ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
0 6- عَبدة بن سلیمان کلابی/[1]
[متوفّای 187ه . ق یا 188 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی و حافظ حدیث؛ ابومحمد کلابی کوفی میباشد که از عاصم احول، هشام بن عروة، اعمش، اسماعیل بن ابی خالد و کسان دیگر، حدیث روایت نموده است.
و از او نیز، احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، ابوخیثمه، ابوکریب، ابوسعید اشجّ و دیگران، به نقل روایت پرداختهاند.
احمد بن حنبل گوید: «ثقة ثقة وزیادة مع صلاح وشدّة فقر، علیه فروة خلقة لاتساوی کبیر شیء؛ مات فی رجب سنة سبع وثمانین ومائة»؛ «عبدة بن سلیمان، خیلی مطمئن و بسیار قابل اعتماد بود، که در کنار دارا بودن صفت وثاقت و امانت داری، فردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و برازنده، و بسیار فقیر و تنگدست بود؛ و تهی دستی و ناداری وی، به حدّی بود که بر تن وی، پوستینی بود که ارزش زیادی نداشت؛ و سرانجام وی، در ماه رجب، به سال 187 ه . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست».
احمد بن حنبل در جایی دیگر گوید: «کان عبدة شدید الفقر»؛ «عبدة بن سلیمان، بسیار تنگدست و فقیر و مستمند و تهی دست بود».
احمد عجلی گوید: «ثقة؛ رجل صالح، صاحب قرآن، یقریء»؛ «عبدة بن سلیمان، روایت کنندهای مؤثّق و قابل اعتماد و فردی درستکار و شریف، شایسته و برازنده، نجیب و محترم و کاردان و توانا میباشد که صاحب قرآن نیز بود و به آموختن قرآن برای دیگران میپرداخت».
و ابن سعد بر این باور است است که عبدة بن سلیمان، در سوم ماه رجب، به سال 188 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
ابن حبّان، در کتاب «الثقات»، عبدة بن سلیمان را در شمار راویان مؤثق و قابل اعتماد ذکر کرده و گفته است: «مسقیم الحدیث جدّاً»؛ «روایات و احادیث عبدة بن سلیمان، بسیار صحیح و درست میباشد».
و ابن شاهین نیز در کتاب «الثقات» گوید: عثمان بن ابی شیبة گوید: «ثقة، مسلم، صدوق»؛ «عبدة بن سلیمان، روایت کنندهای مؤثّق و قابل اعتماد، مسلمان و حقگرا، صادق و راستگو، درستکار و شریف و امانت دار و معتبر بود».
دارقطنی نیز گوید: «ثقة»؛ «عبدة بن سلیمان، فردی ثقه و معتبر و قابل اعتماد و مطمئن بود».
ناگفته نماند که وی، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نمودهاند.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»،[4] عبدة بن سلیمان را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمرهی راویان شهر کوفه ذکر کرده که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداختهاند، معرفی نموده است.
نگارنده گوید:
عبدة بن سلیمان کِلابی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «هجاء المشرکین»[6]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: اسْتَأْذَنَ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی هِجَاءِ المُشْرِکِینَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «فَکَیْفَ بِنَسَبِی» فَقَالَ حَسَّانُ: لَأَسُلَّنَّکَ مِنْهُمْ کَمَا تُسَلُّ الشَّعَرَةُ مِنَ العَجِینِ»(ح 6150)
«محمد، از عبدة بن سلیمان، از هشام بن عروة، از پدرش، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: حسّان بن ثابتس دربارهی هجو کردن مشرکان، از رسول خدا ج اجازه خواست. آن حضرت ج فرمود: «دربارهی نَسب من چگونه میکنی؟» حسان گفت: نسبت تو را (در شعر خود)، همچون موی از خمیر بیرون میآورم.
از هشام بن عروة، از پدرش روایت است که گفت: به نزد عایشهل رفتم تا حسّان را دشنام بدهم. عایشهل گفت: او را دشنام مده؛ زیرا وی (در برابر مشرکان)، از رسول خدا ج دفاع میکرد».
* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ﴾ [التوبة: 103]؛ و من خصّ أخاه بالدعاء دون نفسه»[7]
«حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: سَمِعَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا یَقْرَأُ فِی المَسْجِدِ فَقَالَ: «رَحِمَهُ اللَّهُ، لَقَدْ أَذْکَرَنِی کَذَا وَکَذَا آیَةً، أَسْقَطْتُهَا فِی سُورَةِ کَذَا وَکَذَا»»(ح 6335)
«عثمان بن ابی شیبة، از عبدة بن سلیمان، از هشام بن عروة، از پدرش، برای ما روایت کرده که عایشهل گفت: رسول خدا ج از مردی در مسجد شنید که قرآن میخواند؛ از این رو، فرمود: «خداوند، بر وی رحمت نثار کند؛ بیگمان او، فلان و فلان آیه را به یادم آورد که پیشتر آن را در فلان و فلان سوره، فراموش کرده بودم».
* در باب «سکرات الموت»[8]
«حَدَّثَنِی صَدَقَةُ، أَخْبَرَنَا عَبْدَةُ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ رِجَالٌ مِنَ الأَعْرَابِ جُفَاةً، یَأْتُونَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَیَسْأَلُونَهُ: مَتَى السَّاعَةُ؟ فَکَانَ یَنْظُرُ إِلَى أَصْغَرِهِمْ فَیَقُولُ: «إِنْ یَعِشْ هَذَا لاَ یُدْرِکْهُ الهَرَمُ حَتَّى تَقُومَ عَلَیْکُمْ سَاعَتُکُمْ»، قَالَ هِشَامٌ: یَعْنِی مَوْتَهُمْ»(ح 6511)
«صدقة، از عبدة بن سلیمان، از هشام، از پدرش برای ما روایت کرده که عایشهل گفت: افرادی خشن از بادیه نشینان، به نزد رسول خدا ج میآمدند و میپرسیدند: قیامت، کی بر پا میشود؟ رسول خدا ج با نگاه کردن به کوچکترین آنها میفرمود: «اگر این شخص، زنده بماند، قبل از این که پیر شود، قیامت شما، برایتان برپا خواهد شد».
هشام گوید: یعنی مرگ ایشان، قیامت آنان خواهد بود».
* در باب «کیف کان یمین النبیّ ج.»[9]
* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا﴾ [المائدة: 38]؛ و فی کم تقطع»[10].
* در باب «من احبّ تعجیل الصدقة من یومها»[11].
* در باب «الزکاة علی الزوج والأیتام فی الحجر»[12].
* در باب «اذا کان بین الامام وبین القوم حائط أو سترة»[13].
* در باب «الصلاة فی البیعة»[14].
* در باب «لا تتحرّی الصلاة قبل غروب الشمس»[15].
* در باب «الوصال؛ ومن قال: لیس فی اللیل صیام»[16].
* در باب «تحرّی لیلة القدر فی الوتر من العشر الاواخر فیه»[17].
* در باب «قبول الهدیّة»[18].
* در باب «الغسل بعد الحرب والغبار»[19].
به هر حال، روایات «عبدة بن سلیمان کِلابی»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 32 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «عبدة بن سلیمان کلابی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/2/115؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/775؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 6/89؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 8/511؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/320؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/164؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/223؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 6/405؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/628؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 12/161؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 211؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص135، «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/390؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/334
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/312
[3]- «تهذیب التهذیب» 6/405
[4]- «عقود الجمان»؛ ص128
[5]- «المناقب»، کردری 2/224
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/908
[7]- همان 2/938
[8]- همان 2/964
[9]- همان 2/981
[10]- همان 2/1004
[11]- همان 1/192
[12]- همان 1/193
[13]- همان 1/198
[14]- همان 2/101
[15]- همان 1/62
[16]- همان 1/83
[17]- همان 1/263
[18]- همان 1/270
[19]- همان 1/350