ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
53- عبدالله بن عون بن اَرْطَبان مُزَنی بصری/[1]
[متوفّای 151 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی، حافظ در حدیث، شیخ مردمان بصره: «ابوعون، عبدالله بن عون بن اَرْطَبان مُزَنی» میباشد؛ که از این بزرگان، به نقل و روایت حدیث پرداخته است:
سعید بن جبیر؛ ابووائل؛ ابراهیم نخعی؛ عطاء؛ مجاهد؛ شعبی، حسن؛ قاسم بن محمد؛ و شماری دیگر از بزرگان عرصهی روایت و درایت.
و از کسانی که از عبدالله بن عون، حدیث روایت کردهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
حماد بن زید؛ اسماعیل بن عُلَیّة؛ اسحاق ازرق؛ یزید بن هارون؛ ابوعاصم؛ محمد بن عبدالله انصاری؛ مسلم بن ابراهیم؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
عبدالرحمن بن مهدی گوید: «ما کان بالعراق اعلم بالسنّة من ابن عون»؛ «در سرزمین عراق، کسی داناتر و آگاهتر به سنّت، از ابن عون، وجود ندارد».
شعبه گوید: «ما رأیتُ مثل ایوب وابن عون ویونس»؛ «من تاکنون (در علم و دانش، حکمت و فرزانگی، روایت و درایت و اخلاص و صداقت)، کسی را به سان ایوب، ابن عون و یونس ندیدهام».
هشام بن حسّان گوید: «لم تر عینای مثل ابن عون»؛ «دو چشم من، تاکنون به سان ابن عون را به خود ندیدهاند».
عبدالله بن مبارک نیز گفته است: «ما رأیتُ احداً افضل من ابن عون»؛ «من کسی را برتر، بهتر، کارآمدتر، شایستهتر، بایستهتر، کاردانتر و متخصّصتر از ابن عون ندیدهام».
شعبة گوید: «شکّ ابن عون، احبّ الیّ من یقین غیره»؛ «شک عبدالله بن عون، برای من بهتر و دوست داشتنیتر از یقین غیر او است».
یحیی بن معین گوید: «ثقة فی کلّ شیء»؛ «عبدالله بن عون، در هر مورد، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر میباشد».
عبدالله بن عون، در ماه رجب، به سال 151 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
ابوحاتم گفته است: «ثقة؛ وهو اکبر من التیمی»؛ «عبدالله بن عون، روایت کنندهای ثقه و معتبر و مطمئن و مورد اعتماد میباشد؛ و درجه و مقام او، بزرگتر و والاتر از تیمی است».
ابن سعد گوید: «کان ثقة؛ وکان عُثمانیّاً؛ وکان کثیرالحدیث، ورعاً»؛ «ابن عون، فردی مؤثق و قابل اعتماد میباشد، او عُثمانی بود؛ (یعنی قائل به فضیلت و برتری عثمان بن عفّانس بر علی بن ابی طالبس بود)؛ و بسیار روایت کنندهی حدیث و انسانی پرهیزگار و پارسا، و خداترس و متّقی بود».
نسایی در کتاب «الکُنی» گوید: «ثقة مأمون»؛ «ابن عون، از زمرهی راویان مطمئن و مورد اعتماد، مؤثّق و معتبر، امانت دار و درستکار و شریف و کار درست بود».
و نسایی، در جایی دیگر گفته است: «ثقة ثبت»؛ «عبدالله بن عون، از زمرهی افراد ثقه و مطمئن بود».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات» گفته است: «کان من سادات اهل زمانه عبادةً وفضلاً وورعاً ونسکاً»؛ «عبدالله بن عون، در روزگار خویش، از لحاظ عبادت و پرستش، فضیلت و ارجمندی، پاکدامنی و بزرگ منشی، پارسایی و خداترسی، دینداری و تقوا و زهد و ریاضت، از طلایه داران و پیشقراولان و بزرگان و پیشاهنگان اهل زمان خویش، به شمار میآمد».
عثمان بن ابی شیبة گوید: «ثقة صحیح الکتاب»؛ «ابن عون، روایت کنندهای مؤثّق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد میباشد که کتابهای وی نیز صحیح و درست و بیعیب و نقص و معتبر و کامل میباشند».
و احمد عجلی گفته است: «بصری، ثقة، رجلٌ صالحٌ»؛ «ابن عون، از مردمان بصره و فردی مؤثّق و قابل اعتماد و انسانی شریف و نجیب، درستکار و محترم، شایسته و کارآمد، بایسته و برازنده، متخصص و کارشناس و توانا و ارزشمند بود».
شایان ذکر است که عبدالله بن عون، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، به نقل و روایت حدیث، از وی پرداختهاند.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[4]، عبدالله بن عون را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و در کتاب «جامع المسانید»[5] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید؛ وهو شیخ شیوخ البخاری ومسلم والامام احمد»؛ «ابن عون، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است؛ و این در حالی است که وی، استاد اساتید امام بخاری/، امام مسلم/ و امام احمد بن حنبل/ نیز میباشد».
نگارنده گوید:
عبدالله بن عون/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «تشبیک الاصابع فی المسجد وغیره»[6]
«حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ، قَالَ: حَدَّثَنَا النَّضْرُ بْنُ شُمَیْلٍ، أَخْبَرَنَا ابْنُ عَوْنٍ، عَنِ ابْنِ سِیرِینَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِحْدَى صَلاَتَیِ العَشِیِّ - قَالَ ابْنُ سِیرِینَ: سَمَّاهَا أَبُو هُرَیْرَةَ وَلَکِنْ نَسِیتُ أَنَا - قَالَ: فَصَلَّى بِنَا رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، فَقَامَ إِلَى خَشَبَةٍ مَعْرُوضَةٍ فِی المَسْجِدِ، فَاتَّکَأَ عَلَیْهَا کَأَنَّهُ غَضْبَانُ، وَوَضَعَ یَدَهُ الیُمْنَى عَلَى الیُسْرَى، وَشَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ، وَوَضَعَ خَدَّهُ الأَیْمَنَ عَلَى ظَهْرِ کَفِّهِ الیُسْرَى، وَخَرَجَتِ السَّرَعَانُ مِنْ أَبْوَابِ المَسْجِدِ، فَقَالُوا: قَصُرَتِ الصَّلاَةُ؟ وَفِی القَوْمِ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ، فَهَابَا أَنْ یُکَلِّمَاهُ، وَفِی القَوْمِ رَجُلٌ فِی یَدَیْهِ طُولٌ، یُقَالُ لَهُ: ذُو الیَدَیْنِ، قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَسِیتَ أَمْ قَصُرَتِ الصَّلاَةُ؟ قَالَ: «لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ» فَقَالَ: «أَکَمَا یَقُولُ ذُو الیَدَیْنِ» فَقَالُوا: نَعَمْ، فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى مَا تَرَکَ، ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ کَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَکَبَّرَ، ثُمَّ کَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَکَبَّرَ، فَرُبَّمَا سَأَلُوهُ: ثُمَّ سَلَّمَ؟ فَیَقُولُ: نُبِّئْتُ أَنَّ عِمْرَانَ بْنَ حُصَیْنٍ، قَالَ: ثُمَّ سَلَّمَ»(ح 482)
«اسحاق، از ابن شمیل، از عبدالله بن عون، از ابن سیرین، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج یکی از نمازهای بعد از زوال (ظهر یا عصر) را دو رکعت خواند و سلام گفت؛ سپس به سوی چوبی که در مسجد بود، رفت؛ و مانند کسی که عصبانی باشد، بر آن تکیه زد و دست راستش را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را تو در تو نمود و گونهی راستش را بر پشت دست چپ نهاد؛ کسانی که عجله داشتند، از مسجد خارج شدند و گفتند: نماز کوتاه شده است؟ ابوبکرس و عمرس نیز که در میان جمعیّت بودند، از ترس، چیزی نگفتند. در آن میان، شخصی که دست هایش دراز بود و او را «ذوالیدین» مینامیدند، پرسید: ای رسول خدا! نماز تخفیف یافته یا شما دچار فراموشی شدید؟ آن حضرت ج فرمود: «نه نماز، تخفیف یافته و نه من دچار فراموشی شدم». سپس رسول خدا ج از حاضران در مجسد پرسید: «آیا چنین است که ذوالیدین میگوید»؟ همه گفتند: آری. آنگاه رسول خدا ج جلو آمد و باقی ماندهی نماز را کامل کرد و سلام داد؛ بعد تکبیر گفت و به سجده رفت و مانند سجدهی نماز یا طولانیتر از آن، سجده نمود؛ سپس سرش را بلند کرد و دوباره تکبیر گفت و مانند نوبت اول، به سجده رفت. در پایان، سرش را بلند کرده و تکبیر گفت و سلام داد.
بسا کسانی از مردم، از ابن سیرین میپرسیدند که آیا آن حضرت ج (بعد از سجدهی سهو) سلام داد؟ وی میگفت: من باخبر شدهام که عمران بن حصینس گفته است: سپس آن حضرت ج سلام داد.»
* در باب «الصلاة فی مسجد السوق»[7]
«وَصَلَّى ابْنُ عَوْنٍ: “فِی مَسْجِدٍ فِی دَارٍ یُغْلَقُ عَلَیْهِمُ البَابُ”»(قبل از حدیث 477)
«و عبدالله بن عون، در مسجد خانهای نماز گزارد که دروازه بر روی آن بسته میشد».
* در باب «اِعتزال الحیّض المصلّی»[8]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ المُثَنَّى، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عَدِیٍّ، عَنِ ابْنِ عَوْنٍ، عَنْ مُحَمَّدٍ، قَالَ: قَالَتْ أُمُّ عَطِیَّةَ: “أُمِرْنَا أَنْ نَخْرُجَ فَنُخْرِجَ الحُیَّضَ، وَالعَوَاتِقَ، وَذَوَاتِ الخُدُورِ - قَالَ ابْنُ عَوْنٍ: أَوِ العَوَاتِقَ ذَوَاتِ الخُدُورِ - فَأَمَّا الحُیَّضُ: فَیَشْهَدْنَ جَمَاعَةَ المُسْلِمِینَ، وَدَعْوَتَهُمْ وَیَعْتَزِلْنَ مُصَلَّاهُمْ”»(ح 981)
«محمد بن مثنّی،از ابن ابی عدیّ، از عبدالله بن عون، از محمد برای ما روایت کرده که وی گفته است: امّ عطیّةل گفت: به ما زنها فرمان داده شده است (که در روز عید) بیرون آییم و زنانی که در دوران قاعدگی به سر میبرند و دختران جوان و زنان پرده نشین و محجّبه را بیرون آوریم.
عبدالله بن عون گوید: یا دختران جوان و بالغ پرده نشین و محجّبه. اما زنانی که در دوران قاعدگی به سر میبرند، به جماعت مسلمانان و دعاهایشان حاضر میشدند و از نمازگاه آنان، کناره میگرفتند و شرکت نمیکردند».
* در باب «ما قیل فی الزلازل والآیات»[9].
* در باب «هل تکفّن المرأة فی ازار الرجل»[10].
* در باب «التلبیة اذا انحدر فی الوادی»[11].
* در باب «أجر العمرة علی قدر النصب»[12]
* در باب «صوم یوم النحر»[13].
* در باب «الحلال بیّن والحرام بیّن وبینهما مشتبهات»[14].
* در باب «لا یشتری حاضر لباد بالسمسرة»[15].
* در باب «من ملک من العرب رقیقاً، فوهب وباع وجامع وفدی وسبی الذریّة»[16].
* در باب «کتاب الوصایا»[17].
* در باب «الوقف وکیف یکتب»[18]
به هر حال، روایات عبدالله بن عون بن اَرْطَبان مُزَنی بصری/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 27 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «عبدالله بن عون بن اَرْطبان مُزنی بصری» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/1/163؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/605؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 5/130؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 6/364؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/3؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/116؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 5/303؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/520؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 10/395؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص177 ؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/256
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/156 و 157
[3]- «تهذیب التهذیب» 5/303-305
[4]- «عقود الجمان»؛ ص 123
[5]- «جامع المسانید» 2/521
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/69
[7]- همان 1/69
[8]- همان 1/134
[9]- همان 1/141
[10]- همان 1/168
[11]- همان 1/210
[12]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/240
[13]- همان 1/267
[14]- همان 1/275
[15]- همان 1/289
[16]- همان 1/345
[17]- همان 1/382
[18]- همان 1/388