اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

76- لیث بن سعد حنفی/؛ امام اهل مصر در فقه و حدیث[1] [متوفّای 175 ه‍ . ق]

76- لیث بن سعد حنفی/؛ امام اهل مصر در فقه و حدیث[1]
[متوفّای 175 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی، حافظ حدیث، شیخ سرزمین مصر و عالم و دانشمند و رهبر و زعیم آن دیار، «ابوالحارث فَهمی»، آزاده‌ی اصفهانی می‌باشد که اصالتاً مصری است.

            لیث بن سعد، از این بزرگانِ عرصه‌ی علم و دانش و حکمت و فرزانگی، به روایت حدیث پرداخته است:

            عطاء بن ابی رباح؛ نافع عمری؛ ابن ابی ملیکة؛ سعید مقبری؛ زهری؛ ابوالزبیر مکی؛ مشرح بن هاعان؛ ابوقبیل معافری؛ یزید بن ابی حبیب؛ جعفر بن ربیعة؛ و شمار زیادی از دیگر طلایه داران و پیشقراولان عرصه‌ی روایت و درایت.

            وی، در نقل روایت، تا آنجا پیش رفت و در این زمینه، توجه و عنایت ورزید که حتّی از شاگردان خویش، حدیث روایت می‌نمود.

و از کسانی که از لیث بن سعد، به نقل حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            محمد بن عجلان؛ - وی استاد لیث بن سعد نیز می‌باشد -؛ ابن وهب؛ سعید بن ابی مریم؛ عبدالله بن صالح - کاتب لیث بن سعد -؛ یحیی بن بکیر؛ یحیی بن یحیی نیشابوری؛ یحیی بن یحیی قرطبی؛ قتیبة بن سعید؛ محمد بن رُمح؛ عیسی بن حمّاد؛ ابوالجهم باهلی؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            لیث بن سعد، بزرگ و رهبر سرزمین مصر و عالم بزرگوار و بزرگ منش و دانشمند برجسته و شاخص آنجا به شمار می‌آمد؛ شافعی، بر وفات لیث بن سعد، بسیار تأسف خورد و ناراحت و اندوهگین شد. و امام شافعی، پیوسته می‌گفت: «هو أفقه من مالک؛ الّا انّ اصحابه لم یقوموا به»؛ «لیث بن سعد، از مالک، فقیه‌تر و دانشورتر و آگاه‌تر و داناتر بود؛ ولی شاگردان و پیروان لیث، به جانبداری و حمایت و پشتیبانی و تکامل فقه وی نپرداختند و راه را برای رشد و ترقّی و تعالی و پیشرفت فقه او، هموار نساختند».

            امام شافعی، در جایی دیگر گوید: «کان أتبع للأثر من مالک»؛ «لیث بن سعد، نسبت به مالک، بیشتر به دنبال اتباع و پیروی از حدیث بود».

            یحیی بن بکیر گوید: «هو أفقه من مالک؛ لکنّ الحظوظ لمالک»؛ «لیث بن سعد، از مالک، فقیه‌تر و دانشورتر و آگاه‌تر و داناتر بود؛ ولی تمامی بهره‌ها و نصیب‌ها (در راه رشد و ترقّی و تکامل و پیشرفت فقه)، از آنِ مالک بود».

            ابن وهب نیز گفته است: «لو لا اللیث ومالک، لضللنا»؛ «اگر چنان‌چه لیث بن سعد و مالک بن انس نمی‌بودند، حتماً ما گمراه و منحرف می‌شدیم و راه خود را گم می‌کردیم و سرگردان و حیران و افتان و خیزان می‌شدیم».

            عبدالملک بن یحیی بن بکیر، از پدرش نقل می‌کند که گفت: «ما رأیتُ أحداً أکمل من اللیث؛ کان فقیه البدن، عربی اللسان، یحسن القرآن والنحو؛ ویحفظ الشعر والحدیث، حسن المذاکرة؛ لم أر مثله»؛ «من کسی را کامل‌تر از لیث بن سعد ندیده‌ام؛ وی، فقیهی توانمند، دانشوری کاردان و صاحب نظری قوی بود که زبانش عربی بود و به بهترین وجه، به قرآن و مسائل نحوی، آشنایی و شناخت داشت و به حفظ شعر و حدیث همّت می‌گماشت و به زیبایی و نیکویی، به بحث و مباحثه و مذاکره و گفتگو و گفت و شنود با دیگران می‌پرداخت؛ و هرگز کسی را چون او، به خود ندیده‌ام».

            ابوطاهر بن سرح، از ابن وهب نقل می‌کند که گفت: «لو لا مالک واللیث، هلکنا؛ کنتُ أظنّ أنّ کلّ ما جاء عن النبیّ ج، یفعل به»؛ «اگر چنان‌چه مالک بن انس و لیث بن سعد نمی‌بودند، هلاک و تباه می‌شدیم؛ و من، یقین دارم که هر آنچه از پیامبر ج (از اوامر و فرامین، تعالیم و آموزه‌ها، احکام و دستورات و توصیه‌ها و سفارش‌ها) وارد شده است، لیث بن سعد، به تمامی آن‌ها، جامه‌ی عمل می‌پوشاند و آن‌ها را در زندگی خویش، نصب العین و آویزه‌ی گوش خود قرار می‌داد».

            حرملة گوید: «سمعتُ ابن وهب یقول: کان اللیث یصل مالکاً کل سنة بمائة دینار؛ وکتب مالک الیه: أنّ علیّ دَیناً. فبعث الیه بخمس مائة دینار»؛ «از ابن وهب شنیدم که می‌گفت: عادت لیث بن سعد بر آن بود که هر ساله، صد دینار به مالک بن انس، به رسم تعارف و هدیه، پیشکش می‌نمود؛ و یک بار اتّفاق افتاد که مالک بن انس برای لیث بن سعد نامه نوشت و در آن نامه او را در جریان بدهکاری خویش قرار داد؛ از این رو، لیث بن سعد نیز برای او، پانصد دینار فرستاد».

            اثرم نیز گفته است: احمد بن حنبل گوید: «ما فی هؤلاء المصریین أثبت من اللیث؛ لا عمرو بن الحارث ولا أحدٌ»؛ «در میان علماء و صاحب نظران مصری، کسی مطمئن‌تر و معتبرتر و قوی‌تر و مؤثّق‌تر از لیث بن سعد، وجود ندارد؛ نه عمرو بن حارث بدو می‌رسد و با او برابری می‌کند و نه کسی دیگر».

            به هر حال، مناقب و فضائل و امتیازها و ویژگی‌ها و فاکتورها و مؤلّفه‌ها و مزایا و برتری‌های لیث بن سعد، بسیار فراوان و بی‌شمار است؛ و فقط می‌توان چنین گفت که وی، پیشوا و امامی دینی، حجّتی در حدیث و صاحب کتاب‌ها و تصانیف فراوان بود که در شب جمعه - نیمه‌ی ماه شعبان - به سال 175 ه‍ . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست.

            در کتاب «جامع المسانید»[3] خوارزمی آمده است: «هو یروی عن الامام أبی حنیفة أیضاً فی هذه المسانید»؛ «لیث بن سعد نیز در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[4]، به ذکر لیث بن سعد پرداخته و وی را در شمار علماء و صاحب نظران احناف، معرفی کرده و در ادامه گفته است: «هو إمام أهل المصر فی الفقه والحدیث»؛ «وی، امام و پیشوای مردمان مصر، در فقه و حدیث می‌باشد».

            قاضی القضاة (رئیس دیوان عالی کلّ کشور) شمس الدین ابن خلکان، در تاریخ خویش گوید: «رأیتُ فی بعض المجامیع، أنّ اللیث کان حنفی المذهب»؛ «در برخی از فرهنگستان‌ها و بنیادهای علمی و ادبی، دیدم که لیث بن سعد، مذهب حنفی داشته است».

            امام شافعی گفته است: «اللیث کان افقه من مالک؛ الّا انّ أصحابه لم یقوموا به؛ وکان اللیث من الأکرماء الأجواد»؛ «لیث بن سعد، از مالک، فقیه‌تر و دانشورتر و آگاه‌تر و داناتر بود؛ ولی شاگردان و پیروان لیث، به جانبداری و حمایت و پشتیبانی و تکامل فقه وی نپرداختند و راه را برای رشد و ترقّی و تعالی و پیشرفت فقه او، هموار نساختند؛ و لیث بن سعد، یکی از انسان‌های مهربان و خوش قلب، نجیب و شریف، بزرگ منش و بخشنده، سخاوتمند و دست و دل باز، سخی و گشاده دست و جواد و بزرگوار بود».

            علامه تهانوی، در مقدمه‌ی کتاب «اعلاء السنن»[5]، به ذکر لیث بن سعد پرداخته و در ادامه گفته است: «ذکره القاری فی المناقب، فی أصحاب الامام أیضاً»؛ «ملا علی قاری نیز در کتاب «المناقب» (ص 55)، لیث بن سعد را در زمره‌ی شاگردان امام ابوحنیفه/ ذکر کرده است».

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[6]، لیث بن سعد را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد حارثی گفته است: «روی اللیث بن سعد عن ابی حنیفة وعن ابی یوسف عن أبی حنیفة؛ وروی عنه ابوحنیفة»؛ «لیث بن سعد، به دو طریق از امام ابوحنیفه/، به نقل روایت پرداخته است:

1-   از خود امام ابوحنیفه/ (بدون واسطه).

2-   از امام ابویوسف، از امام ابوحنیفه/.

و امام ابوحنیفه/ نیز از لیث بن سعد، حدیث روایت نموده است».

            و همچنین، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»،[7] لیث بن سعد را در شمار راویان سرزمین مصر، که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته‌اند قرار داده است.

نگارنده‌ی سطور گوید:

                لیث بن سعد/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «المسح علی الخفّین»[8]

            «حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ خَالِدٍ الحَرَّانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ سَعْدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ نَافِعِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ المُغِیرَةِ، عَنْ أَبِیهِ المُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّهُ خَرَجَ لِحَاجَتِهِ، فَاتَّبَعَهُ المُغِیرَةُ بِإِدَاوَةٍ فِیهَا مَاءٌ، فَصَبَّ عَلَیْهِ حِینَ فَرَغَ مِنْ حَاجَتِهِ فَتَوَضَّأَ وَمَسَحَ عَلَى الخُفَّیْنِ»»(ح 203)

            «عمرو بن خالد حرّانی،از لیث بن سعد، از یحیی بن سعید، از سعد بن ابراهیم، از نافع بن جُبیر، از عروة بن مغیرة، از پدرش مغیرة بن شعبةس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج برای قضای حاجت بیرون رفت و مغیرة بن شعبةس نیز از پی آن حضرت ج رفت؛ و چون رسول خدا ج از قضای حاجت برگشت، مغیرةس برای وضوی پیامبر ج آب ریخت؛ و آن حضرت ج وضو کرد و بر موزه‌ها مسح نمود».

* در باب «فضل العشاء»[9]

            «حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ عُقَیْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُرْوَةَ، أَنَّ عَائِشَةَ أَخْبَرَتْهُ، قَالَتْ: أَعْتَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْلَةً بِالعِشَاءِ، وَذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یَفْشُوَ الإِسْلاَمُ، فَلَمْ یَخْرُجْ حَتَّى قَالَ عُمَرُ: نَامَ النِّسَاءُ وَالصِّبْیَانُ، فَخَرَجَ، فَقَالَ لِأَهْلِ المَسْجِدِ: «مَا یَنْتَظِرُهَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ غَیْرَکُمْ»»(ح 566)

            «یحیی بن بکیر، از لیث بن سعد، از عُقیل، از ابن شهاب، از عروة برای ما روایت کرده که عایشهل بدو گفته است: رسول خدا ج یک بار قبل از گسترش اسلام، نماز عشاء را به تأخیر انداخت؛ و از خانه بیرون نیامد تا این که عمر بن خطابس او را صدا زد وگفت: ای رسول خدا ج! زنان و کودکان خواب رفتند! آنگاه رسول خدا ج از خانه بیرون آمد و نماز گزارد. سپس، خطاب به حاضران فرمود: «هیچ کس از اهل زمین، جز شما، منتظر این نماز نیست».

* در باب «نوم الجنب»[10]

            «حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ، قَالَ: حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ، سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَیَرْقُدُ أَحَدُنَا وَهُوَ جُنُبٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ، فَلْیَرْقُدْ وَهُوَ جُنُبٌ»»(ح 287)

            «قتیبة، از لیث بن سعد، از نافع، از ابن عمرب برای ما روایت کرده که وی گفته است: عمر بن خطابس از رسول خدا ج پرسید: آیا در حالت جنابت، می‌توانیم بخوابیم؟ آن حضرت ج فرمود: «آری؛ اگر وضو بگیرید؛ می‌توانید بخوابید».

* در باب «ما یستر من العورة»[11]

            «حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا لَیْثٌ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ، أَنَّهُ قَالَ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ اشْتِمَالِ الصَّمَّاءِ، وَأَنْ یَحْتَبِیَ الرَّجُلُ فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، لَیْسَ عَلَى فَرْجِهِ مِنْهُ شَیْءٌ»»(ح 367)

            «قتیبة بن سعید، از لیث بن سعد، از ابن شهاب، از عبیدالله بن عبدالله بن عتبة، از ابوسعید خدریس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج از این که شخص، خود را طوری در لباس بپیچد که دست هایش داخل آن بمانند و بیرون آوردن آن‌ها مشکل باشد؛ و همچنین از اِحتباء که موجب کشف عورت می‌شود، منع فرمودند».

(احتباء: یعنی بستن کمر و زانوها با یکدیگر؛ که در صورت پوشیدن ازار، کشف عورت می‌شود.)

* در باب «هل یمضمض من اللبن»[12]

            «حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ، وَقُتَیْبَةُ، قَالاَ: حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ عُقَیْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شَرِبَ لَبَنًا فَمَضْمَضَ، وَقَالَ: إِنَّ لَهُ دَسَمًا تَابَعَهُ یُونُسُ، وَصَالِحُ بْنُ کَیْسَانَ، عَنِ الزُّهْرِیِّ»(ح 211)

            «یحیی بن بکیر و قتیبة بن سعید، از لیث بن سعد، از عُقیل، از ابن شهاب، از عبیدالله بن عبدالله بن عتبة، از عبدالله بن عباسب برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج شیر نوشید؛ سپس مضمضمه کرد و فرمود: «شیر، چربی دارد».

* در باب «رؤیة الهلال»[13].

* در باب «فضل من قام رمضان»[14].

* در باب «الاعتکاف فی العشر الاواخر والاعتکاف فی المساجد کلّها»[15].

* در باب «المعتکف لایدخل البیت الّا لحاجة»[16].

* در باب «زیارة المرأة زوجها فی اعتکافها»[17].

* در باب «التجارة فی البحر»[18].

* در باب «کسب الرجل وعمله بیده»[19].

* در باب ﴿یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ٢٧٦ [البقرة: 276][20].

* در باب «اذا خَیّر أحدهما صاحبه بعد البیع، فقد وجب البیع»[21].

* در باب «من رأی اذا اشتری طعاماً جزافاً أن لایبیعه حتی یؤویه الی رحله والأدب فی ذلک»[22].

            به هر حال، روایات «لیث بن سعد»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 259 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «لیث بن سعد» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/1/246؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/1005؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/179؛ «تاریخ بغداد»؛ خطیب بغدادی 13/3؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 8/136؛ «شذرات الذهب، ابن عماد 1/285؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/13؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 8/412؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/48؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 15/436؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/360؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 275؛«الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/433

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/224

[3]-           «جامع المسانید» 2/550

[4]-           «الجواهر المضیة» 1/416

[5]-           «مقدمه‌ی اعلاء السنن» 3/100

[6]-           «عقود الجمان»؛ ص 142 و 143

[7]-           «المناقب»، کردری 2/231

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/33

[9]-           همان 1/80

[10]-        همان 1/42

[11]-        همان 1/53

[12]-        همان 1/34

[13]-        همان 1/255

[14]-        همان 1/269

[15]-        همان 1/271

[16]-        همان 1/272

[17]-        همان 1/273

[18]-        همان 1/277

[19]-        همان 1/278

[20]-        همان 1/280

[21]-        همان 1/284

[22]-        همان 1/286

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد