ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
97- وَضّاح بن عبدالله یَشْکری، ابوعَوانة واسطی بزّاز/[1]
[متوفّای 176 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، آزادهی یزید بن عطاء یَشْکری واسطی بزّاز و حافظ حدیث و یکی از راویان مؤثّق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد میباشد.
وی، حسن بصری و ابن سیرین را دید و ملاقات کرد و از قتادة، حکم بن عتیبة، زیاد بن علاقة، ابوبشر، سماک بن حرب و کسانی دیگر از طبقهی آنان، به زیبایی هر چه تمام، به نقل بسیاری از روایات پرداخت.
از کسانی که از وضّاح بن عبدالله، به نقل روایت پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
حبّان بن هلال؛ عفّان؛ سعید بن منصور؛ مُسدّد؛ محمد بن ابوبکر مقدّمی؛ قتیبة؛ شیبان بن فرّوخ؛ و شماری دیگر از شیفتگان علم ودانش و تشنگان حکمت و فرزانگی و جویندگان روایت و درایت.
عفّان گوید: «هو أصحّ حدیثاً عندنا من شعبة»؛ «از دیدگاه ما، حدیث ابوعوانة، صحیحتر و درستتر از حدیث شعبة است».
احمد بن حنبل گوید: «هو صحیح الکتاب»؛ «هرگاه ابوعوانة، از روی کتاب خویش، به نقل روایت بپردازد، در آن صورت، روایات او، صحیح خواهد بود».
عفّان، در جایی دیگر، گفته است: «کان کثیر الضبط والنقط»؛ «ابوعوانة، بسیار خویشتندار و نکته دان بود».
ابوعوانة وضّاح بن عبدالله یَشْکری، در ماه ربیع الاول، به سال 176 ه . ق در بصره درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[3]، ابوعوانة را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، وی را در زمرهی راویانِ شهر واسط که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداختهاند قرار داده است.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[5] گوید:
محمد بن سعد گفته است: «کان ثقةً صدوقاً»؛ «ابوعوانة، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد، معتبر و مطمئن، صادق و راستگو و درستکار و امین بود».
احمد عجلی گوید: «ابوعوانة، بصریٌ ثقةٌ»؛ «ابوعوانة، از مردمان بصره و شخصی قابل اعتماد و مورد وثوق بود».
ابن شاهین، در کتاب «الثقات» گوید: یعقوب بن شیبة، در مورد ابوعوانة گفته است: «ثبتٌ صالح الحفظ، صحیح الکتاب»؛ «وی، از زمرهی راویان معتبر و قوی و مطمئن و مورد اعتماد است که از حفظ و ضبطی خوب و عالی برخوردار است؛ و هرگاه ابوعوانة، از روی کتابهای خویش، به نقل روایت بپردازد، در آن صورت، روایات او، صحیح خواهند بود».
ابن خراش گوید: «صدوق فی الحدیث»؛ «ابوعوانة، در حدیث، صادق و راستگو ودرستکار و امین است».
ابن عبدالبرّ هم گفته است: «أجمعوا علی انّه ثقةٌ ثبتٌ فیما حدّث من کتابه»؛ «علماء و صاحب نظران عرصهی روایت و درایت، بر این موضوع، اتفاق نظر دارند که ابوعوانة، در آنچه که از کتاب خویش، به روایت و نقل آنها میپردازد، مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و قوی و درستکار و معتبر میباشد».
نگارندهی سطور گوید:
ابوعوانة وضّاح بن عبدالله یَشْکُری/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «کنیة المشرک»[6]
«حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ المَلِکِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحَارِثِ بْنِ نَوْفَلٍ، عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ المُطَّلِبِ، قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلْ نَفَعْتَ أَبَا طَالِبٍ بِشَیْءٍ، فَإِنَّهُ کَانَ یَحُوطُکَ وَیَغْضَبُ لَکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ، هُوَ فِی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ، لَوْلاَ أَنَا لَکَانَ فِی الدَّرَکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»»(ح 6208)
«موسی بن اسماعیل، از ابوعوانة وضّاح بن عبدالله یَشْکری، از عبدالملک، از عبدالله بن حارث بن نوفل، از عبّاس بن عبدالمطلّب، برای ما روایت کرده که وی خطاب به پیامبر خدا ج گفت: «ای رسول خدا ج! آیا به (عموی خود) ابوطالب، سودی رساندی؛ زیرا او، از تو حفاظت و نگهبانی میکرد و به خاطر تو خشمگین میشد؟ آن حضرت ج فرمود: «آری؛ وی در محل کم عمق آتش دوزخ قرار دارد؛ ولی اگر من نمیبودم؛ در پایینترین بخش آتش دوزخ میبود».
* در باب «وضع الید الیمنی تحت الخدّ الیمنی»[7]
«حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ عَبْدِ المَلِکِ، عَنْ رِبْعِیٍّ، عَنْ حُذَیْفَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا أَخَذَ مَضْجَعَهُ مِنَ اللَّیْلِ، وَضَعَ یَدَهُ تَحْتَ خَدِّهِ، ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ بِاسْمِکَ أَمُوتُ وَأَحْیَا» وَإِذَا اسْتَیْقَظَ قَالَ: «الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»»(ح 6314)
«موسی بن اسماعیل، از ابوعوانة وضّاح بن عبدالله یَشْکری، از عبدالملک، از ربعیّ، برای ما روایت کرده که حذیفةس گفته است: شب هنگام، وقتی که رسول خداج به رختخواب میرفت، دستش را زیر رخسارش میگذاشت و میفرمود: «اللهم باسمک أموت وأحیا»؛ «بارخدایا! به نام تو میخوابم و بیدار میشوم».
و هنگامی که بیدار میشد، میفرمود: «الحمد الله الذی أحیانا بعد ما أماتنا والیه النشور»؛ «حمد و سپاس، از آنِ خدایی است که ما را از خواب، بیدار کرد و به سوی او حشر خواهیم شد».
* در باب «ذهاب الصالحین»[8]
«حَدَّثَنِی یَحْیَى بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ بَیَانٍ، عَنْ قَیْسِ بْنِ أَبِی حَازِمٍ، عَنْ مِرْدَاسٍ الأَسْلَمِیِّ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَذْهَبُ الصَّالِحُونَ، الأَوَّلُ فَالأَوَّلُ، وَیَبْقَى حُفَالَةٌ کَحُفَالَةِ الشَّعِیرِ، أَوِ التَّمْرِ، لاَ یُبَالِیهِمُ اللَّهُ بَالَةً» قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «یُقَالُ حُفَالَةٌ وَحُثَالَةٌ»»(ح 6434)
«یحیی بن حمّاد، از ابوعوانة وضّاح بن عبدالله یَشْکری، از بیان، از قیس بن ابی حازم، از مرداس اسلمیس برای ما روایت کرده که رسول خدا ج فرمود: «انسانهای نیکوکار، یکی پس از دیگری میروند و تفالههایی مانند تفالهی جو یا خرما (افراد بیارزش) باقی میمانند که خداوند به آنها هیچ توجهی نمینمایند».
* در باب «الدعاء غیر مستقبل القبلة»[9].
* در باب «من ناجی بین یدی الناس ومن لم یخبر بسرّ صاحبه؛ فاذا مات أخبر به»[10].
* در باب «صفة الجنّة والنار»[11].
* در باب «من رفع صوته بالعلم»[12].
* در باب «کیف کان بدء الوحی الی رسول الله ج»[13].
* در باب «من أعاد الحدیث ثلاثاً لیفهم»[14].
* در باب «اثم من کذب علی النبیّ ج »[15].
* در باب «من أفرغ بیمینه علی شماله فی الغسل»[16].
* در باب «من تطیّب ثم اغتسل وبقی أثر الطیب»[17].
* در باب «الصلاة عن النفساء وسنّتها»[18].
* در باب «وجوب القراءة للامام والمأموم فی الصلاة کلّها»[19].
به هر حال، روایات «ابوعوانة وضّاح بن عبدالله یَشْکُری»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 84 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «ابوعوانة وضّاح بن عبدالله یَشْکری» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/181؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/766؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 9/40؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 14/417؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 13/390؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 4/334؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 9/562؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 11/103؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/235؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/282 و 283؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 19/379؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 360؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/287؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 106؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/287؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/545
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/236 و 237
[3]- «عقود الجمان»؛ ص 153
[4]- «المناقب»، کردری 2/229
[5]- «تهذیب التهذیب» 11/105 و 106
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/917
[7]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/934
[8]- همان 2/952
[9]- همان 2/939
[10]- همان 2/930
[11]- همان 2/971
[12]- همان 1/14
[13]- همان 1/3
[14]- همان 1/20
[15]- همان 1/21
[16]- همان 1/40
[17]- همان 1/41
[18]- همان 1/47
[19]- همان 1/104