ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
87- مَخْلَد بن یزید حَرّانی/[1]
[متوفّای 193 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، مَخْلَد بن یزید قرشی حرّانی میباشد. در مورد کنیهی وی، اختلاف است: برخی، «ابویحیی»، برخی «ابوخداش»، برخی دیگر «ابوالحسن»، و برخی هم، «ابوخالد» گفتهاند.
از کسانی که مخلد بن یزید، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان بدین بزرگان اشاره کرد:
یحیی بن سعید انصاری؛ حریز بن عثمان رحبی؛ اوزاعی؛ ابن جریج؛ یونس بن اسحاق؛ اسرائیل بن یونس؛ سعید بن عبدالعزیز؛ حنظلة بن ابوسفیان؛ عبدالله بن علاء بن زبر؛ مالک بن مغول؛ مسعر بن کدام؛ و دیگران.
و از مَخْلَد بن یزید حرّانی نیز این افراد، به نقل روایت پرداختهاند:
احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ ابوجعفر نفیلی؛ دو پسر ابوشیبة (ابوبکر و عثمان)؛ عبدالحمید بن محمّد بن مستام؛ ابوأمیّة عمرو بن هشام؛ محمد بن سلام بیکندی؛ عبدالله بن عبدالصمد بن ابوخداش موصلی؛ علی بن میمون عطار؛ یعقوب بن سفیان؛ یعقوب بن کعب أنطاکی؛ احمد بن بکار حرّانی؛ و دیگران.
اثرم به نقل از احمد بن حنبل گوید: «لا بأس به»؛ «در روایات و احادیث مَخْلد بن یزید حرّانی، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی روایت کنندهای مورد وثوق و قابل اعتماد است».
عثمان دارمی، به نقل از یحیی بن معین گفته است: «ثقة»؛ «مخلد بن یزید، فردی مؤثق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد میباشد».
ابوداود و یعقوب بن سفیان نیز بدین سان، او را ستودهاند و به بیان تعریف و تمجید و وثاقت و صداقت ودرستی و اعتماد وی پرداختهاند. ابواتم رازی گوید: «صدوق»؛ «مخلد بن یزید، روایت کنندهای صادق و راستگو و درستکار و شریف و وفادار و امین میباشد».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، وی را در زمرهی راویان ثقه و قابل اعتماد ذکر کرده است.
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[3]، مخلد بن یزید را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/، ذکر نموده است.
نگارنده گوید:
مخلد بن یزید حّرانی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «ما یتّقی من فتنة المال»[4]
«حَدَّثَنِی مُحَمَّدٌ، أَخْبَرَنَا مَخْلَدٌ، أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَطَاءً، یَقُولُ: سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَوْ أَنَّ لِابْنِ آدَمَ مِثْلَ وَادٍ مَالًا لَأَحَبَّ أَنَّ لَهُ إِلَیْهِ مِثْلَهُ، وَلاَ یَمْلَأُ عَیْنَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ، وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ» قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: «فَلاَ أَدْرِی مِنَ القُرْآنِ هُوَ أَمْ لاَ»، قَالَ: وَسَمِعْتُ ابْنَ الزُّبَیْرِ، یَقُولُ ذَلِکَ عَلَى المِنْبَرِ»(ح 6437)
«محمد، از مخلد بن یزید حرّانی، از ابن جریج، از عطاء برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابن عباسب شنیدم که میگفت: از رسول خدا ج شنیدم که میفرمود: «اگر فرزند آدم مانند یک درّه پر از مال داشته باشد، باز هم دوست دارد که به مثل آن داشته باشد؛ و فقط خاک است که چشم او را پر میکند؛ و هر کس توبه کند، خداوند توبهاش را میپذیرد. ابن عباسب گوید: نمیدانم که این گفته، از آیات (منسوخ التلاوة) قرآن است یا نه؟
عطاء گوید: از ابن زبیر شنیدم که همین مطلب را بر منبر میگفت».
* در باب «لا یقیم الرجل أخاه یوم الجمعة ویقعد فی مکانه»[5]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ هُوَ ابْنُ سَلَّامٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا مَخْلَدُ بْنُ یَزِیدَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ، قَالَ: سَمِعْتُ نَافِعًا، یَقُولُ: سَمِعْتُ ابْنَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، یَقُولُ: «نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یُقِیمَ الرَّجُلُ أَخَاهُ مِنْ مَقْعَدِهِ، وَیَجْلِسَ فِیهِ»، قُلْتُ لِنَافِعٍ: الجُمُعَةَ؟ قَالَ: الجُمُعَةَ وَغَیْرَهَا»(ح 911)
«محمد، از مخلد بن یزید حرّانی، از ابن جریج برای ما روایت کرده که وی گفته است: از نافع شنیدم که میگفت: از ابن عمرب شنیدم که میگفت: رسول خدا ج از این منع کرد که شخص، برادر خود را از جایش بلند کند و خود در جای او بنشیند. از نافع پرسیدم: آیا این قضیه، در نماز جمعه است؟ وی گفت: در نماز جمعه و دیگر نمازها است».
* در باب «اذا قال: أرضی أو بستانی، صدقة لله عن أمّی؛ فهو جائز. وان لم یبیّن لمن ذلک»[6]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، أَخْبَرَنَا مَخْلَدُ بْنُ یَزِیدَ، أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی یَعْلَى، أَنَّهُ سَمِعَ عِکْرِمَةَ، یَقُولُ: أَنْبَأَنَا ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ تُوُفِّیَتْ أُمُّهُ وَهُوَ غَائِبٌ عَنْهَا، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أُمِّی تُوُفِّیَتْ وَأَنَا غَائِبٌ عَنْهَا، أَیَنْفَعُهَا شَیْءٌ إِنْ تَصَدَّقْتُ بِهِ عَنْهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قَالَ: فَإِنِّی أُشْهِدُکَ أَنَّ حَائِطِیَ المِخْرَافَ صَدَقَةٌ عَلَیْهَا»(ح 2756)
«محمد بن سلام، از مخلد بن یزید، از ابن جریج، از یعلی، از عکرمه، از ابن عباسب برای ما روایت کرده که وی گفته است: مادر سعد بن عبادةس وفات کرد و او در وقت مرگ مادرش، حاضر نبود. ویگفت: ای رسول خدا ج! مادرم وفات کرد و من در وقت مرگش حاضر نبودم. آیا به او ثوابی میرسد اگر از جانب او صدقه دهم؟ آن حضرت ج فرمود: «آری». سعد گفت: بیگمان، من، شما را شاهد میگیرم که باغ من (به نام مخراف) از جانب مادرم، صدقه است».
* در باب «اذا قال احدکم: آمین والملائکة فی السماء آمین، فوافقت احداهما الأخری، غفر له ما تقدّم من ذنبه»[7].
* در باب «شرب الأعلی الی الکعبین»[8].
* در باب «الخروج فی التجارة»[9].
* در باب «الاحتباء فی ثوب واحد»[10].
[1]- بیوگرافی «مَخْلَد بن یزید حرّانی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/1/437؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/725؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/398؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/237؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 9/186؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/128؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/167؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 17/495؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 318؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/507
[2]- «تهذیب التهذیب» 10/69 و 70
[3]- «عقود الجمان»؛ ص 144
[4]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/952
[5]- همان 1/124
[6]- همان 1/386
[7]- همان 1/458
[8]- همان 1/318
[9]- همان 1/277
[10]- همان 2/866