ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
77- مالک بن مِغْوَل حنفی/[1]
[متوفّای 159 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی «مالک بن مِغْوَل بن عاصم غَربَّة بن حارثة بن جریج بن بَجیلة بَجَلی، ابوعبدالله کوفی» میباشد.
از کسانی که مالک بن مِغْوَل، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
ابواسحاق سبیعی؛ عون بن ابی جُحیفه؛ سماک بن حرب؛ نافع مولی ابن عمر؛ زبیر بن عدی؛ محمد بن سوقة؛ ولید بن عیزار؛ ابوالسفر؛ ابوالحصین اسدی؛ عبدالرحمن بن اسود بن یزید نخعی؛ حکم بن عتیبة؛ عبدالله بن بریدة؛ طلحة بن مصرف و دیگر بزرگان عرصهی علم و دانش.
و از افرادی که به نقل روایت از مالک بن مِغْوَل پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
ابواسحاق - استاد مالک بن مِغْوَل - ؛ شعبة؛ مِسعر بن کدام؛ سفیان ثوری؛ زائدة؛ ابن عینیة؛ اسماعیل بن زکریا؛ یحیی بن سعید قطّان؛ وکیع؛ عبدالله بن مبارک؛ ابومعاویة؛ ابن نُمیر؛ ابواُسامة؛ زید بن حباب؛ عبیدالله أشجعی؛ عبدالرحمن بن مهدی؛ مخلد بن یزید؛ ابواحمد زبیری؛ شعیب بن حرب؛ یحیی بن آدم؛ خلّاد بن یحیی؛ ابونُعیم؛ فریابی؛ محمد بن سابق؛ مسلم بن ابراهیم؛ عمرو بن مرزوق؛ ربیع بن یحیی اُشنانی؛ و دیگران.
ابوطالب، به نقل از احمد بن حنبل گوید: «ثقة ثبت فی الحدیث»؛ «مالک بن مِغْوَل، در حدیث، هم مؤثّق و قابل اعتماد است و هم مطمئن و قوی و درستکار و امانت دار».
یحیی بن معین، ابوحاتم و نسایی گفتهاند: «ثقة»؛ «مالک بن مِغْوَل، از زمرهی راویان ثقه و مورد اعتماد بود».
ابونُعیم گوید: «حدثنا مالک بن مِغْوَل وکان ثقة»؛ «مالک بن مِغْوَل به ما خبر داد؛ و به راستی او، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود».
احمد عجلی نیز گفته است: «رجل صالحٌ مبرز فی الفضل»؛ «مالک بن مِغْوَل، مردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد و متخصص و کاردان و در فضل و احسان و نیکی و خوش خدمتی، سرآمد و پیشگام بود».
طبرانی گوید: «من خیار المسلمین»؛ «مالک بن مِغْوَل، یکی از برگزیدگان و بهترین مسلمانان بود».
عمرو بن علی، بر این باور است که مالک بن مِغْوَل، به سال 157 ه . ق وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است؛ ابن سعد معتقد است که وی، به سال 158 ه . ق درگذشته و چهره در نقاب خاک کشیده است؛ و ابونعیم و دیگران نیز بر این باورند که مالک بن مِغْوَل، به سال 159 ه . ق دار فانی را وداع گفته و به دیار یار پرگشوده است.
ابن سعد گفته است: «کان ثقة مأموناً کثیر الحدیث، فاضلاً، خیراً»؛ «مالک بن مِغْوَل، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، مطمئن و قوی، درستکار و امانت دار، بسیار روایت کنندهی حدیث، فاضل و محترم، شریف و پاکدامن، نجیب و بزرگوار و برگزیده و بهترین بود».
بخاری گوید: عبدالله بن سعید گفته است: از عبدالرحمن بن مهدی شنیدم که میگفت: «اذا رأیتَ الکوفی یذکر مالک بن مِغْوَل بخیر؛ فاطمأنّ الیه»؛ «هرگاه مردی از مردمان کوفه را دیدی که مالک بن مِغْوَل را به نیکی و خوبی یاد میکند، پس بدو اعتماد کن».
و ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات» گوید: «کان من عبّاد اهل الکوفة ومتقنیهم»؛ «مالک بن مِغْوَل، یکی از عابدان و زاهدان و پارسایان و پرهیزگاران اهل کوفه و یکی از استادان و خبرگان و کاردانان و کارآمدان و متخصصان و شایستگان و درستکاران و حاذقان آنها بود».
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به ذکر مالک بن مِغْوَل پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف ذکر کرده و در ادامه گفته است: «احد من قال فیه الامام فی جماعة: «أنتم مسارّ قلبی وجلاء حُزنی»؛ حجّةٌ امامٌ روی له الشیخان وأصحاب السنن»؛ «مالک بن مِغْوَل، یکی از شاگردان امام ابوحنیفه/ است که امام در حق آنان فرمود: «شمایان! باعث سرور و شادمانی قلبم و از میان رفتن ناراحتی و دردم هستید». وی، در حدیث، حجّت بود و در دین، امام و پیشوا؛ شیخان (بخاری و مسلم) و نویسندگان «سُنن» (ترمذی، ابوداود، نسایی، ابن ماجه و ...) نیز به نقل روایت از وی پرداختهاند».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[4]، مالک بن مِغْوَل را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمرهی راویان شهر کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداختهاند، قرار داده است.
نگارندهی سطور گوید:
مالک بن مِغْوَل/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «انّ الخمر من العنب»[6]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ صَبَّاحٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِکٌ هُوَ ابْنُ مِغْوَلٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «لَقَدْ حُرِّمَتِ الخَمْرُ وَمَا بِالْمَدِینَةِ مِنْهَا شَیْءٌ»»(ح 5579)
«حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْوَل، از نافع، از ابن عمرب برای ما روایت کرده که وی گفته است: بیگمان شراب (انگور) حرام کرده شد و حال آن که در مدینه، از آن، چیزی موجود نبود».
* در باب «فضل الجهاد والسیر»[7]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ صَبَّاحٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الوَلِیدَ بْنَ العَیْزَارِ، ذَکَرَ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الشَّیْبَانِیِّ، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى مِیقَاتِهَا»، قُلْتُ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «ثُمَّ بِرُّ الوَالِدَیْنِ»، قُلْتُ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» فَسَکَتُّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَوِ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِی»(ح 2782)
«حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْوَل، از ولید بن عیزار، از ابوعمرو شیبانی، برای ما روایت کرده که عبدالله بن مسعودس گفت: از رسول خدا ج پرسیدم و گفتم: ای رسول خدا ج! بهترین عمل کدام است؟ فرمود: «نماز در وقت آن». گفتم: پس از آن، کدام عمل قرار دارد؟ فرمود: «نیکی کردن به پدر و مادر». گفتم: پس از آن؟ فرمود: «جهاد در راه خدا».
سپس سکوت کردم و از رسول خدا ج چیزی دیگر نپرسیدم؛ و اگر زیادتر میپرسیدم، حتماً زیادتر پاسخ میداد».
* در باب «صفة النبیّ ج »[8]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَوْنَ بْنَ أَبِی جُحَیْفَةَ، ذَکَرَ عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: دُفِعْتُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ فِی قُبَّةٍ کَانَ بِالهَاجِرَةِ، خَرَجَ بِلاَلٌ فَنَادَى بِالصَّلاَةِ ثُمَّ دَخَلَ، فَأَخْرَجَ فَضْلَ وَضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَوَقَعَ النَّاسُ عَلَیْهِ یَأْخُذُونَ مِنْهُ، ثُمَّ دَخَلَ فَأَخْرَجَ العَنَزَةَ وَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى وَبِیصِ سَاقَیْهِ، فَرَکَزَ العَنَزَةَ ثُمَّ صَلَّى الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ، وَالعَصْرَ رَکْعَتَیْنِ، یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ الحِمَارُ وَالمَرْأَةُ»»(ح 3566)
«حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْوَل؛ از عون بن ابی جحیفة، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: برحسب اتفاق، به نزد پیامبر ج رسیدم؛ آن حضرت ج در محل «أبطح» در خیمه، استراحت میکردند و هوا نیز بس گرم بود. بلالس آمد و اذان نماز گفت و سپس داخل شد. وی، باقی ماندهی آب وضو رسول خدا ج را با خود آورد. مردم بر آن هجوم آوردند و از آن آب، برای خویشتن برگرفتند. آنگاه بلال داخل شد و نیزهی کوچک را بیرون آورد و رسول خدا ج نیز بیرون شد؛ گویی هم اکنون به سوی درخشش ساقهای آن حضرت ج مینگرم؛ بلالس نیزهی کوچک را در زمین فرو کرد؛ سپس آن حضرت ج دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر را گزارد؛ و این در حالی بود که از جلو وی، الاغها و زنان عبور میکردند».
* در باب «غزوة الحدیبیّة»[9].
* در باب «مرض النبیّ ج ووفاته»[10].
* در باب «الوصاة بکتاب الله»[11].
[1]- بیوگرافی «مالک بن مِغْوَل» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/1/314؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/1135؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/215؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 7/174؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/247 «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/116؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/155؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 17/407؛ ««کتاب الثقات»، ابن حبان 7/462؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 314؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 92؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/480
[2]- «تهذیب التهذیب» 10/20 و 21
[3]- «الجواهر المضیة» 2/150
[4]- «عقود الجمان»، 1/143
[5]- «المناقب»؛ کردری 2/220
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/836
[7]- همان 1/390
[8]- همان 1/503
[9]- همان 2/602
[10]- همان 2/641
[11]- همان 2/751