ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
81- محمد بن سابق تمیمی بغدادی/[1]
[متوفّای 213 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، آزادهی بنی تمیم، ابوجعفر - یا ابوسعید - بزّاز کوفی میباشد. اصل وی، از فارس است که بعدها در بغداد، سُکنی و اقامت گزید و در آنجا مستقر و ماندگار شد.
از کسانی که محمد بن سابق، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان این بزرگان را نام برد:
ابراهیم بن طهمان؛ زائدة بن قدامة؛ مبارک بن فَضالة؛ اسرائیل؛ شیبان بن عبدالرحمن؛ مالک بن مِغْوَل؛ و رقاء بن عمر؛ منهال بن خلیفة؛ مسعر بن کدام؛ و دیگران.
و کسانی که به نقل روایت از محمد بن سابق تمیمی بغدادی پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
محمد بن عبدالله ذُهْلی؛ محمد بن احمد بن ابی خلف؛ ابوبکر بن ابوشیبة؛ محمد بن اسحاق صاغانی؛ حسن بن صبّاح بزّار؛ محمد بن یحیی بن ابوحاتم أزدی؛ محمد بن عبدالوهاب فرّاء؛ حسن بن اسحاق مروزی؛ ابوخیثمة زهیر بن حرب؛ احمد بن حنبل؛ احمد بن ابراهیم دورقی؛ محمد بن عبدالله بن نُمیر؛ محمد بن یحیی بن کثیر حرّانی؛ محمود بن غیلان؛ محمد بن قدامة جوهری؛ ابواُمیّة طرسوسی؛ ابراهیم بن جنید؛ محمد بن احمد بن ابوالعوام؛ جعفر بن محمد بن شاکر صائغ؛ حسن بن سلام؛ عباس دوری؛ اسحاق بن حسن حربی؛ کدیمی و دیگران.
بخاری نیز در کتاب «الأدب المفرد» و دیگر صاحبان صحاح شش گانه - به جز ابن ماجه - با واسطهی عبدالله بن محمد مُسندی، به نقل روایت از محمد بن سابق تمیمی پرداختهاند.
احمد عجلی گوید: «کوفی ثقة»؛ «محمد بن سابق، از مردمان کوفه و فردی مؤثّق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد میباشد».
یعقوب بن شیبة گوید: «کان شیخاً صدوقاً ثقة»؛ «محمد بن سابق؛ شیخی صادق و راستگو، درستکار و امانت دار، شریف و بزرگوار، مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و قوی بود».
نسایی نیز گفته است: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث محمد بن سابق تمیمی، نمیتوان نقص و ایرادی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای ثقه و قابل اعتماد است».
و علامه حضرمی بر این باور است که محمد بن سابق، به سال 213 ه . ق وفات کرده و دار فانی را وداع گفته است؛ ولی ابن قانع و ابن حبّان، برآنند که وی، به سال 214 ه . ق درگذشته و چهره در نقاب خاک کشیده است.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[3]، محمد بن سابق را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، وی را در زمرهی راویان شهر بغداد که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداختهاند، قرار داده است.
نگارنده گوید:
محمد بن سابق تمیمی بغدادی/، در کتاب «الجامع الصحیح» بخاری، در باب «قضاء الوصیّ دیون المیّت بغیر محضر من الورثة»[5]، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ میباشد؛ آنجا که امام بخاری، چنین روایت میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، أَوِ الفَضْلُ بْنُ یَعْقُوبَ، عَنْهُ حَدَّثَنَا شَیْبَانُ أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنْ فِرَاسٍ، قَالَ: قَالَ الشَّعْبِیُّ: حَدَّثَنِی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ أَبَاهُ اسْتُشْهِدَ یَوْمَ أُحُدٍ وَتَرَکَ سِتَّ بَنَاتٍ وَتَرَکَ عَلَیْهِ دَیْنًا، فَلَمَّا حَضَرَ جِدَادُ النَّخْلِ أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ وَالِدِی اسْتُشْهِدَ یَوْمَ أُحُدٍ، وَتَرَکَ عَلَیْهِ دَیْنًا کَثِیرًا، وَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَرَاکَ الغُرَمَاءُ، قَالَ: «اذْهَبْ فَبَیْدِرْ کُلَّ تَمْرٍ عَلَى نَاحِیَتِهِ»، فَفَعَلْتُ ثُمَّ دَعَوْتُهُ، فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَیْهِ أُغْرُوا بِی تِلْکَ السَّاعَةَ، فَلَمَّا رَأَى مَا یَصْنَعُونَ أَطَافَ حَوْلَ أَعْظَمِهَا بَیْدَرًا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ جَلَسَ عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «ادْعُ أَصْحَابَکَ»، فَمَا زَالَ یَکِیلُ لَهُمْ حَتَّى أَدَّى اللَّهُ أَمَانَةَ وَالِدِی، وَأَنَا وَاللَّهِ رَاضٍ أَنْ یُؤَدِّیَ اللَّهُ أَمَانَةَ وَالِدِی، وَلاَ أَرْجِعَ إِلَى أَخَوَاتِی بِتَمْرَةٍ، فَسَلِمَ وَاللَّهِ البَیَادِرُ کُلُّهَا حَتَّى أَنِّی أَنْظُرُ إِلَى البَیْدَرِ الَّذِی عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، کَأَنَّهُ لَمْ یَنْقُصْ تَمْرَةً وَاحِدَةً، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: “أُغْرُوا بِی: یَعْنِی هِیجُوا بِی، [فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ العَدَاوَةَ وَالبَغْضَاءَ] (المائدة: 14)”»(ح 2781)
«محمد بن سابق، یا فضل بن یعقوب، از محمد بن سابق، از ابومعاویه شیبان، از فراس، از شعبی برای ما روایت کرده که وی گفته است: جابر بن عبدالله به من چنین خبر داده که: پدر وی در روز جنگ «اُحد» به شهادت رسید و شش دختر از خود بر جای گذاشت و بدهکار نیز بود. چون موسم چیدن خرما فرارسید،من به نزد رسول خدا ج رفتم و گفتم: ای رسول خدا ج! تو خود میدانی که پدرم در روز جنگ اَُحد، شهید شد و از خود، بدهکاری زیادی بر جای گذاشت و دوست میدارم که به هنگام ادای بدهی پدرم، طلبکاران تو را ببینند (تا از برکت تو، قرضهای وی ادا گردد). آن حضرت ج فرمود: «برو و خرماها را با در نظر گرفتن نوعیّت آن، در جایی جمع کن».
من نیز چنان کردم و سپس آن حضرت ج را فراخواندم. چون طلبکاران، آن حضرت ج را دیدند، بر من برانگیخته شدند. و هنگامی که رسول خدا ج لجاجت آنها را دید، در اطراف بزرگترین خرمن خرما، سه بار گشت زد و سپس بر آن نشست و فرمود: «طلبکاران خویش را فراخوان». آن حضرت ج برای آنان، پیوسته از خرماها پیمانه میکرد تا آن که خداوند، قرض پدرم را ادا کرد.
سوگند به خدا! من بدان راضی بودم که خداوند قرض پدرم را ادا کند هر چند یک خرما هم برای خواهران خود نیاورم؛ به خدا سوگند! تودههای خرما همچنان به حال خود باقی ماندند تا آن که به سوی تودهی خرما که رسول خدا ج نشسته بود، نگاه کرم که گویی یک خرما هم کم نشده بود.»
و همچنین، محمد بن سابق تمیمی بغدادی/، درموارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام بخاری/، به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند:
* در باب «فضل الجهاد والسیر»[6]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ صَبَّاحٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الوَلِیدَ بْنَ العَیْزَارِ، ذَکَرَ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الشَّیْبَانِیِّ، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى مِیقَاتِهَا»، قُلْتُ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «ثُمَّ بِرُّ الوَالِدَیْنِ»، قُلْتُ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» فَسَکَتُّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَوِ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِی»(ح 2782)
«حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْول، از ولید بن عیزار، از ابوعمرو شیبانی برای ما روایت کرده که وی گفته است: عبدالله بن مسعودس گوید: از رسول خدا ج پرسیدم: ای رسول خدا ج! بهترین عمل، کدام است؟ فرمود: «نماز در وقت آن». گفتم: پس از آن، کدام عمل، بهتر است؟ فرمود: «نیکی کردن به پدر و مادر». گفتم: پس از آن؟ فرمود: «جهاد در راه خدا».
سپس سکوت کردم و از رسول خدا ج چیزی دیگر نپرسیدم؛ و اگر چنانچه زیادتر هم میپرسیدم، حتماً بیشتر پاسخ میداد».
* در باب «صفة النبیّ ج »[7]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَوْنَ بْنَ أَبِی جُحَیْفَةَ، ذَکَرَ عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: دُفِعْتُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ فِی قُبَّةٍ کَانَ بِالهَاجِرَةِ، خَرَجَ بِلاَلٌ فَنَادَى بِالصَّلاَةِ ثُمَّ دَخَلَ، فَأَخْرَجَ فَضْلَ وَضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَوَقَعَ النَّاسُ عَلَیْهِ یَأْخُذُونَ مِنْهُ، ثُمَّ دَخَلَ فَأَخْرَجَ العَنَزَةَ وَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى وَبِیصِ سَاقَیْهِ، فَرَکَزَ العَنَزَةَ ثُمَّ صَلَّى الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ، وَالعَصْرَ رَکْعَتَیْنِ، یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ الحِمَارُ وَالمَرْأَةُ»»(ح 3566)
«حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْول، از عون بن ابی جُحیفه، از پدرش، برای ما روایت کرده که وی گفته است: برحسب اتفاق، به نزد پیامبر ج رسیدم. آن حضرت ج در محل «أبطح» در خیمه استراحت میکرد و هوا نیز بسیار گرم بود؛ بلالس بیرون شد و اذان نماز گفت و آنگاه داخل شد. وی، باقی ماندهی آب وضو رسول خدا ج را با خود آورد. مردم بر آن هجوم آوردند و از آن آب، برای خویشتن برگرفتند. آنگاه بلال داخل خیمه شد و نیزهی کوچک را بیرون آورد و رسول خدا ج نیز بیرون شد؛ گویی هم اکنون به سوی درخشش ساقهای آن حضرت ج نگاه میکنم؛ بلالس نیزهی کوچک را در زمین فرو کرد؛ سپس آن حضرت ج دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر را گزارد؛ و حال آن که از جلو نماز وی، الاغها و زنان میگذشتند».
* در باب «غزوة الحدیبیّة»[8].
* در باب «النسوة الّتی یهدین المرأة الی زوجها»[9].
* در باب «غزوة خیبر»[10].
* در باب «أنّ الخمر من العنب»[11].
[1]- بیوگرافی «محمد بن سابق تمیمی بغدادی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/111؛ «رجال صحیح بخاری»، کلاباذی 2/651؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/283؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 5/333؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/45؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 9/154؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/28؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/288؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 9/61؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 287؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/439
[2]- «تهذیب التهذیب» 9/154 و 155
[3]- «عقود الجمان»، ص 94
[4]- «المناقب»؛ کردری 2/232
[5]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/390
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/390
[7]- همان 1/503
[8]- همان 2/602
[9]- همان 2/775
[10]- همان 2/607
[11]- همان 2/836