(4)
کتاب الصلوة
564 – (1) عن أبی هریرة قال: قال رسول الله ج: «اَلصَّلَواتُ الخمسُ، والجمعةُ إِلى الجمعة، ورمضانُ إِلى رمضانَ؛ مکَفّراتٌ لما بینَهنَّ إِذا أُُجْتُنِبَ الکبائرُ». رواه مسلم([1]).
564 – (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «نمازهای پنجگانه و جمعه تا جمعه، و رمضان تا رمضان، کفاره و پوشانندهی گناهانی است که درمیان آنها است، به شرط آنکه از ارتکاب گناهان کبیره اجتناب شده باشد».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
565 – (2) وعنه، قال: قال رسول الله ج: «أرَأیتُم لو أنَّ نهرَاً ببابِ أحدِکُم یَغتسلُ فیه کلَّ یومٍ خَمساً، هل یَبقَى من دَرَنهِ شیءٌ؟» قالوا: لا یبقى من دَرنِه شیءٌ. قال: «فذلِک مثلُ الصلواتِ الخمسِ، یمحو الله بِهِنَّ الخطایا» متفق علیه([2]).
565 – (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج (در نقش سازندهی نماز و اثر زنگارزدایی آن از گسترهی دل و بهسازی آن در بداندیشی و بدرفتاری) میفرماید: نهری روان از آب زلال بر در خانهی شما باشد و یکی از شما روزی پنج مرتبه خود را در آن بشوید، آیا از چرک و چربی و گرد و خاک او چیزی میماند؟. گفتند: خیر، چیزی از چرک و کثافت و گرد و خاک بر روی بدنش باقی نخواهد ماند.
پیامبر ج فرمود: «داستان شما و این نهر آب زلال و موّاج، بسان نمازهای پنجگانه است که اگر شما آنها را آنگونه که شایسته است، بخوانید، لغزشها و گناهان را محو و اثر آنها را میزداید».
[این حدیث بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«دَرَن»: چرک و چربی و گرد و خاک و پلیدی و کثیفی.
566 – (3) وعن ابن مسعود، قال: إِن رجلاً أصابَ من امرأةٍ قُبلةً، فأتى النبیَّ ج فَأَخبَرَه، فَأنزَلَ الله تعالى: وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ } فقال الرجلُ: یا رسولَ الله! ألِیَ هذا؟ قالَ: «لجمیعِ أُمَّتی کلّهم». وفی روایةٍ: «لمَنْ عَملَ بها من أُمَّتی». متفق علیه([3]).
566 – (3) ابنمسعود س گوید: مردی، زنی را بوسید، آنگاه پشیمان شد و به خدمت پیامبر ج آمد و حکایت را به ایشان بازگفت و ایشان را از این جریان با خبر ساخت.
خداوند متعال این آیه را فرو فرستادکه:([4]) «در دو طرف روز (که وقت نماز صبح و عصر است) و در اوایل شب (که وقت نماز مغرب و عشاء است) چنانکه باید نماز را به جای آورید، بیگمان نیکیها (و از جمله نمازهای پنجگانه) بدیها را از میان میبرد».
آنگاه آن مرد گفت: ای رسولخدا ج! آیا این آیه تنها برای من است؟ پیامبر ج فرمود: خیر، مختص به تو نیست، بلکه همگی امت مرا در بر میگیرد ـ و در روایتی چنین آمده است: ـ این حکم برای هرکس از امتم است که این عمل را انجام دهد (یعنی هریک از امتیانم که نماز را با شرایطش انجام دهد، خداوندﻷ وی را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو میبرد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم سازد که آلودگیها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو دهد و وی را در برابر گناه بیمه سازد و زنگار گناه را از آینهی دل او بزداید و جوانههای ملکات عالیِ انسانی را در اعماق جان او برویاند، و قلب او را پاک و روح او را تطهیر میکند).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
567 – (4) وعن أنسٍ، قال: جاءَ رجلٌ فقالَ: یا رسول الله! إِنی أَصَبتُ حَداً فأَقِمْهُ علیَّ. قال: ولم یَسألْهُ عنه. وحضرتِ الصلاةُ، فَصَلّى معَ رسولِ الله ج. فلما قضى النبیُّ الصلاةَ، قامَ الرجلُ، فقال: یا رسول الله! إِنی أصبتُ حدّاً، فأقِمْ فیَّ کتابَ الله. قال: «ألیسَ قدْ صلَّیتَ مَعَنَا؟» قال: نعم. قال: «فإِنَّ الله [عزَّ وجلَّ] قد غفرَ لَک ذنبک ـ أو حدَّک ـ». متفق علیه([5]).
567 – (4) انس س گوید: (روزی در مسجد خدمت پیامبر ج نشسته بودیم،) مردی پیش رسولخدا ج آمد و گفت: ای رسولخدا ج! من مرتکب گناه و معصیتی شدهام که حد بر آن لازم میشود، آن حد را بر من اجرا فرما.
انس س میگوید: پیامبر ج (روی از او برگرداند) و پیرامون کارش که موجب حد بود، از او سؤال نکرد، تا اینکه وقت نماز فرا رسید و آن مرد همراه با رسولخدا ج به نماز ایستاد. هنگامی که پیامبر ج نماز را به پایان رساند، دوباره همان مرد از جای برخاست و گفت: ای رسولخدا ج! من گناهی کردهام که حد برآن لازم میشود، آن حد را مطابق حکم قرآن، بر من اجرا کنید.
پیامبر ج فرمود: آیا با ما نماز را انجام ندادی؟ (و برای آن به خوبی وضو نگرفتی)؟ گفت: چرا. پیامبر ج فرمود: (همین کفارهی گناه تو است) براستی خداوند ﻷ گناه تو را که موجب حد میباشد، بخشوده است.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: در این احادیث، پیامبراکرم ج، انگشت روی یک دستور از مهمترین و اساسیترین دستورات و تعالیم اسلامی که در واقع روح ایمان و پایهی اسلام است، گذارده است و آن: پایبندی و اهمیتدادن به نمازهای پنجگانه است.
این احادیث به کسانی که به نمازهای پنجگانه خصوصاً و به همهی عبادات و طاعات و حسنات به طور عموم، پایبندند، بشارت میدهد که خداوند ﻷ گناهان صغیرهی آنان را میبخشد و این پاداشی است که به اینگونه افراد داده شده است.
این احادیث اثر خنثیکنندهی گناه را در طاعات و اعمال نیک تثبیت میکنند، و در حقیقت هر گناه و عمل زشتی، یک نوع تاریکی و ظلمتی را در روح و روان انسان ایجاد میکند که اگر این تاریکیها ادامه یابد اثرات آنها متراکم شده و به صورت وحشتناکی انسان را مسخ میکند، ولی کار نیک و نمازهای روزانه که از انگیزهی الهی سرچشمه گرفته، به روح آدمی لطافتی میبخشد که آثار گناه را میتواند از آن بشوید و آن تیرگیها را به روشنایی مبدل سازد.
آری! هرگاه نماز با شرایط خود انجام شود، انسان را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو میبرد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم میسازد که آلودگیها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو میدهد. نماز، ایشان را در برابر گناه بیمه میکند و زنگار گناه را از آینهی دل میزداید و جوانههای ملکات عالی انسانی را در اعماق جان بشر میرویاند و ارادهی انسان را قوی و قلب را پاک و روح را تطهیر میکند.
نماز موجی از معنویت را در وجود انسان ایجاد میکند، موجی که سد نیرومندی در برابر گناه ومعصیت پروردگار محسوب میشود، نماز وسیلهی شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است. و انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته میکند. نماز سدی در برابر گناهان آینده است که روح ایمان را در انسان تقویت میکند و نهال تقوا و خداترسی را در دل پرورش میدهد. نماز غفلت زدا است که مرتباً به انسان در روزی پنج مرتبه اخطار میکند، هشدار میدهد، هدف آفرینش او را خاطر نشان میسازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد میکند، خودبینی و کِبر را درهم میشکند، پردههای غرور و خودخواهی را کنار میزند و تواضع و فروتنی، خشوع و خضوع، و ایثار و فداکاری را به ارمغان میآورد.
نماز، وسیلهی پرورش فضائل اخلاقی و تکاملی معنوی انسان است، نماز است که انسان را از جهان محدود ماده و چهاردیواری عالم طبیعت بیرون میبرد و به ملکوت آسمانها دعوت میکند و با فرشتگان هم صدا و همراز میسازد تا خود را بدون نیاز به هیچ واسطه، در برابر خدا میبیند و با او به گفتگو برمیخیزد.
آری! نماز، وسیلهی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است، البته برای کسانی که نمازهای خود را به خوبی انجام میدهند، نمازی که با روح و با حضور قلب و خشوع و خضوع ادا شود، این چنین نمازی، آثار گناهان صغیره را از دل و جان میشوید و ظلمت و تاریکی را از آن میزداید.
ممکن است کسی بپرسد که: این احادیث مردم را به گناهان صغیره تشویق مینماید و میگویند: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان صغیره و کوچک مانعی ندارد، چرا که خواه ناخواه، چنین گناهانی با نمازهای پنجگانه و دیگر عبادات و طاعات بخشوده میشوند!.
اما باید دانست که پرهیزکردن از گناهان کبیره، خصوصاً با فراهم بودن زمینههای آنها، یک نوع حالت تقوای روحانی را در انسان ایجاد میکند که میتواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت این احادیث، همانند آیهی ﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِ﴾ [هود: 114]. میباشد، و در واقع، اشاره به یکی از آثار واقعی اعمال نیک از قبیل: نمازهای پنجگانه، روزهی رمضان، نماز جمعه و... است و این درست به این معنااست که بخشش گناهان صغیره، یک نوع پاداش معنوی برای تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کنندهای برای ترک گناهان کبیره دارد.
568 – (5) وعن ابن مسعودٍ، قالَ: سألتُ النبیَّ ج، أیُّ الأعمال أحبُّ إِلى اللَّهِ تعالى؟ قال: «الصلاةُ لوقتِها». قلتُ: ثُمَّ أیٌّ؟ قال: «بِرُّ الوالدین». قلت: ثمَّ أیٌّ؟ قال: «الجهادُ فی سبیلِ الله». قال: حدَّثنی بهنَّ، ولو استزدتُه لزادَنی. متفق علیه([6]).
568 – (5) ابنمسعود س گوید: از پیامبر ج سؤال کردم: در نزد خدا، چه کاری بهتر و پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازی که در وقت آن خوانده شود (یعنی: نمازی که در آغاز وقت خود انجام گیرد)».
برای بار دوم گفتم: دیگر چه؟ پیامبر ج فرمود: «نیکی و احسان با پدر و مادر». برای سومین بار گفتم: دیگر چه؟ ای رسولخدا ج!. فرمود: «جهاد و پیکار در راه خدا با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین».
عبدالله بن مسعود س گوید: آن حضرت ج همین سخنان را به من فرمود و اگر بیشتر میپرسیدم حتماً برایم بیشتر میگفت و از مسائل آگاهم میساخت.
(در این حدیث، پیامبر ج مقام و جایگاه نماز را از خدمت به پدر و مادر و از جهاد و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام، افضل و بهتر قرار داده است، و این خود بیانگر اهمیت و جایگاه بس والا و شامخ نمازِ اول وقت، در اسلام است که متأسفانه بدان اعتنایی کرده نمیشود)!.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
569 – (6) وعن جابرَ، قال: قال رسولُ الله ج: «بینَ العَبدِ وبین الکُفرِ تَرکُ الصلاةِ». رواه مسلم([7]).
569 – (6) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: «مرز میان انسان با کفر، ترک نماز است».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: در حقیقت افراد تارک نماز به دو گونه و به دو نوع تقسیم میشوند:
1- اگر نماز نخواندن به خواطر انکار وجوب آن، یا سبک و خوارشمردن آن، یا به مسخره گرفتن حرمت ترک آن باشد، چنین کسی به اجماع مسلمانان کافرِ و مرتد است، زیرا واجببودن نماز، و مقام و منزلت آن، از زمرهی ضروریات دین است و هرکس منکر وجوب آن باشد یا آن را خوار و سبک بشمارد، خدا و پیامبر را تکذیب نموده و در قلب او به اندازهی دانه سپندی ایمان و جود ندارد و مانند کافرانی است که خداوند آنان را اینگونه توصیف مینماید:
﴿وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡقِلُونَ٥٨﴾ [المائدة: 58].
«کافران هنگامی که (اذان میگوئید و مردمان را) به نماز میخوانید، نماز را به باد استهزاء میگیرند و بازیچهاش قرار میدهند (و بدان میخندند و تمسخرش میکنند). این کارشان بدان خاطر است که ایشان کسانِ نفهم و بیشعوری هستند (و ضلالت را از هدایت باز نمیشناسند و هدف و حکمت نماز را درک نمیکنند)».
پس کسانی که وجود نماز را منکرند و آن را سبک و خوار میشمارند و نماز و نیایش را مظهری از مظاهر عقبماندگی و ارتجاع میدانند و برپادارندگان نماز را مسخره میکنند، به اتفاق تمام علما و دانشمندان اسلامی، کافر و مرتد هستند.
2- نمازنخواندن از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی باشد. در این مورد دانشمندان و صاحبنظران اسلامی اختلاف نظر دارند که آیا این فرد کافر است یا فاسق؟ اگر فاسق باشد آیا کشتن او واجب است، و یا به عنوان تعزیر، زدن و زندانیکردن او کافی است؟
امام ابوحنیفه میگوید: چنین کسی با ترک نماز فاسق میشود و واجب است که او را تأدیب و تعزیر کرد و باید او را به حدی زد تا خون از اندام او جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز بپردازد، در زندان باقی بماند و حکم تارک روزه نیز، به همین منوال است.
امام مالک و امام شافعی بر این باورند که: چنین کسی فاسق است و کافر نمیباشد، ولی تازیانهزدن و زندانیکردن او کافی نیست، بلکه اگر بر ترک نماز اصرار نماید، باید به عنوان حد شرعی، کشته شود. و امام احمد در مشهورترین روایات خود میگوید: نماز نخوان، کافر است و خارج از دین تلقی میگردد و مجازاتی جز قتل ندارد و واجب است که از او بخواهند که توبه نماید و با ادای نماز، وی را به اسلام بازگردانند، اگر پذیرفت، او را رها کنند و اگر نپذیرفت، گردن او را بزنند.
و از مجموع روایات فهمیده میشود که بالاترین حد تخفیف دربارهی شخص بینماز، فاسق به حسابآوردن اوست به گونهای که هر لحظه بیم کفر او میرود و شکی نیست در این که بعضی از گناهان منجر به بعضی از گناهان دیگر میشوند. همچنانکه گناهان صغیره منجر به گناهان کبیره و کبائر منجر به کفر میگردند.
از اینرو بر مسلمان واجب است که به درون خویش بازگردد و در پیشگاه خدا توبه کند و به تصحیح دین خود بپردازد و بر اقامهی نماز تصمیم قاطع بگیرد؛ و بر جامعهی اسلامی نیز واجب است که اشخاص بینماز و مصِرّ بر ترک نماز را نصیحت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و پس از نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر، اگر باز هم بر ترک نماز مُصِر بودند، رابطه و معاشرتشان را با چنین کسانی قطع نمایند؛ و بر پدران نیز لازم است که دختران خود را به همسری شخص بینماز درنیاورند و کارفرمایان نیز اشخاص بینماز را به کارمندی نگمارند که چنین عملی به عنوان اعانت وکمک به معصیت تلقی میشود.
570 – (7) عن عُبادةَ بن الصامتِ، قال: قالَ رسول الله ج: «خمسُ صلواتٍ إفتَرَضَهُنَّ اللَّهُ تعالى، منْ أحْسَنَ وُضُوءَهنَّ، وصَلاَّهنَّ لوقتهِنّ، وأتمَّ رکُوعَهنَّ وخُشُوعَهنَّ، کانَ لهُ على اللَّهِ عهدٌ أن یغفرَ له. ومنْ لم یفعلْ فلیسَ له على اللَّهِ عهدٌ إِنْ شاء غَفَرَ له، وإن شاء عَذَّبَه». رواه أحمد، وابوداود. وروى مالک، والنسائی نحوه([8]).
570 – (7) عبادة بن صامت س گوید: پیامبر ج فرمود: پنج نماز است که خداوند ﻷ (بر بندگان خویش) واجب کرده است، هرکس برای آنها وضوی خوب و کامل بگیرد و آب را به تمام اعضای واجبالغسل برساند و فرض و سنت آن را رعایت کند و آنها را در وقت مقرر و تعیین شدهی آن بخواند و رکوع و سجدهی آنها را با خشوع و خضوع و تواضع و کرنش هر چه تمام ادا نماید (و آنها را به خوبی به جای آورد و با سبک شمردن، چیزی ازآنها را ضایع نکند) خداوند ﻷ عهد کرده است که او را مورد عفو و بخشش خویش قرار دهد (و وارد بهشتش سازد).
و هرکس از ادای آنها سر باز زند، خداوند هیچ تعهدی نسبت به او ندارد، اگر خواست او را میبخشد، و اگر خواست او را عذاب میدهد.
[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کردهاند. و مالک و نسائی، به سان آن را روایت کردهاند].
شرح: جملهی «فلیسَ له على اللَّهِ عهدٌ» اشاره به این است: افرادی که نمازهای پنج گانه را به خوبی به جای نمیآورند و با سبکشمردن و تنبلی، چیزی از آنها را ضایع میکنند، بهرهای از رحمت و لطف و فضل و احسان بیکران الهی ندارند و بسی دور از رحمت هستند. و چنین کسانی را از دوستی خداوند هیچ بهرهای نیست، بلکه آنها در همهی احوال خویش از حقتعالی بریده، و او نیز از آنها بیزاری جسته است. و ارتباطشان با خداوند و نمازگزاران و پرهیزگاران گسسته شده است.
همانطور که در این حدیث میبینیم، پیامبر ج فرجام اشخاص تارک نماز را (البته به شرطی که نماز نخوان از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا، نمازش را ترک کرده باشد، نه از روی انکار و استهزاء و تمسخر) به مشیت و ارادهی الهی واگذار کرده است [«إِنْ شاء غفر له، وإن شاء عذَّبه»] اگر خواست او را میبخشد و اگر خواست، عذاب میکند. و از این نکته میفهمیم که حکم تارک نماز پایینتر از حکم شرک و کفر است به دلیل فرموددهی خدا:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ﴾ [النساء: 48].
«بیگمان خداوند (هرگز) شرک به خود را نمیبخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد میبخشد».
571 – (8) وعن أبی أُمامةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «صَلُّوا خَمْسَکُم، وصُومُوا شهرَکم، وأدُّوا زکاةَ أموالِکم، وأطِیعُوا ذا أمْرِکُمْ، تدخلوا جنَّةَ ربِّکم». رواه أحمد والترمذی([9]).
571 – (8) ابوامامه س گوید: پیامبر ج فرمود: «نمازهای پنجگانهی خویش را (با رعایت شرایط و ضوابط و فرض و سنت و آداب و سنن و با خشوع و خضوع و تواضع و کرنش هر چه تمام) ادا نمایید، و روزهی ماه رمضانتان را بگیرید و زکات و حقوق مالی واجب اموالتان را بپردازید و از کاردانان وکارگزاران و امراء و فرمانروایان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام که دادگر و حقگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند) در نتیجه (در پرتو چنین اعمال و کردار نیک و شایستهای) وارد بهشت پروردگارتان میشوید و رضایت و خرسندی او تعالی را فرا چنگ میآورید.
[این حدیث را احمد و ترمذی روایت کردهاند].
شرح: «و اطیعوا ذا أمرکم»: منظور از «ذا أمرکم» نمایندگان عموم طبقات، حکّام، زمامداران، علماء و اندیشمندان اسلامی و صاحبنظران و صاحبمنصبان در تمام شئون زندگی مردم هستند، اما نه به طور مطلق و بدون قید و شرط، بلکه اطاعت آنها مشروط به چند قید و شرط است:
1- مسلمان باشند.
2- حکم آنها بر خلاف احکام و تعالیم الهی و اوامر و فرامین نبوی و دستورات و آموزهها و اصول و موازین شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی نباشد.
3- از روی اختیار حکم کنند و یا فتوا دهند، نه اجبار.
4- موافق با مصالح و منافع مسلمانان حکم و یا فتوا دهند.
5- از مسائلی سخن گویند که حق دخالت در آن را داشته باشند، نه مانند عبادات که مقررات ثابت و معینی دراسلام دارند.
6- در مسئلهای که حکم میکنند، نص خاصی از شرع نرسیده باشد.
572 – (9) وعن عمرو بن شعیب عن أبیه، عن جدّه، قال: قالَ رسولُ الله ج: «مُرُوا أولادَکم بِالصّلاةِ وهمْ أبناءُ سَبْعِ سنین، وَاضْرِبوهم علیها وهم أبناءُ عشرِ سنین، وفَرِّقُوا بینَهم فی المضاجع». رواه ابوداود، وکذا رواه فی «شرح السنة» عنه([10]).
572 – (9) عمرو بن شعیب از پدرش (محمد) و او نیز از جدش (عبدالله بن عمرو بن العاص ش) روایت میکند که گفت: پیامبر ج فرمود: «در هفت سالگی فرزندانتان را به خواندن نماز دستور دهید و در ده سالگی (به خاطر نافرمانی در ترک نماز) آنها را بزنید و بستر خوابشان را از هم جدا کنید.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و محیالسنة نیز در «شرح السنة» همین حدیث را از عمرو بن شعیب روایت کرده است].
573 – (10) وفی «المصابیحِ» عن سَبْرَةَ بن معبد([11]).
573 – (10) و محی السنة همین حدیث را در مصابیح از «سبرة بن معبد» روایت کرده است
شرح: از این حدیث معلوم شد که بر پدران و مادران و اولیای پسران و دختران واجب است که آنان را به ادای نماز عادت و تمرین دهند و آموزش نماز را در هفت سالگی و تأدیب به خاطر ترک آن را، در ده سالگی شروع کنند.
حکمت و فلسفهی این امر این است که: از زمانی که کودک چشم بصیرت میگشاید، احکام و اوامر و فرامین الهی را پیش روی خود ببیند و بر اساس امتثال اوامر و اجتناب از نواهی رشد نماید و این آشنایی، خود به مثابهی تمرینی باشد برای فرمان الهی و دوری از هر آنچه که پروردگار منع میکند.
درحقیقت در پرتو این امر، کودک از همان ابتدا، احکام عبادات را یاد میگیرد و به انجام و بر پایداشتن آن عادت میکند، طوری که بر اساس اطاعت از خدایتعالی و تلاش برای انجام وظایف در برابر او رشد میکند و بر مبنای شکرگذاری به درگاهش و پناهبردن و اعتماد و توکل به او پرورش مییابد و از ابتدای زندگی در مییابد که در حوادث و احوال روزگار تسلیم خالق خود باشد و به این ترتیب از آغاز شکوفایی عقلی و تراوش ذهنی، کودک با اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات اسلامی، انس میگیرد وعادت میکند، و نهایتاً پاکی و صفای روح و سلامت جسمی و تهذیب اخلاقی و بروز اخلاق، اقوال، افعال و کردار شایسته و پسندیده را برایش به ارمغان میآورد و در نهایت راهی والاتر و درستتر از اسلام به عنوان شیوهی زندگی و منشأ قانونگذاری نمیشناسد.
574 – (11) وعن بُرَیدَةَ، قال: قال رسول الله ج: «العهْدُ الذی بینَنا وبینَهُم الصَّلاةُ، فمن تَرَکَها؛ فقد کَفَرَ». رواه أحمدُ، والترمذیُّ، والنسائیُّ، وابنُ ماجة([12]).
574 – (11) بریده س گوید: پیامبر ج فرمود: عهد و پیمان و مشخصّه و مَیّزهای که ما را از کافران و چندگانهپرستان جدا میسازد، نماز است، هرکس نماز را ترک کند کافر شده است.
[این حدیث را احمد، ترمذی، نسائی و ابنماجه روایت کردهاند].
شرح: چنانچه قبلاً نیز بیان شد، اگر کسی به خاطر انکار وجوب نماز یا سبک و خوارشمردن آن، یا به مسخرهگرفتن حرمت آن، نماز را ترک کند، چنین کسی به اجماع مسلمانان کافر و مرتد است، ولی اگر کسی از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی، نماز را ترک کند، طبق قول راجح، چنین کسی فاسق است، و واجب است که او را تأدیب و تعزیز کنند و باید او را به حدی بزنند تا خون از اندام او جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز نپردازد، در زندان باقی بماند.
575 – (12) عن عبدِ الله بنِ مسعودٍ، قال: جاءَ رجلٌ إلى النبیِّ ج، فقال: یا رسولَ الله! إنی عالَجتُ إمرأةً فی أقصى المدینةِ، وإنی أصَبتُ منها ما دونَ أن أمَسَّها. فأنا هذا، فاقْضِ فیَّ ما شئتَ. فقال عمرُ: لقدْ سترَکَ اللَّهُ لو سَتَرْتَ على نفسکَ. قال: ولم یَرُدَّ النبیُّ علیه شیئاً. فقامَ الرجلُ، فانطلَقَ. فاتبعَه النبیُّ رجلاً فدعاهُ، وتلا علیه هذهِ الآیةَ: { وَأقمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً من اللیْلِ إنَّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ، ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ }. فقالَ رجلٌ من القومِ: یا نبیَّ الله! هذا له خاصَّةً؟ فقال: «بلْ للنَّاسِ کافَّةً» رواه مسلم([13]).
575 – (12) عبدالله بن مسعود س گوید: مردی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسولخدا ج! با زنی در دورترین نقطهی شهر مدینه ملاعبت کردم و با او وَر رفتم، جز اینکه مرتکب جماع و نزدیک و تماس و آمیزش جنسی با او نشدم (ولی او را بوسیدم) اینک من نزد شما حاضرم (و از کردهی خویش نادم و پشیمانم) و هر آنچه از حد یا تعزیر میخواهید، میتوانید بر من اجرا کنید.
عمر س گفت: بیگمان خداوند ﻷ کار تو را بر مردم پوشاند و تو را رسوا نکرد، کاش تو نیز آن را بر خود میپوشاندی و آشکار نمیساختی!.
عبدالله بن مسعود س گوید: پیامبر ج پیرامون این قضیه، چیزی بدان مرد نفرمود. از اینرو چون آن مرد چیزی از پیامبر ج نشنید از جای برخاست و رفت. پس از لحظهای، پیامبر ج کسی را در پی آن مرد فرستاد تا وی را به حضور ایشان فرا خواند.
چون آن مرد پیش پیامبر ج آمد، آن حضرت ج این آیه را برایش تلاوت کرد: «در دو طرف روز (که وقت نماز صبح و عصر است) و در اوایل شب (که وقت نماز مغرب و عشاء است) چنانکه باید نماز را به جایآورید. بیگمان نیکیها (و از جمله نمازهای پنجگانه) بدیها را از میان میبرد و بیگمان در این (سفارشها و قانونهای آسمانی) اندرز و ارشاد کسانی است که پند میپذیرند و خدای را یاد میکنند و به یاد میآورند»([14]).
مردی از صحابه ش از جای برخاسست و گفت: ای پیامبر خدا ج آیا این حکم، تنها مختص برای اوست؟ پیامبر ج فرمود: خیر، بلکه همگی مردمان را در بر میگیرد (یعنی: هریک از مردمان، از هر رنگ و نژاد و تیره و قبیلهای که باشند، هرگاه نماز را با شرایط آن انجام دهند، خدای ﻷ آلودگیها و آثار گناه و معصیت را از دل و جان او میشوید و وی را در برابر گناه بیمه میسازد و زنگار گناه را از آیینهی دل او میزداید و قلب او را پاک و روح او را تطهیر مینماید).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«عالجتُ إمرأةً» با زنی ملاعبت کردم و وَر رفتم. «أقصى المدینةِ»: دورترین نقطهی شهر مدینه.
576 – (13) وعن أبی ذرّ: أنَّ النبیَّ ج خَرَجَ زَمنَ الشِّتاءِ، والورَقُ یَتَهَافَتُ، فَأخَذَ بغُصنَینِ من شجرةٍ. قال: فجعلَ ذلکَ الورَقُ یتهافتُ. قال: فقال: «یا أبا ذَر!» قلتُ: لَبَّیکَ یا رسولَ اللَّهِ! قال: «إنَّ العبدَ المسلمَ لیُصلی الصلاةَ یُریدُ بها وجهَ الله فتهافتُ عنه ذُنوبُه، کما تَهافتَ هذا الورقُ عن هذه الشَّجرةِ». رواه أحمد([15]).
576 – (13) ابوذر س گوید: پیامبر ج در یکی از روزهای سرد پاییزی، که برگهای درختان (بر اثر تابش شعاع آفتاب و وزش بادهای موسمی خشک شده و) بر زمین میریخت، خانه را به مقصد بیرون ترک کرد. آن حضرت ج دو شاخه از شاخههای درختی را گرفت و شروع به تکاندادن آن نمود، و برگها نیز یکی پس از دیگری از درخت جدا میشد و بر زمین میافتاد آنگاه فرمود: ای ابوذر! گفتم: لبیک ای رسولخدا ج! در خدمتم و گوش به فرمان شما هستم. فرمود: بیگمان هرگاه که بندهی مسلمان و حقگرا، از روی صداقت و اخلاص و بر مبنای اعتقاد و راستی، برای خدایﻷ نماز میخواند، گناهان و معاصی(صغیرهی) او بسان برگهای این درخت خواهند ریخت (و در حقیقت همانطور که تابش اشعه و پرتو زرین آفتاب و وزش بادهای موسمی، برگ درختان را خشک و بر زمین میریزند، همانطور نمازی که با صداقت و اخلاص و بر مبنای اعتقاد و راستی، و با رعایت شرایط و آداب، برای خدا خوانده شده باشد، با پرتوافشانی شعاع انوار الهی و وزش رحمتها و احسانهای بیکران و بیحد و حصر خدای ﻷ، آلودگیها و آثار گناهان را از دل و جان بندهی مؤمن میشوید و زنگار گناه را از آیینهی دل او میزداید و قلب و روح او را پاک و تطهیر میکند).
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
شرح: «زَمنَ الشِّتاءِ»: در موسم سردی. غالباً این واقعه در اواخر پاییز و اوائل زمستان بوده است.
«لبیک»: کلمهای است که در پاسخ ندای کسی گفته میشود و برای اطاعت و فرمانبرداری و آمادگی کامل دلالت میکند، یعنی ای رسولخدا ج! گوش به زنگ و در خدمتم و برای قبول اجرای اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای شما آمادگی کامل دارم.
577 – (14) وعن زیدِ بنِ خالد الجُهَنی، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ صلّى سجدَتین لا یَسهُو فیهِما؛ غفَر اللَّهُ له ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِه». رواه أحمدُ([16]).
577 – (14) زید بن خالد جُهنی س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس دو رکعت نماز به دور از هرگونه غفلت و چالش، و دغدغه و تشویش فکری و قلبی بخواند، خداوند ﻷ تمام گناهان (صغیرهی) گذشتهی او را مورد غفو و بخشش قرار میدهد.
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
شرح: نمازگزاری که در نماز، اندام بدن خویش را از حرکت باز نگاه میدارد و به وسیلهی بازی با اندام از نماز خویش، غافل نمیماند و روباهآسا به این طرف و آن طرف نگاه نمیکند و همچون خروس نوک نمیزند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده نمیپردازد و با تأمل و دقت در آیات قرآنی که در نماز تلاوت میشوند و یادآوری قیامت و یادآوری این که شخص نمازگزاز در پیشگاه خداوند قرار دارد، و عظمت و بزرگی او تعالی را در قلب خویش استحضار میکند، و همانگونه که خداوند تشریع فرموده است، نماز را با تمام ارکان و حد و حدودش ادا مینماید و خشوع و خضوع جسمانی و قلبی را رعایت میکند، با خواندن چنین نمازی، بخشیدهشدن گناهان صغیرهی خویش را تضمین میسازد.
از اینرو لازم است مسلمان نمازگزار توجه داشته باشد که در نماز با خداوند متعال به گفتگو میپردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب داشته باشد، از این جهت نمازگزارانی که تمامی همّ و قصد آنان این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند و آن را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند، اینگونه نمازخواندن نه مورد قبول درگاه خداوند خواهد بود و نه وسیلهای برای بخشودهشدن گناهان.
578 – (15) وعن عبدِ الله بن عمروِ بن العاص، عن النَّبیِّ ج أنَّه ذکرَ الصَّلاةَ یوماً فقال: «من حافظَ علیها، کانتْ له نوراً وبُرهاناً ونجاةً یومَ القیامةِ. ومَن لم یُحافِظْ علیها، لم تکنْ له نوراً ولا برهاناً ولا نجاةً، وکانَ یومَ القِیامةِ مع قارونَ وفرْعَونَ وهامانَ وأُبَیِّ بنِ خَلَفٍ». رواه أحمدُ، والدارمی، والبیهقیُّ فی «شعبِ الإیمان»([17]).
578 – (15) از عبدالله بن عمرو بن العاص ـ ب ـ روایت شده است که پیامبر ج روزی دربارهی نماز فرمود: «هرکس بر نماز محافظت کند، نماز برای او نوری (در تاریکیهای رستاخیز) و دلیل و برهانی (بر صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، نشانهی ایمان و ارتباط و محبت وعشق او باخدا) و وسیلهی نجات (از آتش سوزان دوزخ و خشم غضب خداوندی) در روز قیامت خواهد شد.
و هرکس بر آن محافظت ننماید، هیچ نور و برهان و نجاتی برای او نیست و در روز قیامت همراه قارون و فرعون و هامان و اُبی بن خلف خواهد بود.
[این حدیث را احمد، دارمی و بیهقی در «شعب الایمان» روایت کردهاند].
شرح: در شرح این حدیث، ابن قیم میگوید:
هر کس که به سبب سرگرمی به سیاست و امارت نماز را ترک کند، با فرعون محشور خواهد شد، و هرکس به سبب سرگرمی به مال و دارایی، نماز را ترک کند، با قارون محشور خواهد شد، و هرکس پست و مقام او را از نماز باز دارد، با هامان محشور خواهد شد، و هرکس به سبب سرگرمی به تجارت، نماز را ترک کند، با ابی بنخلف محشور خواهد شد.
و وقتی کسانی که بر نماز محافظت نمینمایند با این کافران ستمگر و ظلمپیشه و خودکامه و دیکتاتور و از خدا بیخبر محشور شوند در حالی که عذاب آنان در دوزخ بسیار شدید و سخت است، پس پاداش کسانی که به طور کامل نماز را ترک کنند و یک عمر رکوع و یا سجودی بر درگاه خداوند نبرده باشند چگونه است؟!
579 – (16) وعن عبدِ الله بن شقیقٍ، قال: کانَ أصحابُ رسولِ الله ج، لا یَرَوْنَ شیئاً من الأعمالِ تَرْکُه کُفْرٌ غیرَ الصَّلاةِ. رواه الترمذیّ([18]).
579 – (16) عبدالله بن شقیق گوید: یاران رسولخدا ج ترک هیچ عملی را به جز نماز، کفر نمیپنداشتند(یعنی: در زمان پیامبراکرم ج و یاران ایشان ش، چنین تصوری ممکن نبود که فرد مسلمان و مؤمن و آنکه به وحدانیت و یگانگی خدا و رسالت محمد ج ایمان آورده و به اجرای اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی اعتراف نموده است، تارک نماز باشد. لذا در آن عصر، تارک نماز بودن کسی، معادل با کفر او بود و به همین خاطر بود که در عهد پیامبر ج هیچ کس به جز منافقان نماز را ترک نمیکرد).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
580 – (17) وعن أبی الدَّرداءِ، قال: أوْصانی خَلیلی «أنْ لا تشرِک بالله شیئاً، وإنْ قُطِّعتَ وحُرِّقتَ. ولا تَترُکْ صلاةً مکتوبةً مُتَعَمِّداً؛ فمنْ تَرَکَهَا متعمِّداً، فقد برِئتْ منه الذِّمَّةُ. ولا تشربِ الخمرَ؛ فإنها مِفتاحُ کُلِّ شَرّ». رواه ابن ماجة([19]).
580 – (17) ابودرداء س گوید: دوست محبوب و مهربان و یکدل و ویژهام، یعنی رسولخدا ج مرا چنین سفارش کرد: با خدای ﻷ هیچ کس و هیچ چیزی را شریک و انباز، مساز اگر چه در این راستا، تکه تکه و یا در آتش انداخته شوی، و هرگز نمازهای واجب را به عمد و دیده و دانسته ترک مکن، زیرا هرکس که نمازهای فرض را به عمد ترک نماید، از ضمانت خدا خارج میشود، و خداوند ﻷ هیچ تعهدی نسبت به او ندارد، و هرگز شراب نخور،که کلید هرنوع شر و بدی میباشد.
[این حدیث را ابنماجه روایت کرده است].
[1]- مسلم 1/209 ح (16- 233)، ترمذی نیز این روایت را در سننش 1/418 ح 418 بدون ذکر عبارت «رمضان» نقل کرده است.، مسنداحمد 2/359.
[2]- بخاری 2/11 ح 528، مسلم 1/462 ح (283 – 668)، ترمذی 5/139 ح 2868، نسایی 1/230 ح 462، دارمی 1/283 ح 1183، مسنداحمد 2/379.
[3]- بخاری 2/8 ح 526، مسلم 4/2115 ح (39-2763)، ترمذی 5/272 ح 3115، مسنداحمد 1/385 و 386.
[4]- ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِ﴾ [هود: 114].
[5]- بخاری 12/133 ح 6823، مسلم 4/2117 ح (45-2765).
[6]- بخاری 2/9 ح 527، مسلم 1/90 ح (139-85)، ترمذی نیز نظیر آن را در سننش 1/325 ح 173 نقل نموده است، نسایی 1/292 ح 610، مسنداحمد 1/409 و 410.
[7]- مسلم 1/88 ح «134- 82) و لفظ روایت مسلم چنین است:«بین الرجل والشرک والکفر ترک الصلاة» .، ابوداود 5/58 ح 6478 و لفظ روایت ابوداود نظیر لفظ مشکوة است، ترمذی 5/14 ح 2618 . در اصلِ سنن نسایی این روایت موجود نیست ولی شیخ ابوغده این روایت را در حاشیه و پاورقی سنن نسایی به شماره 1446/ 232 قرار داده است و گویا که وی این روایت را بر اساس نسخهای دیگر در سنن نسایی گنجانده است،ابن ماجه 1/342 ح 1078، مسنداحمد 3/370 و تمام این بزرگواران این روایت را با الفاظی مختلف نقل کردهاند.
[8]- مسنداحمد 5/317، ابوداود 1/295 ح 425، مؤطا مالک کتاب صلاة اللیل 1/132 ح14، نسایی 1/230 ح 461، ابن ماجه 1/449 ح 1401، دارمی 1/446 ح 1577.
[9]- مسنداحمد 5/251، ترمذی 2/516 ح 616 و ترمذی گفته است حدیث حسن صحیح.
[10]- ابوداود 1/334 ح 495، ترمذی این حدیث را عبارت «عشر سنین» روایت نموده است2/259 ح408 و درباره آن گفته است: حسن صحیح.
[11]- مصابیح السنة 1/253 ح 400، ابوداود 1/332 ح 494، مسنداحمد 3/402، امام احمد بن حنبل عبارت «و فرقوا بینهم فی المضاجع» را ذکر نکرده است.
[12]- مسنداحمد 5/346، ترمذی 5/15 ح2621 و قال: حسن صحیح غریب، نسایی 1/231 ح 463، ابن ماجه 1/342 ح 1079.
[13]- مسلم 4/2116 ح (42-2763)، ابوداود 4/611 ح 4468.
[14]- ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ١١٤﴾ [هود: 114].
[15]- مسنداحمد 5/179.
[16]- مسنداحمد 5/194.
[17]- مسنداحمد 2/169، دارمی 2/390 ح 2721، بیهقی در شعب الایمان 3/46 ح 2823.
[18]- ترمذی 5/15 ح 2622.
[19]- ابن ماجه 2/1339 ح 4034.