ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
105- یحیی بن آدم کوفی/[1]
[متوفّای 203 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ حدیث، دانشمند آگاه و نویسندهی چندین اثر: ابوزکریا قرشی، آزادهی (آل ابی مُعَیط) کوفی أحول میباشد؛ که از این افراد، به روایت حدیث پرداخته است:
یونس بن ابواسحاق؛ عیسی بن طهمان؛ مسعر؛ سفیان ثوری و ...
و از کسانی که به نقل روایت از یحیی بن آدم پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ یحیی بن آدم؛ عبد بن حُمید؛ حسن بن علی بن عفّان؛ و ...
یحیی بن معین و نسایی، یحیی بن آدم را فردی مؤثق و مورد اعتماد معرفی کردهاند.
ابوداود گوید: «ذاک، أوحد الناس»؛ «این فرد، (یعنی یحیی بن آدم) از میان مردم، فرد یکتا و یگانه و بیهمتا و بیرقیب و منحصر به فرد و بینظیر است».
یعقوب بن شیبة گوید: «ثقة فقیه البدن؛ سمعتُ علی بن عبدالله یقول: یرحم الله یحیی بن آدم؛ أیّ علم کان عنده. وجعل یطریه»؛ «یحیی بن آدم، فردی مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر و فقیهی بزرگ و دانشوری والا مقام است. از علی بن عبدالله شنیدم که میگفت: خداوند بلند مرتبه، یحیی بن آدم را در جوار بهترین رحمتهای خویش جای دهد! به راستی، هرگونه علم و دانش و حکمت و فرزانگی، به نزد او موجود بود؛ یعقوب بن شیبه در ادامه گوید: سپس علی بن عبدالله، به تحسین و تعریف یحیی بن آدم پرداخت و او را ستود و تمجید و ستایش نمود».
و سرانجام، یحیی بن آدم، در ماه ربیع الاول، به سال 203 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
و پارهای از احادیث و روایات وی که با «اِسناد عالی» روایت شدهاند، در کتاب «الخراج» وی، برای ما بر جای مانده است.
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
محمد بن سعد، به تعریف و تمجید از یحیی بن آدم پرداخته و در پایان گفته است: «ثقة»؛ «یحیی بن آدم، از روایان مؤثّق و مورد اعتماد و مطمئن و درستکار بود».
و احمد عجلی گفته است: «کان ثقةً جامعاً للعلم، عاقلاً ثبتاً فی الحدیث»؛ «یحیی بن آدم، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، جامع علوم اسلامی، عاقل و خردمند، باهوش و باذکاوت، زیرک و هوشمند و مطمئن و معتبر در حدیث بود».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، به ذکر یحیی بن آدم پرداخته و گفته است: «کان مُتقناً یتفقّه»؛ «وی، روایت کنندهای ماهر و خبره، استاد و زبردست، کاردان و توانا، حاذق و باهوش و کارشناس و متخصّص بود (که همهی علماء و صاحب نظران اسلامی، بر وثاقت، خبرگی، صداقت، امانت و توانایی وی در حدیث، اتفاق نظر دارند)، و در کنار اینها، فقه نیز میآموخت».
و ابن شاهین، در کتاب «الثقات» گوید: یحیی بن ابوشیبة گفته است: «ثقة، صدوق، ثبت، حجّة»؛ «یحیی بن آدم، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، صادق و راستگو، درستکار و امین، مطمئن و معتبر، حجّت و کارشناس و خبره و آگاه بود».
محمد بن اسحاق ندیم، در کتابش با عنوان «الفهرست» گوید: برخی از کتابهای یحیی بن آدم، عبارتند از: «الکتاب الفرائض»؛ «کبیر»؛ «کتاب الخراج»؛ و «کتاب الزوال»[4].
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»[5]، و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[6]، یحیی بن آدم را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کردهاند.
نگارندهی سطور گوید:
یحیی بن آدم کوفی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قتل المشرک النائم»[7]
«حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ أَبِی زَائِدَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَهْطًا مِنَ الأَنْصَارِ إِلَى أَبِی رَافِعٍ فَدَخَلَ عَلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَتِیکٍ بَیْتَهُ لَیْلًا فَقَتَلَهُ وَهُوَ نَائِمٌ»»(ح 3023)
«عبدالله بن محمد، از یحیی بن آدم، از یحیی بن ابوزائدة، از پدرش، از ابواسحاق، از براء بن عازبس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج گروهی از انصار را به سوی ابورافع فرستاد و عبدالله بن عَتیک، شبی به خانهاش رفت و او را در خواب، کشت».
* در باب «خمس من الدوابّ فواسق، یقتُلْن فی الحرم»[8]
«حَدَّثَنَا عَبْدَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، أَخْبَرَنَا یَحْیَى بْنُ آدَمَ، عَنْ إِسْرَائِیلَ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی غَارٍ، فَنَزَلَتْ ﴿وَٱلۡمُرۡسَلَٰتِ عُرۡفٗا١﴾ [المرسلات: 1] فَإِنَّا لَنَتَلَقَّاهَا مِنْ فِیهِ، إِذْ خَرَجَتْ حَیَّةٌ مِنْ جُحْرِهَا، فَابْتَدَرْنَاهَا لِنَقْتُلَهَا، فَسَبَقَتْنَا فَدَخَلَتْ جُحْرَهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «وُقِیَتْ شَرَّکُمْ کَمَا وُقِیتُمْ شَرَّهَا» وَعَنْ إِسْرَائِیلَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ مِثْلَهُ، قَالَ: وَإِنَّا لَنَتَلَقَّاهَا مِنْ فِیهِ رَطْبَةً وَتَابَعَهُ أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ مُغِیرَةَ، وَقَالَ: حَفْصٌ، وَأَبُو مُعَاوِیَةَ، وَسُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنِ الأَسْوَدِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ»(ح 3317)
«عبدة بن عبدالله، از یحیی بن آدم، از اسرائیل، از منصور، از ابراهیم، از علقمه، از عبدالله بن مسعودس برای ما روایت کرده که وی گفته است: ما با رسول خدا ج در غار کوه بودیم و در آنجا سورهی ﴿وَٱلۡمُرۡسَلَٰتِ عُرۡفٗا١﴾ [المرسلات: 1] نازل شد؛ و ما آن سوره را از دهان آن حضرت ج میآموختیم؛ که به ناگاه ماری از سوراخ خود بیرون آمد و ما شتافتیم تا آن را بکشیم؛ ولی مار بر ما پیشی گرفت و به سوراخ خود رفت؛ رسول خدا ج فرمود: «مار، از شرّ شما در امان ماند، همچنانکه شما از شرّ آن در امان ماندید».
* در باب «علامات النبوّة فی الاسلام»[9]
«حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الجُعْفِیُّ، عَنْ أَبِی مُوسَى، عَنِ الحَسَنِ، عَنْ أَبِی بَکْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَخْرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ یَوْمٍ الحَسَنَ، فَصَعِدَ بِهِ عَلَى المِنْبَرِ، فَقَالَ: «ابْنِی هَذَا سَیِّدٌ، وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُصْلِحَ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ مِنَ المُسْلِمِینَ»»(ح 3629)
«عبدالله بن محمد، از یحیی بن آدم، از حسین جُعفی، از ابوموسی، از حسن، از ابوبکرةل برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج روزی حسن بن علیس را بیرون آورد و با وی بر منبر بالا رفت و فرمود: «این پسر من، سیّد است و امید دارم که خداوند، به وسیلهی او، میان دو گروه از مسلمانان، صلح آورد».
* در باب «المصالِحَةُ علی ثلاثة أیّام أو وقت معلوم»[10].
* در باب «قتل أبی رافع عبدالله بن أبی الحقیق»[11].
* در باب «غزوة الخندق»[12].
* در باب «قدوم الأشعریین وأهل الیمن»[13].
* در باب «سورة والمرسلات»[14].
[1]- بیوگرافی «یحیی بن آدم» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/261؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 9/128؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 9/25؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/522؛«تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 11/154؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/248؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/296؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 20/7؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 361؛ «شذرات الذهب، ابن عماد 2/8؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 156؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/402؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/557
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/359 و 360
[3]- «تهذیب التهذیب» 11/155
[4]- «الفهرست»، ابن ندیم، ص 317
[5]- «عقود الجمان»؛ ص 154
[6]- «المناقب»، کردری 2/226
[7]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/424
[8]- همان 1/467
[9]- همان 1/512
[10]- همان 1/451
[11]- همان 2/577
[12]- همان 2/590
[13]- همان 2/629
[14]- همان 2/734