ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
112- یزید بن زُریع/[1]
[متوفّای 182 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ کاردان و توانا و دانا و آگاه و محدّث شهر بصره: ابومعاویة بصری عَیشی میباشد که از این بزرگان، به روایت حدیث پرداخته است:
ایّوب سختیانی؛ خالد حذّاء؛ حبیب معلّم؛ حسین معلّم؛ یونس؛ جریری؛ و روح بن قاسم.
و از کسانی که به نقل روایت از یزید بن زُریع پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
علی بن مدینی؛ اُمیّة بن بسطام؛ محمد بن منهال ضریر؛ محمد بن منهال - برادر حجّاج - ؛ احمد بن مقدام؛ نصر بن علی جهضمی؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
احمد بن حنبل گوید: «کان ریحانة البصرة ما أتقنه وما أحفظه»؛ «یزید بن زُریع، گل خوشبو و ریحان مردمان بصره بود؛ چه قدر ماهر و خبره، کاردان و متخصص، توانا و بایسته و حافظ و ضابط بود».
ابوحاتم رازی گوید: «ثقة امام»؛ «یزید بن زُریع هم (در حدیث)، مؤثّق و قابل اعتماد بود و هم امام و پیشوا».
ابوعوانة گفته است: «صحبتُ یزید بن زُریع أربعین سنة یزداد فی کلّ یوم خیراً»؛ «چهل سال، همنشین و همراه و دوشادوش و همرکاب یزید بن زُریع بودم و او، هر روز، به علم و دانش و حکمت و فرزانگی خویش میافزود».
بشر حافی گوید: «کان یزید مُتقناً حافظاً، ما أعلم أنّی رأیتُ مثله ومثل صحّة حدیثه»؛ «یزید بن زُریع، روایت کنندهای ماهر و خبره، استاد و زبردست، کاردان و متخصّص، توانا و بایسته و حافظ و ضابط بود؛ و هرگز کسی را چون او و حدیثی را چون درستی و صحّت حدیث او ندیدهام».
یحیی بن سعید قطّان گوید: «لم یکنها هنا أحدٌ أثبت منه»؛ «در اینجا (شهر بصره) کسی مطمئنتر و قابل اعتمادتر و درستکارتر و معتبرتر از یزید بن زُریع، وجود ندارد».
نصر بن علی گوید: «رأیتُ یزید بن زُریع فی المنام؛ فقلتُ: ما فعل الله بک؟ قال: دخلتُ الجنّة. قلتُ: بماذا؟ قال: بکثرة الصلاة»؛ «در عالم خواب، یزید بن زُریع را دیدم؛ خطاب بدو گفتم: خداوند بلند مرتبه با تو چگونه رفتار کرد؟ او در پاسخ گفت: وارد بهشت شدم. گفتم: با چه چیزی به بهشت راه یافتی؟ گفت: با نمازگزاردن زیاد».
و سرانجام، یزید بن زُریع در 81 سالگی، به سال 182 ه . ق درگذشت و چشم از دنیا فروبست و به رحمت ایزدی پیوست؛ و پدر یزید بن زُریع نیز، والی و حاکم شهر «اِبلّة» بود.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
ابراهیم بن محمد بن عرعرة گوید: «لم یکن أحد أثبت من یزید بن زُریع»؛ «در عرصهی روایت و درایت، کسی مطمئنتر و معتبرتر و قابل اعتمادتر و امانت دارتر از یزید بن زُریع، وجود ندارد».
ابوبکر اسدی به نقل از احمد گوید: «الیه المنتهی فی التثبّت بالبصرة»؛ «آخرین پایگاه و جایگاه اطمینان یافتن و مطمئن شدن به روایات و احادیث، در شهر بصره، یزید بن زُریع بود».
اسحاق بن منصور، از یحیی بن معین روایت کرده که وی گفته است: «ثقة»؛ «یزید بن زُریع، از راویان مطمئن و مورد وثوق و معتبر و قابل اعتماد است».
عبدالخالق بن منصور، به نقل از یحیی بن معین گوید: «یزید بن زُریع الصدوق الثقة المأمون»؛ «یزید بن زُریع، فردی صادق و راستگو، درستکار و امین، مؤثّق و قابل اعتماد، مطمئن و قوی و معتبر و مورد تأیید میباشد».
ابن سعد گفته است: «کان ثقة حجّة کثیر الحدیث»؛ «یزید بن زُریع، از زمرهی راویان مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و قوی و کاردان و متخصص و خبره و آگاه و زیاد روایت کنندهی حدیث بود».
محمد بن عیسی بن طبّاع گوید: «ذکروا الفقهاء وأصحاب الحدیث ومن لایطعن علیه فی شیء، فذکروا مالکاً وحماد بن زید ویزید بن زُریع»؛ «علماء و صاحب نظران اسلامی، به بیان سه گروه پرداختهاند: فقیهان؛ صاحبان حدیث؛ و کسانی که دربارهی هیچ چیزی مورد سؤال و ایراد قرار نگرفتهاند؛ و مالک بن انس، حماد بن زید و یزید بن زُریع را به عنوان مصادیق این گروهها نام بردهاند».
و اندیشمندان و صاحب نظرانی که در ذیل بدانها اشاره میشود، از زمرهی کسانیاند که یزید بن زُریع را در شمار روایت کنندگان از امام ابوحنیفه/ قرار دادهاند؛ و این دسته از علماء عبارتند از:
1- حافظ جلال الدین مزّی، در کتاب «تهذیب الکمال»[4].
2- حافظ جلال الدین سیوطی، در کتاب «تبییض الصحیفة»[5].
3- حافظ ابن بزّاز کردری در کتاب «المناقب»[6].
4- علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»[7]
در کتاب «جامع المسانید»[8]، چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن الامام أبی حنیفة فی هذه المسانید»؛ «یزید بن زُریع، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».
نگارنده گوید:
یزید بن زُریع/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به حساب میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «ما جاء فی صفة الجنّة وأنّها مخلوقة»[9]
«حَدَّثَنَا رَوْحُ بْنُ عَبْدِ المُؤْمِنِ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ، حَدَّثَنَا سَعِیدٌ، عَنْ قَتَادَةَ، حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَشَجَرَةً یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ لاَ یَقْطَعُهَا»»(ح 3251)
«رَوح بن عبدالمؤمن، از یزید بن زُریع، از سعید، از قتادة، از انس بن مالکس، از پیامبر ج برای ما روایت کرده که آن حضرت ج فرمود: «همانا در بهشت، درختی است که اگر سوارکاری در سایهی آن، صدسال سیر کند، مسافت آن را پیموده نمیتواند.»
* در باب «صفة النبیّ ج »[10]
«حَدَّثَنَا عَبْدُ الأَعْلَى بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ، حَدَّثَنَا سَعِیدٌ، عَنْ قَتَادَةَ، أَنَّ أَنَسًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، حَدَّثَهُمْ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ لاَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ فِی شَیْءٍ مِنْ دُعَائِهِ إِلَّا فِی الِاسْتِسْقَاءِ، فَإِنَّهُ کَانَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ حَتَّى یُرَى بَیَاضُ إِبْطَیْهِ» وَقَالَ أَبُو مُوسَى «دَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَرَفَعَ یَدَیْهِ وَرَأَیْتُ بَیَاضَ إِبْطَیْهِ»»(ح 3565)
«عبدالاعلی بن حمّاد، از یزید بن زُریع، از سعید، از قتادة، برای ما روایت کرده که انسس گفته است: همانا رسول خدا ج در هیچ دعایی دستهای خود را بلند نمیکرد، مگر در دعای استسقاء؛ و همانا دستهای خود را به اندازهای بلند میکرد که سفیدیهای بغل وی دیده میشد.
و ابوموسی اشعریس گوید: پیامبر ج در استسقاء، دعا کرد و دستهای خود را بلند کرد».
* در باب «مناقب عمر بن الخطاب، أبی حفص القرشی العدوی»[11]
«حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ، حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ أَبِی عَرُوبَةَ، ح وقَالَ لِی خَلِیفَةُ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَوَاءٍ، وَکَهْمَسُ بْنُ المِنْهَالِ، قَالاَ: حَدَّثَنَا سَعِیدٌ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: صَعِدَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى أُحُدٍ وَمَعَهُ أَبُو بَکْرٍ، وَعُمَرُ، وَعُثْمَانُ، فَرَجَفَ بِهِمْ، فَضَرَبَهُ بِرِجْلِهِ، قَالَ: «اثْبُتْ أُحُدُ فَمَا عَلَیْکَ إِلَّا نَبِیٌّ، أَوْ صِدِّیقٌ، أَوْ شَهِیدَانِ»»(ح 3686)
«مسدّد، از یزید بن زُریع، از سعید بن ابوعروبة، و همچنین خلیفة، از محمد بن سواء و کهمس بن منهال، از سعید، از قتادة برای ما روایت کرده که انس بن مالکس گفته است: پیامبر ج در حالی که ابوبکر، عمر و عثمانش با وی بودند، بر کوه اُحُد بالا رفت؛ کوه، آنها را لرزاند؛ آن حضرت ج کوه را با پای خویش زد و فرمود: «ای اُحُد! ساکن باش؛ زیرا بر تو فقط پیامبر یا صدّیق و یا دو شهید وجود دارد».
* در باب «ذکر الملائکة»[12].
* در باب «مرجع النبیّ ج من الأحزاب ومخرجه الی بنی قریظة ومحاصرته ایّاهم»[13].
* در باب «غزوة الحدیبیة»[14].
* در باب «قصة عکل وعُرینة»[15].
* در باب «تفسیر سورة البقرة»[16].
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٣٤﴾ [البقرة: 234]»[17].
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ١١٤﴾ [هود: 114]»[18].
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَمَا کُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن یَشۡهَدَ عَلَیۡکُمۡ سَمۡعُکُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُکُمۡ وَلَا جُلُودُکُمۡ وَلَٰکِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا یَعۡلَمُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢٢﴾ [فصلت: 22]»[19].
* در باب «القراءة فی العشاء بالسجدة»[20].
* در باب «اثنان فما فوقهما جماعة»[21].
* در باب «إستیذان المرأة زوجها بالخروج الی المسجد»[22].
به هر حال، روایات «یزید بن زُریع»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 55 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «یزید بن زریع» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/335؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/807؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 9/263؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/632؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 4/422؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 11/284؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/277؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/324؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 20/307؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 371؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 116؛«الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/573
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/256
[3]- «تهذیب التهذیب» 11/285 و 286
[4]- «تهذیب الکمال» 19/104
[5]- «تبییض الصحیفة»، ص 91
[6]- «المناقب»، کردری 2/227
[7]- «عقود الجمان»؛ ص 156
[8]- «جامع المسانید» 2/577
[9]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/461
[10]- همان 1/503
[11]- همان 1/521
[12]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/455
[13]- همان 2/592
[14]- همان 2/598
[15]- همان 2/602
[16]- همان 2/642
[17]- همان 2/650
[18]- همان 2/678
[19]- همان 2/712
[20]- همان 1/106
[21]- همان 1/90
[22]- همان 1/120