281 ـ (1) عن أبی مالکٍ الأشعریّ، قال: قال رسولُ الله ج: «الطَّهورُ شَطرُ الإیمان، والحمدُ للَّهِ تَمْلأُ المیزانَ، وسُبحانَ الله والحمدُ لِلّه تَمْلآن ـ أو تَمْلأ ـ ما بینَ السَّماواتِ والأرضِ، والصَّلاةُ نورٌ، والصَّدَقةُ بُرهانٌ، والصَّبرُ ضِیاء، والقُرآنُ حُجَّةٌ لک أو علَیک. کلّ الناسِ یغْدو: فبائعٌ نفسَه فمُعتِقُها أو مُوبِقُها». رواه مسلم. وفی روایة: «لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ واللَّهُ أکبرُ، تَمْلآنِ ما بینَ السَّماءِ والأرض». لم أجِد هذه الروایة فی «الصحیحین»، ولا فی کتاب الحُمیدی، ولا فی «الجامع»؛ ولکن ذکرها الدارمی بدل «سبحانَ الله والحمدُ لله»([1]).
281- (1) ابومالک اشعری س گوید: پیامبر ج فرمود: «طهارت و پاکیزگی بخش مهمی از ایمان است. و«الحمدلله»، ترازوی سنجش [اعمال حسنه را در روز قیامت] پر میکند. و ثواب گفتن «سبحان الله» و «الحمدلله» فاصلهی میان آسمان و زمین را پر میکنند، یا پر میکند. [راوی حدیث، خود را مقید میدانسته است که الفاظ را دقیقاً نقل بکند، و اینجا در آن که پیامبر ج فعل جمله را مفرد یا مثنی آورده باشد، شک داشته است].
نماز، نور است و صدقه دلیلی (روشن بر صدق ایمان و اخلاص، و اعتقاد و عمل شخص صدقهدهنده) است، و صبر و شکیبایی (بر طاعت خدا و بلا و ناخوشیهای دنیا)، روشنایی (راه درست بندگی خدا) است. و قرآن، حجتی به سود یا به زیان شما میباشد. (یعنی: اگر ارتباط شما با قرآن، توأم با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل باشد قرآن برایتان در روز رستاخیز شاهد و دلیلی سودمند خواهد بود و اگر ارتباط شما بر خلاف این باشد، شهادت آن بر خلاف و به ضرر و زیان شما خواهد بود) همهی مردم بامدادان، راهی میشوند و جان خویش را به فروش میرسانند وآن را آزاد میسازند و یا برای همیشه در بند نگه میدارند (یعنی هرکس به خاطر خودش سعی و تلاش میکند. برخی جانشان را با طاعتکردن به خدا و اجرای اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای تابناک نبوی و احکام و دستورات اسلامی میفروشند و آن را از عذاب دوزخ و رسوایی رستاخیز میرهانند، و برخی نیز جانشان را با پیروی از شیطان بدکاره و نفس اماره و هوا و هوسهای ناروای نفسانی و خواهشات و تمایلات ناجایز حیوانی، به آنها میفروشند و خویشتن را بدینگونه به هلاکت میاندازند).
این حدیث را مسلم روایت کرده است، و در روایتی دیگر چنین نقل شده است:
«ثواب و پاداش گفتن «لااله الا الله» و«الله اکبر» فاصلهی میان آسمان و زمین را پر میکنند».
[خطیب تبریزی میگوید:] من این بخش از حدیث را نه در «صحیحین» دیدهام و نه در کتاب «حُمیدی» [الجامع بین الصحیحین] و نه در «الجامع» [للاصول السته] لیکن این بخش از حدیث را دارمی به عوض «سبحان الله» و«الحمدلله» ذکر کرده است.
شرح: «الطُهور» به ضم «طاء» یعنی طهارت، و طهارت در اسلام همانگونه که شامل طهارت حسی، یعنی نظافت بدنی میگردد، شامل طهارت و پاکیزگی معنوی از قبیل اجتناب از کفر و گناهان و شرک و چندگانهپرستی، الحاد و بیبندوباری، نفاق و دورنگی، شک و تردید در حقانیت حضرت محمد ج و قرآن، و برحذربودن از رذایل اخلاقی، از قبیل: بغض، حسد، کینه، عداوت، طمع و دیگر امراض قلبی نیز خواهد شد.
طهارت و پاکیزگی ظاهری که شرط صحت نماز است، خواه طهارت از بیوضویی باشد یا از رفع نجاست، با نظافت که همان پاکی لباس، بدن و مکان است مناسبت دارد. به همین دلیل «باب طهارت» نخستین موضوعی است که در فقه اسلامی به تعلیم و تعلّم آن پرداخته میشود و از ضروریات نماز به شمار میآید. و از آنجا که کلید بهشت نماز است، پس کلید نماز، طهارت خواهد بود، چنانچه پیامبرخدا ج میفرماید:
«لا یقبل الله صلاة بغیر طهور» [مسلم و ابنماجه]
«خداوند نماز بدون طهارت را نمیپذیرد».
282 ـ (2) وعن أبی هریرة، قال: قال رسولُ الله ج: «ألاَ أدُلُّکم على ما یمحو اللَّهُ به الخَطایا. ویَرفعُ به الدرجات؟». قالوا: بلى یا رسولَ الله! قال: «إسْباغُ الوُضوءِ على المَکارِه، وکَثرَةُ الخُطى إلى المساجد، وانتِظارُ الصَّلاة بعد الصَّلاة، فذلِکُم الرِّباطُ». أخرجه مسلم، ومالک([2]).
282- (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «آیا شما را از آنچه که خداوند به برکت آن، گناهان را محو، و درجات را بلند میسازد، آگاه نکنم؟ گفتند: بلی! ای رسولخدا ج، ما را بدان رهنمون سازید.
پیامبر ج فرمود: «کاملساختن وضو با وجود سختیها و مصائب (از قبیل سرما و غیره) وگامنهادن بسیار به سوی مساجد (و ارتباط زیاد با مساجد) و مواظبت و انتظار نمازها یکی بعد از دیگری، و رِباط حقیقی و راستین نیز همینها هستند.»
[این حدیث را مسلم و مالک روایت کردهاند].
283 ـ (3) وفی حدیثِ مالک بن أنس: «فذلکمُ الرّباطُ فذلکمُ الرّباط» [رَدَّد] مرتین. رواه مسلم. وفی روایة الترمذی: ثلاثاً([3]).
283- (3) امام مسلم، در روایتی از مالک بن انس س جملهی «فذلکم الرباط» [رباط این است] را دو بار روایت کرده است. و ترمذی این جمله را سه بار نقل نموده است.
شرح: «فذلکم الرباط»: رباط در اصل: بستن چیزی در مکانی است (مانند بستن اسب در یک محل) و به همین جهت به کاروانسرا «رباط» میگویند. و «ربط قلب» به معنای آرامش دل و سکون خاطراست، گویا به محلی بسته شده است.
و «مرابطه» به معنای مراقبت از مرزها در برابر هجوم احتمالی دشمن آمده است، زیرا سربازان و مرکبها و وسائل جنگی را در آن محل، آماده، نگهداری میکنند.
و در این حدیث پیامبر ج به مسلمانان دستور آماده باش و مراقبت همیشگی در برابر حملات شیطان و هوسهای سرکش میدهد تا هرگز گرفتار حملات غافلگیرانهی آنها نگردند، لذا در این حدیث، این جمله به مواظبت و انتظار نمازها، یکی پس از دیگری تعبیر شده است.
خلاصه این که: «مرابطه» معنای وسیعی دارد که هرگونه آمادگی برای دفاع از خود و جامعهی اسلامی در برابر حملات غافلگیرانهی دشمنان خارجی و داخلی را شامل میشود.
و در ذیل این حدیث، مقام و موقعیت کسانی که در سختیها و مرارتها، وضو را کامل میسازند، و گامهای زیادی را به سوی مساجد برمیدارند و پیوسته به فکر راز و نیاز و عبادت و کرنش خداوند هستند، برتر و بالاتر از افسران و مرزدارانی که در برابر هجوم و حملات دشمنان اسلام پیکار میکنند، شمرده شده است و این به خاطر آن است که آنها نگهبانان عقائد و فرهنگ و اصول و موازین اسلامی و اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی هستند، در حالی که اینها حافظ مرزهای جغرافیاییاند.
مسلماً ملتی که مرزهای عقیدهای و فرهنگی او مورد حملات دشمن قرار گیرد و نتواند به خوبی از آن دفاع کند، در مدت کوتاهی از نظر سیاسی و نظامی نیز شکست خواهد خورد.
اگر مقداری با انصاف به قضاوت بنشینیم و حقیقت را قبول کنیم، میبینیم که براستی جنگ و پیکار با کفار و مشرکان بسیار سهل و آسانتر از مبارزه و پیکار با نفس و خواهشات نفسانی و حربههای شیطانی است، پس لازم است که بدین میدان توجه بیشتری معطوف گردد تا حضور در میادین کوچکتر از آن، آسانتر گردد.
چرا که اگر افراد به تزکیهی نفس نرسیده باشند، و اگر خودسازی نکرده باشند به راحتی در میدان جنگ تخلّف میکنند. پس برای رهایی از تمامی اینها و مطمئنبودن از حضور خویش در میدان نبرد، نیاز هست که در نبردی مهم و جنگی تمامعیار با دو دشمن درونی و برونی، یعنی نفس و شیطان، پیروز و سربلند بیرون آمد، تا بتوان در میادین دیگر به راحتی استقامت و ثبات را از خود نشان داد.
284 ـ (4) وعن عثمانَ، س، قال: قال رسولُ الله ج: «مَن تَوضَّأ فأحسَنَ الوُضوءَ، خرَجَت خَطایاه من جَسَده حتى تخرُجَ من تحتِ أظفاره». متفقٌ علیه([4]).
284- (4) عثمان س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرکس وضو گرفت و به نحو احسن (و با رعایت آداب، سنن و غیره) آن را به انجام و کمال رساند، به برکت آن، نجاست گناهانش از تمام وجودش میریزد، به طوری که از زیر ناخنهایش خارج میشوند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
285 ـ (5) وعن أبی هریرة، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا توضَّأ العَبدُ المسلِمُ ـ أو المؤْمنُ ـ فغسَل وجهَه، خرجَ من وجهِه کلُّ خطیئةٍ إلیها بعَینیْه مع الماءِ ـ أو مع آخرِ قطر الماءِ ـ فإذا غسَل یدیه خرَج من یدیه کلُّ خطیئةٍ کان بطَشَتها یداهُ مع الماءِ ـ أو مع آخِر قَطْر الماءِ ـ فإذا غسَلِ رجلَیه؛ خرَجَ کلُّ خطیئةٍ مَشَتها رِجْلاهُ مع الماءِ ـ أو مع آخرِ قطر الماءِ ـ حتى یخرُجَ نَقِیّاً من الذُّنوب». رواه مسلم([5]).
285- (5) ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه بندهای مسلمان یا مؤمن و حقگرا وضو گرفت و چهرهاش را شست، هر گناه و معصیتی را که با چشمانش مرتکب شده، همراه با آب یا با آخرین قطرهی آن، پاک میشود و چون دستانش را بشوید هر گناهی که با آنها انجام داده، با شستن آب و یا با آخرین قطرهی آن زدوده و محو خواهد شد و هر گاه دو پایش را شست تمام گناهانی را که با پاهایش مرتکب شده با آب، یا با آخرین قطرهی آب، خارج و پاک میشوند. تا آنکه در حالی از وضو فارغ میشود که از تمام گناهان (صغیره) پاک و پاکیزه گشته است.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: در دو حدیث بالا، که از میانرفتن گناهان در اثر وضو ذکر شده است، منظور از این گناهان، «گناهان صغیره» هستند و برای محوشدن گناهان کبیره، توبه و انابه و رجوع و بازگشت و ندامت و پشیمانی الزامی است.
و اکثر علماء و اندیشمندان اسلامی نیز بر این باورند که مراد از بخشیدهشدن گناهان به وسیلهی وضوء، گناهان کوچک و صغیره میباشد که انسان به ذریعهی اعضا و جوارح خویش مرتکب میشود، چرا که کبائر بدون توبه بخشوده نمیشود، و هر جایی که همراه با انجامدادن اینگونه اعمال و کردار، ذکر محو و نابودشدن گناهان آمده است، مراد از آن فقط صغائر میباشند، نه کبائر. چرا که اعمال نیک و شایسته فقط گناهان صغیره را معاف میکند.
خداوند ﻷ میفرماید:
﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُکَفِّرۡ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ﴾ [النساء: 31].
این آیه به کسانی که از گناهان کبیره پرهیز میکنند، بشارت میدهد که خداوند گناهان صغیرهی آنان را میبخشد و این پاداشی است که به اینگونه افراد داده شده است، و میفرماید:
«اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد میسازیم».
از بعضی روایات نیز این نظریه تأیید میشود، رسولخدا ج میفرماید:
«الصلوات الخمس والجمعة الی الجمعة مکفّرات لما بینهن ما لم یغش الکبائر»
و حدیث بعدی نیز مؤید این مطلب است.
286 ـ (6) وعن عثمان س، قال: قال رسولُ الله ج: «ما مِن امرىءٍ مسلمٍ تحضُرُه صلاةٌ مکتوبة، فیُحسِنُ وُضوءَها وخُشوعَها ورُکوعَها؛ إلاَّ کانتْ کفَّارَةً لما قبلها من الذُّنوب، ما لم یُؤْتِ کبیرةً، وذلک الدَهرَ کلَّه». رواه مسلم([6]).
286 – (6) عثمان س گوید: پیامبر ج فرمود: «هیچ انسان مسلمان و حقگرایی نیست که وقت نماز فرض فرا رسد و وضو و خشوع و خضوع و رکوع [و سجدهی] آنرا به نحو احسن (و با رعایت آداب، سنن و غیره) انجام دهد و به کمال رساند، جز آنکه به برکت آن تمام گناهان (صغیرهی) گذشتهاش بخشیده و معاف میشود، البته به شرطی که از گناهان کبیره پرهیز کند. و این برنامهی خداوندی، اختصاص به زمان و دوران خاصی ندارد بلکه در تمام ادوار مختلف زمان ادامه دارد و مخصوص به یک نسل، یا یک زمان نیست».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
287 ـ (7) وعنه، أنَّه توضَّأ فأفرَغَ على یدیه ثلاثاً، ثم تمَضمَض واستنثرَ، ثم غسَل وجهَه ثلاثاً، ثم غسَل یدَه الیُمنى إلى المِرفَق ثلاثاً، ثم غسَل یدَه الیُسرى إلى المِرفقِ ثلاثاً، ثمَّ مَسحَ برأسِه، ثم غَسَلَ رِجلَه الیُمنى ثلاثاً، ثمَّ الیُسْرى ثلاثاً، ثم قال: رأیتُ رسول الله ج توضَّأ نحو وضوئی هذا. ثم قال: «مَن توضَّأ وُضوئی هذا، ثم یُصلِّی رکعتین لا یُحدِّثُ نفسَه فیهما بشیءٍ، غُفر له ما تقدَّم من ذنبِه» متفق علیه. ولفظه للبخاری([7]).
287- (7) از عثمان س روایت شده که وی (ظرفی پرآب خواست، آنگاه) سه بار از آن بر هردو کف دستهای خویش ریخت و آنها را شست، پس از تمیزکردن آنها، (دست راست خویش را در ظرف آب فرو برد و با آب آن) دهان و بینی خود را شست و مضمضه و استنشاق نمود، سپس سه دفعه، چهره و سه بار دست راست و سه مرتبه دست چپ خویش را تا آرنج شست، سپس سرش را مسح کرد و بعد از مسح سر، پای راست را سه بار، و بعد پای چپ را نیز سه دفعه (با استخوان برجستهای که در ابتدای ساق و انتهای پشت پا قرار دارد و به قوزک معروف است) شست.
آنگاه عثمان س گفت: دیدم که رسولخدا ج مانند این وضوی من، وضو گرفت و سپس فرمود: «هرکس بسان این وضوی من، وضو گیرد، و پس از آن دو رکعت نماز (از روی صداقت و اخلاص، و خشوع و خضوع کامل و از روی اعتقاد و عمل) بخواند و در ادای این دو رکعت، فکر خویش را به مسائل دنیوی و وساوس شیطانی و خواطر نفسانی و مواردی که ربطی به نماز ندارد، مشغول نکند (با توجه کامل و با تدبر و تعمق بخواند) گناهان (صغیرهی) گذشتهاش، بخشوده میشوند».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند، ولی لفظ حدیث از بخاری است].
288 ـ (8) وعن عُقبةَ بن عامر، قال: قال رسولُ الله ج: «ما مِنْ مسلمٍ یتوضَّأ، فیُحسِنُ وُضوءَه، ثم یقومُ فیُصَلی رکعتَین، مُقبِلاً علیهما بقلبِه ووجههِ، إلاَّ وجَبتْ له الْجَـنَّة». رواه مسلم([8]).
288- (9) عقبة بن عامر س گوید: پیامبر ج فرمود: هیچ انسان مسلمان و حقگرایی نیست که وضو بگیرد و آن را به نحو احسن و با رعایت آداب و سنن انجام دهد و به کمال رساند و پس از آن دو رکعت نماز با خشوع و خضوع کامل و از روی صداقت و اخلاص و با توجه کامل قلبی و فکری بخواند، جز آنکه بهشت برایش واجب میگردد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
289 ـ (9) وعن عمر بن الخطاب، س، قال: قال رسولُ الله ج: «ما منِکم منْ أحدٍ یتوضَّأ فیُبْلغُ ـ أو فیُسبْغُ ـ الوُضوءَ، ثم یقول: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ، وأنَّ محمَّداً عبدُه ورسولُه ـ وفی روایة: أشهدُ أن لا إلَه إلاَّ اللَّهُ، وَحْده لا شَریکَ له، وأشْهدُ أنَّ محمَّداً عَبدُه ورسولُه ـ إلاَّ فُتِحتْ له أبوابُ الجنَّة الثَّمانیَةُ، یدخُل من أیّها شاء». هکذا رواه مسلمٌ فی «صحیحه»، والحُمیَدیُّ فی «أفراد مسلم»، وکذا ابنُ الأثیر فی «جامع الأصول». وذکر الشیخ محیی الدین النَّووی فی آخر حدیث مسلم على ما رویناه، وزاد الترمذیُّ: «اللهُمَّ اجعَلنی من التَّوّابین، واجعَلنی من المتطهِّرین».
والحدیثُ الذی رواهُ محیی السنَّة / فی «الصّحاح»: «مَن توَضَّأ فأحسن الوُضوء» إلى آخره، رواه الترمذیُّ فی «جامعِه» بعینه إلاَّ کلمةَ «أشهد» قبل «أنَّ محمَّداً»([9]).
289- (9) عمر بن خطاب س گوید: پیامبر ج فرمود: «هر یک از شما وضو بگیرد و آن را به صورت کامل و با رعایت آداب و سنن و اصول و مبانی شرعی به انجام برساند و سپس بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله وأنَّ محمَّداً عبدُه ورسولُه» ـ و در روایتی وارد شده چنین بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له واشهد ان محمدًا عبده ورسوله» [از روی صداقت و اخلاص گواهی میدهم که جز «الله» معبودی به حق نیست و اوست که تنها و یگانه و بیهمتا و بیهمبر است، و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستادهی خداست]. درهای هشتگانهی بهشت برای او باز میشوند که از هر دروازهای که بخواهد، وارد آن شود.
این حدیث را مسلم در «صحیح المسلم»، حُمیدی در «أفراد مسلم» و ابن اثیر در «جامع الاصول» روایت کردهاند. و شیخ محیالدین نووی نیز در «شرح صحیح مسلم» این حدیث را بر مبنای روایت ما، ذکرکرده است و ترمذی این جملات را نیز، بعد از شهادتین اضافه کرده است: «اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین»، پروردگارا! مرا از زمرهی توبهکنندگان و پاکیزگان قرار ده.
و حدیثی را که محیالسنة، نوسیندهی مصابیح، در کتاب «صحاح» روایت کرده اینگونه است:
«من توضأ فاحسن الوضوء [ثم قال اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له واشهد ان محمداً عبده ورسوله، اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین] و همین حدیث را عیناً ترمذی در جامع خویش روایت کرده جز آنکه کلمهی «اشهد» را پیش از «محمداً» ذکر نکرده است. [و بر خلاف گمان صاحب مصابیح، این حدیث را صحیحین نقل نکردهاند، بلکه روایت ترمذی است. و در حقیقت جملهی اخیر، اعتراضی از نویسندهی مشکاة بر نویسندهی مصابیح است که وی این حدیث را جزو احادیث صحیحین نقل کرده است، حال آنکه این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
290 ـ (10) وعن أبی هریرة، قال: قال رسولُ الله ج: «إنَّ أمَّتی یُدْعَونَ یومَ القیامة غُرّاً مُحجَّلین من آثارِ الوُضوءِ. فمن استطاعَ مِنکم أنْ یُطیلَ غُرَّتَه فلیفعلْ». متفق علیه([10]).
290- (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «بیگمان امت من در روز رستاخیز در اثر برکت وضو، صورت و دستها و پاهایشان نورانی و سفید میگردد و میدرخشد و برق میزند، و ایشان را به لقب «غرة المحجلین» [یعنی دست و صورت و پا سفید] صدا میزنند و فرا میخوانند.
پس هرکس از شما میتواند، نورانیبودن و علامت خود را بیشتر کند و مقدار بیشتری از این اعضاء را بشوید، این کار را انجام دهد و از آن دریغ نکند (و علاوه از حد مفروضه، و بر شستن اعضایی که واجب است شسته شوند، مقداری از سر و بازوها و ساق را نیز بشوید و با توجه و با اهتمامی خاص و با رعایت آداب و سنن و اصول و موازین شرعی به آن پایبند باشد، تا در روز قیامت، درخشندگی و نورانیت او نیز بیشتر شود و بهتر از دیگران شناسایی و ممتاز گردد).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «غرة» در اصل به معنای چهره زیبا و سفید، و درخشنده و نورانی میباشد و به سفیدی به اندازه یک درهم در پیشانی اسب نیز «غرة» میگویند.
و «محجلین»از مادهی «تحجیل» به معنای سفیدیای است که که در چهار دست و پای اسب باشد. و منظور حدیث این است که در روز سخت و وحشتناک قیامت، یکی از اثرات و ثمرههای وضو این خواهد بود که افراد وضوکننده که پیوسته آن را با فکر و اهتمام خاصی انجام میدهند و کاملاً آداب و روش و سنن و شرایط آن را رعایت میکنند، چهرهها، دستها و پاهایشان، روشن، سفید و درخشان و نورانی خواهد بود و بدینوسیله از دیگران بازشناخته خواهند شد، پس بنابراین هرکس میخواهد درخشندگی و نورانیت او در روز رستاخیز بیشتر شود، باید مقدار بیشتری از اعضاء را بشوید و علاوه بر شستن اعضایی که واجب است شسته شوند، مقداری از سر و بازوها و ساق را نیز بشوید.
291 - (11) وعنه، قال: قال رسولُ الله ج: «تبْلُغُ الحِلْیَةُ مِن المؤمِنِ حیثُ یبْلغُ الوضوء». رواه مسلم([11]).
291- (11) ابوهریره س گوید: پیامبر س فرمود: «زیور و پیرایهی (بهشتی) فرد مؤمن و حقگرا، تا جایی است که آب وضو به آن میرسد».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «الحِلیة» این واژه را هم میتوان به «درخشندگی و سفیدی» ترجمه کرد یعنی: درخشندگی و سفیدی، و ظرافت و زیبایی انسان مؤمن در قیامت تا جایی است که آب وضو به آن میرسد. و هدف این است که در شستن صورت و دست و پا، بیشتر توجه کنید تا زیبایی و نور آن بیشتر شود.
و هم میتوان به «زیور و پیرایهی بهشتی» ترجمه کرد که ترجمهاش در بالا گذشت.
292 ـ (12) عن ثوبان، قال: قال رسولُ الله ج: «اِسْتَقیموا ولن تُحْصُوا، واعلموا أن خیرَ أعمالکم الصَّلاةُ، ولا یُحافِظُ على الوُضوءِ إلاَّ مُؤْمنٌ». رواهُ مالکٌ، وأحمد، وابنُ ماجة، والدارمیّ([12]).
292- (12) ثوبان س گوید: پیامبر ج فرمود: در کار نیک و شایسته و بر شاهراه راست و درست شریعت، استواری پیشه سازید (و چون این کار، بسی مشکل و دشوار مینماید و هرگز کسی ـ به جز انبیاء و اولیاء ـ به حقیقت و کمال این استواری نمیرسد). شما نیز بر آن هرگز مسلط نمیشوید (از اینرو بر اعمال و کردار نیک و شایسته، و گفتار و پندار خوب و بایستهی خویش، مغرور نشوید). و بدانید که بهترین و برترین عمل و کردار شما (پایبندی به) نماز است، و جز فرد مؤمن وحقگرا، کسی دیگر بر وضو محافظت و مراقبت نمیکند (و در حقیقت اهتمام به وضو، یکی از نشانههای کمال ایمان است).
[این حدیث را مالک، احمد، ابنماجه و دارمی روایت کردهاند].
293 ـ (13) وعن ابن عمر س، قال: قال رسول الله ج: «مَن توَضَّأ على طُهْرٍ، کُتِبَ له عَشرُ حَسنَاتٍ». رواه الترمذی([13]).
293- (13) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس با وجود اینکه وضو دارد، وضو بگیرد (و وضوی جدید را عبث و بیفایده نپندارد) ده پاداش و نیکی، در نامهی اعمالش ثبت و ضبط میگردد.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
294 ـ (14) عن جابر، قال: قال رسول الله ج: «مِفتاحُ الجنَّةِ الصَّلاةُ، ومفتاحُ الصَّلاةِ الطُّهور». رواه أحمد([14]).
294- (14) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: «کلید بهشت نماز است و کلید نماز، وضو میباشد [پس طهارت ظاهری شرط صحت نمازاست، خواه از بیوضویی باشد یا از جنابت و یا از رفع نجاست با نظافت که همان پاکی لباس، بدن و مکان است، و طهارت و پاکیزگی از ضروریات نماز به شمار میآید. و از آنجا که کلید بهشت نماز است، پس کلید نماز، طهارت خواهد بود].
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
295 ـ (15) وعن شبیب بن أبی رَوْحٍ، عن رجلٍ من أصحاب رسول الله أنّ رسول الله ج صلى صلاة الصُّبح، فَقَرَأ الرُّومَ، فالتبُسَ علیه. فلما صلَّى، قال: «ما بالُ أقوام یُصلُّونَ معنا لا یُحسِنون الطُّهور؟! وإنما یُلَبِّسُ علینا القرآنَ أولئک». رواه النّسائی([15]).
295- (15) شبیب ابن ابی روح از یکی از یاران پیامبرگرامی اسلام ج است، روایت میکند: روزی پیامبر ج به نماز بامداد ایستاد و شروع به تلاوت سورهی «روم» نمود، ولی در لابه لای قرائت خویش دچار التباس و اشتباه شد، از اینرو چون نمازش را به پایان رساند، فرمود: «چرا بعضی از مردمان با ما در نماز شریک میشوند و به خوبی طهارت نمیکنند (و به آن اهتمام نمیورزند و آداب و سنن و روش و شرایط آن را به خوبی انجام نمیدهند و مطابق سنت و تعالیم من وضو نمیگیرند؟ آگاه باشید که) همین مردمان هستند که باعث اشتباه و التباس ما در قرائت میشوند».
[این حدیث را نسائی روایت کرده است].
شرح: از این حدیث معلوم شد که اعمال و کردار بد و ناشایست همراهان، بر قلوب دیگران نیز تأثیر منفی میگذارد، و این یک قانون است که: هنگامیکه جامعه در ادای رسالت خود کوتاهی کنند و بر اثر آن قانون شکنیها و هرج و مرجها و ناامنیها و مانند آن به بار آید، نیکان و بدان در آتش آن میسوزند و دود آن به چشم همه میرود و این اخطاری است که پیامبراکرم ج در این حدیث به همهی مردمان و مسلمانان میکند و مفهوم آن این است که افراد جامعه نه تنها مؤظفاند وظایف خود را انجام دهند، بلکه مؤظفند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند، زیرا انجامندادن وظایف و اجرای اوامر و فرامین دقیق الهی و تعالیم وآموزههای نبوی، از جانب برخی، موجب شکست و پراکندگی جامعهی انسانی میشود و دود آن به چشم همه میرود.
حتی این مسئله به اندازهای دقیق و باریک است که اگر در نماز، برخی از مردمان، طهارت را به خوبی انجام ندهند، همین عملشان بر دلهای حقیقتبین نیز، تأثیر منفی خواهد گذاشت و آنها را هم تحتالشعاع قرار خواهد داد، اگر چه آن فرد رسولخدا ج باشد که از تقصیر و کوتاهی و گناه و معصیت مصون و محفوظ است، چنانچه خواندیم که عدم طهارت برخی، باعث اشتباه و التباس در قرائت قرآن رسولخدا ج شد.
296 ـ (16) وعن رجلٍ من بنی سُلیم، قال: عَدَّهُنَّ رسولُ الله ج فی یدی ـ أو فی یده ـ قال: «التَّسبیحُ نصفُ المیزان، والحمدُ لله یَملؤُه، والتَّکبیرُ یملأُ ما بین السَّماء والأرض، والصَّومُ نصفُ الصَّبر، والطُّّهورُ نصْفُ الإیمان». رواه الترمذی، وقال هذا حدیثٌ حَسن([16]).
296- (16) مردی از «بنیسُلیم» (که از یاران جاننثار و باوفای پیامبر ج به شمار میآید) گوید: پیامبر خدا ج دستم را گرفت و کلماتی را اینگونه در دستم بر شمرد ـ یا در دست خودش خصلتهای آتی را چنین برشمرد ـ و فرمود: «ثواب و پاداش «سبحان الله» گفتن، نیمی از ترازوی سنجش (اعمال را در روز رستاخیز) پر میکند. و ثواب گفتن «الحمد لله» کل ترازوی سنجش (اعمال نیک و شایسته) را پر میکند. و پاداش «الله اکبر» گفتن، فاصلهی میان آسمان و زمین را پر میکند. و روزه نیمی از صبر است (و نیمی دیگر، در صبر از بلا و مصیبت و از گناه و معصیت، تحقق مییابد). و طهارت و پاکیزگی بخشی مهم و اساسی از ایمان است.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن است].
297 ـ (17) وعن عبد الله الصُّنابحیّ، قال: قال رسول الله ج: «إذا توَضَّأالعبدُ المؤْمنُ فمضمض، خرجَتِ الخطایا من فیه. وإذا استَنثر، خرجَت الخطایا من أنفه. وإذا غسَل وجهَه، خرجتِ الخطایا من وجهه، حتى تخرُج من تحت أشفار عَینیه. فإذا غسَل یدَیه، خرجَت الخطایا من تحت أظفارِ یدیه. فإذا مسَح برأسِه، خرجت الخطایا من رأسِه حتى تخرج من أذُنیْه. فإذا غسَل رِجلَیه، خرجت الخطایا من رجلیه، حتى تخرُجَ من [تحت] أظفار رجلَیه. ثمَّ کان مَشیُه إلى المسجد وصلاتُه نافلةً له». رواه مالک والنسائی([17]).
297- (17) عبدالله صُنابحی س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه بندهی مؤمن و حقگرا، وضو میگیرد و دهانش را میشوید، همراه با آب، تمام گناهان دهانش خارج و زدوده میشود، و چون بینی خود را میشوید، هر گناهی که با بینی خود مرتکب آن شده با آب وضو فرو میریزد و چون صورتش را بشوید، همهی خطاها که بوسیلهی آن دچار شده، با آب وضو پاک و صاف میگردد تا اندازهای که گناهان از زیر پلکهای چشمانش فرو میریزد و چون دستانش را بشوید، هر گناهی که با دست مرتکب آن شده، با آب وضو از زیر ناخنهایش خارج میشود و هرگاه سرش را مسح کند، هر گناهی را که با سر مرتکب آن شده، با آب فرو میریزد، تا اندازهای که از گوشهایش خارج میگردد. و چون پاهایش را شست، تمام گناهانی که به وسیلهی پا انجام داده با آب وضو فرو میریزد تا اندازهای که از زیر ناخنهای پاهایش خارج میشود (تا آن که در حالی از وضو خارج میشود که از تمام گناهان صغیره پاک و پاکیزه گشته است). و گام نهادنش به سوی مسجد و نمازخواندنش، عبادتی زائد (برای رفع درجات و محو گناهان) وی میباشد.
[این حدیث را مالک و نسائی روایت کردهاند].
298 ـ (18) وعن أبی هریرة، أنَّ رسول الله ج أتى المَقبُرةَ فقال: «السَّلامُ علیْکم دارَ قوْمٍ مؤمِنین، وإنَّا إنْ شاء اللَّهُ بکم لاحِقون، ودِدْتُ أنَّا قد رأینا إخوانَنا». قالوا: أوَلَسْنا إخوانَک یا رسولَ الله؟ قال: «أنتم أصحابی، وإخوانُنا الذینَ لم یأتوا بعدُ». فقالوا: کیفَ تعرفُ من لم یأتِ بعدُ من أمَّتِک یا رسول الله؟ فقال: «أرأیتَ لو أنَّ رجلاً له خَیلٌ غرٌّ مُحجَّلة، بین ظَهْری خیلٍ دُهمٍ بُهمٍ، ألاَ یعرفُ خَیْله؟» قالوا: بلى، یا رسول الله! قال: «فإنهم یأتونَ غُراً محجَّلین من الوضوءِ، وأنا فَرَطُهم على الحوض». رواه مسلم([18]).
298- (18) ابوهریره(س میگوید: پیامبر ج به قبرستان آمد و خطاب به مردگان فرمود: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وإنّا ان شاءالله بکم لاحقون، وَددتُ إنّا قَد رأینا إخواننا»، سلام بر شما ای ساکنان مؤمن این سرزمین (گورستان)، ما هم اگر خدا بخواهد به شما خواهیم پیوست. (آن گاه فرمود:) دوست داشتم که ما برادران خود را (در دنیا) میدیدیم.
گفتند: ای رسولخدا ج! مگر ما برادران شما نیستیم؟ پیامبر ج فرمود: شما اصحاب و یاران من هستید و برادران ما کسانی هستند که هنوز نیامدهاند.
گفتند: ای رسولخدا ج! چگونه از امت خویش، کسی را که هنوز پا به عرصهی وجود نگذاشته است را میشناسی؟ پیامبر ج فرمود: به من بگوئید: اگر فردی، دارای اسبان سفیدپیشانی، که در آنها مقداری سفیدی در دست و پایشان نیز وجود دارد، در میان گروه اسبان سیاه و یکرنگی داشته باشد، آیا گمان میرود که وی اسبان خویش را از میان آنها نشناسد؟
گفتند: چرا ای رسولخدا ج! حتماً چنین اسبهایی را که صورت و دستها و پاهایشان سفید و نورانی است از میان دیگر اسبها، تشخیص خواهد داد. پیامبر ج فرمود: اینچنین نیز، امت من در قیامت در اثر برکت وضو، صورت و دستها و پاهایشان نورانی و سفید میگردند و پا به عرصهی محشر میگذارند (و ایشان را به لقب «غرة المحجلین» صدا میکنند و از دیگران بهتر شناسایی میگردند). و من نیز پیشگام و پیشاهنگ و طلایهدار و پیشقراول آنها بر آب حوض کوثر هستم.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
299 ـ (19) وعن أبی الدَّرداء، قال: قال رسول الله ج: «أنا أوَّلُ من یُؤذَنُ له بالسُّجودِ یومَ القیامة، وأنا أوَّلُ مَن یؤذَنُ له أنْ یرِفعَ رأسَه، فأنظُرُ إلى ما بَینَ یدیَّ، فأعرفُ أمَّتی من بینِ الأممِ، ومن خَلفی مثلَ ذلک، وعن یمینی مثلَ ذلک، وعن شمالی مثلَ ذلک». فقال رجل: یا رسولَ الله! کیف تعرفُ أمتَک من بین الأمم فیما بین نوحٍ إلى أُمَّتک؟ قال: «هُمْ غرٌّ محجَّلون من أثَر الوضوء، لیسَ أحَدٌ کذلک غیرُهم، وأعرِفُهم أنَّهُم یُؤتَوْنَ کتُبَهم بأَیمانِهم، وأعرِفُهم تسعى بین أیدیهِم ذُرِّیَّـتُهُم». رواه أحمد([19]).
299- (19) ابودرداء س گوید: پیامبر ج فرمود: «من نخستین فردی از میان انسانها هستم که به سجده کردن در روز قیامت اجازه مییابم، و من نخستین فردی هستم که سرم را از سجده بلند میکنم (این بخش از حدیث بیانگر حدیث «شفاعت کبری» است که پیامبر ج میفرماید: من از پیشگاه خداوند اجازه و دستور میطلبم تا به شفاعت و میانجیگری مردمان پیش خدای بپردازم. چون به پیشگاه با عظمت خداوند بار یافتم، به سجده میافتم تا وقتی که بخواهد مرا در این حال (سجده)، رها میکند، سپس ندا داده میشوم که ای محمد! سر از سجده بردار، بگو، از تو شنیده میشود، و بخواه، داده میشوی، و شفاعت کن شفاعت تو مقبول است، پس سر از سجده برمیدارم). و سپس از پیش رو و از پشت و از طرف راست و از طرف چپ (و از هر طرف که) بنگرم، امت خویش را میشناسم و آنها را به نظاره مینشینم.
مردی از جای برخاست و گفت: ای رسولخدا ج! چگونه امت خویش را از میان تمام امتها و ملتها ـ از ملت نوح گرفته تا امت خود ـ میشناسی و آنها را تشخیص میدهی؟!
پیامبر ج فرمود: آنها را به سه نشانه از دیگران باز میشناسم:
1- در اثر برکت وضو، صورت و دستها و پاهایشان نورانی و سفید است و اینگونه پا به عرصهی محشر میگذارند و کسی دیگر از چنین امتیازی برخوردار نیست.
2- و آنها را از این جهت میشناسم که (پیش از همهی ملتها) نامهی اعمالشان به دست راستشان داده میشود. (و فریاد شادی سرمیدهند و میگویند: آهای اهل محشر! بیائید و نامهی اعمال مرا بگیرید و بخوانید).
3- و آنها را میشناسم چون فرزندان ایشان، پیشاپیش آنان و در سمت راستشان، رو به جانب بهشت در حرکتاند.
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
[1]- مسلم 1/203 ح (1 – 223)، مسنداحمد 5 / 342، دارمی1/174ح653، ترمذی ح 3517، نسایی ح2437.
[2]- مسلم 1/ 219ح (41-51)، ترمذی ح 51، نسایی ح 143، مؤطاء مالک ح 55، مسنداحمد 2/277.
[3]- مسلم (1/219) ح (41 – 251)، ترمذی ح 52.
[4]- مسلم 1/216 ح (33- 245)، مسنداحمد 1/66.
[5]- مسلم 1/ 215 ح (32- 244)، ترمذی ح 2، دارمی ح 718، مؤطا امام مالک ح 31.
[6]- مسلم 1/206 ح (7 – 228).
[7]- بخاری ح 159، مسلم 1 / 204 ح (3- 226)، نسایی ح 85، مسنداحمد 1/66.
[8]- مسلم 1/ 209 ح (17- 234)، مسنداحمد 4 / 153.
[9]- مسلم 1 / 209 ح (17- 234)، ترمذی 55، ابوداود ح 169، نسایی ح 148 و ابن ماجه ح 470.
[10]- بخاری ح 136، مسلم 1/ 216 ح (35- 246)، مسنداحمد 2 / 334.
[11]- مسلم 1 / 219 ح (40- 250)، نسایی ح 149، مسنداحمد 2 / 371.
[12]- مؤطا مالک ح 36، مسنداحمد 5 / 282، ابن ماجه ح 277، دارمی ح 655.
[13]- ترمذی ح 59، ابوداود ح 62، ابن ماجه ح 512.
[14]- مسنداحمد 3/340.
[15]- نسایی ح 947، مسنداحمد 5/ 363.
[16]- ترمذی ح 3519 و قال حدیث حسن، مسنداحمد 5/ 363.
[17]- مؤطا مالک ح 30، نسایی ح 103، ابن ماجه ح 282، مسنداحمد 4/349.
[18]- مسلم 1/218 (39- 249)، نسایی ح 150، مسنداحمد 2/300.
[19]- مسنداحمد 5/199.