اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

58- عبدالواحد بن زیاد/[1] [متوفّای 186 ه‍ . ق]

58- عبدالواحد بن زیاد/[1]
[متوفّای 186 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی، فقیه آگاه، ابوبشر - یا ابوعبیدة - عَبْدی بَصْری می‌باشد؛ که از این افراد، به نقل حدیث پرداخته است:

            کلیب بن وائل؛ حبیب بن ابوعمرة؛ عاصم احول؛ عمارة بن قعقاع؛ اعمش؛ مختار بن فلفل؛ و کسان دیگر غیر از این‌ها.

            و از کسانی که از عبدالواحد بن زیاد، حدیث روایت کرده‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            ابوداود؛ عفّان؛ مُسدّد؛ عبیدالله قواریری؛ یحیی بن یحیی؛ قتیبة؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            امام احمد بن حنبل و دیگران، عبدالواحد بن زیاد را فردی مؤثق و قابل اعتماد معرفی نموده‌اند.

            عبدالواحد بن زیاد، دانشمندی توانمند، عالمی آگاه، دانشوری کاردان و صاحب حدیث بود؛ برای وی در حدیث، اَوهامی نیز وجود دارد؛ ولی با این وجود، باز هم در کتاب‌ها، به حدیث او، استدلال و استناد می‌شود.

            فلّاس و دیگران، بر این باورند که عبدالواحد بن زیاد، به سال 186 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید؛ ولی احمد بن حنبل بر آن است که وی، به سال 187 ه‍ . ق وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است.

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            ابن سعد گفته است: «کان ثقة کثیر الحدیث»؛ «عبدالواحد بن زیاد، روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد است که به نقل و روایت احادیث فراوانی نیز پرداخته است».

            ابوزرعة و ابوحاتم گویند: «ثقة»؛ «ابن زیاد، فردی مورد وثوق و معتبر و امانت دار و مطمئن می‌باشد».

            نسائی گوید: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث عبدالواحد بن زیاد، نمی‌توان نقص و ایرادی وارد کرد؛ زیرا وی، ثقه و قابل اعتماد است».

            ابوداود نیز گفته است: «ثقة»؛ «ابن زیاد؛ از زمره‌ی راویان مؤثق و مطمئن و مُعتمد و قابل اعتبار است».

            احمد عجلی نیز گوید: «بصری ثقة، حسن الحدیث»؛ «عبدالواحد بن زیاد، فردی مؤثق و قابل اعتماد است که احادیث وی، به درجه‌ی حَسن رسیده است».

            دارقطنی گوید: «ثقة مأمون»؛ «ابن زیاد، روایت کننده‌ای ثقه و مورد اعتماد و درستکار و مطمئن و امانت دار و معتبر می‌باشد».

            و ابن حبّان نیز، در کتاب «الثقات»، وی را در شمار راویان مؤثّق و قابل اعتماد ذکر کرده است.

            ابن عبدالبرّ گوید: «أجمعوا لا خلاف بینهم - انّ عبدالواحد بن زیاد، ثقة ثبت»؛ «علماء و صاحب نظران اسلامی، همه - بدون هیچگونه اختلاف و نزاعی - بر این موضوع، اجماع و اتفاق نظر دارند که عبدالواحد بن زیاد، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، مطمئن و معتبر و امانت دار و درستکار می‌باشد».

            ابن قطان فاسی گوید: «ثقة لم یعتلّ علیه قادح»؛ «ابن زیاد، روایت کننده‌ای ثقه و مطمئن می‌باشد که (از ناحیه‌ی علماء و صاحب نظران فنّ رجال و حدیث شناسی)، مورد جَرح و بدگویی قرار نگرفته و در مورد مؤثّق بودن وی، مورد تردید، واقع نشده است».

            شایان ذکر است که عبدالواحد بن زیاد/، از آن دسته از راویان و محدّثانی می‌باشد که بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه، به نقل روایت از وی پرداخته‌اند.

            و در کتاب «جامع المسانید»[4] چنین آمد است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «عبدالواحد بن زیاد، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[5]،وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[6]، عبدالواحد بن زیاد را در زمره‌ی راویان شهر بصره ذکر کرده که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

نگارنده گوید:

            عبدالواحد بن زیاد، از ابوحنیفه، از اسحاق بن ثابت، از عبیدة انصاری، از پدرش، از علی بن حسین، از پیامبر ج چنین روایت کرده است:

                «انّه ج مرّفی غزوة تبوک علی نفر من الجیش یزفّتون. فقال: ما هؤلاء؟ قالوا؟ أصابوا شراباً لهم؛ فنهی ان یشربوا فی الدّباء والحنتم والمزفّت. فلمّا مرّبهم راجعاً، شکوا الیه من التخمة؛ فأذن لهم ان یشربوا فیها؛ ونهی عن شرب کلّ مسکر».

                «در غزوه‌ی تبوک، رسول خدا ج از کنار چند نفر از لشکریان عبور کرد که در حال پر کردن ظرف‌های خویش بودند. آن حضرت ج پرسید: این‌ها چه می‌کنند؟ گفتند: بدان‌ها نوشیدنی‌ای رسیده است. رسول خدا ج از نوشیدن در این چند ظرف: دبّاء، حنتم، و مزفّت نهی کرد. چون در برگشت، از کنار آن‌ها عبور کرد، از ناگوار شدن طعام، به رسول خدا ج شکایت بردند؛ از این رو، رسول خدا ج برای آن‌ها، این اجازه را داد تا در آن ظرف‌ها بنوشند؛ البته از نوشیدن هر چیز مست کننده نهی کرد».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[7] ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ طلحة بن محمد، در مُسند خویش، این حدیث را از عبدالواحد بن زیاد، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

                عبدالواحد بن زیاد/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «اذا قال: والله لا أتکلّم الیوم؛ فصلّی أو قرأ أو سبّح، أو کبّر أو حمد أو هلّل؛ فهو علی نیّته»[8]

            «حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَاحِدِ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، عَنْ شَقِیقٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَلِمَةً وَقُلْتُ أُخْرَى: «مَنْ مَاتَ یَجْعَلُ لِلَّهِ نِدًّا أُدْخِلَ النَّارَ» وَقُلْتُ أُخْرَى: «مَنْ مَاتَ لاَ یَجْعَلُ لِلَّهِ نِدًّا أُدْخِلَ الجَنَّةَ»»(ح 6683)

            «موسی بن اسماعیل، از عبدالواحد بن زیاد، از اعمش، از شقیق، از عبدالله بن مسعودس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج کلمه‌ای گفت و من چیز دیگر گفتم. فرمود: «کسی که بمیرد و به خدا شریک آورده باشد، به دوزخ خواهد رفت». و من چیز دیگر گفتم: کسی که بمیرد و به خدا، کسی را شریک نیاورد، به بهشت خواهد رفت».

* در باب «أحکام أهل الذمّة وإحصانهم؛ واذا زنوا ورفعوا الی الامام»[9]

            «حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَاحِدِ، حَدَّثَنَا الشَّیْبَانِیُّ، سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى، عَنِ الرَّجْمِ فَقَالَ: «رَجَمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» فَقُلْتُ: أَقَبْلَ النُّورِ أَمْ بَعْدَهُ؟ قَالَ: «لاَ أَدْرِی» تَابَعَهُ عَلِیُّ بْنُ مُسْهِرٍ، وَخَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، وَالمُحَارِبِیُّ، وَعَبِیدَةُ بْنُ حُمَیْدٍ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ وَقَالَ بَعْضُهُمْ: المَائِدَةِ، وَالأَوَّلُ أَصَحُّ»(ح 6840)

            «موسی بن اسماعیل، از عبدالواحد بن زیاد، از شیبانی برای ما روایت کرده که وی گفته است: از عبدالله بن ابی اوفیس درباره‌ی سنگسار پرسیدم. وی گفت: رسول خدا ج رَجم و سنگسار کرده است. گفتم: پیش از نزول سوره‌ی نور بود یا پس از آن؟ گفت: نمی‌دانم.»

* در باب «اثم من قتل ذمیّاً بغیر جرم»[10]

            «حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ حَفْصٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَاحِدِ، حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ عَمْرٍو، حَدَّثَنَا مُجَاهِدٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لَمْ یَرِحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَهَا تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَرْبَعِینَ عَامًا»»(ح 3166)

            «قیس بن حفص، از عبدالواحد بن زیاد، از حسن بن عمرو، از مجاهد، از عبدالله بن عمروس برای ما روایت کرده که آن حضرت ج فرمود: «هر کس، فرد معاهدی (کافری که با مسلمانان، عهد و پیمان بسته است) را بکشد، بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد؛ گفتنی است که بوی بهشت از مسافت چهل سال راه، به مشام می‌رسد».

* در باب «الجهاد من الایمان»[11].

* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا٨٥ [الإسراء: 85]»[12].

* در باب «اذا غسل الجنابة أو غیرها، فلم یذهب أثرها»[13].

* در باب «الغسل مرّة واحدة»[14].

* در باب «تفریق الغسل والوضوء»[15].

* در باب «مباشرة الحائض»[16].

* در باب «المرور فی المسجد»[17].

* در باب «اذا صلّی الی فراش فیه حائض»[18].

* در باب «ما یصلّی بعد العصر من الفوائت ونحوها»[19].

* در باب «رفع البصر الی الامام فی الصلاة»[20].

* در باب «القنوت قبل الرکوع وبعده»[21].

            به هر حال، روایات «عبدالواحد بن زیاد»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 28 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «عبدالواحد بن زیاد» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/1/59؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/741؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 6/20؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 2/672؛ ؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/7؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/286-310؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/123؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/218؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 6/385؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/623؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 12/117؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص209 ؛««الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/329؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/319

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/258

[3]-           «تهذیب التهذیب» 6/385 و 386

[4]-           «جامع المسانید» 2/514

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 128

[6]-           «المناقب»، کردری 2/227

[7]-           «جامع المسانید» 2/320

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/988 و 989

[9]-           همان 2/1011

[10]-        همان 2/1021

[11]-        همان 1/10

[12]-        همان 1/24

[13]-        همان 1/36

[14]-        همان 1/39

[15]-        همان 1/40

[16]-        همان 1/44

[17]-        همان 1/64

[18]-        همان 1/74

[19]-        همان 1/83

[20]-        همان 1/103

[21]-        همان 1/136

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد