300 ـ (1) عن أبی هریرة، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تُقبَلُ صلاةُ منْ أحْدَثَ حتى یتوضَّأ». متفق علیه([1]).
300- (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه وضوی یکی از شما (به وسیلهی یکی از شکنندههای وضو) شکست، تا وقتی که مجدداً وضو نگیرد، نمازش قبول نخواهد شد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
301 ـ (2) وعن ابن عمر، قال: قال رسول الله ج: «لا تُقْبَلُ صلاةٌ بغَیرِ طُهورٍ، ولا صَدَقَةٌ من غُلوُلٍ». رواه مسلم([2]).
301- (2) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: هیچ نمازی بدون طهارت، و هیچ صدقه و دَهشی، از مال نامشروع و درآمد ناروا پذیرفته نخواهد شد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«غُلول» از باب «نصر» و مصدر است و در اصل به معنای خیانت در مال غنیمت است، و خیانت در هر امانت را نیز «غلول» مینامند، اما در اینجا مراد از غلول، هرآن درآمدی است که از راه ناروا و از طریق نامشروع حاصل شده باشد.
302 ـ (3) وعن علی، قال: کنتُ رجلاً مَذَّاءً، فکنتُ أستَحیی أن أسألَ النبیَّ لمِکانِ ابنتِه، فأمَرْتُ المِقدادَ، فسَألَه، فقال: «یَغْسِلُ ذَکَرَهُ ویتوَضَّأُ». متفق علیه([3]).
302- (3) علی س گوید: من مردی بودم که مذی زیادی از من خارج میشد و بدون اختیار از مجرای ادرارم آبی سفیدرنگ و چسبناک و رقیق بیرون میآمد و به خاطر جایگاه دختر پیامبر ج (که در عقد و نکاح من بود). شرم داشتم دربارهی آن از پیامبر ج سؤال کنم، از اینرو موضوع را با مقداد بن اسود س در میان گذاشتم و از او خواستم تا حکم آن را از پیامبر ج سؤال کند. او نیز از پیامبر ج سؤال کرد، پس پیامبر ج فرمود: (چون این آب نجس است) آلت تناسلیاش را بشوید و وضو بگیرد (چرا که این آب موجب باطل شدن وضو است، نه موجب جنابت و غسل جنابت).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: از آلهی تناسلی مرد، علاوه بر ادرار سه مایع دیگر نیز خارج میشود:
1- منی: آب پشت و مایعی که از غُدد تناسلی مرد به واسطهی جماع یا احتلام، یا استمناء با دست، به صورت دفق و شهوت، خارج میشود. به اتفاق علماء، این چنین آبی واجب کنندهی غسل میباشد.
2- مذی: آب سفید و رقیق و لزج و چسبناکی است که هنگام شهوت، بدون احساس لذت و فوران خارج میشود، بدون اینکه به دنبال آن سستی در بدن ایجاد شود وگاهی خروج آن حس نمیشود. زن و مرد مذی دارند و بیرون آمدن آن با تکان و فشار نیست.
3- وَدی: آب رقیق و سفید رنگی است که بدنبال ادرار از آلهی تناسلی خارج میگردد و گاهی در اثنای حمل و برداشتن اشیای سنگین نیز بیرون میشود و نجس است.
مذی و ودی موجب باطل شدن وضو هستند و کسی که چنین آبی از او خارج میشود، باید محل اصابت آن را بشوید، چون نجس است، و واجب است مجدداً وضوی خویش را بگیرد. ولی این چنین آبی، موجب جنابت و غسل جنابت نمیباشد.
303 ـ (4) وعن أبی هریرة، قال: قال رسولُ الله ج: «تَوَضَِؤُوا مِمَّا مَسَّت النارُ». رواه مسلم. قال الشَّیخُ الإمامُ الأجلُّ محیی السُّنةِ، /: هذا مَنسوخٌ بحدیث ابن عبَّاس:([4]).
303- (4) ابوهریره س گوید: از رسولخدا ج شنیدم که فرمود: «از تناول آنچه با آتش پخته شده است، مجدداً وضو بگیرید».
این حدیث را مسلم روایت کرده است. شیخ بزرگوار «محیالسنة» میگوید: این حدیث با روایت ابنعباس ـ ب ـ منسوخ گردیده است، وی میفرماید:
304 ـ (5) قال: إنَّ رسولَ الله ج أکَل کتِفَ شاةٍ ثم صَلَّى ولم یتوضَّأ. متفق علیه([5]).
304- (5) رسولخدا ج قسمتی از گوشت شانهی گوسفند (که با آتش پخته شده بود) را خورد و پس از آن نماز را بدون تجدید وضو اقامه نمود (پس با خوردن چیزهایی که با آتش پخته شوند، وضو واجب نمیگردد).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده است].
شرح: دربارهی وضوگرفتن بعد از تناول «ممّا مسّت النّار» [غذای پخته شده با آتش] امام نووی میفرماید:
جمهور علماء و اندیشمندان اسلامی بر این باورند که وضوگرفتن بعد از تناول چنین غذاهایی واجب نیست. و در مقابل احادیث و روایاتی که از آنها وضو ثابت میشود سه جواب دادهاند:
1- حکم وضوگرفتن بعد از تناول «مما مسّت النار» منسوخ شده است، به دلیل روایت ابنعباس و جابر ش که میفرماید: «کان اخر الامرین من رسول الله، ترک الوضوء مّما غیّرت النّار» [ابوداود] و احادیث بیشمار دیگری که در این زمینه وارد شدهاند و همه بیانگر نسخ این حکم هستند.
2- مراد از وضوء، وضوی اصطلاحی نیست، بلکه وضوی لغوی، یعنی شستن دست و صورت است. بدلیل روایت حضرت «عِکراش بن ذویب» س که در ترمذی «کتاب الاطعمة» باب «ما جاء فی التسمیة علی الطعام» آمده که وی گفت: «ثمّ اتینا بماءٍ فغسل رسول الله ج یدیه ومَسح ببلل کفّیه وجهه وذراعیه ورأسه، وقال: یا عِکراش! هذا الوضوء ممّا غیّرت النار».
3- حکم وضوء محمول بر استحباب است، نه وجوب. چرا که از پیامبر ج، هم وضو و هم ترک آن، ثابت است، و این خود دلیلی گویا براستحباب آن است.
ولی به هر حال نظر شیخ «محیالسنة» نویسندهی کتاب «مصابیح» بر این است که حکم وضوگرفتن بعد از تناول «مما مسّت النار» به وسیلهی حدیث ابنعباس ـ ب ـ و دیگران منسوخ است.
305 ـ (6) وعن جابر بن سَمُرَة، أنَّ رجلاً سأل رسولَ الله ج: أنتوضَّأ من لُحوم الغَنم؟ قال: «إنْ شِئتَ فتوضَّأْ، وإن شِئت فلا تتوضَّأْ». قال: أنتوضَّأُُ من لحومِ الإبِل؟ قال: «نعم! فتوضَّأْ من لحومِ الإبل». قال: أُصَلِّی فی مرابِضِ الغَنم؟ قال: «نعم». قال: أُصَلِّی فی مَبارِک الإبل؟ قال: «لا». رواه مسلم([6]).
305- (6) جابر بن سمرة س گوید: مردی از رسولخدا ج پرسید: آیا بعد از خوردن گوشت گوسفند، وضو بگیریم؟ پیامبر ج فرمود: اگر خواستی وضو بگیر و اگر خواستی وضو نگیر. گفت: آیا بعد از خوردن گوشت شتر وضو بگیریم؟ فرمود: بله، بعد از خوردن گوشت شتر وضو بگیر. [در نزد امام احمد، وضوگرفتن بعد از خوردن گوشت شتر واجب است، ولی در نزد جمهور، مراد از این وضو، وضوی لغوی است، یعنی شستن دست و صورت و دهان. و یا این حدیث محمول بر استحباب است، نه وجوب] پس ازآن، دوباره آن مرد سؤال کرد: آیا میتوانم در آغل و استراحتگاه گوسفندان نماز بخوانم؟ پیامبر ج فرمود: آری (میتوانی نماز بخوانی، چرا که خطری از ناحیهی گوسفندان، متوجهی تو نمیشود، تا فکر تو را به خود مشغول کند و مانع خشوع و خضوع و توجه قلبی و فکری تو در نماز شود).
دوباره پرسید: آیا میتوانم در طویله و استراحتگاه شتران نماز اقامه کنم؟ پیامبر ج فرمود: خیر (نمیتوانی نماز بخوانی، چرا که شتر حیوانی چَموش و رمنده است و احتمال اینکه به تو حملهور شود و صدماتی را به تو وارد کند و مانع خشوع و خضوع و توجه کامل قلبی و روحی تو شود، وجود دارد، از اینرو در اصطبل شتران نماز نخوان).
[این جدیث را مسلم روایت کرده است].
306 ـ (7) وعن أبی هریرة، قال: قال رسول الله ج: «إذا وَجَدَ أحَدُکم فی بطنِه شیئاً، فأشْکَل علیه أخَرَجَ منه شیءٌ أم لا. فلا یخرُجَنَّ من المسجِد حتى یسمَع صوتاً أو یَجِدَ ریحاً». رواه مسلم([7]).
306- (7) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هنگامی که یکی از شما در شکمش چیزی از تحرک و جنبش باد دریافت، و کار بر او مشتبه گردید که آیا چیزی از باد بیرون آمده یا خیر، پس در این صورت از مسجد بیرون نشود (و نمازش را نقض نکند) تا اینکه صدایی را بشنود و یا بویی را احساس کند (چرا که یقین با شک و تردید زائل نمیشود و الگوی شناخت در همه چیز، علم و یقین است. و غیر آن خواه ظن و گمان باشد، یا حدس و تخمین، یا شک و احتمال، هیچکدام قابل اعتماد نیست، پس نه شک و احتمالات میتواند مقیاس قضاوت و شهادت و عمل گردد، نه قرائن ظنی و نه اخبار غیرقطعی. پس تا زمانی که صدایی را نشنیدی و یا بویی را احساس نکردی و به یقین نرسیدی، وضویت نمیشکند).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
307 ـ (8) وعن عبد الله بن عبَّاس ب، قال: إنَّ رسولَ الله شَرِبَ لَبَناً فمَضمَضَ، وقال: «إنَّ له دَسَماً». متفق علیه([8]).
307- (8) ابنعباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج مقداری شیر نوشید، سپس با آب، دهانش را شست و تمیز کرد و فرمود: «براستی شیر دارای چربی است.» (بنابراین مستحب است که بعد از خوردن هر نوع خوراکی، دهان شسته شود، و بدین صورت نظافت و بهداشت دهان و دندان رعایت گردد).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
308ـ (9) وعن بُریدَة: أنَّ النبیَّ ج صلَّی الصَّلَواتِ یومَ الفتْحِ بوضوءٍ واحدٍ، ومسَحَ على خُفَّیه، فقال له عُمَر: لقد صنَعْتَ الیوْمَ شیئاً لم تکُنْ تصنعُه! فقال: «عَمْداً صنَعتُه یا عُمر!». رواه مسلم([9]).
308- (9) بریده س گوید: رسولخدا ج در روز فتح مکه، همهی نمازهای پنجگانهی فرض را با یک وضو خواند. عمر س از ایشان پرسید: امروز شما کاری کردید که تاکنون نمیکردید. رسولخدا ج فرمود: ای عمر! من به عمد و از روی قصد و اختیار، این کار را کردم (تا چنین تصور نشود که وضوکردن برای هر نماز، واجب و الزامی است).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
309 ـ (10) وعن سُوَیْد بن النُّعمان: أنَّه خرجَ مع رسول الله ج عامَ خَیبَر حتى إذا کانوا بالصَّهباءِ ـ وهی من أدْنى خیْبر ـ صَلَّى العصر، ثمَّ دعا بالأزْوادِ، فلم یُؤْتَ إلاَّ بالسَّویق، فأمرَ به فَثُرِّیَ، فأکَل رسولُ الله ج، وأکَلْنا، ثمَّ قامَ إلى المَغرِب، فمَضْمَض ومَضْمَضْنا، ثمَّ صَلَّى ولم یتَوَضَّأْ. رواه البخاری([10]).
309- (10) سوید بن نعمان س گوید: وی همراه با رسولخدا ج به جنگ خیبر بیرون شد (وآهنگ نبرد با یهودیان کرده و راهی دیار آنها شد) تا اینکه در وادی «صَهباء» در نزدیکی خیبر، نبی اکرم ج نماز عصر را اقامه کردند. آنگاه گفتند: توشهی سفر را حاضر کنند. تنها آرد نرم موجود بود. دستور دادند از آن ثَرید تهیه کردند، خود آن حضرت ج از آن ثرید خوردند و ما نیز از آن خوردیم. آنگاه برای نماز مغرب برخاستند و آب در دهان گردانیدند و ما نیز آب در دهان گردانیدیم، آنگاه به نماز ایستادند و برای نماز وضو نساختند.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «خیبر»: غزوهی خیبر در محرم سال هفتم هجرت روی داد. خیبر شهری بزرگ، دارای قلعهها و کشتزارهای فراوان بود که در فاصلهی هشتاد میل، در سمت شمال مدینه واقع شده بود، هم اینک نیز دهکدهای است که آب و هوای آن چندان مطلوب نیست. انگیزهی غزوه خیبر این بود که وقتی رسولخدا ج از جانب نیرومندترین جناح از سه گروه دشمنانشان (قریش) آسوده شدند و از جانب آنان کاملاً امنیت خاطر پیدا کردند، اراده فرمودند به حساب دو جناح دیگر برسند که یکی از آن دو جناح یهودیان بودند و جناح دیگر قبایل «نَجد»، تا امنیت و صلح و صفا استقرار تمام پیدا کند و آرامش و آسایش بر منطقه حکمفرما گردد و مسلمانان از درگیریهای خونین پیاپی فراغت یابند و بتوانند به تبلیغ رسالت الهی و دعوت مردم جهان به سوی اسلام بپردازند.
و از آنجا که شهرک خیبر، آشیانهی توطئه و خیانت و مرکز کارشکنیهای جنگی و پایگاه تحریکات و جنگافزارها بود، در خورِِآن بود که پیش از هر جای دیگر توجه مسلمانان را به خود جلب کند.
«سویق»: آرد سفید و الکشدهی گندم و جو، آرد نرم.
«فثُرِّیَ»: آرد نرم را تر و نمناک کردند و از آن ثَرید تهیه کردند. «ثرید»: نان ترید شده، آب خیسخورده در آبگوشت.
310 ـ (11) وعن أبی هریرة، قال: قال رسول الله ج: «لا وُضوءَ إلاَّ من صوتٍ أو ریحٍ». رواه أحمد، والترمذی([11]).
310- (11) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «وضو و طهارت جز با صدا (باد شکم که همراه با صدا باشد) و بوی (باد شکم که بدون صدا باشد) واجب نمیشود.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: به اتفاق تمام علما و اندیشمندان اسلامی، «صوت» و «ریح»، کنایه از تیقن حَدث و بیوضویی است، و در اینجا، حصر به اتفاق تمام علماء، حصر اضافی است، یعنی اگر به غیر از «صوت» و «ریح» خروج ریح [باد شکم] متحقق و متیقن شود، باز هم وضو میشکند.
311 ـ (12) وعن علی س، قال: سألتُ رسول الله ج عن المَذِیِّ، فقال: «مِنَ المَذِیِّ الوُضوءُ، ومن المَنِیِّ الغُسْلُ». رواه الترمذی([12]).
311- (12) علی س از پیامبر ج پیرامون حکم مذی (آبی سفیدرنگ، رقیق و چسبناک است که به هنگام شهوت و یا بدون شهوت، بدون اختیار از مجرای ادرار زن یا مرد خارج میشود، ولی بیرون آمدن آن با تکان و فشار نیست) سؤال کردم. پیامبر(ص) فرمود: از مذی، وضو واجب میشود، و از منی (آب پشت و مایعی که غُدد تناسلی مرد با دفق و شهوت و تکان و فشار، به واسطهی جماع یا احتلام، یا استمناء با دست، خارج میشود) غسل جنابت واجب میگردد. (یعنی مذی موجب باطلشدن وضو، و منی موجب جنابت و غسل جنابت است).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
312 ـ (13) وعنه، قال: قال رسول الله ج: «مفتاحُ الصَّلاةِ الطُّهورُ، وتحریمُها التَّکبیرُ، وتحلیلُها التَّسلیمُ». رواه ابوداود، والترمذی، والدارمی([13]).
312- (13) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: «کلید نماز، وضوء و طهارت (از بیوضویی، جنابت و رفع نجاست، و پاکی لباس، بدن و مکان و..). است، و تحریم آن، تکبیر (الله اکبر) است. (یعنی با گفتن الله اکبر، تمام ارتباطات با مخلوق و مسائل دنیوی و اجتماعی، فردی و اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی، از قبیل کلام، خوردن، نوشیدن و سایر امور جایز، تا پایانیافتن نماز، حرام و ناجایز میشوند). و تحلیل نماز، تسلیم (السلام علیکم ورحمة الله) است. (یعنی با گفتن «السلام علیکم ورحمةالله» شخص از نماز فراغت مییابد و تمام کارهایی که قبلاً به وسیلهی نماز برایش حرام و ناجایز بود، اکنون با گفتن سلام، همه حلال و روا میشوند).
[این حدیث را ابوداود، ترمذی و دارمی روایت کردهاند].
313 - (14) ورواه ابنماجه عنه وعن أبی سعید([14]).
313- (14) همین حدیث را ابنماجه، از علی س و ابوسعید خدری س روایت کرده است.
314 ـ (15) وعن علیِّ بن طَلْقٍ، قال: قال رسول الله ج: «إذا فَسَا أحدُکم فَلْیتوضَّأ، ولا تأتوا النِّساءَ فی أعجازِهنَّ». رواه الترمذی، وابوداود([15]).
314- (15) علی بن طَـلْق س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه بادی بیصدا از مخرج یکی از شما خارج شد، باید تجدید وضو کند، و هرگز از راه عقب (دُبُر) با همسرانتان جفت نشوید و آمیزش ننمائید (بلکه میتوانید هرگونه که خواستید نشسته، ایستاده، بررو افتاده، بر پشت افتاده و غیره، زناشویی نمائید، به شرط آنکه در قُبُل باشد، نه دُبُر)»
[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کردهاند].
315 ـ (16) وعن معاویة بن أبی سُفیان، أنَّ النبیَّ ج قال: «إنما العینانِ وِکَاءُ السَّهِ، فإذا نامَتِ العَینُ إِستَطْلق الوِکاءُ». رواه الدارمی([16]).
315- (16) معاویة بن ابی سفیان ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: بیگمان چشمان (کنایه از بیداری و هوشیاری است). بند مقعد انسان است، پس هرگاه چشم بخوابد، (و بیداری و هوشیاری زائل گردد). بند مقعد باز و روان میشود و انسان را از حالت طبیعی بیرون میکند (پس در این صورت، شخص مسلمان باید وضو بگیرد).
[این حدیث را دارمی روایت کرده است].
316 ـ (17) وعن علیّ س، قال: قال رسول الله ج: «وَکَاءُ السَّهِ العینان، فمن نام فلْیتوضَّأْ». رواه ابوداود. قال الشَّیخُ الإمامُ محیی السُّنة، /: هذا فی غیر القاعد، لما صحَّ:([17]).
316- (17) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: «بند مقعد انسان، دو چشم (بیداری و هوشیاری) است، پس هرکس خواب رفت، وضو بگیرد (چرا که بند مقعدش با خواب باز شده و وی را از حالت طبیعی خارج نموده است).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
«وِِکاء» ـ به کسر واو ـ نخی است که با آن سر مشک یا کیسه را میبندند.
«سَهِ» ـ به فتح سین مهمل و کسره هاء مخفف ـ مقعد است. و معنی آن این است که بیداری، بند مقعد و محافظ آن است چون شخص در بیداری هر آنچه از او خارج شود را احساس میکند ولی هرگاه چشم بخوابد و بیداری و هوشیاری زائل گردد، بند مقعد باز و روان میشود و انسان را از حالت طبیعی بیرون میکند و در این صورت احتمال بیرون شدن باد، بدون اینکه انسان آن را احساس کند، است.
شیخ «محیالسنة» میگوید: حکم بالا، شامل کسی که در حالت نشسته میخوابد و مقعدش به زمین چسبیده است، نمیشود (چرا که خوابیدن بر پشت و یا دراز کشیده و یا به حالت تکیه، به طوری که اگر آن چیز کشیده شود، وی میافتد، شکنندهی وضو میباشد، زیرا در تمام این موارد استرخای مفاصل صورت میگیرد و فرد را از حالت طبیعی بیرون میسازد.
اما اگر شخصی در حالت قیام، جلسه، رکوع و سجده به خواب رفت، وضویش نمیشکند، زیرا در این صورت استرخای مفاصل صورت نمیگیرد و فرد را از حالت طبیعی خارج نمیسازد).
و از برخی روایات نیز این نظریه تأیید میشود که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
317 ـ (18) عن أنسٍ، قال: کان أصحابُ رسول الله ج یَنْتظرونَ العشاء حتى تُخْفِقَ رؤوسُهُم، ثمَّ یُصلُّونَ ولا یَتَوَضَّؤون. رواه أبو داود، والترمذی، إلاَّ أنه ذکر فیه: یَنامون. بدل: یَنتظِرون العِشاءَ حتى تُخْفِقَ رُؤوسُهم([18]).
317- (18) انس س گوید: یاران رسولخدا ج به گونهای منتظر برگزاری نماز عشاء با جماعت میشدند، تا اینکه، (در حالت نشسته به خواب میرفتند و) چرت میزدند و سرهایشان فروهشته و شل و سست میشد، سپس با همان وضو، نماز میخواندند و وضویی تجدید نمیکردند.
این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند. و ترمذی به عوض عبارت «ینتظرون العشاء حتّی تخفق رئوسهم» [منتظر برگزاری نماز عشاء با جماعت میشدند، تا اینکه در حالت نشسته چرت میزدند]. واژهی «ینامون» [درحالت نشسته میخوابیدند] را روایت نموده است.
به هر حال این حدیث بیانگر این مطلب است که اگر شخصی در حالت قیام، قعود، جلسه، رکوع و سجده به خواب رفت، وضویش نمیشکند، چرا که در این صورت استرخای مفاصل و سستشدن عضلات بدن، تحقق نپذیرفته است.
318 ـ (19) وعن ابنعباس، قال: قال رسول الله ج: «إنَّ الوضوءَ على مَنْ نامَ مُضْطجِعاً، فإنَّه إذا اضْطَجَع إِسْترَخَتْ مفاصِلُه». رواه الترمذی، وابوداود([19]).
318- (19) ابنعباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: «بیگمان وضو و طهارت بر کسی واجب و لازم است که به پهلو بخوابد، زیرا آنکه بر پهلو (یا پشت) بخوابد، مفاصل و عضلاتش فروهشته و سست میشود و از حالت طبیعی خارج میگردد (و احتمال بیرون شدن باد شکم قوت مییابد، پس خوابیدن بر پشت، یا پهلو، یا دراز کشیده و یا به حالت تکیه، به طوری که اگر متّکا و بالشت کشیده شود، وی میافتد، شکنندهی وضو میباشد).
[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کردهاند].
319 ـ (20) وعن بُسْرَةَ، قالت: قال رسول الله ج: «إذا مَسَّ أحَدُکم ذَکَرَه، فلیتوضَّأ». رواه مالک، وأحمدُ، وابوداود، والترمذی، والنّسائی، وابنُ ماجة، والدارمیُّ([20]).
319- (20) بُسرة (دختر صفوان بن نوفل) ـ ل ـ گوید: پیامبر ج فرمود: «هر گاه یکی از شما آلهی تناسلی خویش را دست کشید و لمس نمود، باید وضو بگیرد.»
[این حدیث را مالک، احمد، ابوداود، ترمذی، نسائی، ابنماجه و دارمی روایت کردهاند].
320 ـ (21) وعن طَلْق بن علیّ، قال: سُئِل رسولُ الله ج عن مَسِّ الرَّجُلِ ذَکَرَه بعدَ ما یتوضَّأ. قال: «وهَلْ هوَ إلاَّ بَضْعةٌ مِنْه؟». رواه ابوداود، والترمذی، والنسائی، وروى ابن ماجة نحوه. قال الشَّیخُ الإمامُ محیی السُنَّة، /: هذا منسوخٌ؛ لِأَنَّ أبا هُریرةَ أسلَمَ بعدَ قُدومِ طلْقٍ([21]).
320- (21) طلق بن علی س گوید: از رسولخدا ج دربارهی فردی سؤال شد که وضو گرفته و پس از آن عضو تناسلی خویش را دست کشیده، آیا در اثر این لمس کردن، وضویش میشکند یا خیر؟
رسولخدا ج فرمود: (خیر، وضویش نمیشکند،) مگر جز این است که آلهی تناسلیاش نیز عضوی بسان دیگر اعضای بدنش است (یعنی همچنانکه از دست کشیدن اعضای دیگر بدن وضو نمیشکند، از دست زدن آلهی تناسلی نیز، وضو نمیشکند).
[این حدیث را ابوداود، ترمذی، نسائی و ابنماجه روایت کردهاند].
شیخ محیالسنة میگوید: این حدیث (روایت طلق بن علی س مبنی بر عدم بطلان وضو، از دست کشیدن آلهی تناسلی) با روایت ابوهریره س که در ذیل بدان اشاره خواهد شد، منسوخ است، چرا که ابوهریره س بعد از آمدن طلق بن علی س به نزد رسولخدا ج ایمان آورده است(یعنی طلق بن علی س در سال نخست هجری به خدمت رسول خدا ج شرفیاب شد و ایمان آورد، در حالی که ابوهریره س در سال هفتم هجری ایمان آورده است. و این تقدیم و تأخیر تاریخی، خود ـ البته به گمان محیالسنة ـ بیانگر نسخ حدیث طلق بن علی س است).
البته حقیقت این است که این اعتراض امام محیالسنة، کاملاً بیاساس است، چرا که به صرف تقدم اسلام طلق بن علی س بر اسلام ابوهریره س، نمیتوان به مقدمبودن سماع طلق بر سماع ابوهریره، یقین کرد، مگر آنکه با دلایل و براهین و قرائن، ثابت شود که وفات طلق، پیش از اسلام ابوهریره بوده و یا با دلائل دیگر معلوم شود که حدیث طلق با روایت ابوهریره نسخ شده است، حال آنکه احتمال دارد که طلق، حدیث را بعد از سماع ابوهریره شنیده باشد، و حدیث ابوهریره با روایت طلق منسوخ شده باشد.
پس صرفاً با دلائل ظنی، و قرائن حدسی و تخمینی نمیتوان حکم نسخ چیزی را داد، چرا که الگوی شناخت در همه چیز (خصوصاً در مسائل پیچیده و دقیق علمی، مانند نسخ سنت یا قرآن)علم و یقین، و دلائل قطعی، و براهین محکم، و قرائن عاری از شک و احتمال است، و غیرآن، خواه «ظن و گمان» باشد، یا «حدس و تخمین» و یا «شک و احتمال» هیچ کدام قابل اعتماد نیست، و نه شایعات میتواند مقیاس قضاوت و شهادت و داوری و عمل قرار گیرد نه قرائن ظنی، و نه اخبار غیر قطعی که از منابع غیر مؤثق به ما میرسد.
321ـ (22) وقد روى أبو هریرة عن رسول الله ج، قال: «إذا أفضَى أحدُکم بیدهِ إلى ذکَرِه لیسَ بینَه وبینها شیءٌ فلْیتوضَّأْ». رواه الشافعی والدارقطنی([22]).
321- (22) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما، بدون اینکه میان کف دست و آلهی تناسلیاش پرده و حائلی باشد، آن را دست کشید، باید وضو بگیرد».
[این حدیث را شافعی و دارقطنی روایت کردهاند].
322 ـ (23) ورواه النِّسائیُّ عن بُسْرَة: إلاَّ أنه لم یذکر: «لیس بینه وبینها شیء»([23]).
322- (23) همین حدیث را نسائی نیز از «بُسرة» روایت کرده است، البته با این تفاوت که وی جملهی «لیس بینه وبینها شیء»، [بدون اینکه میان کف دست و آلهی تناسلیاش پرده و حائلی باشد]. را ذکر نکرده است.
شرح: پیرامون «دست کشیدن آلهی تناسلی»:
مذهب امام شافعی این است که اگر دست زدن به آلهی تناسلی با کف دست و بدون پرده و حائلی صورت گیرد، شکنندهی وضو است. و در نزد ایشان حکم دستزدن زن به شرمگاهش نیز همین حکم را دارد.
ولی مسلک امام ابوحنیفه در این زمینه این است که: دست کشیدن به آلهی تناسلی مرد و زن، هیچ کدام شکنندهی وضو نیست.
مسلک امام احمد و امام مالک نیز در روایتی مطابق با مذهب امام ابوحنیفه است. البته روایت دوم این دو امام، مطابق رأی امام شافعی است.
دلیل امام شافعی، حدیث «بُسرة بنت صفوان»، «ابوهریره»، «عبدالله ابن عمر» و دیگران ش است. و دلیل امام ابوحنیفه، حدیث طلق بن علی، ابنمسعود، عمار بن یاسر، و دیگر بزرگان صحابه ش است.
و حضرات عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، علی، حذیفه بن یمان، سعد ابن ابی وقاص، ابودرداء، ابوموسی اشعری، عماربن یاسر، انس بن مالک، عمران بن حصین و... ش بر این باورند که دست کشیدن آلهی تناسلی و شرمگاه و نشیمنگاه، با پرده و بدون پرده، در هردو حال شکنندهی وضو نیست([24]).
323 ـ (24) وعن عائشةَ، قالت: کانَ النَّبیُّ ج یُقَبِّلُ بعضَ أزواجِه ثم یُصلِّی ولا یتوضَّأ. رواه ابوداود، والترمذی، والنسائی، وابنُ ماجة. وقال الترمذیّ: لا یَصِحُّ عند أصحابنا بحالٍ إسنادُ عُرْوَةَ عن عائشةَ، وأیضاً إسْنادُ إبراهیم التیمیّ عنها. وقال ابوداود: هذا مُرسلٌ، وإبراهیمُ التیمیّ لم یسمع من عائشة([25]).
323- (24) عایشه ـ ل ـ گوید: «پیامبر ج برخی از همسرانش را میبوسید، آنگاه بدون اینکه تجدید وضو نماید، به نماز میایستاد و مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار میشد».
این حدیث را ابوداود، ترمذی، نسائی و ابنماجه روایت کردهاند. ترمذی گوید: در نزد اصحاب ما (اهل حدیث، یا شوافع) به هیچ حال اسناد عروه از عایشه یا اسناد ابراهیم تیمی از عایشه، ثابت نیست و ابوداود گوید: این حدیث مرسل است چرا که ابراهیم تیمی از عایشه چیزی سماع نکرده است.
شرح: پیرامون مسئلهی «شکستن وضو از دست زدن به بدن برهنه زن»، علماء و اندیشمندان اسلامی با هم اختلاف نظر دارند:
احناف دست زدن به بدن زن را مطلقاً غیر ناقض وضو میدانند، مگر اینکه به مباشرت فاحشه بیانجامد. قول مشهور شوافع در این زمینه، این است که دست زدن به بدن زن مطلقاً ناقض وضو است، خواه آن زن بزرگسال و بالغ باشد، یا کوچک و خردسال، محرم باشد، یا نامحرم، با شهوت باشد، یا بدون شهوت. البته آنها در این زمینه، شرطی را نیز گذاشتهاند، و آن اینکه دستکشیدن به بدن زن، بدون پرده و حائل باشد.
امام مالک بر این باور است که دستزدن به بدن زن به سه شرط موجب بطلان وضو میشود:
1- زن بالغ و بزرگ باشد.
2- نامحرم و بیگانه باشد.
3- دست کشیدن از روی شهوت صورت گیرد.
از امام احمد نیز در این زمینه سه روایت نقل شده است که در روایتی موافق با احناف، و در روایتی دیگر، موافق شوافع و در روایتی، مسلکش مطابق با مذهب امام مالک است.
احناف به دلائل ذیل دستزدن به بدن زن را ناقض وضو نمیدانند:
الف) حدیث حضرت عایشه ـ ل ـ که در بالا بدان اشاره شد.
ب) در صحیح بخاری و مسلم از حضرت عایشه ـ ل ـ مروی است که گفت:
«در وقت نماز تهجد، من در جلوی پیامبر ج میخوابیدم و چون پیامبر ج سجده میکرد، دستش را به من میزد، تا پاهایم را جمع کنم و من نیز بر اثر تلنگر آن حضرت ج پاهای خویش را جمع مینمودم».
همین روایت با تعابیری دیگر در نسائی، مسلم، مجمع الزوائد، و دیگر کتب حدیثی آمده است.
ج) ام سلمه ـ ل ـ گوید:
«کان رسول الله (ج) یقبّل ثمّ یخرج الی الصلاة ولا یحدث وضوءًا» [معجم طبرانی اوسط].
پیامبر ج برخی از همسرانش را میبوسید، سپس به سوی نماز بر میخواست، بدون آنکه وضویی بگیرد.
و احادیث بیشمار دیگری که در این زمینه وارد شده است. و در حقیقت رأی امام ابوحنیفه به صواب نزدیکتر است. و همین نظریه را از میان مفسران، ابن جریر طبری، و ابن کثیر، نیز راجح و قوی قرار دادهاند.
«وقال الترمذی: لایصح عند اصحابنا بحالِ اسناد عروةعن عایشه»: هدف خطیب تبریزی از آوردن این عبارت تضعیف حدیث باب است. وی در تأیید این سخن، قول امام ترمذی را نقل کرده است، حال آنکه در ترمذی چنین قولی نقل نشده، بلکه امام ترمذی این حدیث را بدینگونه تضعیف نموده است: «لانّه لا یصحّ عندهم الاسناد بحال».
به هر حال حدیث حضرت عایشه ـ ل ـ، از دو طریق روایت شده است:
1- از طریق حبیب بن ابیثابت، از عروه، از عایشه.
2- از طریق ابوروق، از ابراهیم تیمی، از عایشه.
نویسندهی مشکاة المصابیح (خطیب تبریزی) و امام ترمذی، هردو طریق را به نوعی تضعیف نمودهاند. و در مرحلهی نخست گفتهاند: که سماع عروه از عایشه صحیح نیست. ولی حقیقت این است که علمای فن رجال و طلایهداران و پیشگامان پیشتاز عرصهی روایت و درایت، در این زمینه با هم اختلاف نظری ندارند که عروة بن زبیر (خواهر زادهی عایشه) از عایشه ـ ل ـ حدیث سماع کرده است.
حتی در صحیح بخاری و مسلم نیز روایاتی مبنی بر سماع عروه از عایشه موجود است.
و نیز نویسندهی مشکاة، و امام ترمذی بر این عقیدهاند که حدیث باب ضعیف است چراکه ابراهیم تیمی از عایشه حدیثی را سماع نکرده است و حدیث مرسل است. امام ابوداود نیز همانند امام ترمذی این سند را منقطع میداند و حکم به ضعیفبودن آن نموده است.
ولی باید دانست که حدیث مُرسل (هر حدیثی که راوی صحابی از آن حذف شده باشد). در نزد احناف بنا به شرایطی که در کتب علوم حدیث بیان شده است، حجت میباشد.
علاوه از این، همین حدیث در دارقطنی به صورت متصل نیز بیان شده است. امام دارقطنی در سنن خود پس از ذکر این حدیث مینویسد:
«و قد روی هذا الحدیث معاویة ین هشام عن الثوری، عن ابیالروق، عن ابراهیم التیمی، عن ابیه عن عایشة، فوصل اسناده»([26]).
324 ـ (25) وعن ابن عبَّاس، قال: أَکَلَ رسولُ الله ج کَتِفاً ثمَّ مَسَحَ یدَهُ بمِسْحٍ کان تحته، ثم قامَ فصَلَّى. رواه ابوداود، وابنُ ماجة([27]).
324- (25) ابنعباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج مقداری از گوشت شانهی (گوسفندی را) خورد، سپس با جامه و پلاسی که در زیرش قرار داشت، دستانش را تمیز کرد آنگاه از جای برخاست و نماز خواند (و وضو هم نگرفت. پس ثابت شد که با خوردن چیزهایی که با آتش پخته میشوند، وضو واجب نمیگردد).
[این حدیث را ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
325 ـ (26) وعن أُمّ سلَمةَ، أنَّها قالت: قرَّبتُ إلى النَّبیِّ ج جَنْباً مَشْوِیّاً فأکلَ منه، ثم قام إلى الصَّلاة ولم یتوضَّأْ. رواه أحمد([28]).
325- (26) اُم سلمه ـ ل ـ گوید: به رسم تعارف، پهلوی بریان شدهی (گوسفندی را) برای پیامبر ج آوردم؛ آن حضرت ج نیز از آن خورد، سپس از جای برخاست و نماز خواند و وضو هم نگرفت.
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
326 ـ (27) عن أبی رافع، قال: أشْهَدُ لقد کنتُ أَشْوِی لرسول الله ج بَطْنَ الشَّاة، ثمَّ صَلَّى ولم یتوضَّأ. رواه مسلم([29]).
326- (27) ابورافع س گوید: سوگند به خدا! خودم برای رسولخدا ج دل و جگر گوسفند را بریان میکردم (و آن حضرت ج نیز از آن میخورد) و سپس نماز میخواند و وضو هم نمیگرفت.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
327 ـ (28) وعنه، قال: أُهدِیتْ له شاةٌ، فجعلها فی القِدْر، فدخَلَ رسولُ الله ج فقال: «ما هذا یا أبا رافع؟» فقال: شاةٌ أُهْدِیَتْ لنا یا رسولَ الله! فطبختُها فی القِدْر. قال: «ناوِلْنی الذّراعَ یا أبا رافع!»، فناولْتُه الذِّراعَ. ثمَّ قال: «ناوِلْنی الذِّراعَ الآخر»، فناولتُه الذراعَ الآخر. ثم قال: «ناولنی الآخر». فقال: یا رسولَ الله ج! إنما للشاةِ ذِراعان. فقال له رسول الله ج: «أمَا إنَّک لو سکَتَّ لَناولتَنی ذراعاً فذراعاً ما سکتَّ». ثمَّ دعا بماءٍ فتمضمض فَاهُ، وغسَل أطرافَ أصابِعه، ثمَّ قام فصَلَّى، ثم عادَ إلیهم، فوجَد عندَهم لَحماً بارداً، فَأَکَلَ، ثم دَخَل المسجدَ فصلَّى ولم یَمسَّ ماءً. رواه أحمد([30]).
327- (28) ابو رافع س گوید: به من (مقداری گوشت) گوسفند به رسم هدیه و تحفه داده شد. و آن را در دیگی قرار دادم، تا پخته شود. پیامبر ج به نزدم آمد و فرمود: ابورافع! این چیست؟ گفتم: ای رسولخدا ج! (مقداری از گوشت) گوسفند است که به رسم هدیه به ما داده شده، و من نیز آن را در دیگ قرار دادم، تا بپزد.
پیامبر ج فرمود: ای ابورافع! بازویی از آن گوسفند برایم بیاور. من بازو را به ایشان دادم. دوباره فرمودند: بازوی دیگر را بیار. بازوی دوم گوسفند را نیز به حضرت ج دادم. پیامبر ج برای بار سوم تقاضای بازو کردند و فرمودند: «بازوی دیگر را بیاور» من گفتم: ای رسولخدا ج! مگر هر گوسفند چند بازو دارد (یعنی هر گوسفندی دو بازو دارد و من نیز آن دو را به شما دادم)!
رسولخدا ج فرمود: اگر تو خاموش میشدی و امتثال امر و فرمان میکردی (و نمیگفتی که بازوها تمام شده است) تا مادامی که تو ساکت و خاموش میماندی (هر بار که من میخواستم) به صورت پیاپی و به دنبال یکدیگر و پشت سرهم، برایم بازوی گوسفند میدادی.
پس از آن پیامبر ج (ظرف) آبی را طلبید. و دهان و انگشتانش را با آن شست. سپس (بدون آنکه وضویی بگیرد) نماز خواند و بعد از اینکه از نماز فارغ شد، به نزد ابورافع و خانوادهاش بازگشت و از گوشت بریان شدهی سردی که نزد آنان بود تناول فرمود و بدون اینکه وضویی بگیرد، و یا دست و دهان خویش را بشوید، وارد مسجد شد و نماز خویش را خواند.
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
328 ـ (29) ورواه الدارمی عن أبی عُبید إلَّا أنَّه لم یذکر «ثم دَعَا بِماءٍ» إلى آخره([31]).
328- (29) و همین حدیث را دارمی از ابوعبید، تا «ما سکت» روایت کرده و جملهی «ثم دعا فتمضمض فاه...» را نقل نکرده است.
329 ـ (30) وعن أنس بن مالکٍ، قال: کنتُ أنا وأُبیُّ وأبو طلحَةَ جُلوساً، فأکلْنا لحماً وخُبزاً، ثمَّ دعَوتُ بوضوءٍ، فقالا: لِمَ تتوضَّأُ؟ فقلتُ: لهذا الطعامِ الذی أکَلْنا. فقالا: أتتَوضَّأ من الطَّیِّبات؟! لمْ یتوضَّأْ منه مَن هُوَ خَیرٌ مِنک. رواه أحمد([32]).
329- (30) انس بن مالک س گوید: من و اُبی (بن کعب) و ابوطلحه (زید بن سهل انصاری) ش در مجلسی نشسته بودیم و از گوشت و نان خوردیم، آنگاه من ظرفی آب را برای تجدید وضو طلبیدم. اُبی و ابوطلحه ـ ب ـ گفتند: وضو برای چه؟ گفتم: به خاطر غذایی که هم اینک با هم خوردیم (چرا که آنها با آتش پخته شدهاند و با خوردن چیزهایی که با آتش پخته میشوند، وضو واجب میگردد).
آن دو گفتند: آیا از خوردن مواهب و روزیهای پاک و پاکیزه وضو میگیری؟ آنکه از تو برتر و بهتر بود (یعنی رسولخدا ج) از خوردن چنین چیزهایی وضو نگرفته است (پس برای تو نیز مناسب است به ایشان تأسی و اقتدا ورزی).
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
330 ـ (31) وعن ابنُ عمر ب، کان یقول: قُبْلةُ الرَّجُلِ امرأتَه وجَسُّها بیده من المُلامَسة. ومَن قَبَّلَ امرأتَه أو جَسَّها بیدهِ، فَعَلَیه الوَضوءُ. رواه مالکٌ، والشافعی([33]).
330- (31) ابن عمر ـ ب ـ میفرمود: «بوسه و دست مالیدن مرد به زن از زمرهی ملامسه است (یعنی در تحت آیه قرآنی «اَو لامستم النساء» داخل است، گویا ابن عمر «لامستم» را بر لمس با دست محمول میکند و برای آن از قرائت «اولَمَسْتُمْ» استدلال میکند و میگوید: اطلاق لفظ «لمس» فقط به لمس با دست اختصاص مییابد) از اینرو هرکس زنش را ببوسد، یا او را با دستش بمالد، بر او وضو واجب میگردد.
[این حدیث را مالک و شافعی روایت کردهاند].
شرح: مذهب امام ابوحنیفه این است که مراد از «اولامستم النساء» فقط جماع (مقاربت جنسی) است، و واژهی «لامستم» یا «لَمستم» کنایه از جماع و همبستری است.
ابن جریر طبری میگوید:
«این رأی به صواب نزدیکتر است، به دلیل صحت این خبر وارده از پیامبر ج که ایشان برخی از زنان خویش را میبوسید و سپس نماز میخواند، بیآنکه وضو بگیرد».
و ابنکثیر نیز که یکی از مفسران ماهر و خبره و یکی از طلایهداران و پیشقراولان عرصهی تفسیر و تحقیق علوم و مسائل قرآنی است، نیز این رأی را ترجیح داده است، چرا که روایات و احادیث بیشماری از شخص پیامبر ج ثابت است، مبنی بر اینکه از بوس و دست کشیدن زن، وضو نمیشکند.
و در حقیقت؛ در خصوص مسئلهی لمس و دست کشیدن زن، و نقض وضو، هیچ روایتی از شخص خود پیامبر ج وجود ندارد، بلکه در مقابل آنها، بر عدم وجوب وضو، دلائل زیادی از شخص خود پیامبر ج موجود است. حتی حافظ ابن جریر طبری و دیگر بزرگان مفسرین، با سند صحیح، قول ابنعباس ـ ب ـ(کسی که ماهر و دانا به اصول و موازین، و حقائق و دقائق، و اسرار و رموز قرآنی است). را نقل کرده که وی گفته است:
«در آیهی «لامستم النساء» مراد جماع و همبستری است، نه لمس به دست.»
331 ـ (32) وعن ابنمسعود، کان یقول: مِنْ قُبْلةِ الرَّجُلِ إمرَأَتَه الوضوءُ. رواه مالکٌ([34]).
331- (32) ابنمسعود پیوسته میفرمود: «از بوسه گرفتن مرد از زنش، وضو واجب میگردد.»
[این حدیث را مالک روایت کرده است].
332 ـ (33) وعن ابن عمر، أَنَّ عمر بن الخطاب، س، قال: إنَّ القُبْلَةَ من اللَّمْسِ، فَتَوَضَّؤُوا منها([35]).
332- (33) ابن عمر ـ ب ـ گوید: عمر س گفت: بوسهگرفتن از زن، از لمس است (یعنی در تحت آیه قرآنی «اَولامستم النساء» داخل است، و اطلاق لفظ لمس فقط به لمس با دست و بوسهگرفتن اختصاص مییابد). پس هرگاه یکی از شما زنش را بوسید، باید وضو بگیرد.
[این حدیث را دارقطنی روایت کرده است].
چنانکه مشخص است، تمام این احادیث، موقوف بر صحابه ش است، و طبق قواعد حدیثی، هرگاه قول صحابی، با خلاف و انکار صحابهی دیگر، روبرو شد، به عنوان مسئلهی اجماعی، تقلید آن واجب نیست، و در این صورت مجتهد باید در جستجو ترجیح یکی از گفتهها به زیادت قوتی که در آن وجود دارد باشد، اگر عامل ترجیح دیده شد، عمل بر قول ترجیح یافته، واجب است، در غیر اینصورت، آنکه به این مسئله دچار شده است، با فیصلهی غالب گمانش به صحت یک قول، در انتخاب یکی از دو قول مختار است.
و در این مسئله نیز عامل ترجیح، یافته میشود چرا که از شخص خود پیامبر ج ثابت است که ایشان برخی از زنان خویش را میبوسید، و سپس نماز میخواند، بیآنکه وضو بگیرد.
333 ـ (34) وعن عمر بن عبد العزیز، عن تمیم الداریّ، قال: قال رسولُ الله ج: «الوُضوءُ من کُلِّ دمٍ سائلٍ». رواهما الدارقطنی، وقال: عمر بن عبد العزیز لم یَسمَعْ من تمیم الدَّاریِّ ولا رآه، ویزیدُ بن خالد، ویزیدُ بن محمَّد مجهولان([36]).
333- (34) عمر بن عبدالعزیز از تمیم داری، روایت میکند که وی گفت: رسولخدا ج فرمود: «وضو و طهارت از هر خون جاری و روانی واجب میگردد».
[این حدیث را دارقطنی روایت کرده و گفته است: عمر بن عبدالعزیز، نه تمیم داری را دیده و نه از وی سماع حدیث نموده است. و یزیدبن خالد، و یزید بن محمّد (هر دو که در سلسله سند این حدیث میباشند، افرادی) مجهول هستند].
شرح: در نزد احناف، هرگونه نجاستی از هر قسمت بدن خارج شود، شکنندهی وضو خواهد بود، برابر است که خروج نجاست از روی عادت باشد یا به سبب بیماری.
پس در نزد احناف خارجشدن خون، چرک و زردآب که از هر قسمت بدن خارج گردد، و به جاهایی تجاوز نماید که حکم پاکی و پاکیزگی را داشته باشد، وضو را میشکند. پس خونی که از بدن بیرون آمده و جریان داشته باشد و به چنین جایی از بدن برسد که شستن آن هنگام وضو یا غسل فرض میباشد، شکنندهی وضو است فرقی نمیکند که این خون از بینی بیرون آید یا از جایی دیگر.
مذهب امام احمد حنبل نیز مطابق با مسلک امام ابوحنیفه است.
ولی امام مالک بر این باور است که فقط نجاستی شکنندهی وضو است که هم نجاست، معتاد باشد و هم محل خروجش، مانند ادرار و مدفوع.
بنابراین، استفراغ و خونی که از بینی یا از جایی دیگر بیرون میآید، ناقض وضو نیست، چرا که محل خروج آنها معتاد نیست.
و امام شافعی بر این عقیده است که معتادبودن مخرج ضروری است، لیکن معتاد بودن خارج شونده، ضروری نیست. لذا اگر از دو راه انسان چیزهای غیر معتادی علاوه از ادرار، مدفوع، منی، مذی، ودی، باد شکم و... بیرون شود، در نزد امام شافعی ناقض وضو خواهد بود. در حالی که در نزد امام مالک چنین چیزهایی علاوه از ادرار و مدفوع و... ناقض وضو نیست، چراکه خارج شونده، معتاد و از روی عادت نیست.
اما هردو امام (مالک و شافعی) بر این قضیه با هم اتفاق نظر دارند که خارجشدن نجاست از غیر دو راه انسان، مانند استفراغ، خون و... شکنندهی وضو نیست.
احناف علاوه از حدیثی که دارقطنی به تضعیف آن پرداخته است، به احادیث صحیح و بیشمار دیگری استدلال جستهاند که در حقیقت مبنای استدلال آنها در این زمینه، بر این احادیث است، نه بر حدیث باب.
در ذیل به چند مورد از این احادیث اشاره میشود:
1- عایشه ـ ل ـ گوید:
پیامبر ج فرمود: «مَن اَصابه قیءٌ او رُعاف، او قَلسٌ، او مذیٌ فلینصرف، فلیتوضّأ ثم لیبن علی صلاته وهو فی ذلک لا یتکلم» [ابنماجه]
«هر کس در نماز استفراغ کرد، یا از بینیاش خون روان شد، یا استفراغ بر وی غلبه کند، ویا از آله تناسلی اش مذی بیرون آید، باید از نماز خویش بیرون شده، و مجدداً وضو گیرد. سپس بر نمازش بنا کند، البته به شرطی که در این اثنا سخنی نگفته باشد».
2- معدان بن ابی طلحه روایت میکند که ابودرداء س گفت:
«انّ رسول الله ج قاءَ فتوضأ، فَلقیتُ ثوبان فی مسجد دمشق، فذکرتُ ذلک له، فقال صدق انا صببتُ له وضوءه» [ترمذی]
رسولخدا ج استفراغ کرد، سپس وضو گرفت (معدان گوید:) من در مسجد دمشق با ثوبان ملاقات کردم و این موضوع را با او در میان گذاشتم. وی گفت: ابودرداء س راست گفته، چرا که من خودم، آب وضو را برای رسولخدا ج ریختم.
3- نافع گوید:
«انّ عبدالله بن عمر ـ ب ـ، کان اذا رعف، انصرف فتوضأ ثمّ رجع فبنی ولم یتکلّم». [مؤطا مالک، مؤطا امام محمد]
عبدالله بن عمر ـ ب ـ چون در نماز، دچار عارضهی خون دماغ میشد، از نماز بیرون شده و وضو میگرفت سپس برگشته و بر نمازش بنا مینمود و در این فاصله با کسی سخن نمیزد.
[1]- بخاری ح 135، مسلم 1/204 (2- 225)، ابوداود ح 60، ترمذی ح 76، مسنداحمد 2/303.
[2]- مسلم 1/204 (1- 224)، ترمذی ح 1، ابن ماجه ح 272، مسنداحمد 2/39، ابوداود به نقل از «ابوالملیح» از پدرش ح 59، نسایی ح 139.
[3]- بخاری ح 132، مسلم 1/247 ح (17- 303)، مسنداحمد 1/80 و این حدیث در کتابهای سنن با طرق مختلف و با الفاظ گوناگون روایت شده است.
[4]- مسلم 1/272 ح (352)،ترمذی ح 79، نسایی ح 175، مسنداحمد 2/265.
[5]- بخاری ح 207، مسلم 1/273 ح(91- 354)، ابوداود ح 190، مسنداحمد 1/267.
[6]- مسلم 1/275 ح(97- 360)، مسنداحمد 5/ 86.
[7]- مسلم 1/ 276 ح (99- 362)، ابوداود ح 177، مسنداحمد 2/414.
[8]- بخاری ح 211، مسلم 1/ 274 ح (95-358)، ترمذی ح 89، نسایی ح 187، ابوداود ح 196، ابن ماجه ح 501، مسنداحمد 1/223.
[9]- مسلم 1/ 232 ح (86-277)، ابوداود ح 172، ترمذی ح 61، نسایی ح 133، مسنداحمد 5/ 351.
[10]- بخاری ح 209، ابن ماجه ح 492، مؤطا مالک ح 20، مسنداحمد 3/488.
[11]- مسنداحمد 2/ 471، ترمذی ح 74، ابن ماجه ح 515.
[12]- ترمذی ح 114 و قال: حدیث حسن صحیح .، ابن ماجه ح 504، مسنداحمد 1/109 و 110.
[13]- ابوداود ح 61، ترمذی ح 3 و قال: أصح شئ فی هذا الباب و أحسن.، دارمی ح 687، مسنداحمد 1/123.
[14]- ابن ماجه ح 275 و به روایت ابوسعید ح 276.
[15]- ابوداود ح 205، ترمذی ح 1166.
[16]- دارمی ح 722، مسنداحمد 4/97.
[17]- ابوداود ح 203، ابن ماجه ح 161، مسنداحمد 1/111.
[18]- ابوداود ح 200، ترمذی ح 78.
[19]- ابوداود ح 202، ترمذی ح 77، مسنداحمد 1/ 256.
[20]- مؤطا مالک ح 58، مسنداحمد 6/406، ابوداود ح 181، ترمذی ح 82 و قال: حسن صحیح .، ابن ماجه ح 479، دارمی ح 724.
[21]- ابوداود ح 182، ترمذی ح 85 و قال: أحسن شئ روی فی هذا الباب .، ترمذی ح 483، مسنداحمد 4/22.
[22]- مسند شافعی ص (12-13)،دار قطنی ح6 از باب «ما روی فی لمس القبل و الدبر»، مسنداحمد 2/333.
[23]- نسایی با عبارت «إذا أفضی» روایت نکرده بلکه از بُسرة با روایت «إذا مسّ أحدکم ذکره ...» ح 163 نقل کرده است.
[24]- شرح معانی الآثار ج 1ص40، مؤطا امام محمد ص 50.
[25]- ابوداود ح 179، ترمذی ح 86 و به نقل از علی بن مدینی گفته است: «ضعف یحیی بن سعید القطان هذا الحدیث و قال هو شبه لا شئ» و نیز ترمذی گفته است: «سمعت محمد بن اسماعیل [البخاری] یضعف هذا الحدیث»، نسایی ح 170 و قال: لیس فی هذا الباب أحسن منه»، ابن ماجه ح 502، مسنداحمد 6/210.
[26]- اعلاء السنن ج1 ص182.
[27]- ابوداود ح 189، ابن ماجه ح 488.
[28]- مسنداحمد 6/307، ترمذی ح 1829 و قال: حسن صحیح غریب من هذا الوجه.
[29]- مسلم 1 / 274 ح (94- 357).
[30]- مسنداحمد 6/392.
[31]- دارمی ح 44، مسنداحمد 2/48.
[32]- مسنداحمد 4/30.
[33]- مؤطا مالک: کتاب الطهارة ح 64، مسند شافعی ص 11.
[34]- مؤطا مالک: کتب الطهارة ح 65.
[35]- دار قطنی ح 37 . باب «صفة ما ینقض الوضوء».
[36]- دار قطنی ح 27 باب «الوضوء من الخارج».