68- عیسی بن یونس حنفی کوفی/[1]
[متوفّای 187 ه . ق]
علامه ذهبی، در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای اُسوه، امام نمونه، رهبر الگو و حافظ در حدیث: ابوعمرو، (عیسی بن یونس) پسر امام ابواسحاق عمرو بن عبدالله سبیعی کوفی میباشد، وی، در شام سکونت و اقامت گزید و پدر بزرگ خویش را نیز دریافت و او را دیدار و ملاقات نمود.
از کسانی که عیسی بن یونس، از آنها، به سماع حدیث پرداخته است، میتوان بدین بزرگان اشاره کرد:
پدر عیسی بن یونس؛ هشام بن عروة؛ حسین معلّم؛ اعمش؛ اسماعیل بن ابی خالد؛ سعید جریری؛ مجالد؛ زکریا بن ابی زائدة؛ عمر - آزادهی عفرة - ؛ و کسان دیگر از طبقهی آنان.
و از کسانی که به نقل روایت از عیسی بن یونس پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
حمّاد بن سلمة؛ ابن وهب؛ اسحاق بن راهویه؛ مُسدّد؛ ابراهیم بن موسی فرّاء؛ علی بن مدینی؛ ابوبکر بن ابی شیبة؛ سفیان بن وکیع؛ علی بن حجر؛ علی بن خشرم؛ نصر بن علی؛ حسن بن عرفة؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
از علی بن مدینی، در مورد عیسی بن یونس سؤال شد. وی در پاسخ گفت: «بخ! بخ! ثقة مأمون»؛ «بهبه! آفرین! به راستی، عیسی بن یونس، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و مطمئن و امانت دار و درستکار و شریف میباشد».
محمد بن سعد گوید: «کان ثقةً ثبتاً»؛ «عیسی بن یونس، روایت کنندهای مورد وثوق و قابل اعتماد و مطمئن و درستکار و شرافتمند و معتبر میباشد».
وکیع نیز گفته است: «ذاک رجل قد قهر العلم»؛ «عیسی بن یونس، فردی است که بر علم و دانش فائق آمده و بر آن غالب گردیده و چیره گشته است».
محمد بن عبدالله بن عمار گوید: «عیسی حجّة؛ أثبت من أخیه اسرائیل»؛ «عیسی بن یونس، از زمرهی راویان حجّت و مورد اعتماد و کارشناس و خبره و آگاه و دانا میباشد و نسبت به برادر خویش: اسرائیل، قویتر و مطمئنتر و قابل اعتمادتر و خبرهتر میباشد».
ابوزرعة گوید: «حافظ»؛ «عیسی بن یونس، حافظ در حدیث است».
و حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
احمد بن حنبل، ابوحاتم، یعقوب بن شیبة و ابن خراش گفتهاند: «ثقة»؛ «عیسی بن یونس، فردی قابل اعتماد و مورد وثوق میباشد».
و ابن حبّان و حاکم ابواحمد و دیگر علماء و صاحب نظران اسلامی و آگاهان به فنّ رجال، عیسی بن یونس را در شمار راویان مؤثق و مورد اعتماد قرار دادهاند.
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[4]، به ذکر عیسی بن یونس پرداخته و او را در زمرهی علماء و صاحب نظران احناف، معرّفی کرده و در ادامه گفته است: «روی له الشیخان»؛ «شیخان (بخاری و مسلم)، از عیسی بن یونس، به نقل روایت پرداختهاند».
حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»،[5] شیخ جلال الدین مزّی، در کتاب «تهذیب الکمال»،[6] و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجُمان»،[7] عیسی بن یونس را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه ذکر کردهاند.
نگارنده گوید:
عیسی بن یونس کوفی/، از ابوحنیفه، از ابواسحاق سبیعی، از اسود، از عایشهل چنین روایت کرده است: «کان رسول الله ج یُصیب من أهله من أوّل اللیل؛ فینام ولایصیب ماءاً؛ فان استیقظ من آخر اللیل، أعاد واغتسل»؛ «رسول خدا ج در بخش اول شب، با همسران خویش، نزدیکی میکرد؛ سپس بیآن که غسل کند میخوابید؛ آنگاه اگر در آخر شب بلند میشد، دوباره با زنان خویش، جماع میکرد و پس از آن، غسل مینمود».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[8] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از عیسی بن یونس کوفی، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
عیسی بن یونس کوفی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «قول الله عزوجل: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا لُقۡمَٰنَ ٱلۡحِکۡمَةَ أَنِ ٱشۡکُرۡ لِلَّهِۚ وَمَن یَشۡکُرۡ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٞ١٢ وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ یَعِظُهُۥ یَٰبُنَیَّ لَا تُشۡرِکۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ١٣﴾ [لقمان: 12-13] ﴿یَٰبُنَیَّ إِنَّهَآ إِن تَکُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَکُن فِی صَخۡرَةٍ أَوۡ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ١٦ یَٰبُنَیَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَکَۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ١٧ وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨﴾ [لقمان: 16-18]».[9]
«حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ، أَخْبَرَنَا عِیسَى بْنُ یُونُسَ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ﴾ [الأنعام: 82] إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ شَقَّ ذَلِکَ عَلَى المُسْلِمِینَ، فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّنَا لاَ یَظْلِمُ نَفْسَهُ؟ قَالَ: «لَیْسَ ذَلِکَ إِنَّمَا هُوَ الشِّرْکُ أَلَمْ تَسْمَعُوا مَا قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»»(ح 3429)
«اسحاق، از عیسی بن یونس، از اعمش، از ابراهیم، از علقمه، از عبیدالله بن مسعودس برای ما روایت نموده که وی گفته است: چون این آیه نازل شد: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ﴾ [الأنعام: 82] «کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با ظلم نیامیخته باشند»، بر مسلمانان، این آیه دشوار و سنگین آمد و گفتند: ای رسول خدا ج! کدام یک از ما بر خویشتن ستم روا نداشته است؟ رسول خدا ج فرمود: منظور این نیست؛ بلکه منظور آیه، شرک است؛ آیا نشنیدهاید آنچه را لقمان به پسرش گفت: ﴿یَٰبُنَیَّ لَا تُشۡرِکۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ١٣﴾ [لقمان: 13] «پسرم! به خداوند شریک میاور که همانا شرک، ستمی بس بزرگ است».
* در باب «قول النبیّ ج : لو کنتُ متّخذاً خلیلاً»[10]
«حَدَّثَنِی الوَلِیدُ بْنُ صَالِحٍ، حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ یُونُسَ، حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ أَبِی الحُسَیْنِ المَکِّیُّ، عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: إِنِّی لَوَاقِفٌ فِی قَوْمٍ، فَدَعَوُا اللَّهَ لِعُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، وَقَدْ وُضِعَ عَلَى سَرِیرِهِ، إِذَا رَجُلٌ مِنْ خَلْفِی قَدْ وَضَعَ مِرْفَقَهُ عَلَى مَنْکِبِی، یَقُولُ: رَحِمَکَ اللَّهُ، إِنْ کُنْتُ لَأَرْجُو أَنْ یَجْعَلَکَ اللَّهُ مَعَ صَاحِبَیْکَ، لِأَنِّی کَثِیرًا مَا کُنْتُ أَسْمَعُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «کُنْتُ وَأَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ، وَفَعَلْتُ وَأَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ، وَانْطَلَقْتُ وَأَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ» فَإِنْ کُنْتُ لَأَرْجُو أَنْ یَجْعَلَکَ اللَّهُ مَعَهُمَا، فَالْتَفَتُّ فَإِذَا هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ»(ح 3677)
«ولید بن صالح، از عیسی بن یونس، از عمر بن سعید بن ابوالحسین مکّی، از ابن ابی مُلیکة، برای ما روایت کرده که عبدالله بن عباسب گفته است: در میان گروهی ایستاده بودم که برای عمر بن خطابس دعا میکردند در حالی که جنازهی او بر تختش گذاشته شده بود. ناگهان، مردی از پشت سر، آرنجش را بر شانهام گذاشت و میگفت: خداوند، تو (عمرس) را رحمت کند. آرزو میکردم که خدا تو را در کنار دو دوستت قرار دهد؛ زیرا بسیار میشنیدم که رسول خدا ج میفرمود: «با ابوبکر و عمر بودم. من و ابوبکر و عمر، فلان کار را انجام دادیم. من و ابوبکر و عمر رفتیم». از این رو، آرزو میکردم که خداوند، تو را در کنار آنها قرار دهد.
ابن عباسب گوید: چهرهام را برگرداندم؛ دیدم که او علی بن ابی طالبس است».
* در باب «قوله: ﴿إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ﴾ [المائدة: 90]»[11]
«حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الحَنْظَلِیُّ، أَخْبَرَنَا عِیسَى، وَابْنُ إِدْرِیسَ، عَنْ أَبِی حَیَّانَ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَلَى مِنْبَرِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: “أَمَّا بَعْدُ، أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ نَزَلَ تَحْرِیمُ الخَمْرِ، وَهْیَ مِنْ خَمْسَةٍ مِنْ: العِنَبِ وَالتَّمْرِ وَالعَسَلِ وَالحِنْطَةِ وَالشَّعِیرِ، وَالخَمْرُ مَا خَامَرَ العَقْلَ”»(ح 4619)
«اسحاق بن ابراهیم حنظلی، از عیسی بن یونس و ابن ادریس، از ابوحیّان، از شعبی، از ابن عمرب برای ما روایت کرده که وی گفته است: از عمرس، بر فراز منبر رسول خدا ج شنیدم که میگفت: اما بعد؛ ای مردم! به تحقیق که آیهی تحریم شراب نازل شده است؛ و شراب، از پنج چیز است: انگور، خرما، عسل، گندم و جو. و شراب (خمر)، هر آن چیزی است که عقل را بپوشاند».
* در باب «قوله: ﴿ثَانِیَ ٱثۡنَیۡنِ إِذۡ هُمَا فِی ٱلۡغَارِ﴾ [التوبة: 40]».[12]
* در باب «السحر».[13]
* در باب «من صلّی بالناس، فذکر حاجته فتخطّاهم».[14]
* در باب «ما ینهی من الکلام فی الصلاة»[15]
* در باب «سکرات الموت».[16]
* در باب «قول الله: ﴿أَلَا یَظُنُّ أُوْلَٰٓئِکَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ٤ لِیَوۡمٍ عَظِیمٖ٥ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦﴾ [المطففین: 4-6]».[17]
* در باب «ما جاء فی السعی بین الصفا والمروة».[18]
* در باب «هل یبیت أصحاب السقایة أو غیر هم بمکة لیالی منیٰ».[19]
* در باب «کسب الرجل وعمله بیده».[20]
* در باب «المکافأة فی الهبة».[21]
* در باب «فضل المنیحة».[22]
به هر حال، روایات عیسی بن یونس کوفی/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 21 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «عیسی بن یونس کوفی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر» امام بخاری 3/2/406 ؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/911 ؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 6/291؛ «میزان الاعتدال«، حافظ ذهبی 2/328 ؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 8/489 ؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 2/372؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 8/212؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/776؛ «تهذیب الکمال»؛ حافظ مزّی 14/591؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/238؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/320؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 258؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 124؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/392
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/279 و 280
[3]- «تهذیب التهذیب» 8/213-215
[4]- «الجواهر المضیة» 1/402
[5]- «المناقب»، کردری 2/223
[6]- «تهذیب الکمال» 19/104
[7]- «عقود الجمان»، ص 138
[8]- «جامع المسانید» 1/258
[9]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/487
[10]- همان 1/519
[11]- همان 2/664
[12]- همان 2/673
[13]- همان 2/857
[14]- همان 1/117
[15]- همان 1/160
[16]- همان 2/964
[17]- همان 2/967
[18]- همان 1/223
[19]- همان 1/235
[20]- همان 1/278
[21]- همان 1/352
[22]- همان 1/358