ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
59- عبدالوارث بن سعید حنفی/[1]
[متوفّای 180ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ مطمئن و قابل اعتماد در حدیث، ابوعبیدة عنبری، تنوّری بصری میباشد که از ایوب سختیانی، یزید رشک، جعد ابی عثمان، شعیب بن حبحاب، ایوب بن موسی و کسان دیگر، به روایت حدیث پرداخته است.
و از او نیز، مُسدّد، قتیبة، بشر بن هلال، حمید بن مسعدة، پسرش: عبدالصمد و شماری دیگر از دانش پژوهان، حدیث روایت نمودهاند.
ابوعمر جرمی گوید: «ما رأیتُ فقیهاً أفصح من عبدالوارث»؛ «من فقیه و دانشوری فصیحتر و سخنورتر و بلیغتر و نیکوسخنتر از عبدالوارث بن سعید، ندیدهام».
عبدالوارث بن سعید، به سال 102 ه . ق دیده به جهان گشود و به سال 180 ه . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
احمد بن حنبل گوید: «کان عبدالوارث أصحّ حدیثاً من حسین المعلّم؛ وکان صالحاً فی الحدیث»؛ «احادیث عبدالوارث بن سعید، از لحاظ صحّت و درستی، بهتر از احادیث و روایات حسین معلّم است؛و عبدالوارث، در زمینهی روایت حدیث، فردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد، متخصص و کارشناس و توانا و برازنده بود».
معاویة بن صالح گوید: «قلتُ لیحیی بن معین: من أثبت شیوخ البصریین؟ فقال: عبدالوارث مع جماعة سمّاهم»؛ «خطاب به یحیی بن معین گفتم: از میان اساتید و شیوخ بصره، چه کسی از همه مطمئنتر و معتبرتر و امانت دارتر و قابل اعتمادتر است؟ وی در پاسخ گفت: عبدالوارث؛ و یحیی بن معین، در کنار عبدالوارث، به بیان شمار دیگری از علماء و صاحب نظران اسلامی نیز پرداخت».
و عثمان دارمی، به نقل از یحیی بن معین گوید: «هو مثل حماد بن زیاد فی ایوّب. قلتُ: فالثقفی احبّ الیک أو عبدالوارث؟ قال: عبدالوارث. قلت: فابن عُلَیَّة احبّ الیک فی ایوب أو عبدالوارث؟ قال: عبدالوارث»؛ «عبدالوارث بن سعید، در روایت کردن احادیث ایوب، به سان حماد بن زید است». عثمان گوید: خطاب به یحیی بن معین گفتم: از دیدگاه شما، در نقل و روایت حدیث از ایوب، ثقفی بهتر و برازندهتر است یا عبدالوارث؟ وی در پاسخ گفت: عبدالوارث.
دوباره پرسیدم: از دیدگاه شما، در نقل و روایت حدیث از ایوب، ابن عُلَیّة بهتر و بایستهتر است یا عبدالوارث؟ یحیی بن معین، باز هم در پاسخ گفت: عبدالوارث».
ابوزرعة گوید: «ثقة»؛ «عبدالوارث، فردی مؤثق و قابل اعتماد است».
ابوحاتم گوید: «صدوق، ممّن یعدّ مع ابن عُلَیّة ووُهیب وبشر بن المفضّل؛ یُعدّ من الثقات؛ هو أثبت من حماد بن سلمة»؛ «عبدالوارث بن سعید، روایت کنندهای صادق و درستکار و امانت دار و راستگو میباشد؛ او با ابن عُلیّة؛ وُهیب و بشر بن مفضّل، از زمرهی راویان ثقه و مورد اعتماد به شمار میآیند؛ و عبدالوارث، نسبت به حماد بن سلمة، مطمئنتر و معتبرتر میباشد».
نسایی گوید: «ثقة حجّة»؛ «عبدالوارث بن سعید، ثقه و قابل اعتماد و حجّت و خبره و آگاه و کارشناس در حدیث میباشد».
ابن نُمیر، احمد عجلی و دیگران نیز، عبدالوارث بن سعید را فردی مؤثّق و مورد اعتماد معرفی کردهاند؛ و علاوه از آن، وی از آن دسته از راویان و محدّثانی میباشد که بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه، به نقل روایت از وی پرداختهاند.
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[4]، به بیان بیوگرافی عبدالوارث بن سعید پرداخته و او را از علماء و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «روی له الجماعة»؛ «جماعت محدّثان، از عبدالوارث بن سعید، حدیث روایت نمودهاند». (و منظور از جماعت محدّثان، شش پیشوای حدیث: بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه میباشد).
حافظ جلال الدین مزّی، در کتاب «تهذیب الکمال»[5]، عبدالوارث بن سعید را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است؛ همچنانکه حافظ سیوطی نیز در کتاب «تبییض الصحیفة»[6]، وی را در زمرهی راویان امام ابوحنیفه/ قرار داده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[7]، عبدالوارث بن سعید را در زمرهی راویان شهر بصره که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداختهاند، ذکر نموده است.
و در کتاب «جامع المسانید»[8]، چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام الأعظم ابی حنیفة/»؛ «عبدالوارث بن سعید، در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ حدیث روایت نموده است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[9]، به ذکر عبدالوارث بن سعید پرداخته و او را از راویان امام اعظم ابوحنیفه/ معرفی کرده است.
نگارنده گوید:
عبدالوارث بن سعید، از ابوحنیفه، از عمرو بن شعیب، از پدرش، از جدّش، از پیامبر ج چنین روایت کرده است: «نهی ج الشرط فی البیع»؛ «رسول خدا ج از قرار دادن شرط در معامله، نهی کردند».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[10]، ذکر کرده و در ادامه گفته است:
این حدیث را سه نفر، از عبدالوارث بن سعید، از امام ابوحنیفه/ روایت کردهاند:
1- ابوعبدالله حسین بن محمد بن خسرو بلخی در مُسند خویش؛
2- قاضی ابوبکر محمد بن ابی طاهر عبدالباقی انصاری؛
3- و حافظ ابونعیم اصفهانی.
و همچنین نگارندهی سطور گوید:
عبدالوارث بن سعید/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «الولیمة ولو بشاة»[11]
«حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَارِثِ، عَنْ شُعَیْبٍ، عَنْ أَنَسٍ، «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَعْتَقَ صَفِیَّةَ وَتَزَوَّجَهَا، وَجَعَلَ عِتْقَهَا صَدَاقَهَا، وَأَوْلَمَ عَلَیْهَا بِحَیْسٍ»»(ح 5169)
«مُسدّد، از عبدالوارث بن سعید، از شعیب، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج، صفیّةل را آزاد نمود و با وی ازدواج کرد و آزادی وی را مَهرش گردانید؛ و نوعی غذا بر وی ولیمه کرد».
* در باب «ذهاب النساء والصبیان الی العرس»[12]
«حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ المُبَارَکِ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَارِثِ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِیزِ بْنُ صُهَیْبٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَبْصَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نِسَاءً وَصِبْیَانًا مُقْبِلِینَ مِنْ عُرْسٍ، فَقَامَ مُمْتَنًّا، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ أَنْتُمْ مِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَیَّ»»(ح 5180)
«عبدالرحمن بن مبارک، از عبدالوارث بن سعید، از عبدالعزیز بن صهیب، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج زنان و کودکانی را دید که از محفل عروسی میآمدند؛ آن حضرت ج نیرومندانه برخاست و فرمود: «بارالها! شما در نزد من، از دوست داشتنیترین مردمان هستید».
* در باب «التزعفر للرجال»[13]
«حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَارِثِ، عَنْ عَبْدِ العَزِیزِ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: «نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یَتَزَعْفَرَ الرَّجُلُ»»(ح 5846)
«مُسدّد، از عبدالوارث بن سعید، از عبدالعزیز، برای ما روایت کرده که انس بن مالکس گفت: رسول خدا ج منع کرده است که مرد، جامهی خویش را با زعفران رنگ کند».
* در باب «کراهیة الصلاة فی التصاویر»[14]
«حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مَیْسَرَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَارِثِ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِیزِ بْنُ صُهَیْبٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ قِرَامٌ لِعَائِشَةَ، سَتَرَتْ بِهِ جَانِبَ بَیْتِهَا، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَمِیطِی عَنِّی، فَإِنَّهُ لاَ تَزَالُ تَصَاوِیرُهُ تَعْرِضُ لِی فِی صَلاَتِی»»(ح 5959)
«عمران بن میسرة، از عبدالوارث بن سعید، از عبدالعزیز بن صهیب، برای ما روایت کرده که انس بن مالکس گفت: عایشهل، پردهای دارای صورت داشت که با آن، جانب خانهی خویش را پوشانیده بود. پیامبر خدا ج به وی فرود: «آن را از نظرم دور کن؛ زیرا تصویرهای آن، پیوسته در نماز، در نظرم میآید».
* در باب «ما ینهی عن السباب واللعن»[15].
* در باب «قوله تعالی: ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ﴾ [الأحزاب: 53]»[16].
* در باب «قول النبیّ ج: اللّهم علّمه الکتاب»[17].
* در باب «رفع العلم وظهور الجهل»[18].
* در باب «اثم من کذب علی النبیّ ج»[19].
* در باب «غسل مایصیب من فرج المرأة»[20].
* در باب «هل ینبش قبور مشرکی الجاهلیة»[21].
* در باب «لیردّ المصلّی من مرّ بین یده»[22].
* در باب «من کره أن یقال للمغرب، العشاء»[23].
* در باب «ما جاء فی الثوم النیّ والبصل والکرّاث»[24].
* در باب «السواک یوم الجمعة»[25].
* در باب «اذا لم یکن لها جلباب فی العید»[26].
به هر حال، روایات «عبدالوارث بن سعید»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 71 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «عبدالوارث بن سعید» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/2/118؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/756؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 6/75؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 18/300؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 2/677؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/293؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/140؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/219؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 6/391؛«تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/625؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 12/132؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص209 ؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص116، «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/326
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/257
[3]- «تهذیب التهذیب» 6/392
[4]- «الجواهر المضیة» 1/334
[5]- «تهذیب الکمال» 19/104
[6]- «تبییض الصحیفة»، ص 77
[7]- «المناقب»، کردری 2/228
[8]- «جامع المسانید» 2/519
[9]- «عقود الجمان»؛ ص 128
[10]- «جامع المسانید» 2/22 و 23
[11]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/777
[12]- همان 2/778
[13]- همان 2/869
[14]- همان 2/881
[15]- همان 2/893
[16]- همان 2/706
[17]- همان 1/17
[18]- همان 1/18
[19]- همان 1/21
[20]- همان 1/43
[21]- همان 1/61
[22]- همان 1/73
[23]- همان 1/79 و 80
[24]- همان 1/118
[25]- همان 1/122
[26]- همان 1/133 و 134