430 ـ (1) عن أبی هریرة، قال: قال رسول الله ج: «إذا جَلَسَ أحشدُکُم بینَ شُعَبِها الأربَعِ، ثمَّ جَهَدَها، فقد وَجَبَ الغُسلُ وإنْ لم یُنزِلْ». متفق علیه([1]).
430- (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما میان دو دست و پای زن نشست و با او نزدیکی و جماع کرد (وآلهی تناسلی خویش را در فرج زن داخل کرد) بیگمان (بر زن و مرد) غسل واجب میگردد، اگر چه منی نازل نشود (یعنی به مجرد بهم رسیدن دو آلت تناسلی ختنه شده، و داخل شدن رأس آلت مرد در فرج زن، غسل واجب میشود، خواه منی نازل شود یا خیر).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«اذا جَلس بین شعبها الاربع»: وقتی که شوهر میان دو دست و پای همسرش نشست، یا میان دو پا و دو ران او نشست. مقصود از این نشستن، جماع کردن و مقاربت جنسی و عمل زناشویی است.
«ثُمّ جَهدها»: در روایت مسلم «ثم اجتهد» آمده است: یعنی مرد تلاش کند که سر آلت در فرج زن راه یابد. او را تکان دهد و به نزدیکی طلبد، که مقصود فروکردن سر آلت مرد در فرج زن وکوشش کردن در انجام عمل زناشویی و جماعکردن است.
431 ـ (2) وعن أبی سعید، قال: قال رسول الله ج: «إنما الماءُ من الماءِ».رواه مسلم. قال الشَّیخُ الإمامُ المحیی السُّنة: هذا منسوخٌ([2]).
431- (2) ابوسعید س گوید: پیامبر ج فرمود: «بیگمان غسل جنابت با انزال منی واجب میشود».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«ماء» اولی به معنای «آب غسل» و «ماء» دومی به معنای آب منی است. یعنی با انزال منی، غسل واجب میشود.
شیخ امام محیالسنة میگوید: این حدیث (حدیث ابوسعید) با احادیث دیگر منسوخ است (از جمله حدیث 430 وحدیث 432).
432 ـ (3) وقال ابن عبَّاس: إنَّما الماءُ من الماءِ، فی الإِحْتِلامِ. رواه الترمذی، ولم أجِدْه فی «الصحیحین»([3]).
432- (3) ابنعباس ـ ب ـ گوید: حدیث «إنّما الماء من الماء» [با انزال منی غسل واجب میشود]. دربارهی مقاربت و مجامعت در خواب است (یعنی اگر کسی در خواب با زنی مجامعت کرد و احتلام شد، تا وقتی که منی نازل نشده، غسل بر او واجب نمیگردد، ولی اگر کسی در عالم بیداری با زنی مقاربت کرد، به مجرد به هم رسیدن دو آلت تناسلی ختنه شده، و داخلشدن رأس آلت مرد در فرج زن، غسل بر مرد و زن واجب میشود، خواه منی نازل شود یا خیر).
این حدیث را ترمذی روایت کرده است. [خطیب تبریزی گوید:] من این حدیث را در صحیح بخاری و صحیح مسلم، مشاهده نکردهام (با این وجود، محیالسنة، آن را در فصل اول، در میان روایات «صحیحین» ذکر کرده است)؟
شرح: «إنّما الـماءمن الماء فی الاحتلام»: برخی از علماء و اندیشمندان اسلامی، هدف ابنعباس ـ ب ـ را از این سخن اینگونه فهمیدهاند و برداشت کردهاند که وی حدیث «الماء من الماء» را تأویل میکرد و قائل به نسخ آن نبود، بلکه آن را بر احتلام محمول مینمود. ولی این نظریه درست نیست چرا که حدیث «الماء من الماء» شأن ورودش دربارهی احتلام نیست، بلکه مقصود از آن مقاربت و مجامعت در بیداری است، چنانچه از روایت ابوسعید خدری معلوم میگردد.
لذا بهتر آن است که گفته شود: هدف ابنعباس ـ ب ـ از این قول، این است که حدیث «الماء من الماء» که دربارهی مقاربت و مجامعت در بیداری است، منسوخ شده است، ولی برای احتلام تاکنون حکمش باقی و واجبالعمل است، و زیاد اتفاق میافتد که حدیثی منسوخ، دربارهی برخی جزئیات و تفاصیل، واجبالعمل باقی بماند.
«الماء من الماء»: از این حدیث معلوم میشود که اگر کسی جماع نمود و منی نازل نشد، غسل بر او واجب نیست. چرا که تا وقتی که انزال صورت نگیرد، صرفاً مقاربت بدون انزال، موجب غسل نیست، بلکه از چنین عملی، وضو کافی است.
برابر این حدیث در صدر اول اسلام، گروهی از صحابه و یاران بزرگوار رسولخدا ج بر این باور بودند: کسی که با همسرش نزدیکی و مجامعت میکرد، هر چند دخول کامل هم صورت میگرفت، مادام که آب منی خارج نمیشد، نیاز به غسل نداشت و تنها وضو کافی بود. ولی این حدیث و احادیث دیگر، بعداً با احادیث دیگری از جانب پیامبر ج منسوخ گردید و حکم آنها باطل شد و اجماع مسلمانان بر این منعقد گردید که به مجرد داخلشدن سر آلت تناسلی مرد در فرج زن، غسل بر هردو واجب میشود، خواه آب منی خارج شود، یا خیر. چنانچه در عهد فاروقی، پس از مراجعه به ازدواج مطهرات ـ رضیاللهعنهن ـ و سؤال از آنها، اجماع تمام صحابه ش بر این مسئله منعقد گردید که صرفاً مقاربت بدون انزال، موجب غسل است و وقتی سر آلت تناسلی مرد داخل فرج زن شد، خواه منی مرد یا زن، خارج شود با خیر، غسل بر مرد و زن واجب میشود.
433 ـ (4) وعن أمِّ سَلَمة، قالت: قالت أُمُّ سُلَیم: یا رسولَ اللَّهِ! إنَّ اللَّهَ لا یستحیی مِنَ الحقِّ؛ فهلْ على المرأة غُسلٌ إذا احتَلَمَتْ؟ قال: «نعم، إذا رَأَتِ الماءَ». فغَطَّتْ أُمُّ سلمَة وجهَها، وقالت: یا رسول الله! أوَ تحتَلمُ المرأةُ؟ قال: «نعم، تَرِبَتْ یمینُکِ، فَبِمَ یُشْبهُها وَلَدُها؟!». متفق علیه([4]).
433- (4) اُم سلمه ـ ل ـ گوید: اُم سلیم به نزد رسولخدا ج آمد وگفت: ای رسولخدا! خداوند ﻷ از بیان حق شرم نمیکند و اباء ندارد (پس شما نیز در گفتن حق به خود شرم و حیا راه ندهید و از گفتن آن اباء وامتناع نورزید و بگوئید:) آیا اگر زنی احتلام شود (و خواب جماع و مقاربت ببیند) بر او غسل واجب میشود؟
پیامبر ج در پاسخ فرمود: آری، هرگاه زنی مشاهده کرد که آب منی از او خارج شده است، باید غسل کند. ام سلمه ـ ل ـ (چون این سخن پیامبر ج را شنید) رویش را پوشاند و(با حیا و شرم) پرسید: ای رسولخدا ج! مگر زن هم احتلام میشود (و خواب جماع و مقاربت میبیند)؟
پیامبر ج فرمود: دست راستت، خاکآلود شود! آری زن هم احتلام میشود و خواب جماع میبیند، چرا که اگر زن احتلام نشود (و منی نداشته باشد) پس چطور فرزندانش به او شباهت خواهند داشت. (آری، زن هم احتلام میشود و دارای منی است. از این جهت است که فرزندان او حامل ژن و صفات او هستند، یعنی سفیدی و سیاهی، بلندی وکوتاهی قامت، تیز هوش وکودنی، و سایر صفات جسمانی، روانی و معنوی او را در بر خواهند داشت، و همین آب منی زن و مرد است که مخزن انتقال ژنتیک است).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «تربت یمینک»: یعنی دست راستت خاکآلود شود. یعنی فقیر و تهیدست شوی. البته حقیقت دعا مدنظر پیامبر ج نبوده است، بلکه این از شمار عباراتی میباشد که عربها از روی عادت بر زبان میآورند و معنای حقیقی کلمه را مراد نمیگیرند، بلکه کنایه از نرسیدن به حق و نگفتن صواب و قول حق و درست است، یعنی درست نگفتی.
«اِحتَلَمتْ»: در خواب جماع کرد. شیطانی شد. خواب جماع دید. در خواب مجامعت کرد.
434 ـ (5) وزاد مُسلم بروایة أمِّ سُلیم: «إنَّ ماء الرَّجُلِ غلیظٌ أبیَضُ، وماءَ المرأةِ رَقیقٌ أصفَرُ؛ فمِن أیِّهما عَلا أو سَبَقَ یکونُ منه الشَّبَهُ»([5]).
434- (5) و مسلم به روایت اُمسلیم این جملات را نیز افزوده است: «[پیامبر ج فرمود:] بیگمان آب (منی) مرد، سخت و سفید، وآب (منی) زن، رقیق و زرد است، پس هرکدام از منی زن و مرد، بر دیگری غالب و چیره شد، شباهت فرزند از وجود منی او (و حامل ژن و صفات او از قبیل سفیدی وسیاهی، بلندی وکوتاهی قامت، تیزهوشی وکودنی، و سایر صفات جسمانی، روانی و معنوی او) است.
شرح: از دو حدیث بالا، دو نکته را میتوان برداشت کرد:
1- زن نیز بسان مرد احتلام میشود و خواب جماع میبیند و بسان مرد، دارای منی است، چرا که اگر زن منی نداشته باشد، شباهت فرزند در صفات و ویژگیها و استعداد و ذوق، و خُلق و خوی و سایر صفات جسمانی، روانی و معنوی به او، از کجا به وجود میآید؟
2- از حدیث دوم مشخص میشود که گاهی اوقات شباهت فرزند به پدر و عموهای او است و گاهی شباهت فرزند به مادر و دائیهای وی میباشد. از این رو اگر منی پدر بر منی مادر چیره گشت، شباهت به پدر مییابد و اگر آب منی مادر بر آب منی پدر غالب شد، شباهت به مادر مییابد.
435 ـ (6) وعن عائشةَ، قالت: کان رسولُ الله ج إذا اغْتَسَلَ من الجنابةِ، بَدَأَ فَغَسَلَ یدیه، ثمَّ یَتوضَّأُ کما یَتَوضَّأُ للصَّلاةِ، ثمَّ یُدخِلُ أصابعَه فی الماءِ، فَیُخلِّلُ بها أُصُولَ شَعرِه، ثُمَّ یَصُبُّ على رأسِه ثلاثَ غَرَفاتٍ بیدیْه، ثمَّ یُفِیْضُ الماءَ على جسدِه کلّه. متفق علیه. وفی روایة لمسلم: یَبدَأُ فَیَغْسِلُ یَدیْه قبل أنْ یُدخِلَهُما الإناءَ، ثمَّ یُفرِغُ بیَمینِه على شِمالِه، فَیَغسِلُ فَرجَه، ثُمَّ یَتَوضَّأُ([6]).
435- (6) عایشه ـ ل ـ (دربارهی کیفیت و چگونگی غسل پیامبر ج) گوید: هرگاه رسولخدا ج غسل جنابت میکرد، نخست هردو دست خود را میشست، سپس وضویی همانند وضوی نماز میگرفت، پس از آن، انگشتان خویش را در (ظرف) آب فرو میکرد و انگشتانش را که از آب تَر بود، به ریشه و بُن موهای سر داخل مینمود وآنها را خوب میمالید و میسائید تا به بیخ موهای سر، آب برسد و جایی خشک نماند.
آنگاه با هردو دست مبارکش، سه مشت آب برداشته و بر سرش میریخت، بعد از آن بر همهی بدن خویش آب میریخت و سائر بدنش را خوب میشست، تا آب به تمام اعضای واجبالغسل برسد و جایی از آن خشک نماند.
این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند، و در روایت مسلم چنین وارد شده است:
پیامبر ج پیش از آنکه دو دستش را در ظرف آب فرو کند، ابتدا آنها را خوب میشست، سپس با دست راست بر دست چپ آب میریخت و شرمگاه خویش را میشست، آنگاه وضو میگرفت.
436 ـ (7) وعن ابن عبّاس، قال: قالت مَیْمُونةُ: وضعتُ للنَّبیِّ ج غُسلاً فستَرتُه بثوبٍ، وصَبَّ على یَدَیْه، فَغَسَلَهُما، ثُمَّ صَبَّ بِیَمینه على شِمَالِه، فَغَسلَ فَرجَه، فَضَرَبَ بیده الأرضَ فَمَسَحَها، ثُمَّ غسَلها، فمَضمَضَ وَاستَنشَقَ، وغَسَل وجهَه وذِراعَیه، ثمَّ صَبَّ على رأسِه، وأفاضَ على جَسَدِه، ثمَّ تَنَحَّى فغسَل قَدَمَیْه، فَنَاوَلتُه ثَوباً فَلَم یَأخُذْهُ، فانطَلَقَ وهُو یَنفُضُ یدیهِ. متفق علیه، ولفظه للبخاری([7]).
436- (7) ابن عباس ـ ب ـ گوید: حضرت میمونه ـ ل ـ (همسر بزرگوار پیامبر ج) گوید: برای پیامبر ج آب غسل تهیه و وی را با جامهای پوشاندم، ایشان بر دو دستش آب ریخت وآنها را خوب شست، سپس با دست راست بر دست چپ خویش آب ریخت و شرمگاه خود را شست، بعد از آن، دست چپش را که با آن شرمگاه خود را تمیز کرده بود، به زمین زد وآن را با خاک مالید (تا دست از اثر شستن شرمگاه پاک شود). آنگاه آن را شست و پس از آن، دهان و بینیاش را نیز خوب شست، آنگاه صورت و بازوهای خویش را شست و سپس بر سرش آب ریخت وآب را بر تمام قسمتهای بدنش جاری ساخت و در آخر، خودش را به یک سو کشید و جایش را عوض کرد، و پاهایش را شست (چرا که در محل غسل، آب جمع میشد و راه بیرونرفتن آب وجود نداشت، از اینرو هرگاه تمام بدنش را میشست، از محل غسل اندکی فاصله میگرفت و جایش را عوض میکرد. و پاهایش را میشست).
[میمونه ـ ل ـ گوید: پس از فراغت پیامبر ج از غسل جنابت] برایش حوله و خشککنی آوردم (تا خویشتن را بدان خشک و پاک نماید) ولی ایشان خود را با آن خشک ننمود، بلکه آبهای بدن خویش را با دست خشک کرد و ریخت.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند و لفظ حدیث از بخاری است].
شرح: دوحدیث بالا بیانگرطریقهی کامل غسل است که نخست هردو دست (که با همانها تمام بدن شسته میشود)خوب شسته شود سپس با دست چپ استنجا گرفته شود و پس ازآن دست چپ را با خاک و یا با مایع دستشویی خوب بشوید و تمیز کند و وضویی همانند وضوی نماز بگیرد و در ضمنآن، خلال کردن ریش، خلال انگشتان، دست و پاها، خلال داخل وخارج گوشها و داخلکردن انگشتان در داخل سوراخ گوشها و ناف، حرکت و تکاندادن انگشتر، مضمضه واستنشاق و خلالنمودن ریشه و بن موهای سر و شستن قسمت داخل بینی را نیز فراموش نکند، آنگاه آب برداشته و بر قسمت راست بدن بریزد و بشوید، و بعد آب بر قسمت چپ بدن بریزد و خوب بشوید، بعد که آب به همهی بدن رسید و تمام اعضای واجبالغسل خوب شسته شد و جایی از آن خشک نماند، از محل غسل برخاسته و جایش را عوض کند و پاها را بشوید. البته شستن پاها در آخر غسل، در صورتی است که در محل غسل، آب جمع شود و راه بیرونرفتن آب وجود نداشته باشد. چنانچه اگر در محل غسل، آب جمع نمیشد و راه بیرون رفتن آب از حمام وجود داشت (مانند حمامهای امروزی) چنین کاری لازم نیست.
و همین طریقه، بهترین و پاکیزهترین و برترین روش غسل مسنون است که پیامبر ج بر آن مواظبت میفرمود.
437 ـ (8) وعن عائشة، قالت: إنَّ إمرَأةً من الأنصارِ سَألَتْ رسولَ الله ج عن غُسلِها من المَحیضِ، فَأمَرَها کیَف تَغْتَسِِلُ، ثم قال: «خُذِی فِرْصَةً من مَسْکٍ، فَتَطَهَّری بها». قالت: کیف أتَطَهَّرُ بها؟ فقال: «تَطَهَّرِی بها». قالت: کیَف أتَطَهَّرُ بها؟ قال: «سبحانَ الله! تَطَهَّری بها». فَاجْتَذَبتُها إلیَّ، فقلتُ لها: تَتَبَّعی بها أثَرَ الدَّم. متفق علیه([8]).
437- (8) عایشه ـ ل ـ گوید: زنی از زنان انصار، دربارهی کیفیت و چگونگی غسل حیض، از پیامبر ج سؤال کرد. پیامبر ج پیرامون کیفیت و چگونگی غسل حیض بدو دستورالعملها و راهکارهای راهگشا و سودمندی را ارائه داد و فرمود: پارهای از پشم یا پنبهی تمیز که با مُشک آمیخته باشد، برگیر و خویشتن را بدان پاک و پاکیزه کن.
آن زن انصاری پرسید: چطور خود را با آن پاک کنم؟ پیامبر ج فرمود: خود را با آن پاک کن. باز آن زن انصاری گفت: چگونه خود را بدان پاک نمایم؟ پیامبر ج (با تعجب وحیرت) فرمود: سبحان الله! خودت را با آن پاک کن.
[عایشه ـ ل ـ گوید: من که هدف و مقصود پیامبر ج را خوب درک کرده بودم، بلافاصله] آن زن انصاری را به سوی خود کشیدم (و او را از مقصود پیامبر ج آگاه ساختم و) بدو گفتم: آن پنبه و یا پشم آغشته با مشک را بردار و بر جاهایی که آلوده و ملوث به خون است بمال و اثر خون را پاک کن.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«المحیض»: این واژه مصدر میمی و به معنای قاعدگی و خون ماهانه میباشد.
«فِرصة»: پارهای از پنبه یا پشم. «فرصة من مِسک»، پارهای از پنبه و یا پشم که با مشک آغشته باشند. «فاجتذبتُها الیّ»: او را به سوی خود کشیدم.
این حدیث بیانگر اهمیت و جایگاه خاص نظافت و تمیزی و پاکی و پاکیزگی و رعایت بهداشت و سلامت به معنای واقعی کلمه است، چرا که پیامبر ج برای تمام زنانی که غسل حیض میکنند، سنّت قرار داده که یک مقدار پنبه یا پارچهی دیگری با مشک یا هر چیزی که بوی خوش دارد، آغشته کنند وآن را در مجرای حیضشان قرار دهند تا بدینگونه نظافت و تمیزی و پاکیزگی جسمی، روحی و روانی خود و دیگران را تأمین نمایند.
در حقیقت اینها اصول و قواعد جاویدانی است که بر مبنای آن، اسلام پیریزی و نهادینه شده است و پیامبر ج به تحکیم و تثبیت آنها اهتمام میورزید واگر آن قواعد و اصول مراعات شود و در زندگی به اجرا در بیایند، نسلهایی از نیرومندان و تندرستان پرورش مییابند که دین و دنیای امت، بدانها پیروز میگردد.
438 ـ (9) وعن أُمِّ سلَمَةَ، قالت: قُلتُ یا رسولَ الله! إنِّی إمرَأةٌ أشُدُّ ضَفْرَ رَأْسِی، أفَأنْقُضُه لِغُسلِ الْجَنابَةِ؟ فقال: «لا، إنَّما یَکفِیکِ أنْ تَحْثِی على رَأسِکِ ثَلاثَ حَثیَاتٍ، ثم تُفِیضِینَ عَلَیکِ الماءَ, فَتَطْهُرِین». رواه مسلم([9]).
438- (9) اُم سلمه ـ ل ـ گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسولخدا ج! من زنی هستم که موها وگیسوان سرم را محکم به یکدیگر میبندم وآنها را میبافم، آیا برای غسل جنابت، باید آنها را از هم باز کنم؟ پیامبر ج فرمود: خیر، لازم نیست که موها وگیسوان سرت را از هم باز کنی. همین اندازه در رفع غسل جنابت کافی است که سه مشت پر آب را برگیری و بر سرت بریزی، سپس آب را بر تمام قسمتهای بدنت جاری سازی، و خویشتن را خوب بشویی، اینگونه است که از غسل جنابت پاک و پاکیزه میشوی.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«اَشدّ ضَفر رأسی»: موها و گیسوان سرم را محکم به یکدیگر میبافم. «حَثیات» جمع حثیه: پری دوکف دست. جمهور علماء و اندیشمندان اسلامی با استدلال به این حدیث، عدم نقض موهای سر را برای زنانی که موها و گیسوان خویش را محکم به همدیگر میبافند، جایز قرار دادهاند. یعنی چنین زنانی میتوانند برای رفع جنابت، حیض، نفاس، سه کف دست آب، بر سر بریزند و دست مالیدن و خود را به مشقت و سختی انداختن برای اینکه آب را به ریشه و بیخ موهای خویش برسانند بر ایشان لازم نیست.
و این مسائل نیز بیانگر و روشنگر این حقیقت است که مبنای شریعت مقدس اسلام بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است و رسولخدا ج نیز براساس فرمانی که از جانب خداوند ﻷ، یافته بود، مؤظف بود، همواره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح دهد.
و در حقیقت، رعایت و ترجیح جنبهی سهولت وآسانگیری بر جنبهی افراط و سختگیری، همخوانی با این خطاب پیامبر ج است که فرمود:
«یسّروا ولاتعسروا وبشّروا ولا تنفروا». «سهل بگیرید و سخت نگیرید، و بشارت دهید و متنفر نگردانید».
و در واقع این آسانگیری، برگرفته از فشارها و مشکلات زندگی برما نیست، بلکه دین مقدس اسلام، این آسانی را میخواهد و اوامر و فرامین الهی و تعالیم وآموزههای تابناک نبوی و احکام و دستورات تعالیبخش و سعادتآفرین شرعی، بر یسر وآسانی بنا شده است و تعالیم اسلامی و دینی (از جمله مسئلهی عدم نقض موهای سر زنان) بر پایهی یسر وآسانی است نه سختی و مشقت.
439 ـ (10) وعن أنسٍ، قال: کان النبیُّ ج، یَتَوَضَّأُ بِالمُدِّ، ویَغتَسِلُ بِالصَّاعِ إلى خمَسَةِ أمْدادٍ. متفق علیه([10]).
439- (10) انس س گوید: پیامبر ج عادت داشت (که برای جلوگیری از اسراف و زیادهروی در مصرف آب) با یک «مُد» آب، وضو میگرفت و با یک «صاع» آب، غسل میکرد.
[این حدیث را بخاری ومسلم روایت کردهاند].
شرح: «مُد»: پیمانهای است که در عراق برابر با دو رطل، و در حجاز برابر با یک رطل و یک سوم رطل است، و برخی آن را به اندازهی پری دو کف دست انسان دانستهاند. و هر رطل 48 مثقال و هر مثقال 68/4 گرم است.
«صاع»: پیمانهای است معادل چهار مُد. و هر مُد معادل تقریبی دو سوم کیلوگرم است البته در این مسئله تمام فقهاء و اندیشمندان اسلامی و صاحبنظران فقهی، بر این قضیه اتفاقنظر دارند که در شریعت مقدس اسلام و در اصول و موازین دینی، برای وضو و غسل، مقدار معین و محدودی از آب بیان نشده است و در اینجا که بیان شده که پیامبر ج با یک مُد وضو میگرفت و با یک صاع غسل میکرد، مراد تعیین نیست، بلکه جلوگیری از اسراف و زیادهروی در مصرف آب است. یعنی با پرهیز جدی از اسراف در مصرف آب.
در شرع مقدس اسلام، حد جواز فقط به همان مقداری تعلق میگیرد که رفع نیاز شود. حال اگر نیاز در وضو با چند مُد بر طرف میشود و یا اگر نیاز در غسل با چند صاع یا بیشتر رفع میگردد، باز هم اشکالی در آن نیست، چرا که مصداق اسراف نکردن، در درست مصرفکردن تحقق مییابد، نه در کم مصرف نمودن.
440 ـ (11) وعن مُعاذَةَ، قالت: قالت عائشةُ: کُنتُ أغتَسِلُ أنا ورسولُ الله ج من إنَاءٍ واحِدٍ بینی وبینَه، فیُبادِرُنی، حتّى أقُولَ: دَعْ لی دَعْ لی. قالت: وهُمَا جُنُبان. متفق علیه([11]).
440- (11) مُعاذه ـ ل ـ(دخترعبدالله عَدوی س) گوید: عایشه ـ لـ گفت: من و پیامبر ج هر دو از یک ظرف آب، که میان من و ایشان قرار داشت، غسل (جنابت) میکردیم و پیامبر ج در برگرفتن آب از آن ظرف، بر من پیشی میگرفت و آنقدر در این کار میشتافت تا اینکه من (بدیشان) میگفتم: برای من نیز آب بگذارید! برای من نیز آب بگذارید! تا من هم از آن غسل کنم.
معاذه ـ ل ـ گوید: عایشه ـ ل ـ و پیامبر ج هر دو از یک ظرف آب غسل میکردند در حالی که هردو جنب بودند. (یعنی غسل جنابت میکردند).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
441 ـ (12) عن عائشةَ لا، قالت: سُئِل رسولُ الله ج عَنِ الرَّجُلِ یَجِدُ البَلَلَ ولا یَذکُرُ إحتِلاماً. قال: «یَغتَسِلُ». وعن الرَّجُلِ یَرى أنَّه قد احتَلَم ولا یَجِدُ بَلَلاً. قال: «لا غُسْلَ علیه». قالت أمُّ سُلَیم: هل على المرأةِ تَرى ذلک غُسلٌ؟ قال: «نعم، إنَّ النِّسَاءُ شَقائِقُ الرِّجال». رواه الترمذی، وابوداود. وروى الدارمیّ، وابن ماجة، إلى قوله: «لا غُسْلَ علیه»([12]).
441- (12) عایشه ـ ل ـ گوید: از رسولخدا ج دربارهی مردی سؤال شد که پس از بیدارشدن از خواب، بر روی لباسهای خویش، اثر تَری (از آب منی) میبیند، ولی خواب مجامعت و مقاربت را به یاد ندارد.
پیامبر ج پیرامون چنین مردی فرمود: در این صورت باید غسل کند.
و از مردی سؤال شد که خواب مجامعت و مقاربت را به یاد دارد، ولی روی لباسهای خود هیچ اثری از تَری (آب منی) نمییابد؟ پیامبر ج دربارهی چنین فردی فرمود: غسلی بر او واجب نیست.
اُمسُلیم ـ ل ـ (که در مجلس رسولخدا ج حاضر بود، چون این سخن رسولخدا ج را شنید، بدیشان) گفت: ای رسولخدا ج! هرگاه زنی خواب مجامعت ببیند و منی از او خارج شود، ولی خواب را به یاد نداشته باشد، آیا بر او نیز بسان مرد غسلی است؟ (منظور امسلیم این است که آیا زن نیز همانند مرد خواب مجامعت میبیند و احتلام میشود و منی از او خارج میشود)؟
پیامبر ج فرمود: آری (زن نیز بسان مرد احتلام میشود و منی دارد). بیگمان زنان همانند مرداناند.
[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کردهاند. و دارمی و ابنماجه نیز این حدیث را تا «لاغُسل علیه» روایت کردهاند].
«انّ النساء شقائق الرجال»: مقصود پیامبر ج از این عبارت این است که زنها مشابه مرداناند وآنها نیز احتلام میشوند و آب منی دارند، اگر چه چنین چیزی در میان زنان کمتر اتفاق میافتد.
در این حدیث دو مسئله بیان شده است:
یکی آنکه: فردی خواب جماع میبیند و خواب را نیز به یاد دارد ولی روی لباسهای خود هیچ اثری از تَری منی نمییابد، در این صورت غسل بر او واجب نیست، و در این مسئله در میان علماء نه اختلافی است و نه تفصیلی.
مسئله دوم آنکه: فردی پس از بیدارشدن از خواب، روی لباسهای خود اثر تَری از آب منی میبیند ولی خواب جماع را به یاد ندارد در این صورت غسل بر او واجب میشود.
442 ـ (13) وعنها، قالت: قال رسولُ الله ج: «إذا جَاوَزَ الخِتانُ الخِتانَ، وَجَبَ الغُسلُ». فَعَلتُه أنا ورسولُ الله ج، فَاغْتَسَلنا. رواه الترمذی، وابنُ ماجة([13]).
442- (13) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه دو آلت تناسلی ختنهشدهی زن و مرد به هم رسید و سرآلت تناسلی مرد در فرج زن داخل شد، غسل بر هردو واجب میشود (خواه آب منی مرد یا زن خارج شود یا خیر) خودم و رسولخدا ج این کار را کردیم و از آن غسل نمودیم. (پس هرگاه سرآلت تناسلی مرد داخل فرج زن شد، خواه منی مرد یا زن خارج شود یا خیر، غسل بر مرد و زن هردو واجب میشود).
[این حدیث را ترمذی و ابنماجه روایت کردهاند].
«الخِتان»: ختنهگاه در مرد و زن. ختان در لغت به مفهوم بریدن پوست موجود بر سر عضو تناسلی نوزاد است. و در اصطلاح شرعی، کنارهی حلقوی قسمت پائین حشفه است. یعنی جایی که عضو تناسلی دچار فرو رفتگی میشود. این قسمت از عضو تناسلی همان بخشی است که احکام شرعی به آن تعلق میگیرد، از جمله وجوب غسل. چنانچه پیامبر ج فرمود: هرگاه خِتان زن و مرد به هم برسند (کنایه از رسیدن در هنگام نزدیکی است). غسل بر هردو واجب میشود.
و نیز در روایتی از طبرانی آمده است که اگر دو خِتان زن و مرد به هم برسند و حشفه به طور کامل وارد شود (اصطلاحاً غائب شود) انزال صورت بگیرد یا نگیرد غسل بر هردو واجب میشود.
443 ـ (14) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «تَحتَ کُلِّ شَعرَةٍ جَنَابَةٌ، فَاغسِلوا الشَّعرَ، وأنْقُوا البَشَرَة». رواه ابوداود، والترمذیُ، وابن ماجة. وقال الترمذیُّ: هذا حدیثٌ غریب، والحارثُ بن وجیهٍ الرّاوی وهو شیخ، لیس بذلک([14]).
443- (14) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «زیر هر مویی از موهای بدن اثر جنابت وجود دارد، لذا در موقع غسل (جنابت) موهای بدن را خوب بشوئید و پوست بدن را (یعنی آن قسمت از بدن که مو ندارد را) نیز خوب پاک و پاکیزه کنید، تا اثر جنابت به کلی از میان برود.
[این حدیث را ابوداود، ترمذی و ابنماجه روایت کردهاند و ترمذی گفته است: حدیثی غریب است، چرا که به روایت «حارث بن وجیه» است و او نیز مورد اعتماد نیست].
«الشعر»: موی. «البشرة»: روی پوست بدن آدمی که موی برآورد.، مراد این است که در غسل جنابت باید کل بدن و تمام اعضای واجبالغسل، داخل سوراخ گوشها و ناف، خوب شسته شود تا ذرهای از اعضای واجبالغسل خشک نماند.
«تحت کل شعرة جنابة«: در حقیقت این حدیث بیانگر این مسئله است که اثر خارج شدن منی از انسان، در تمام بدن آشکار میگردد و تمام سلولهای تن به دنبال خروج آن، در یک حالت سستی مخصوص فرو میروند واین خود نشانهی تأثیر آن روی تمام اجزای بدن است، از این جهت است که شریعت به هنگام خارج شدن منی (درخواب یا بیداری)، (و همچنین آمیزش جنسی به علت التقای ختانین،اگر چه منی خارج نشود) غسل و شستن تمام بدن را واجب نموده است چرا که بر اساس حدیث پیامبر ج اثر جنابت در تمام بدن سرایت میکند.
امام ابن قیم، در بارهی اینکه چگونه شارع میان منی و بول تفاوت قائل شده، و پس از انزال منی، غسل را واجب کرده و فقط شستن محل را کافی ندانسته است، میفرماید:
«این از جمله محاسن بزرگ شریعت و در بردارندهی رحمت و حکمت و مصلحت آن است که منی از تمام بدن خارج میگردد و به همین خاطر خداوند آن را «سلالة» نام نهاده است، زیرا از تمامی بدن بیرون میآید. و تأثیرپذیری بدن نسبت به خروج منی به مراتب بیشتر از تأثیرپذیری بدن نسبت به خروج بول و ادرار است.
همچنین غسل پس از خروج منی، سودمندترین چیز برای بدن و قلب و روح است، زیرا به وسیلهی غسل، قوی و نیرومند میگردند وآن خلل وکاستیهایی که به وسیلهی خروج منی ایجاد شده بودند، به سبب غسل جبران میشوند و این مطلب به طور محسوس، قابل درک است، و نیز جنابت باعث سنگینی و تنبلی میشود، و غسل نشاط و سبکی را به همراه میآورد و به همین جهت، وقتی که ابوذر از غسل جنابت فارغ شد، گفت: انگار بار سنگینی از دوش خود بر زمین نهادهام»([15]).
و دکتر «مصطفی نورانی» در کتاب «بهداشت اسلامی، ج1 ص24» در این زمینه مینویسد:
«غسل، علاوه براین که کثافتهای ظاهری بدن را پاک میکند، موجب فوائد بیشماری است. انسان با عمل زناشویی (جماع) و نزدیکی، سلولهای بدن او میمیرند. این سلولها با شستن بدن، حیات دیگری پیدا میکنند، و بدن بدون غسل بو میگیرد، چون همه فضولات به عروق لنفاوی میریزد که غیر از عروق خونی هستند. و مادهی اسپری تنها در غدههای لنفاوی وکشالهی رانها و زیر بغل است.»
و احمد محمد سلیمان در کتاب «القران والطبّ الحدیث، ص223» مینویسد:
«چون منی دارای مقداری مایع لزج است، موسوم به «موسین» اطراف سوراخهای بدن را به خوبی میگیرد و به کلی تنفس (پوست بدن دارای 2 میلیون سوراخ است که مبادلهی گازی با هوای مجاور دارد). قطع میشود و با غسلکردن، اعصاب منبسط وآنها را به حال طبیعی وعادی بر میگرداند».
وآقای مکارم شیرازی در «تفسیر نمونه، ج4 صص 376-375» مینویسد:
«طبق تحقیقات دانشمندان، در بدن انسان دو سلسله اعصاب نباتی وجود دارد که تمام فعالیتهای بدن را کنترل میکنند: «اعصاب سمپاتیک» و «اعصاب پاراسمپاتیک»، این دو رشته اعصاب، در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاهها و جهازات داخلی و خارجی گستردهاند. وظیفهی «اعصاب سمپاتیک» تندکردن و به فعالیت واداشتن دستگاههای مختلف بدن است. وظیفهی «اعصاب پاراسمپاتیک» کندکردن فعالیت آنهاست، در واقع یکی نقش «گاز اتومبیل» و دیگری نقش «ترمز» را دارد و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتی، دستگاههای بدن به طور متعادل کار میکنند.
گاهی جریانهایی در بدن رخ میدهد که این تعادل را به هم میزند، از جملهی این جریان ها، مسئلهی «ارگاسم» (اوج لذت جنسی) است که معمولاً مقارن خروج منی صورت میگیرد.
در این موقع سلسله اعصاب «پاراسمپاتیک» (اعصاب ترمز کننده) بر اعصاب «سمپاتیک» (اعصاب محرک) پیشی میگیرد و تعادل به شکل منفی به هم میخورد.
این موضوع نیز ثابت شده است: از جمله اموری که میتواند اعصاب سمپاتیک را به کار وادارد و تعادل از دست رفته را تأمین کند، تماس آب با بدن است و از آن جا که تأثیر «ارگاسم» روی تمام اعضای بدن به طور محسوس دیده میشود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن به هم میخورد، دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسی یا خروج منی، تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیاتبخش آن، تعادل کامل در میان این دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد....
در حقیقت به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی، هم روح متأثر میشود و هم جسم،روح به سوی شهوات مادی کشیده میشود و جسم به سوی سستی و رکود، غسل جنابت که هم شستشوی جسم است و هم ـ به علت این که به قصد تقرب انجام مییابد ـ شستشوی جان، اثر دوگانهای در آنِ واحد روی جسم و روح میگذارد، روح را به سوی خدا و معنویت سوق میدهد و جسم را به سوی پاکی و نشاط و فعالیت».
مجموع این گفتهها روشن میسازد که چرا باید به هنگام خروج منی (در خواب یا بیداری) و همچنین آمیزش جنسی (اگر چه منی خارج نشود) غسل کرد و تمام بدن را شست.
به این نکته نیز باید توجه کرد: سخنگفتن پیامبر ج پیرامون این مسائل، در آن روز که نه علم و دانش و فناوری و تکنولوژی در عرصههای پزشکی و بهداشتی نوین و پیشرفته و مدرن به وجود آمده بود و نه مردم اطلاع قابل ملاحظهای دربارهی این مسائل داشتند، خود گواه زندهای است بر حقانیت و صداقت پیامبر ج، و اینکه این گفتهها برگرفته شده از سرچشمهی فیاض وحی و ماوراء طبیعت و مادیت است.
444 ـ (15) وعن علیّ، س، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ تَرَکَ مَوضِعَ شعرةٍ من جَنابةٍ لم یغْسِلْها فُعِلَ بها کذا وکذا مِن النَّار». [و]قال علیٌّ: فَمِنْ ثَمَّ عادَیتُ رَأسِی، فَمِن ثَمَّ عادَیتُ رَأسِی، [فمن ثم عادیتُ رأسی] ثلاثاً رواه ابوداود، وأحمد، والدارمیُّ، إلا أنَّهُمَا لم یُکَرِّرا: فمِنْ ثم عادیتُ رأسی([16]).
444- (15) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که در غسل جنابت، جای یک موی از بدن خویش را نشست، به عذاب سخت و زیاد آتش سوزان دوزخ دچار خواهد شد».
علی س گوید: (بر اساس همین فرمایش رسولخدا ج است که) با موهای سرم دشمنی میکنم و آنها را میتراشم، پس از این جهت است که من سرم را میتراشم، و بدین دلیل است که من سرم را میتراشم (تا جایی از آنها خشک نماند و به عذاب سخت دوزخ مبتلا نشوم).
[این حدیث را ابوداود، احمد و دارمی روایت کردهاند، و احمد و دارمی جملهی «فمن ثَمّ عادیت رأسی» را به سه مرتبه روایت نکردهاند].
شرح: «فعل بها کذا وکذا من النّار»: این جمله کنایه از عذاب وکیفر سخت و دشوار در آتش سوزان دوزخ است. یعنی کسانی که در غسل جنابت، خویشتن را خوب نمیشویند و با عجله و شتاب غسل خوب و کامل انجام نمیدهند آب به تمام اعضای واجبالغسل نمیرسانند و فرض و سنت آن را رعایت نمیکنند و جایی از بدن خویش را خشک باقی میگذارند، به عذاب شدید و سخت و طاقتفرسای دوزخ گرفتار خواهند شد، عذابی که خِردها نمیتوانند به توصیفش بپردازند و خوف و هراسش را بیان دارند. پس، از این حدیث و احادیث دیگری که در این زمینه آمده است، معلوم شد که در غسل جنابت، غسل حیض و غیره، شستن تمام بدن به گونهای که یک تار موی هم خشک باقی نماند، لازم و ضروری است.
«فمِن ثمّ عادیتُ رأسی»، علی س گوید: بر مبنای این وعید و تهدید سخت پیامبر ج من دشمن موهای خود شدم و به محض اینکه موهای سرم مقداری بزرگ میشدند، آنها را از ته میتراشیدم و خویشتن را راحت مینمودم تا غسل جنابت و شستن تمام اعضای واجبالغسل و موهای سر، به راحتی هر چه تمام صورت گیرد.
445ـ (16) وعن عائشةَ [لا]، قالت: کان رسولُ الله ج لا یَتَوَضَّأُ بَعدَ الغُسلِ. رواه ابوداود، والترمذی، والنِّسائی، وابن ماجة([17]).
445- (16) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج پس از غسل، مجدداً وضو نمیگرفت (بلکه به همان وضویی که قبل از غسل گرفته بود، اکتفا مینمود).
[این حدیث را ترمذی، ابوداود، نسائی و ابنماجه روایت کردهاند].
446 ـ (17) وعنها، قالت: کانَ النبیُّ ج یَغسِلُ رَأسَه بِالخِطْمِیِّ وهو جُنُبٌ یَجْتَزِىء بِذلک ولا یَصُبُّ علیه الماءَ. رواه ابوداود([18]).
446- (17) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج در غسل جنابت، سرش را با (اندکی) خِطمی میشست و بدان اکتفا میکرد و بر سرش آبی جدید نمیریخت (یعنی جدای از آبی که با خِطمی آغشته شده بود، سرش را با آبی دیگر نمیشست، بلکه به همان اکتفا میکرد و به شستن سرش پایان میداد).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
«خِطمی»: گیاهی است از تیرهی پنیرکیان، دارای ساقهی ضخیم و بلند، بلندیش به یک متر و نیم میرسد، برگهایش پهن وستبر، گلهای آن شیپوری درشت به رنگ سرخ یا سفید، ریشهاش دراز و به کلفتی انگشت و طعم آن شیرین است. ریشه و برگ وگل آن در طب به کار میرود. جوشاندهی گل خِطمی به طور غرغره در معالجه دردگلو وآسبه و دملهای دهان و لثه و حلق نافع است. از خارج نیز برای نرمکردن دمل روی آن میگذارند و یک قسم آن، موسوم به «خِطمی پرپر» و دارای گلهای پرپر و زیبا به رنگهای مختلف است وآن را در باغچهها میکارند. در فارسی انجل وانجلک هم گفته شده است. [فرهنگ فارسی عمید].
447 ـ (18) وعن یَعْلى، قال: إنَّ رسولَ الله ج رَأَى رجُلاً یغتَسِلُ بالبَرازِ، فَصَعِدَ المِنبرَ، فحمِدَ اللَّهَ، وأثْنَى علیه، ثمَّ قال: «إنَّ اللَّهَ حَیِیٌّ ستّیرٌ یُحِبُّ الحَیاءَ والتَّسَتُّرَ، فإذا اغتسلَ أحدُکم؛ فلْیَسْتَِتر». رواه ابوداود، والنسائی وفی روایته، قال: «إنَّ اللَّهَ سَتّیرٌ، فإذا أرادَ أحدُکُم أنْ یغتَسِلَ فلْیَتوارَ بشیء»([19]).
447- (18) یعلی س گوید: پیامبر ج مردی را دید که لخت وعریان در زمین و فضای فراخِ بیدرخت و پوشش، غسل میکند. از اینرو در برابر دیدگان مردم، بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خدا و بیان پرتوی از وصف و شکوه او، چنین فرمود:
«بیگمان خداوند ﻷ، بسیار آراسته به حیا و بزرگ منشی است و برای بندگان پردهپوش است، و حیا و پردهپوشی را دوست میدارد، پس هنگامی که یکی از شما غسل میکند، باید خود را بپوشاند و در انظار عمومی به غسل نپردازد».
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است. و نسائی با این عبارت روایت نموده است: پیامبر ج فرمود]: بیگمان خداوند متعال پردهپوش بندگان (و بسیار باحیاء و بزرگمنش) است از اینرو، هرگاه یکی از شما خواست غسل کند، باید خویشتن را با چیزی بپوشاند (و در انظار عمومی قرار نگیرد و غسل نکند)].
«الَبراز»: ـ به فتح باءـ: زمین و فضای فراخ بیدرخت. ـ با کسر باءـ (البِِراز): مدفوع و سرگین آدمی. در اینجا مراد همان معنای نخست است.
«حیّی»: بسیار با حیا و بزرگمنش است. «ستّیر»: بسیار پوشاننده و پردهپوش عیب و نقصها وگناهان و معاصی بندگان است.
از این حدیث دانسته شد که غسل کردن در حال ستر و پوشش بسیار لازم و ضروری است و اگر فردی در صحرا و بیابان نیاز به غسل پیدا کرد، بر او لازم است که به اندازهای دور رود و فاصله گیرد که احتمال اینکه دیده شود به طور کلی باقی نماند و خویشتن را در پناه بوته، درخت، سنگ و یا دیواری جای دهد، چرا که غسلنمودن در پناه چیزی که مانع دید باشد، سنت اسلام و یکی از اصول و قواعد کلی و ضروری شریعت است که حتیالامکان باید رعایت شود.
448 ـ (19) عن أُبَیِّ بن کعب، قال: إنَّما کانَ الماءُ مِن الماءِ رُخْصَةً فی أوَّلِ الإسلامِ، ثُمَّ نُهِیَ عنها. رواه الترمذی، وابوداود، والدارمیّ([20]).
448- (19) اُبی بن کعب س گوید: حدیث «انّما کان الماء من الماء» [با انزال منی، غسل واجب میشود]. مربوط به آسانگیری و رخصتی است که در صدر اسلام بوده است، ولی بعدها از آن نهی شد و حکم آن منسوخ گردید. (یعنی در اوائل اسلام برابر این حدیث، گروهی بر این باور بودند:کسی که با همسرش نزدیکی میکرد، هر چند دخول کامل هم انجام میگرفت و دو آلت تناسلی ختنهشده زن و مرد به هم میرسید و سر آلت تناسلی مرد در فرج زن داخل میشد، مادام که آب منی خارج نمیشد،نیاز به غسل نداشت، و تنها شستن آلت تناسلی و وضو، کافی بود، ولی حکم این حدیث، به احادیث دیگر پیامبر ج و اجماع صحابه ش و مسلمانان باطل شد، و اجماع امت بر این منعقد شد که به مجرد داخلشدن سر آلت تناسلی مرد در فرج زن، غسل بر هردو واجب میشود، خواه منی مرد یا زن خارج شود یا خیر).
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و دارمی روایت کردهاند].
449 ـ (20) وعن علیّ س، قال: جاء رجلٌ إلى النبیِّ ج فقال: إنی اغتَسَلتُ مِن الجَنابَةِ، وصَلَّیتُ الفَجرَ، فَرَأیتُ قَدْرَ مَوضع الظُّفرَ لم یُصِبْهُ الماءُ. فقال رسولُ الله ج: «لو کُنتَ مَسَحتَ علیه بیدِکَ أجْزَأَکَ». رواه ابن ماجة([21]).
449- (20) علی س گوید: مردی به نزد رسولخدا ج آمد وگفت: من از جنابت غسل نمودم و نماز بامداد را اقامه کردم، پس از ادای نماز متوجه شدم که به مقدار و اندازهی جای ناخنی از بدنم را آب نرسیده و خشک مانده است (حال شما بفرمائید که تکلیف من چیست)؟ پیامبر ج فرمود: اگر(پس از غسل) بر همان موضعی که خشک مانده بود، دست خویش را (با تَری آب) میکشیدی و میمالیدی، کفایت میکرد، و غسلت درست بود (ولی حال که دیر شده است، مجدداً از جنابت غسل کن و نماز بامداد خویش را قضا آور).
[این حدیث را ابنماجه روایت کرده است].
450 ـ (21) وعن ابنِ عُمر، قال: کانت الصَّلاةُ خمسینَ، والغُسْلُ مِن الجنابةِ سبعَ مراتٍ، وغَسلُ البَولِ من الثوْبِ سبعَ مرّات. فلم یَزَلْ رسولُ الله ج یَسألُ، حتى جُعلتِ الصَّلاةُ خمساً، وغُسلُ الجنابةِ مَرَّةً، وغَسلُ الثَّوب منَ البَوْلِ مَرَّةً. رواه ابوداود([22]).
450- (21) ابن عمرـ ب ـ گوید: (در شب معراج) پنجاه نماز (در شبانهروز) بر امت مقرر گردید و نیز غسل از جنابت هفت مرتبه و شستن لباس بر اثر ملوّث شدن به ادرار، هفت مرتبه واجب و معین شد. ولی پیامبر ج پیوسته از پروردگار تقاضای کمکردن و تخفیف آن را نمود، تا اینکه پنجاه نماز را به پنج نماز (در شبانه روز) و غسل از جنابت و شستن لباس بر اثر ملوثشدن به ادرار، هردو از هفت مرتبه به یک مرتبه تخفیف یافت (و خداوند ﻷ تخفیفی را که لازم بود، نسبت به بندگان خود انجام داد و جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر و عُسر و حرج ترجیح داد).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
[1]- بخاری بصورت مختصر به نقل این حدیث پرداخته است ح 291، مسلم 1/271 ح (87- 348)،نسایی ح 191، ابن ماجه ح 610، دارمی ح 761، مسنداحمد 2/347.
[2]- مسلم 1/269 ح(80-343)، ابوداود ح 217، ترمذی بصورت تعلیقی در ضمن حدیث شمارهی 122 به نقل این حدیث پرداخته است، مسنداحمد 3/29.
[3]- ترمذی ح 112.
[4]- بخاری ح 130، مسلم 1/251 ح (32- 313)، نسایی ح 197، ابن ماجه ح 600 و در روایت ابن ماجه زیاداتی نیز است.
[5]- مسلم 1/250 ح(30-311)، ابن ماجه ح 601.
[6]- بخاری ح 248 و بخاری به عوض عبارت «جسده» عبارت «جلده» را نقل کرده است و لفظ حدیث از بخاری است، مسلم در ضمن حدیثی طولانی به نقل این روایت پرداخته است 1/253 ح (35-316)، نسایی ح 247، مؤطا مالک کتاب الطهارة ح 67، مسنداحمد 6/330 و روایت دوم را امام مسلم در صحیح خود نقل کرده است: 1/253 ح(35-316).
[7]- بخاری ح 276 و لفظ حدیث از بخاری است، مسلم 1/254 ح (37-317)، ابوداود ح 245، ترمذی ح 103، نسایی ح 253، ابن ماجه ح 573، مسنداحمد 6/335.
[8]- بخاری ح 314، مسلم 1/260 ح (60-332)، ابوداود 315، نسایی ح 251، ابن ماجه ح 642.
[9]- مسلم 1/259 ح (58-330)، ابوداود ح 251، ترمذی ح 105، نسایی ح 241، ابن ماجه ح 603، مسنداحمد 6/314، 315.
[10]- بخاری این حدیث را با تقدیم و تأخیری در الفاظ آن نقل کرده است ح 201، مسلم 1/258 ح(51-325).
[11]- بخاری ح 250 و وی عبارت «فیبادر فی ...» را ذکر نکرده است، مسلم 1/257 ح (46-321 و لفظ حدیث بالا از مسلم است، نسایی ح 239، مسنداحمد 6/91.
[12]- ابوداود ح 136، ترمذی ح 113، دارمی ح 765 و وی این حدیث را تا عبارت «لا غسل» نقل کرده است، ابن ماجه 612، مسنداحمد 6/256 و امام احمد این حدیث را به صورت کامل در مسندش روایت نموده است.
[13]- ترمذی ح 108 و قال: حسن صحیح، ابن ماجه ح 608 و وی این حدیث را به لفظ «إذا إلتقی ...» روایت کرده است، مسنداحمد 6/161.
[14]- ابوداود ح 248 ابوداود این حدیث را ضعیف شمرده است، ترمذی ح 106، ابن ماجه ح 597.
[15]- دیدگاه های فقهی معاصر، دکتر قرضاوی، ج1 ص301.
[16]- ابوداود ح 249، مسنداحمد 1/94، دارمی ح 751، ابن ماجه ح 599.
[17]- ترمذی ح 107، ابوداود نیز به همین معنی روایت کرده است ح 250، نسایی ح 252، ابن ماجه ح 579، مسنداحمد 6/68.
[18]- ابوداود ح 256.
[19]- ابوداود ح 4012، نسایی ح 406، مسنداحمد 4/224.
[20]- ترمذی ح 110 و قال: حسن صحیح، ابوداود ح 214، دارمی ح 759.
[21]- ابن ماجه ح 664.
[22]- ابوداود ح 247.