اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

108- یحیی بن سعید قطّان حنفی/[1] [متوفّای 198 ه‍ . ق]

108- یحیی بن سعید قطّان حنفی/[1]
[متوفّای 198 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، یکی از پیشوایان و طلایه داران علمی و پیشقراولان و پیشگامانِ پیشتاز حافظانِ حدیث: یحیی بن سعید بن فرّوخ، ابوسعید تمیمی بصری قطّان می‌باشد.

            او، به سال 120 ه‍ . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصه‌ی وجود نهاد؛ و از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخت:

            هشام بن عروة؛ عطاء بن سائب؛ حسین معلّم؛ خیثم بن عراک؛ حُمید طویل؛ سلیمان تیمی؛ یحیی بن سعید انصاری؛ اعمش؛ و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان.

            و از کسانی که به نقل روایت از یحیی بن سعید قطّان پرداخته‌اند، و از او، حدیث سماع نموده‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            عبدالرحمن بن مهدی؛ عفّان؛ مُسدّد؛ احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ یحیی بن معین؛ علی بن مدینی؛ فلّاس؛ بندار؛ اسحاق کوسج؛ محمد بن شدّاد مسمعی؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            احمد بن حنبل گوید: «ما رأیت بعینیّ مثل یحیی بن سعید القطّان»؛ «با چشمانم، هرگز کسی را چون یحیی بن سعید قطان، ندیده‌ام».

            یحیی بن معین گوید: «قال لی عبدالرحمن: لا تری بعینیک مثل یحیی القطان»؛ «عبدالرحمن بن مهدی، خطاب به من گفت: هرگز با چشمانت، کسی را به سان یحیی قطّان، نخواهی دید».

            علی بن مدینی گوید: «ما رأیتُ أحداً أعلم بالرجال منه»؛ «هیچ کس را داناتر و آگاه‌تر نسبت به رجال حدیث، از یحیی بن سعید قطّان، به خود ندیده‌ام».

            بندار گفته است: «هو امام أهل زمانه»؛ «یحیی قطّان، امام و پیشوای مردمان روزگار خویش (در عرصه‌ی روایت و درایت) بود».

            ابن عمار گوید: «کنتُ اذا نظرتُ الی یحیی بن سعید، ظننتُ أنّه لا یحسن شیئاً؛ کان یشبه التجار؛ فاذا تکلّم أنصت له الفقهاء»؛ «هرگاه به یحیی بن سعید قطّان، نگاه می‌کردم، چنین می‌پنداشتم که وی، مهارت و تخصّصی در موضوعات علمی ندارد؛ چون، بیشتر به بازرگانان شبیه بود (تا به علماء و صاحب نظران و فقیهان و دانشوران)؛ ولی هرگاه، لب به سخن می‌گشود، علماء و صاحب نظران فقهی، به سخنان او، گوش فرا می‌دادند و خاموشی می‌گزیدند».

            یحیی بن معین گفته است: «اقام یحیی بن القطّان عشرین سنة یختم کلّ لیلة»؛ «یحیی بن سعید قطّان، به مدت بیست سال، شب‌ها را به عبادت و شب زنده داری سپری کرد و در هر شب، کل قرآن را ختم می‌کرد».

            بندار گوید: «اختلفتُ إلیه عشرین سنة فما أظنّ أنّه عصی الله قطّ»؛ «بیست سال، به نزد یحیی بن سعید قطّان، رفت و آمد و تردّد داشتم و گمان نمی‌کنم که هرگز، خدا را نافرمانی کرده باشد و از اوامر و فرامین، تعالیم و آموزه‌ها و احکام و دستورات او، سرپیچی نموده باشد».

            یحیی بن معین نیز گفته است: «لم یَفُتِ الزوال فی المسجد یحیی بن سعید، أربعین سنة»؛ «یحیی بن سعید قطّان، چهل سال را چنین سپری نمود که هرگز به هنگام زوال خورشید، در غیر مسجد نبود؛ بلکه پیوسته به هنگام زوال خورشید، در مسجد، حاضر می‌شد».

            احمد بن حنبل گوید: «ما رأیتُ أحداً أقلّ خطأً من یحیی بن سعید»؛ «کسی را کم اشتباه‌تر و کم خطا‌تر از یحیی بن سعید قطان، ندیده‌ام».

            احمد عجلی گفته است: «کان نقیّ الحدیث، لا یحدّث الّا عن ثقة»؛ «احادیث و روایات یحیی بن سعید قطّان، صحیح و درست و پاک و پالوده و بی‌عیب و نقص بود؛ و فقط از راویان مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و قوی، به نقل روایت می‌پرداخت».

            ابن سعد گوید: «کان ثقةً حجّةً رفیعاً مأموناً»؛ «یحیی بن سعید قطان، فردی مؤثق و قابل اعتماد، مطمئن و معتبر، کارشناس و خبره، آگاه و دانا، عالی مقام و ارجمند، والا و بلندمرتبه، بزرگوار و پرارج و قوی و مورد تأیید می‌باشد».

            احمد گوید: «یحیی القطّان، أثبت الناس؛ وما کتبتُ عن أحدٍ مثله»؛ «یحیی بن سعید قطان، یکی از مطمئن‌ترین و قوی‌ترین و قابل اعتمادترین و معتبرترین مردمان، (در حدیث) بود؛ و هرگز از کسی چون او، حدیث ننوشته‌ام».

            عفان گفته است: «رأی رجل فی النوم یبشّر یحیی بن سعید القطّان بأمان من الله یوم القیامة»؛ «مردی، در خواب دید که یحیی بن سعید قطّان، در روز رستاخیز، به امان و حفاظتی از ناحیه‌ی خدا، نوید داده می‌شود».

            و سرانجام، یحیی بن سعید قطّان، در ماه صفر، به سال 198 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.

            علامه ذهبی، در بیوگرافی و زندگی نامه‌ی «وکیع بن جرّاح»، از یحیی بن معین، چنین نقل کرده که ابن معین گفته است: «و کان یحیی القطّان یُفتی بقول أبی حنیفة»[3]؛ «یحیی بن سعید قطّان، در احکام و مسائل فقهی، به قول امام ابوحنیفه/ فتوا می‌داد».

            حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[4]، به ذکر یحیی بن سعید قطّان پرداخته و گفته است: یحیی بن معین گوید: «کان یُفتی بقول أبی حنیفة»؛ «یحیی بن سعید قطّان، به قول امام ابوحنیفه/ فتوا می‌داد».

            خطیب بغدادی، در «تاریخ بغداد» به نقل از یحیی بن معین گوید: «قال: سمعتُ یحیی القطّان یقول: والله! جالسنا أباحنیفة وسمعنا منه؛ وکنت والله؛ اذا نظرتُ الیه، عرفتُ أنّه یتّقی الله عزّو جلّ»؛ «از یحیی بن سعید قطّان شنیدم که می‌گفت: به خدا سوگند! که با ابوحنیفه/ نشست و برخاست و همنشینی و مجالست نمودم و از او، (حدیث و علم) شنیدیم؛ و به خدا سوگند! هرگاه به سوی او نگاه می‌کردم، به این یقین می‌رسیدم که او، از خداوند بلند مرتبه، پروا دارد و می‌ترسد و پیوسته، تقوا پیشه می‌کند و پرهیزگار و پارسا است».

            اسحاق بن ابراهیم شهیدی گوید: «کنتُ أری یحیی القطان یصلّی العصر؛ ثمّ یستند الی أصل منارة المسجد فیقف بین یدیه علی بن المدینی والشاذکونی وعمرو بن خالد واحمد بن حنبل ویحیی بن معین؛ یسألونه عن الحدیث وهم قیام علی أرجلهم الی أن تجب صلاة المغرب؛ لایقول لواحد منهم: اِجْلس؛ ولا یجلسون هیبة له واِعظاماً».

                «من مشاهده می‌کردم که یحیی بن سعید قطّان، نماز عصر را می‌گزارد؛ سپس به پایه‌ی مناره‌ی مسجد تکیه می‌کرد و علی بن مدینی، شاذکونی، عمرو بن خالد، احمد بن حنبل و یحیی بن معین، در جلو روی او می‌ایستادند و در حالی که بر روی پاهایشان ایستاده بودند، تا نماز مغرب، از وی، در مورد احادیث و روایات، سؤال می‌کردند؛ و یحیی بن سعید، به هیچ یک از آن‌ها، اجازه‌ی نشستن را نمی‌داد و آن‌ها نیز به خاطر تکریم و حرمت و هیبت و شکوه و تعظیم و بزرگداشت یحیی قطّان، به خود، اجازه‌ی نشست را نمی‌دادند».

            و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب‌های «التقریب»[5] و «تهذیب التهذیب»[6]، این را بیان کرده که یحیی بن سعید قطان، از آن دسته از راویانی می‌باشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، به نقل روایت از وی پرداخته‌اند.

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[7]، یحیی بن سعید قطّان را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

نگارنده گوید:

                یحیی بن سعید قطّان/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «اذا کان الثوب ضیّقاً»[8]

            «حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى، عَنْ سُفْیَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو حَازِمٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ: کَانَ رِجَالٌ یُصَلُّونَ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَاقِدِی أُزْرِهِمْ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ، کَهَیْئَةِ الصِّبْیَانِ، وَیُقَالُ لِلنِّسَاءِ: لاَ تَرْفَعْنَ رُءُوسَکُنَّ حَتَّى یَسْتَوِیَ الرِّجَالُ جُلُوسًا» (ح 362)

            «مُسدّد، از یحیی بن سعید قطان، از سفیان، از ابوحازم، از سهلس برای ما روایت کرده که وی گفته است: مردانی با رسول خدا ج نماز می‌خواندند که ازارهای خود را (که به جای شلوار از آن‌ها استفاده می‌کردند) مانند کودکان بر گردن‌های خود، بسته بودند. آن حضرت ج خطاب به زنان فرمود: تا وقتی که مردان، سر از سجده برنداشته‌اند، شما سر از سجده برندارید».

* در باب «ما جاء فی القبلة؛ ومن لم یر الاعادة علی من سها، فصلّی الی غیر القبلة»[9]

            «حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى، عَنْ شُعْبَةَ، عَنِ الحَکَمِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: صَلَّى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: الظُّهْرَ خَمْسًا، فَقَالُوا: أَزِیدَ فِی الصَّلاَةِ؟ قَالَ: «وَمَا ذَاکَ» قَالُوا: صَلَّیْتَ خَمْسًا، فَثَنَى رِجْلَیْهِ وَسَجَدَ سَجْدَتَیْنِ»(ح 404)

            «مُسدّد، از یحیی بن سعید قطّان، از شعبة، از حَکم، از ابراهیم، از علقمه، از عبدالله بن مسعودس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج نماز ظهر را پنج رکعت گزارد. گفتند: آیا در نماز، چیزی افزوده شده است؟ آن حضرت ج فرمود: چیز افزوده شده چیست؟ گفتند: پنج رکعت خواندی؛ آن حضرت ج پاهایش را خم کرد و دوباره سجده‌ی (سهو) نمود».

* در باب «کراهیة الصلاة فی المقابر»[10]

            «حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: أَخْبَرَنِی نَافِعٌ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «اجْعَلُوا فِی بُیُوتِکُمْ مِنْ صَلاَتِکُمْ وَلاَ تَتَّخِذُوهَا قُبُورًا»»(ح 432)

            «مُسدّد، از یحیی بن سعید قطّان، از عبیدالله، از نافع، از ابن عمرب برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمود: «بخشی از نمازها را در خانه بخوانید و خانه هایتان را به قبرستان تبدیل نکنید»؛ (منظور نمازهای سنّت و نفل است).

* در باب «نوم الرجال فی المسجد»[11]

            «حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی نَافِعٌ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، «أَنَّهُ کَانَ یَنَامُ وَهُوَ شَابٌّ أَعْزَبُ لاَ أَهْلَ لَهُ فِی مَسْجِدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»»(ح 440)

            «مُسدّد، از یحیی بن سعید قطّان، از عبیدالله، از نافع، از عبدالله بن عمرب برای ما روایت کرده که وی گفته است: عبدالله بن عمرب در آن هنگام که جوان و مجرّد بوده و زن نداشته است، در مسجد آن حضرت ج خواب می‌شد».

* در باب «رفع الصوت فی المساجد»[12]

            «حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الجُعَیْدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: حَدَّثَنِی یَزِیدُ بْنُ خُصَیْفَةَ، عَنِ السَّائِبِ بْنِ یَزِیدَ، قَالَ: کُنْتُ قَائِمًا فِی المَسْجِدِ فَحَصَبَنِی رَجُلٌ، فَنَظَرْتُ فَإِذَا عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، فَقَالَ: اذْهَبْ فَأْتِنِی بِهَذَیْنِ، فَجِئْتُهُ بِهِمَا، قَالَ: مَنْ أَنْتُمَا - أَوْ مِنْ أَیْنَ أَنْتُمَا؟ - قَالاَ: مِنْ أَهْلِ الطَّائِفِ، قَالَ: «لَوْ کُنْتُمَا مِنْ أَهْلِ البَلَدِ لَأَوْجَعْتُکُمَا، تَرْفَعَانِ أَصْوَاتَکُمَا فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»»(ح 470)

            «علی بن عبدالله، از یحیی بن سعید قطّان، از جُعید بن عبدالرحمن، از یزید بن خصیفة، از سائب بن یزیدس برای ما روایت کرده که وی گفته است: من در مسجد ایستاده بودم که مردی به من، سنگریزه‌ای پرتاب کرد؛ چون نگاه کردم، دیدم که وی، عمر بن خطابس است. وی گفت: برو و آن دو نفر را بیاور؛ من نیز آن‌ها را آوردم. عمرس به آنان گفت: شما کیستید؟ یا گفت: شما از کجا هستید؟ گفتند: از مردم طائف. عمرس گفت: اگر از مردمان مدینه می‌بودید، شما را دردناک می‌ساختم. آیا در مسجد رسول خدا ج سر و صدا به راه می‌اندازید!».

* در باب «الصلاة الی الحَرْبة»[13]

            «حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ، أَخْبَرَنِی نَافِعٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُرْکَزُ لَهُ الحَرْبَةُ فَیُصَلِّی إِلَیْهَا»»(ح 498)

            «مُسدّد، از یحیی بن سعید قطّان، از عبیدالله، از نافع، از عبدالله بن عمرب برای ما روایت کرده که وی گفته است: در جلو روی رسول خدا ج نیزه‌ی کوتاهی قرار داده می‌شد و آن حضرت ج به سوی آن، نماز می‌گزارد».

* در باب «الاعتکاف لیلاً»[14].

* در باب «الاعتکاف فی شوّال»[15].

* در باب «من أراد أن یعتکف، ثمّ بدا له أن یخرج»[16].

* در باب «کم یجوز الخیار»[17].

* در باب «منتهی التلقّی»[18].

* در باب «بیع الثمار قبل أن یبدو صلاحها»[19].

* در باب «السلم فی وزن معلوم»[20].

* در باب «رعی الغنم علی قرار یط»[21].

            به هر حال، روایات «یحیی بن سعید قطّان»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 99 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «یحیی بن سعید قطّان» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/276؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/791؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 9/150؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/611؛ «تاریخ بغداد»؛ خطیب بغدادی 14/135؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/139؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 4/380؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 11/194؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/255؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/303؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 20/91؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 363؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/355؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 131؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/398؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/561

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/298-300

[3]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/307

[4]-           «الجواهر المضیة» 2/212 و 213

[5]-           «تقریب التهذیب» 2/303

[6]-           «تهذیب التهذیب» 11/190

[7]-           «عقود الجمان»؛ ص 155

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/52

[9]-           همان 1/58

[10]-        همان 1/62

[11]-        همان 1/63

[12]-        همان 1/67

[13]-        همان 1/71

[14]-        همان 2/272

[15]-        همان 1/273

[16]-        همان 1/274

[17]-        همان 1/283

[18]-        همان 1/289

[19]-        همان 1/292

[20]-        همان 1/299

[21]-        همان 2/301

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد