اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

45- عبّاد بن عّوام کلابی واسطی/[1] [متوفّای 185 ه‍ . ق]

45- عبّاد بن عّوام کلابی واسطی/[1]
[متوفّای 185 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی و محدّث اسلامی، ابوسهل واسطی می‌باشد که به نقل و روایت حدیث، از این افراد پرداخته است:

            ابومالک اشجعی؛ عبدالله بن ابی نجیح؛ سعید جُریری؛ ابواسحاق شیبانی؛ ابن عون؛ و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان.

            و از کسانی که از عبّاد بن عوّام، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            احمد بن حنبل؛ عمرو الناقد؛ زیاد بن ایوب؛ حسن بن عرفة؛ علی بن مسلم طوسی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش. ابوداود و دیگران، عبّاد بن عوّام را روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد معرّفی نموده‌اند.

            ابن سعد گفته است: «کان من نبلاء الرجال فی کلّ امره»؛ «عبّاد بن عوّام، در تمامی امور خویش، از زمره‌ی افراد شریف و درستکار، بزرگوار و نجیب و بافراست و باهوش بود».

            علامه ذهبی در ادامه گوید: پیرامون تاریخ وفات عبّاد بن عوّام، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی بر این باورند که وی، به سال 183 ه‍ . ق وفات نموده است؛ و برخی نیز تاریخ‌های 185 ه‍ . ق یا 186 ه‍ . ق و یا 187 ه‍ . ق را برای درگذشت عبّاد بن عوّام ذکر کرده‌اند.

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            یحیی بن معین، احمد عجلی، ابوداود، نسایی و ابوحاتم گفته‌اند: «ثقة»؛ «عبّاد بن عوّام، روایت کننده‌ای مؤثّق و معتبر می‌باشد».

            ابن خِراش گوید: «صدوق»؛ «عبّاد بن عوّام، فردی صادق و راستگو و مُعتمد و قابل اعتماد و امین و درستکار می‌باشد».

            ابن سعد گوید: «کان ثقة»؛ «عبّاد بن عوّام، از راویان مورد وثوق و قابل اعتماد بود».

            ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، وی را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد ذکر کرده است؛ و بزّار هم او را روایت کننده‌ای مؤثق و معتبر، معرّفی نموده است.

            و قراب گوید: «ولد سنة ثمان عشر ومائة»؛ «عبّاد بن عوّام، به سال 118 ه‍ . ق دیده به جهان گشود».

            و عبّاد بن عوّام، از آن دسته از محدّثان و راویانی می‌باشد که بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه، به نقل روایت از وی پرداخته‌اند.

            در کتاب «جامع المسانید»[4] آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «عبّاد بن عوّام، در زمره‌ی راویانی به شمار می‌آید که در این مسانید، به نقل و روایت حدیث از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[5]، عبّاد بن عوّام را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[6]، عبّاد بن عوّام را در زمره‌ی راویان شهر «واسط» که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

نگارنده گوید:

            عبّاد بن عوّام، از ابوحنیفه، از ابراهیم بن محمد بن منتشر بن أجدع - برادر مسروق بن أجدع -، از پدرش، از انس بن مالکس روایت می‌کند که گفت: «ما أخرج رسول الله ج رکبته بین یدی جلیس له قطّ؛ ولا ناول احدٌ یده قط فترکها حتّی یکون هو الّذی یدعها؛ وما جلس الی رسول الله ج احد قط فقام حتّی یقوم؛ وما وجدت شیئاً قطّ أطیب من ریح رسول الله ج»؛ «هرگز رسول خدا ج پاهای خویش را در جلو همنشینان خویش دراز نکرد؛ و هرگز کسی دست رسول خدا ج را نگرفت که ایشان دست وی را رها کند تا این که خود آن فرد، دست رسول خدا ج را رها می‌کرد؛ و هر کس با رسول خدا ج می‌نشست، هرگز پیامبر ج زودتر از او بلند نمی‌شد؛ و هرگز چیزی را خوشبوتر از بوی پیامبر ج استشمام نکرده‌ام».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[7] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را به نقل از عبّاد بن عوّام،از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

                عبّاد بن عوّام کِلابی واسطی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک یا دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «من اختار الضرب والقتل والهوان علی الکفر»[8]

            «حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ سُلَیْمَانَ، حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ، سَمِعْتُ قَیْسًا، سَمِعْتُ سَعِیدَ بْنَ زَیْدٍ، یَقُولُ: «لَقَدْ رَأَیْتُنِی وَإِنَّ عُمَرَ مُوثِقِی عَلَى الإِسْلاَمِ، وَلَوْ انْقَضَّ أُحُدٌ مِمَّا فَعَلْتُمْ بِعُثْمَانَ، کَانَ مَحْقُوقًا أَنْ یَنْقَضَّ»»(ح 6942)

            «سعید بن سلیمان، از عبّاد بن عوّام کلابی واسطی، از اسماعیل برای ما روایت کرده که وی گفته است: از سعید بن زید شنیدم که می‌گفت: به راستی خود را دیدم که عمر بن خطابس (قبل از مسلمان شدن) مرا به خاطر قبول اسلام در بند کشید؛ و اگر کوه به خاطر آنچه شما نسبت به عثمانس کردید؛ بشکافد و فرو ریزد، حق آن را دارد که بشکافد و فرو ریزد».

* در باب «الماء الذی یغسل به شعر الانسان»[9]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا سَعِیدُ بْنُ سُلَیْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنِ ابْنِ عَوْنٍ، عَنِ ابْنِ سِیرِینَ، عَنْ أَنَسٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «لَمَّا حَلَقَ رَأْسَهُ کَانَ أَبُو طَلْحَةَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ مِنْ شَعَرِهِ»»(ح 171)

            «محمد بن عبدالرحیم، از سعید بن سلیمان، از عبّاد بن عوّام کلابی واسطی، از ابن عون، از ابن سیرین برای ما روایت کرده که انس بن مالکس گفته است: هنگامی که رسول خدا ج (در حجّة الوداع)، موهای سرش را تراشید، ابوطلحه، نخستین کسی بود که موهای مبارک رسول خدا ج را (به قصد تبرّک) برداشت».

* در باب «غزوة خیبر»[10]

            «حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ سُلَیْمَانَ، حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ أَبِی أَوْفَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ یَوْمَ خَیْبَرَ فَإِنَّ القُدُورَ لَتَغْلِی، قَالَ: وَبَعْضُهَا نَضِجَتْ، فَجَاءَ مُنَادِی النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ تَأْکُلُوا مِنْ لُحُومِ الحُمُرِ شَیْئًا، وَأَهْرِقُوهَا» . قَالَ ابْنُ أَبِی أَوْفَى: فَتَحَدَّثْنَا أَنَّهُ إِنَّمَا نَهَى عَنْهَا لِأَنَّهَا لَمْ تُخَمَّسْ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: نَهَى عَنْهَا البَتَّةَ لِأَنَّهَا کَانَتْ تَأْکُلُ العَذِرَةَ»(ح 4220)

            «سعید بن سلیمان، از عبّاد بن عوّام کلابی واسطی، از شیبانی، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابن ابی اوفیس شنیدم که گفت: «در روز خیبر، به گرسنگی گرفتار شدیم؛ و این در حالی بود که دیگ‌ها می‌جوشید و محتویات برخی از دیگ‌ها، به پختگی رسیده بود؛ منادی رسول خدا ج آمد و چنین اعلان کرد: «از گوشت الاغ، چیزی نخورید؛ و بایستی آن را بر زمین بریزید».

            ابن ابی اوفیس گوید: پس از آن، ما به گفتگو پرداختیم و گفتیم که این منع، به خاطر آن بوده که خُمس غنیمت را از آن بیرون نکشیده‌ایم؛ و برخی دیگر گفتند: این منع قطعی و حتمی پیامبر ج به خاطر آن است که الاغ از چیزهای ناپاک و نجس می‌خورد».

* در باب «بیع الذهب بالورق یداً بیدٍ»[11].




[1]-           بیوگرافی «عبّاد بن عوّام کلابی واسطی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/2/41؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/772؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 11/104؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 6/83؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 8/511؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/310؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/162؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/62؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 5/86؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/468؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 158؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 9/414؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص118، «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/330؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی1/333

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/261 و 262

[3]-           «تهذیب التهذیب» 5/86 و 87

[4]-           «جامع المسانید» 2/522

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 121

[6]-           «المناقب»، کردری 2/9

[7]-           «جامع المسانید» 1/208

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/1026 و 1027

[9]-           همان 1/29

[10]-        همان 2/606 و 607

[11]-        همان 1/291

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد