ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
55- عبدالله بن نُمیر حنفی/[1]
[متوفّای 199 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ حدیث و پیشوای دینی: ابوهشام همدانی - سپس - خارفی کوفی و پدر «حافظ کبیر، محمد» میباشد که از هشام بن عروة، اعمش، اشعث بن سوار، اسماعیل بن ابی خالد، یزید بن ابی زیاد، عبیدالله بن عمر، و شماری دیگر از بزرگان، به روایت حدیث پرداخته است.
و از کسانی که از عبدالله بن نُمیر، حدیث روایت کردهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین؛ علی بن مدینی؛ اسحاق بن راهویه؛ کوسج؛ احمد بن فرات؛ حسن بن علی بن عفّان؛ و کسانی دیگر از سائر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
یحیی بن معین و دیگران، عبدالله بن نمیر را مؤثق و مطمئن و معتبر و قابل اعتماد معرّفی کردهاند؛ و او، یکی از بزرگان و پیشقراولان عرصهی حدیث و طلایه داران و پیشگامان پیشتاز عرصهی روایت و درایت میباشد که به سال 199 ه . ق - در آستانهی 84 سالگی - درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. خدایش او را بیامرزد و در جوار بهترین رحمتهای خویش جای دهد.
علامه ذهبی، در ادامه گوید: «اخبرنا عمر بن غدیر، اخبرنا عبدالصمد بن محمد، اخبرنا جمال الاسلام، اخبنرا الحسین بن طلاب، حدّثنا محمد بن جمیع، حدثنا محمد بن احمد بن ثابت الواسطی، حدثنا شعیب بن ایوب، حدثنا ابن نمیر، عن یحیی بن سعید، عن سعید بن المسیّب، سمعتُ سعداً: انّ رسول الله ج جمع له أبویه یوم اُحد».
«عمر بن غدیر، از عبدالصمد بن محمد، از جمال الاسلام، از حسین بن طلاب، از محمد بن جمیع، از محمد بن احمد بن ثابت واسطی، از شعیب بن ایوب، از عبدالله بن نمیر، از یحیی بن سعید، از سعید بن مسیّب، برای ما چنین نقل کرده است که سعید بن مسیّب گوید: از سعد بن ابی وقّاصس شنیدم که میگفت: رسول خدا ج در روز جنگ احد، خطاب به من گفت: پدر و مادرم فدایت باد! (به سوی مشرکان و چندگانه پرستان، تیر بیانداز)».
[در این سند، عبدالله بن نُمیر، به نقل روایت از یحیی بن سعید، از سعید بن مسیّب، از سعد بن ابی وقّاصس پرداخته است.]
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به بیان بیوگرافی عبدالله بن نُمیر پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «سمع الاعمش والثوری والاوزاعی، وحکی عن ابی حنیفة؛ وروی عنه مسئلة اللعان تطلیقة بائنة؛ وحکاه حماد، عن ابراهیم؛ روی عنه ابنه واحمد وابن معین وابن المثنی وابوبکر وعثمان ابنا ابی شیبة»؛ «عبدالله بن نُمیر، از اعمش، سفیان ثوری و اوزاعی، به سماع حدیث پرداخته و از امام ابوحنیفه/ نیز، حدیث روایت نموده است؛ و یکی از آن مسائلی که ابن نُمیر به روایت آن از امام ابوحنیفه/ پرداخته، مسألهی «لعان» است که از دیدگاه امام ابوحنیفه/، یک طلاق بائن به شمار میآید. این را حماد بن سلمة (استاد امام ابوحنیفه/)، از ابراهیم نخعی، نقل نموده است. و از عبدالله بن نمیر نیز، این روایت را پسرش، احمد بن حنبل، یحیی بن معین، ابن مثنّی، ابوبکر و عثمان - دو پسر ابوشیبة - نقل نمودهاند».
و د رکتاب «جامع المسانید»[4]؛ چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و مع هذا القدر الجلیل فی علم الحدیث، یروی عن الامام ابی حنیفة فی هذه المسانید»؛ «عبدالله بن نُمیر - با وجود این که در علم حدیث، از شأن و جایگاهی والا و در خور تحسین برخوردار است -، باز هم در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[5] گوید:
ابن حبّان، عبدالله بن نُمیر را در کتاب «الثقات»، در جرگهی راویان مؤثق و قابل اعتماد ذکر نموده است.
احمد عجلی گوید: «ثقة، صالح الحدیث، صاحب سنّة»؛ «ابن نمیر، فردی مورد وثوق و قابل اعتماد و مطمئن و امانتدار میباشد که احادیث و روایات او نیز در درجهی صحّت و درستی قرار دارند؛ و خود وی نیز، صاحب سنّت و متعهّد و پایبند بدان میباشد».
ابن سعد نیز گوید: «کان ثقة کثیر الحدیث، صدوق»؛ «عبدالله بن نُمیر، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد، صادق و راستگو و درستکار و امانت دار بود که بسیار به روایت حدیث میپرداخت».
علامه ابن بزّاز کردری در کتاب «المناقب»[6]، و همچنین علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[7]، وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کردهاند.
علامه تهانوی نیز در مقدمهی کتاب «اِعلاء السنن»[8]، به بیان بیوگرافی عبدالله بن نُمیر پرداخته و در ادامه گفته است: «هو من رجال الجماعة؛ روی له الشیخان واصحاب السنن کلّهم»؛ «عبدالله بن نُمیر، از رجال جماعت است؛ (جماعت: بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، و به طور کلّی، عبدالله بن نُمیر، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که هم شیخان (بخاری و مسلم) و هم تمامی نویسندگان «سُنن»، از وی، حدیث روایت نمودهاند.»
نگارنده گوید:
عبدالله بن نُمیر/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَمَن کَانَ غَنِیّٗا فَلۡیَسۡتَعۡفِفۡۖ وَمَن کَانَ فَقِیرٗا فَلۡیَأۡکُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِذَا دَفَعۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ فَأَشۡهِدُواْ عَلَیۡهِمۡۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا٦﴾ [النساء: 6]»[9]
«حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَمَن کَانَ غَنِیّٗا فَلۡیَسۡتَعۡفِفۡۖ وَمَن کَانَ فَقِیرٗا فَلۡیَأۡکُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ﴾ [النساء: 6] أَنَّهَا «نَزَلَتْ فِی وَالِی الیَتِیمِ إِذَا کَانَ فَقِیرًا، أَنَّهُ یَأْکُلُ مِنْهُ مَکَانَ قِیَامِهِ عَلَیْهِ بِمَعْرُوفٍ»»(ح 4575)
«اسحاق، از عبدالله بن نُمیر، از هشام، از پدرش، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی در تفسیر این فرمودهی خداوند: ﴿وَمَن کَانَ غَنِیّٗا فَلۡیَسۡتَعۡفِفۡۖ وَمَن کَانَ فَقِیرٗا فَلۡیَأۡکُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ﴾ [النساء: 6] «و آن کسی که توانگر است، باید (از گرفتن اجرت سرپرستی) خودداری ورزد و هر کس که تهی دست است، باید مطابق عرف، از آن بخورد»؛ گفت: این آیه، در مورد ولیّ یتیم نازل شده که اگر فقیر باشد از مال یتیم مطابق عرف، عوض اجرت سرپرستی خود میخورد».
* در باب «ذات عرق لاهل العراق»[10]
«حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُسْلِمٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا فُتِحَ هَذَانِ المِصْرَانِ أَتَوْا عُمَرَ، فَقَالُوا: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ، «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَدَّ لِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنًا»، وَهُوَ جَوْرٌ عَنْ طَرِیقِنَا، وَإِنَّا إِنْ أَرَدْنَا قَرْنًا شَقَّ عَلَیْنَا، قَالَ: فَانْظُرُوا حَذْوَهَا مِنْ طَرِیقِکُمْ، فَحَدَّ لَهُمْ ذَاتَ عِرْقٍ»(ح 1531)
«علی بن مسلم، از عبدالله بن نُمیر، از عبیدالله، از نافع، از ابن عمرب برای ما روایت کرده که وی گفته است: چون این دو شهر (کوفه و بصره) فتح شدند، مردم به نزد عمر بن خطابس آمدند و گفتند: ای امیرمؤمنان! بیگمان رسول خدا ج برای مردم نجد، «قَرن» را میقات و احرامگاه تعیین کرده است؛ و آن جا، به سوی دیگر راه ما واقع شده است و رفتن از راه قَرن، بر ما دشوار است. عمرس گفت: به موازات قَرن، محلّی را ببینید که بر سر راه شما باشد. و «ذات عرق» را برای آنها، احرامگاه و میقات تعیین کرد».
* در باب «اذا لم یجد ماءاً ولا تراباً»[11]
«حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ بْنُ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا اسْتَعَارَتْ مِنْ أَسْمَاءَ قِلاَدَةً فَهَلَکَتْ، فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا فَوَجَدَهَا، «فَأَدْرَکَتْهُمُ الصَّلاَةُ وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَصَلَّوْا، فَشَکَوْا ذَلِکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آیَةَ التَّیَمُّمِ» فَقَالَ أُسَیْدُ بْنُ حُضَیْرٍ لِعَائِشَةَ: جَزَاکِ اللَّهُ خَیْرًا، فَوَاللَّهِ مَا نَزَلَ بِکِ أَمْرٌ تَکْرَهِینَهُ، إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِکِ لَکِ وَلِلْمُسْلِمِینَ فِیهِ خَیْرًا»(ح 336)
«زکریا بن یحیی، از عبدالله بن نُمیر، از هشام بن عروة، از پدرش، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: او، گلوبندی از اسماءل به عاریت گرفته بود و آن گلوبند گم شد؛ رسول خدا ج مردی را به جست و جوی آن فرستاد و گلوبند، پیدا شد. وقت نماز فرا رسید و مردم با خود آب همراه نداشتند. (بیوضو) نماز گزاردند و از این حالت به رسول خدا ج شکایت کردند. سپس خداوند، آیه تیمم را فرود آورد.
اسید بن حضیر به عایشهل گفت: خداوند تو را پاداش نیک دهد! به خدا سوگند که بر تو کاری فرود نیامده است که تو را ناخوشایند بوده است، مگر آن که خداوند آن را بر تو و مسلمانان، نیک و مایهی خیر گردانیده است».
* در باب «الخیمة فی المسجد للمرضی وغیرهم»[12].
* در باب «سترة الامام سترة من خلفه»[13].
* در باب «من قام الی جنب الامام لعلّة»[14].
* در باب «اتیان مسجد قباء راکباً وماشیاً»[15].
* در باب «من ردّ فقال: علیک السلام. وقالت عایشة: وعلیه السلام ورحمة الله وبرکاته»[16].
* در باب «من اجری امر الامصار علی ما یتعارفون بینهم فی البیوع والاجارة والمکیال والوزن»[17].
* در باب «هبة الرجل لامرأته والمرأة لزوجها»[18].
* در باب «قتل ابی جهل»[19].
* در باب «مرجع النبیّ ج من الأحزاب ومخرجه الی بنی قریظة ومحاصرته ایّاهم»[20].
* در باب «مرجع النبی ج من الاحزاب ومخرجه الی بنی قریظة ومحاصرته ایّاهم»[21].
به هر حال، روایات «عبدالله بن نُمیر»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 18 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «عبدالله بن نُمیر» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/1/216؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/630؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 5/186؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/244؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/357؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/60؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/137؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 6/52؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/542؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 10/589؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص184؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/260
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/327
[3]- «الجواهر المضیة» 1/292
[4]- «جامع المسانید» 2/508
[5]- «تهذیب التهذیب» 6/53
[6]- «المناقب»، کردری 2/223
[7]- «عقود الجمان»؛ ص 123
[8]- مقدمهی «اعلاء السنن» 3/169
[9]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/658
[10]- همان 1/207
[11]- همان 1/48
[12]- همان 1/66
[13]- همان 1/71
[14]- همان 1/94
[15]- همان 1/159
[16]- همان 2/924
[17]- همان 1/294
[18]- همان 1/352
[19]- همان 2/565
[20]- همان 2/590
[21]- همان 2/591