ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
43- طَلق بن غَنّام بن معاویة کوفی/[1]
[متوفّای 211 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، طلق بن غنّام بن طلق بن معاویة نَخَعی، ابومحمد کوفی میباشد که از این افراد، به روایت حدیث پرداخته است:
پدرش (غنّام بن طلق)؛ شیبان بن عبدالرحمن؛ قیس بن ربیع؛ مالک بن مِغْول؛ یعقوب قمی؛ زائدة؛ پسرعمویش: حفص بن غیاث؛ شریک قاضی (کاتب طلق بن غنّام)؛ اسرائیل؛ مسعودی؛ عبدالسلام بن حرب و دیگران.
و از کسانی که از طلق بن غنّام، به نقل و روایت حدیث پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
بخاری؛ احمد بن ابراهیم دَورقی؛ حسین بن عیسی بسطامی؛ حسین بن عبدالرحمن جرجرائی؛ قاسم بن زکریا بن دینار؛ ابوکریب؛ ابوشیبة بن ابی بکر بن ابی شبیة؛ ابوسعید اشج؛ ابوامیة طرسوسی؛ و شماری دیگر از مردمان.
و ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه نیز با واسطهی «عثمان بن ابی شیبة»، به نقل روایت از طلق بن غنّام پرداختهاند.
آجری به نقل از ابوداود گوید: «صالح»؛ «طلق بن غنّام، فردی شریف و نجیب، بزرگوار و محترم، شایسته و کاردان و متخصص و توانا بود که احادیث و روایات وی نیز به درجهی صحّت و درستی رسیدهاند».
و ابن حبّان نیز وی را در کتاب «الثقات»، در شمار راویان مؤثق و قابل اعتماد ذکر کرده است.
مطیّن و ابن سعد گویند: «توفّی فی رجب سنة احدی عشرة ومائتین»؛ «طلق بن غنّام، در ماه رجب سال 211 ه . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست».
حافظ ابن حجر عسقلانی در ادامه گوید: ابن سعد، در مورد طلق بن غنّام گفته است: «کان ثقة صدوقاً، وکان عنده احادیث»؛ «طلق بن غنّام، روایت کنندهای ثقه و قابل اعتماد و صادق و راستگو و مطمئن و امین بود؛ و در کنار اینها، صاحب حدیث نیز بود».
احمد عِجلی، محمد بن عبدالله بن نُمیر و دارقطنی گفتهاند: «ثقة»؛ «طلق بن غنّام، از زمرهی راویان مؤثق و مطمئن و درستکار و قابل اعتماد بود».
ابن شاهین در کتاب «الثقات» گوید: عثمان بن ابی شیبة گفته است: «ثقة صدوق، لم یکن بالمتبحّر فی العلم»؛ «طلق بن غنّام، ثقه و قابل اعتماد و صادق و راستگو و درستکار و امین بود، ولی در عرصهی علم و دانش، خیلی خبره و مطّلع و متبحّر و آگاه نبود».
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[3]، طلق بن غنّام را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، وی را در زمرهی راویان شهر کوفه ذکر کرده که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداختهاند، قرار داده است.
نگارندهی سطور گوید:
طلق بن غنّام/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا﴾ [الإسراء: 110]»[5]
«حَدَّثَنِی طَلْقُ بْنُ غَنَّامٍ، حَدَّثَنَا زَائِدَةُ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «أُنْزِلَ ذَلِکَ فِی الدُّعَاءِ»»(ح 4723)
«طلق بن غنّام، از زائدة، از هشام بن عروة، از پدرش (عروة بن زبیر)، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: آیهی 110 سورهی اسراء، دربارهی دعا نازل شده است (که نباید دعا را بلند یا بسیار آهسته گفت)».
* در باب «قوله عزّوجل: ﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ٢٣٥﴾ [البقرة: 235]»[6]
«وَقَالَ لِی طَلْقٌ: حَدَّثَنَا زَائِدَةُ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، ﴿فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ﴾ [البقرة: 235] یَقُولُ: «إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ، وَلَوَدِدْتُ أَنَّهُ تَیَسَّرَ لِی امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ» وَقَالَ القَاسِمُ: «یَقُولُ إِنَّکِ عَلَیَّ کَرِیمَةٌ، وَإِنِّی فِیکِ لَرَاغِبٌ، وَإِنَّ اللَّهَ لَسَائِقٌ إِلَیْکِ خَیْرًا، أَوْ نَحْوَ هَذَا» وَقَالَ عَطَاءٌ: “یُعَرِّضُ وَلاَ یَبُوحُ، یَقُولُ: إِنَّ لِی حَاجَةً، وَأَبْشِرِی، وَأَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ نَافِقَةٌ، وَتَقُولُ هِیَ: قَدْ أَسْمَعُ مَا تَقُولُ، وَلاَ تَعِدُ شَیْئًا، وَلاَ یُوَاعِدُ وَلِیُّهَا بِغَیْرِ عِلْمِهَا، وَإِنْ وَاعَدَتْ رَجُلًا فِی عِدَّتِهَا، ثُمَّ نَکَحَهَا بَعْدُ لَمْ یُفَرَّقْ بَیْنَهُمَا” وَقَالَ الحَسَنُ، ﴿لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا﴾ [البقرة: 235] «الزِّنَا» وَیُذْکَرُ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: ﴿حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ﴾ [البقرة: 235]: «تَنْقَضِیَ العِدَّةُ»»(ح 5124)
«طلق بن غنّام به من گفت: زائدة، از منصور، از مجاهد برای ما روایت کرده که وی گفته است: ابن عباس در تفسیر آیهی 235 سورهی بقره گفت: منظور از این فرمودهی خداوند که: «دربارهی آنچه که شما به طور سربسته از زنان خواستگاری کردهاید»، این است که مرد به زنی که در حال گذراندن عدهی وفات است، بگوید: همانا قصد ازدواج دارم، و دوست دارم که خداوند، برایم زنی نیکوکار، ارزانی دارد».
* در باب «قوله تعالی: ﴿فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ١٠﴾ [النجم: 10]»[7]
«حَدَّثَنَا طَلْقُ بْنُ غَنَّامٍ، حَدَّثَنَا زَائِدَةُ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ، قَالَ: سَأَلْتُ زِرًّا عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿فَکَانَ قَابَ قَوۡسَیۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ٩ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ١٠﴾ [النجم: 9-10]، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ: «أَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى جِبْرِیلَ لَهُ سِتُّ مِائَةِ جَنَاحٍ»»(ح 4857)
«طلق بن غنّام، از زائدة، از شیبانی برای ما روایت کرده که وی گفته است: از زرّ دربارهی آیات 9 و 10 سورهی نجم پرسیدم؛ وی گفت: عبدالله بن مسعودس ما را خبر داده است که محمد ج، جبرئیل÷ را دید که ششصد بال داشت».
[1]- بیوگرافی «طلق بن غنّام» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/2/360؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/378؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 4/491؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 10/240؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 2/27؛ «کتاب الثقات»، ابن حبّان 8/327؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/46؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/453؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 153؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 9/278؛«الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/235
[2]- «تهذیب التهذیب» 5/29 و 30
[3]- «عقود الجمان»؛ ص 120
[4]- «المناقب»، کردری 2/225
[5]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/686
[6]- همان 2/768
[7]- همان 2/720