587 – (1) عن سیَّار بن سلامَةَ، قال: دخلتُ أنا وأبی على أبی بَرَزةَ الأسلمی، فقال له أبی کیف کان رسول الله ج یصلی المکتوبة؟ فقال: کان یصلِّی الهَجیرَ التی تَدعُونَها الأُولى حین تَدْحَضُ الشمسُ، ویصلِّی العصرَ ثمَّ یَرجعُ أحدُنا إلى رَحلِه فی أقصى المدینةِ والشمسُ حَیَّةٌ، ونَسِیتُ ما قال فی المغرب، وکان یستحبّ أن یؤخّر العِشاء التی تَدعُونها العَتمة، وکان یَکرَهُ النومَ قبلها والحدیثَ بعدها، وکان یَنفتِلُ من صلاةِ الغداةِ حین یعرف الرَّجلُ جلیسه ویقرأ بالستِّین إلى المائة. وفی روایة: ولا یُبالی بتأخیرِ العشاء إلى ثلثِ اللَّیل، ولا یُحِبُّ النوم قبلها والحدیثَ بعدها. متفق علیه([1]).
587 – (1) سیّار بن سلمه گوید: من و پدرم به نزد «ابوبرزه اسلمی س» رفتیم، پدرم بدو گفت: رسولخدا ج نمازهای فرض را چگونه و در چه وقت میخواند؟
وی در پاسخ گفت: آن حضرت ج نماز نیمه روز را که شما بدان نماز پیشین، میگوئید، هنگامی میخواند که خورشید ـ از وسط آسمان به سوی غرب ـ زوال میکرد، و نماز عصر را وقتی میخواند که یکی از ما، بعد از نماز به خانهاش در دورترین نقطهی شهر مدینه مراجعت میکرد در حالی که هنوز رنگ و نور خورشید تغییر نمیکرد و به زردی نمیگرائید.
(کسی که این حدیث را از ابوبرزه س روایت کرده است، میگوید): فراموش کردم که ابوبرزه پیرامون وقت نماز مغرب، چه گفت.
(ابوبرزه در ادامهی سخنانش گفت): پیامبر ج دوست میداشت که نماز عشاء را که شما آن را «عتمه» میخوانید (تا نصف شب و یا یک سوم آن) به تأخیر اندازد، و از خوابیدن قبل از نماز عشاء و صحبتکردن (بدون مصلحت و نیاز) بعد از آن، خوشش نمیآمد و آن را مکروه و ناپسند میدانست. و نماز صبح را در وقتی میخواند که اگر انسان پس از نماز به سوی رفیق و همنشینش(در صف نماز) نگاه میکرد او را میشناخت و از دیگران تشخیص میداد. و پیامبر ج (معمولاً در هردو رکعت نماز صبح و یا در یکی از آنها) در حدود شصت تا صد آیه میخواند.
و در روایتی دیگر آمده است: برای پیامبر ج مهم نبود که نماز عشاء تا گذشتن یک سوم از شب، به تأخیر افتد، ولی از خوابیدن قبل از نماز عشاء و صحبتکردن (بدون نیاز و مصلحت) بعد از آن، خوشش نمیآمد و آن را مکروه و ناپسند میشمرد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«الهجیر»: نیمروز. سختی گرما. یعنی نماز نیمروز که در سختی گرما خوانده میشود.
«رحله» خانه و منزلش. «والشمس حیّة»: خورشید در رنگ و نورش تغییری پیدا نکرده بود، «العتمة»: ثلث اول شب پس از غایبشدن شفق. تاریکی شب. درنگی و تأخیرکردن. و چون نماز عشاء پس از پنهانشدن شفق و در تاریکی شب و معمولاً با اندکی درنگ و تأخیر خوانده میشود، عربها بدان «عتمه» میگفتند.
588 – (2) وعن محمد بن عمرو بن الحسن بن علی، قال: سَألَنا جابِرُ بن عبد الله عن صلاة النبیّ ج، فقال: کان یُصلی الظُّهرَ بالهاجِرَةِ، والعصر والشمسُ حَیَّةٌ، والمغربَ إذا وَجَبَت، والعِشاءَ: إذا کثر الناسُ عجَّل، وإذا قلُّوا أخَّر، والصبحَ بِغَلَسٍ. متفق علیه([2]).
588 – (2) محمد بن عمرو بن الحسن بن علی گوید: از چگونگی اوقات نماز پیامبر ج، از جابر بن عبدالله س پرسیدم. وی در پاسخ گفت: پیامبر ج نماز ظهر را در نیمهی روز و بههنگام شدت گرما (البته وقتی که خورشید از وسط آسمان به سوی غرب زوال میکرد) میخواند، و نماز عصر را هنگامی میخواند که آفتاب روشن و تابان بود، و هیچ تغییری در رنگ و نور و شعاع و پرتوش پدیدار نمیشد.
و نماز مغرب را نیز پس از غروب خورشید میخواند. وقتی که میدید مردم برای نماز جمع شدهاند، در خواندن نماز عشاء تعجیل مینمود، و هنگامی که میدید مردم از آمدن به مسجد تأخیر کردهاند و تعدادشان اندک است، نماز عشاء را به تأخیر میانداخت (تا مردم جمع شوند) و پیامبر ج نماز صبح را در تاریکی میخواند (یعنی در تاریکی آخر شب که با نور طلوع فجر صادق در هم آمیخته بود).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«هاجرة»: نیمروز. سختی گرما. یعنی نماز نیمروز که در شدت و سختی گرما خوانده میشود.
«وَجَبت»: خورشید غروب کرد. «بغَلس»: در تاریکی پایان شب که با نور طلوع فجر صادق در هم آمیخته باشد. یعنی پیامبر ج نماز صبح را در اول وقت آن (یعنی تاریکی اول فجر صادق) میخواند به طوری که مردم نمازشان را ادا میکردند و به خانههایشان باز میگشتند، در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمیشناخت.
589 – (3) وعن أنس، قال: کنَّا إذا صلَّینا خلفَ النبیِّ ج بالظَّهائر سَجَدْنا على ثیابنا إتِّقاءَ الحَرِّ. متفق علیه، ولفظه للبخاری([3]).
589 – (3) انس س گوید: هرگاه نماز نیمروز را در شدت گرما به امامت پیامبر ج میخواندیم (به خاطر شدت گرما که نمیتوانستیم پیشانی خود را بر زمین بگذاریم، لباسهایمان را پهن میکردیم) و بر آن سجده میبردیم (تا پیشانیهای ما از شدت حرارت و گرمی سنگریزهها در امان باشد).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند. و لفظ حدیث نیز از بخاری میباشد].
«الظهائر»: جمع ظهیرۀ: نیمروز، موقعی که هوا به شدت گرم میشود.
«اتقاء الحَر»: به خاطر پرهیز و کنارهگیری از شدت گرما، لباسها را بر زمین پهن میکردیم و بر آن سجده میبردیم تا در وقت گذاشتن پیشانی بر زمین، دچار اذیت وآزار بر اثر شدت گرمای نیمروز نشویم.
590 – (4) وعن أبی هریرة، قال: قال رسول الله ج: «إذا اشتدَّ الحرُّ فأبْرِدُوا بالصلاة».وفی روایة للبخاری عن أبی سعید «بالظُّهر، فإنَّ شدة الحرِّ من فَیحِ جَهَنَّم، واشْتَکَتِ النار إلى رَبِّها، فقالت: ربِّ! أکل بعضی بعضاً، فأَذِن لها بنَفَسَین: نفس فی الشِتاءِ، ونفس فی الصیف، أشدُّ ما تجدون من الحرِّ، وأشدُّ ما تجدون من الزمهریر». متفق علیه([4]).
590 – (4) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هنگام شدت گرما در نیمه روز، (نماز) ظهر را تا وقت خنکشدن هوا به تأخیر بیاندازید (تا از شدت گرما کاسته شود).
و بخاری در روایتی دیگر از ابوسعید روایت میکند که گفت: (پیامبر ج فرمود: هنگام شدت گرما در نیمروز، نماز) ظهر را تا وقت خنکشدن هوا به تأخیر اندازید (تا از شدت گرما کاسته شود) چون شدت گرما برگرفته از شراره و زبانهی دوزخ است. آتش سوزان دوزخ در پیشگاه پروردگارش شکایت کرد و گله بگشاد و گفت: پروردگارا! پارهای از اجزایم پارهی دیگر را خورد و نابود کرد.! خداوند ﻷ نیز بدو اجازه داد تا دو نَفَس، یکی در تابستان و دیگری در زمستان بکشد، پس بیشترین گرمایی را که در تابستان احساس مینمائید برگرفته از همان نفسی است که دوزخ در تابستان کشیده، و شدیدترین سرمایی را که در زمستان احساس میکنید برگرفته از همان نفسی است که در زمستان کشیده است).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «الحَرّ»: گرمی. «فیح جهنّم»: شدت حرارت و زبانه و شرارهی دوزخ
«الزمهریر»: از مادهی «زَمهَر» به معنای شدت و سوز سرما، یا شدت غضب یا سرخشدن چشم بر اثر خشم میباشد و در اینجا منظور همان معنای نخست است.
و در حدیثی آمده است که در جهنم نقطهای وجود دارد که از شدت سرما، اعضای بدن انسان از هم متلاشی میشود. [الدرالمنثور ج 6 ص 300]
591 – (5) وفی روایةٍ للبخاری: «فَأشَدُّ ما تجدونَ من الحرِّ فمن سَمُومِها، وأشدّ ما تجدونَ من البرد فمن زَمهَریرها»([5]).
591 – (5) در روایتی دیگر از بخاری آمده است: «بیشترین گرما را که در وقت نیمه روز ایام تابستان احساس میکنید، برگرفته از شعله و لهب خالص و زبانه و شرارهی سوزان آتش است و شدیدترین سرمایی را که در وقت نیمهروزِ موسم زمستان احساس مینمائید، برگرفته از شدت و سوز سرمای دوزخ است.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «سَمومها»: سموم از مادهی «سم» به معنای باد سوزانی است که در مَسام (سوراخهای ریز بدن انسان) داخل میشود و او را هلاک میکند. اصولاً سم را به این جهت «سم» میگویند که در تمام ذرات بدن نفوذ میکند.
در حقیقت در جهانی که ما زندگی میکنیم، خداوندﻷ مسببات را به اسباب، و معلولها را به علتها وابسته نموده است و خود همین سببها و علتها نیز یا ظاهریاند که در خور فهم و درک انسان هستند و یا باطنی و پیچیدهاند که از حوزهی درک و فهم انسان بیرون است و به واسطهی وحی و کتاب و پیامبران الهی، از حقایق آنها باخبر میشوند.
حدیث: «فإنَّ شدة الحرِّ من فیح جهنَّم» (شدت گرما از حرارت دوزخ است) نیز از این قبیل میباشد که از حوزهی احساس و ادراک و فهم ما انسانهای عاجز و ضعیف خارج است و فقط انبیاء هستند که در پرتو اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای الهی، بدانها اشاره میکنند و ما را مطلع میسازند. و در حقیقت طبق این حدیث، در عالم باطن و غیب، رابطهی شدت گرما با آتش دوزخ است، همانگونه که در این عالم، طبق فهم و درک ما، گرمای ظاهری تابستان گرفته از حرارت و اشعهی زرین آفتاب است، و نباید از ذهن دور داشت که میتوان برای یک معلول چند علت آورد، و در واقع کانون و سرچشمهی هر راحتی و لذتی، و هر آسایش و بهرهای، بهشت برین خدای ﻷ است و منبع و کانون هرگونه مصیبت و بدبختی، و چالش و دغدغه و ناآرامی و نابسامانی، دوزخ است. از اینرو در این عالم هرگونه آسایش و لذتی و یا هرگونه مصیبت و چالشی که وجود دارد، تنها شمّهای از خزانههای نامحدود همان عالم باطنی و غیبی است و با آن کانون و منبع نسبت و رابطهای دارد.
و از اینرو چون شدت گرما به دوزخ نسبت دارد، و سردی و خنکی هوا با وزش نسیمهای رحمت و کرم الهی رابطه دارد. پیامبر ج از مسلمانان میخواهد تا هنگام شدت گرما در نیمه روز، نماز ظهر را تا وقت خنکشدن هوا به تأخیر بیاندازند تا از شدت گرما کاسته شود.
این بود آنچه در حدیث آمده است، و لیکن ما از کُنه و ماهیّت و کیفیت و چگونگی دم و بازدم و حرارت و سوز و سرمای شدید دوزخ چیزی نمیدانیم و مربوط به عالم غیب است.
آری! چیزی که از کنیه و ماهیّت آن و شیوهها و تفاصیل آن نمیدانیم لیکن بدان یقین و ایمان داریم و آنچه در وحی آمده و وحی بدان خبر داده، میپذیریم و دقایق و حقایق و تفاصیل آن را به خدا واگذار مینمائیم و دوست نداریم که ندانسته و رجماًبالغیب از آن چیزی بگوئیم.
592 – (6) وعن أنسٍ، قال: کان رسولُ الله ج یُصلّی العصرَ، والشمسُ مرتفعةٌ حَیَّةٌ، فیذهبُ الذاهبُ إلى العَوَالی، فَیَأتِیهِم والشَّمسُ مُرتَفِعَةٌ، وبعض العوالی من المدینة على أربعة أمْیَالٍ أو نحوه. متفق علیه([6]).
592 – (6) انس س گوید: پیامبر ج نماز عصر را زمانی میخواند که خورشید در آسمان بلند و پر نور و تابان و زنده بود به طوری که اگر یکی از ما میخواست به دهات اطراف مدینهی منوره برود، به آنجا میرسید در حالی که هنوز خورشید در افق بلند بود. و این در حالی بود که برخی از روستاهای اطراف مدینه، در حدود چهار مایل از مدینهی منوره دور بودند (با این وجود اشخاصی که نماز عصر را در مدینه میخواندند به این دهات که در فاصلهی حدود چهار مایلی مدینه بودند، میرفتند اما هنوز خورشید در آسمان بلند بود و تغییری در رنگ و نورش ایجاد نمیشد. و این خود بیانگر آن است که پیامبر ج نماز عصر را در اول وقت آن میخوانده است).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«عوالی»: منطقهی عوالی، مراد دهاتی است که در اطراف و اکناف مدینهی منوره، به فاصلهی حدود چهار مایلی مدینه بودند.
«امیال»: جمع میل: مقیاس طول که اندازهی آن مختلف است، میل انگلیسی 1609 متر. میل دریایی 1852 متر. در عربی میل به معنای مسافتی به اندازهی مدّ بصر در روی زمین، یا چهارهزار ذراع گفته میشود.
593 – (7) وعنه، قال: قال رسول الله ج: «تلک صلاةُ المنافِق: یَجْلِسُ یَرقُبُ الشمسَ، حتى إذا اصْفَرَّتْ، وکانتْ بین قَرنی الشیطانِ؛ قامَ فَنَقَرَ أربعاً لا یذکرُ الله فیها إلاَّ قلیلاً». رواه مسلم([7]).
593 – (7) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: این نماز منافق است که مینشیند و منتظر غروب خورشید میماند تا اینکه رنگ و نور خورشید تغییر کند و زرد شود و میان دو شاخ شیطان قرار بگیرد، آنگاه بلند میشود و چهار رکعت نماز (مانند مرغی که به زمین نوک میزند) تند و سریع میخواند و در آن یادی از خدا نمیکند مگر اندک.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: آری! نماز عصر را بدون علت تا وقت زردشدن خورشید به تأخیرانداختن، صفتی منافقانه است که پیامبر ج از آن نهی میکند، و کسی که بدون علت، نماز عصر را تا نزدیکی غروب خورشید به تأخیر میاندازد و آنگاه بلند میشود و تند و سریع چهار رکعت نماز میخواند، در حقیقت در عمل مرتکب نفاق شده است، چرا که یکی از صفات بارز منافقان همین است که در نماز، اندامهای بدن آنها از حرکت باز نمیایستد و به وسیلهی بازی با اندام بدن، از نماز غافل میشوند و روباهآسا به این طرف و آن طرف نگاه میکنند و همچون خروس نوک میزنند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده میپردازند و تمامی همّ و قصد آنها این است که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند و آن را بار سنگینی بر دوش خود احساس میکنند، پس بر مسلمان نمازگزار لازم است که توجه داشته باشد که در نماز با خداوند ﻷ به گفتگو میپردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن حضور قلب داشته باشد و به اوقات نماز پایبند باشد و نماز را سر وقتش بخواند و نماز عصر را تا وقت زردشدن خورشید به تأخیر نیاندازد و نماز را آنگونه که خداوند تشریع فرموده است، با رعایت تمامی ارکان، اوقات و حدّ و حدود، و آداب و سنن و شرایط و لوازم آن، و با نهایت خشوع و خضوع، ادا نماید.
«و کانت بین قرنی الشیطان»: از این حدیث و احادیث دیگر ثابت میشود که طلوع و غروب آفتاب در میان دو شاخ شیطان قرار میگیرد.
در تشریح این عبارت، علماء چند تعبیر و توجیه نمودهاند: برخی گفتهاند: همانگونه که ما به کنه و حقیقت شیطان پینبردهایم، به طلوع و غروب آفتاب میان دو شاخ او نیز پی نمیبریم و از دائرهی معلومات ما خارج است، لیکن بدین مسئله ـ چون در حدیث آمده است ـ ایمان داریم و آنچه در وحی آمده و وحی بدان خبر داده، را میپذیریم و دقایق و حقایق و تفاصیل آن را به خدا واگذار مینمائیم و دوست نداریم که ندانسته و رجماًبالغیب از آن چیزی بگوئیم.
برخی از علماء نیز بر این باورند که این تعبیر یک نوع تشبیه و تمثیل است، یعنی در وقت طلوع و غروب خورشید، شیطان در جلوی خورشید قد علم میکند و راست میایستد و کفار و چندگانهپرستانی که برای خورشید و طاغوت سجده میکنند برای او هم به سجده میروند. از اینرو پیامبر ج از عبادت در وقت طلوع و غروب خورشید که مخصوص عبادت کفار و مشرکان است، منع نمودند.
594 – (8) وعن ابن عُمر، قال: قال رسولُ الله ج: «الذی تَفُوتُه صلاةُ العصر، فَکَأنَّما وُتِرَ أهلَه ومالَه». متفق علیه([8]).
594 – (8) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج (دربارهی گناه کسی که نماز عصر خویش را از دست بدهد) فرمود: کسی که نمازعصر را از دست بدهد، مانند این است که تمام خانواده و ثروت و مالش را از دست داده باشد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
595 – (9) وعن بُریدَة، قال: قال رسول الله ج: «مَنْ ترکَ صلاةَ العصرِ، فقد حَبِطَ عَمَلُه». رواه البخاری([9]).
595 – (9) بریده س گوید: پیامبر ج (دربارهی گناه کسانی که نماز عصر خویش را از دست دادهاند و به عمد آن را نخواندهاند، از باب تهدید و سختگیری و تشدید و تغلیظ) فرمود: کسی که نماز عصر را ترک کند براستی عملش تباه و باطل و بیفایده میگردد.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: پس بر مسلمان لازم و ضروری است، همانطور که به حفظ مال و خانواده، و تأمین مخارج و هزینههای زندگی آنها کوشش و تلاش بیوقفه میکند، در راستای خواندن نماز عصر به موقع نیز تلاش و کوشش نماید و از هیچ سعی و تلاشی در این راستا دریغ نورزد، زیرا درحقیقت اگر منصفانه و منطقی به زندگی بنگریم، متوجه میشویم که بیشتر اوقات نماز ما یا به خاطر حفظ فرزندان و همسر، و تأمین مخارج آنها ضایع میشود و یا به خاطر حرص کسب مال و ثروت. در حالی که پیامبر ج میفرماید: فرجام نخواندن و از دست دادن نماز عصر، به مراتب سختتر و بدتر از دست دادن تمام ثروت و خانواده است که نماز را به خاطر آنها ضایع کنیم! پس متوجه باشید و همانگونه که در حفظ مال و خانوادهی خویش میکوشید لازم است برای خواندن نماز عصر و دیگر نمازها، به موقع نیز تلاش و کوشش نمائید، چرا که پیامبر ج از باب تهدید و سختگری و تشدید و تغلیظ به کسانی که نماز عصر خویش را ترک میکنند، هشدار میدهد که خداوند اعمال نیک و شایستهشان را تباه و نابود میسازد.
596 – (10) وعن رافعِ بن خَدیجٍ، قال: کنَّا نصلّی المغرِبَ معَ رسولِ الله ج، فَیَنصَرِفُ أحدُنا وإنه لیُبصِرُ مَواقِعَ نَبْلِهِ. متفقٌ علیه([10]).
596 – (10) رافع بن خدیج س گوید: ما (صحابه ش) همراه با پیامبر ج نماز مغرب را میخواندیم و چون یکی از ما از نماز بر میگشت و بیرون میرفت (و تیراندازی مینمود، به اندازهای هوا روشن بود و پیامبر ج نماز مغرب را به تعجیل میانداخت که به راحتی) میتوانست محل اصابت تیرهایش را ببیند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
597 – (11) وعن عائشةَ لا، قالتْ: کانوا یُصَلُّونَ العَتَمَةَ فیما بینَ أنْ یَغِیبَ الشفقُ إلى ثُلُث اللیلِ الأوَّلِ. متفق علیه([11]).
597 – (11) عایشه ـ ل ـ گوید: مردمان (در عهد رسالت) نماز عشاء را در وقتی بین پنهانشدن شفق ـ سرخی و یا سفیدی پس از غروب آفتاب ـ تا ثلث اول شب میخواندند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
598 – (12) وعنها، قالت: کانَ رسولُ الله ج لیُصلّی الصُّبحَ، فَتَنصَرِفُ النِّساءُ مُتَلَفِّعاتٍ بمُروطِهِنَّ، ما یُعرَفْنَ من الغَلَسِ. متفق علیه([12]).
598 – (12) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج نماز صبح را میخواند (و معمولاً زنهای ایماندار و پرهیزگار نیز همراه پیامبراکرم ج در نماز صبح حاضر میشدند و به عبادت و نیایش خدا میپرداختند و) پس از آنکه نمازشان را ادا میکردند، در حالی که خویشتن را با چادر و لباسهایی از «خز» یا «پشم» میپوشیدند، به خانه بر میگشتند و به دلیل تاریکی هوا، کسی آنها را نمیشناخت.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «متلفّعات»: خود را با چادری که سر تا پای آنان را میپوشاند، میپیچیدند. «مروطهنّ»: «مروط» جمع «مِرط» است: پارچهی ابریشمی یا پشمی یا کتانی که دور خود پیچند و یا زنان بر سر افکنند. «متلفعات بمروطهنّ»: یعنی زنها در حالی که خود را با چادرهایی از جنس ابریشم یا پشم و یا کتان میپوشیدند به نماز حاضر میشدند.
«غَلس»: تاریکی پایان شب که با نور طلوع صبح صادق در هم آمیخته باشد. یعنی پیامبر ج نماز صبح را در اول وقت آن (یعنی تاریکی اول فجر صادق) میخواند به طوری که زنان نمازشان را ادا میکردند و به خانههایشان باز میگشتند در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمیشناخت.
599 – (13) وعن قتادةَ، عن أنسٍ: أنَّ النبیَّ ج وزیدَ بن ثابتٍ، تَسَحَّرا، فلمَّا فرَغا من سُحورِهما؛ قامَ نبیُّ الله ج إلى الصَّلاةِ، فَصلّى. قُلنا لِأنسٍ: کم کانَ بینَ فراغهِما منْ سُحورِهما ودُخولِهِما فی الصلاة؟ فقال: قَدْرَ ما یقرأُ الرجلُ خمسینَ آیةً. رواه البخاریّ([13]).
599 – (13) قتاده از انس س روایت میکند که گفت: پیامبر ج همراه با زید بن ثابت س سحری کرد و چون از تناول غذای سحری فارغ گشتند، پیامبر ج به نماز صبح ایستاد و نمازش را خواند.
(قتاده گوید) به انس س گفتم: فاصلهی میان فراغت از سحری و داخلشدن به نماز صبح چه اندازه بود؟ انس س گفت: به اندازهای که مردی پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کند.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
600 – (14) وعن أبی ذرٍّ، قال: قال [لی] رسولُ الله ج: «کیفَ أنتَ إذا کانتْ علیکَ أُمراءُ یُمِیتُونَ الصَّلاةَ ـ أوْ [قال]: یُؤَخِّرونَ [الصلاةَ] عنْ وقتها ـ؟ قلتُ: فما تأمُرُنی؟ قال: «صَلِّ الصَّلاةَ لوقتِها. فإنْ أدْرکْتَها معهُمْ؛ فصلِّ، فإنَّها لکَ نافِلَة». رواه مسلم([14]).
600 – (14) ابوذر س میگوید: رسول خدا ج به من فرمود: ابوذر! چه حالی خواهی داشت و چه کار خواهی کرد، آنگاه که اُمرا و فرمانروایانی خبیث و بدطینت بر تو حکومت و سیادت کنند و نماز را (با رعایت نکردن آداب و سنن و شرایط و لوازم و خشوع و خضوع) ضایع و بیروح سازند، و یا (در اثر پیروی از هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسههای شیطانی) نماز را از وقت اصلیاش (بدون هیچگونه مصلحت و علتی) به تأخیر اندازند؟
گفتم: مرا به چه فرمان میدهی؟ (تکلیف من در زمان حکومت و سیادت چنین فرمانروایانی چیست)؟ پیامبر ج فرمودند: «تو نمازت را سر وقت بخوان. پس از آن اگر شرکت در نماز آنها نیز برایت فراهم شد، باز هم با آنها نماز بخوان، زیرا آن نماز دوم، برای تو نفل به حساب میآید».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«یُمیتون الصلوة» به معنای تأخیرانداختن نماز است. یعنی اُمرا و فرمانروایانی که بر حسب پیروی از خواهشات، نمازها را به تأخیر میاندازند و یا با عدم رعایت شرایط و لوازم نماز و آداب و سنن و خشوع و خضوع، آن را ضایع و بیروح و فاقد قبولیت میسازند.
601 - (15) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ أدْرکَ رَکعةً من الصُّبح قبلَ أن تطلُعَ الشمسُ؛ فقدْ أدْرکَ الصّبحَ. ومَنْ أدْرکَ رَکعةً منَ العصرِ قبلَ أنْ تَغرُبَ الشمسُ؛ فقدْ أدرکَ العصرَ». متفق علیه([15]).
601 – (15) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: کسی که به یک رکعت نماز صبح برسد، قبل از آنکه خورشید طلوع کند، نماز صبح را دریافته است (یعنی اگر رکعت اول نمازش قبل از طلوع آفتاب، در وقتِ اداء، واقع گردد، و رکعت ماندهی او بعد از طلوع آفتاب و خارج از وقتِ اداء باشد نمازش، نماز اداء است نه نماز قضاء)
و کسی که قبل از غروب آفتاب به یک رکعت از نماز عصر برسد، نماز عصر را دریافته است (یعنی اگر کسی نماز عصر را میخواند، چنانچه رکعت اول نمازش قبل از غروب خورشید و سه رکعت باقی ماندهی او پس از غروب آفتاب و خارج از وقتِ اداء باشد، نمازش، نماز اداء محسوب میشود نه نماز قضاء).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
602 – (16) وعنه، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا أدْرکَ أحدُکم سَجدةً منْ صَلاةِ العصر قبلَ أنْ تَغرُبَ الشمسُ؛ فَلْیُتِمَّ صلاتَه. وإذا أدْرَکَ سَجدةً منْ صلاةِ الصُّبحِ قبلَ أنْ تَطلُعَ الشمسُ؛ فَلْیُتِمَّ صلاتَه». رواه البخاری([16]).
602 – (16) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما به یک رکعت از نماز عصر برسد، قبل از آنکه خورشید غروب کند، نماز عصر را دریافته است و باید نمازش را کامل، ادا نماید و اگر قبل از طلوع آفتاب به یک رکعت از نماز صبح برسد، نماز صبح را دریافته است، و باید آن را کامل کند (یعنی چنین نمازی که رکعاتی از آن در وقتِ اداء واقع گردیده و رکعات باقیماندهی آن در خارج از وقت اداء خوانده شده است، نماز اداء محسوب میشود، نه نماز قضاء).
[این حدیث بخاری روایت کرده است].
603 ـ (17) وعن أنسٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ نَسِیَ صلاةً، أو نامَ عنها، فکفَّارتُه أنْ یُصَلِّیهَا إذا ذکَرَهَا». وفی روایةٍ: «لا کفَّارةَ لها إلاَّ ذلکَ». متفق علیه([17]).
603 – (17) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس نمازی را فراموش کند، و یا به خواب برود و نمازش را نخواند، کفارهی آن، این است که هرگاه به یادش آمد آن را بخواند.
و در روایتی دیگر آمده است: و آن نماز قضا شده را کفارهای به جز خواندن آن نیست.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
604 – (18) وعن أبی قتادة، قال: قال رسول الله ج: «لیسَ فی النّومِ تَفرِیطٌ؛ إنَّما التفریطُ فی الیَقظَةِ. فإذا نَسِیَ أحدُکُم صلاةً أو نامَ عنها؛ فلْیُصَلِّها إذا ذَکَرَها، فإنَّ اللَّهَ تعالى قال: «وأقِمِ الصّلاةَ لِذِکْری». رواه مسلم([18]).
604 – (18) ابو قتاده س گوید: پیامبر ج فرمود: (از قضای نماز در اثر) خوابرفتن، گناهی عاید انسان نمیشود، گناه زمانی است که آدمی در حال بیداری و هوشیاری و دیده و دانسته نماز را قضا کند. پس هرگاه یکی از شما نمازی را فراموش کرد، یا به خواب رفت و نمازش را نخواند، پس هرگاه به یادش آمد (و یا هر گاه از خواب بیدار شد)آن را بخواند، چرا که خداوند ﻷ میفرماید: «و نماز را بخوان تا همیشه به یاد من باشی»([19]).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: خداوند ﻷ برای هر نماز فرضی، وقت معینی را قرار داده که آغاز و پایانش مشخص است، به طوری که در زمان مشخصی، وقت آن فرا میرسد و نیز، در وقت معینی وقت آن به پایان میرسد، بنابراین کسی که نمازش را به فراموشی و یا بر اثر خواب ترک میکند، بدون اینکه قصدی در این کار داشته باشد، میتواند قضای آن را نیز بعد از خارج شدن وقت، هرگاه که به یادش آمد، به جای آورد، و گناهی نیز متوجه او نمیشود، و فقط کفّارهی این کارش که بر اثر فراموشی یا خواب آن را ترک کرده است، این است که هرگاه به یادش آمد، آن را بخواند.
و کسیکه عمداً و دیده و دانسته، نماز را تا خارج شدن وقت آن، ترک میکند، باز هم بر او قضایی واجب است و نسبت به این کوتاهی و تقصیرش باید در پیشگاه خداوند ﻷ توبه و انابه نماید، تا خدا او را مورد عفو و بخشش خویش قرار دهد. چنانچه خود پیامبر ج میفرماید:
از قضای نماز در اثر خواب رفتن، گناهی عاید انسان نمیگردد، گناه زمانی است که انسان در حالت بیداری و هوشیاری و دیده و دانسته به ترک نماز تا خارج شدن وقتش مبادرت ورزد.
چنانچه نقل شده که در برخی از سفرها، همین جریان برای خود پیامبر ج پیش آمد که شب را تا پاسی با همراهان و همرکابان راه رفتند و پس از آن اندکی استراحت نمودند و حضرت بلال س را مسئولیت دادند تا برای نماز صبح، همه را بیدار کند، ولی بر حسب تقدیر الهی نزدیک به طلوع فجر، خواب چشمان بلال س را فرو بست تا اینکه زمانی از خواب بیدار شد که خورشید طلوع کرده بود. پیش از همه، رسولاکرم ج از خواب بیدار شد، و سپس دیگر مردم در حال سراسیمگی و بُهت بیدار شدند و همه از قضای نماز آن روز در رنج و غم فرو رفتند.
پیامبر ج دستور اذان گفتن را داد و نماز با جماعت خوانده شد، سپس فرمودند:
از غذای نماز در اثر خواب رفتن گناهی عاید انسان نمیگردد، بلکه گناه زمانی است که انسان دیده و دانسته نماز را قضاء کند.
پس دانسته شد که هرگاه کسی پس از بیداری از خواب، و یا زمانی که به یادش آمد، نماز نخوانده است، بدون تأخیر آن را بخواند، در این صورت آن نماز در حکم اداء خواهد بود و هیچ گناهی بر آن شخص وارد نمیشود، چرا که کفارهی چنین نمازی آن است که هرگاه به یادش آمد، آن را بخواند، البته گفتیم که این در صورتی است که از روی فراموشی یا خواب، نمازش ترک شود، ولی اگر از روی قصد و دیده و دانسته، نماز را ترک کرد، قضای نماز و توبه از این کارش بر او لازم است.
605 – (19) عن علی [س]: أنَّ النبیَّ ج قال: «یا علیّ! ثلاثٌ لا تؤَخِّرْها: الصَّلاةُ إذا أتَتْ، والجَنازةُ إذا حَضَرَتْ، والأیِّمُ إذا وَجَدْتَ لها کُفْؤاً». رواه الترمذی([20]).
605 – (19) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: ای علی! انجام سه چیز را نباید به تأخیر افکنی: انجام نماز را، آنگاه که وقت خواندن آن فرا رسید، و به خاک سپردن مرده را، هنگامی که آماده گردید، و شوهردادن بیوه را، زمانی که همسان و همسنگ او پیدا شد.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: «الأیِّمِ»: (بر وزن قَیم): در اصل به معنای زنی است که شوهر ندارد، سپس به مردی که همسر ندارد نیز گفته شده است، و به این ترتیب، تمام زنان و مردان مجرد در مفهوم حدیث داخل اند، خواه بکر باشند یا بیوه، پسر باشند یا دختر.
«کفؤاً»: مرد یا زنی که همتا و همگون و شبیه و همسنگ و همبر او باشد.
اصولاً معیار و مقیاس شرافت انسان، دیانت و تقوای اوست. خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡ﴾ [الحجرات: 13].
ولی چون شریعت مقدس اسلام و مجتهدین کرام، دوراندیشی نمودهاند و برای استحکام هر چه بیشتر در امر زناشویی اهتمام ورزیدهاند، «کفائت» را در امر ازدواج معتبر شمرده تا در آینده از مخاطرات و قطع روابط بین مسلمین بر اثر پیوندهایی که ممکن است اختلال در زندگانی اجتماعی و خانوادگی مسلمانان به وجود آورد، جلوگیری به عمل آید، از این جهت، هم مانند و هم کفوبودن میان مرد و زن از چند جهت مورد نظر است:
1 ـ از لحاظ نسب 2 ـ مسلمان بودن 3 ـ دیانت 4 ـ ثروت 5 ـ کسب و پیشه.
606 – (20) وعن ابنِ عمر ب، قال: قال رسولُ الله ج: «الوقتُ الأوَّلُ منَ الصلاةِ رِضْوانُ الله، والوقتُ الآخِرُ عَفْوُ الله». رواه الترمذی([21]).
606 – (20) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: خواندن نماز فرض در اول وقت آن، مایهی خوشنودی و رضایت خدا و در آخر وقت، موجب عفو و بخشش خداست. (برای این که تأخیر نماز فرض، بدون علت و مصلحت و عذر و ضرورتی موجّه، گناهی است که به عفو و بخشایش خدا نیاز دارد، تا قبول شود، از اینرو پیامبر ج فرمود: خواندن نماز در آخر وقت، مایهی عفو و بخشش خداوند ﻷ است).
[این حیث را ترمذی روایت کرده است].
607 – (21) وعن أمِّ فرْوَةَ، قالتْ: سُئلَ النبیُّ ج: أیُّ الأعمالِ أفضلُ؟ قال: «الصَّلاةُ لأوَّلِ وقتِها». رواه أحمد، والترمذی، وابوداود. وقال الترمذی: لا یُروى الحدیثُ إلاَّ منْ حدیث عبد اللَّهِ بن عمر العُمری، وهو لیسَ بالقویِّ عندَ أهلِ الحدیث([22]).
607 – (21) اُم فروه ـ ل ـ گوید: از پیامبر ج پرسیده شد: کدام یک از خصلتها و کارهای اسلامی در پیشگاه پروردگار بهتر و نیکوتر است؟ پیامبر ج فرمود: خواندن نماز فرض در اول وقت آن.
[این حدیث را احمد، ترمذی و ابوداود روایت کردهاند. و ترمذی گفته: این حدیث جز از حدیث «عبدالله بن عمرالعُمری» از دیگر طریقی روایت نمیشود، و او نیز در نزد محدثین فردی ضعیف میباشد].
608 – (22) وعن عائشةَ، قالتْ: ما صلّى رسولُ الله ج صلاةً لوقتِها الآخِر مرَّتینِ حتى قَبِضَهُ اللَّهُ تعالى. رواه الترمذی([23]).
608 - (22) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج در تمام عمر شریف خویش، هیچگاه دو بار نمازی را در آخر وقت آن نخواند. (مقصود حضرت عایشه ـ ل ـ این است که خواندن نمازهای فرض در آخر وقت، روش و معمول آن حضرت ج نبوده است).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
609 – (23) وعن أبی أیُّوب، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تزالُ أُمَّتی بخَیرٍ ـ أو قال: على الفِطْرَةِ ـ ما لم یُؤَخِّرُوا المغربَ إلى أنْ تَشتَبِکَ النُّجُومُ». رواه ابوداود([24]).
609 – (23) ابوایوب س گوید: پیامبر ج فرمود: امت من تا وقتی که نماز مغرب را تا موقع ظاهرشدن ستارگان به تأخیر نیانداختهاند همواره بر خیر و خوبی، و یا با فطرت و سرشت حقگرایانه و مخلصانهی خداباوری و خداشناسی هستند.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «تشتبک النجوم»: ستارگان برآمدند و درهم شدند و به یکدیگر پیوستند یعنی پیامبر ج تعجیل در نماز مغرب را دوست داشت و از به تأخیرانداختن آن کراهیت داشت و خوشش نمیآمد، بلکه ایشان نماز مغرب را غالباً در اول وقت پس از غروب آفتاب میخواندند. از اینرو اگر کسی بدون عذر و اجبار و نیاز و ضرورتی، به قدری درخواندن نماز مغرب تأخیر کند که ستارگان در آسمان هویدا شوند و هوا تاریک شود، این کارش، مکروه و ناپسند است، اگر چه وقت مغرب، تا غروب شفق ـ سرخی و یا سفیدی پس از غروب آفتاب ـ باقی است.
610 – (24) ورواه الدارمیُّ عن العبَّاس([25]).
610 – (24) و همین حدیث را دارمی از عباس س روایت کرده است.
611 – (25) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسول الله ج: «لوْلا أنْ أَشُقَّ على أمَّتی لَأمَرتُهُم أنْ یُؤَخِّرُوا العِشاءَ إلى ثُلثِ اللیلِ أو نِصفِه». رواه أحمد، والترمذی، وابن ماجة([26]).
611 – (25) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: اگر بر جامعه و مردم من رنجآور و بحرانساز نمیبود، به آنان فرمان میدادم که نماز عشاء را تا سپریشدن نیمی از شب، یا یک سوم آن به تأخیر بیاندازند (ولی چون مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است و من نیز همواره جانب تیسیر و تخفیف، و سهولت و آسانگیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سختگیری ترجیح میدهم، از این دستور خودداری میکنم، چون این کار برای امتیانم، دشوار و طاقتفرسا است).
[این حدیث را احمد، ترمذی و ابنماجه روایت کردهاند].
612 – (26) وعن معاذ بنِ جبلٍ، قال: قال رسول الله ج: «أَعتِمُوا بهذهِ الصَّلاةِ؛ فإنَّکم قد فُضِّلْتم بها على سائرِ الأُمَم، ولم تُصُلِّها أُمَّةٌ قبلَکم». رواهُ ابوداود([27]).
612 – (26) معاذ بن جبل س گوید: پیامبر ج فرمود: این نماز (نماز عشاء) را در پارهی نخست از سه پارهی شب بخوانید، زیرا براستی شما با این نماز بر دیگر ملتها و امتها فضیلت و برتری داده شدهاید، به دلیل اینکه هیچ امتی پیش از شما، این نماز را نخوانده است.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «اعتموا»: نماز عشاء را در پارهی نخست از سه پارهی شب بخوانید.
از این حدیث دانسته میشود که نماز عشاء با کیفیت و شرایطی که برای امت محمّدی تشریع شده است، فقط مختص همین امت است، و امتهای پیشین، آن را با کیفیتی که امت محمّدی میخوانند آن را نمیخواندند، و همین چیز، یکی از اسباب برتری و تفوّق امت محمّدی بر دیگر ملتها میباشد.
613 – (27) وعن النُّعمان بنِ بشیرٍ، قال: أنا أَعلَمُ بوقتِ هذه الصَّلاةِ صلاةِ العِشاءِ الآخِرة: کانَ رسولُ الله ج یُصَلِّیها لسُقوطِ القمرِ لِثالِثَةٍ. رواه أبوداود، والدارمی([28]).
613 – (27) نعمان بن بشیر س گوید: من داناترین و آگاهترین مردمان، نسبت به وقت این نماز (یعنی نماز عشاء) هستم. پیامبر ج معمولاً نماز عشاء را هنگامی میخواند که هلال شب سوم ماه، غروب کرده بود (و چنانچه مشخص است، هلال شب سوم ماه، غالباً دو تا دو و نیم ساعت پس از غروب آفتاب، غروب و افول میکند).
[این حدیث را ابوداود و دارمی روایت کردهاند].
614 – (28) وعن رافعِ بن خَدیجٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «أسْفِرُوا بالفجْرِ، فإنَّه أعظَمُ للأجر». رواه الترمذی، وابوداود، والدارمی. ولیسَ عند النسائیُّ: «فإنَّه أعظمُ للأجر»([29]).
614 – (28) رافع بن خدیج س گوید: پیامبر ج فرمود: نماز صبح را در روشنی هوا بخوانید، زیرا ثواب و پاداشتان در آن بیشتر میشود.
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و دارمی روایت کردهاند. و نسائی نیز همین حدیث را بدون عبارت «فإنَّه أعظمُ للأجر» روایت کرده است].
شرح: «اسفروا»: نماز را در روشنایی کامل هوا بخوانید.
رفع یک شبهه: در حدیث حضرت عایشه ـ ل ـ خواندیم که گفت:
زنانِ با ایمان، با پیامبر ج در نماز صبح حاضر میشدند، در حالی که خود را با لباسهایی از پشم و یا ابریشم، میپوشیدند و پس از آن که نمازشان را ادا میکردند، به خانههایشان باز میگشتند در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمیشناخت.
و در این حدیث میخوانیم که پیامبر ج به مسلمانان میفرماید:
«نماز صبح را در روشنائی کامل هوا بخوانید که ثوابتان در آن بیشتر است».
به ظاهر، میان این دو روایت تعارض مشاهده میشود، اما باید دانست که معمولاً عادت مبارک پیامبر ج این بود که نماز صبح را در اول وقت، در تاریکی صبح میخواند و علت این کار نیز این بود که در عهد نبوی، بیشتر مردم از جمله یاران جان نثار پیامبر ج آن طلایهداران عرصهی زهد و اخلاص و پیشقراولان عرصهی عبادت و نیایش، و پیشگامان پیشتاز عرصهی اعتقاد و عمل، نماز تهجد میخواندند و برای نماز صبح در اوایل وقت صبح، در تاریکی هوا در مسجد حاضر میشدند، از اینرو پیامبر ج به خاطر سهولت و آسانی آنها، نماز صبح را در اول وقت و در وقت تاریکی هوا میخواند، و چون برخی اوقات میدیدند که مردم از آمدن به مسجد برای نماز صبح تأخیر میکردند نماز صبح را تا روشنشدن هوا به تأخیر میانداخت.
و نیز پیامبر ج در برخی اوقات (مثل ایام زمستان که شبها دراز و طولانی است و مردم سیر خواب میشوند) نماز صبح را اول وقت میخواند و در ایام تابستان که شبها کوتاه است و مردم سیر خواب نمیشوند، نماز صبح را به تأخیر میانداخت تا مردم به نماز برسند.
به هر حال، پیامبر ج به خاطر راحتی و آسانی ما مسلمانان، هردو کار را نمودهاند، تا ما بدون هیچ چالش و دغدغهای، به هر کدام از آن دو که قادریم، عمل نمائیم. خود پیامبر ج نماز صبح را در اکثر اوقات، زود میخواند و گاهی آن را به تأخیر میانداخت. وقتی که میدید مردم جمع شدهاند، در خواندن نماز صبح عجله میکرد، چون دوست میداشت تا نماز را در اول وقتش بخواند، وقتی که میدید، مردم از آمدن به مسجد به علّتی تأخیر کردهاند و تعدادشان در مسجد اندک است، نماز صبح را تا روشنشدن هوا به تأخیر میاندخت و در هر حال رعایت حال بندگان خدا را میکرد و پیوسته جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسانگیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سختگیری ترجیح میداد، چون میدانست که مبنای شریعت مقدس اسلام و خواست الهی، بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است.
از اینرو در عصر کنونی ما نیز، در نمازهای صبح، تأخیر در حدی که هوا روشن شود و مردم بتوانند در جماعت صبح شرکت کنند، بهتر است، و اگر در مکانی عادت براین است که مردم صبح زود در مسجد حاضر میشوند و در تأخیر نماز صبح، مشقت و زحمت و سختی و حرجی برای آنان فراهم میشود، بهترآن است که در اول وقت، در تاریکی صبح، نماز بامداد، برایشان خوانده شود، چنانچه روش و معمول پیامبر ج نیز چنین بود.
البته برای کارگران و کشاورزان و دامداران که در اول وقت صبح، از خواب بیدار میشوند و یا در ماه مبارک رمضان که مردم تا طلوع فجر صادق بیدار هستند، بهتر همین است که نماز صبح در اول وقت و در تاریکی هوا خوانده شود، چرا که اگر امام جماعت، در چنین موقعی، نماز صبح را در اِسفار و روشنشدن هوا بخواند، بر اثر انتظار زیاد مردم (و افتادن از کارهایشان) در مشقت و زحمت و سختی و حرج قرار میگیرند، و شریعت نیز، خواهان چنین چیزی نیست.
615 – (29) عن رافعِ بن خَدِیج، قال: کنَّا نصلّی العصرَ معَ رسول الله ج ثمَّ تُنحَرُ الجَزُورُ فتُقسَمُ عشرَ قِسَمٍ، ثمَّ تُطبَخُ، فَنَأکُلُ لحماً نَضِیجاً قبلَ مَغیبِ الشمسِ. متفق علیه([30]).
615 – (29) رافع بن خدیج س گوید: ما (صحابه ش) معمولاً همراه با پیامبر ج نماز عصر را میخواندیم، پس از ادای نماز (به خانه بر میگشتیم و) شتری را سر میبریدیم و گوشت آن را به ده قسمت، بخش و توزیع میکردیم، سپس گوشتش خوب پخته میشد و گوشت پختهی آن را میخوردیم، ولی هنوز خورشید غروب نمیکرد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«ننحر»: سر میبریدیم. «جَزوراً» شتر کشتنی. مذکر و مونث در آن یکسان است و جمع آن «جُزُر» و «جَزورات» و «جَزائر» است.
«لحماً نضیجاً»: گوشت پخته.
616 – (30) وعن عبد الله بن عمر ب، قال: مکَثنا ذاتَ لیلةٍ ننتظرُ رسولَ الله ج صلاةَ العِشاءِ الآخِرة، فخرجَ إلینا حین ذهبَ ثُلثُ اللیلِ أو بعدَه، فلا نَدرِی: أشیءٌ شغلَه فی أهلِه أو غیرُ ذلک؟ فقالَ حینَ خرجَ: «إنَّکم لَتَنتَظِرونَ صَلاةً ما یَنتَظِرُها أهلُ دینٍ غیرُکم، ولولا أنْ یَثقُلَ على أمَّتی لصَلَّیْتُ بهِم هذهِ الساعةَ». ثمَّ أمَرَ المُؤَذِّنَ، فأقامَ الصَّلاةَ وصلّى. رواه مسلم([31]).
616 – (30) عبد الله بن عمر ـ ب ـ گوید: شبی از شبها، برای خواندن نماز عشاء تا دیروقت منتظر رسولخدا ج در مسجد بودیم. تا اینکه هنگامی پیامبر ج به مسجد تشریف آورد که یک سوم شب و یا بیشتر از آن گذشته بود. ما نمیفهمیدیم که علت تأخیر پیامبر ج چه بود؟ مشغلهای در خانه داشت و یا کار دیگری برایشان پیش آمده بود. به هر حال، وقتی آن حضرت ج خانه را به مقصد مسجد ترک کرد و به مسجد آمد، خطاب به ما فرمود: شما تا این وقت شب منتظر نمازی ماندهاید که به جز در آئین و کیش شما، در هیچ یک از ادیان و آئینهای پیشین وجود نداشته، و کسی به جز شما منتظر آن نبوده است (و فرضیت نماز عشاء فقط از خصوصیتهای همین امت و همین آئین است، و بر امتی از امتها و ملتهای دیگر فرض نشده است). و اگر نه این است که بر جامعه و مردم من رنجآور و بحرانساز و چالشآفرین بود، حتماً این نماز را در این وقت (پس از گذشتن یک سوم شب) میخواندم (ولی چون رعایت حال مردم و آسانگرفتن برآنها، مقدم بر فضیلت وقت است، و مبنای شریعت اسلام بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است، و من نیز همواره جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسانگیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سختگیری، ترجیح میدهم از این کار خوداری میکنم، تا این کار بر امتیانم دشوار و طاقتفرسا نشود، و برایشان چالشآفرینی و بحرانسازی به همراه نداشته باشد). آن گاه پیامبر ج به مؤذن فرمان داد تا برای خواندن نماز، اقامه گوید، او نیز چنین کرد و آن حضرت ج نماز را خواند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
617 – (31) وعن جابرِ بن سمُرةَ، قال: کانَ رسولُ الله ج یُصلّی الصلواتِ نحواً منْ صلاتِکم، وکانَ یُؤَخِّرُ العَتَمَةَ بعدَ صلاتِکم شیئاً، وکانَ یُخَفِّفُ الصَّلاةَ. رواه مسلم([32]).
617 – (31) جابر بن سمرة س گوید: (کیفیت و چگونگی اوقات) نمازهای پیامبر ج بسان نمازهای شما بود. (یعنی) پیامبر ج نمازهای فرض را (در رعایت اوقات) مانند نمازهای شما میخواند. ولی آن حضرت ج نماز عشاء را اندکی پس از وقت نماز شما به تأخیر میانداخت و عادت داشت که (هرگاه امام مردم میشد، به خاطر رعایت حال ضعیفان، بیماران و پیران و رعایت جانب تیسیر و تخفیف و سهولت وآسانگیری) نماز را سبک و آسان اقامه میکرد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
618 – (32) وعن أبی سعیدٍ قال: صلَّینا معَ رسولِ الله ج صلاةَ العَتَمَةِ، فلمْ یَخرُجْ حتى مَضى نحوٌ من شطرِ اللیل، فقالَ: «خُذوا مَقاعدَکم»، فأخَذْنا مقاعِدَنا، فقال: «إنَّ الناسَ قد صلَّوا وأخَذوا مضاجِعَهم، وإنَّکم لنْ تزالوا فی صَلاةٍ ما انتَظَرتُمُ الصلاةَ، ولولا ضَعفُ الضَّعیفِ وسُقمُ السقیمِ، لأخَّرتُ هذه الصَّلاةَ إلى شطر اللیل». رواه ابوداود، والنسائی([33]).
618 – (32) ابوسعید خدری س گوید: خواستیم همراه با پیامبر ج نماز عشاء را بخوانیم، ولی ایشان تا سپریشدن نزدیک نیمی از شب از خانه بیرون نیامد (و آنقدر منتظر ایشان ماندیم تا اینکه نیمهی شب فرا رسید، پس پیامبر ج آمد و) فرمود: نشیمنگاههای خویش را برای نماز بگیرید. (یعنی برای نماز، صف یکنواخت و راست بگیرید) ما نیز به فرمان رسولخدا ج صفها را بستیم.
آنگاه فرمود: آگاه باشید که مردم نماز خواندهاند و خوابیدهاند و شما (که بیدار ماندهاید) از وقتی که منتظر نماز ماندهاید، همواره در نماز بودهاید.
و اگر سستی و ناتوانی ضعیفان، و بیماری مریضان نمیبود، البته این نماز (نماز عشاء) را تا نیمهی شب به تأخیر میانداختم (ولی چون این کار بر امتیانم دشوار و طاقتفرسا و چالشآفرین و بحرانساز و سخت و دغدغهآفرین است، از انجام آن خودداری میکنم).
[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند].
«شطراللیل»: نیمهی شب. «مقاعدکم»: نشستگاه و نشیمنگاه. هدف این است که برای نماز، صفهای راست و یکنواخت بگیرید. «و أخذوا مضاجعهم»:مضاجع جمع مضجع: بستر و رختخواب. یعنی مردمی که نماز خوانده و به بسترها رفتهاند و خوابیدهاند.
«سُقم السقیم»: بیماری بیماران.
619 – (33) وعن أمِّ سلمةَ، قالت: کانَ رسولُ الله ج أشدَّ تَعجِیلاً للظهْرِ منِکم، وأنتم أشدُّ تعجیلاً للعصرِ مِنه. رواه أحمد، والترمذیّ([34]).
619 – (33) ام سلمه ـ ل ـ گوید: تعجیل نماز ظهر پیامبر ج، از شما بیشتر بود، و در مقابل، تعجیل نماز عصر شما، از نماز پیامبر ج بیشتر است (یعنی پیامبر ج به جز گرمای شدید نیمروز، نماز ظهر را در اول وقت میخواند، ولی شما آن را به تأخیر میاندازید، و نیز معمول پیامبر ج بود که نماز عصر را اندکی به تأخیر میانداخت، ولی شما در خواندنش تعجیل و شتاب میورزید).
[این حدیث را احمد و ترمذی روایت کردهاند].
620 – (34) وعن أنسٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا کانَ الحَرُّ أبْرَدَ بالصَّلاةِ، وإذا کانَ البردُ عجَّل. رواه النسائی([35]).
620 – (34) انس س گوید: پیامبر ج عادت داشت که هنگام شدت گرما، نماز ظهر را تا وقت خنکشدن هوا به تأخیر میانداخت، و هنگامی که هوا سرد و خنک بود، در ادای نماز ظهر، تعجیل میکرد (وآن را در اول وقت میخواند).
[این حدیث را نسائی روایت کرده است].
621 – (35) وعن عُبادةَ بن الصَّامِت، قال: قال لی رسولُ الله ج: «إنَّها سَتکونُ علیکم بعدی أمراءُ یَشغُلُهم أشیاءُ عن الصَّلاةِ لوقتِها حتى یذهبَ وقتُها، فصلّوا الصلاةَ لوقتِها». فقال رجلٌ: یا رسولَ الله! أُصَلِّی معَهم؟ قال: «نعم». رواه ابوداود([36]).
621 – (35) عبادة بن صامت س گوید: رسولخدا ج خطاب به من فرمود: به زودی پس از من اُمرا و فرمانروایانی (خبیث و بدطینت، فاسق و ظلمپیشه، و خودکامه و دیکتاتور) بر شما حکومت و سیادت خواهند کرد و بر شما سلطه خواهند یافت که انجام اموری،آنها را از خواندن نماز در سر وقتش، مشغول میسازد (و آنقدر به رتق و فتق امور خویش میپردازند و به دنبال پیروی از هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسههای شیطانی میافتند که نه تنها نماز را در سر وقتش نمیخوانند بلکه آنقدر در خواندن آن تعلّل میورزند) تا اینکه وقت نماز سپری میشود.
پس تکلیف و وظیفهی شما این است که نماز را در سر وقتش (اگر چه نیز تنها هستید) بخوانید. مردی گفت: ای رسولخدا ج! (پس از آن که نمازم را سر وقت خواندم، اگر شرکت در نماز آنها نیز برایم فراهم شد، آیا باز هم با آنها نماز بخوانم؟ پیامبر ج فرمود: آری! (به خاطر دوری از فتنه و شر آنها) نماز بخوان.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
622 – (36) وعن قَبِیْصةَ بن وقَّاص، قال: قال رسولُ الله ج: «یکونُ علیکم أمراءُ مِن بعدی یُؤَخِّرونَ الصَّلاةَ، فهِیَ لکم، وهی علیهِم؛ فصلّوا معهُم ما صَلّوا القِبلَةَ». رواه ابوداود([37]).
622 – (36) قبیصة بن وقاص س گوید: پیامبر ج فرمود: به زودی پس از من رهبران و پیشوایانی بر شما حکومت و سیادت خواهند کرد و بر شما سلطه خواهند یافت که نماز را از اول وقت مستحب و مختارش، به تأخیر میافکنند، پس چنین نمازی که رهبران، آن را به تأخیر میاندازند (و شما نیز به ناچار با آنها میخوانید) ثواب و پاداشش به شما بر میگردد و گناه و وبالش به آنها (یعنی برای شما ثواب و برای آنها گناه).
پس با چنین رهبران و فرمانروایانی تا مادامی که به سوی قبله نماز میخوانند، نماز بخوانید.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «فهی لکم وهی علیهم»: یعنی نمازی که رهبران و پیشوایان، آن را به تأخیر میاندازند و شما به ناچار و از روی اجبار و اکراه همراه با آنها در غیر وقت مستحب و مختار میخوانید، ثواب و پاداشش به شما و گناه و وبالش بدانها میرسد، چون شما درتأخیر نماز، تقصیر و گناهی ندارید، بلکه آنها هستند که از روی جهالت و بیخردی و بر اثر پیروی از خواهشات نفسانی و هواهای حیوانی و وسوسههای شیطانی به تأخیر نماز، مبادرت میورزند و هر کسی را که ببینند که جدای ازآنها به نماز میپردازد، مورد مجازات و شکنجه و آزار و اذیت قرار میدهند.
از این روایات و روایات دیگر، واضح میشود، همانطور که نماز در پشت سر انسان نیک و صالح، صحیح است، پشت سر فاسق [نیز به ناچار و از روی اجبار و اکراه] جایز است، مادامی که امر حرامی را که دلیل آن قطعی و مسلم است، و یا حرام بودن آن به طور حتمی از دین معلوم شده است را حلال نداند، چون در این صورت کافری فاسق است و نماز در پشت سر او صحیح نیست.
و همچنین نماز در پشت سر بدعتگذار [از روی ناچاری] جایز است مادامی که بدعتش منجر به کفر یا نقص در ارکان نماز و وضو نگردد، به دلیل اینکه رسولخدا ج فرمود:
«صلوا خلف کل برّ وفاجر وعلی کل برّ وفاجر» [طبرانی]
یعنی: «پشت سر هر نیکوکار و فاسقی نماز بخوانید و بر هر نیکوکار و فاسقی نماز میت بخوانید».
و به دلیل اینکه علمای سلف (متقدمین) پشت سر حاکمان فاسق نماز خواندهاند، و اگر در این مورد نهی و منعی در حدیث آمده باشد، حمل بر کراهیت آن میشود، نه بر عدم جواز آن. [شرح عقاید اهل سنّت، ص 286]
البته اگر شرایط فراهم شد و ضرر و زیان و یا فتنه و شری از نخواندن نماز در پشت سر چنین افرادی ایجاد نشد، بهتر همان است که پشت سر آنها نماز خوانده نشود، بلکه به دنبال امام و پیشوای نیک و صالح باشد، تا نماز را در پشت سر او اقامه نماید.
و باید دانست که نباید از این حدیث چنین استنباط و نتیجهگیری کرد که هر فرمانروا و پیشوایی که مسلمان شود و این نشانههای ظاهر اسلام (از قبیل: نمازخواندن، رو به قبله نمودن و...) در او یافت شود، گر چه آراء و عقایدی خلاف اسلام ظاهر کند و اعمال کافرانه و مشرکانه انجام دهد، باز هم مسلمان گفته میشود و باید پشت سر او نماز خواند، در حقیقت این احادیث هیچ ارتباطی با چنین کسانی ندارد و چنین برداشت و استنباطی، جز جهالت و نادانی چیزی دیگر نیست.
623 – (37) وعن عُبیدالله بن عدیِّ بن الخِیار: أنَّه دخلَ على عثمانَ وهو محصورٌ، فقال: إنَّکَ إمامُ عامَّةٍ، ونَزَلَ بکَ ما تَرى، ویصلّی بنا إمامُ فِتنةٍ، ونَتَحَرَّجُ فقال: الصلاةُ أحسنُ ما یَعملُ الناسُ، فإذا أحسنَ الناسُ فأحسِنْ معهُم، وإذا أساؤُوا فاجتَنِبْ إساءَتُهُم. رواه البخاریّ([38]).
623 – (37) عبید الله بن عدی بن خیار گوید: در حالی به نزد عثمان س رفتم که در محاصرهی (شورشیان) به سر میبرد. بدو گفتم: تو رهبر و پیشوای همه مردمانی و به بلا و فتنه و چالش و دغدغهای گرفتار شدهای که خود شاهد آنی. و این در حالی است که (در عدم حضور شما) رهبر و پیشوای شورشیان و سرکردهی فتنه و فتنهگران، برای ما نماز میخواند، از این جهت، ما نمیخواهیم که پشت سر چنین فردی نماز بخوانیم و میترسیم که درگناه بیفتیم.
عثمان س گفت: نماز از زمرهی بهترین و نیکوترین اعمالی است که مردم انجامش میدهند، پس هرگاه مردم نیکویی میکنند، تو نیز با آنها نیکویی و خوبی کن و چون بدی کنند، از بدی ایشان پرهیز کن و یکسو شو.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «و هو محصور»: (حضرت عثمان س در محاصره شورشیان بود).
در اواخر خلافت حضرت عثمان س که خوارج و شورشیان وی را در داخل خانهاش محاصره و زندانی نموده و از خروج او برای اقامهی نماز جلوگیری کردند و حتی اجازه ندادند که هیچ یک از بزرگان اصحاب ش، امامت نماز را بر عهده بگیرند، آنان عملاً زمام قدرت را در مدینه به دست گرفتند و همهی راهها و خیابانهای آن را در کنترل خود درآورده و از تجمع مسلمانان جلوگیری کرده و به حضرت عثمان س اجازهی خروج از منزلش را نمیدادند.
سرکردهی شورشیان سبأی مصر، به نام «غافقی بن حرب عکی» که در ایام محاصره، عملاً حاکم مدینه گردیده و پیشنماز میشود و گاهی نیز «کنانة بن بشر» پیشنماز میشد و تنها اتباع «عبدالله بن سبأ» که از مصر و کوفه و بصره آمده بودند، پشت سر «غافقی بن حرب» نماز میخواندند. [تاریخ طبری، ج 4 ص 354]
«نَتحرّج»: از نمازخواندن با رهبر شورشیان، با تحمل رنج و مشقت به یکسو میشویم.
[1]- بخاری 2/26 ح 405، مسلم 1/447ح (235- 647) و لفظ این حدیث از بخاری است، ابوداود 1/281 ح 398، نسایی 1/246 ح 495، ابن ماجه 1/221 ح674، دارمی 1/338 ح 1300، مسنداحمد 4/420.
[2]- بخاری 2/27 ح 565، مسلم 1/446 ح (233-646)، ابوداود 1/281 ح 397، نسایی 1/264 ح 527، دارمی 1/284 ح 1184، مسنداحمد 3.
[3]- بخاری 2/22 ح 542، مسلم 1/433 ح (191 – 620)، ترمذی 2/479 ح 584، نسایی 2/216 ح 1116، ابنماجه 1/329 ح 1033.
[4]- بخاری 2/18 ح536 و 537، مسلم 1/431 و 432 ح (185-618) و (186-617)، ابوداود بخش اول حدیث را نقل کرده است:1/284ح 402، ترمذی 1/295 ح 157، نسایی 1/248 ح500، ابن ماجه 1/222 ح 678 نیز حصه نخست این حدیث را روایت کردهاند.، مؤطا مالک: کتاب وقوت الصلاة 1/16 ح 28، دارمی 1/296 ح 1208، مسنداحمد 2/266.
[5]- این روایت را در صحیح بخاری نیافتم ولی ابن ماجه 2/1444 ح 4319 آن را نقل کرده است و امام احمد بن حنبل نیز نظیر آن را در کتاب مسند 2/277 روایت نموده است.
[6]- بخاری 2/28 ح 550، مسلم 1/433 ح (192-621) امام مسلم عبارت «و بعض العوالی ...» را نقل نکرده است.، ابوداود 1/285 ح 404 و ابوداود پس از حدیث شماره 404 حدیثی از زهری در جلد 1 ص 286 ح 405 با این مضمون روایت کرده است:«و العوالی علی میلین او ثلاثة، قال: و أحسبه، قال: أو أربعة»، نسایی 1/252 ح 507، ابن ماجه 1/223 ح 682، مؤطا مالک کتاب وقوت الصلاة 1/9 ح 10 و 11، دارمی 1/297 ح 1208.
[7]- مسلم 1/434 ح (195 – 622)، ابوداود 1/288 ح 413، ترمذی 1/301 ح 160، نسایی 1/254 ح 511، مسنداحمد 3/149.
[8]- بخاری 2/30 ح 522، مسلم 1/435 ح (200-626)، ابوداود 1/290ح 414، ترمذی 1/330 ح 175، نسایی 1/237 ح 478، ابن ماجه 1/224 ح 685، دارمی 1/305 ح 1230، مؤطا مالک کتاب وقوت الصلاة 1/11 ح 21، مسنداحمد 2/8
[9]- بخاری 2/31 ح 553، نسایی 1/236 ح 474، ابن ماجه 1/227 ح 694، مسنداحمد 5/349 و 350.
[10]- بخاری 2/40 ح 559، مسلم 1/441 ح (217- 637)، ابن ماجه 1/224 ح 687، مسنداحمد 4/142.
[11]- بخاری این حدیث را در پی روایتی طولانی نقل کرده است:2/347 ح 864.
[12]- بخاری 2/349 ح 867، مسلم 1/446 ح (232-645)، ابوداود 1/293 ح 423، ترمذی 1/287 ح 153، نسایی 1/271ح546، ابن ماجه 1/220ح 669، دارمی 1/300 ح1216 و دارمی عبارت «من الغلس» را نقل نکرده است.، مؤطا مالک 1/5 ح 4 از کتاب وقوت الصلاة، مسنداحمد 6/178 و 179.
[13]- بخاری 2/54 ح 576، مسنداحمد 3/170.
[14]- مسلم 1/448 ح (238-648)، ابوداود 1/299 ح 431، ترمذی 1/322 ح 176، نسایی 2/113 ح 859، ابن ماجه 1/398 ح 1256، دارمی 1/304 ح 1228، مسنداحمد 5/169.
[15]- بخاری 2/56 ح 579، مسلم 1/424 ح (163-608)، ابوداود 1/288 ح 412، ترمذی نیز به همین معنی روایت کرده است: 2/402 ح 524، نسایی 1/257 ح 517 و بهمین معنی ابن ماجه 1/356 ح 1122 روایت کرده است.، مؤطا مالک 1/6 ح 5، مسنداحمد 2/254.
[16]- بخاری 2/37 ح 556، نسایی 1/257 ح 517، مسنداحمد 2/399، مسلم نیز این حدیث را در صحیحش از عایشه ـ ًل ـ با الفاظی نزدیک نقل نموده است:1/424ح (164-609).
[17]- بخاری هر دو روایت را به صورت متصل در 2/70ح597 روایت کرده و آیهی: «و أقم الصلاة لذکری» را نیز اضافه کرده است، مسلم 1/477 ح(315-684) و 1/477ح(314-684)، ابوداود 1/307 ح442، ترمذی روایت اول را نقل نموده است: 1/335ح178 و نسایی نیز فقط روایت اول را بدون ذکر «او نام عنها» روایت کرده است: 1/293ح613، ابن ماجه نیز بسان نسایی به روایت حدیث پرداخته است:1/227ح696، دارمی 1/305 ح 1229، مسنداحمد 3/100.
[18]- مسلم این حدیث را بدون ذکر آیهی «و أقم الصلاة لذکری» از ابوقتاده در پی روایتی طولانی نقل نموده است:1/472ح(311/681)، ابوداود نیز نظیر آن را روایت کرده است: 1/304 ح 437، ترمذی 1/334ح177، نسایی 1/294ح615 و لفظ مشکوة نیز از ترمذی است با این تفاوت که ترمذی به ذکر آیه نپرداخته است، ابن ماجه 1/228 ح698، مسنداحمد 5/298.
[19]- ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ﴾ [طه: 14].
[20]- ترمذی 1/320ح171 و قال:حدیث غریب حسن، مسنداحمد 1/105.
[21]- ترمذی 1/321 ح 172 و قال حدیث غریب.
[22]- مسنداحمد 6/374، ترمذی 1/319ح170، ابوداود 1/296 ح 426.
[23]- ترمذی 1/328 ح328 و قال: لیس اسناده بمتصل و هو حسن غریب، مسنداحمد 6/92.
[24]- ابوداود 1/291ح418.
[25]- دارمی 1/297ح1209، ابن ماجه 1/225 ح 689 و قال: «سمعت محمد بن یحیی یقول: إضطرب الناس فی هذا الحدیث ببغداد فذهبت أنا وأبوبکرالاعین الی العوام بن عبادة بن العوام فأخرج الینا اصل ابیه فاذا الحدیث فیه»..
[26]- مسنداحمد 2/350 و امام احمد در این روایت «مسواک» را نیز ذکر نموده است، ترمذی 1/310 ح167 و قال: حدیث حسن صحیح، ابن ماجه 1/226ح691.
[27]- ابوداود 1/292ح421، مسنداحمد 5/237.
[28]- ابوداود 1/291ح419، دارمی 1/298ح1211، ترمذی 1/306ح165، نسایی 1/264ح529، مسنداحمد 4/270.
[29]- ترمذی 1/289ح154 و قال: حسن صحیح، ابوداود 1/294ح424 و ابوداود به عوض «اسفروا»،«اصبحوا» ذکر کرده است، دارمی 1/300 ح1217، نسایی 1/272ح548 نسایی در این روایت عبارت «فانه اعظم للأجر» را ذکر نکرده، بلکه در جایی دیگر از سننش و با طریقی دیگر آن را روایت نموده است.، ابن ماجه با عبارت «اصبحوأ» 1/221ح672، مسنداحمد 4/.
[30]- بخاری 5/128ح 2485، مسلم 1/435ح(198-625)، مسنداحمد 4/143.
[31]- مسلم 1/442ح(220-639)، ابوداود 1/292ح 420، نسایی 1/267ح 537.
[32]- مسلم 1/445ح(227-643)، مسنداحمد 5/105.
[33]- ابوداود 1/293ح422، نسایی 1/268ح538، ابن ماجه 1/226 ح693، مسنداحمد 3/5.
[34]- ترمذی 1/302ح161، مسنداحمد 6/289.
[35]- نسایی 1/248ح499.
[36]- ابوداود 1/301 ح433 ابوداود در این روایت عبارت «نعم إن شئت» را نیز افزوده است .، مسنداحمد 6/7.
[37]- ابوداود 1/301ح 434.
[38]- بخاری 2/188 ح 695.