391 ـ (1) عن أبی هریرةَ، قال: قال رسول الله ج: «إذا استَیقَظَ أَحَدُکُم من نَومه فلا یَغْمِسْ یَدَه فی الإناءِ حتى یغسلَها، فإنَّه لا یَدْرِی أینَ باتَتْ یَدُه». متفقٌ علیه([1]).
391- (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «شما هر وقت از خواب بیدار شدید، پیش از آنکه دست خویش را داخل ظرف آب وضو کنید، آن را بشوئید، زیرا هیچ یک از شما نمیداند که در وقت خواب، دست وی کجا بوده است؟ (پس مستحب است که قبل از شروعکردن وضو، دستها خوب شسته شود).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
دربارهی اینکه حکم شستن دستها دارای چه درجهای از مراتب وجوب، فرض یا سنّت است، اختلاف نظر وجود دارد. احناف بر این باورند که اگر نجسبودن دستها یقینی باشد، شستن آنها، فرض، واگر ظن غالب باشد، شستن دستها، واجب، و اگر شک باشد، مسنون، و در غیر اینصورت مستحب است.
امام احمد، اسحاق بن راهویه و داود ظاهری، این حکم را برای وجوب میدانند و امام شافعی بر سنتبودن آن و امام مالک بر مستحب بودن این حکم، معتقدند.
392 ـ (2) وعنه، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا اسْتَیقَظَ أحدُکم مِنْ منامِه فَلْیَسْتَنْثِرْ ثلاثاً، فإنَّ الشیطانَ یَبِیتُ على خَیشُومِه». متفق علیه([2]).
392- (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه از خواب بیدار شدید و وضو گرفتید، بینی خویش را سه دفعه خوب بشویید، چرا که شیطان، شبها در قسمت بُن بینی به سر میبرد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«یَبیت» از مادهی «باتَ»: شب در آنجا ماند، چه بخوابد و چه نخوابد. «خَیشوم»: بُن بینی، اندرون بینی.
به احتمال زیاد، مراد از «شب ماندن شیطان در قسمت بالای بینی انسان»، همان کثافتیها و آلودگیهای بینی است، زیرا همانطوری که فرشتگان معصوم و مقرب الهی با طهارت و پاکیزگی، ذکر و یاد خدا، و مکانهایی پاک و مقدس که در آنها ذکر و یاد خدا و عبادت و پرستش او تعالی میشود، مناسبت و الفت و تعلق دارند، همچنین شیاطین و اهریمنان که خود موجوداتی خبیث و پلید اند، با آلودگیها و کثافتیها و اماکن کثیف و غیر بهداشتی مانند توالتها، قسمت بالای بینی، مناسبت و محبت، و عشق و الفت دارند، و مراکز و جایگاه آنها در چنین جاهایی است و به آن علاقهمند هستند، از اینرو رسولخدا ج به امت خویش تعلیم میدهد که هرگاه از خواب بیدار شدند و وضو گرفتند، سه بار بینی خویش را بشویند، چون کثافتیها و آلودگیها و اشیای موذی و مضر و میکروبها، شبها در قسمت بالای بینی انسان جمع میشوند.
پس میتوان گفت که ذکر شیطان در این حدیث، کنایه از کثافتیها و آلودگیها و میکربهایی است که شبها در وقت خواب، در قسمت بالای بینی جمع میشوند.
393 ـ (3) وقیل لعبد الله بن زیدٍ بن عاصم کیفَ کان رسولُ الله ج یَتَوَضَّأ؟ فدَعا بوَضُوءٍ فَأفرَغَ عَلى یَدَیهِ فَغَسَلَ یَدَیهِ مَرَّتین مَرَّتین، ثُمَّ مَضْمَض واستَنْثَرَ ثلاثاً، ثمَّ غَسَلَ وَجهَه ثَلاثاً، ثُمّ غَسَلَ یَدَیْهِ مَرَّتین مرَّتین إلىَ المِرفَقَینِ، ثمَّ مسحَ رأسَه بیدَیه، فَأقْبَل بِهِما وأَدْبَرَ، بَدَأَ بمقدَّم رَأسهِ، ثمَّ ذهَب بهما إلى قَفاه، ثمَّ رَدَّهُمَا حتى یَرجِعَ إلى المکان الَّذِی بَدَأَ مِنهُ، ثمَّ غَسَلَ رِجْلَیهِ. رواه مالک، والنسائی. ولأبی داود نحوُه ذکره صاحب «الجامع»([3]).
393- (3) مردی از عبدالله بن زید بن عاصم س دربارهی کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج سؤال کرد. او نیز در پاسخ ظرف پرآبی را برای وضو طلبید و بدینگونه وضوی رسولخدا ج را برای آنان به تصویر کشید: وی دو دفعه آب را بر هردو کف دستهایش ریخت و آنها را شست و پس از تمیزکردن آنها، سه بار دهان و بینی خود را شست، سپس سه بار صورتش را شست، و پس از آن دستهایش را تا آرنج دو بار شست، پس از آن سرش را مسح کرد و دستهایش را یکبار (ازجلو) بر سرش مالید و به عقب برگرداند، اینطور که دستهایش را از جلوی سر به پشت، و از پشت سر به جلو کشید، و در آخر، پاهایش را (با قوزک) شست.
[این حدیث را مالک و نسائی روایت کردهاند. و نویسندهی «الجامع» [ابن اثیر] گفته: ابوداود نیز حدیثی بدین معنی روایت کرده است].
394 ـ (4) وفی المتَّفق علیه: قیل لعَبد الله بن زید بن عاصم: تَوَضَّأْ وُضُوءَ رسول الله ج، فَدَعَا بِإِنَاءٍ، فَأکْفَأَ منه على یَدَیهِ، فَغَسَلَهُما ثلاثاً، ثمَّ أدخل یدهُ فاستخرجها، فمَضمض واستنشقَ من کَفٍّ واحدة، ففَعل ذلک ثلاثاً، ثم أدخلَ یده فاستخرجها، فغسَل وجهَه ثلاثاً، ثمَّ أدْخل یده فاستخرجها، فغسل یدیهِ إلى المِرفقَین مرتین مرتین، ثمَّ أدْخلَ یدَه فاستخرجها، فمَسَح برأسه، فأقْبل بیدَیه وأدْبرَ، ثمَّ غسلَ رجلَیه إلى الکعَبین، ثمَّ قال: هکذا کان وُضُوءُ رسولِ اللَّهِ. ـ وفی روایةٍ: فأقبلَ بِهِما وأدبرَ، بَدَأ بمقدَّم رأسه، ثمَّ ذهب بهما إلى قفاه، ثمَّ ردَّهما حتى رجَع إلى المکانِ الذی بدَأ منه، ثُمَّ غَسَل رِجلَیهِ. ـ وفی روایة: فمَضمَضَ واستنشقَ واستَنثرَ ثلاثاً بثَلاث غَرَفات من ماءٍ. ـ وفی روایةٍ أُخرى: فمضمضَ واستنشق من کَفَّةٍ واحدة، ففعلَ ذلک ثلاثاً. ـ وفی روایةٍ للبخاری: فَمَسَحَ رأسه فأقبَل بهما وأدْبر مرَّة واحدة، ثمَّ غسل رجلیه إلى الکعبین. ـ وفی أخرى له: فمَضمضَ واستَنثرَ ثلاث مرات من غُرْفةٍ واحِدَةٍ([4]).
394- (4) و در بخاری و مسلم چنین آمده است: «از عبدالله بن زید بن عاصم س دربارهی کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج سؤال شد، وی به خاطر اینکه به نحو احسن و به صورت عملی وضوی رسول الله ج را برای ایشان به تصویر بکشد و برایشان آموزش و تعلیم دهد، ظرف پر آبی برای وضو خواست، آنگاه سه بار آب را بر هردو کف دستهایش ریخت و آنها را شست، پس از تمیزکردن آنها، دست خویش را در ظرف آب فرو برد و با یک مشت آب، دهان و بینی خود را شست، و این کار را سه مرتبه تکرار نمود، سپس دستش را در ظرف آب فرو کرد و سه بار صورتش را شست پس از آن دوباره دستش را در ظرف آب فرو برد و دستهایش را هریک دو بار با آرنج شست. بعد از آن دستش را در ظرف آب فرو کرد و سرش را مسح نمود و دستهایش را (از جلوی سر) بر سرش کشید و به عقب برگرداند.
و در آخر پاهایش را با قوزک شست، آنگاه عبدالله بن زید س گفت: کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج چنان بود که برایتان به طور عملی به تصویر کشیدم.
و در بعضی روایات آمده است: «عبدالله بن زید س، سرش را از جلوی سر مسح نمود اینگونه که دستهایش را از جلوی سر به پشت، و از پشت به جلو کشید، بعداً پاهایش را شست».
و در روایتی دیگر آمده است: «عبدالله بن زید س (دستش را در ظرف آب فرو کرد و) سه بار دهان و بینی را با سه مشت آب شست، و هر بار بینی را هم تمیز میکرد».
و در بعضی از روایات میخوانیم: «عبدالله بن زید با یک مشت آب، دهان و بینی را شست و این کار را سه بار تکرار کرد».
و در روایت بخاری آمده است: «عبدالله بن زید س (دستش را در آب فرو کرد و) سرش را مسح نمود و دستهایش را یکبار بر سرش مالید و به عقب برگرداند، و در آخر پاهایش را با قوزک شست.» و در روایتی دیگر از بخاری آمده است: «عبدالله بن زید س با یک مشت آب، سه بار دهان و بینی خود را شست».
395 ـ (5) وعن عبد الله بن عبَّاس س،، قال توضَّأ رسولُ الله ج مَرَّةً مَرَّةً، لم یَزِدْ على هذا. رواه البُخاری([5]).
395- (5) عبدالله بن عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج وضو گرفت و هر عضو خویش را بیشتر از یک بار نشست.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
396 ـ (6) وعن عبد الله بن زیدٍ: أنَّ النبیَّ توضَّأ مَرَّتین مَرَّتینِ. رواه البخاری([6]).
396- (6) عبدالله بن زید س گوید: پیامبر ج وضو گرفت و هر عضو خود را دو بار شست.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
397 ـ (7) وعن عثمانَ، س، أنَّه توضَّأ بالمَقَاعد. فقال: ألا أُرِیَکُم وضوءَ رسولِ الله ج؟ فَتَوَضَّأ ثَلاثاً ثَلاثاً. رواه مسلم([7]).
397- (7) از عثمان س روایت است که وی در مکان اجتماع و گردهمایی مردم وضو گرفت و خطاب به آنان گفت: آیا به شما کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج را نشان دهم؟ آنگاه وضو گرفت و هر عضوی از اعضای وضو را سه بار شست.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «مَقاعد»: به احتمال زیاد نام مکانی در شهر مدینه است. گویند: حضرت عمرس در بیرون مسجد، مکانی برای اجتماع و گردهمایی مردم بنا کرد، تا مردم در آنجا به رجز خوانی، سرودن اشعار، نقل حکایات و غیره بپردازند.
از مجموع روایات و اخبار رسیده به ما دربارهی کیفیت و چگونگی وضوی پیامبر ج معلوم میشود که عادت و معمول آن حضرت ج چنین بود که هر عضو را سه بار میشست، و یک بار بر سر مسح میکرد.
اینطور که دستهایش را یکبار بر سرش میمالید و به عقب بر میگرداند، ولی گاهی نیز اتفاق میافتاد که هر عضو را فقط یک بار یا دو بار میشست، تا به تمام مسلمانان و نمازگزاران بفهماند که اگر هرعضو یک یا دو بار شسته شود، وضو جایز و درست است، و خلل و نقصی در صحت و درستی وضو ایجاد نخواهد شد.
و در حقیقت پیامبر ج کارهای جایز را یکبار یا دو بار انجام داده است، تا مردم گمان نکنند که این کارها حرام و ناجایز هستند، ولی بر کارهای سنت و واجب دوام داشته است.
در اینجا هم پیامبر ج با دوام بر سه بار شستن هرعضو به ما نشان داده است که سه بار شستن هر عضو بهتر و سنت است. و با یکبار یا دو بار شستن هر عضو، نیز جایز بودن آن را اعلام داشته است.
و اگر میبینیم که در کیفیت و چگونگی مضمضه (شستن دهان) و استنشاق (شستن بینی) و مسح سر، روایات مختلف و گوناگون است، همه برای بیان جواز است، و گر نه عادت و معمول آن حضرت ج چنین بود که هر عضو را سه بار میشست، و یکبار بر سر (از جلو به پشت و از پشت به جلو) مسح میکرد.
398 ـ (8) وعن عبد الله بن عَمْرٍو، قال: رَجَعنَا مَعَ رسولِ الله ج من مَکَّةَ إلى المدینة، حتى إذا کُنَّا بماءٍ بالطریق تَعجَّلَ قومٌ عِندَ العَصْرِ، فَتَوَضَّؤوا وَهُم عُجَّالٌ، فَانتَهَیْنا إلَیهِم وأعقابُهم تلوحُ لم یَمَسَّها الماءُ، فقال رسولُ الله ج: «وَیْلٌ للأعقابِ مِنَ النَّارِ، أسبِغُوا الوُضَوءَ». رواه مسلم([8]).
398- (8) عبدالله بن عمرو س گوید: در سفری که با رسولخدا ج بودیم و از مکهی مکرمه به مدینهی منوره باز میگشتیم، چون در میانهی راه به آبی رسیدیم، برخی از همراهان و همرکابان از عجله و شتاب کارگرفتند و با عجله و شتاب و بدون رعایت آداب و سنن، و شرایط و اصول، وضو گرفتند. و هنگامی که ما بدانها رسیدیم، دیدیم که پاشنهی پاهایشان بر اثر خشکی نمایان و هویدا است.
آنجا بود که رسولخدا ج فرمود: «وای به حال کسانی که پاهایشان را در وضو خوب نمیشویند. چنین کسانی به عذاب شدید و سخت دوزخ گرفتار خواهند شد. پس شما نیز وضوی خوب و کامل و با رعایت شرایط و اصول و آداب و سنن بگیرید و آب را به تمام اعضای واجبالغسل برسانید و فرض و واجب و سنت و مستحب آن را رعایت کنید».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
399 ـ (9) وعن المُغیرةِ بن شُعبة، قال: إنَّ النبیَّ توضَّأ فَمَسَحَ بِنَاصِیَتِه وعَلَى العِمامةِ وعلى الخُفَّین. رواه مسلم([9]).
399 - (99) مغیرة بن شعبه س گوید: پیامبر ج وضو گرفت و بر موی پیشانی (یعنی به اندازهی موی پیشانی) و عمامهی خویش مسح کرد و (به جای شستن پاها) بر موزهها مسح نمود.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: بر پایهی این حدیث و احادیثی دیگر، میتوان گفت که مسلک امام احمد، اوزاعی، اسحاق، وکیع بن جراح، این است که اکتفای مسح بر عمامه جایز است.
امام شافعی بر این باور است که اکتفا نمودن به مسح بر عمامه جایز نیست، بلکه پس از مسح مقدار مفروض، به خاطر سنت استیعاب [سنت مسح تمام سر] میتوان بر عمامه مسح نمود.
امام ابوحنیفه و امام مالک معتقدند که اکتفانمودن به مسح بر عمامه جایز نیست و علاوه از آن، پس از مسح مقدار مفروض نیز با مسح بر عمامه، سنت استیعاب [سنت مسح تمام سر] ادا نمیگردد. البته از مجموع تمام روایات و اخباری که در این زمینه آمدهاند، میتوان چنین برداشت کرد که آن حضرت ج هیچگاه تنها بر عمامه مسح نکرده است، بلکه مقدار مفروض سر را مسح میفرمود و بعد با دست خود بر عمامه مسح نموده است. و این عمل نیز برای بیان جواز بوده است.
و در حقیقت پیامبر ج این کار را انجام داده تا مردم گمان نکنند که این کار حرام و ناجایز است و با انجام این کار، جایز بودن آن را اعلام داشته است.
چنانچه در همین حدیث مورد بحث نیز، وارد شده است که پیامبر ج هم بر موی پیشانی مسح نموده و هم بر عمامه. یعنی تنها بر عمامه مسح نکرده است، بلکه مقدار مفروض سر را مسح کرده و بعد با دست خود بر عمامه مسح نموده است.
«مسح بر موزه»: هرکس وضو بگیرد و پس از گرفتن وضو، موزه بپوشد، آنگاه وضوی او باطل شود و بخواهد دوباره وضو بگیرد میتواند در صورتی که مقیم باشد، مدت بیست و چهار ساعت به جای شستن پاها، روی همان موزه مسح کند، و در صورتی که مسافر باشد، مدت سه شبانهروز میتواند روی همان موزه مسح کند، که این بخششی از سوی خداوند متعال است و به وسیلهی آن بر بندگانش آسان گرفته و دشواری را از آنان برداشته است، چرا که این کار به خصوص در روزهای سرد زمستان که هوا بسیار سرد است و شستن پاها با آب سرد مشکل است، وضو را آسانتر میکند.
فقهاء و صاحبنظران اسلامی برای مسح بر موزه شرایطی را در نظر گرفتهاند که شماری از آنها عبارتند از:
- موزه به گونهای باشد که بتوان با آن به راحتی راه رفت (منظور موزههای چرمی یا چارق است).
1- در موزه شکافی به اندازهی سه انگشت یا بیشتر نباشد.
2- چندان ضخیم و زبر باشد که پوست پا پیدا نباشد و هنگام مسح، رطوبت دست به پا نرسد (مانند چرم و نمد).
3- موزه را بعد از وضو و شستن هردو پا بپوشد.
4- خفین باید تا قوزک را بپوشاند.
بنابر این مسح بر خفین، مشمول جورابهای نازک امروزی نمیشود.
400 ـ (10) وعن عائشةَ لا، قالت: کانَ النبیُّ ج یُحبُّ التَّیمُّنَ مَا اسْتَطاعَ فی شَأنِه کُلِّه: فی طُهورِه وتَرَجُّله وتنعُّله. متفق علیه([10]).
400- (10) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج به اندازهی توان و قدرت خویش، در شروع و انجام تمام کارهای خیر و باارزش خود، طرف راست را دوست میداشت. و در تمیزنمودن بدنش، و شانهکردن موهای سرش، و به هنگام پوشیدن کفشش (و خلاصه در تمام امور خویش) طرف راستش را به جلو میانداخت و با طرف راست آن را شروع میکرد و از این کار لذت میبرد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
401 ـ (11) عن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا لَبِستُمْ وإذا تَوضَّأتُمْ، فَابدَؤوا بأَیامِنِکم». رواه أحمد، وابوداود([11]).
401- (11) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «وقتی لباس پوشیدید و وضو گرفتید، اعضای سمت راست خود را به جلو اندازید و با طرف راست، آن را شروع کنید».
[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کردهاند].
402 ـ (12) وعن سعید بن زیدٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «لا وُضوءَ لمن لم یَذْکُرِ اسمَ الله علیه». رواه الترمذی، وابن ماجة([12]).
402- (12) سعید بن زید س گوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که بدون گرفتن نام خدا، وضو میگیرد، بهرهای از وضوی خود نبرده است (و چنین وضویی از نظر تأثیر باطنی و معنوی، و نورانیت و درخشندگی، و قبولیت و درستی، بسیار ناقص و بینور خواهد بود).
[این حدیث را ترمذی و ابنماجه روایت کردهاند].
شرح: در متن حدیث بالا عبارت «لا وضوء» آمده است، در اینجا نفی وجود، مراد نیست بلکه نفی کمال، مراد است. یعنی چنین وضویی درست است، ولی از لحاظ تأثیر باطنی و معنوی، و نورانیت و قبولیت، بسیار ناقص و بینور خواهد بود و به صاحبش نفعی نخواهد رساند و از نورانیت و قبولیت، آن را خواهد انداخت، زیرا هر کاری که در آن نام خدا برده نشود، ناقص و ناتمام و دمبریده و بیبرکت، و بیتأثیر و بیروح خواهد بود، و به صاحبش نفع و سود چندانی از نورانیت و قبولیت نخواهد رساند.
و در حقیقت اگر انسان میخواهد در هر کاری به خیر و برکت برسد، برایش زیبنده است که خویشتن را به خدا پیوند و ارتباط دهد و در هر حال و در هر کار، نام او را بر زبان براند، چرا که خداوند است که با پرتو لطف بیکران خود جهان را از نیستی به هستی آورده است و آن را پیدا کرده است.
هر یک از مخلوقات را در پرتو هدایت تکوینی و تشریعی و خرد خدادادی، به راه و روش و کار و وظیفهی خود آگاه و آشنا فرموده است. پیوسته هم جهان و هم جهانیان را در پرتو نور و نام خود میپاید و مراقبت مینماید. خدا برای چشمهای بینا و دلهای آگاه، آشکار است و او هستی را پدیدار کرده است و همه چیز هستی، بر وجود پایدار او دلالت دارد، بدون وجود خدا و نام او لحظهای بر جای نمیماند. همهی انوار هستی از نور و نام و یاد او مایه میگیرد و به نور و نام پاک او منتهی میگردد.
اوست که جهان را میگرداند و انسان را با وحی و عقل و دانش رهنمود، و حیوان را با غریزه، رهبری و زمین را و زمان و همه چیز جهان را بگونهای به وظیفهی خویش آشنا و در مسیر خود هدایت و رهنمون فرموده است و سراسر جهان را نظم و نظام بخشیده و همهی ذرات زمین و کرات آسمانی را با نام خود همچون حلقههای زنجیر به هم پیوند داده است.
پس برای انسان مسلمان، مناسب است که در هر حال نام او را بر زبان جاری کند، چرا که رویکرد اساسی اسلام در آداب عبادی و عمومی خود این است که در تمامی حالات و لحظات، مسلمان را با خدا پیوند دهد و به همین خاطر از فرصتهای طبیعی و مناسبات عادی و مسایل شرعی نیز که پیوسته در روز یک یا چند بار تکرار میگردند، استفاده مینماید تا از این رهگذر، فرد مسلمان پیوسته به یاد خدا باشد و با او در پیوند و در ارتباط باشد و حضرت باجلال و کبریایی او را به وسیلهی «بسم الله»، تسبیح، تهلیل، تکبیر، تحمید و یا دعا به یاد آورد.
403 ـ (13) ورواه أحمدُ، وابوداود عن أبی هریرة([13]).
403- (13) و همین حدیث را احمد و ابوداود نیز از «ابوهریره» روایت کردهاند.
404 ـ (14) والدَّارمیُّ عن أبی سعید الخدریّ، عن أبیه، وزادوا فی أوَّله: «لا صَلاةَ لمنْ لا وُضُوءَ له»([14]).
404- (14) و دارمی نیزاین حدیث را از ابوسعید خدری س و او نیز از پدرش (مالک بن سنان س) روایت کرده و همه (احمد، ابوداود و دارمی) در اول حدیث این عبارت را نیز افزودهاند: کسی که بدون گرفتن وضو، نمازبخواند، نماز او اصلاً درست و صحیح نیست. (چرا که همانطور که نماز کلید بهشت است. طهارت و پاکی هم کلید عبادت روزانه یعنی نماز است بنابراین نماز هیچ انسان مسلمانی صحیح نیست، مگر اینکه خود را از حدث اصغر (بیوضویی) و ازحدث اکبر (جنابت) پاک گرداند.
شرح: درعبارت بالا، نویسندهِی مشکاة، دچار دو سهو و اشتباه شده است:
1- درسندحدیث: نگارندهی مشکاة، در سند حدیث چنین گفته است: «عن ابی سعید الخدری عن ابیه» در حالی که در سنن دارمی، سلسلهی سند حدیث به ابوسعید خدری میرسد، و او نیز مستقیماً از پیامبر ج نقل میکند. چنانچه در «سنن دارمی» آمده است:
«اخبرنا عبدالله بن سعید، قال: اخبرنا ابوعامر العقدی، قال: اخبرنا کثیر بن زید، حدّثنی ربیح بن عبدالرحمن بن ابی سعید الخدری عن ابیه(عبدالرحمن) عن جدّه (ابی سعید الخدری) عن النبی ج قال: لاوضوء لمن لم یذکر اسم الله علیه».
2- دومین اشتباه و سهو نویسندهی مشکاة در این قولش میباشد که گفته: «و زادوا فی اوّله: لا صلاة لمن لاوضوء له» در حالی که در اول حدیث دارمی این عبارت موجود نیست، و فقط احمد و ابوداود این جمله را در حدیث افزودهاند نه دارمی».
405 ـ (15) وعن لَقیط بن صَبْرة، قال: قلتُ یا رسولَ الله! أخبِرنی عن الوُضوءِ. قال: «أَسْبغِ الوُضوءَ، وخَلِّلْ بین الأصابِعِ، وبالِغْ فِی الاِستِنشَاقِ إلاَّ أنْ تَکُونَ صائماً». رواه ابوداود، والترمذی، والنِّسائی، وروى ابن ماجة والدارمیّ إلى قوله: «بین الأصابع»([15]).
405- (15) لقیط بن صبرة س گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسولخدا ج! از (آداب و سنن، و مستحبات) وضو برایم بگو. پیامبر ج در پاسخ فرمود: «وضوی خوب و کامل بگیر و آب به تمام اعضای واجب الغسل برسان، و فرض و سنت آن را رعایت کن، و هرگاه دستها و پاهای خویش را شستی، خلال میان انگشتان آنها را فراموش مکن، بلکه در وقت وضو، انگشتان را در میان یکدیگر برآور تا آب در آنها رسد، و در وقت وضو، خوب آب را با نفس به درون بکش و استنشاق کن، مگر اینکه روزهدار باشی (چرا که در حال روزه، اگر زیاد استنشاق کنی و آب را در بینی خویش بالا کشی، ممکن است که روزهات را فاسد گرداند).
[این حدیث را ابوداود، ترمذی و نسائی روایت کردهاند. و ابنماجه و دارمی نیز این حدیث را تا عبارت «بین الاصابع» روایت نمودهاند].
«استنشاق»: آب را با نفس به درون بینی کشیدن را گویند.
«اَسبغ الوضوء»: وضوی خوب و کامل و با رعایت فرض و سنت بگیر و آب را به تمام اعضای واجب الغسل برسان.
406 ـ (16) وعن ابنعباس، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا تَوَضَّأتَ فَخَلِّلْ بَینَ أصَابِعِ یَدََیْکَ وَرِجْلَیکَ». رواه الترمذی. وروى ابن ماجة نحوَه. وقال الترمذیُّ: هذا حدیثٌ غریب([16]).
406- (16) ابن عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه وضو گرفتی، انگشتان دستها و پاهای خویش را در میان یکدیگر برآور تا آب در آنها رسد (و جایی خشک نماند و آب به تمام اعضای واجب الغسل برسد)».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است. و ابنماجه نیز بسان همین حدیث روایت کرده است].
407 ـ (17) وعن المُسْتوْرِد بن شدَّاد، قال: رَأیتُ رسولَ الله ج إذا تَوَضَّأ یَدْلُکُ أصابعَ رِجلَیه بخِنْصَرِه. رواه الترمذی، وابوداود، وابن ماجة([17]).
407- (17) مُستورد بن شداد س گوید: رسولخدا ج را دیدم که در وقت وضو، انگشت کوچک دست خویش را در میان انگشتان پاها بر میآورد و آنها را خلال میکرد تا آب در آنها رسد و جایی خشک نماند.
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
«خِنصر»: انگشت کوچک دست. «یَدلک»: از مادهی «دَلک»: چیزی را مالیدن و سائیدن. یعنی پیامبر ج در وقت وضو گرفتن با انگشت کوچک دست، انگشتان پاهای خویش را میمالید و میسائید تا جایی از آنها خشک نماند و آب به تمام اعضای واجب الغسل برسد.
408 ـ (18) وعن أنسٍ، قال: کان رسولُ الله ج إذا تَوَضَّأ أخَذَ کَفّاً مِن ماءٍ، فَأدخَلَه تَحتَ حَنکِه، فَخَلَّلَ به لِحْیَتَه، وقالَ: «هکذا أمَرَنی رَبِّی». رواه ابوداود([18]).
408- (18) انس س گوید: پیامبراکرم ج عادت داشت که چون وضو میگرفت، با کف دستش آب میگرفت و آن را در زیر چانهی خویش قرار میداد و با آن محاسن خود را خلال میکرد و میفرمود: «پروردگارم مرا اینگونه فرمان داده است» (پس برای تمام نمازگزاران نیز مناسب است که به پیامبر ج تأسی و اقتدا ورزند و در وقت وضو، با کف دستهایشان آب گرفته و آن را در زیر چانه برآورند و ریش خویش را خلال کنند تا آب در آن رسد و جائی خشک نماند).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
«حَنَکه»: زیر زنخ.
409 ـ (19) وعن عثمان س: أنَّ النَّبیَّ کانَ یُخلِّلُ لحِیَتَه. رواه الترمذی والدارمی([19]).
409- (19) عثمان س گوید: پیامبر ج در وقت وضو، ریش خویش را خلال میکرد (اینطور که مشتی از آب گرفته و آن را زیر چانه قرار داده و با آن ریش خود را میمالید و میسائید تا جایی از آن خشک نماند و آب به تمام آن برسد).
[این حدیث را ترمذی و دارمی روایت کردهاند].
410 ـ (20) وعن أبی حیَّةَ، قال: رَأیتُ عَلِیّاً س تَوَضَّأَفغسل کَفَّیهِ حتى أنقَاهُمَا، ثُمَّ مَضمَض ثَلاثاً، وَاستَنشَقَ ثلاثاً، وَغَسَلَ وَجهَه ثَلاثاً، وذِراعَیهِ ثَلاثاً، وَمَسَحَ برأسه مَرَّةً، ثم غَسلَ قدَمَیه إلى الکعبین، ثم قامَ فَأخَذَ فَضْلَ طَهوره فَشَرِبَه وهو قائم، ثم قال: أحبَبتُ أن أرِیَکم کیفَ کانَ طُهورُ رسول الله ج. رواه الترمذی، والنسائی([20]).
410- (20) ابو حیه س گوید: علی س را دیدم (که کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج را اینگونه برای ما به تصویر کشید:) وی برای تعلیم و نشان دادن مردمان، مانند پیامبر ج، وضو گرفت، و نخست هردو کف دستهایش را خوب شست، و پس از تمیزکردن آنها، سه بار دهان و بینی را با آب شست، سپس سه بار صورت و سه بار دستهایش را (تا آرنج) شست. بعد از آن سرش را یکبار مسح کرد، و پس از مسح سر، پاهایش را با استخوان برجستهای که در ابتدای ساق و انتهای پشت پا قرار دارد و به قوزک معروف است، شستشو داد، و در آخر، از جای برخاست و در حال ایستادن، باقیماندهی آب وضوی خود را نوشید. آنگاه که از وضو فراغت یافت، گفت: دوست داشتم به شما کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج را تعلیم و نشان دهم (و اینگونه نیز کردم).
[این حدیث را ترمذی و نسائی روایت کردهاند].
شرح: «نوشیدن باقیماندهی آب وضو»: در این باره شیخ الهند(رحمةا لله علیه) گوید:
«مقصد اصلی و هدف اساسی از وضو و طهارت، پاکیزگی وطهارت باطنی و درونی است، ولی در وضو به صورت عملی، فقط اعضای ظاهری بدن شسته میشود که صرفاً طهارت و پاکیزگی ظاهری (یعنی طهارت از بیوضویی، از جنابت و رفع نجاست از بدن، لباس و مکان) حاصل میشود، لیکن پس از فارغ شدن از وضو، دو عمل دیگر نیز مستحب قرار داده شده که آن دو در ایجاد طهارت باطنی و درونی نقش به سزایی را ایفا میکنند، وآن دو کار عبارتند از:
1- نوشیدن باقیماندهی آب وضو.
2- پاشیدن قطرههای آب در شرمگاه و یا بر روی شلوار.
فلسفه و حکمت این کار نیز این است که منبع و سرچشمهی تمامیگناهان در جسم انسان، فقط در دو چیز خلاصه میشود که یکی دهان(زبان) و دیگری شرمگاه است. برای از میان بردن اثرات شهوت شکم، نوشیدن باقیماندهی آب وضو توصیه شده و برای زائل نمودن اثرات منفی و زیانبار شهوت شرمگاه، پاشیدن قطرههای آب بر روی شلوار، سفارش شده است، تا به برکت این عمل، انسان از گناهان زبان و شرمگاه در امان باشد و طهارت باطنی و معنوی حاصل نماید».
و این حکمت و فلسفهی لطیف و باریکی است که باید مسلمانان در وقت وضو، آن را نصبالعین وآویزهی گوش خویش قرار دهند، تا ـ ان شاءالله ـ در کنار طهارت ظاهری، طهارت و پاکیزگی باطنی و معنوی را نیز به دست آوردند.
411 ـ (21) وعن عبدِ خیرٍ، قال: نحن جلوسٌ نَنْظُرُ إلى عَلیٍ س حین تَوَضَّأَ، فَأَدخَلَ یَدَه الیُمْنى فَمَلَأَ فَمَه، فَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ونَثَرَ بیدهِ الیُسرى، فَعَلَ هذا ثلاثَ مرَّاتٍ، ثم قال: من سَرَّه أن یَنظرَ إلى طُهورِ رسولِ الله ج، فهذا طُهورُه، رواه الدارمیّ([21]).
411- (21) عبدخیر س گوید: باری در جایی نشسته بودیم و وضوی علی س را نگاه میکردیم. وی وضو گرفت و دست راستش را در ظرف آب فرو برد و با آب آن، دهان و بینی خود را شست، و با دست چپ، بینی خود را تمیز و پاک کرد و این کار را سه بار تکرار نمود. (یعنی هر بار با دست راست، آب در دهان و بینی خود میکرد و با دست چپ، بینی خویش را تمیز و پاک مینمود).
آنگاه گفت: کسی که دوست دارد به کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج بنگرد، بداند که وضوی رسولخدا ج اینچنین بود (و من نیز به تأسی و اقتدا از ایشان چنان وضو گرفتم که ایشان به من تعلیم وآموزش داده بودند).
[این حدیث را دارمی روایت کرده است].
«و نثر بیده الیسری»: بینی خویش را از کثافتیها و آلودگیها و میکروبها تمیز نمود.
«اِستنشاق» به معنای آب در بینیکردن، و «استنثار» به معنای: تمیزکردن بینی از کثافت و میکروبهایی است که در قسمت بالای بینی جمع میشوند. و سنّت است که «استنشاق»، با دست راست، و«استنثار» با دست چپ صورت گیرد. چرا که شریعت مقدس اسلام، در انجام تمام کارهای خیر و نیک، دست راست، و برای انجام کارهای مکروه و ناپاک، دست چپ را اختصاص داده است، و بدین ترتیب است که اصول بهداشتی به نحو احسن به مرحلهی اجراء درمیآید.
پس سپاس و آفرین خدا را سزاست که چنین آئین و پیامبری را به سوی ما فرستاد.
412 ـ (22) وعن عبدِ الله بن زید، قال: رَأَیتُ رسولَ الله ج مَضمَضَ واستَنشَقَ من کَفّ ٍ واحدةٍ، فَعَلَ ذلک ثلاثاً. رواه ابوداود، والترمذی([22]).
412- (22) عبدالله زید س گوید: رسولخدا ج را دیدم که با یک کف دست، آب بر میداشت و با آن دهان و بینی خود را میشست و این کار را سه بار تکرار میفرمود.
[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند].
413 ـ (23) وعن ابن عبَّاسٍ، أنَّ النبیَّ مَسَحَ برأسهِ، وأُذُنَیهِ، باطنَهما بالسبَّاحتینِ، وظاهِرَهُما بإبهامیهِ. رواه النسائی([23]).
413- (23) ابنعباس ـ ب ـ گوید: پیامبراکرم ج (وضو گرفت و پس از شستن کف دستها، دهان، بینی، چهره، و دو دست تا آرنج) سر خویش را مسح نمود و همراه با آن قسمت داخلی و بیرونی گوشها را اینگونه که داخل گوشها را با دو انگشت سبّابه، و بیرون آنها را با دو انگشت «ابهام» مسح فرمود.
[این حدیث را نسائی روایت کرده است].
شرح: نزد چهار امام (امام ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد) حکم گوشها، مسح است، نه غَسل(شستن) و روش معروف مسح گوشها بنا براین حدیث این است که مسح قسمت داخلی گوشها با دو انگشت سبابه، و قسمت بیرونی آنها با دو انگشت ابهام صورت میگیرد.
414 ـ (24) وعن الرُّبَیِّعِ بنتُ مُعوِّذ:أنَّها رَأتِ النَّبیَّ ج یَتَوَضَّأُ، قالت فَمَسَحَ رَأسَه ما أقبَلَ مِنه وَما أدبَرَ، وَصُدغَیْه، وأُذُنیه مرَّة واحدةً. وفی روایة، أنَّه توضَّأَ فَأدخَلَ أُصبُعَیْه فی حُجْرَیْ أُذُنَیهِ. رواه ابوداود. وروى الترمذی الروایة الأولى، وأحمد وابن ماجة الثانیة([24]).
414- (24) از ربیع بنت معوذ س روایت شده که وی پیامبر ج را دیده که وضو میگیرد. وی گوید: رسولخدا ج جلو و عقب سر خویش را مسح کرد (یعنی تمام سرش را مسح نمود) و نیز هردو شقیقه و هردو گوش خویش را یک مرتبه مسح نمود.
و در روایتی دیگر آمده است: پیامبر ج وضو گرفت (و وقتی خواست گوشهایش را مسح کند) دو انگشت خود را در سوراخ گوشهایش داخل کرد (و قسمت داخلی آنها را با انگشت سبابه و قسمت بیرونی آنها را با انگشت ابهام مسح نمود).
[حدیث اول را ترمذی، و حدیث دوم را احمد و ابنماجه روایت کردهاند].
شرح: «صُدغَیه» ـ صُدغ ـ: شقیقه، گیچگاه. یک طرف پیشانی بین چشم و گوش، موی روی شقیقه.
«مرّة واحدة»: مسلک امام ابوحنیفه، مالک، احمد، اسحاق، سفیان ثوری، و جمهور علماء این است که سر و گوشها فقط یکبار مسح کرده شود. ولی امام شافعی میگوید: چنانکه اعضای شستنی سه بار در وضو شسته میشوند، سنّت این است که سر نیز سه بار مسح گردد.
415 ـ (25) وعن عبد الله بن زید: أنَّه رَأَى النَّبیَّ ج تَوَضَّأَ، وَأنَّه مَسَحَ رأسَهُ بماءٍ غیرِ فَضْلِ یدیه. رواه الترمذی. ورواه مسلم مع زوائِدَ([25]).
415- (25) از عبدالله بن زید س روایت است که وی پیامبر ج را دید که وضو گرفت و با آبی جدید، سرش را مسح نمود (یعنی برای مسح سر، آب جدیدی برگرفت و با باقیماندهی آب دستها، سرش را مسح نکرد).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و مسلم نیز با بیان زوایدی آن را روایت نموده است].
شرح: جمهور برای مسح سر، آب جدید را شرط قرار دادهاند از اینرو نزد آنان، اگر از باقیماندهی آب دستها، مسح سر صورت گیرد وضو صحیح نیست، چرا که مسح سر با آب جدید در نزد آنان، شرط صحت وضو است، در حالی که نزد احناف، مسح سر با آب جدید، فقط سنت است و شرط صحت وضو نیست. و این حدیث نیز فقط سنّتبودن برگرفتن آب تازه و جدید را برای مسح سر ثابت میکند نه وجوب آن را. از اینرو اگر فردی از باقیماندهی آب دستها، مسح سر کرد، وضویش درست است، چون برگرفتن آب جدید براساس این حدیث فقط سنّت است، نه شرط صحت وضو.
416 ـ (26) وعن أبی أُمامةَ، ذَکَرَ وُضُوءَ رسول الله ج، قال: وکان یَمسَحُ الماقَین، وقال: الأُذُنانِ مِنَ الرَّأسِ. رواه ابن ماجة، وابوداود، والترمذی. وذکرا: قال حمَّادٌ: لا أدری: «الأُذُنان مِنَ الرَّأس» من قول أبی أُمامَةَ أَم من قول رسولِ الله ج([26]).
416- (26) از ابوامامه س روایت است که وی از کیفیت و چگونگی وضوی پیامبر ج سخن به میان آورد وگفت: پیامبر ج (وضوی خوب و کامل میگرفت و آب به تمام اعضای واجبالغسل میرساند و فرض و سنّت آن را رعایت میکرد. از اینرو، هرگاه صورتش را میشست، به خاطر اینکه آب به تمام اعضای واجب الغسل برسد) گوشهی دو چشمش را که متصل به بینی بود، خوب دست میکشید (تا آب به چشمانش برسد، و خس و خاشاک وآثار باقیمانده از سرمه و غیره، مانع رسیدن آب بدانجا نشود) و میفرمود: گوشها (در حکم مسح سر) تابع سر است (لذا برای مسح گوشها نیاز به آبی جدید نیست).
این حدیث را ابنماجه، ابوداود و ترمذی روایت کردهاند. و ابوداود و ترمذی گفته اند: «حمّاد» که راوی این حدیث است، میگوید: نمیدانم که جملهی «الاُذنان من الرأس» از قول ابوامامه است یا از قول پیامبر ج (یعنی نمیدانم که آیا این جمله در حکم حدیث موقوف است یا حدیث مرفوع).
شرح: «الماقین» مثنی «المأق»: گوشهیِ چشم که متصل به بینی است و اشک از آنجا به درون بینی میرود.
«الاُذنان من الرأس»: در میان فقهاء و اندیشمندان و صاحبنظران اسلامی در اینباره که آیا برای مسح گوشها آب جدیدی لازم است یا آب سر کافی است، اختلاف نظر وجود دارد:
امام شافعی بر این عقیده است که برای مسح گوشها، آب جدید ضروری و الزامی است. ولی احناف، امام احمد، سفیان ثوری، عبدالرحمن بن مبارک و در قول مشهور امام مالک، و دیگر علماء، بر این باورند که نه تنها برای مسح گوشها آب جدید واجب و لازم نیست، بلکه سنت این است که مسح گوشها از باقیماندهی آب سر، انجام گیرد.
و دلیل این گروه از اندیشمندان و صاحب نظران فقهی، همین حدیث «الاذنان من الرأس» است. یعنی گوشها در حکم مسح سر، تابع سر میباشند. لذا برای مسح گوشها نیاز به آبی جدید نیست.
اما با همین وجود، باز هم اگر تَری دستها کاملاً از بین رفته باشد، در این صورت گرفتن آب جدید مشروع و مسنون است. یعنی اگر فردی سرش را مسح کرد و تَری دستها کاملاً از بین رفت، در این صورت برگرفتن آب جدید برای مسح گوشها، نه تنها مشروع، بلکه مسنون نیز میباشد.
قال حمّاد: لااَدری «الأذنان من الرأس» من قول ابی امامة...؟»: امام ترمذی و ابوداود برای اینکه در مرفوع بودن این حدیث شک و تردید وارد بکنند، قول حماد بن زید که راوی حدیث است را نقل میکنند که وی میگوید:
«نمیدانم که «الاذنان من الرأس» از قول ابوامامه است یا از قول پیامبر ج».
اما باید دانست که حافظ زیلعی در «نصب الرایة» سندهای متعدد و فراوان این حدیث را نقل کرده که برخی از این اسانید خیلی قوی و معتبر هستند و در بیشتر آنها، بدون تردید، جمله «الاذنان من الرأس» به صورت مرفوع نقل شده است. از اینرو، صرفاً اظهار تردید حماد بن زید نمیتواند در تضعیف حدیث نقش داشته باشد وآن را از اعتبار بیندازد.
417 ـ (27) وعن عمرو بن شُعیب، عن أبیه، عن جدِّه، قال: جاءَ أعرابیٌّ إلى النَّبیِّ یَسألُه عن الوُضُوءِ، فأرَاهُ ثَلاثاً ثَلاثاً، ثم قال: «هَکَذَا الوُضُوءُ، فمن زادَ على هذا فقد أسَاءَ وتَعَدَّى وظَلَم». رواه النسائی، وابن ماجة، وروى ابوداود معناه([27]).
417- (27) عمرو بن شعیب از پدرش(شعیب) و او نیز از جدش (عبدالله بن عمرو بن العاص س) روایت میکند که گفت: روزی، فردی روستایی به نزد پیامبر ج آمد و از ایشان پیرامون کیفیت و چگونگی وضو سؤال کرد.
پیامبر ج نیز (برای تعلیم و نشان دادن وی، وضو گرفت و) هر عضو از اعضای وضو را سه بار شست و به وی آموزش داد. آنگاه فرمود: «روش بهتر و مسنون در وضو اینگونه است پس هرکس از طرف خود در آن چیزی بیفزاید و اعضایش را بیشتر از سه بار بشوید، براستی (به خاطر ترک سنّت) مرتکب کار بدی شده و (از حدود مقرر شدهی شرعی) پا را فراتر گذاشته و (بر خویشتن به خاطر سختگیری و تشدّد، و مخالفت با سنت نبوی) ستم و ظلم روا داشته است. (و در حقیقت چنین فردی به دیدهی خود سنت پیامبر ج را ناقص میبیند و میخواهد نقص و کمبود سنّت را برطرف سازد، در حالیکه کسی که در دین اسلام و سنت پاک نبوی، امر جدیدی میآورد و فکر میکند که کار خوب و مفیدی کرده است، در واقع گمان برده که محمد ج در ابلاغ رسالت، خیانت کرده است.
پس بدعت و نوآوری در دین و اضافهکردن چیزهایی در سنّت نبوی، مساوی با اتهام رسولخدا ج به خیانت و عدم ابلاغ کامل رسالت الهی است، حال آنکه دین مبین اسلام و سنّت تابناک نبوی کامل است، و هیچ نیازی به افزودن به آن ندارد، چون شیء کامل به هیچ وجه افزودن بر آن را نمیپذیرد، بلکه این ناقص است که میتوان بدان افزود و در آن دست برد، از اینرو یاران رسولخدا ج و طلایهداران و پیشقراولان عرصهی علم و دانش و حکمت و فقاهت و اخلاص و عمل، موضعی تند و تیز در قبال این چنین افراد داشتند، چون چنین امری را مساوی با متهمکردن دین به نقص، و پیامبر ج را به خیانت میدانستند.
پس حال اگر کسی از طرف خود در وضو اضافه کند، گویا دخل و تصرفی در احکام شرع نموده و این نیز بزرگترین جسارت و گستاخی و بیادبی و هتک حرمت و مخالفت با اوامر و فرامین و تعالیم وآموزههای تابناک و تعالیبخش و سعادتآفرین پیامبر ج است).
[این حدیث را نسائی و ابنماجه روایت کردهاند. و ابوداود نیز به همین معنی روایت نموده است].
418 ـ (28) وعن عبد الله بن المُغفَّل، أنه سَمِعَ ابنَه یقولُ: اللَّهُمَّ إنِّی أَسألُکَ القَصرَ الأبیَضَ عَن یَمِینِ الجَنَّة. قال: أی بُنَیَّ سَلِ اللَّهَ الجنَّةَ، وتَعَوَّذْ به من النار؛ فَإنِّی سَمِعتُ رسولَ اللَّهِ یَقُول: إنه سَیَکونُ فی هذه الأُمَّةِ قَومٌ یَعتَدُّونَ فی الطُّهُور وَالدُّعاء». رواه أحمد، وابوداود، وابن ماجة([28]).
418- (28) از عبدالله بن مغفل س روایت است که نامبرده از فرزندش شنید که میگوید: «الّلهم انّی أسألک القصر الابیض عن یمین الجنة».«پروردگارا! من از تو میخواهم، که چون به بهشت وارد میشوم، در جانب راست آن به من قصری سپید، ببخشی».
عبدالله س گفت: فرزندم! از خدا بهشت را بخواه و به او از آتش سوزان دوزخ پناه ببر، و همین قدر کافی است، زیرا من از رسولخدا ج شنیدم که فرمود:
«عنقریب در این امت، گروهی پا به عرصهی وجود میگذارند که در دعا و وضو، از حد میگذرند و پا را از گلیم خویش فراتر میگذارند».
[این حدیث را احمد، ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
شرح: «یعتدون فی الطّهور والدعا»: تجاوز در وضو چنین است که هر عضو از اعضای وضو را بیشتر ازسه بار بشوید، و یا چنان در طهارت و پاکیزگی مبالغه ورزد و زیادهروی کند که در وسواس بیفتد و موجبات سختی و مشقت خویش را فراهم آورد یا در مصرف آب اسراف نماید.
و تجاوز در دعا چنین است که دعاکننده در دعا، صدایش را بسیار بلند کند و فریاد برآورد، یا در دعایش چیزی را بخواهد که حق وی نیست (چون جاودانگی در دنیا)، یا دست یافتن به آنچه که ذاتاً محال است، یا دستیابی به منازل و مقامات انبیاء در آخرت، یا در دعا در پی تکلّفات و تصنعات لفظی قافیه و غیره قرار گیرد که در اثر آن در خضوع وخشوع خلل و نقص وارد شود، یا اینکه مانند فرزند عبدالله بن مغفل قیود و شرایط غیرضروری داخل کند. و یا برای عموم مسلمانان دعای بد کند و یا چنان چیزی بخواهد که برای عموم زیانآور باشد.
419 ـ (29) وعن أُبیّ بن کعب، عن النبی، قال: «إنَّ لِلوُضُوءِ شَیطَاناً یُقالُ له: الوَلَهَان، فَاتَّقُوا وَسوَاسَ المْاءِ». رواه الترمذی، وابن ماجة وقال الترمذی: هذا حدیث غریب، ولیس إسناده بالقوی عند أهلِ الحدیث، لأنَّا لا نَعلَمُ أحداً أسنَدَه غیر خارجةَ، وهو لیس بالقوی عند أصحابنا([29]).
419- (29) اُبی بن کعب س گوید: پیامبر ج فرمود: «بیگمان در وضو (برای وسوسه و بیراههبری فرزند آدم) شیطانی از اهریمنان است که نام او «وَلَهان» است.
پس حال که چنین است از وسوسه و بیراههبری او که در وضو پدید میآورد، بپرهیزید و اجتناب کنید. (یعنی وسوسهی او در اینباره که آیا آب به تمام اعضای واجب الغسل رسیده یا خیر؟ و یا هر عضو از اعضای وضو، دو بار شسته شده یا سه بار؟ و یا آب نجس است و یا پاک؟ توجهی نکنید و از آن به شدت بپرهیزید و از شر «وَلهان» به خدا پناه ببرید و خویشتن را در حفاظت خدا، از شر او و از شر وسوسههایش ایمن بسازید)».
[این حدیث را ترمذی وابنماجه روایت کردهاند. و ترمذی گفته است: حدیثی غریب است و در نزد محدثین سندش قوی نیست چرا که ما نمیدانیم که کسی جز «خارجة (بن مصعب بن خارجة)» سندی را برای آن بیان کند. و او نیز در نزد اصحاب ما (محدثین) فردی قوی در روایت و درایت نیست].
«وَلَهان»: از ماده «وَلَه» به معنای سخت اندوهگین شدن، به طوری که نزدیک است عقلش را از دست بدهد. حیران شدن از شدت وجد یا حزن. سرگشتگی. شیفتگی. از شدت عشق شیفته وسراسیمه شدن.
و چون این شیطان با وسوسههای خود، انسان را سخت دچار حیرت و سراسیمگی وسرگشتگی و حیرانی میکند، بدو مجازاً «وَلَهان» میگویند.
420 ـ (30) وعن مُعاذ بن جبل، قال: رَأیْتُ رسولَ الله ج إذا تَوَضَّأ مَسَحَ وَجهَهُ بِطَرَف ثَوبِه. رواه الترمذی([30]).
420- (30) معاذبن جبل س گوید: پیامبراکرم ج را دیدم که هرگاه وضو میگرفت (پس از فراغت از آن) با گوشهی جامهی خویش، چهرهی مبارک خود را خشک میکرد.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
421 ـ (31) وعن عائشة، لا، قالت: کانَت لرسولِ الله ج خِرقةٌ یُنَشِّفُ بِهَا أعضَاءَهُ بَعدَ الوُضُوءِ. رواه الترمذی، وقال: هذا حدیث لیس بالقائم، وأبو معاذ الرَّاوی ضعیفٌ عند أهلِ الحدیث([31]).
421- (31) عایشه ـ ل ـ گوید: برای خشک نمودن اعضای وضوی پیامبر ج پارچهای وجود داشت که حضرت ج پس از فارغ شدن از وضو، اعضای خویش را بدان خشک و پاک میکرد.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: سند این حدیث قوی نیست، و«ابومعاذ» که راوی این حدیث میباشد، در نزد محدثین ضعیف است].
شرح: استفاده از حوله و دستمال و یا شال پس از وضو، نزد سعید بن مسیب و امام زهری مکروه است. ولی نزد جمهور علماء استفاده از حوله و دستمال پس از وضو، جایز است. و دلیل جمهور دو حدیث باب است که در آن از عادات مبارک آن حضرت ج یکی همین بیان شده که وی عموماً پس از وضوگرفتن، اعضای وضو را با حوله خشک و پاک میکرد. اگر چه حدیث دوم به دلیل ضعف راویانی چون «ابومعاذ» ضعیف شناخته شده است، ولی چون این مفهوم در احادیث دیگر از طرق متعددی مروی است لذا، روی هم رفته، پذیرفته شده است. و از مجموع روایات معلوم میشود که دستمال و حولهی خاصی برای خشککردن اعضای وضوی آن حضرت ج وجود داشته وگاهی هم با گوشهی لباس خود، چهره و دیگر اعضا را خشک میفرمود.
422 ـ (32) عن ثابت بن أبی صَفیَّة، قال: قلتُ لأبی جعفر ـ هو محمّد الباقر ـ حَدَّثَکَ جابرٌ: أنَّ النَّبیَّ تَوَضَّأَ مَرَّةً مَرَّةً، ومَرَّتین ومَرَّتین، وثَلاثاً وثَلاثاً؟ قال: نعم. رواه الترمذی، وابن ماجة([32]).
422- (32) ثابت بن ابی صفیه سگوید: از ابوجعفر صادق ـ یعنی محمد باقر س ـ پرسیدم: آیا جابر س به تو خبر داده که پیامبر ج گاهی اوقات هر عضو از اعضای وضو را یکبار، وگاهی دو بار و گاهی نیز سه بار میشست؟
ابوجعفر س در پاسخ فرمود: آری، جابر س چنین چیزی را به ما گفته است.
[این حدیث را ترمذی و ابنماجه روایت کردهاند].
423 ـ (33) وعن عبد الله بن زید، قال: إنَّ رسولَ الله ج تَوَضَّأَ مَرَّتینِ مَرَّتین، وقال: «هو نُورٌ على نُورٍ»([33]).
423- (33) عبدالله بن زید س گوید: رسولخدا ج وضو گرفت و هر عضو خویش را دوبار شست و فرمود: دوبار شستن هر عضو از اعضای وضو، نوری است بر فراز نوری.
424 ـ (34) وعن عثمانَ، س، قال: إنَّ رسولَ الله ج تَوَضَّأَ ثَلاثاً ثَلاثاً، وقال: «هذا وُضُوئی ووُضوءُ الأنبیاءِ قَبلی، ووُضوءُ إبراهیم». رواهما رزینٌ، والنَّووِیُّ ضَعَّف الثانیَ فی:«شرح مسلم»([34]).
424- (34) عثمان س گوید: پیامبر ج وضو گرفت و هر عضو خویش را سه بار شست و فرمود: «این، کیفیت و چگونگی وضوی من و وضوی پیامبران پیش از من، به ویژه وضوی حضرت ابراهیم÷ است. (یعنی روش و سنّت من این است که هر عضو از اعضای وضو را سه بار بشویم و پیامبران پیش از من نیز چنین میکردند)».
[این دو حدیث را «رزین» روایت کرده است. و امام نووی در شرح مسلم، حدیث دوم را ضعیف شمرده است].
شرح: چنانچه قبلاً نیز گفته شد، از مجموع روایات، دربارهی کیفیت و چگونگی وضوی رسولخدا ج معلوم میشود که عادت و معمول آن حضرت ج چنین بود که هر عضو را سه بار میشست و یکبار بر سر مسح میکرد. ولی گاهی نیز اتفاق میافتاد که هر عضو را فقط یک بار، یا دو بار میشست تا به مسلمانان و نمازگزاران بفهماند که اگر هرعضو یکبار یا دو مرتبه شسته شود وضو جایز و درست است و خلل و نقصی در صحت و درستی آن ایجاد نخواهد شد. و در حقیقت پیامبر ج کارهای جایز را یکبار یا دو بار انجام داده است، تا مردم گمان نکنند که این کارها حرام و ناجایز هستند، ولی بر کارهای سنّت و واجب، دوام و ثبات داشته است. در اینجا هم پیامبر ج با دوام بر سه بار شستن هر عضو، به ما نشان داده است که سه بار شستن هر عضو بهتر و سنّت است، و حتی فراتر از آن سنت و روش انبیای پیشین نیز میباشد. و با یکبار یا دو بار شستن هر عضو نیز جایز بودن آن را اعلام داشته است.
«وضوء الانبیاء قبلی ووضوء ابراهیم»: پیامبر ج در این حدیث، حضرت ابراهیم÷ را از میان تمام پیامبران، مخصوصاً یادآوری کرد، زیرا عربها و مسلمانان آن روز، غالباً از نسل ابراهیم ÷ و اسماعیل÷ بودند و یا به خاطر این که آنها همگی ابراهیم÷ را بزرگ میشمردند و از او به صورت یک پدر روحانی و معنوی احترام میکردند، هر چند آئین پاک او، با انواع خرافات آلوده شده بود.
425 ـ (35) وعن أنسٍ، قال: کان رسولُ الله ج یَتَوضَّأُ لِکلِّ صَلاةٍ، وکانَ أحدُنا یَکفِیهِ الوُضُوءُ ما لم یُحْدِث. رواه الدارمیّ([35]).
425- (35) انس س گوید: رسولخدا ج به هنگام ادای هر نماز (چه وضو داشتند و چه نداشتند) وضویی جدید میگرفتند، ولی ما (مسلمانان) نمازها را تا آن گاه که بیوضو نمیشدیم، با یک وضو میخواندیم (بنابراین وضو بالای وضو فقط یک امر استحبابی است، اما فضیلت و پاداش زیادی دارد).
[این حدیث را دارمی روایت کرده است].
426 ـ (36) وعن محمَّد بن یحیى بن حِبَّان، قال: قلتُ لعُبید الله بن عبدِ اللَّهِ بنِ عُمر: أرَأیْتَ وُضُوءَ عبد الله بن عمر لِکُلِّ صلاةٍ طاهراً کان أو غَیرَ طاهرٍ، عَمََّن أخَذَه؟ فقال: حدَّثته أسماءُ بنتُ زید بن الخطَّاب أنَّ عبدالله بن حَنظلة بن أبی عامرٍ الغسیل، حَدَّثَها أنَّ رسولَ الله ج کان أُمِرَ بالسِّواک عند کلِّ صلاةٍ، ووُضِعَ عنه الوُضوءُ إلاَّ مِن حَدَثٍ. قال: فکانَ عبدُالله: یرى أنَّ به قُوَّةً على ذلک، فَفَعَلَه حَتَّى مَات. رواه أحمد([36]).
426 ـ (36) محمد بن یحیی بن حبّان س میگوید: از عبیدالله، پسر عبدالله بن عمر ـ ب ـ پرسیدم: از کیفیت و چگونگی وضوی عبدالله بن عمر ـ ب ـ برایم بگو، که بر مبنای چه دلیلی، به هنگام ادای هر نماز ـ چه وضو داشت و چه نداشت ـ وضویی جدید میگرفت؟ آیا حدیثی از پیامبر ج بدو رسیده که به ما نرسیده است؟
عبیدالله گفت: اسماء بنت زید بن خطاب بدو خبر داده که عبدالله بن حنظلة بن ابی عامر الغسیل، گفته: رسولخدا ج (در ابتدای اسلام) به هنگام ادای هر نماز ـ چه وضو داشت و چه نداشت ـ به گرفتن وضویی جدید فرمان یافت. و چون وضوگرفتن برای هر نماز، بر رسولخدا ج سخت و طاقتفرسا و رنجآور گشت، به مسواککردن به هنگام ادای هر نماز فرمان یافت، و وضوی نماز از ذمّهاش برداشته شد، و وضوگرفتن فقط آنگاه فرض میشود که انسان بیوضو بوده و قصد نمازگزاردن را داشته باشد.
عبیدالله گوید: (پدرم) عبدالله بن عمر ـ ب ـ، به خود این توان و قدرت را میدید تا برای هر نماز، وضویی جدید بگیرد، از اینرو، تا دَم مرگ به هنگام ادای نماز، وضویی جدید میگرفت (و با این حال چشم از این خاکدان فرو بست و چهره در نقاب خاک کشید).
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
شرح: از مجموع روایات معلوم میشود که برای آن حضرت ج وضوگرفتن برای هر نماز واجب بود، ولی بعدها منسوخ شد و حکمش از وجوب به استحباب نزول پیدا کرد و وضوگرفتن برای هر وقت نماز، مستحب اعلام شد و فقط آنگاه فرض میشود که انسان بیوضو بوده و قصد نمازگزاردن را داشته باشد. چنانکه انس بن مالک س میگوید:
«رسولخدا ج به هنگام ادای هر نماز وضویی جدید میگرفت، ولی ما نمازها را تا آنگاه که بیوضو نمیشدیم، با یک وضو میخواندیم».
بنابراین وضو بالای وضو، فقط یک امر مستحبی است، اما فضیلت و ثواب زیادی دارد. چنانکه در روایتی آمده است:
«وضو بالای وضو، نوری بر بالای نوراست».
و نیز روایت است که:
«هرکس بر بالای وضو، وضو کند، برایش ده نیکی و حسنه نوشته میشود.»
و نیز در روایتی آمده است که:
«رسولخدا ج در روز فتح مکه، همهی نمازها را با یک وضو خواند. عمر س از ایشان پرسید: امروز شما کاری کردید که تاکنون نمیکردید. رسولخدا ج فرمود: ای عمر! من قصداً این کار را کردم. یعنی تا چنین تصور نشود که وضوکردن برای هر نماز، واجب است».
عبدالله بن عمر ـ ب ـ به یار پیرو پیامبراکرم ج معروف و مشهور بود، چون به طور دقیق از اقوال و افعال آن حضرت ج پیروی میکرد و به خاطر محبت فوقالعادهاش نسبت به رسولخدا ج، حتی در آن اعمالی که پیامبر ج از باب تقرب به خدا انجام نداده بود، از آن حضرت ج پیروی میکرد. زید بن اسلم گوید:
ابن عمر ـ ب ـ را دیدم که ازارش را باز کرده و نماز میخواند، در این مورد از او پرسیدم، او هم جواب داد: من رسولخدا ج را دیدم که این کار را میکند.
باز مجاهد میگوید:
با ابن عمر ـ ب ـ مشغول مسافرت بودیم، از جایی گذشت، از جاده خارج شد، از او پرسیدند که: چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد: «رأیتُ رسول الله فَعل هذا، ففعلتُ» من رسولخدا را دیدم که این کار را میکند، پس من هم این کار را کردم.
باز هم در یکی از سفرهای حج بود که شترش را خواباند. همراهانش نیز شترانشان را خواباندند وگفتند: چه میخواهی؟ تنها کاری که کرد این بود که کمی دورتر رفت و قضای حاجت کرد. وقتی از او پرسیدند، گفت: وقتی پیامبر ج حج کرد، به اینجا که رسید، قضای حاجت نمود و من نیز دوست دارم که در اینجا قضای حاجت کنم.
این داستانها بیانگر کمال حب و عشق عبدالله بن عمرـ ب ـ به پیامبر ج است. وی دوست میداشت که شترش، پاهایش را همان جایی بگذارد که شتر پیامبر ج در وقت ایستادن، پاهایش را نهاده است.
آری عبدالله بن عمر ـ ب ـ، پیرو حقیقی سنّت و روش پیامبر ج بود و پیوسته اوامر و فرامین، و تعالیم و آموزههای نبوی را نصبالعین وآویزهی گوش و سرلوحهی زندگی خویش قرار میداد. و تا جان در بدن داشت؛ سعی و کوشش وی در این بود که به اقوال و افعال پیامبر ج جامهی عمل بپوشاند و به خاطر محبت وعشق فوقالعادهاش نسبت به پیامبر ج حتی در آن اعمالی که از باب تقرب به خدا انجام نداده بود و یا در حد مباح بود و پیامبر ج آن را انجام داده بود، از ایشان پیروی میکرد، به این جهت به یار پیرو آن حضرت ج معروف گردیده بود، چون به طور دقیق از اقوال و افعال پیامبر ج پیروی میکرد.
427 ـ (37) وعن عبد الله بن عمرو بن العاص، أَنَّ النبیَّ مَرَّ بسَعدٍ وهو یَتَوَضَّأُ، فقال: «ما هذا السَّرَفُ یا سعدُ؟». قال: أفی الوُضوءِ سَرَفٌ؟! قال: «نعم! وإنْ کُنتَ على نَهرٍ جارٍ». رواه أحمد، وابن ماجة([37]).
427- (37) عبدالله بن عمرو بن العاص ـ ب ـ گوید: رسولخدا ج از کنار سعدبن ابی وقاص س گذر کرد و مشاهده نمود که حضرت سعد س وضو میگیرد (و در مصرف آب اسراف و زیادهروی مینماید، از اینرو بدو) فرمود: ای سعد! این چه اسرافی است، (چرا بدون ضرورت در مصرف آب، اسراف وزیادهروی میکنی)؟
سعد س گفت: آیا در آب وضو هم اسراف و زیادهروی میشود؟ (یعنی آیا در کار خیری چون وضو نیز اسراف تحقق مییابد)؟ پیامبر ج فرمود: آری، زیادهروی در آب وضو هم، در اسراف داخل است، گر چه تو برکنار رود آبی روان، نشسته باشی (باز هم حق نداری، در مصرف آب وضو، اسراف و زیادهروی نمایی).
[این حدیث را احمد و ابنماجه روایت کردهاند].
شرح: از این حدیث، یکی از قواعد مهم و اساسی اسلام استنباط میشود وآن اینکه: «هدف، وسیله را توجیه نمیکند».
یعنی حسن نیت و قصد نیک، وکار بایسته و شایسته، در تغییر حرام، تأثیر ندارد و حرام را حلال نمیکند و صفت پلیدی که اساس حرام بودن است با حسن نیت وکار خیر زدوده نمیشود.
پیامبر ج میفرماید:
«انّ الله لا یمحو السّیء بالسّیء ولکن یمحوا السیء بالحسن، انَّ الخبیث لا یمحو الخبیث» [احمد]
«خداوند بد را با بد پاک نمیکند بلکه بد را با نیک پاک میکند، و پلید، پلید را پاک نمیکند».
پس کسی که به قصد بنای مسجد، یا ساختن پناهگاهی برای یتیمان، یا تأسیس مدرسه برای حفظ و قرائت قرآن، یا صدقهدادن به فقراء و نیازمندان واهداف خیر دیگر، اقدام به رباخواری و غصب اموال دیگران میکند، کار او حرام است و نیت پاک او در حلال کردن حرام و تخفیف گناه تأثیری ندارد.
وکسی که برای وضوگرفتن و با نیتی پاک و خوب، در مصرف آب اسراف و زیادهروی میکند در حقیقت، قصد نیک وکار خیرش، تأثیری در مباح قراردادن اسراف و تبذیر نمیشود. از اینرو، اسلام قاعدهی «هدف، وسیله را توجیه میکند.» را انکار میکند و جز وسیلهی پاکیزه برای اهداف شریف، چیز دیگری را نمیپذیرد، و همواره باید هدف شریف و وسیله پاکیزه باشد. زیرا هر عمل صالح و نیکی، شامل دو رکن است و جز بر پایهی آن دو، هیچ عمل صالحی پذیرفته نمیشود:
1- اخلاص وتصحیح نیت؛ به دلیل حدیث: «انّما الاعمال بالنیّات».
2- موافقت آن با سنّت و برنامه الهی، نبوی و شرعی. براساس این حدیث پیامبر ج که فرمود: «من عَمل عملاً لیس علیه أمرنا فهو رَدٌّ».
«کسی عملی را انجام دهد که دین ما آن را تأیید نکرده، مردود است».
428 ـ (38) وعن أبی هریرة، وابن مسعود، وابنِ عُمر، عن النبیّ، قال: «مَنْ تَوَضَّأ وَذَکَرَ اسمَ اللهِ، فإنَّه یَطْهُر جسدُه کلُّه، ومَن تَوَضَّأ ولم یَذْکُرِ اسمَ الله؛ لم یَطهُرْ إلاَّ مَوضِعُ الوُضُوءِ»([38]).
428- (38) ابوهریره، ابنمسعود، و ابن عمر ش گویند: پیامبر ج فرمود: «هر کس با نام الله، وضو گیرد، و در ابتدای وضوی خویش «بسم الله» بگوید، این وضو، تمام بدن او را پاک و پاکیزه میگرداند (و از تأثیر آن، تمام بدن، پاک و نورانی و پاکیزه و درخشنده میشود).
و هرکس بدون نام خدا وضو گیرد و در ابتدای وضوی خویش «بسم الله» را نگوید، این وضو، جز اعضای وضوی او را پاک و پاکیزه نمیکند (یعنی از چنین وضویی که بدون یاد و ذکر خدا و بدون گفتن «بسم الله» انجام گیرد، از آن فقط اعضای وضو پاک میشود و چنین وضویی بسیار ناقص و بینور خواهد بود، گرچه چنین وضویی در مرحلهی صحیح بودن قرار دارد، ولی از نظر تأثیر باطنی و نورانیت خویش، بسیار ناقص و بیبرکت خواهد بود).
429 ـ (39) وعن أبی رافع، قال: کان رسولُ الله ج إذا تَوَضَّأ وُضوءَ الصَّلاةِ حَرَّکَ خاتمَه فی أصْبُعِه. رواهما الدارقطنی، وروى ابن ماجة الأخیر([39]).
429- (39) ابورافع س گوید: پیامبر ج عادت داشت که چون وضو میگرفت، انگشتری خویش را که در دست داشت، خوب حرکت میداد (تا جایی از انگشتانش خشک نماند وآب به تمام اعضای واجبالغسل برسد، و ذرهای شک و شبهه را باقی نگذارد. از اینرو دانسته شد که یکی از آداب تکمیلی وضو، حرکت و تکاندادن انگشتری است، تا آب به تمام نقاط دست و اعضای واجبالغسل برسد و خلل و نقصی را در وضو ایجاد نکند).
[دو حدیث بالا را دارقطنی روایت کرده است. و ابنماجه نیز حدیث دوم را روایت نموده است].
[1]- بخاری ح 162، مسلم 1/233 ح (87-278)، ابوداود ح 105، ترمذی ح 24، نسایی ح 1، ابن ماجه ح 393، دارمی ح 766، مؤطا مالک کتاب الطهارة ح 9، مسنداحمد 2/241.
[2]- بخاری ح 2295، مسلم 1/212 ح (23-238)، نسایی ح 90.
[3]- بخاری ح 185، مسلم 1/210 ح (18- 235)، ابوداود ح 118، نسایی ح 97، ابن ماجه ح 434، مؤطا مالک کتاب الطهارة ح 1.
[4]- بخاری ح 185، مسلم 1/210 ح (18- 235)، ابوداود ح 118، نسایی ح 97، ابن ماجه ح 434، مؤطا مالک کتاب الطهارة ح 1.
[5]- بخاری ح 157، ابوداود ح 138، ترمذی ح 42، ابن ماجه ح 411، دارمی ح 696، مسنداحمد 1/332، نسایی ح 80.
[6]- بخاری ح 158، مسند احمد 4/41،ابوداود ح 136 به نقل از ابوهریره، ترمذی به نقل از ابوهریره ح 43.
[7]- مسلم 1/207 ح (9- 230) و در این باب احادیثی از ابوهریره و علی بن ابیطالب نیز روایت شده است.
[8]- مسلم 1/ 214ح (26- 241)، بخاری نیز به همین معنی روایت کرده است ح 60، ابوداود ح 97، نسایی ح 111، ابن ماجه ح 450، دارمی ح 706، مسنداحمد 2/193.
[9]- مسلم 1/ 231ح (83- 274)، ترمذی ح 100، نسایی ح 107، مسنداحمد 4/255.
[10]- بخاری ح 426، مسلم 1/226 ح(67- 268)، ابوداود ح 4140، ترمذی نیز به همین معنی روایت کرده است ح 608، نسایی ح 421، ابن ماجه ح 401، مسنداحمد 6/94.
[11]- ابوداود ح 4141، مسنداحمد 2/354.
[12]- ترمذی ح 25، ابن ماجه ح 398.
[13]- مسند احمد 2/ 418، ابوداود ح 101، ابن ماجه ح 399.
[14]- دارمی ح 691.
[15]- ابوداود ح 142، ترمذی ح 788 و قال: حسن صحیح، نسایی بصورت مختصر این حدیث را روایت کرده است ح 87، ابن ماجه ح 407، دارمی این حدیث را تا عبارت «و خلل بین الأصابع» نقل کرده است ح 698، مسنداحمد 4/32.
[16]- ترمذی ح 39 و قال: حسن غریب، ابن ماجه ح 447.
[17]- ترمذی ح 4 و قال: حسن غریب لا نعرفه إلا من حدیث ابن لهیعه، ابوداود ح 148، ابن ماجه ح446، مسنداحمد 4/229.
[18]- ابوداود ح 145.
[19]- ترمذی ح 31 و قال: حسن صحیح، دارمی ح 704، ابن ماجه ح 430.
[20]- ترمذی ح 48، نسایی ح 96، ابوداود نیز این حدیث را به صورت مختصر روایت کرده است ح 116.
[21]- دارمی ح 701، نسایی ح 91.
[22]- ابوداود ح 119، ترمذی ح 28.
[23]- نسایی ح 102، ترمذی ح 36 و قال حسن صحیح، ابن ماجه ح 439.
[24]- ابوداود ح 129، ترمذی 1/48 و قال: حسن صحیح، مسنداحمد 6/359 و روایت دوم را این بزرگواران نقل کردهاند: ابوداود ح 131، مسنداحمد 6/359، ابن ماجه ح 441.
[25]- ترمذی ح 35 و قال: حسن صحیح، ابوداود نیز به همین معنی روایت کرده است ح 120، مسلم نیز در حدیثی طولانی به نقل این روایت پرداخته است 1/211 ح(19- 236).
[26]- ابن ماجه ح 444، ابوداود ح 134، ترمذی ح 37 و قال: هذا حدیث حسن لیس اسناده بذاک القائم.
[27]- نسایی ح 140، ابن ماجه ح 422، مسنداحمد 2/180، ابوداود نیز این حدیث را به صورت طولانی نقل کرده است ح 135.
[28]- مسند احمد 4/87، ابوداود ح 96،ابن ماجه فقط به ذکر دعا پرداخته است ح 3864.
[29]- ترمذی و قال: حدیث غریب و اسناده لیس بالقوی، ابن ماجه ح 421، مسنداحمد 5/136.
[30]- ترمذی ح 54 و قال: حدیث غریب اسناده ضعیف.
[31]- ترمذی ح 53 و قال: لیس بالقائم.
[32]- ترمذی ح 45، ابن ماجه ح 410.
[33]- رواه رزین و فیه مقال.
[34]- رواه رزین و فیه مقال.
[35]- بخاری ح 214، ابوداود به همین معنی نقل کرده است ح 171، نسایی ح 131، ترمذی ح 60 و قال: حسن صحیح، ابن ماجه ح 509، دارمی ح 720، مسنداحمد 3/ 132.
[36]- مسنداحمد 5/ 225، ابوداود ح 48.
[37]- مسنداحمد 2/221، ابن ماجه ح 425.
[38]- دارقطنی ح 12 باب «التسمیة علی الوضوء».
[39]- دارقطنی 1/83 باب «صفة وضوء رسول الله» و در این حدیث دو راوی ضعیف وجود دارد از این رو دارقطنی گفته است:«لایصح هذا»، ابن ماجه ح 449.