اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

89- مِسْعَر بن کدام حنفی/[1] [متوفّای 153 یا 155 ه‍ . ق]

89- مِسْعَر بن کدام حنفی/[1]
[متوفّای 153 یا 155 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی، حافظ حدیث: ابوسلمة (مِسْعَر بن کدام بن ظُهَیر بن عُبَیدة بن حارث بن هلال بن عامر بن صعصعة) هلالی (عامری رُواسی) کوفی أحول، یکی از شخصیّت‌های برجسته‌ی اسلامی و از زمره‌ی طلایه داران و پیشقراولان عرصه‌ی علمی و پیشگامان و پیشاهنگان دینی می‌باشد که از عدی بن ثابت، حکم بن عتیبة، قتادة، عمرو بن مرّة، و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان، به نقل روایت پرداخته است.

و از کسانی که از مِسعر بن کدام، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            سفیان بن عیینه؛ یحیی قطان؛ محمد بن بشر؛ یحیی بن آدم؛ ابونعیم؛ خلّاد بن یحیی؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            محمد بن بشر گوید: «کان عند مسعر، نحو ألف حدیث، فکتبتُها سوی عشرة»؛ «به نزد مِسعر بن کدام، در حدود هزار حدیث وجود داشت که من به جز ده حدیث، تمامی آن‌ها را نوشتم».

            یحیی قطان گوید: «ما رأیتُ أثبت من مسعر»؛ «من، کسی را مطمئن‌تر و قوی‌تر و درستکارتر و امانت‌دارتر از مِسعر بن کدام، ندیده‌ام».

            احمد بن حنبل گوید: «الثقة مثل شعبة ومسعر»؛ «راویان مؤثق و قابل اعتماد، چون شعبه و مسعر هستند».

            وکیع بن جرّاح گفته است: «شکّ مسعر، کیقین غیره»؛ «شک و تردید مِسعر بن کدام، به سان یقین دیگران است».

            حسن بن عمارة گوید: «ان لم یدخل الجنة الّا مثل مسعر، فانّ اهل الجنّة لقلیل»؛ «اگر چنان‌چه افرادی چون مِسعر بن کدام، وارد بهشت نشوند، پس به راستی که بهشتیان، اندک خواهند بود.»

            سفیان بن عیینه نیز گفته است: «قالوا للأعمش: انّ مسعراً شکّ فی حَدیثه. فقال: شکّه، کیقین غیره»؛ «گروهی، خطاب به اعمش گفتند: بی‌گمان، مِسعر بن کدام، در احادیث و روایات خویش، دچار شک و تردید هم شده است. اعمش گفت: (هان بدانید که) شک و تردید مسعر، به سان یقین دیگران است».

            از خالد بن عمرو، روایت است که گفت: «رأیتُ مسعراً کان جبهته رکبة عنز من السجود»؛ «مِسعر بن کدام را در حالی دیدم که پیشانی وی، بر اثر سجده، به سان زانوی بز شده بود».

            شعبه گوید: «کنّا نسمّی مسعراً المصحف؛ من اتقانه. هو عند الکوفیین کابن عون عند البصریین»؛ «ما (علماء و صاحب نظران اسلامی)، مسعر بن کدام را به خاطر مهارت و خبرگی و کاردانی و توانایی و استادی و شایستگی وی، به «مصحف» (قرآن) نامگذاری کرده بودیم؛ جایگاه مِسعر بن کدام از دیدگاه دانشوران و فرهیختگان کوفه، به سان شأن و مقام ابن عون در نزد علماء و اندیشمندان بصره بود».

            خریبی گوید: «ما من أحد الّا وقد أخذ علیه الّا مسعر»؛ «هر یک از علماء و صاحب نظران اسلامی، به نوعی مورد نکوهش و انتقاد و ملامت و سرزنش قرار گرفته است؛ به جز مسعر که از این قاعده، مستثنا می‌باشد».

            علامه عبدالقادر قرشی، در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به ذکر مِسعر بن کدام پرداخته و وی را در شمار علماء و صاحب نظران احناف، برشمرده و گفته است: «روی عن أبی حنیفة وعطاء وقتادة؛ روی عنه السفیانان»؛ «مِسعر بن کدام، از امام ابوحنیفه، عطاء و قتادة، حدیث روایت نموده است؛ و از او نیز؛ سفیان ثوری و سفیان بن عیینه، به نقل روایت پرداخته‌اند».

            سفیان ثوری گوید: «کنّا اذا اختلفنا فی شیء، سألنا مسعراً منه»؛ «هرگاه، پیرامون موضوع یا مسأله‌ای با همدیگر، اختلاف پیدا می‌کردیم، برای حلّ و فصل آن، به مِسعر بن کدام مراجعه می‌کردیم و درباره‌ی آن موضوع یا مسأله، از او می‌پرسیدیم».

            احمد بن حنبل نیز گفته است: «کان ثقة خیاراً»؛ «مِسعر بن کدام، از زمره‌ی راویان مؤثّق و قابل اعتماد و از مردمان برگزیده و نیک و بزرگ منش و قابل احترام بود».

            مسعر، به سال 155 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.

            جماعت محدّثان (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، نیز از وی حدیث روایت کرده‌اند.

            خود مِسعر بن کدام، گفته است: «من جعل أباحنیفة بینه وبین الله، رجوتُ أن لایخاف ولا یکون فرط فی الاحتیاط لنفسه»؛ «هر کس، در بین خود و خداوند بلند مرتبه، امام ابوحنیفه/ را قرار دهد، امید آن دارم که دچار ترس و هراس نگردد و برای احتیاط و دوراندیشی، در حق خویش، دچار زیاده روی و افراط نشده باشد».

در کتاب «جامع المسانید»[4] چنین آمده است:

          «و مع تقدّمه وجلالة محلّه، وهو شیخ أکبر شیوخ الامام احمد والبخاری ومسلم - رحمهم الله -، یروی عن الامام أبی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «مِسعر بن کدام/ - با وجود این که بزرگترین و برجسته‌ترین استاد اساتید امام احمد بن حنبل/، بخاری/ و مسلم/ می‌باشد - باز هم در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            حافظ سیوطی، در کتاب «تبییض الصحیفة»[5] گوید: «رُوی أیضاً عن ابن المبارک، انّه قال: رأیتُ مسعراً فی حلقة أبی حنیفة وهو جالس بین یدیه یسأله ویستفهم منه. وما رأیت أحداً قطّ تکلّم فی الفقه، أحسن من أبی حنیفة».

                «همچنین، از عبدالله بن مبارک (یکی از شاگردان امام ابوحنیفه/) روایت است که گفت: مِسعر بن کدام را در حلقه‌ی درس امام ابوحنیفه/ در حالی دید که وی در جلو روی امام ابوحنیفه/ نشسته بود و از وی، سؤال می‌کرد و در مورد برخی از مسائل، تحقیق و استعلام و کند و کاو و پرس و جو می‌کرد. و هرگز کسی را ندیده‌ام که در احکام و مسائل فقهی، بهتر و بایسته‌تر از امام ابوحنیفه/ سخن گفته باشد».

            و بدین سان، حافظ سیوطی، در جایی دیگر از کتاب «تبییض الصحیفة»[6] گفته است: «و رُوی أیضاً عن مِسعر بن کِدام؛ أنّه قال: أتیتُ أباحنیفة فی مسجده؛ فرأیتُه یصلّی بالغداة؛ ثم یجلس للناس فی العلم الی أن یصلّی الظهر؛ ثم یجلس الی العصر؛ فاذا صلّی العصر، جلس الی المغرب؛ فاذا صلّی المغرب، جلس الی أن یصلّی العشاء؛ فقلتُ فی نفسی: هذا الرجل فی هذا الشغل، متی یتفرّغ للعبادة؟! لأتعاهدنّه اللیلة. فتعاهدته؛ فلمّا هدأ الناس، خرج الی المسجد، فانتصب الی الصلاة الی ان طلع الفجر؛ ودخل منزله ولبس ثیابه وخرج الی المسجد وصلّی الغداة؛ فجلس للناس الی الظهر؛ ثم الی العصر؛ ثم الی المغرب؛ ثم الی العشاء؛ فقلتُ فی نفسی: ان الرجل قد ینشط اللیلة. لأتعاهدنّه اللیلة. فتعاهدته؛ فلمّا هدأ الناس، خرج، فانتصب للصلاة. ففعل کفعله فی اللیلة الاولی. فقلتُ فی نفسی: لألزمنّه الی أن یموت أو أموت. فلازمتُه فی مسجده.

                و قال ابن ابی معاذ: فبلغنی أنّ مسعراً مات فی مسجد ابی حنیفة فی سجوده. رحمة الله علیه»[7].

                «به نزد ابوحنیفه، به مسجدش رفتم. او را در حال گزاردن نماز صبح دیدم. آن گاه، پس از گزاردن نماز، برای مردم، حلقه‌ی درس تشکیل داد و تا نماز ظهر، این کلاس ادامه پیدا کرد. سپس نماز ظهر را گزارد و پس از گزاردن نماز، دوباره برای تعلیم مردم نشست و تا نماز عصر، این کلاس، ادامه یافت؛ پس از آن، نماز عصر را گزارد و باز هم تا مغرب، برای آموزش مردم نشست؛ و چون نماز مغرب را خواند، دوباره تا عشاء، برای مردم، حلقه‌ی درس، تشکیل داد و پس از آن، نماز عشاء را گزارد.

                مِسعر بن کدام گوید: با خود گفتم: این مرد (ابوحنیفه)، پیوسته در این شغل و کار (تدریس و تعلیم) است؛ پس چه وقت، برای عبادت، بیکار می‌شود و فراغت می‌یابد! از این رو، با خود عهد بستم تا ابوحنیفه را زیر نظر بگیرم؛ ابوحنیفه را زیر نظر گرفتم؛ و نتیجه این شد که چون مردم به خواب رفتند، او به مسجد آمد؛ و تا نماز صبح، به گزاردن نماز و شب زنده داری پرداخت؛ سپس به خانه‌ی خویش وارد شد و لباس هایش را بر تن کرد و به سوی مسجد بیرون شد و نماز صبح را گزارد؛ و دوباره، همان برنامه‌ی روز پیشین خویش را شروع کرد؛ یعنی تشکیل حلقه‌ی درس، از صبح تا عشاء.

            مِسعر بن کدام، در ادامه گوید: با خود گفتم: ابوحنیفه، حتماً امشب استراحت خواهد کرد؛ از این رو؛ امشب نیز او را زیر نظر خواهم گرفت؛ او را در شب دوم نیز زیر نظر گرفتم و چون مردم به خواب رفتند، او به مسجد رفت و به نماز ایستاد و همان کارهای شب پییشن را تکرار کرد؛ (یعنی: تا نماز صبح، به گزاردن نماز و شب زنده داری پرداخت؛ سپس به خانه برگشت و لباس هایش را بر تن کرد و به سوی مسجد بیرون شد و نماز صبح را گزارد؛ و دوباره، همان برنامه‌ی روز پیشین خویش را شروع کرد؛ یعنی تشکیل حلقه‌ی درس، از صبح تا عشاء.)

            من با خود گفتم: حتماً او را تا زمانی که وفات کند یا من بمیرم، لازم خواهم گرفت و از او، جدا نخواهم شد؛ از این رو، در مسجدش، او را لازم گرفتم.

                ابن ابومعاذ گوید: به من خبر رسیده است که مِسعر بن کدام، در حال سجده، در مسجد امام ابوحنیفه/، وفات کرده و جان به جان آفرین، تسلیم نموده است. رحمت و رضوان خدا بر او باد».

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[8] گوید:

            حفص بن غیاث، به نقل از هشام بن عروة گوید: «ما قدم علینا من العراق، أفضل من ایوب ومن ذاک الرُؤاسی؛ یعنی: مسعراً؛ لأنّ رأسه کان کبیراً»؛ «از سرزمین عراق، کسی بهتر از ایوب و از این (هلالی عامری) رُواسی (کوه استوار)، یعنی مِسعر بن کدام، به نزد من نیامده است؛ و به مِسعر بن کدام، از آن جهت «رُواسی» گفته‌اند: زیرا جمجمه‌ی سر وی، بزرگ بود».

            علی بن مدینی گوید: خطاب به یحیی بن سعید گفتم: «أیّما أثبت؟ هشام الدستوائی أو مسعر. قال: ما رأیتُ مثل مسعر. کان مسعر، من أثبت الناس»؛ «کدام یک از از این دو نفر، در حدیث، مطمئن‌تر و معتبرتر است؛ هشام دستوائی یا مِسعر بن کدام؟ وی در پاسخ گفت: من تاکنون، کسی را مثل مسعر ندیده‌ام؛ وی از مطمئن‌ترین و معتبرترین مردمان، در حدیث بود».

            عمرو بن علی گوید: «سمعتُ ابن مهدی یقول: حدّثنا ابوخلدة؛ فقال له احمد بن حنبل: کان ثقة؛ وکان مؤدباً وکان خیاراً؛ الثقة شعبة ومسعر»؛ «از عبدالرحمن بن مهدی شنیدم که می‌گفت: ابوخلدة، برای ما روایت کرد. احمد بن حنبل برای او گفت: وی، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، مؤدّب و خوش اخلاق و بزرگ منش و آداب دان و برگزیده و نیکو بود؛ شعبه و مِسعر بن کدام، هر دو، از راویان ثقه و مورد اعتماد بودند».

            خریبی به نقل از سفیان ثوری گوید: «کنّا اذا اختلفنا فی شیء، سألنا عنه مسعراً»؛ «هرگاه ما (علماء و صاحب نظران اسلامی) پیرامون موضوع یا مسأله‌ای اختلاف می‌کردیم، درباره‌ی آن، از مِسعر بن کدام می‌پرسیدیم».

            سفیان ثوری در ادامه گوید: شعبة گفته است: «کنّا نسمّی مسعراً، المصحف»؛ «ما، مسعر بن کدام را به «مصحف» (قرآن)، نامگذاری کرده بودیم».

            ابراهیم بن سعید جوهری گوید: «کان یسمّی المیزان»؛ «مِسعر بن کدام را «میزان» (ترازو و مقیاس) نامیدند».

            عبدالله بن مبارک نیز در مقام توصیف علم و دانش، حکمت و فرزانگی و خبرگی و مهارت مِسعر بن کدام، در چندین بیت، چنین می‌سراید:

مـن کـان ملتمسـاً صـالحـاً

 

فلیأت حلقة مِسعر بن کِدام

            «هر کس، در پی انسان درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کاردان و توانا و متخصص است، بایستی در حلقه‌ی درس مِسعر بن کدام، شرکت نماید».

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[9]، مِسعر بن کدام را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.[10]

            و در کتاب «جامع المسانید»[11] ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی نیز، بیان شده است که وی، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است.

نگارنده گوید:

            مِسعر بن کدام، از ابوحنیفه، از زیاد بن علاقة، از قطبة بن مالکس چنین روایت کرده که وی گفته است: «سمعتُ النبی ج یقرأ فی إحدی رکعتی الفجر: ﴿وَٱلنَّخۡلَ بَاسِقَٰتٖ لَّهَا طَلۡعٞ نَّضِیدٞ١٠ [ق: 10] «از پیامبر شنیدم که در یکی از دو رکعت نماز صبح، آیه‌ی ده سوره‌ی ق را تلاوت کردند».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[12] ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ طلحة بن محمد، این حدیث را در مسند خویش، از مِسعر بن کدام، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

            و بدین سان، قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری، نیز این حدیث را از مِسعر بن کدام، از امام ابوحنیفه/ نقل نموده است.

و نگارنده گوید:

                مِسعر بن کِدام/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «الصلاة اذا قدم من سفر»[13]

            «حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَارِبُ بْنُ دِثَارٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ فِی المَسْجِدِ - قَالَ مِسْعَرٌ: أُرَاهُ قَالَ: ضُحًى - فَقَالَ: «صَلِّ رَکْعَتَیْنِ» وَکَانَ لِی عَلَیْهِ دَیْنٌ فَقَضَانِی وَزَادَنِی»(ح 443)

            «خلّاد بن یحیی، از مِسعر بن کدام، از محارب بن دثار، از جابر بن عبداللهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: به نزد پیامبر ج در حالی حاضر شدم که وی در مسجد بود. مِسعر بن کدام گوید: گمان می‌کنم که محارب بن دثار گفت: هنگام چاشت بود. آن حضرت ج فرمود: «دو رکعت نماز بگزار». من از وی، پول طلب داشتم؛ آن حضرت ج طلب مرا پرداخت کرد و زیاده هم به من داد».

* در باب «القراءة فی العشاء»[14]

            «حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَدِیُّ بْنُ ثَابِتٍ، سَمِعَ البَرَاءَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقْرَأُ: وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ فِی العِشَاءِ، وَمَا سَمِعْتُ أَحَدًا أَحْسَنَ صَوْتًا مِنْهُ أَوْ قِرَاءَةً »(ح 769)

            «خلّاد بن یحیی، از مِسعر بن کدام، از عدیّ بن ثابت، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از براء بن عازبس شنیدم که گفت: از رسول خدا ج شنیدم که در نماز عشاء، سوره‌ی «والتین والزیتون» را خواند؛ و من هیچ کس را خوش آوازتر یا خوش قرائت‌تر از وی، ندیده‌ام».

* در باب «اذا حنث ناسیاً فی الأیمان؛ وقول الله تعالی: ﴿وَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٞ فِیمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِۦ [الأحزاب: 5]؛ و قال: ﴿لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ [الکهف: 73][15]

            «حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ، حَدَّثَنَا قَتَادَةُ، حَدَّثَنَا زُرَارَةُ بْنُ أَوْفَى، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، یَرْفَعُهُ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ لِأُمَّتِی عَمَّا وَسْوَسَتْ، أَوْ حَدَّثَتْ بِهِ أَنْفُسَهَا، مَا لَمْ تَعْمَلْ بِهِ أَوْ تَکَلَّمْ»»(ح 6664)

            «خلاد بن یحیی، از مِسعر بن کدام، از قتادة، از زرارة بن أوفی، از ابوهریرةس - که این حدیث را به آن حضرت ج رسانده است - برای ما روایت کرده که آن حضرتج فرموده است: «خداوند، وسوسه‌هایی را که در دل امّت من، خطور می‌نمایند، معاف فرموده است تا زمانی که بر مقتضای آن، عمل نکرده و یا درباره‌ی آن، سخن بر زبان نیاورده باشند».

* در باب «الوضوء بالمدّ»[16].

* در باب «المکث بین السجدتین»[17].

* در باب «قیام النبیّ ج حتّی ترم قد ماه»[18].

* در باب «رمی الجمار»[19].

* در باب «خراج الحجّام»[20].

* در باب «حُسن القضاء»[21].

* در باب «الخطاء والنسیان فی العتاقة والطلاق ونحوه»[22].

* در باب «الهبة المقبوضة وغیر المقبوضة»[23].

* در باب «قول الله عزوجل: ﴿وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا١٦٣ [النساء: 163]»[24].

* در باب «حدیث الغار»[25].

            به هر حال، روایات «مِسعر بن کِدام»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 18 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «مسعر بن کدام» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/13؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/123؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/368؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 7/163؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/507؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 10/102؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/137؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/176؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 18/51؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 320؛ «شذرات الذهب، ابن عماد 1/238؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 88؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/419

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/188 و 189

[3]-           «الجواهر المضیة» 2/167

[4]-           «جامع المسانید» 2/555

[5]-           «تبییض الصحیفة»، ص 113

[6]-           همان ص 115

[7]-           «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 13/356

[8]-           «تهذیب التهذیب» 10/103 و 104

[9]-           «عقود الجمان»؛ ص 145

[10]-        «المناقب»، کردری 2/220

[11]-        «جامع المسانید».

[12]-        «جامع المسانید» 1/328 و 329

[13]-        «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/63

[14]-        همان 1/106

[15]-        همان 1/986

[16]-        همان 1/33

[17]-        همان 1/113

[18]-        همان 1/152

[19]-        همان 1/235

[20]-        همان 1/304

[21]-        همان 1/322

[22]-        همان 1/343

[23]-        همان 1/355

[24]-        همان 1/485

[25]-        همان 1/494

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد