ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
99- ولید بن مُسْلم قُرَشی دمشقی/[1]
[متوفّای 194 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی، حافظ حدیث، دانشمند و فرزانهی اهل دمشق؛ ابوالعباس (ولید بن مسلم) اُموی (آزادهی بنی اُمیّة، یا) آزادهی بنی العبّاس یا ابوالعبّاس دمشقی میباشد.
او، به سال 119 ه . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصهی وجود نهاد؛ و از کسانی که ولید بن مسلم، به سماع حدیث از آنها پرداخته است، میتوان این افراد را نام برد:
یحیی بن حارث ذماری؛ ثور بن یزید؛ ابن عجلان؛ هشام بن حسان؛ ابن جریج؛ مثنّی بن صبّاح؛ یزید بن ابی مریم؛ صفوان بن عمرو؛ اوزاعی؛ و شمار زیادی از دیگر بزرگان عرصهی علم و دانش.
و از ولید بن مسلم نیز، این افراد، حدیث روایت نمودهاند:
احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ علی بن مدینی؛ دحیم؛ هشام بن عمار؛ ابوخیثمه؛ علی بن محمد طنافسی؛ کثیر بن عبید؛ محمد بن مصفی؛ محمود بن غیلان؛ موسی بن عامر؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
ولید بن مسلم، به تألیف و نگارش کتابها و تواریخ پرداخت و در این زمینه، عنایتی در خور و توجهی کامل ورزید و از هیچ کوشش و تلاشی در قلم فرسایی در این زمینه، دریغ نورزید.
احمد بن حنبل گوید: «ما رأیتُ فی الشامیین أعقل منه»؛ «در میان علماء و صاحب نظران شام، کسی را خردمندتر و داناتر، باشعورتر و منطقیتر، و حکیمتر و عاقلتر از ولید بن مسلم، ندیدهام».
علی بن مدینی گوید: «سمعتُ من الولید؛ وما رأیتُ من الشامیین مثله»؛ «از ولید بن مسلم، به سماع حدیث پرداختهام؛ و به راستی؛ در بین اندیشمندان و فرهیختگان شام؛ کسی را چون او ندیدهام».
صدقة بن فضل مروزی گوید: «ما رأیتُ أحداً أحفظ للحدیث الطویل وأحادیث الملاحم من الولید؛ وکان یحفظ الابواب»؛ «کسی را در حفظ احادیث طولانی و روایات و احادیث «ملاحم» (جنگ و خون ریزیهای بزرگ و برپا شدن فتنهها و آشوبها)، حافظتر و ضابطتر از ولید بن مسلم ندیدهام؛ و او، احادیث و روایاتی را که بر احکام و فقه دلالت داشت - به ترتیب موضوع مرویّات - از حفظ بود».
ابوحاتم رازی هم گفته است: «صالح الحدیث»؛ «ولید بن مسلم، از آن دسته از محدّثان و راویانی بود که صلاحیّت و شایستگی تحمّل و ادای حدیث را داشت؛ از این رو، احادیث وی، نوشته میشود و بدانها، استدلال و استناد میشود».
ابن عدی نیز گوید: «ثقة»؛ «ولید بن مسلم، از راویان مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود».
حافظ ابن حجر عسقلانی نیز در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] بیان داشته است که ولید بن مسلم، از آن دسته از راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نمودهاند.
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[4]، ولید بن مسلم را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمرهی راویانِ دمشقی که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداختهاند، قرار داده است.
نگارنده گوید:
ولید بن مسلم قُرشی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک یا دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «ما جاء فی قول الرجل: ویلک»[6]
«حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا الوَلِیدُ، حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الأَوْزَاعِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی ابْنُ شِهَابٍ الزُّهْرِیُّ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ یَزِیدَ اللَّیْثِیِّ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ أَعْرَابِیًّا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَخْبِرْنِی عَنِ الهِجْرَةِ، فَقَالَ: «وَیْحَکَ، إِنَّ شَأْنَ الهِجْرَةِ شَدِیدٌ، فَهَلْ لَکَ مِنْ إِبِلٍ» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «فَهَلْ تُؤَدِّی صَدَقَتَهَا» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «فَاعْمَلْ مِنْ وَرَاءِ البِحَارِ، فَإِنَّ اللَّهَ لَنْ یَتِرَکَ مِنْ عَمَلِکَ شَیْئًا»»(ح 6165)
«سلیمان بن عبدالرحمن، از ولید بن مسلم قُرشی، از ابوعمرو اوزاعی، از ابن شهاب زهری، از عطاء بن یزید لیثی، از ابوسعید خدریس برای ما روایت کرده که وی گفته است: فردی بادیهنشین، خطاب به پیامبر جگفت: ای رسول خدا! از هجرت برایم بگو. آن حضرت ج فرمود: «وای بر تو! بیگمان، قضیهی هجرت، بس سنگین و دشوار است؛ آیا شتر داری؟» گفت: آری. فرمود: «آیا زکات آن را میدهی»؟ گفت: آری. فرمود: «از همان ماورای دریاها (که زندگی میکنی)، عمل نیک انجام بده؛ زیرا خداوند، از (ثواب) عمل تو، چیزی را نمیکاهد».
* در باب «قول الله تعالی: ﴿أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖۖ﴾ [المائدة: 89]» و أیّ الرقاب أزکی»[7]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ، حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ رُشَیْدٍ، حَدَّثَنَا الوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِی غَسَّانَ مُحَمَّدِ بْنِ مُطَرِّفٍ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حُسَیْنٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ مَرْجَانَةَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُسْلِمَةً، أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنَ النَّارِ، حَتَّى فَرْجَهُ بِفَرْجِهِ»»(ح 6715)
«محمد بن عبدالرحیم، از داود بن رُشید، از ولید بن مسلم، از ابوغسّان محمد بن مُطرّف، از زید بن اسلم، از علی بن حسین، از سعید بن مرجانة، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که آن حضرت ج فرموده است: «هر کس که بندهی مسلمانی را آزاد کند، خداوند، در برابر هر عضوش، عضوی از او را در آتش دوزخ، آزاد میکند؛ تا جایی که شرمگاهش را در برابر شرمگاه برده، آزاد خواهد کرد».
* در باب «ما جاء فی قول الرجل: ویلک»[8].
* در باب «الاستسقاء فی الخطبة یوم الجمعة»[9].
* در باب «قول الله تعالی: ﴿یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ٢٧ لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ﴾ [الحج: 27-28]»[10].
* در باب «نزول النبیّ ج مکة»[11].
* در باب «وقت المغرب»[12].
* در باب «علامات النبوة فی الاسلام»[13].
* بابِ بعد از باب «سؤال المشرکین أن یریهم النبیّ ج آیة فأراهم انشقاق القمر»[14].
* در باب «قول النبیّ ج: لو کنتُ متّخذاً خلیلاً»[15].
* در باب «ذکر ما لقی النبیّ ج المشرکین بمکة»[16].
* در باب «هجرة النبیّ ج وأصحابه الی المدینة»[17].
به هر حال، روایات «ولید بن مسلم قُرشی دمشقی»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 15 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «ولید بن مسلم قرشی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/152؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/758؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 9/16؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/211؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 11/133؛«الکاشف»، حافظ ذهبی 3/242؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/289؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 19/455؛ «شذرات الذهب، ابن عماد 1/344؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 358؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/537
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/302-304
[3]- «تهذیب التهذیب» 11/133
[4]- «عقود الجمان»؛ ص 154
[5]- «المناقب»، کردری 2/231
[6]- «الجامع الصحیح» امام بخاری 2/911
[7]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/993 و 994
[8]- همان 2/910
[9]- همان 1/127
[10]- همان 1/205
[11]- همان 2/216
[12]- همان 1/79
[13]- همان 1/509
[14]- همان 1/514
[15]- همان 1/519
[16]- همان 1/544
[17]- همان 1/558