ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
63- عَبِیْدَة بن حُمَیْد ضَبّی/[1]
[متوفّای 190ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، عَبِیْدَة بن حُمَید بن صُهیب تیمی - یا لیثی و یا ضَبّی -، ابوعبدالحمن کوفی، معروف به «حذّاء» میباشد.
از کسانی که عَبیدة بن حُمید، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان این بزرگان را نام برد:
عبدالملک بن عُمیر؛ عبدالعزیز بن رفیع؛ اسود بن قَیس؛ حمید طویل؛ اعمش؛ منصور؛ یزید ابی زیاد، عبیدالله بن عمر؛ مطرف بن طریف؛ رکین بن ربیع؛ عطاء بن سائب؛ عمار دهنی؛ عمارة بن غزیة؛ موسی بن ابی عایشه؛ یحیی بن سعید انصاری؛ ابومالک اشجعی و دیگران.
و از کسانی که از عَبیدة بن حُمید، حدیث روایت نمودهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
سفیان ثوری - و حال آن که از عَبیدة بن حُمید، بزرگتر نیز میباشد -؛ احمد بن حنبل؛ محمد بن سلام؛ دو پسر ابوشیبه (ابوبکر و عثمان)؛ فَروة بن ابوالمغراء؛ حسن بن محمد بن صبّاح زعفرانی؛ ابوثَور؛ احمد بن مَنیع؛ قتیبة؛ علی بن حجر؛ هنّاد بن سری؛ ابراهیم بن محبشر؛ و دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم ودانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
ابوداود به نقل از احمد بن حنبل گوید: «لیس به بأس»؛ «در روایات عَبیدة بن حُمید، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، فردی مؤثّق و مورد اعتماد میباشد و احادیث و روایات او نیز، صحیح و درست میباشند».
ابن ابی مریم، از یحیی بن معین چنین نقل کرده است: «ثقة»؛ «عَبیدة بن حُمید، فردی ثقه و قابل اعتماد است».
عبدالله بن علی بن مدینی، از پدرش نقل میکند که گفت: «ما رأیتُ أصحّ حدیثاً منه ولا أصحّ رجالاً»؛ «من حدیثی را صحیحتر و درستتر از حدیث عَبیدة بن حُمید ندیدهام؛ و همچنین، روایت کنندهای را قویتر و مطمئنتر از او تاکنون مشاهده نکردهام». (یعنی احادیث وی، از احادیث دیگران صحیحتر، و خود وی نیز نسبت به دیگر محدّثان و راویان، قویتر و قابل اعتمادتر بود).
ابن عمار گوید: «ثقة»؛ «عَبیدة بن حُمید، از زمرهی راویان مورد وثوق و قابل اعتماد بود».
نسایی نیز گفته است: «لیس به بأس»؛ «در روایات عَبیدة بن حُمید، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای مؤثّق و قابل اعتماد میباشد و احادیث و روایات او نیز، صحیح و درست میباشند».
ابن سعد گوید: «کان ثقة، صالح الحدیث، صاحب نحو وعربیة وقراءة للقرآن»؛ «عَبیدة بن حُمید، روایت کنندهای مؤثق و مورد اعتماد بود که احادیث و روایات وی نیز به درجهی صحّت و درستی رسیده بودند؛ او از صاحبان و اربابان نحو، زبان عربی و قرائت قرآن بود».
ابن حبّان نیز، در کتاب «الثقات»، وی را در شمار راویان مؤثق و قابل اعتماد ذکر کرده است.
دارقطنی گفته است: «ثقة»؛ «عَبیدة بن حُمید، فردی مورد وثوق و قابل اعتماد و مطمئن و مُعتمد است».
و دارقطنی در کتاب «العلل» چنین گفته است: «کان من الحفّاظ»؛ «عبیدة بن حُمید، یکی از حافظان حدیث بود». ابن شاهین، در کتاب «الثقات» گوید: عثمان بن ابی شیبه گفته است: «عَبیدة بن حُمید، ثقة صدوق»؛ «عَبیدة بن حُمید، از راویان مؤثق و قابل اعتماد، صادق و راستگو، مطمئن و مُعتمد و درستکار و امانت دار میباشد».
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[3]، عَبیدة بن حُمید را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، وی را در زمرهی راویان شهر کوفه ذکر کرده که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداختهاند، معرفی نموده است.
نگارندهی سطور گوید:
عَبیدة بن حُمید/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «التعوّذ من فتنة الدنیا»[5]
«حَدَّثَنَا فَرْوَةُ بْنُ أَبِی المَغْرَاءِ، حَدَّثَنَا عَبِیدَةُ بْنُ حُمَیْدٍ، عَنْ عَبْدِ المَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ، عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِیهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُعَلِّمُنَا هَؤُلاَءِ الکَلِمَاتِ، کَمَا تُعَلَّمُ الکِتَابَةُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ البُخْلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الجُبْنِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ نُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْیَا، وَعَذَابِ القَبْرِ»»(ح 6390)
«فروة بن ابی المغراء، از عَبیدة بن حُمید، از عبدالملک بن عُمیر،از مصعب بن سعد بن ابی وقّاص، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج همین کلمات را به ما یاد میداد مانند این که کتابت به ما آموخته میشود؛ و این کلمات، عبارتند از: «اللهم انّی اعوذ بک من البخل، واعوذ بک من الجبن واعوذ بک من ان نُردّ الی ارذل العمر، واعوذ بک من فتنة الدنیا وعذاب القبر»؛ «بارخدایا! از بخل، بزدلی، فرتوت شدنی که باعث ذلّت گردد، فتنهی دنیا (دجّال) و عذاب قبر، به تو پناه میبرم».
* در باب «النمیمة من الکبائر»[6]
«حَدَّثَنَا ابْنُ سَلاَمٍ، أَخْبَرَنَا عَبِیدَةُ بْنُ حُمَیْدٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: خَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ بَعْضِ حِیطَانِ المَدِینَةِ، فَسَمِعَ صَوْتَ إِنْسَانَیْنِ یُعَذَّبَانِ فِی قُبُورِهِمَا، فَقَالَ: «یُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، وَإِنَّهُ لَکَبِیرٌ، کَانَ أَحَدُهُمَا لاَ یَسْتَتِرُ مِنَ البَوْلِ، وَکَانَ الآخَرُ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ» ثُمَّ دَعَا بِجَرِیدَةٍ فَکَسَرَهَا بِکِسْرَتَیْنِ أَوْ ثِنْتَیْنِ، فَجَعَلَ کِسْرَةً فِی قَبْرِ هَذَا، وَکِسْرَةً فِی قَبْرِ هَذَا، فَقَالَ: «لَعَلَّهُ یُخَفَّفُ عَنْهُمَا مَا لَمْ یَیْبَسَا»»(ح 6055)
«ابن سلام، از عَبیدة بن حُمید ابوعبدالرحمن، از منصور، از مجاهد، از عبدالله بن عباسب برای ما روایت کرده که وی گفته است: پیامبر خدا ج از کنار برخی از بیشههای مدینه گذشت. ناگهان صدای دو نفر را شنید که در قبرهایشان گرفتار عذاب بودند. آن حضرت ج فرمود: «این دو نفر، عذاب داده میشوند، امّا نه به خاطر گناه بزرگی؛ و بیگمان آن، گناهی بس بزرگ است؛ یکی از آنان، از ادرار خود، پرهیز نمیکرد و دیگری، سخن چینی میکرد».
آنگاه رسول خدا ج شاخهی تَرِ درختی را خواست؛ آن را دو قسمت کرد و هر قسمت آن را روی یکی از آن دو قبر گذاشت و فرمود: «امید است تا زمانی که این دو شاخه، خشک نشده است، خداوند، عذاب آنان را تخفیف دهد».
[1]- بیوگرافی «عَبیدة بن حُمید ضَبّی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 3/2/86؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/779؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 6/92؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 8/508؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 3/25؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/326؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/162؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/241؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 7/75؛«تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/649 ؛«خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 217؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 135، «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/329؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/337
[2]- «تهذیب التهذیب» 7/75 و 76
[3]- «عقود الجمان»؛ ص 129
[4]- «المناقب»، کردری 2/224
[5]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/945
[6]- همان 2/894