54- عبدالله بن مبارک حنفی/[1]
[متوفّای 181 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی، حافظ در حدیث، دانشمند آگاه، عالم متخصّص، کارشناس دانا، شیخ الاسلام، افتخار مجاهدان و رزمندگان، اسوهی پارسایان و قدوهی زاهدان و الگوی پرهیزگاران و نمونهی ریاضت کشان: ابوعبدالرحمن حنظلی مَرْوَزی؛ آن که پدرش، تُرک بود و مادرش، از خوارزم؛ «عبدالله بن مبارک» تاجر و بازرگان، بسیار سفر کننده، نویسندهی تصانیف و کتابهای مفید و ارزشمند و صاحب سفرهای بسیار دور و حیرت آور و شگفت انگیز و خیره کننده بود.
وی، به سال 118 ه . ق یا 119 ه . ق دیده به جهان گشود و عمر خویش را در سفرها - برای انجام حج، یا جهاد و پیکار در راه خدا، و یا تجارت و بازرگانی سپری نمود.
عبدالله بن مبارک/، از این افراد، به سماع حدیث پرداخته است:
سلیمان تیمی؛ عاصم احول؛ حُمید طویل؛ ربیع بن انس؛ هشام بن عروة؛ جریری؛ اسماعیل بن ابی خالد؛ خالد حذّاء؛ برید بن عبدالله بن ابی بردة؛ و کسانی دیگر غیر از اینها.
عبدالله بن مبارک؛ چنان به موضوع یادگیری و فراگیری اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی، اهمیّت میداد و بدان توجه و عنایت میورزید، تا جایی که حتّی از کسانِ کوچکتر از خویش نیز، علم و دانش و حکمت و فرزانگی و روایت و حدیث، فرامی گرفت و آنها را به رشتهی تحریر و نگارش درمی آورد.
وی، علم و دانش را بر مبنای «ابواب»، تدوین و ساماندهی و تألیف و نگارش نمود؛ و علاوه از آن، در عرصههای فقهی، جنگ و پیکار (غزو)، زُهد، رقائق، و غیر آن نیز فعّالیت داشت و در این زمینه، قلم فرسایی نمود و دست به قلم برد.
از عبدالله بن مبارک، تعداد بیشماری از مردمانِ سرزمینهای مختلف، به نقل حدیث پرداختهاند؛ زیرا وی، از همان اوان نوجوانی و جوانی خویش، از رفتن به سفرهای علمی، خسته و درمانده و ضعیف و ناتوان و دلسرد و بیتوجه و بیاعتنا و بیعلاقه نبود؛ از این رو، پیوسته برای یادگیری و فراگیری و آموزش و تعلیم و استفاده و اِفاده، در سفر بود؛ و در نتیجه، تعداد اساتید و شاگردان وی، بیشمار و نامحدود است.
و از (مشهورترین) کسانی که از عبدالله بن مبارک، به نقل و روایت حدیث پرداختهاند و از زمرهی شاگردان وی به شمار میآیند؛ میتوان این افراد را نام برد:
عبدالرحمن بن مهدی؛ یحیی بن معین؛ حبّان بن موسی؛ ابوبکر بن ابوشیبة؛ برادرش: عثمان بن ابوشیبة؛ احمد بن منیع؛ احمد بن جمیل مَروزی؛ حسن بن عیسی بن ماسرجس؛ حسین بن حسن مروزی؛ و حسن بن عرفة.
عبدالرحمن بن مهدی گوید: «الأئمّة اربعة: مالک، والثوری، وحماد بن زید، وابن المبارک»؛ «ائمه و پیشوایان دینی، چهار نفر هستند که عبارتند از: مالک بن انس؛ سفیان ثوری؛ حماد بن زید؛ و عبدالله بن مبارک».
و همچنین عبدالرحمن بن مهدی، عبدالله بن مبارک را بر سفیان ثوری، برتر و بایستهتر و برازندهتر و شایستهتر میداند.
در جایی دیگر، ابن مهدی گفته است: «حدّثنا ابن مبارک؛ وکان نسیج وحده»؛ «عبدالله بن مبارک، به ما خبر داده است؛ و به راستی وی، شخصیتی منحصر به فرد و یگانه، بینظیر و یکتا، بیهمتا و بیرقیب، و تنها و غیرقابل مقایسه میباشد».
احمد بن حنبل گوید: «لم یکن فی زمان ابن المبارک، اطلب للعلم منه»؛ «در روزگار عبدالله بن مبارک، کسی به مانند او، در جست و جو و تحصیل و فراگیری علم و دانش نبود؛ و او در این زمینه، گوی سبقت را از همهی دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی ربوده بود».
شعیب بن حرب گوید: «ما لقی ابن المبارک مثل نفسه»؛ «عبدالله بن مبارک، کسی را مثل خویش، ندیده است».
شعبة گفته است: «ما قدم علینا مثل ابن المبارک»؛ «به نزد ما، کسی چون عبدالله بن مبارک نیامده است».
ابواسحاق فزاری گوید: «ابن المبارک، امام المسلمین»؛ «عبدالله بن مبارک، پیشوا و رهبر مسلمانان است».
یحیی بن معین گوید: «کان ثقة متثبّتاً؛ وکانت کتبه الّتی حدّث بها، نحواً من عشرین الف حدیث»؛ «عبدالله بن مبارک، فردی ثقه و قابل اعتماد و مطمئن و امانت دار بود؛ و در کتابهای وی - که از آنها به نقل و روایت حدیث میپرداخت - در حدود بیست هزار حدیث وجود داشت».
یحیی بن آدم گوید: «کنتُ اذا طلبتُ الدقیق من المسائل، فلم أجده فی کتب ابن المبارک، أیستُ منه»؛ «هرگاه به جست و جو و تحقیق و وارسی مسألهای دقیق از مسائل میپرداختیم و آن را در کتابهای عبدالله بن مبارک نمییافتیم، از یافتن آن، نومید و مأیوس میشدم و از پیدا کردن آن قطع امید میکردم؛ (زیرا آخرین امید من برای پیدا کردن آن مسأله، کتابهای عبدالله بن مبارک بود؛ و این خود، بیانگر اهمیّت و جایگاه علم و دانش ابن مبارک و کتابهای وی است)».
از اسماعیل بن عیّاش نقل است که گفت: «ما علی وجه الارض مثل ابن المبارک»؛ «بر روی زمین، کسی چون عبدالله بن مبارک، وجود ندارد».
عباس بن مصعب گوید: «جمع ابن المبارک الحدیث، والفقه، والعربیة، وایّام الناس، والشجاعة والسخاء ومحبّة الفرق له»؛ «در وجود عبدالله بن مبارک، چند چیز جمع شده است: حدیث؛ فقه؛ زبان عربی؛ آگاهی و اطلاع از اوضاع و احوال مردم (در ادوار مختلف تاریخ)؛ شجاعت و دلاوری؛ سخاوت و بخشندگی؛ و این که تمامی فرقهها و گروهها و دستهها و جماعتها و طیفها و جناحها، او را دوست دارند و بدو عشق میورزند».
شعیب بن حرب گوید: «لو جهدتُ جهدی ان اکون فی السنة، ثلاثة ایام علی ماعلیه ابن المبارک، لم اقدر»؛ «اگر چنانچه خودم را به مشقت و زحمت بیاندازم و تمامی سعی و تلاش خویش را به کار گیرم تا در طول سال، سه روز به مانند عبدالله بن مبارک، زندگی به سر کنم و به سان او، رفتار کنم، این کار، در توانم نخواهد بود و از عهدهی آن، برنخواهم آمد».
ابواسامة گوید: «هو أمیرالمؤمنین فی الحدیث»؛ «عبدالله بن مبارک، امیرمؤمنان، در عرصهی حدیث است».
حسین بن عیسی ما سرجس گوید: «اجتمع جماعة من اصحاب ابن المبارک؛ فقالوا: عدّوا خصال ابن المبارک. فقالوا: جمع العلم والفقه والادب والنحو واللغة والزهد والشجاعة والشعر والفصاحة وقیام اللیل والعبادة والحج والغزو والفروسیة وترک الکلام فیما لایعنیه والانصاف وقلة الخلاف علی اصحابه»؛ «گروهی از شاگردان عبدالله بن مبارک، دور هم گرد آمدند و خطاب به یکدیگر گفتند: به بیان پرتوی از ویژگیها و صفات عبدالله بن مبارک بپردازید؛ از این رو گفتند: عبدالله بن مبارک، کسی است که در وجود خویش، این فاکتورها و مؤلّفهها و صفات و ویژگیها را گرد آورد و جمع کرد: علم و دانش؛ فقه و درایت؛ ادب و نزاکت؛ نحو؛ لغت؛ زهد و پارسایی؛ شجاعت و دلاوری؛ شعر؛ فصاحت و سخنوری؛ شب زنده داری و تهجّد گزاری؛ عبادت و پرستش؛ حجّ؛ جهاد و پیکار با دشمنان و بدخواهان؛ جوانمردی و بزرگ منشی؛ ترک سخنان یاوه و بیهوده و پوچ و بیمحتوا؛ انصاف و مروّت؛ عدالت و دادگری؛ بیطرفی و بیغرضی؛ و اندک بودن اختلاف و نزاع؛ مشاجره و دشمنی، خصومت و درگیری و تنش و تشنّج در شاگردان وی».
از یحیی بن معین نقل است که در نزد وی، یادی از عبدالله بن مبارک شد؛ از این رو، ابن معین گفت: «سیّد من سادات المسلمین»؛ «ابن مبارک، سرور و سالاری از سروان و بزرگان مسلمانان بود».
محمد بن عین گوید: «سمعتُ الفضیل یقول: وربّ هذا البیت! ما رأت عینای مثل ابن المبارک»؛ «از فضیل بن عیاض شنیدم که میگفت: سوگند به پروردگار این خانه (کعبه)! هرگز دو چشمم، شخصی چون عبدالله بن مبارک را به خود ندیدهاند».
و حافظ جلال الدین مزّی نیز در کتاب «تهذیب الکمال»[3]، عبدالله بن مبارک را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است؛ همچنانکه سیوطی نیز در کتاب «تبییض الصحیفة»[4]، وی را از زمرهی راویان امام ابوحنیفه/ قرار داده است.
علامه لکنوی در کتاب «الفوائد البهیة»[5] گوید: «هو صاحب اباحنیفة؛ وأخذ عنه علمه؛ نظر الیه ابوحنیفة وسأله عن بدء اموره؟ فقال: کنتُ جالساً مع اخوانی فی البستان؛ فأکلنا وشربنا الی اللیل وکنتُ مولعاً بضرب العود والطنبور ونمتُ سحراً. فرأیتُ فی منامی طائراً فوق رأسی علی شجرة یقول: ﴿۞أَلَمۡ یَأۡنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِکۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ [الحدید: 16]؛ قلتُ: بلی؛ فأنتبهتُ وکسرتُ عودی وحرقتُ ما کان عندی؛ فکان هذا اوّل زهدی».
«عبدالله بن مبارک، دوست و همراه امام ابوحنیفه/ میباشد که از وی، علم و دانش را فراگرفت؛ (روزی) امام ابوحنیفه/، نگاهی بدو انداخت و از نخستین گام وی در راستای زاهد و پارسا شدن و از نقطهی آغاز عالم و دانشمند شدن وی پرسید؟
عبدالله بن مبارک در پاسخ گفت: روزی، همراه با دوستان و برادرانم در باغ نشسته بودم؛ تا شب، خوردیم و نوشیدیم (و به رقص و پایکوبی و عیش و نوش و خوشگذرانی و بیبند و باری پرداختیم)؛ و من نیز شیفته و دلباختهی عود و طنبور (آلات موسیقی) بودم. (تا دیروقت، به نواختن آلات موسیقی و عیش و نوش پرداختم؛ آن گاه) به وقت سحر خوابیدم؛ در خواب، دیدم که پرندهای در بالای سرم بر روی درختی نشسته و چنین میگوید: ﴿۞أَلَمۡ یَأۡنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِکۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ [الحدید: 16] «آیا وقت آن برای مؤمنان فرانرسیده است که دل هایشان به هنگام یاد خدا و در برابر حق و حقیقتی که خدا فرو فرستاده است، بلرزد و کرنش برد؟».
من در پاسخ گفتم: چرا؛ وقت آن رسیده است؛ از این رو، از خواب بیدار شدم و عود خویش را شکستم و آنچه در نزدم (از دیگر آلات موسیقی و غیره) بود، سوزاندم و به آتش کشیدم؛ و این نخسیتن گام من در راستای زاهد و پارسا شدنم بود».
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[6]، به بیان بیوگرافی عبدالله بن مبارک پرداخته و در ادامه گفته است: «روی عنه محمد بن الحسن»؛ «محمد بن حسن شیبانی، از ابن مبارک، به نقل و روایت حدیث پرداخته است».
و حافظ عبدالقادر قرشی، عبدالله بن مبارک را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده است.
موفق بن احمد مکی نیز در کتاب «المناقب»[7]، ابن مبارک را در شمار شاگردان امام ابوحنیفه/ ذکر کرده است؛ آن هم شاگردانی که از زمرهی «شورای مذهب امام ابوحنیفه/» به حساب میآمدند.
موفق بن احمد مکی، پس از بیان اسامی اعضای این شورا میگوید: «فوضع ابوحنیفة/ مذهبه شوری بینهم، لم یستبدّ فیه بنفسه دونهم، اجتهاداً منه فی الدین ومبالغة فی النصحیة للّه ورسوله والمؤمنین؛ فکان یلقی مسئلة مسئلة یقلبهم ویسمع ما عندهم ویقول ما عنده؛ ویناظرهم شهراً لو اکثر من ذلک حتّی یستقر احد الاقوال فیها ثم یثبتها القاضی ابویوسف فی الاصول»؛ «امام ابوحنیفه/، (در تفریعات و تطبیقات فقه و استنباط و استخراج مسائل فقهی)، تک رأی و خود رأی و انحصارطلب و مُستبد و خودکامه و دیکتاتور نبود؛ بلکه مذهب خویش را بر مبنای شورا، ساماندهی و تأسیس نموده بود؛ و این کار وی نیز بر اساس اجتهاد دینی وی و مبالغه در خیرخواهی برای دین الهی، آیین پیامبر خدا ج و منافع و مصالح تمامی مسلمانان بود؛ از این رو، تک تک مسائل فقهی را در این شورا، مطرح میکرد و در میان میگذاشت و دیدگاهها و نظرات شاگردان خویش را جویا میشد و آنها را سبک سنگین مینمود و آنها را انداز و برانداز میکرد و به بررسی و وارسی آنها میپرداخت و به افکار و اندیشهها و ایدهها و نظرگاههای آنها، گوش فرا میداد و دیدگاه خویش را نیز اظهار مینمود؛ و اگر نیازی بود، تا یک ماه با شاگردانش، مناقشه و مجادله و مناظره و گفتگو و مذاکره میکرد؛ تا این که یکی از اقوال و دیدگاهها، مورد تأیید و تصویب قرار بگیرد. آنگاه قاضی ابویوسف، آن دیدگاه برگزیده و نظرگاه تصویب شده را در «اصول» ثبت و ضبط و تدوین و تثبیت مینمود».
و در کتاب «جامع المسانید»[8] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و مع انّه امام ائمّة الحدیث وشیخ شیوخ البخاری ومسلم وامثالهما، هو من اصحاب ابی حنیفة ویروی عنه الکثیر فی هذه المسانید؛ وهو ایضاً شیخ بعض شیوخ الشافعی والامام احمد بن حنبل»؛ «عبدالله بن مبارک، - با وجود این که امام و رئیس پیشوایان حدیث و استاد اساتید بخاری، مسلم و امثال آنها به شمار میآید - باز هم در زمرهی شاگردان امام ابوحنیفه/ قرار دارد و در این مسانید نیز به نقل و روایت بسیاری از احادیث، از امام ابوحنیفه/ پرداخته است؛ و همچنین امام ابوحنیفه/، استاد برخی از اساتید شافعی و احمد بن حنبل نیز میباشد. رحمت و رضوان خدا بر همگی آنان باد».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[9]، عبدالله بن مبارک را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
نگارنده گوید:
عبدالله بن مبارک، از ابوحنیفه، از ابوزبیر، از جابر بن عبداللهس روایت کرده که وی گفته است: «کان النبیّ ج یعرف بریح الطیب اذا اقبل باللیل»؛ «هرگاه رسول خدا ج در تاریکی شب میآمد، با بوی خوش خویش، از دیگران، بازشناخته میشد».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[10] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را به نقل از عبدالله بن مبارک، از ابوحنیفه، روایت نموده است.
و همچنین:
عبدالله بن مبارک، از ابوحنیفه، از عطیة عوفی، از ابوسعید خدریس روایت کرده که آن حضرت ج فرمودهاند: «من کذب علیّ متعمّداً فلیتبوّأ مقعده من النار»؛ «هر کس به عمد، بر من دروغ ببافد، بایستی جایگاه خویش را در آتش سوزان دوزخ، آماده کند».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[11] ذکر نموده و گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از عبدالله بن مبارک، از امام ابوحنیفه/ روایت کرده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
عبدالله بن مبارک/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به حساب میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «کیف کان بدء الوحی الی رسول الله ج»[12]
«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا یُونُسُ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، ح وحَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا یُونُسُ، وَمَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، نَحْوَهُ قَالَ: أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَجْوَدَ النَّاسِ، وَکَانَ أَجْوَدُ مَا یَکُونُ فِی رَمَضَانَ حِینَ یَلْقَاهُ جِبْرِیلُ، وَکَانَ یَلْقَاهُ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ رَمَضَانَ فَیُدَارِسُهُ القُرْآنَ، فَلَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَجْوَدُ بِالخَیْرِ مِنَ الرِّیحِ المُرْسَلَةِ»»(ح 6)
«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از یونس، از زهری به ما خبر داده است؛ و همچنین بشر بن محمد، از عبدالله بن مبارک، از یونس و معمر، از زهری، از عبیدالله بن عبدالله، از ابن عباسب برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج سخاوتمندترین انسانها بود؛ و سخاوتمندتر از هر وقت، زمانی بود که در ماه رمضان، جبرئیل نزد ایشان میآمد. جبرئیل در تمام شبهای رمضان، قرآن را با رسول خدا ج تکرار مینمود؛ و آن حضرت ج در پخش خیر و نیکی، از بادهای وزنده نیز سبقت میگرفت».
* در باب «المسح علی الخفّین»[13]
«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الأَوْزَاعِیُّ، عَنْ یَحْیَى، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: «رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمْسَحُ عَلَى عِمَامَتِهِ وَخُفَّیْهِ» وَتَابَعَهُ مَعْمَرٌ، عَنْ یَحْیَى، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ عَمْرٍو قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»(ح 205)
«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از اوزاعی، از یحیی، از ابوسلمة، از جعفر بن عمرو، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج را دیدم که بر دستار و موزههای خویش مسح میکرد.
و متابعت کرده است اوزاعی را، معمر، از یحیی، از ابوسلمة، از عمرو که گفت: پیامبر ج را دیدم که...».
* در باب «غسل المنی وفرکه وغسل ما یصیب من المرأة»[14]
«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ المُبَارَکِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَمْرُو بْنُ مَیْمُونٍ الجَزَرِیُّ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ یَسَارٍ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: «کُنْتُ أَغْسِلُ الجَنَابَةَ مِنْ ثَوْبِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَیَخْرُجُ إِلَى الصَّلاَةِ، وَإِنَّ بُقَعَ المَاءِ فِی ثَوْبِهِ»»(ح 229)
«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از عمرو بن میمون جزری، از سلیمان بن یسار برای ما روایت کرده که عایشهل گفت: اثر جنابت را از لباس رسول خدا ج میشستم و آن حضرت ج برای نماز، از خانه بیرون میرفت در حالی که اثر لکههای آب، هنوز بر لباسش وجود داشت».
* در باب «یجیب الامام علی المنبر اذا سمع النداء»[15]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُقَاتِلٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ، عَنْ أَبِی أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ، قَالَ: سَمِعْتُ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ، وَهُوَ جَالِسٌ عَلَى المِنْبَرِ، أَذَّنَ المُؤَذِّنُ، قَالَ: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، قَالَ مُعَاوِیَةُ: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ»، قَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَالَ مُعَاوِیَةُ: «وَأَنَا»، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالَ مُعَاوِیَةُ: «وَأَنَا»، فَلَمَّا أَنْ قَضَى التَّأْذِینَ، قَالَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى هَذَا المَجْلِسِ، «حِینَ أَذَّنَ المُؤَذِّنُ، یَقُولُ مَا سَمِعْتُمْ مِنِّی مِنْ مَقَالَتِی»»(ح 914)
«ابن مقاتل، از عبدالله بن مبارک، از ابوبکر بن عثمان بن سهل بن حُنیف، از ابوامامة بن سهل بن حُنیف برای ما روایت کرده که وی گفته است: از معاویةس شنیدم که در روز جمعه بر فراز منبر نشسته بود. هنگامی که مؤذن، «الله اکبر» گفت، او نیز «الله اکبر» گفت؛ و هنگامی که مؤذن «اشهد ان لا اله الا الله» گفت، او نیز آن را تکرار کرد. وقتی مؤذن، «اشهد ان محمداً رسول الله» گفت: معاویهس نیز آن را تکرار نمود؛ تا این که اذان به پایان رسید. آنگاه فرمود: ای مردم! من از رسول خدا ج در همین جایگاه شنیدم که هنگام اذان گفتن مؤذن، اینگونه که از من شنیدید، عمل کرد».
* در باب «لایفرّق بین اثنین یوم الجمعة»[16]
«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ أَبِی ذِئْبٍ، عَنْ سَعِیدٍ المَقْبُرِیِّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ وَدِیعَةَ، حَدَّثَنَا سَلْمَانُ الفَارِسِیُّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الجُمُعَةِ، وَتَطَهَّرَ بِمَا اسْتَطَاعَ مِنْ طُهْرٍ، ثُمَّ ادَّهَنَ أَوْ مَسَّ مِنْ طِیبٍ، ثُمَّ رَاحَ فَلَمْ یُفَرِّقْ بَیْنَ اثْنَیْنِ، فَصَلَّى مَا کُتِبَ لَهُ، ثُمَّ إِذَا خَرَجَ الإِمَامُ أَنْصَتَ، غُفِرَ لَهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الجُمُعَةِ الأُخْرَى»»(ح 910)
«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از ابن ابی ذئب، از سعید مقبری، از پدرش، از ابن ودیعة، از سلمان فارسیس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «کسی که در روز جمعه غسل کند و تا اندازهی ممکن، خودش را پاکیزه نماید و سپس موی را چرب نماید یا از خوشبویی استفاده کند؛ آنگاه به سوی نماز رهسپار گردید و میان دو نفر که در پهلوی یکدیگر نشستهاند، جدایی نیفکند؛ سپس هر آنچه بر وی مقرّر شده است، نماز گزارد؛ بعد از آن، چون امام برای ایراد خطبه بیرون شد، خاموشی گزیند، گناهان این جمعه تا جمعهی دیگر، بخشیده میشوند».
* در باب «التأذین عندالخطبة»[17]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُقَاتِلٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا یُونُسُ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ السَّائِبَ بْنَ یَزِیدَ، یَقُولُ: «إِنَّ الأَذَانَ یَوْمَ الجُمُعَةِ کَانَ أَوَّلُهُ حِینَ یَجْلِسُ الإِمَامُ، یَوْمَ الجُمُعَةِ عَلَى المِنْبَرِ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، فَلَمَّا کَانَ فِی خِلاَفَةِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَکَثُرُوا، أَمَرَ عُثْمَانُ یَوْمَ الجُمُعَةِ بِالأَذَانِ الثَّالِثِ، فَأُذِّنَ بِهِ عَلَى الزَّوْرَاءِ، فَثَبَتَ الأَمْرُ عَلَى ذَلِکَ»»(ح 916)
«محمد بن مقاتل، از عبدالله بن مبارک، از یونس، از زهری برای ما روایت کرده که وی گفته است: از سائب بن یزیدس شنیدم که میگفت: اذان اول روز جمعه، هنگامی بود که امام بر روی منبر مینشست؛ و این در روزگار رسول خدا ج و ابوبکرس و عمرس نیز بود؛ و چون دورهی خلافت عثمان بن عفّانس فرا رسید و تعداد نمازگزاران فزونی یافت، عثمانس فرمان داد که در روز جمعه، اذان سوم نیز گفته شود. از این رو، در محل «زوراء» اذان داده شد؛ و این دستور، به همان شیوهی خود، در ادوار بعدی، باقی ماند».
* در باب «ما یذکر فی المناولة»[18].
* در باب «اذا انفلتت الدّابة فی الصلاة»[19].
* در باب «الأمر باتّباع الجنائز»[20].
* در باب «الثیاب البیض للکفن»[21].
* در باب «اذا لم یوجد الّا ثوب واحد»[22].
* در باب «قول النبیّ ج: یُعذّب المیّت ببعض بکاء اهله علیه»[23].
* در باب «من لم یر غسل الشهداء»[24].
به هر حال، روایات عبدالله بن مبارک/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 96 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «عبدالله بن مبارک» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/1/212؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/429؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 5/179؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 10/152؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 8/378؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/295؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/7؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/123؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 5/334؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/527؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 10/466؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص179 ؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص123، «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی /259
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/274، 275 و 276
[3]- «تهذیب الکمال»، حاظ مزّی 19/103
[4]- «تبییض الصحیفة»، ص 74
[5]- «الفوائد البهیة»، ص 103
[6]- «الجواهر المضیة» 1/281
[7]- «المناقب»، مؤفق بن احمد مکی 2/133
[8]- «جامع المسانید» 2/507
[9]- «عقود الجمان»؛ ص 123
[10]- «جامع المسانید» 1/98
[11]- «جامع المسانید» 1/103 و 104
[12]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/2
[13]- همان 1/33
[14]- همان 1/36
[15]- همان 1/124 و 125
[16]- هما 1/124
[17]- همان 1/125
[18]- همان 1/15
[19]- همان 1/161
[20]- همان 1/166
[21]- همان 1/169
[22]- همان 1/170
[23]- همان 1/171
[24]- همان 1/179