ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
104- هُشَیم بن بشیر واسطی/[1]
[متوفّای 183 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ کبیر، محدّث عصر و روزگار خویش: هشیم بن بشیر بن ابی خازم، قاسم بن دینار، ابومعاویة واسطی و مقیم شهر بغداد میباشد که از این افراد، به سماع حدیث پرداخته است:
زهری؛ عمرو بن دینار؛ منصور بن زاذان؛ حصین بن عبدالرحمن؛ ابوبشر؛ أیوب سختیانی؛ و شمار زیادی از دیگر بزرگان و صاحب نظران.
هشیم بن بشیر، به یادگیری و فراگیری علم و دانش و به سماع حدیث، توجه و عنایتی در خورِ تحسین ورزیده بود و در این زمینه، سعی و تلاشی بیوقفه نموده بود و در نتیجه، بر علماء و صاحب نظران هم عصر خویش، تفوّق و برتری حاصل نمود و در این عرصه، گوی سبقت را از آنها ربود.
و از کسانی که به سماع حدیث از هشیم بن بشیر پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
شعبة؛ یحیی قطّان؛ عبدالرحمن؛ احمد بن حنبل؛ قتیبة؛ زیاد بن أیوب؛ یعقوب دروقی؛ حسن بن عرفة؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
هشیم بن بشیر، به سال 104 ه . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصهی وجود نهاد.
عمرو بن عون، دربارهی وی گوید: «کان هشیم، سمع من الزهری وأبی الزبیر وعمرو بمکّة أیّام الموسم»؛ «هشیم بن بشیر، در مکهی مکرّمه، آن هم در موسم حجّ، از زهری، ابوالزبیر و عمرو، به سماع حدیث پرداخت».
یعقوب دورقی گوید: «کان عند هشیم، عشرون ألف حدیث»؛ «به نزد هشیم بن بشیر، بیست هزار حدیث وجود داشت».
و از عبدالرحمن بن مهدی، روایت است که گفت: «کان هشیم أحفظ للحدیث من الثوری»؛ «هشیم بن بشیر، نسبت به سفیان ثوری، در حفظ احادیث، قویتر و بهتر و بایستهتر و شایستهتر بود».
یزید بن هارون گوید: «ما رأیتُ أحداً أحفظ من هشیم إلّا سفیان اِنْ شاء الله»؛ «من کسی را - به جز سفیان؛ به خواست خدا - حافظتر و ضابطتر از هشیم بن بشیر ندیدهام».
علامه ذهبی در ادامه گوید: «بدون هیچگونه اختلافی، هشیم بن بشیر واسطی، از زمرهی حافظان مؤثّق و قابل اعتماد و قوی و مطمئن و درستکار و امین بود؛ و در این مورد، همهی علماء و صاحب نظران اسلامی، اتفاق نظر دارند و کسی اختلاف ندارد».
از حمّاد بن زید، روایت است که گفت: «ما رأیتُ فی المحدّثین أنبل من هشیم»؛ «من در میان محدّثان، کسی را شریفتر و نجیبتر، درستکارتر و بزرگوارتر، شاخصتر و سترگتر و والاتر و گرامیتر از هشیم ندیدهام».
از ابوحاتم رازی، در مورد هشیم بن بشیر، سؤال شد. وی در پاسخ گفت: «لا تسأل عنه فی صدقه وأمانته وصلاحه»؛ «از صداقت و درستی و اخلاص و وفاداری و درستکاری و اطمینان و اعتماد و امانت و تقوا و پرهیزگاری و پارسایی و راستی هشیم بن بشیر نپرس (که به راستی، سرآمد و طلایه دار همه بود)».
عبدالله بن مبارک گوید: «من غیّر الدّهر حفظه، فلم یغیّر حفظ هشیم»؛ «روزگار، حفظ و ضبط هر کس را دگرگون و جابه جا و تغییر و تبدیل میکند و آن را تحت الشعاع خود قرار میدهد؛ ولی در حفظ و ضبط هشیم بن بشیر، هیچگونه دگرگونی و تغییری را به وجود نخواهد آورد».
و سرانجام، هشیم بن بشیر واسطی، در ماه شعبان، به سال 183 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
و احادیث و روایات هشیم بن بشیر نیز با اِسناد عالی، در «جزء ابن عرفة» موجود است.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
و احمد عجلی گفته است: «هشیم واسطی، ثقه؛ وکان یدلّس»؛ «هشیم بن بشیر واسطی، روایت کنندهای مؤثق و مورد اعتماد است؛ و گاهی دست به تدلیس در حدیث نیز میزند».
ابن ابو حاتم گوید: «سُئل أبی عن هُشیم ویزید بن هارون؛ فقال: هُشیم، أحفظهما»؛ «از پدرم (ابوحاتم رازی)، پیرامون هشیم بن بشیر و یزید بن هارون سؤال شد؟ وی در پاسخ گفت: از میان این دو نفر، هشیم بن بشیر، حافظتر و ضابطتر بود».
ابن ابوحاتم، در ادامه گوید: «و سألتُ أبی عن هشیم؟ فقال: ثقة؛ وهو، أحفظ من أبی عوانة»؛ «از پدرم، در مورد (وثاقت و صداقت و امانت و درستکاری) هشیم پرسیدم؟ پدرم، در پاسخ گفت: وی، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود؛ و او در حدیث، از ابوعوانة هم، حافظتر و ضابطتر است».
و از ابوزرعة نیز پیرامون هشیم بن بشیر پرسیده شد؟ وی در پاسخ گفت: «هشیم أحفظ»؛ «هشیم بن بشیر، حافظترین مردمان، نسبت به احادیث و روایات بود».
ابن سعد گوید: «کان ثقة کثیرالحدیث؛ ثبتاً، یدلّس کثیراً»؛ «هشیم بن بشیر، از زمرهی راویان ثقه و بسیار روایت کنندهی حدیث و فردی درستکار و امانت دار و مطمئن و مورد اعتماد بود که بسیار به تدلیس در حدیث میپرداخت».
ابن اسحاق حلاب، به نقل از ابراهیم حربی گوید: «کان حفّاظ الحدیث، أربعة؛ هشیم شیخهم؛ یحفظ هذه الأحادیث المقاطیع - یعنی المقطوعة - حفظاً عجیباً»؛ «حافظان حدیث، چهار نفر بودند که هشیم، استاد آن چهار نفر به حساب میآمد؛ و هشیم بن بشیر، از چنان هوش و ذکاوت والایی برخوردار بود که این احادیث مقطوع[4] را به شکلی عجیب و حیرت آور و شگفت انگیز و خیره کننده، از حفظ میکرد».
و در کتاب «جامع المسانید»[5] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن الامام أبی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «هشیم بن بشیر، از آن دسته از راویانی میباشد که در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[6]، هشیم بن بشیر واسطی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است[7].
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[8]، وی را در زمرهی راویان شهر «واسط» که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداختهاند، قرار داده است.
نگارنده گوید:
هشیم بن بشیر واسطی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «الکبر»[9]
«وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى: حَدَّثَنَا هُشَیْمٌ، أَخْبَرَنَا حُمَیْدٌ الطَّوِیلُ، حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ، قَالَ: «إِنْ کَانَتِ الأَمَةُ مِنْ إِمَاءِ أَهْلِ المَدِینَةِ، لَتَأْخُذُ بِیَدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَتَنْطَلِقُ بِهِ حَیْثُ شَاءَتْ»»(ح 6072)
«محمد بن عیسی، از هشیم بن بشیر، از حُمید طویل، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: کنیزی از کنیزان مدینه، دست رسول خدا ج را میگرفت و به هر جا که میخواست آن حضرت ج را با خود میبرد».
* در باب «ما یکره من قیل وقال»[10]
«حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُسْلِمٍ، حَدَّثَنَا هُشَیْمٌ، أَخْبَرَنَا غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْهُمْ: مُغِیرَةُ، وَفُلاَنٌ وَرَجُلٌ ثَالِثٌ أَیْضًا، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ وَرَّادٍ کَاتِبِ المُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ: أَنَّ مُعَاوِیَةَ کَتَبَ إِلَى المُغِیرَةِ: أَنِ اکْتُبْ إِلَیَّ بِحَدِیثٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: فَکَتَبَ إِلَیْهِ المُغِیرَةُ: إِنِّی سَمِعْتُهُ یَقُولُ عِنْدَ انْصِرَافِهِ مِنَ الصَّلاَةِ: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، قَالَ: وَکَانَ یَنْهَى عَنْ قِیلَ وَقَالَ، وَکَثْرَةِ السُّؤَالِ، وَإِضَاعَةِ المَالِ، وَمَنْعٍ وَهَاتِ، وَعُقُوقِ الأُمَّهَاتِ، وَوَأْدِ البَنَاتِ وَعَنْ هُشَیْمٍ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ المَلِکِ بْنُ عُمَیْرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ وَرَّادًا، یُحَدِّثُ هَذَا الحَدِیثَ، عَنِ المُغِیرَةِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»(ح 6473)
«علی بن مسلم، از هشیم بن بشیر، از شمار زیادی از محدّثان از جمله مغیرة و فلان و فلان، از شعبی، از ورّاد - کاتب مغیرة بن شعبة - برای ما روایت کرده که وی گفته است: معاویهس به مغیرة نوشت: برایم حدیثی را که از رسول خدا ج شنیدهای بنویس. مغیرة نیز چنین نوشت: از رسول خدا ج شنیدم که پس از فراغت از نماز سه بار فرمود: «لا اله الا الله وحده لا شریک له؛ له الملک وله الحمد وهو علی کلّ شیء قدیر»؛ و رسول خدا ج از قیل و قال و پرسش و سؤال زیاد و از ضایع کردن مال و منع آنچه بر شما واجب است و طلب آنچه برشما ممنوع است و آزار دادن مادران و زنده به گور کردن دختران منع کرده است.
و از هشیم، از عبدالملک بن عُمیر روایت است که گفت: از ورّاد شنیدم که همین حدیث را از مغیرة، از پیامبر خدا ج روایت میکرد».
* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَمَنۡ أَحۡیَاهَا﴾ [المائدة: 32]»؛ قال ابن عباس: من حرّم قتلها الّا بحقّ ﴿فَکَأَنَّمَآ أَحۡیَا ٱلنَّاسَ جَمِیعٗاۚ﴾ [المائدة: 32][11].
* در باب «یدخل الجنة سبعون الفاً بغیر حساب»[12].
* در «کتاب التیمّم»[13].
* در باب «ما جاء فی القبلة»[14].
* در باب «قول النبیّ ج : جُعلت لی الأرض مسجداً وطهوراً»[15].
* در باب «اذا صلّی إلی فراش فیه حائض»[16].
* در باب «من استوی قاعداً فی وتر من صلاته، ثم نهض»[17].
* در باب «ما أدّی زکاته فلیس بکنز»[18].
* در باب «بیع النخل قبل أن یبدو صلاحها»[19].
* در باب «الخیل معقود فی نواصیها الخیر الی یوم القیامة»[20].
* در باب «قتل أبی جهل»[21].
* در باب «إتیان الیهود النبیّ ج حین قدم المدینة»[22].
به هر حال، روایات «هشیم بن بشیر واسطی»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 32 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «هشیم بن بشیر واسطی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/242؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/782؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 9/115؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/587؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 14/85؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 8/287؛ «میزان الاعتدال»؛ حافظ ذهبی 4/306؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 11/53؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/224؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/269؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 19/287؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 355؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/303؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 111؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/325؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/556
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/248 و 249
[3]- «تهذیب التهذیب» 11/54
[4]- نگا: درآمدی بر علوم حدیث؛ ص 230
[5]- «جامع المسانید» 2/569
[6]- «عقود الجمان»؛ ص 152
[7]- «تهذیب التهذیب» 19/104
[8]- «المناقب»، کردری 2/229
[9]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/897
[10]- همان 2/958
[11]- همان 2/1015
[12]- همان 2/968
[13]- همان 1/47
[14]- همان 1/58
[15]- همان 1/61
[16]- همان 1/74
[17]- همان 1/113
[18]- همان 1/189
[19]- همان 1/293
[20]- همان 1/399
[21]- همان 1/565
[22]- همان 1/562