ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
46- عبدالحمید بن عبدالرحمن، ابویحیی حِمّانی حنفی/[1]
[متوفّای 202 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، عبدالحمید بن عبدالرحمن حِمّانی، ابویحیی کوفی، و ملقّب به «بَشْمِیْن» میباشد. اصل وی، از «خوارزم» است؛ وی از یزید بن ابی بردة؛ اعمش؛ سفیان ثوری؛ سفیان بن عیینة؛ ابوحنیفه؛ و شماری دیگر از بزرگان و طلایه داران و پیشقراولان اسلامی، به روایت حدیث پرداخته است.
و از کسانی که از عبدالحمید بن عبدالرحمن، به نقل روایت پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
ابوبکر؛ محمد بن خلف حدّادی؛ حسن بن علی خلّال؛ احمد بن عمر وکیعی؛ ابوکریب؛ موسی بن عبدالرحمن مسروقی؛ ابوبکر؛ عثمان (این دو نفر، پسران «ابوشیبة» هستند)؛ سفیان بن وکیع؛ حسین بن زید کوفی؛ محمد بن عبد بن ثعلبة؛ یحیی بن موسی خت؛ عمرو بن علی فلّاس؛ ابوسعید اشج؛ حسن بن علی بن عفّان عامری و دیگران.
یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «عبدالحمید بن عبدالرحمن، فردی مؤثق و قابل اعتماد است».
نسایی گوید: «لیس بقوی»؛ «عبدالحمید بن عبدالرحمن، قوی نیست؛ (یعنی احادیث و روایات وی، صحیح به شمار نمیآیند؛ بلکه در درجهی حَسَن قرار دارند)».
و نسایی در جایی دیگر گفته است: «ثقة»؛ «عبدالحمید بن عبدالرحمن حمّانی، روایت کنندهای مورد وثوق و قابل اعتماد میباشد».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات» وی را در شمار راویان مؤثق و مطمئن و قوی و معتبر ذکر کرده است.
و ابن عدی گوید: «هو وابنه ممّن یکتب حدیثه»؛ «عبدالحمید بن عبدالرحمن حِمّانی و پسرش، از آن دسته از راویان و محدّثانی میباشد که حدیث آنها (به عنوان «تابع» و «شاهد») نوشته میشوند».
و هارون حمّال گوید: «مات سنة اثنتین ومائتین»؛ «عبدالحمید بن عبدالرحمن، به سال 202 ه .ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید».
و برقی گوید: ابن معین گفته است: «کان ثقة»؛ «عبدالحمید، فردی مؤثق و مطمئن و معتبر و قابل اعتماد بود».
و حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به بیان بیوگرافی وی پرداخته و او را از علماء و دانشوران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «سمع اباحنیفة، والاعمش، والثوری؛ قال عبدالحمید: سمعتُ اباحنیفة یحکی عن حماد، قال: بشّرتُ ابراهیم بموت الحجّاج؛ فسجد. قال حماد: ما کنتُ اری احداً یبکی من الفرح حتّی رأیتُ ابراهیم بکی من الفرح»؛ «عبدالحمید بن عبدالرحمن، از امام ابوحنیفه/، از اعمش و ثوری، به نقل و روایت حدیث پرداخته است».
عبدالحمید بن عبدالرحمن حمّانی گوید: از امام ابوحنیفه/ شنیدم که از استادش، حمّاد چنین نقل میکرد که وی گفته است: ابراهیم نَخَعی را به مرگ حجّاج بن یوسف بشارت دادم؛ از این رو، ابراهیم، به محض شنیدن این خبر، به سجده افتاد. حمّاد گوید: تا کنون، کسی را ندیده بودم که از خوشحالی گریه بکند؛ تا این که ابراهیم نخعی را دیدم که از فرط خوشحالی (به خاطر شنیدن مرگ حجّاج) گریه نمود».
حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، عبدالحمید بن عبدالرحمن را در زمرهی راویان شهر «کوفه» که به نقل و روایت حدیث از امام ابوحنیفه/ پرداختهاند ذکر کرده است.
و همچنین علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[5]، وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر نموده است.
نگارنده گوید:
عبدالحمید بن عبدالرحمن حِمّانی، در کتاب «الجامع الصحیح» در باب «حسن الصوت بالقراءة للقرآن»[6]، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ آنجا که بخاری چنین روایت میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَلَفٍ أَبُو بَکْرٍ، حَدَّثَنَا أَبُو یَحْیَى الحِمَّانِیُّ، حَدَّثَنَا بُرَیْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی بُرْدَةَ، عَنْ جَدِّهِ أَبِی بُرْدَةَ، عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَهُ: «یَا أَبَا مُوسَى لَقَدْ أُوتِیتَ مِزْمَارًا مِنْ مَزَامِیرِ آلِ دَاوُدَ»»(ح 5048)
«محمد بن خلف ابوبکر، از ابویحیی حمّانی (عبدالحمید بن عبدالرحمن)، از برید بن عبدالله بن ابی بردة، از پدربزرگش، ابوبردة، از ابوموسی اشعریس برای ما روایت کرده که رسول خدا ج خطاب به ابوموسیس فرمود: «ای ابوموسی! به تو، صدای خوبی به مانند صدای خوب آل داود، عنایت شده است».
[1]- بیوگرافی «عبدالحمید بن عبدالرحمن حمّانی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/2/45؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 6/16؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/121؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/152؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/556؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص188؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 11/60
[2]- «تهذیب التهذیب» 6/109
[3]- «الجواهر المضیة» 1/295 و 296
[4]- «المناقب»، کردری 2/225
[5]- «عقود الجمان»؛ ص124
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/775