اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

78- محمد بن بِشْر (بن فُرافِصة بن مُختار) عبدی کوفی/[1] [متوفّای 203 ه‍ . ق]

78- محمد بن بِشْر (بن فُرافِصة بن مُختار) عبدی کوفی/[1]
[متوفّای 203 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، حافظ مؤثّق و قابل اعتماد: ابوعبدالله عبدی کوفی می‌باشد که از این افراد، به نقل روایت پرداخته است:

            هشام بن عروة؛ اسماعیل بن ابی خالد؛ عبیدالله بن عمر؛ زکریا بن ابی زائدة؛ و شمار زیادی از دیگر بزرگان عرصه‌ی علم و دانش.

و از کسانی که از محمد بن بِشْر، حدیث روایت نموده‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            علی بن مدینی؛ اسحاق بن راهویه؛ ابوکریب؛ عبدالله بن حُمید؛ ابن فرات؛ محمد بن عاصم ثقفی؛ و دیگران.

            ابوعبدالله آجری گوید: «سألتُ اباداود عن سماع محمد بن بشر من ابن أبی عروبة؟ فقال: هو أحفظ من کان بالکوفة»؛ «از ابوداود، درباره‌ی سماع محمد بن بِشْر از ابن ابی عروبة پرسیدم. وی، در پاسخ گفت: محمد بن بِشْر، حافظ‌ترین و ضابط‌ترین علماء و صاحب نظران کوفه است».

            یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «محمد بن بِشْر، روایت کننده‌ای مؤثّق و قابل اعتماد است».

            بخاری نیز گفته است: «مات محمد بن بِشْر، سنة ثلاث ومائتین»؛ «محمد بن بِشْر، به سال 203 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.»

            و برخی از احادیث و روایات محمد بن بِشْر - که دارای اِسناد عالی هستند - در مُسند عبد بن حُمید و دیگران نیز آمده است.

حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گفته است:

            یعقوب بن شیبة و محمد بن سعد گفته‌اند: «و کان ثقة، کثیر الحدیث»؛ «محمد بن بِشْر، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و بسیار روایت کننده‌ی حدیث می‌باشد».

            نسایی و ابن قانع گفته‌اند: «ثقة»؛ «محمد بن بِشْر، روایت کننده‌ای مطمئن و مورد وثوق و درستکار و قابل اعتماد است».

            ابن جُنید به نقل از یحیی بن معین گفته است: «لم یکن به بأس»؛ «در روایات و احادیث محمد بن بِشْر، نمی‌توان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، ثقه و مورد اعتماد است».

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[4]، محمد بن بِشْر را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمره‌ی راویان شهر کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

            و در کتاب «جامع المسانید»[6] آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و سمع أباحنیفة؛ وروی عنه فی هذه المسانید»؛ «محمد بن بِشْر، از امام ابوحنیفه/، سماع حدیث نموده و در این مسانید نیز، به نقل روایت از وی، پرداخته است».

نگارنده‌ی سطور گوید:

                محمد بن بِشْر/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «اذا قال رجلٌ لعبده: هولله، ونوی العتق؛ والاشهاد فی العتق»[7]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَیْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ قَیْسٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ لَمَّا أَقْبَلَ یُرِیدُ الإِسْلاَمَ، وَمَعَهُ غُلاَمُهُ ضَلَّ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ، فَأَقْبَلَ بَعْدَ ذَلِکَ وَأَبُو هُرَیْرَةَ جَالِسٌ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ هَذَا غُلاَمُکَ قَدْ أَتَاکَ»، فَقَالَ: أَمَا إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنَّهُ حُرٌّ، قَالَ: فَهُوَ حِینَ یَقُولُ: (البحر الطویل) یَا لَیْلَةً مِنْ طُولِهَا وَعَنَائِهَا ... عَلَى أَنَّهَا مِنْ دَارَةِ الکُفْرِ نَجَّتِ»(ح 2530)

            «محمد بن عبدالله بن نُمیر، از محمد بن بِشْر، از اسماعیل، از قیس برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابوهریرهس روایت است که: وقتی که او و غلامش به منظور قبول اسلام از خانه به راه افتادند، یکدیگر را گم کردند. مدتی بعد، در حالی که ابوهریرهس در محضر رسول خدا ج نشسته بود، غلامش آمد. آن حضرت ج فرمود: «ای ابوهریره! غلامت آمد». ابوهریرهس عرض کرد. شما گواه باشید که من او را آزاد کردم. راوی گوید: ابوهریرهس در مسیر راه مدینه، این شعر را می‌خواند: چه شب طولانی و پرمشقّتی را پشت سر گذاشتم؛ امّا شکر خدا را که از دیار کفر، نجات یافتم».

* در باب «کراهیّة السفر بالمصاحف الی أرض العدوّ»[8]

            «وَکَذَلِکَ یُرْوَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَتَابَعَهُ ابْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ سَافَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَصْحَابُهُ فِی أَرْضِ العَدُوِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ القُرْآنَ»(قبل از حدیث2990)

            «و بدین سان از محمد بن بِشْر، از عبیدالله، از نافع، از ابن عمرب از پیامبر ج روایت شده است. و ابن اسحاق نیز عبیدالله را متابعت کرده است؛ آن هم از نافع، از ابن عمرب، از پیامبر خدا ج.

            و بی‌گمان رسول خدا ج و یاران وی، به سرزمین دشمن سفر کردند و این در حالی بود که آنان، قرآن را می‌دانستند؛ (یعنی قرآن را با خود نبرده بودند، تا مبادا به دست کافران افتد و بدان گستاخی کنند)».

* در باب «من سمّی باسماء الأنبیاء»[9]

            «حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ: قُلْتُ لِابْنِ أَبِی أَوْفَى: رَأَیْتَ إِبْرَاهِیمَ ابْنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: «مَاتَ صَغِیرًا، وَلَوْ قُضِیَ أَنْ یَکُونَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَبِیٌّ عَاشَ ابْنُهُ، وَلَکِنْ لاَ نَبِیَّ بَعْدَهُ»»(ح 6194)

            «عبدالله بن نُمیر، از محمد بن بِشْر، از اسماعیل برای ما روایت کرده که وی گفته است: به ابن ابی أوفی گفتم: آیا ابراهیم، فرزند پیامبر خدا ج را دیده بودی؟ گفت: او در کودکی مرد؛ اگر چنان‌چه مقدّر می‌بود که پس از پیامبر خدا ج پیامبری وجود داشته باشد، حتماً فرزندش زنده می‌ماند؛ ولی پس از آن حضرت ج پیامبری نیست».




[1]-           بیوگرافی «محمد بن بشر عبدی کوفی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/45؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/210؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/265؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/24؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 9/64؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/58؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/137؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/441؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 280؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/435

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/322

[3]-           «تهذیب التهذیب» 9/64

[4]-           «عقود الجمان»، ص 92

[5]-           «المناقب»؛ کردری 2/225

[6]-           «جامع المسانید» 2/357

[7]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/343

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/419 و 420

[9]-           همان 2/914

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد