ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
66- عمر بن حَفص بن غیاث حنفی/[1]
[متوفّای 222 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، عمر بن حفص بن غیاث بن طلق بن معاویة نخعی، ابوحفص کوفی میباشد که از پدرش (حفص بن غیاث)، ابن ادریس، ابوبکر بن عیّاش، عثّام بن علی و سکین بن بکیر، (یا سکین بن مکیر)، به نقل روایت پرداخته است.
و از کسانی که از عمر بن حفص بن غیاث، حدیث روایت کردهاند، میتوان بدینها اشاره کرد:
بخاری؛ مسلم، ابوداود؛ ترمذی؛ نسایی - سه بزرگوار اخیر، به واسطهی محمد بن ابوالحسین سمنانی، به نقل روایت از عمر بن حفص بن غیاث پرداختهاند - ؛ احمد بن ابراهیم دورقی؛ سلیمان بن عبدالجبّار؛ احمد بن یوسف سلمی؛ هارون حمّال؛ محمد بن یحیی ذُهلی؛ عبدالله دارمی؛ محمد بن علی بن میمون رَقّی، محمد بن یحیی بن کثیر حرّانی؛ ابراهیم جوزجانی؛ ابراهیم بن ابی بکر بن ابی شیبة؛ ابوحاتم رازی؛ ابوزرعة؛ یعقوب بن سفیان؛ احمد بن ملاعب بن حیّان؛ و دیگران.
ابوحاتم، در مورد عمر بن حفص بن غیاث گوید: «ثقة»؛ «وی، روایت کنندهای مورد وثوق و قابل اعتماد است».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، عمر بن حفص بن غیاث را در شمار راویان ثقه و معتبر و مطمئن و مُعتمد ذکر کرده است.
بخاری و ابن سعد گفتهاند: «مات سنة اثنتین وعشرین ومائتین»؛ «عمر بن حفص، به سال 222 ه . ق درگذشت»؛ و ابن سعد، این را نیز افزوده است که تاریخ وفات عمر بن حفص، در ماه ربیع الاول به سال 222 ه . ق اتفاق افتاده است.
احمد عجلی و ابوزرعه گفتهاند: «ثقة»؛ «عمر بن حفص، فردی مؤثق و قابل اعتماد میباشد».
ابن شاهین در کتاب «الثقات» گفته است: احمد گوید: «صدوق»؛ «عمر بن حفص بن غیاث، از زمرهی راویان صادق و راستگو و درستکار و امین میباشد».
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»،[3] به ذکر عمر بن حفص بن غیاث پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف قرار داده است.
نگارنده گوید:
عمر بن حفص بن غیاث، از ابوحنیفه، از حمّاد، از ابراهیم نخعی، از اسود، از عایشهل چنین روایت کرده است که آن حضرت ج فرمودند: «رُفع القلم عن ثلاثة: عن الصبیّ حتی یکبر؛ وعن المجنون حتّی یفیق؛ وعن النائم حتّی یستیقظ»؛ «قلم تکلیف، از سه نفر برداشته شده است؛ از کودک تا بزرگ شود؛ از دیوانه تا بهبود یابد و از شخص خوابیده، تا بیدار شود».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[4] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابو محمد بخاری، این حدیث را از عمر بن حفص بن غیاث، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
عمر بن حفص بن غیاث/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ میباشد؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «المضمضة والاستنشاق فی الجنابة»[5]
«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: حَدَّثَنِی سَالِمٌ، عَنْ کُرَیْبٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنَا مَیْمُونَةُ قَالَتْ: «صَبَبْتُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غُسْلًا، فَأَفْرَغَ بِیَمِینِهِ عَلَى یَسَارِهِ فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ غَسَلَ فَرْجَهُ، ثُمَّ قَالَ بِیَدِهِ الأَرْضَ فَمَسَحَهَا بِالتُّرَابِ، ثُمَّ غَسَلَهَا، ثُمَّ تَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ، وَأَفَاضَ عَلَى رَأْسِهِ، ثُمَّ تَنَحَّى، فَغَسَلَ قَدَمَیْهِ، ثُمَّ أُتِیَ بِمِنْدِیلٍ فَلَمْ یَنْفُضْ بِهَا»»(ح 259)
«عمر بن حفص بن غیاث، از پدرش، از اعمش، از سالم، از کُریب، از عبدالله بن عباسب برای ما روایت کرده که میمونةل گفته است: برای رسول خدا ج آب غسل آماده کردم. آن حضرت ج با دست راست، بر دست چپ آب ریخت و هر دو دست را شست؛ آنگاه شرمگاه خویش را تمیز کرد؛ سپس دست خویش را بر زمین نهاد و بر خاک کشید؛ آنگاه دستها را شست؛ بعد از آن، دهان و بینی خویش را شست؛ سپس صورتش را شست و بعد، بر سر خویش آب ریخت؛ آنگاه خودش را به کناری کشید و پاها را شست؛ در آخر، برایش دستمال آورده شد (تا بدن را بدان خشک گرداند)؛ لیکن با آن، بدنش را خشک نکرد».
* در باب «اذا خاف الجُنب علی نفسه المرض او الموت، او خاف العطش، تیمّم»[6]
«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: سَمِعْتُ شَقِیقَ بْنَ سَلَمَةَ، قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ، وَأَبِی مُوسَى، فَقَالَ لَهُ أَبُو مُوسَى: أَرَأَیْتَ یَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ إِذَا أَجْنَبَ فَلَمْ یَجِدْ مَاءً، کَیْفَ یَصْنَعُ؟ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ: لاَ یُصَلِّی حَتَّى یَجِدَ المَاءَ، فَقَالَ أَبُو مُوسَى: فَکَیْفَ تَصْنَعُ بِقَوْلِ عَمَّارٍ حِینَ قَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «کَانَ یَکْفِیکَ» قَالَ: أَلَمْ تَرَ عُمَرَ لَمْ یَقْنَعْ بِذَلِکَ، فَقَالَ أَبُو مُوسَى: فَدَعْنَا مِنْ قَوْلِ عَمَّارٍ کَیْفَ تَصْنَعُ بِهَذِهِ الآیَةِ؟ فَمَا دَرَى عَبْدُ اللَّهِ مَا یَقُولُ، فَقَالَ: إِنَّا لَوْ رَخَّصْنَا لَهُمْ فِی هَذَا لَأَوْشَکَ إِذَا بَرَدَ عَلَى أَحَدِهِمُ المَاءُ أَنْ یَدَعَهُ وَیَتَیَمَّمَ فَقُلْتُ لِشَقِیقٍ فَإِنَّمَا کَرِهَ عَبْدُ اللَّهِ لِهَذَا؟ قَالَ: «نَعَمْ»»(ح 346)
«عمر بن حفص، از پدرش، از اعمش برای ما روایت کرده که وی گفته است: از شقیق بن سلمة شنیدم که گفت: من نزد عبدالله بن مسعودس و ابوموسیس بودم؛ ابوموسی بدوگفت: ای ابو عبدالرحمن! اگر کسی جُنب گردد و آب نیابد، چه باید بکند؟ عبدالله گفت: نماز نگزارد تا آن که آب بیابد. ابوموسی گفت: در مورد قول عمار بن یاسرس چه میگویی که پیامبر ج به او گفته بود: «تو را تیمّم بسنده مینماید».
عبدالله بن مسعودس گفت: آیا ندیدی که عمرس به گفتهاش قناعت نکرد؟ ابوموسیس گفت: از قول عمارس میگذریم؛ دربارهی آیهی تیمّم چه گونه عمل میکنی؟ عبدالله ندانست که چه جوابی بگوید.
آنگاه عبدالله بن مسعودس گفت: اگر مردم را در این امر اجازه بدهم، در آن صورت، هر گاه برای یکی از آنها، آب سرد فراهم گردد، آب را میگذارد و تیمّم خواهد کرد!
(اعمش میگوید:) به شقیق گفتم: پس به همین خاطر بود که عبدالله بن مسعودس تیمم را دوست نداشت. گفت: آری».
* در باب «من قال: لا یقطع الصلاة شیء»[7]
«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ، عَنِ الأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ، ح قَالَ: الأَعْمَشُ، وَحَدَّثَنِی مُسْلِمٌ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، ذُکِرَ عِنْدَهَا مَا یَقْطَعُ الصَّلاَةَ الکَلْبُ وَالحِمَارُ وَالمَرْأَةُ، فَقَالَتْ: شَبَّهْتُمُونَا بِالحُمُرِ وَالکِلاَبِ، وَاللَّهِ «لَقَدْ رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَإِنِّی عَلَى السَّرِیرِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ القِبْلَةِ مُضْطَجِعَةً، فَتَبْدُو لِی الحَاجَةُ، فَأَکْرَهُ أَنْ أَجْلِسَ، فَأُوذِیَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَنْسَلُّ مِنْ عِنْدِ رِجْلَیْهِ»»(ح 514)
«عمر بن حفص، از پدرش، از اعمش، از ابراهیم، از اسود، از عایشهل برای ما روایت کرده است؛ و اعمش گوید: مسلم، از مسروق، از عایشهل برای من نقل کرده که وی گفته است: به نزد عایشهل از چیزهایی یاد شد که نماز را قطع میکند؛ مانند عبور کردن سگ و الاغ و زن از جلو نمازگزار. عایشهل گفت: شما، ما زنان را به الاغها و سگها تشبیه کردید، به خدا سوگند که پیامبر ج را دیدم که نماز میگزارد و حال آن که من بر بسترم در میان او و قبله آرمیده بودم؛ و چون مرا ضرورتی پیش میآمد، ناخوشایند میداشتم که بنشینم و پیامبر ج را اذیت نمایم؛ از این رو، خودم را از پایین بستر، آهسته بیرون میکشیدم».
* در باب «فضل صلاة الفجر فی جماعة»[8]
«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: سَمِعْتُ سَالِمًا، قَالَ: سَمِعْتُ أُمَّ الدَّرْدَاءِ، تَقُولُ: دَخَلَ عَلَیَّ أَبُو الدَّرْدَاءِ وَهُوَ مُغْضَبٌ، فَقُلْتُ: مَا أَغْضَبَکَ؟ فَقَالَ: «وَاللَّهِ مَا أَعْرِفُ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شَیْئًا إِلَّا أَنَّهُمْ یُصَلُّونَ جَمِیعًا»»(ح 650)
«عمر بن حفص بن غیاث، از پدرش، از اعمش برای ما روایت کرده که وی گفته است: از سالم شنیدم که گفت: از امّ درداءل شنیدم که میگفت: ابودرداءس در حالی که بسیار خشمگین بود، به نزدم آمد؛ بدو گفتم: چه چیزی تو را خشمگین ساخته است؟ وی گفت: به خدا سوگند! نمیدانم که چیزی نیکو از امّت محمد ج باقی مانده باشد به جز این که نماز را در جماعت میگزارند».
* در باب «ساعات الوتر»[9]
«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُسْلِمٌ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: «کُلَّ اللَّیْلِ أَوْتَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَانْتَهَى وِتْرُهُ إِلَى السَّحَرِ»»(ح 996)
«عمر بن حفص بن غیاث، از پدرش، از اعمش، از مُسلم، از مسروق، برای ما روایت کرده که عایشهل گفت: رسول خدا ج در تمام بخشهای شب، نماز وتر را میخواند؛ و آخرین وقت خواندن وتر، هنگام سحر بود».
* در باب «الاِبراد بالظهر فی شدّة الحرّ».[10]
* در باب «حدّ المریض ان یشهد الجماعة».[11]
* در باب «القراءة فی الظهر».[12]
* در باب «التکبیر ایّام مِنیٰ واذا غدا الی عرفة»[13]
* در باب «ما جاء فی الجنائز».[14]
* در باب «اذا لم یجد کفناً الّا ما یواری رأسه أو قدمیه، غطّی به رأسه».[15]
* در باب «ما ینهی من الویل ودعوی الجاهلیة عند المصیبة».[16]
* در باب «زکاة البقر»[17]
به هر حال، روایات عمر بن حفص بن غیاث/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/ در بیشتر از 48 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «عمر بن حفص بن غیاث» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر» امام بخاری 3/2/105؛ «رجال صحیح البخاری»، کلا باذی 2/782 ؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 5/103 ؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 10/639 ؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 2/50 ؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/307 ؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/714 ؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 14/44 ؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 138؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/413 ؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/340
[2]- «تهذیب التهذیب» 7/381 382
[3]- «الجواهر المضیة» 1/390
[4]- «جامع المسانید» 2/39 و 40
[5]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/40
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/50
[7]- همان 1/73
[8]- همان 1/90
[9]- همان 1/136
[10]- همان 1/77
[11]- همان 1/91
[12]- همان 1/105
[13]- همان 1/132
[14]- همان 1/165
[15]- همان 1/170
[16]- همان 1/173
[17]- همان 1/196