            خلیلی گوید: «متّفق علیه زهداً وعلماً ودیانةً واِتقاناً»؛ «تمامی علماء و دانشوران دینی و طلایه داران و پیشقراولان عرصه‌ی علم و دانش، بر زهد و پارسایی، علم و دانش، پرهیزگاری و دین داری، مهارت و خبرگی، زبردستی و استادی، کاردانی و توانایی، تخصّص و شایستگی ضحّاک بن مَخْلَد، اتفاق نظر دارند».

            حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»[4]، به ذکر ضحّاک بن مَخْلد شیبانی پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف، برشمرده و در ادامه گفته است: صیمری گوید: «و من اصحاب الامام، الضحّاک بن مَخْلَد ابوعاصم؛ والضحّاک هذا، هو المعروف بالنبیل»؛ «یکی از شاگردان امام ابوحنیفه/، «ضحّاک بن مَخْلد ابوعاصم» است؛ و این ضحّاک، معروف به «نبیل» (انسان شریف، اصیل، نجیب، بزرگوار) می‌باشد».

            شیخ الحدیث محمد زکریا کاندهلوی، در کتاب «مقدمة لامع الدراری»[5] گوید: «روی عنه البخاری ستّ روایات من الثلاثیات؛ وهی الخامس والثامن والتاسع والخامس عشر والثامن عشر والحادی والعشرون»؛ «بخاری، از ضحّاک بن مَخْلد، شش روایت از «ثلاثیات» نقل کرده است؛ و این شش روایت، عبارتند از: حدیث پنجم، هشتم، نهم، پانزدهم، هجدهم و بیست و یکم از ثلاثیات امام بخاری/». [و «ثلاثیات»، عبارتند از احادیثی که در سند آن‌ها، بین مصنّف و پیامبر ج، سه راوی وجود داشته باشد.]

            و حافظ سیوطی نیز در کتاب «تبییض الصحیفة»[6]، ضحّاک بن مَخْلد را در شمار روایت کنندگان از امام ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و در کتاب «جامع المسانید»[7] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «ضحّاک بن مَخْلد، از آن دسته از محدّثان و راویانی می‌باشد که در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[8]، وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

نگارنده گوید:

            ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از ابوحنیفه، از عبدالرحمن بن زیاد - و به جای عبدالرحمن بن زیاد، «عبدالرحمن زاذان» نیز گفته شده که همین نیز صحیح می‌نماید - ،از شرحبیل، از ابوسعید خدریس روایت است که گفت: «دخل علیّ رسول الله ج زائراً؛ فأتیته بلحم مشویّ؛ فأکل منه ثم غسل یدیه ولم یتوضّأ»؛ «رسول خدا ج به نزدم آمدند تا مرا دیدار و ملاقات کنند؛ من گوشتی بریان به حضور ایشان آوردم؛ آن حضرت ج از آن خوردند؛ آنگاه دو دست خویش را شستند و وضو نگرفتند».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[9] ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ طلحة بن محمد، این حدیث را در مُسند خویش، از ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

                ابوعاصم، ضحّاک بن مَخْلد شیبانی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «اذا نوی بالنهار صوماً»[10]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی عُبَیْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَعَثَ رَجُلًا یُنَادِی فِی النَّاسِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ «إِنَّ مَنْ أَکَلَ فَلْیُتِمَّ أَوْ فَلْیَصُمْ، وَمَنْ لَمْ یَأْکُلْ فَلاَ یَأْکُلْ»»(ح 1924)

            «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج در روز عاشورا، مردی را فرستاد تا به مردم اعلام کند که: «هر کس امروز، چیزی خورده است، باید تا فرارسیدن شب، چیزی نخورد یا روزه بگیرد؛ و هر کس که تاکنون چیزی نخورده است، نخورد و روزه بگیرد».

[این حدیث، پنجمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری می‌باشد.]

* در باب «من تکفل عن میّت دیناً فلیس له ان یرجع؛ وبه قال الحسن»[11]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی عُبَیْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أُتِیَ بِجَنَازَةٍ لِیُصَلِّیَ عَلَیْهَا، فَقَالَ: «هَلْ عَلَیْهِ مِنْ دَیْنٍ؟»، قَالُوا: لاَ، فَصَلَّى عَلَیْهِ، ثُمَّ أُتِیَ بِجَنَازَةٍ أُخْرَى، فَقَالَ: «هَلْ عَلَیْهِ مِنْ دَیْنٍ؟»، قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: «صَلُّوا عَلَى صَاحِبِکُمْ»، قَالَ: أَبُو قَتَادَةَ عَلَیَّ دَیْنُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَصَلَّى عَلَیْهِ»(ح 2295)

            «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد شیبانی)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعس برای ما روایت کرده که وی گفته است: به حضور پیامبر ج جنازه‌ای آورده شد تا بر آن نماز بگزارند؛ آن حضرت ج فرمودند: «آیا این میّت، بدهکار است»؟ گفتند: خیر. آنگاه رسول خدا ج بر او نماز جنازه خواندند. سپس جنازه‌ی دیگری آوردند؛ آن حضرت فرمودند«آیا او بدهکاری دارد»؟ گفتند: آری. رسول خدا ج فرمودند«بر رفیقتان، نماز جنازه بخوانید». ابوقتادةسگفت: ای رسول خدا ج! بر او، نماز بخوانید؛ پرداخت بدهی او، به عهده‌ی من است. آنگاه رسول خدا ج، بر وی، نماز خواندند».

[این حدیث، هشتمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/ می‌باشد.]

* در باب «هل تُکسر الدنان الّتی فیها الخمر»[12]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ الضَّحَّاکُ بْنُ مَخْلَدٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی عُبَیْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى نِیرَانًا تُوقَدُ یَوْمَ خَیْبَرَ، قَالَ: «عَلَى مَا تُوقَدُ هَذِهِ النِّیرَانُ؟»، قَالُوا عَلَى الحُمُرِ الإِنْسِیَّةِ، قَالَ: «اکْسِرُوهَا، وَأَهْرِقُوهَا»، قَالُوا: أَلاَ نُهَرِیقُهَا، وَنَغْسِلُهَا، قَالَ: «اغْسِلُوا»، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: کَانَ ابْنُ أَبِی أُوَیْسٍ یَقُولُ: الحُمُرِ الأَنْسِیَّةِ بِنَصْبِ الأَلِفِ وَالنُّونِ»(2477)

            «ابوعاصم ضحّاک بن مَخْلد، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج در روز غزوه‌ی خیبر، دیدند که آتش برافروخته می‌شود؛ از این رو، پرسیدند: «این برافروختن آتش، برای چیست»؟ گفتند: گوشت خرها، پخته می‌کنند. آن حضرت ج فرمودند: «دیگ‌ها را بشکنید و محتویات آن را بر زمین بریزید». گفتند: اگر محتویات آن را بریزیم و دیگ‌ها را بشوییم، تکلیف چیست؟ آن حضرت ج فرمودند: «دیگ‌ها را بشویید».

[این حدیث، نهمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/ می‌باشد.]

* در باب «بعث النبیّ ج اُسامة بن زید الی الحُرقات من جهینة»[13]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ الضَّحَّاکُ بْنُ مَخْلَدٍ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ أَبِی عُبَیْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «غَزَوْتُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَبْعَ غَزَوَاتٍ، وَغَزَوْتُ مَعَ ابْنِ حَارِثَةَ اسْتَعْمَلَهُ عَلَیْنَا»»(ح 4272)

            «ابوعاصم ضحّاک بن مَخْلد، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعس برای ما روایت کرده که وی گفته است: همراه پیامبر خدا ج در هفت غزوه جهاد کردم و همراه ابن حارثه جهاد کردم و آن حضرت ج، او را بر ما امیر گردانیده بود».

[این حدیث، دهمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/ می‌باشد.]

* در باب «ما یؤکل من لحوم الأضاحی وما یتزوّد منها»[14]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی عُبَیْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ ضَحَّى مِنْکُمْ فَلاَ یُصْبِحَنَّ بَعْدَ ثَالِثَةٍ وَبَقِیَ فِی بَیْتِهِ مِنْهُ شَیْءٌ» فَلَمَّا کَانَ العَامُ المُقْبِلُ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، نَفْعَلُ کَمَا فَعَلْنَا عَامَ المَاضِی؟ قَالَ: «کُلُوا وَأَطْعِمُوا وَادَّخِرُوا، فَإِنَّ ذَلِکَ العَامَ کَانَ بِالنَّاسِ جَهْدٌ، فَأَرَدْتُ أَنْ تُعِینُوا فِیهَا»»(ح 5569)

            «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس از شما قربانی کرده است، نباید صبح روز سوم، چیزی از آن، در خانه‌اش، باقی بماند». سال بعد، مردم گفتند: ای رسول خدا ج! آیا مانند سال گذشته، عمل کنیم؟ فرمودند: «بخورید و به دیگران نیز بخورانید و ذخیره کنید؛ سال گذشته، مردم دچار قحط سالی شده بودند؛ از این رو، خواستم که به آن‌ها کمک کنید».

[این حدیث، هجدهمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/ می‌باشد.]

* در باب «من بایع مرّتین»[15]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی عُبَیْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ، قَالَ: بَایَعْنَا النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ، فَقَالَ لِی: «یَا سَلَمَةُ أَلاَ تُبَایِعُ؟»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدْ بَایَعْتُ فِی الأَوَّلِ، قَالَ: «وَفِی الثَّانِی»»(ح 7208)

            «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از یزید بن ابی عبید، از سلمة بن اکوعس برای ما روایت کرده که وی گفته است: ما با رسول خدا ج در زیر درخت (در حدیبیّه) بیعت کردیم. آن حضرت ج به من فرمود: «ای سلمة! آیا تو بیعت نمی‌کنی»؟ گفتم: ای رسول خدا! همانا من، بار اول بیعت کردم. فرمود: «و بار دوم (بیعت کن)».

[این حدیث، بیست و یکمین حدیث از ثلاثیات امام بخاری/ می‌باشد.]

* در باب «اذا عضّ رجلاً فوقعت ثنایاه»[16]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَعْلَى، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: «خَرَجْتُ فِی غَزْوَةٍ، فَعَضَّ رَجُلٌ فَانْتَزَعَ ثَنِیَّتَهُ، فَأَبْطَلَهَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»»(ح 6893)

            «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از ابن جُریج، از عطاء، از صفوان بن یعلی، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: در غزوه‌ای بیرون شدیم؛ مردی (دست کسی را) دندان گرفت و در نتیجه، دندانش کشیده شد. رسول خدا ج (ادّعای دیه‌ی دندانش را) باطل اعلام کرد».

* در باب «شهادة الإماء والعبید»[17]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ الحَارِثِ، ح وحَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ، عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ أَبِی مُلَیْکَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی عُقْبَةُ بْنُ الحَارِثِ، أَوْ سَمِعْتُهُ مِنْهُ أَنَّهُ تَزَوَّجَ أُمَّ یَحْیَى بِنْتَ أَبِی إِهَابٍ، قَالَ: فَجَاءَتْ أَمَةٌ سَوْدَاءُ، فَقَالَتْ: قَدْ أَرْضَعْتُکُمَا، فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَعْرَضَ عَنِّی، قَالَ: فَتَنَحَّیْتُ، فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهُ، قَالَ: «وَکَیْفَ وَقَدْ زَعَمَتْ أَنْ قَدْ أَرْضَعَتْکُمَا» فَنَهَاهُ عَنْهَا»(ح 2659)

            «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از ابن جُریج، از ابن ابی مُلیکة، از عقبة بن حارث برای ما روایت کرده است. و همچنین علی بن عبدالله، از یحیی بن سعید، از ابن جُریج برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابن ابی ملیکة شنیدم که گفت: عقبة بن حارث به من گفت - یا از وی شنیدم - که گفت: وی با اُمّ یحیی دختر ابی اهاب ازدواج کرد. وی در ادامه گفت: کنیزی سیاه آمد و گفت: همانا من، هر دو شما را شیر داده‌ام. من این موضوع را به پیامبر ج یادآوری کردم. آن حضرت ج ازمن روی گردانید. من به کناری رفتم و دوباره این موضوع را برای پیامبر ج یادآوری کردم. رسول خدا ج فرمود: «چگونه ازدواج تو با آن زن روا می‌باشد، در حالی که وی گفته که هر دو شما را شیر داده است». آن حضرت ج، عقبة را از آن زن منع کرد».

* در باب «فی النکاح»[18]

            «حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، عَنْ ذَکْوَانَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «البِکْرُ تُسْتَأْذَنُ» قُلْتُ: إِنَّ البِکْرَ تَسْتَحْیِی؟ قَالَ: «إِذْنُهَا صُمَاتُهَا» وَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ: «إِنْ هَوِیَ رَجُلٌ جَارِیَةً یَتِیمَةً أَوْ بِکْرًا، فَأَبَتْ، فَاحْتَالَ فَجَاءَ بِشَاهِدَیْ زُورٍ عَلَى أَنَّهُ تَزَوَّجَهَا، فَأَدْرَکَتْ، فَرَضِیَتِ الیَتِیمَةُ، فَقَبِلَ القَاضِی شَهَادَةَ الزُّورِ، وَالزَّوْجُ یَعْلَمُ بِبُطْلاَنِ ذَلِکَ، حَلَّ لَهُ الوَطْءُ»»(ح 6971)

            «ابوعاصم (ضحّاک بن مَخْلد)، از ابن جُریج، از ابن ابی مُلیکة، از ذکوان، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «از دختر باکره (دوشیزه)، برای ازدواج، بایستی اجازه گرفته شود». گفتم: دختر باکره، خجالت می‌کشد؟ فرمود: «سکوتش، دلیل رضایت است».

* در باب «من قال فی الخطبة بعد الثناء: امّا بعد»[19].

* در باب «التلبیة والتکبیر غداة النحر حین یرمی جمرة العقبة والارتداف فی السیر»[20].

* در باب «کم اعتمر النبیّ ج»[21].

* در باب «الحجّ عمّن لایستطیع الثبوت علی الراحلة»[22].

* در باب «من نذر المشی الی الکعبة»[23].

به هر حال، روایات «ابو عاصم ضحّاک بن مَخْلد شیبانی/»، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 45 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «ضحّاک بن مَخْلَد شیبانی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/2/336؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/360؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 4/463؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/480؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 2/325؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 2/28؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/483؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/36؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 4/395؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/444؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 149؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 9/167؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری به شماره 1004؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص159؛ «العبر»، حافظ ذهبی 1/362؛ «دول الاسلام»، حافظ ذهبی 1/94؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/228

[2]-           «تذکرة الحفّاظ»، حافظ ذهبی 1/366

[3]-           «تهذیب التهذیب» 4/395

[4]-           «الجواهر المضیة» 1/263 و 264

[5]-           «مقدمة لامع الدراری» 1/63

[6]-           «تبییض الصحیفة»، ص 73

[7]-           «جامع المسانید» 2/484

[8]-           «عقود الجمان»؛ ص 119؛ «تهذیب الکمال» 19/103

[9]-           «جامع المسانید» 1/253 و 254

[10]-        «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/257

[11]-        همان 1/306

[12]-        همان 1/336

[13]-        «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/612

[14]-        همان 2/835

[15]-        همان 2/1070

[16]-        همان 2/1018

[17]-        همان 1/363

[18]-        همان 2/1031

[19]-        همان 1/125 و 126

[20]-        همان 1/228

[21]-        همان 1/339

[22]-        همان 1/250

[23]-        همان 1/251

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد