اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

در باره‌ی ارتباط و معاشرت داشتن و آمد و شد با فرد جنب، و آنچه برای فرد جنب مباح است.


فصل اول

451 ـ (1) عن أبی هریرةَ [س]، قال: لَقِیَنی رسولُ الله ج وأنا جُنُبٌ، فَأخَذَ بیدی، فَمَشَیتُ مَعَه حتى قَعِدَ، فانسَلَلْتُ، فَأتَیتُ الرَّحْلَ، فاغتسلتُ، ثمَّ جئتُ، وهو قاعِدٌ. فقال: «أینَ کنتَ یا أبا هریرة؟» فقلتُ له. فقال: «سُبحانَ الله! إنَّ المؤْمنَ لا یَنْجُس». هذا لفظ البخاری، ولمسلم معناه، وزادَ بعد قوله: فقلتُ له: لقد لقیتَنی وأنا جُنب، فکرِهتُ أنْ أُجَالِسَکَ حَتَّى أغتَسِلَ. وکذا البخاریُّ فی روایة أخرى([1]).

451- (1) ابوهریره س گوید: در حالی که جنابت داشتم (در برخی از راه‌های مدینه‌ی منوره) پیامبر ج مرا دید و به من برخورد. آن حضرت ج دستم را در دست مبارک خویش گذاشت و با او رفتم تا اینکه پیامبر ج (در جایی) نشست. من از فرصت استفاده کردم وآهسته و پنهانی راه خویش را در پیش گرفتم (تا پیامبر ج من را نبیند و از انصراف وگریز من نپرسد).

پس پنهانی و مخفیانه خودم را کنار کشیدم و به خانه آمدم و غسل کردم. سپس به نزد رسول‌خدا ج رفتم و دیدم که هنوز در جایش نشسته است.

آن حضرت ج فرمود: کجا رفته بودی ای ابوهریره؟! من جریان را با پیامبر ج در میان گذاشتم (و گفتم که جنابت داشتم و دوست نداشتم که با جنابت و بدون طهارت به نزدتان بنشینم و با شما در این حالت معاشرت و مخالطه داشته باشم.!)

پیامبر ج با تعجب و شگفتی فرمود: سبحان الله، ای ابوهریره! بدان که انسان مؤمن و حق گرا، هیچ‌گاه نجس و پلید نخواهد شد.

این حدیث لفظ بخاری بود. و مسلم نیز به همین معنی روایت کرده است و در روایتش این عبارت را نیز اضافه نموده است:

ابوهریره س گوید: به پیامبر ج گفتم: شما در حالی با من برخورد نمودید و ملاقاتم کردید که جنابت داشتم و دوست نداشتم که بدون طهارت و با جنابت به نزدتان بنشینم (بدین خاطر مخفیانه و پنهانی خودم را از شما کنار کشیدم و به خانه رفتم و غسل نمودم).

با همین عبارت، بخاری نیز حدیثی را روایت کرده است.

«فانسلَلتُ»: آهسته و پنهانی راه خویش را در پیش گرفتم تا پیامبر ج مرا نبیند و از انصراف وگریز من نپرسد. «الرحل»: خانه. منزل

مقصود حدیث این است که جنابت، نجاست حکمی است، یعنی اثر آن بر بدن واعضای آن ظاهر و هویدا نمی‌شود. از اینجا روشن می‌شود که با توجه به حدیث فوق به تنها نمی‌توان قضاوت کرد که اطلاق کلمه‌ی «نجس» بر افرادی که به جنابت مبتلا هستند، به این خاطر است که جسم آنها آلوده است، همانند آلوده بودن خون، بول و شراب، لذا فرد جنب، ذاتاً نجس نیست، زیرا خدای سبحان خوردن غذا با آنان، و معاشرت و مخالطه با آنها و صحبت نمودن با آنها و... را حلال و مجاز قرار داده است و حتی اعضاء و جوارح آنها و پسخور و عرق آنها نیز پاک است.

و زنانی که از آنها خون ماهیانه ـ حیض ـ و خون نفاس می‌آید، مشمول همین حکم‌اند. امام نووی می‌فرماید:

«واَجمعت الامّة علی انّ اعضاء الجنب والحائض والنفساء وعرقهم وسؤرهم طاهر».

ازاین‌رو باید بدانیم که بدن زن نیز در حال قاعدگی از جهت مادی نجس نیست،به طوری که هر چیزی بدان برخورد نماید آلوده گردد.بلکه نجاست آن حکمی و معنوی است که شریعت ازاله‌ی آن را به طهارت کبری یعنی غسل، مقرر نموده است.اما بدن زن حائض، دست و پا و دهان وآب دهان و... نه نجس است و نه آلوده به نجاست.زنان در گذشته چنین گمان می‌بردند که بدنشان در حال قاعدگی آلوده است، تا آنکه:

روزی رسول‌خدا ج به عایشه ـ ل ـ فرمود: این کوزه آب را به من بده.

 عایشه ـ ل ـ گفت: ای رسول‌خدا ج! من در حال قاعدگی هستم.

آن حضرت ج فرمود:

«ان حیضتک لیست فی یدک» [بخاری]

«دستت که قاعدگی ندارد».

واین بدان معنی است که در چنین حالتی دست نجس نیست تا با برخورد با آب، آب را آلوده کند، بنابراین آبی که با بدن زن در حال قاعدگی تماس حاصل نماید پاک و پاکیزه می‌باشد.

جنابت نیز بر اساس حدیث بالا، دارای چنین حکمی است، یعنی جنابت باعث نمی‌شود که بدن نجس گردد. چنانچه ابوهریره س چنین می‌پنداشت که بدن انسان جنب، نجس است به همین خاطر روزی با پیامبر ج برخورد کرد و خود را از ایشان پنهان داشت. وقتی رسول‌خدا ج از علت این واقعه جویا شد،در جواب گفت: من جنب بودم. پیامبر ج فرمود: انسان مؤمن نجس نمی‌شود. آلودگی شخص جنب، نجاست حکمی و معنوی است و بدن او نجس نمی‌باشد.

452 ـ (2) وعن ابن عُمر، قال: ذَکَرَ عمرُ بن الخطاب لرسولِ الله ج أنَّه تُصِیبُهُ الجَنابَة من اللیلِ، فقال له رسولُ الله ج: «تَوَضَّأْ، وَاغْسِلْ ذَکَرَکَ، ثمَّ نَمْ». متفق علیه([2]).

 452- (2) ابن عمر ـ ل ـ گوید:عمر ابن خطاب س به رسول‌خدا ج گفت: برخی از شب‌ها به حالت جنابت در می‌آیم (حال شما بفرمائید که تکلیف من چیست؟ آیا می‌توانم با داشتن جنابت بخوابم؟) پیامبر ج در پاسخ فرمود: هرگاه به حالت جنابت درآمدی وضو(یی همانند وضوی نماز)بگیر وآلت تناسلی خویش را بشوی، سپس می‌توانی بخوابی.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

453 ـ (3) وعن عائشةَ [لا]، قالت: کانَ النبیُّ ج إذا کانَ جُنُباً فَأرَادَ أن یَّأکُلَ أو یَنامَ، تَوَضَّأَ وُضُوءَه للصَّلاةِ. متفق علیه([3]).

453 - (3) عایشه ـ ل ـ گوید: هرگاه پیامبراکرم ج به حالت جنابت در می‌آمد و می‌خواست که با داشتن جنابت چیزی را بخورد، یا بخوابد (شرمگاه و آلت تناسلی خویش را می‌شست). و وضویی همانند وضوی نماز می‌گرفت (و سپس خوراکی را می‌خورد و یا می‌خوابید).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از دو حدیث بالا ثابت شد: برای کسی که جنابت داشته باشد جایز است که بخوابد و سنّت است که به هنگام خواب، وضو بگیرد.

درحدیثی ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن‌ماجه از عایشه ـ ل ـ روایت می‌‌کنند که وی گفت:

«کان رسول الله ینام وهو جنبٌ من غیر ان یمسّ ماء»

رسول‌خدا ج در حال جنابت می‌خوابید بدون اینکه آب به کار ببرد برای غسل و یا وضو.

و از این حدیث دانسته می‌شود که شخص جنب می‌تواند در حالت جنابت بخوابد، بدون اینکه بدن بشوید و یا وضو بگیرد و یا طهارت نماید.

و در صحیح ابن‌خزیمه و ابن حبان، ازعبدالله ابن عمرـ ب ـ روایت شده که وی از رسول‌خدا ج پرسید:

«أینام أحدنا وهو جنب؟»آیا یکی از ما که جنب باشد می‌تواند در حال جنابت بخوابد؟

رسول‌خدا ج فرمود: «نعم یتوضّا إن شاء» آری می‌تواند در حال جنابت بخوابد و اگر خواست وضو بگیرد و سپس بخوابد.

در این حدیث با کلمه «ان شاء» آمده است.

لذا از مجموع روایات در این زمینه دانسته می‌شود که چون رسول‌خدا ج همواره جانب تیسیر و تخفیف و سهولت وآسان‌گیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سختگیری ترجیح می‌داد و به خاطر تشویق و ترغیب مردم نسبت به دین و ثابت‌قدم و استوارماندن آنان در مسیر دین، پیوسته جنبه‌ی رخصت و تخفیف را بیشتر از جنبه‌ی عزیمت به آنان عرضه می‌نمود، و چون پیامبر ج به خوبی می‌دانست که مبنای شریعت مقدس اسلام و اوامر و فرامین الهی و تعالیم وآموزه‌های شرعی و احکام و دستورات اسلامی بر آسان‌گیری و رفع عسر و حرج از بندگان است، از این جهت به خاطر راحتی وآسایش امت و به جهت اینکه امت در مشقت و سختی نیفتد، گاهی پس از غسل می‌خوابید تا موقع خواب، در حال جنابت نباشد (و معمول و عادت پیامبر ج در اغلب اوقات نیز همین بود) و گاه به طهارت وضو اکتفا می‌فرمود و غسل را به پس از بیدارشدن از خواب موکول می‌کرد.

و گاهی نیز بدون غسل و بدون وضو در حالت جنابت می‌خوابید تا در این مورد امت ایشان راحت باشند و بتوانند به راحتی هر کدام از این صورت‌ها را که برایشان میسر است، عمل بکنند، اگر برایشان میسر است که غسل کنند و بعد بخوابند، می‌توانند این کار را بکنند، و اگر میسر نبود می‌توانند به طهارت اعضای وضو اکتفا نمایند و غسل را به بعد از بیدارشدن از خواب موکول نمایند. و اگر این هم میسر نبود، می‌توانند آلت تناسلی خویش را بشویند و بخوابند و پس از خواب، غسل جنابت نمایند و سر و بدن خویش را بشویند.

454 ـ (4) وعن أبی سعیدٍ الخُدریّ، قال: قال رسولُ الله ج: إذَا أَتَى أحَدُکم أهلَه، ثمَّ أرَادَ أن یَّعُودَ؛ فَلیَتَوَضَّأْ بینهُما وُضُوءاً». رواه مسلم.([4]).

454 - (4) ابو سعید خدری س گوید: پیامبر ج فرمود: هنگامی که یکی از شما با همسر خود گرد می‌آید و با او مقاربت و زناشویی می‌نماید، و می‌خواهد برای بار دوم نیز عمل مقاربت را تکرار کند باید میان دو جماع، وضو بگیرد (چرا که وضوگرفتن بر لذت و حلاوت عمل زناشویی می‌افزاید و نشاطی فوق‌العاده برای زن و مرد به ارمغان می‌آورد).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: جمهور علما و اندیشمندان اسلامی وضوگرفتن میان دو جماع را بر استحباب حمل نموده‌اند. و دلیل بر مستحب بودن این وضو، روایت ابن‌خزیمه است که در آن، این عبارت آمده است: «فانّه اَنشط له فی العود» از این عبارت به وضوح روشن می‌شود که این وضو به خاطر تحصیل نشاط است.

امام طحاوی نیز درباره‌ی استحباب این وضو، حدیثی را از حضرت عایشه ـ ل ـ بدین مضمون روایت کرده است:

«کان النبی ج یجامع ثم یعود ولا یتوضأ»

 بنابراین امر «فلیتوضّأ» [باید وضو کند] صرفاً جنبه‌ی استحبابی دارد نه وجوبی، چرا که گاهی اوقات خود پیامبر ج با همسرانش جماع می‌کرد و چون می‌خواست برای بار دوم عمل مقاربت را تکرار کند میان دو جماع وضو نمی‌گرفت.

455 ـ (5) وعن أنسٍ، قال: کانَ النبیُّ ج یَطُوفُ على نِسائِه بِغُسلِ واحدٍ. رواه مسلم([5]).

455 - (5) انس س گوید: پیامبر ج با یک غسل با همسرانشان همبستری و نزدیکی می‌کرد (یعنی برای هر زناشویی و جماعی یک غسل نمی‌کرد، بلکه پس از تمام شدن از همبستری با تمام زنان، یک غسل می‌نمود).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

در این زمینه تمام فقهاء و صاحب‌نظران اسلامی، اتفاق نظر دارند که در میان دو جماع و یا بیشتر، غسل الزامی و ضروری نیست، چنانچه از عمل پیامبر ج جواز آن ثابت است. البته معمول و عادت پیامبر ج این نبود، بلکه در اغلب اوقات پس از هر جماعی غسل می‌کرد و می‌فرمود:

«پس از هر جماع، غسل کردن، بهتر، پاکیزه‌تر، زیبنده‌تر و شایسته‌تر است.»

چنانچه ابوداود نقل می‌کند:

«اَنّ النبیّ ج طاف ذات یوم علی نسائه، یغتسل عند هذه وعند هذه وقال: فقلت له: یا رسول الله ج! اَلا تجعله غسلاً واحداً؟ فقال: هذا ازکی واطیب واطهر».

پیامبر ج پس از هر جماع و همبستری غسل کرد و فرمود: این پاک‌تر، زیباتر و شایسته‌تر است.

پس دانسته شد که در میان دو جماع غسل الزامی نیست، اما بهتر این است که پس از هر جماع، غسل صورت گیرد واگر میسر نشد، وضو نیز می‌توان گرفت و اگر این نیز میسر نشد و مشکل بود، می‌توان به شستن شرمگاه وآلت تناسلی اکتفا کرد.

456 ـ (6) وعن عائشةَ لا، قالت: کانَ النَّبیُّ ج یذکُرُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ على کلِّ أحیَانِه. رواه مسلم. وحدیثُ ابنِ عبَّاسٍ سنذکُرُه فی کتابِ الأطعمة، إنْ شاء اللَّهُ تعالى([6]).

456 - (6) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبراکرم ج، خدای را در همه‌ی اوقات و حالات یاد می‌کرد (حتی در وقت جنابت نیز از ذکر و یاد خدا غافل نمی‌شد).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است. و حدیث ابن‌عباس را ـ که مسلم آن را روایت کرده است: «خرج النبی ج فاُتی بطعامٍ فذکرو له الوضوء ای: قالوا له: اَنتوضّأ ثم نأکل» چون ربطی به این باب ندارد ـ ان شاءالله در «کتاب الاطعمة» ذکر خواهیم کرد].

شرح: پیامبر ج در هیچ حالی ذکر و یاد خدا را فراموش نمی‌کرد و دائماً پایبند آن بود، و در همه حال، چه ایستاده، چه نشسته و چه بر پهلو افتاده، چه درحالت جنابت، چه در حالت بی‌وضویی و... در همه اوضاع و احوال خود، به یاد خدا بود و درباره‌ی آفرینش شگفت‌انگیز و دلهره‌انگیز و اسرارآمیز آسمان‌ها و زمین می‌اندیشید و لحظه‌ای وقت گرانبهای خویش را با عطالت و بطالت نمی‌گذراند.

پس برای مسلمانان نیز زیبنده است تا به شخصیت والای پیامبر ج اقتدا و تأسی بورزند و خویشتن را با رهنمودها و توصیه‌ها، اوامر و فرامین وتعالیم وآموزه‌ها، و احکام و دستورات و اقوال وافعال تابناک وتعالی‌بخش و سعادت‌آفرین او، مزین وآراسته بنمایند، تا به خیر دنیا وآخرت و رضایت وخشنودی پروردگار برسند.

در ضمن از این حدیث دانسته شد که جنابت مانع ذکر و یاد خدا نیست، بلکه جنابت، حیض و نفاس، فقط مانع نماز، روزه، تلاوت قرآن و... می‌باشد پس می‌توان در هر حال چه ایستاده، چه نشسته، بر پهلو افتاده، در حالت جنابت، در حالت بی‌وضویی و... به ذکر و یاد خدا پرداخت و او را صدا زد و او را خواند.


فصل دوم

457 ـ (7) عن ابن عباسٍ، قال: إغتَسَلَ بَعضُ أزْواجِ النبیِّ ج فی جَفْنَةٍ، فَأرادَ رسولُ الله ج أنْ یَتَوَضَّأَ منه، فقالت: یا رسولَ الله! إنی کُنتُ جنُباً. فقال: «إنَّ الماءَ لا یَجْنُبُ، رواه الترمذی، وابوداود، وابنُ ماجة. وروى الدارمیُّ نحوَه([7]).

457 - (7) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: یکی از همسران بزرگوار پیامبر ج از ظرفی آب گرفته و بدن خویش را بدان شست. رسول‌خدا ج چون خواست از باقیمانده‌ی آب آن ظرف، آب بردارد و بدان وضو گیرد، آن زن گفت: من جنب بودم واز آب این ظرف غسل نموده‌ام، (حال شما می‌خواهید با این آب وضو بگیرید)؟!

پیامبر ج فرمود: بی‌گمان آب، جنب نمی‌شود.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند. و دارمی نیز بسان آن را در سنن خویش روایت نموده است].

«جفنة»: کاسه و ظرف بزرگی است که چندین نفر در آن غذا می‌خورند.

458 ـ (8) وفی «شرح السُّنة» عنه، عن مَیمونة، بلفظ «المصابیح»([8]).

458 - (8) و چنین حدیثی با عباراتی دیگر، در کتاب «شرحالسنة» با لفظ مصابیح از ابن‌عباس ـ ب ـ و او نیز از میمونه ـ ل ـ روایت شده است.

شرح: لفظ حدیث «مصابیح» چنین است که ام المؤمنین میمونه ـ ل ـ گفت:

«اَجنبتُ اَنا ای صرتُ جنباً ورسول الله ج فاغسلتُ من جفنة وفضلتُ فیها فضلة فجاء النبی ج لیغتسل منها، فقلتُ: إنّی قد اغتسلتُ منها. فاغتسل علیه الصلاة والسلام، ای منها وقال: انّ الماء لیس علیه جنابة. وفی روایة: انّ الماء لا یجنب»

«من و پیامبر ج هردو جنب شدیم. من از ظرفی بزرگ، آب برداشتم و بدان غسل جنابت کردم و مقداری آب در آن ظرف باقی ماند. رسول‌خدا ج تشریف آورد تا از باقیمانده‌ی آب آ‌ن ظرف غسل نماید. بدو گفتم: من از این آب غسل نموده‌ام. رسول‌خدا ج به سخنم توجهی نکرد و با باقیمانده‌ی آب ظرف غسل کرد و فرمود: آب جنب نمی‌شود».

در استفاده نمودن از باقیمانده‌ی آب غسل، هشت صورت می‌توان تصور کرد که عبارتند از:

1- استفاده از باقیمانده‌ی آب مرد برای مرد 2- استفاده از باقیمانده‌ی آب زن برای زن 3- استفاده از باقیمانده‌ی آب زن برای مرد 4- استفاده از باقیمانده‌ی آب مرد برای زن

وهر کدام از این چهار صورت، دارای دو صورت دیگر است که عبارتند از:

1-یا هرکدام از زن و مرد با همدیگر در یک زمان غسل می‌کننند. 2- و یا هر کدام، به طور جدا گانه، یکی پس از دیگری غسل کنند.

در نزد جمهور علماء و صاحب‌نظران فقهی از جمله امام ابوحنیفه، امام مالک و امام شافعی، تمام این صورت‌ها جایز است. ولی امام احمد و امام اسحاق، غسل یا وضو با باقیمانده‌ی آب وضو و غسل زن را مکروه می‌دانند و به حدیث ابوداود استدلال می‌‌کنند که از ابوذر غفاری س روایت می‌‌کنند که گفت:

«نهی رسول الله(ج) عن فَضل طُهور المرأة»

ولی جمهور به دو حدیث بالا (حدیث شماره 457و458) و حدیث دیگری از میمونهل استدلال می‌‌کنند که گفت:

«کنتُ اغتسل أنا ورسول الله ج من إناءٍ واحدٍ من الجنابة». «من و پیامبر ج هر دو از یک ظرف پر آب غسل می‌کردیم».

 از این حدیث معلوم شد که زن و مرد می‌توانند با هم از یک ظرف غسل کنند. و جواز استفاده از باقیمانده‌ی آب یکی پس از دیگری از روایت ابن‌عباس س (حدیث شماره457) ثابت می‌شود. و جمهور، نهی حدیث امام احمد را محمول برکراهت تنزیهی کرده‌اند و گفته‌اند: نهی‌ای که در حدیث ابوذر س شده، نهی تشریعی نیست، بلکه نهی ارشادی است.

459 ـ (9) وعن عائشةَ، قالت: کانَ رسولُ الله ج یغتسِلُ من الجَنابةِ، ثمّ یَستََدْفِىءُ بی قَبلَ أنْ أغْتَسِلَ. رواه ابن ماجة، وروى الترمذیُّ نحوَه. وفی «شرح السُّنة» بلفظ «المصابیح»([9]).

459 - (9) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج غسل جنابت می‌کرد، سپس قبل از آنکه من غسل جنابت نمایم، از من گرمی ‌می‌خواست (یعنی پس از غسل جنابت خویش و قبل از غسل جنابت من، اعضای خویش را به طور مستقیم بر اعضای من چسباند و از اعضای بدنم، برای خویشتن جامه‌ای می‌ساخت تا بدان گرم گردد).

این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده و ترمذی نیز بسان آن را در سنن خویش روایت نموده است. و چنین حدیثی با عباراتی دیگر در کتاب «شرحالسنة» به لفظ مصابیح (از حضرت عایشه ـ ل ـ) روایت شده است (حضرت عایشه ـ ل ـ در این روایت می‌گوید: «کان رسول الله ج یجنب فیغتسل ثم یَستدفئ بی قبل ان اغتسل»).

«یستد فئ بی»: از من گرمی می‌خواست. یعنی اعضای سرد بدنش را بر اعضای گرم بدنم می‌چسباند تا خوب گرم شود. از این حدیث معلوم شد که اعضای بدن فرد جنب پاک است، چرا که پیامبر ج اعضای خویش را بر اعضای حضرت عایشه ـ ل ـ در حالی که جنب بود می‌چسباند، و این خود بیانگر پاک‌بودن اعضای فرد جنب است.

460 ـ (10) وعن علی س، قال: کان النبیُّ ج یخرُجُ من الخَلاءِ فَیُقرِئُنَا القرآنَ، ویَأکُلُ معَنا اللحمَ؛ ولم یکُنْ یحجُبُه ـ أو یحجُزُه ـ عن القرآنِ شیءٌ لیس الجَنابةَ. رواه ابوداود، والنسائیُّ. وروى ابنُ ماجة نحوَه([10]).

460 - (10) علی س گوید: پیامبر ج از توالت بیرون می‌شد و(بدون اینکه وضو بگیرد) به ما قرآن تعلیم می‌داد و با ما شروع به خوردن گوشت می‌کرد و به جز جنابت، هیچ چیزی او را از (تلاوت و تعلیم) قرآن باز نمی‌داشت و منع نمی‌کرد.

[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند. و ابن‌ماجه نیز بسان آن را در سنن خود روایت نموده است].

«الخَلاء»: دستشویی، مُستراح. «فیقرئنا القرآن»: به ما قرآن می‌آموزاند. «لم یکن یحجبه اَو یحجزه» وی را باز نمی‌داشت و منع نمی‌کرد.

461 ـ (11) وعن ابنُ عمر، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تَقْرَأُ الحائِضُ ولا الجُنبُ شیئاً من القُرآن». رواه الترمذی([11]).

461 - (11) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: زن حائضه و قائده شده و شخصی که در حالت جنابت است هیچ مقداری از قرآن را تلاوت نکنند (یعنی تلاوت قرآن بر هر دوی آنها ممنوع و قدغن است).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

برای زن حائضه و مردان و زنانی که در حالت جنابت به سر می‌برند، جواز تسبیح و تحلیل (سبحان الله والحمدلله گفتن) و دیگر اذکار و اوراد درست است، البته بنا به این حدیث و احادیث دیگر، نزد جمهور صحابه ش و تابعین و نیز علماء و صاحب‌نظران فقهی و اندیشمندان اسلامی، از جمله امام ابوحنیفه، امام شافعی وامام احمد بن حنبل، تلاوت قرآن چه از حفظ و چه از روی مصحف برای شخص جنب و زن حائضه ناجایز و ناروا است.

462 ـ (12) وعن عائشةَ، قالت: قال رسولُ الله ج: «وَجِّهُوا هذه البُیُوتَ عن المسجِد، فَإنی لا أُحِلُّ المسجدَ لحائضٍ ولا جُنُبٍ». رواه ابوداود([12]).

462 - (12) عایشه ـ ل ـ گوید: (چون در عهد پیامبر ج مسجدالنبی در مدینه ساخته شد، جمعی از مسلمانان و صحابه‌ی پیامبرخدا ج، خانه‌هایی در اطراف مسجد پیامبر ساخته بودند که درهای آن به مسجد گشوده می‌شد وآنها در حال جنابت، زنان در حال قاعدگی از آن دروازه‌ها، از مسجد می‌گذشتند، و گاهی اوقات در آن توقف می‌کردند، از این‌رو به خاطر احترام و بزرگداشت مسجد که منزلگاه نزول وحی و رحمت و تجلی‌گاه انوار و الطاف الهی است و درآن سحرگاهان و شامگاهان، مردمان به تقدیس و تنزیه یزدان می‌پردازند پیامبر ج دستور داد تا تمام دروازه‌هایی که به سمت صحن مسجد باز می‌شوند بسته شده و از جانب دیگر باز شوند) و فرمودند: درهای این خانه‌ها را که به مسجد گشوده می‌شوند، ببندید و به سمتی دیگر باز کنید. زیرا من، درآمدن به مسجد را نه برای زن حائضه حلال و جائز قرار می‌دهم و نه برای شخصی که در حالت جنابت به سر می‌برد (پس زن حائضه و مرد جنب، از نماز، تلاوت قرآن، و دیگر اعمال و وظایف مقدس واز ورود به مکان‌های مقدسی چون مسجد، محروم است).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

463 ـ (13) وعن علی س،، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تَدخُلُ الملائِکةُ بیتاً فیهِ صورةٌ ولا کَلْبٌ ولا جُنُبٌ». رواه ابوداود، والنسائی([13]).

463 - (13) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: فرشتگان (رحمت) در خانه‌ای که در آن عکس جاندار و ذی‌روح، سگ و جنب باشند، وارد نمی‌شوند.

[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

«صورة»: عکس‌گرفتن از جاندار و ذی‌روح بنا به احادیث زیادی که از رسول‌خدا ج و صحابه ش در این باب آمده است، حرام و ناجایز است. و اگر عکس ذی‌روح، روی بالشت و فرش وغیره باشد و زیر پا قرار گیرد و تحقیر شود، استفاده‌ی ‌آنها، حرام نیست که در خانه باشند، ولی به صورت معلق وآویزان‌کردن روی دیوار که در معرض دید انسان باشد، یا در ویترین و دکور گذاشته شوند، حرام و ناجایز است.

«کلب»: مراد از سگ، سگ‌هایی است که بدون نیاز و ضرورت در خانه نگاه داشته شوند، مانند اروپائیان و برخی از به اصطلاح بافرهنگان و باسوادان که امروزه به نگاه‌داشتن سگ در خانه‌ها بر یکدیگر فخر و مباهات می‌‌کنند وآن را مایه‌ی غرور، نِخوت، و فرهنگ و تمدن می‌‌دانند.

 در حالی که در کشورهای جهان سوم عده‌ای روز به روز فقیرتر می‌شوند، اما در کشورهای سرمایه‌داری و حتی اسلامی این مسئله چنان عام و شایع گردیده و بیداد می‌کند که عده‌ای بدون ضرورت در خانه‌ی خویش سگ پرورش می‌دهند و سگ‌هایشان با کره و پنیر صبحانه می‌خورند و شام و نهارشان را کارخانه‌های مخصوص به صورت کنسرو، تهیه می‌کنند. در حقیقت چنین افرادی از رحمات و الطاف بی‌کران خدا و از معیت و همراهی فرشتگان رحمتش بسیار بدورند.

آقای ابراهیم فائقی در کتاب «هزار و یک چون وچرا» ص116» در این زمینه می‌نویسد:

«... درآمریکا و دیگر کشورهای صنعتی جهان، در حدود 200 میلیون سگ و گربه در خانواده‌ها نگهداری می‌کنند. خرج روزانه‌ی هریک از این حیوانات خانگی، به طور متوسط 2 دلار در روز است، یعنی سالانه 140 میلیارد دلار هزینه نگهداری آنها می‌باشد.

در فروشگاه‌های بزرگ، بخش مهمی، اختصاص به مواد غذایی این حیوانات داده شده است. دامپزشک‌ها درآمد سرشاری از معالجه‌ی آنها به جیب می‌زنند. معالجه یک سگ یا گربه بین 60 تا 500 دلار خرج برمی‌دارد. مخارج واکسن و آرایشگاه این حیوانات بین 5 تا 20 دلار است. به جرأت می‌توان گفت: این نوع حیوانات به مراتب بهتر از نصف مردم جهان سوم تغذیه و نگهداری می‌شوند».

اما باید دانست، سگی که برای نیاز و ضرورت از جمله: برای شکار، برای حفاظت از گوسفندان، اموال و کشت و زرع نگاه داشته می‌شود، از این قاعده مستثنی است.

«جنب»: مراد از این جنب، فردی است که از روی سستی و سهل‌انگاری و تنبلی و کسالت، و خفیف پنداشتن وآسان‌گرفتن، غسل جنابت را ترک می‌کند تا وقت نماز فرا رسد و بگذرد، ولی او خویشتن را از جنابت پاک و تمیز نکند. چنین فردی که عادت دارد در بیشتر اوقات شبانه‌روز در حالت جنابت باشد و به فکر غسل جنابت خویش نباشد، از رحمت خدا به دور است.

464 ـ (14) وعن عَمَّارِ بن یاسِرٍ، قال: قال رسول الله ج: «ثلاثٌ لا تقربُهُم الملائِکةُ: جِیفَةُ الکافِرِ، والمُتَضَمِّخُ بالخَلوقِ، والجُنبُ إلاَّ أنْ یَتَوَضَّأَ». رواه ابوداود([14]).

464 - (14) عمار بن یاسرـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: سه نفر هستند که فرشتگان (رحمت) به آنها نزدیک نمی‌شوند:

نخست لاشه و جسد کافر (چه زنده و چه مرده)،

دوم کسی که خویشتن را با «خَلوق» خوشبو سازد و از آن بر خود بمالد،

و دیگر کسی که در حالت جنابت به سر می‌برد، مگر اینکه وضو بگیرد.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«الخَلوق»: نوعی از بوی خوش که قسمت اعظم وعمده‌ی آن را زعفران تشکیل می‌دهد.

«جیفةالکافر»: مراد از «جیفه» لاشه و جسد کافر است، یعنی چه کافر زنده باشد و چه مرده، فرشتگان رحمت و پاک و پاکیزه‌ی خدا بدو نزدیک نمی‌شوند، چرا که کافران نجس محض‌اند و در وجود هر شخص کافر و زندیق و مشرک و چندگانه‌پرست، سه نوع نجاست یافت می‌شود:

1-    آنها بسیاری از اشیای نجس وکثیف و ناپاک و پلید همانند: شراب، خوک و... را ناپاک و پلید نمی‌دانند، لذا از آنها نیز اجتناب نمی‌کنند.

2-    کافران و مشرکان به غسل جنابت و غیره که نجاست معنوی به شمار می‌آیند، اعتقاد و باور ندارند.

3-   اخلاق ناپسند و عقاید و باورهای فاسد و انحرافی نیز دارند.

از این جهت است که فرشتگان رحمت به فرد کافر و زندیق و مشرک و چندگانه‌پرست و مُلحد و مُنحرف، نزدیک نمی‌شوند.

465 ـ (15) وعن عبد الله بن أبی بکر بن محمدِ بن عمرو بن حَزْمٍ: أنَّ فی الکتابِ الذی کتَبه رسولُ الله ج لعمرِو بن حَزْمٍ «أنْ لا یَمَسَّ القرآنَ إلاَّ طاهرٌ». رواه مالکٌ والدارقطنی([15]).

465 - (15) عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم گوید: بی‌گمان در نامه‌ای که پیامبر ج به سوی عمرو بن حزم س (عامل یمن، پیرامون فرائض، قوانین و مقررات اسلامی، سنن، صدقات و دیات) نوشته بود، این مسئله نیز قید شده بود که: «قرآن را جز شخصی که پاک (از حدث اصغر(بی‌وضویی) و حدث اکبر(جنابت)) است، مساس نکند».

[این حدیث را مالک و دارقطنی روایت کرده‌اند].

از فحوای این حدیث دانسته می‌شود که نباید اشخاص کافر، جنب و بی‌وضو قرآن را مساس کنند و دست بر خط آن بگذارند وآن را حمایل کنند. پس بنابراین، خبر در این حدیث «اَن لا یمسّ» به معنای نهی است. یعنی هر چند «ان لا یمسّ» به صیغه‌ی نفی آمده است، اما مراد از آن نهی می‌باشد. چنانکه جمهور علماء و صاحب‌نظران فقهی و از جمله ائمه‌ی مذاهب چهارگانه بر مبنای این حدیث، بر منع اشخاص یاد شده از مساس‌کردن قرآن، متفق‌القول‌اند و فقط مالکی‌ها مساس‌کردن قرآن از سوی شخص بی‌وضو را برای ضرورت تعلیم و تعلم جایز شمرده‌اند.

466 ـ (16) وعن نافعٍ، قال: إنطَلَقتُ مع ابنِ عُمَر فی حاجَةٍ، فَقَضَى ابنُ عمر حاجتَه، وکانَ من حدیثِه یومئذٍ أنْ قال: مَرَّ رَجُلٌ فی سِکَّةٍ من السِّکَکِ، فلَقِی رسولَ الله ج وقدْ خرجَ من غائط أو بوْلٍ، فَسَلَّمَ علیه، فلم یَرُدَّ علیه، حتى إذا کادَ الرَّجُلُ أنْ یَّتَوَارى فی السِّکة، ضربَ رسولُ الله ج بیدیْه على الحائطِ ومَسَحَ بهما وجهَه، ثمَّ ضربَ ضربةً أخرى، فمسحَ ذراعَیه، ثمَّ رَدَّ على الرَّجلِ السَّلامَ، وقال: «إنَّه لم یمنعْنی أنْ أرُدَّ علیکَ السَّلامَ إلاَّ أنی لمْ أکُنْ على طُهْرٍ». رواه ابوداود([16]).

466 - (16) نافع گوید: با ابن‌عمر ـ ب ـ برای انجام کاری، بیرون رفتیم، وی کارش را انجام داد. (در آن روز، ابن عمرـ ب ـ، سخنان زیادی را گفت و ما را بهره‌مند نمود) و از جمله سخنانی که در آن روز زد، یکی این بود که گفت:

«روزی، فردی گذرش به کوچه و راهی از کوچه‌ها و راه‌ها(ی مدینه) افتاد. در بین راه با پیامبر ج در حالی برخورد کرد که آن حضرت ج از قضای حاجت (ادرار یا مدفوع) تازه فارغ شده بود. آن مرد بر رسول‌خدا ج سلام کرد، ولی پیامبر ج جواب سلام او را نداد، تا اینکه نزدیک بود که آن مرد در کوچه از دید پیامبر ج پنهان گردد، حضرت ج رو به دیوار کرد و دست بر دیوار کشید و صورتش را مسح کرد، دو مرتبه دست بر دیوار کشید و با آن دستهایش را مسح نمود و سپس جواب سلام او را داد و فرمود: بی‌گمان هیچ چیزی از اینکه جواب سلام تو را بدهم، مرا باز نداشت، جز اینکه من وضو نداشتم (و چون سلام نامی از نام‌های مقدس پروردگار است و از احترام و بزرگداشت خاصی برخوردار است دوست نداشتم که بدون وضو و طهارت، آن را بر زبان جاری سازم، بدین خاطر تیمم کردم و جواب سلام تو را دادم).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«السِّکة»: جمعش «سِکک» به معنای خیابان و جاده است. «یتواری»: از دیده‌ها نهان گشت. «الحائط»: دیوار.

467 ـ (17) وعن المُهاجرِ بن قُنْفُذٍ: أنَّه أتى النبیَّ ج وهو یبولُ فَسَلَّمَ علیه، فلم یَرُدَّ علیه حتى تَوَضَّأَ، ثمَّ إعتَذَرَ إلیه، وقال: «إنی کَرِهْتُ أنْ أذکُرَ اللَّهَ إلاَّ على طُهْرٍ». رواه ابوداود. وروى النسائیُّ إلى قوله: حتى تَوَضَّأ. وقال: فَلَمَّا تَوَضَّأَ رَدَّ علیه([17]).

467 - (17) از مُهاجر بن قنفذ س روایت است که وی در حالی به نزد رسول‌خدا ج رفت که ایشان مشغول قضای حاجت بودند. وی بر پیامبر ج سلام کرد، ولی پیامبر ج جواب سلام او را ندادند تا وضو گرفتند (و سپس جواب سلام او را دادند). و از مهاجر بن قُنفذ س (به جهت جواب سلام او را ندادن) پوزش خواستند و فرمودند: من خوش ندارم که بدون وضو و طهارت، ذکر و یاد خدا کنم و به بیان وصف و شکوه او بپردازم (به همین خاطر چون «سلام» یکی از نام‌های مقدس و پاک کبریایی است، دوست نداشتم که بدون وضو و طهارت آن را بر زبان جاری سازم).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و نسائی نیز همین حدیث را تا عبارت «حتی یتوضّأ» روایت نموده و عبارت «ثم اعتذر الیه وقال...» را نقل نکرده است، بلکه با این عبارات، حدیث را نقل نموده است: «فلمّا توضّأ ردّ علیه» [یعنی: چون پیامبر ج وضو گرفت، جواب سلام او را داد].

شرح: از دو حدیث بالا دانسته شد: مستحب است که برای ذکر و یاد خدا و بیان صفات و اسماء، وصف و شکوه او تعالی، وضو یا تیمم گرفت و با وضو و طهارت نام خدا را بر زبان آورد، اگر چه درست است که بدون وضو و تیمم نیز در هر حال، چه نشسته، چه ایستاده، بر پهلو افتاده، در حال جنابت، بی‌وضویی، و در همه‌ی اوقات و احوال خدا را یاد کرد و به ذکر نام و صفات او مشغول شد.


فصل سوم

468 ـ (18) عن أُمِّ سلمةَ [لا] قالت: کانَ رسولُ الله ج یُجْنِبُ، ثمَّ یَنَامُ، ثم یَنْتَبِهُ، ثمَّ یَنامُ. رواه أحمد([18]).

468 - (18) ام سلمه ـ ل ـ گوید: (برخی شب‌ها) پیامبر ج به حال جنابت در می‌آمد و با جنابت می‌خوابید. (به احتمال زیاد، پس از جنابت، حداقل آلت تناسلی خویش را می‌شست و وضو می‌گرفت و بعد می‌خوابید، چرا که در اغلب اوقات، معمول و عادت پیامبر ج چنین بود). سپس از خواب بیدار می‌شد و بدون اینکه از جنابتش غسل کند، دوباره می‌خوابید (یعنی در یک شب، بارها می‌خوابید و بیدار می‌شد، بدون آنکه مبادرت به غسل جنابت بکند).

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

469 ـ (19) وعن شُعبةَ، قال: إنَّ ابنَ عبَّاس کانَ إذا اغتَسلَ من الجَنابةِ، یُفرِغُ بیده الیُمنى على یدِه الیُسرى سبعَ مرارٍ، ثمَّ یغسلُ فرجَه، فنسِیَ مَرَّةً کم أفرَغَ، فَسألَنی. فقلتُ: لا أدْرِی. فقال: لا أُمَّ لکَ! وما یمنعُک أنْ تدری؟ ثمَّ یَتَوَضَّأُ وضوءَه للصَّلاة، ثُم یُفِیضُ على جِلده الماءَ، ثُمَّ یقول: هکذا کانَ رسولُ الله ج یَتَطَهَّرُ. رواه ابوداود([19]).

469 - (19) شعبه گوید: هرگاه ابن‌عباس ـ ب ـ، غسل می‌کرد، با دست راستش آب را هفت مرتبه بر دست چپش می‌ریخت و دست‌هایش را خوب می‌شست، سپس طهارت می‌گرفت و شرمگاهش را می‌شست.

روزی، (در حالی که من در محضر وی بودم) فراموش کرد که چند بار آب را بر دستش ریخته است، از این‌رو از من سؤال کرد، گفتم: نمی‌دانم. وی توبیخ و سرزنشم کرد و گفت: مادرت را از دست بدهی و در عزایش بنشینی! چطور نمی‌دانی؟ چه چیزی تو را از به خاطر سپردن این کار باز داشت؟

بعد از آن وضویی مانند وضوی نماز گرفت، آنگاه آب را بر تمام بدنش جاری ساخت و خویشتن را خوب شست و در آخر گفت: (من قصد داشتم به تو کیفیت و چگونگی غسل پیامبر ج را تعلیم و نشان بدهم که ایشان چگونه غسل می‌کردند، حال بدان که) رسول‌خدا ج نیز اینگونه که من غسل نمودم. از جنابت غسل می‌نمودند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«لا اًمّ لک»: [بی‌مادر شوی، در عزای مادرت نشینی]. چنانچه قبلاً نیز گفته شد، از چنین عباراتی، حقیقت دعا مدنظر ابن‌عباس ـ ب ـ نبوده است، بلکه این از شمار عباراتی می‌باشد که عرب‌ها از روی عادت بر زبان می‌آوردند.

470 ـ (20) وعن أبی رافعٍ، قال: إنَّ رسولَ الله ج طافَ ذاتَ یومٍ على نِسائِه، یغتسِلُ عند هذه، وعندَ هذه، قال: فقلت له: یا رسولَ الله! ألاَ تجْعلهُ غُسلاً واحداً آخِراً؟ قال: «هذا أزْکى وأطیَبُ وأطهَرُ». رواه أحمد، وابوداود([20]).

470 - (20) ابورافع س گوید: روزی پیامبر ج با تمام همسرانشان، همبستری و نزدیکی کردند، و در نزد هر کدام، پس از فارغ شدن از جماع و زناشویی، غسل نمودند (یعنی برای هر عمل زناشویی و جماعی با هریک از همسرانشان، یک غسل جداگانه نمودند).

بدیشان گفتم: چرا به یک غسل اکتفا نمی‌کنید؟ ای رسول‌خدا ج! (یعنی چرا برای راحتی وآسانی خویش، پس از تمام‌شدن از همبستری با تمام زنان، به یک غسل بسنده نمی‌کنید و خویشتن را به مشقت و سختی می‌اندازید و برای هر زناشویی و جماعی با هریک از همسرانتان، یک غسل جداگانه می‌کنید)؟

پیامبر ج فرمودند: غسل‌کردن پس از هر جماع و همبستری با هریک از زنان، زیبنده‌تر و پاکتر، و شایسته‌تر است.

[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کرده‌اند].

شرح: چنانچه قبلاً نیز گفته شد، تمام علماء و صاحب‌نظران فقهی و اسلامی اتفاق نظر دارند که در میان دو جماع و یا بیشتر از دو جماع، غسل و یا وضو الزامی و ضروری و واجب نیست، چنانچه از عمل پیامبر ج جواز آن ثابت است، ولی عادت و معمول آن حضرت ج این نبود، بلکه در اغلب اوقات، پس از هر جماعی، غسل می‌کرد و می‌فرمود: پس از هر جماع، غسل کردن، بهتر، پاکیزه‌تر و زیبنده‌تر است، و جمهور علماء و دانشمندان اسلامی، غسل‌کردن و یا وضو‌گرفتن میان دو جماع را بر استحباب حمل نموده‌اند، چنانچه در حدیث شماره 454 در این زمینه بحث شد.

471 ـ (21) وعن الحَکم بن عمرٍو، قال: نَهَى رسولُ الله ج أنْ یَتَوَضَّأَ الرجلُ بِفَضلِ طُهورِ المَرأةِ. رواه ابوداود. وابنُ ماجة، والترمذیُّ وزادَ: أو قال: «بُسُؤْرِها» وقال: هذا حدیثٌ حسَنٌ صحیح([21]).

471 - (21) حَکم بن عمرو س گوید: رسول‌خدا ج از اینکه مرد از باقیمانده‌ی آب (غسل یا آب وضوی) زن، وضو بگیرد، نهی فرمود (یعنی نباید مردی از باقیمانده‌ی آب غسل، یا آب وضوی زنی، وضو بگیرد و یا غسل کند).

این حدیث را ابوداود، ابن‌ماجه و ترمذی روایت کرده‌اند. و ترمذی این عبارت را به طریق شک راوی روایت کرده است. یعنی رسول‌خدا ج از اینکه مرد از باقیمانده‌ی آب وضو و یا غسل زن و یا با پسخور زن، وضو بگیرد، نهی فرمود. و ترمذی گفته: حدیثی حسن و صحیح است.

 472 ـ (22) وعن حُمَیْد الحِمْیَریِّ، قال: لَقِیتُ رجُلاً صَحِبَ النبیَّ ج أربعَ سنین، کما صَحِبَه أبوهریرة، قال: نهى رسولُ الله ج أنْ تَغتَسِلَ المرأةُ بِفَضلِ الرَّجُل، أو یغتسلَ الرجلُ بفضلِ المَرأةِ». زاد مُسَدَّد: وَلْیَغتَرِفا جمیعاً. رواه ابوداود، والنِّسائیُّ، وزاد أحمد فی أوَّلِهِ: «نهى أنْ یَمتَشِطَ أحدُنا کُلَّ یومٍ أو یبولَ فی مُغتَسَلٍ»([22]).

472 - (22) حُمید حمیری س گوید: با مردی از صحابه ش ملاقات کردم که بسان ابوهریره س چهار سال در مصاحبت و همراهی و خدمت و همرکابی پیامبر ج بود و از وی شنیدم که گفت: پیامبر ج از این‌که زن، با باقیمانده‌ی آب غسل مرد، غسل کند و یا مرد از باقیمانده‌ی آب غسل زن، غسل نماید، نهی فرمود.

و «مُسدّد» این عبارت را نیز افزوده است که پیامبر ج در ادامه فرمود: «و باید زن و شوهر، هردو با هم در یک زمان، آب را از ظرف بگیرند و در آن واحد، غسل کنند.»

این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند و احمد نیز این حدیث را روایت نموده و در اولش این عبارت را نیزافزوده است: پیامبر ج از اینکه یکی از ما هر روز موهایش را شانه بزند، و یا در حمام ادرار کند، نهی فرمود.

473 ـ (23) ورواه ابنُ ماجة عن عبد الله بنِ سَرجِس([23]).

473 - (23) و همین حدیث را ابن‌ماجه نیز از عبدالله بن سرجس روایت کرده است.

شرح: چنانکه قبلاً نیز بیان کردیم، در استفاده از باقیمانده‌ی آب غسل، یا آب وضو، چندین صورت را می‌شود تصور کرد که در نزد جمهور صاحب‌نظران فقهی و علمای اسلامی و از جمله امام ابوحنیفه، امام مالک، و امام شافعی، تمام آن صورت‌ها جایز است، یعنی استفاده از باقیمانده‌ی آب مرد برای مرد، استفاده از باقیمانده‌ی آب زن برای زن، استفاده از باقیمانده‌ی آب زن برای مرد، استفاده از باقیمانده‌ی آب مرد برای زن، و در تمام این چهار صورت، یا هردو با همدیگر در یک زمان، غسل می‌کنند،.یا هر کدام به طور جداگانه، یکی پس از دیگری، غسل کنند، در تمام این صورت‌ها، در نزد جمهور اشکالی نیست.

و استدلال جمهور به حدیث ابن‌ عباس ـ ب ـ است که گفت: میمونه ـ ل ـ روایت کرده است که:

«کُنتُ اغتسل اَنا ورسول الله ج من إناء واحد من الجنابة». «من و پیامبر هردو باهم از یک ظرف پر آب غسل می‌کردیم».

 از این روایت معلوم می‌گردد که زن و مرد می‌توانند با هم از یک ظرف غسل کنند و جواز استفاده از باقیمانده‌ی آب یکی پس از دیگری، از روایت دیگری از ابن‌عباس است که گفت:

«اِغتسل بعض ازواج النبی ج فی جفة، وأراد رسول الله ج أن یتوضّأ منه. فقالت: یارسول الله ج! إنی کنتُ جنباً فقال: انّ الماء لا یجنب».

[به حدیث شماره 457 و 458مراجعه شود].

ولی امام احمد واسحاق بن‌راهویه، غسل یا وضو را با باقیمانده‌ی آب وضو و غسل زن، مکروه می‌دانند و به حدیث باب استدلال می‌کنند. و جمهور، حدیث امام احمد را محمول بر کراهیت تنزیهی کرده‌اند وگفته‌اند: نهی و ممنوعیتی که در حدیث «حکم بن عمرو» و«حُمید حمیری» شده، نهی تشریعی نیست، بلکه نهی ارشادی است.




[1]- بخاری ح 285، مسلم 1/282 ح (371)، ابوداود نیز به همین معنی روایت کرده است ح 231، ترمذی این حدیث را به صورت مختصر روایت کرده است ح 121، نسایی ح 269، ابن ماجه ح 534، مسنداحمد 2/382.

[2]- بخاری ح 290، مسلم 1/249 ح (25-305)، نسایی ح260، دارمی نیز به همین معنی روایت کرده است ح 756، مؤطا مالک کتاب الطهارة ح 76، مسنداحمد 2/64.

[3]- بخاری ح 288، مسلم 1/248 ح (22-305)، مسنداحمد 6/126.

[4]- مسلم 1/249 ح(27- 305)، ابوداود ح 220، ترمذی ح 141، نسایی ح 262، ابن ماجه ح 587، مسنداحمد 3/21.

[5]- مسلم 1/249 ح(28-309)، ابوداود ح 218، ترمذی ح 140، نسایی ح 264، ابن ماجه ح 588، مسنداحمد 3/225.

[6]- مسلم 1/282 ح (117 – 373)، ابوداود ح 18، ترمذی ح 3384، ابن ماجه ح 302، مسنداحمد 6/70، و امام بخاری نیز این حدیث را به صورت تعلیقی در کتاب الأذان باب 19 ذکر کرده است.

[7]- ترمذی ح 65 و قال: حسن صحیح، ابوداود ح 68، نسایی ح 325، ابن ماجه ح 132، دارمی ح 734.

[8]- مصابیح السنة 1/220 ح 315، مسنداحمد 1/337، دارقطنی کتاب الطهارة باب «إستعمال الرجل فضل وضوء المرأة» ح 3، شرح السنة 2/27 ح 259.

[9]- ابن ماجه ح 580، ترمذی ح 123.

[10]- ابوداود ح 229، نسایی ح 265، ابن ماجه ح 594، و ترمدی بصورت مختصر به نقل این حدیث پرداخته و گفته است: حسن صحیح ح 146، مسنداحمد 1/84.

[11]- ترمذی 1/236 ح 131، ابن ماجه 1/196 ح 596.

[12]- ابوداود 1/157 ح 232.

[13]- ابوداود 1/153 ح 227، نسایی 1/141 ح 261، ابن ماجه 2/1203 ح 3650، مسنداحمد 1/83، دارمی 1/369 ح 2663.

[14]- ابوداود 4/404 ح 4180.

[15]- مؤطا مالک 1/199 کتاب القرآن ح 1، دار قطنی 1/121 باب «فی نهی المحدث عن مس القرآن» ح 2 این حدیث مرسل است و تمام راویانش ثقه و معتبر هستند.

[16]- ابوداود 1/234 ح 330 و قال: سمعت احمد بن حنبل یقول: روی محمد بن ثابت حدیثاً منکراً فی التیمم.

[17]- ابوداود 1/23 ح 17، نسایی بصورت مختصر 1/37 ح 38، ابن ماجه 1/126 ح350، مسنداحمد 4/345.

[18]- مسنداحمد 6/298.

[19]- ابوداود 1/171 ح 246.

[20]- مسنداحمد 6/8، ابوداود 1/149 ح 219، ابن ماجه 1/194 ح 590.

[21]- ابوداود 1/63 ح 82، ابن ماجه 1/132 ح 373، ترمذی 1/93 ح 64 وقال: حدیث حسن، مسنداحمد 5/66.

[22]- ابوداود 1/63 ح 81، نسایی 1/ 130 ح 238، مسنداحمد 4/110.

[23]- ابن ماجه 1/133 ح 374 و قال: إنه وهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد