ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
80- محمد بن خازم، ابومعاویة کوفی/[1]
[متوفّای 195 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ مؤثق و قابل اعتماد، محدّث کوفه، «محمد بن خازم کوفی نابینا» میباشد که از این افراد به نقل روایت پرداخته است:
هشام بن عروة؛ اعمش؛ لیث بن ابی سلیم؛ ابواسحاق شیبانی؛ اسماعیل بن ابوخالد؛ و کسان دیگر از طبقهی آنان.
و از کسانی که به نقل روایت از محمد بن خازم پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین؛ ابوخیثمة؛ حسن بن عرفة؛ هنّاد؛ سعدان بن نصر؛ حسن بن محمد زعفرانی؛ احمد بن عبدالجبّار و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
محمد بن خازم/، به سال 113 ه . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصهی وجود نهاد؛ و بنا به قول جماعت محدّثان [بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه] به سال 195 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشیده است.
و برخی نیز بر این باورند که وی، به سال 194 ه . ق وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است.
علامه ذهبی در ادامه گوید: بسیاری از احادیث و روایات ابومعاویه محمد بن خازم - که از «اِسناد عالی» برخوردارند - نصیب و بهرهی من شده است.
و حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
احمد عجلی گفته است: «کوفی ثقة»؛ «محمد بن خازم، از مردمان کوفه و فردی مؤثق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد است».
یعقوب بن شیبة گوید: «کان من الثقات وربما دلّس»؛ «ابومعاویة، یکی از راویان ثقه و مورد اعتماد بود؛ و گاهی نیز در حدیث، دچار تدلیس میشد».
نسایی نیز گفته است: «ثقة»؛ «محمد بن خازم، از زمرهی راویان مورد وثوق و قابل اعتماد بود».
ابن خراش گوید: «صدوق»؛ «ابومعاویه، روایت کنندهای صادق و راستگو و درستکار و امین است».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، محمد بن خازم را در شمار راویان ثقه و قابل اعتماد ذکر کرده و گفته است: «کان حافظاً متقناً»؛ «ابومعاویة محمد بن خازم، فردی حافظ و ضابط و ماهر و خبره، کاردان و توانا، شایسته و کارآمد و متخصّص و برازنده بود».
ابن سعد نیز گوید: «کان ثقة کثیر الحدیث یدلّس وکان مرجئاً»؛ «محمد بن خازم، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد و بسیار روایت کنندهی حدیث است که در حدیث، تدلیس نیز میکند؛ و وی، گرایش به «مُرجئه» نیز داشت».
نسایی گفته است: «ثقة فی الاعمش»؛ «ابومعاویة محمد بن خازم، در مورد روایات و احادیث اعمش، ثقه و قابل اعتماد و مطمئن و قوی است».
و ابومعاویه، از آن دسته، از راویان و محدّثانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نمودهاند.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[4]، ابومعاویة محمد بن خازم را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمرهی راویان شهر کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداختهاند، قرار داده است.
نگارنده گوید:
ابومعاویة محمد بن خازم کوفی/، از ابوحنیفه، از حماد بن سلمة، از ابراهیم نخعی، از اسود، از عایشهل چنین روایت کرده است که رسول خدا ج فرمود: «انّی لیُهوَّن علیّ الموت؛ انّی رأیتکِ زوجتی فی الجنّة»؛ «مرگ من، آسان و ساده و توأم با آرامش و راحتی و سهولت و آسودگی خواهد بود؛ ای عایشه! من دیدم که تو در بهشت، همسرم خواهی بود».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[6] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را در مُسند خویش، از ابومعاویه محمد بن خازم، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.
و حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[7]، به ذکر ابومعاویه محمد بن خازم کوفی پرداخته و وی را در شمار علماء و صاحب نظران احناف، معرفی کرده و در ادامه گفته است: «روی عن ابی حنیفة، عن حماد، عن ابراهیم قال: یقضی ثمّ یکبّر. یعنی: الذی یفوته الصلاة فی أیّام التشریق»؛ «ابومعاویة محمد بن خازم، از ابوحنیفه، از حماد بن سلمة، از ابراهیم نخعی، این مسأله را روایت کرده است که هرگاه در ایّام تشریق، نمازی از شخص قضا شد، در آن صورت، آن نماز فوت شدهی خویش را قضا بیاورد و پس از گزاردن نماز قضایی، تکبیرات تشریق را نیز بگوید».
و همچنین راقم سطور گوید:
ابومعاویه محمد بن خازم کوفی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «التعوّذ من فتنة الفقر»[8]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ، أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ النَّارِ وَعَذَابِ النَّارِ، وَفِتْنَةِ القَبْرِ وَعَذَابِ القَبْرِ، وَشَرِّ فِتْنَةِ الغِنَى وَشَرِّ فِتْنَةِ الفَقْرِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِیحِ الدَّجَّالِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْ قَلْبِی بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ، وَالمَأْثَمِ وَالمَغْرَمِ»»(ح 6377)
«محمد، از ابومعاویه (محمد بن خازم)، از هشام بن عروة، از پدرش، برای ما روایت کرده که عایشهل گفت: پیامبر خدا ج میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ النَّارِ وَعَذَابِ النَّارِ، وَفِتْنَةِ القَبْرِ وَعَذَابِ القَبْرِ، وَشَرِّ فِتْنَةِ الغِنَى وَشَرِّ فِتْنَةِ الفَقْرِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِیحِ الدَّجَّالِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْ قَلْبِی بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ، وَالمَأْثَمِ وَالمَغْرَمِ»؛ «بار خدایا! از فتنهی آتش، عذاب آتش، فتنهی قبر و عذاب آن، شر فتنهی سرمایه داری و شر فتنهی فقر به تو پناه میبرم. بار الها! از شر فتنهی دجال به تو پناه میبرم. بار خدایا! گناهانم را با آب یخ و تگرگ، شستشو بده و همانگونه که لباس سفید را پاک و صاف میگردانی و چرک هایش را برطرف میکنی، قلبم را از گناهان، پاک و صاف بگردان؛ و همچنانکه میان مشرق و مغرب، فاصله انداختهای، میان من وگناهانم، فاصله بیانداز. بار خدایا! از تنبلی و از این که مقروض و بدهکار شوم به تو پناه میبرم».
* در باب «الحیاء فی العلم»[9]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ زَیْنَبَ ابْنَةِ أُمِّ سَلَمَةَ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: جَاءَتْ أُمُّ سُلَیْمٍ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الحَقِّ، فَهَلْ عَلَى المَرْأَةِ مِنْ غُسْلٍ إِذَا احْتَلَمَتْ؟ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا رَأَتِ المَاءَ» فَغَطَّتْ أُمُّ سَلَمَةَ، تَعْنِی وَجْهَهَا، وَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوَتَحْتَلِمُ المَرْأَةُ؟ قَالَ: «نَعَمْ، تَرِبَتْ یَمِینُکِ، فَبِمَ یُشْبِهُهَا وَلَدُهَا»»(ح 130)
«محمد بن سلام؛ از ابومعاویة (محمد بن خازم)، از هشام بن عروة، از پدرش، از زینب بنت سلمة، از اُمّ سلمةل برای ما روایت کرده که وی گفته است: اُمّ سلیم نزد رسول خدا ج آمد وگفت: ای رسول خدا ج! خداوند از بیان حق، شرم و حیا نمیکند؛ اگر زنی احتلام شود، غسل بر وی واجب است؟ رسول خدا ج فرمود: «بلی؛ اگر آب منی را ببیند». اُمّ سلمةل صورتش را پوشید وگفت: ای رسول خدا ج! مگر زن هم احتلام میشود؟ رسول خدا ج فرمود: «بلی؛ وگرنه چگونه فرزند، با مادرش شباهت پیدا میکرد».
* در باب «ما جاء فی غسل البول»[10].
* در باب «غسل الدم»[11].
* در باب «التیمّم ضربة»[12].
* در باب «الصلاة فی الجبّة الشامیّة»[13].
* در باب «الصلاة فی مسجد السوق»[14].
* در باب «الرجل یأتمّ بالامام ویأتمّ الناس بالمأموم»[15].
* در باب «من قال فی الخطبة بعد الثناء: اما بعد»[16].
* در باب «الأذان بالجنازة»[17].
* در باب «الجرید علی القبور»[18].
* در باب «العمرة لیلة الحصبة وغیرها»[19].
* در باب «شراء الامام الحوائج بنفسه»[20].
* در باب «بیع المزابنة»[21].
* در باب «کلام الخصوم بعضهم فی بعض»[22].
به هر حال، روایات ابومعاویه محمد بن خازم/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 29 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «محمد بن خازم» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/74؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/646؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/248؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 5/242؛«الکاشف»، حافظ ذهبی 3/37؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 9/120؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/70؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/233؛ ««کتاب الثقات»، ابن حبان 7/441؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 284؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/437
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/294 و 295
[3]- «تهذیب التهذیب» 9/120 و 121
[4]- «عقود الجمان»، ص 93
[5]- «المناقب»؛ کردری 2/224
[6]- «جامع المسانید» 1/202
[7]- «الجواهر المضیة» 2/53
[8]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/943 و 944
[9]- همان 1/24
[10]- همان 1/35
[11]- همان 1/36
[12]- همان 1/50
[13]- همان 1/52
[14]- همان 1/69
[15]- همان 1/99
[16]- همان 1/126
[17]- همان 1/167
[18]- همان 1/182
[19]- همان 1/239
[20]- همان 1/281
[21]- همان 1/291
[22]- همان 1/236