654 ـ (1) عن معاویةَ، قال: سمعتُ رسولَ اللَّهِ ج یقولُ: «المُؤَذِّنُونَ أطْوَلُ النّاسِ أعناقاً یومَ القیامةِ». رواه مسلم([1]).
654 ـ (1) ــ معاویه س گوید: از رسولخدا ج شنیدم که فرمود: اذانگویانِ (آگاه و با اخلاص که از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، مردم را به سوی نماز فرا میخوانند) در روز رستاخیز، از همهی مردم گردنی برافراشتهتر دارند و از دیگران به اندازهی یک سر و گردن بلندترند.(یعنی آنها سربلندترین و گردنفرازترین مردمان در روز قیامت خواهند بود).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: در حقیقت این بلندی و سرافرازی، همان بلندی مقام رهبری و دعوتکردن دیگران به سوی خدا و به سوی عبادت و نیایشی همچون نماز است. چرا که اذان از نام «الله» شروع میشود و با نام «الله» پایان میپذیرد، جملههای موزون، عبارات کوتاه، محتویات روشن و مضمون سازنده و آگاه کننده است.
در حقیقت چه شعاری از این رساتر که با نام خدای بزرگ آغاز میگردد و با اعلام وحدانیت و یگانگی آفریدگار جهان، و گواهی به رسالت پیامبر او، اوج میگیرد و با دعوت به رستگاری، فلاح، نماز و یاد خدا پایان میپذیرد.
پس جا دارد چنین شعاری، منادیانش را در روز قیامت، از همه سربلندتر و گردنفرازتر قرار دهد.
655 – (2) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ، أدْبَرَ الشَّیطانُ له ضُراطٌ حتى لا یَسمَعَ التَّأذِینَ، فإذا قُضِیَ النّداءُ أقبَلَ، حتى إذا ثُوِّبَ بالصَّلاةِ أدْبَرَ، حتى یخطِرَ بین المرءِ ونفسِه، یقول: أُذکُرْ کذا، أُذکُرْ کذا، لِما لمْ یَکُنْ یَذکُرُ، حتى یَظَلَّ الرَّجُلُ لا یَدری: کم صلّى؟». متفق علیه([2]).
655 – (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: وقتی برای نماز (با صدای بلند و رسا) اذان گفته میشود، شیطان پشت میگرداند و میگریزد (و به صورت توهین و استهزاء و تمسخر و ریشخند) سر و صدایی با دهان از خود در میآورد تا صدای اذان را نشنود.
و چون گفتن اذان تمام شود، برمیگردد (و مشغول شیطنت و وسوسهکردن میشود) و همینکه اقامهی نماز، گفته شود، مجدداً فرار را بر قرار ترجیح میدهد و پشت میکند و میگریزد. و هنگامی که اقامه تمام شد برمیگردد (و دوباره به شیطنت و وسوسهگری و انحراف و گمراهی نمازگزاران میپردازد) و میان انسان (نمازگزار) و نفس او، وسوسه ایجاد میکند و بدو میگوید: فلان موضوع را به یاد آور، و فلان مسئله را به خاطر بیاور ـ از چیزهایی که قبلاً در یاد و فکر او نبوده است ـ و به اندازهای فرد نمازگزار را وسوسه میکند و وی را در حالتی قرار میدهد که نمیداند چند رکعت نماز خوانده است.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «ضراط»: شارحین، این واژه را به دو گونه ترجمه کردهاند:
1- شیطان برای اینکه صدای اذان را نشنود و به خاطر توهین و اسائهی ادب به اذان، با دهانش سر و صدا و هیاهو به راه میاندازد.
2- شیطان برای اینکه صدای اذان را نشنود و به خاطر توهین و تمسخر و استهزاء و ریشخند به اذان، پشت میکند و میگریزد و با مقعدش باد در میآورد، چرا که عربها به باد درآوردن از مقعد، «ضُراط» میگویند.
به هر حال در حقیقت این یک روش قدیمی برای مبارزه در برابر نفوذ حق است، که امروز نیز پیروان شیطان و شیطانصفتان به صورت گستردهتر و خطرناکتری ادامه میدهند که برای انحراف ساختن افکار مردم و خفهکردن صدای منادیان حق و عدالت، محیط را آنچنان آلوده و پر از جنجال و هیاهو میکنند که هیچ کس صدای آنها را نشنود.
گاه با جار و جنجال و سوت و صفیر، گاه با داستانهای خرافی و دروغین، گاه با افسانهها و رمانهای عشقی و هوسانگیز، و گاه از مرحلهی سخن نیز فراتر رفته و مراکز سرگرمی و فساد و انواع فیلمهای مبتذل و سکسی و مطبوعات بیمحتوای سرگرمکننده و بازیهای دروغین سیاسی و هیجانهای کاذب، و خلاصه هر چیزی که افکار مردم را از محور حق منحرف سازد، به وجود میآورند و در این راستا لحظهای کوتاهی نمیکنند.
و از همه بدتر این که، گاه بحثهای بیهودهای در میان دانشمندان یک قوم، مطرح میکنند و چنان آنها را به قیل و قال دربارهی آن وا میدارند که هرگونه مجال تفکر در مسائل بنیادی از آنها گرفته شود.
656 – (3) وعن أبی سعیدٍ الخُدریِّ، قال: قال رسولُ الله ج: «لا یَسمَعُ مَدىَ صَوتِ المؤَذِّن جِنٌّ، ولا إنسٌ، ولا شیءٌ؛ إلاَّ شَهِدَ له یومَ القیامةِ». رواه البخاریّ([3]).
656 – (3) ابوسعید خدری س گوید: پیامبر ج فرمود: هر جن و انسان و چیز دیگری که صدای مؤذن را تا دورترین نقطه میشنوند، در روز قیامت برای او شهادت میدهند (از اینرو برای مؤذن مستحب است که با اخلاص و صداقت و از روی اعتقاد و عمل اذان گوید. و در وقت اذان صدایش را هر چه قدر که میتواند بلند و رسا نماید تا انسانها و مخلوقات زیادتری صدای او را بشنوند و در روز قیامت، به نفع و سود وی، در پیشگاه خداوندﻷ شهادت و گواهی دهند).
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
«مَدَی صوت»: انتهای مسافتی که صدا بدان برسد.
657 – (4) وعن عبدِ الله بن عمرو بنِ العاص، قالَ: قالَ رسولُ الله ج: «إذا سَمِعتُم المؤَذِّنَ فَقُولُوا مثلَ ما یقولُ، ثمَّ صلُّوا علیَّ؛ فإنَّه مَنْ صلّى علیَّ صلاةً، صلَّى اللَّهُ علیه بها عشْراً، ثمَّ سَلُوا اللَّهَ لیَ الوَسیلَةَ؛ فإنَّها مَنزِلَةٌ فی الجنَّةِ لا تَنبَغِی إلاَّ لِعَبدٍ مِنْ عِبادِ الله، وأرجُو أنْ أکُونَ أنا هو، فمَنْ سَأَلَ لِیَ الوَسِیلَةَ حَلَّتْ علیه الشَّفاعةُ». رواه مسلم([4]).
657 – (4) عبدالله بن عمرو بن العاص ش گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه ندای مؤذن را شنیدید آنچه را میگوید تکرار کنید، سپس بر من صلوات و درود بفرستید، چون هرکس بر من یک درود بفرستد خداوند در برابر آن، ده درود بر او میفرستد، سپس از خداوند ﻷ طلب «وسیله» کنید، که «وسیله» مقام و جایگاهی است در بهشت که تنها به یکی از بندگان خدا داده میشود و امیدوارم که آن بنده، من باشم. پس کسی که از خدا برایم طلب «وسیله» کند، شفاعت (من در روز رستاخیر) شامل حالش میگردد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «صلّی الله علیه بها عشراً» (خداوند در برابر آن، ده صلوات بر او میفرستد): منظور از «صلوات خدا» در اینجا انواع تکریم، پیروزیها و ترفیع مقام نزد خدا و بندگان است، و نیز میتواند منظور از آن، آمرزش و بخشش گناهان باشد، ولی روشن است که «صلوات» مفهوم وسیعی دارد که هم این امور و هم سائر رحمتها و نعمتهای الهی را شامل میشود.
«حلّت علیه الشفاعة»: شفاعت (من در روز رستاخیز) بر او واجب میشود.
658 – (5) وعن عمرَ س، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا قالَ المؤذِّنُ: اللَّهُ أکبرُ، اللَّهُ أکبرُ؛ فقالَ أحدکم: اللَّهُ أکبرُ. اللَّهُ أکبرُ ثمَّ قال: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ؛ قال: أشهدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ. ثمَّ قال: أشهدُ أنَّ محمَّداً رسولُ الله؛ قال: أشهدُ أنَّ محمداً رسولُ الله. ثمَّ قال: حیَّ على الصَّلاةِ؛ قال: لا حوْلَ ولا قُوَّةَ إلاَّ بِاللَّهِ. ثمَّ قال: حیَّ على الفَلاحِ؛ قال: لا حَولَ ولا قوَّةَ إلاَّ بالله. ثمَّ قال: اللَّهُ أکبرُ، اللَّهُ أکبرُ؛ قالَ: اللَّهُ أکبرُ، اللَّهُ أکبرُ. ثمَّ قالَ: لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ؛ قال: لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ منْ قَلبِه، دَخَلَ الجنَّةَ». رواه مسلم([5]).
658 – (5) عمر س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما با «الله اکبر الله اکبر» مؤذن، بگوید: «الله اکبر الله اکبر»، و با «أشهد أن لا إله الا الله» مؤذن، بگوید: «أشهد أن لا إله الا الله» و با «أشهد أن محمداً رسول الله» مؤذن، بگوید: «أشهد أن محمداً رسول الله»، و با «حی علی الصوة» مؤذن، بگوید: «لا حول ولا قوة الا بالله»، و با «حی علی الفلاح» مؤذن، بگوید: «لا حول ولا قوة لا بالله»، و با «الله اکبر الله اکبر» مؤذن بگوید: «الله اکبر الله اکبر» و با «لا اله الا الله» او، از ته قلب و از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل بگوید: «لا اله الا الله»، وارد بهشت میشود.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: از دو حدیث بالا دانسته شد که مستحب است کسی که اذان و اقامه را میشنود، آنچه را که مؤذن میگوید، تکرار کند.
پس کسی که آنچه را مؤذن میگوید، تکرار کند، و یا هنگام «حی علی الصلوة» و «حی علی الفلاح» بگوید: «لا حول ولا قوة الا بالله» و یا «حی علی الصلوة» و «حی علی فلاح» و «لا حول ولا قوة الا باالله» را با هم بگوید، باز هم طبق سنت عمل کرده است.
البته در جواب اقامه نیز کلمات اقامه به طور آهسته گفته میشوند و هنگام «قد قامت الصلوة»، أقامهااللهُ وأدامَها، گفته شود. [ابوداود ج 1 ص 94]
659 – (6) وعن جابرٍ، قال: قال رسولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قالَ حِینَ یسمعُ النِّداءَ: اللَّهُمَّ رَبَّ هذهِ الدَّعوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاةِ القائِمَةِ، آتِ محمَّداً الوَسِیلَةَ والفَضِیلَةَ، وَابعَثْهُ مَقَاماً مَحمُوداً الَّذِی وَعَدْتَ؛ حَلَّتْ له شَفاعَتی یومَ القیامة». رواه البخاریُّ([6]).
659 – (6) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس پس از شنیدن اذان (از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل و از ته قلب) بگوید: «اللهُمَّ رَبَّ هذهِ الدَّعوَة التَّامَّة، والصَّلاةِ القائِمَةِ، آتِ محمَّداً الوَسیلةَ والفَضیلةَ، وابعَثْهُ مقاماً مَحموداً الذی وَعَدْتَه» یعنی: «پروردگارا! به حق این دعوت کامل(اذان) و نمازی که هم اکنون بر پا میشود، وسیله و فضیلت را به محمد ج عطا فرما و در روز رستاخیز او را به مقام محمود و ستودهای که به او وعده دادهای مبعوث فرما».
شفاعت من در روز قیامت شامل حال او میگردد.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «الوسیلة»: وسیله در پرتو حدیث گذشته: مقامی است در بهشت که تنها به یکی از بندگان خدا داده میشود، و آن بنده کسی نیست جز شخص پیامبر ج.
«الفضیلة»: عنوان همان مقام و امتیاز مخصوص است که به رسولخدا ج عنایت میشود، فضیلتی افزون بر سایر مخلوقات.
«مقاماً محموداً»: بدون شک، «مقام محمود» مقام بسیار برجسته و شامخی است که ستایش برانگیز است که ستایش و تمجید همگان را بر میانگیزد و در حقیقت مراد از «مقام محمود» مقام شفاعت کبری است که در آن رسولاکرم ج از پروردگار، تمنا و تقاضا مینماید که دادگاهی مردمان را با لطف و کرم، و فضل و احسان خود آغاز فرماید، چرا که پیامبر ج بزرگترین شفیعان در عالم رستاخیز است و آنها که شایسته شفاعت باشند، مشمول این شفاعت بزرگ خواهند شد.
660 – (7) وعن أنسٍ، قال: کانَ النبیُّ ج یُغِیرُ إذا طَلَعَ الفَجرُ، وکانَ یَستَمِعُ الأذانَ، فإنْ سمعَ أذاناً أمْسَکَ، وإلاَّ أغارَ. فَسَمِعَ رجلاً یقولُ: اللَّهُ أکبرُ اللَّهُ أکبرُ. فقالَ رسولُ اللَّهِ: «على الفِطْرَةِ». ثمَّ قال: أشهدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ فقالَ رسولُ الله ج: «خَرَجتَ مِنَ النَّارِ». فنظَروا إلیه فإذا هوَ رَاعِی مِعْزَىً. رواه مسلم([7]).
660 – (7) انس س گوید: عادت پیامبر ج بود که به هنگام طلوع صبح، بر دشمنان و بدخواهان میتاخت و یورش میبرد (و معمول پیامبر ج بود که هرگاه با گروهی جهاد و پیکار میکرد، به آنها حمله و یورش نمیبرد، تا صبح گردد و) منتظر شنیدن اذان از آن منطقه میشد، اگر صدای اذان را میشنید، از جنگ و پیکار با ایشان خودداری میکرد (چون اذان را شعار اسلام و مسلمانی میدانست) و اگر صدای اذان را نمیشنید، بر ایشان یورش میبرد.
باری در یکی از جنگها، پیامبر ج از مردی شنید که میگوید:«الله اکبر الله اکبر». پیامبر ج فرمود:(گواهی میدهم که این مرد) بر فطرت و سرشت حقگرایانه و مخلصانهی خداباوری و خداشناسی است.
(چرا که اذان گفتن، فقط شعار خداباوران و خداشناسان و مسلمانان وحقگرایان است). سپس آن مرد گفت: «اشهد ان لا اله الا الله». پیامبر ج فرمود:(به خاطر اعتراف به توحید و یگانگی خدا) از آتش سوزان دوزخ نجات یافتی.
(انس س گوید): صحابه ش متوجهی آن مرد شدند تا ببینند آن مرد کیست (که پیامبر ج چنین نوید و بشارتی را بدو میدهد)؟ ناگهان متوجه شدند که وی چوپان بزها است.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «یُغیر»: بر دشمنان و بدخواهان میتاخت و یورش میبرد. «راعی»: چوپان. «مِعزیً»: اسم جنس است به معنای بُز.
از این حدیث دانسته میشود که شعار مسلمانان در هر منطقه و مکانی، اذان است، و چنانچه قبلاً نیز گفته شد، هر ملتی در هر عصر و زمانی برای برانگیختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظایف فردی و اجتماعی، شعاری داشته است، مسحیان در گذشته و امروز با نواختن صدای ناموزون ناقوس، پیروان خود را به کلیسا دعوت میکنند و به صدا درآوردن ناقوس، جزء شعار دین آنها است.
ولی در اسلام برای این دعوت، از شعار اذان استفاده میشود که به مراتب رساتر و موثرتر است. چه شعاری از این رساتر که با نام خدای بزرگ آغاز میگردد و با اعلام وحدانیت و یگانگی آفریدگار جهان و گواهی به رسالت پیامبر او، اوج میگیرد و با دعوت به رستگاری، فلاح، نماز و یاد خدا پایان میپذیرد. از نام «الله» شروع میشود و با نام «الله» پایان میپذیرد، جملههایش موزون، عباراتش کوتاه، محتویاتش روشن، و مضمونش سازنده و آگاهکننده است.
در حقیقت صدای اذان، مانند ندای آزادی، و نسیم حیات بخش استقلال و عظمت و ابهت مسلمانان است که گوشهای مسلمانان راستین را نوازش میدهد و بر جان بدخواهان رعشه و اضطراب میافکند و یکی از رموز بقای اسلام و یکی از خصوصیات و میّزهها و شاخصههای مسلمانی است.
661 – (8) وعن سعدِ بن أبی وقَّاصٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «مَنْ قال حِینَ یَسمَعُ المؤَذِّنَ: أشهدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ وحدَهُ لا شرِیکَ له، وأنَّ محمداً عبدُه ورسُوُله، رَضِیتُ باللَّهِ رَبّاً، وبِمُحمَّدٍ رسُولاً، وبالإسلام دِیناً، غُفِرَ له ذَنبُه». رواه مسلم([8]).
661 – (8) سعد بن ابی وقاص س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس به وقت شنیدن اذان بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له وان محمداً عبده ورسوله، رضیتُ بالله رباً وبمحمد رسولاً وبالاسلام دیناً» یعنی: «گواهی راستین بر این میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و گواهی به این حقیقت میدهم که محمد ج بنده و فرستادهی خداست. من به پروردگاری خدا و اینکه محمد ج رسول و فرستادهی خدا و اینکه اسلام دین من است، راضی و خرسند هستم (و بدان افتخار میکنم)».
تمام گناهان (صغیرهی) او معاف و بخشوده میشوند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
662 – (9) وعن عبدِ الله بن مُغفَّلٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «بینَ کُلِّ أذانَینِ صَلاةٌ، بَینَ کلِّ أذانَینِ صَلاةٌ، بَینَ کلِّ أذانَینِ صَلاةٌ»، ثمَّ قالَ فی الثَّالِثَةِ: «لمَنْ شاءَ». متفقٌ علیه([9]).
662 – (9) عبدالله بن مغفل س گوید: پیامبر ج فرمود: «میان هردو اذان، نمازی است، میان هردو اذان، نمازی است» و در مرتبه سوم فرمود:«برای هرکس که بخواهد. (یعنی خواندن نماز میان دو اذان [اذان و اقامه] مستحب است، و فرض یا واجب نیست)».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«بین کل اذانین»: [میان هردو اذان] مراد از هردو اذان: میان اذان و اقامه است.
663 – (10) عن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «الإمامُ ضامِنٌ، والمؤَذِّنُ مُؤْتَمَنٌ. اللَّهُمَّ أَرْشِدِ الأَئِمَّةَ، واغْفِرْ للمُؤَذِّنینَ». رواه أحمد، وابوداود، والترمذی، والشَّافعیُّ، وفی أخرى له بلفظ «المصابیح»([10]).
663 – (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: پیشنماز (علاوه از نماز خویش) ضامن و کفیل (نماز مردم نیز)است، (از اینرو بر او لازم و ضروری است که حد امکان در ظاهر و باطن بکوشد، تا اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی، و آداب و شرایط و سنن و فرائض و خشوع و خضوع نماز را در امامت خویش رعایت نماید تا اینکه نماز به خوبی و درستی و بدون هیچ مشکلی برگزار گردد).
و اذانگو نیز در حقیقت امانتدار است (از اینرو بر او نیز لازم و ضروری است که منافع شخصی، اغراض فردی، و امیال نفسی را کنار بگذارد و بدون رعایت هرگونه مصلحت و سازشی در وقت معین اذان گوید و مردمان را به سوی عبادت و پرستش خدای متعال فراخواند). پروردگارا! پیشنمازان را به راه راست (و به علم توأم با عمل و صداقت و اخلاص) رهنمون ساز، و اذانگویان را (که در برخی اوقات، وقت و بیوقت اذان میدهند و از آنها نسبت به این قضیه، کوتاهی و تقصیری سر میزند) ببخش و مغفرت فرما.
[این حدیث را احمد، ابوداود، ترمذی و شافعی روایت کردهاند. و امام شافعی در روایتی دیگر نیز این حدیث را با لفظ «مصابیح» روایت کرده است که عبارت است از:«الأئمة ضمناء والمؤذنون أمناء فأرشد الله الائمة وغفر للمؤذنین»]
شرح: در حقیقت در این حدیث، پیامبر ج مسئولیت و وظیفهی خطیر پیشنماز و اذانگو را بیان میدارد و در حق هر دوی آنها، دعای خیر میکند، و همین دعای پیامبر ج بدون شک، بزرگترین و سترگترین فضیلت و برتری برای پیشنمازان خداترس و نیکوکار، و اذانگویان مخلص و ربّانی است.
664 – (11) وعن ابن عبَّاسِ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ أذَّنَ سَبعَ سِنین مُحتَسِباً؛ کُتِبَ له بَراءَةٌ منَ النَّارِ». رواه الترمذی، وابوداود، وابن ماجة([11]).
664 – (11) ابنعباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج (پیرامون فضیلت و برتری اذان و اذانگویان) فرمود: هرکس هفت سال (از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل و) به قصد ثواب و پاداش (نه به قصد به چنگآوردن مال و ثروت و اجرت و مزد و شهرت و جایگاه اجتماعی) اذان گوید، برایش پروانهای مبنی بر نجات و رهایی وی از آتش سوزان دوزخ، نوشته خواهد شد.
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
«محتسباً»: به قصد چشم داشتن به مزد و ثواب خدا در روز رستاخیز «براءة»: پروانهی خلاصی. اجازه نامهای که دارندهاش را در انجام کاری و یا اخذ حقی، قادر گرداند.
665 – (12) وعن عُقبةَ بنِ عامرٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «یَعْجَبُ ربُّک مِنْ راعِی غَنَمٍ فی رأسِ شَظِیَّةٍ للجَبَلِ یُؤَذِّنُ بِالصَّلاةِ ویُصلّی، فیقولُ اللَّهُ عزَّ وجلَّ: أُنظُرُوا إلى عَبْدی هذا، یُؤَذِّنُ ویقیمُ الصَّلاةَ، یخافُ مِنِّی، قدْ غَفَرتُ لعَبدی، وأدْخَلتُه الجنَّةَ». رواه ابوداود، والنّسائیّ([12]).
665 – (12) عقبة بن عامر س گوید: پیامبر ج فرمود: پروردگارت آن چوپانی را دوست میدارد (که از مردم و فتنهها فاصله گرفته و) در سر کوهی گوسفندانش را میچراند و در هنگام نماز، اذان میگوید و نماز خویش را میخواند. خداوند ﻷ (از روی فخر و مباهات به فرشتگان مقرب درگاه خویش) میفرماید: به این بندهام بنگرید که چگونه برای نماز، اذان و اقامه میگوید و چه طور از من میترسد و پروا میکند، (بدانید که) براستی من بندهام را بخشیده و او را وارد بهشت نمودهام.
[این حدیث را ابوداود و نسایی روایت کردهاند].
«یُعجب ربّک»: کنایه از دوست داشتن و رضایت و خرسندی است. یعنی خداوند چوپانی را دوست میدارد واز او راضی و خرسند است که در سر وقت اذان میگوید و نماز خودش را میخواند.
«راس شظیِّه»: بر سر پارهای از کوه.
666 – (13) وعن ابن عمرَ، قال: قال رسولُ الله ج: «ثَلاثةٌ على کُثْبانِ المِسکِ یومَ القِیامَةِ: عَبدٌ أدَّى حقَّ اللَّهِ وحقَّ مولاهُ، ورجلٌ أمَّ قَوماً وهُم به راضُونَ، ورجلٌ یُنادِی بِالصَّلَوَاتِ الخمسِ کلَّ یومٍ ولیْلةٍ». رواه الترمذیُّ، وقال: هذا حدیثٌ غریب([13]).
666 – (13) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: سه نفر هستند که در روز رستاخیز، بر تودههایی از مشک قرار میگیرند: نخست بردهای که در دنیا، حقوق خداوندی، و حقوقی که به سید و آقایش بر میگردد، به خوبی و به نحو احسن اداء کرده باشد. دوم پیشنماز جامعه و مردمی که آنان از او و عملکردش راضی و خشنودند (و امامت خویش را بر آنان تحمیل نکرده باشد) و دگر کسی که در شبانهروز، پنج بار اذان گوید (و مردمان را به سوی نماز فرا خواند).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است].
«کُثبان»: به هر چیز جمعآمده که اندک باشد «الکثبة» و یا «کثبان» میگویند، مانند: تپه و غیره. «المسک»: مادهی خوشبویی که در ناف آهوی مشک تولید میشود.
«اَمَّ قوماً»: برای گروهی در نماز مقتدا و پیشنماز شد.
667 – (14) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «المؤذِّنُ یُغفَرُ له مَدىَ صَوتِه، ویَشهَدُ له کُلُّ رَطْبٍ ویابِسٍ. وشاهِدُ الصَّلاةِ یُکتَبُ له خمسٌ وعِشرونَ صَلاةً، ویُکَفَّرُ عنه ما بینَهُما». رواه أحمدُ، وابوداود، وابن ماجة. وروى النّسائیُّ إلى قوله: «کُلُّ رَطْبٍ ویابس»، وقال: «ولَه مثلُ أجْرِ مَنْ صلّى»([14]).
667 – (14) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: گناهان اذانگو، به اندازهی مسافتی که صدای اذانش بدان برسد، بخشوده میشود (یعنی هر اندازه که آواز برای اذان رساتر و بلندتر باشد، به همان اندازه، معاف شدن گناهانش نیز بیشتر میشود).
و هر تر و خشکی که صدای مؤذن را میشنود در روز رستاخیز برای او شهادت میدهد، و کسی که به ندای مؤذن لبیک میگوید و در نماز با جماعت شرکت میکند، فضیلت و ثوابی معادل 25 نماز به دست میآورد و از گناهان (صغیرهاش) که میان دو نماز وجود دارد، معاف میشود.
[این حدیث را احمد، ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند. و نسایی نیز تا «کل رطب ویابس» روایت نموده و این عبارت را نیز آورده است: «و له مثل أجر من صلی»: پاداش مؤذن که مردم را به سوی نماز فرا خوانده است، به سان پاداش همهی کسانی است که به ندای او لبیک گفتهاند و در نماز شرکت کردهاند و نماز خواندهاند].
«رطب»: تر. «یابس»: خشک.
668 – (15) وعن عثمانَ بن أبی العاص، قال: قلتُ: یا رسولَ الله! إجعَلنی إمام قومی. قال: «أنتَ إمامُهم، وَاقْتَدِ بأضعَفِِهِم، واتَّخِذْ مؤذِّناً لا یأخذُ على أذانِه أجْراً». رواه أحمد، وابوداود، والنّسائیُّ([15]).
668 – (15) عثمان بن ابی العاص س گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسولخدا ج! مرا پیشنماز قومم قرار بده. پیامبر ج فرمود: تو مقتدا و پیشنماز آنان هستی و در امامت و پیشنمازی خویش، حال ناتوانان و ضعیفان را رعایت کن(و نمازت را بر حسب توانایی ضعفاء و بیماران بخوان، چرا که مبنای شریعت نیز بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است) و برای اعلام نمودن وقت نماز مؤذنی را انتخاب کن که در مقابل اذانش، پاداشی دریافت نکند (بلکه اذان را تنها به منظور کسب رضای خدا بگوید و در قبال آن، چشمداشتی به مزد و پاداش مردم نداشته باشد).
[این حدیث را احمد، ابوداود و نسائی روایت کردهاند].
شرح: در پرتو این حدیث و احادیثی دیگر از این دست، بیشتر علماء و صاحبنظران متقدم و پیشین اسلامی و فقهی بر این باورند که برای اذان گفتن، گرفتن اجر و مزد درست نیست.
ولی برخی از متأخرین احناف، با توجه به تحولات و تغییرات زمان، گرفتن اجرت را برای اذان جایز دانستهاند، البته به شرطی که هدف و انگیزهی اصلی مؤذن، رضای خدا باشد و از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل اذان گوید و مردم را به سوی نماز فراخواند و در ضمن اگر ناگریز به گرفتن حقوق و اجرت شد، میتوان در مقابل دیگر خدمات، برای خویش اجرت تعیین کند و در وقت قرارداد، اسم اذان را نگیرد.
البته فتوای متأخرین بر حسب تغییرات و تحولات زمان است و شایسته نیز است که شرایط زمانه و عصرمان را در نظر بگیریم تا فقهمان امروزی گردد. باید به تغییرات و تحولات زمانه توجه کرد، چرا که هر عصر و زمانهای مشکلات، واقعیات و نیازمندیهای مخصوص به خود را دارد، عصر ما دچار تغییراتی شده و نسبت به گذشته، تغییرات زیادی کرده است، پس باید این تغییرات در فقه و فتوا نیز خود را نشان دهد (البته در چهارچوب اصول و موازین کلی اسلامی) زیرا فقه، مادهای است زنده، نرم، پویا و متحرک و اصلاً چیز جامدی نیست.
به علاوه برخی از وقایع و امور قدیم دستخوش تغییر حالات و اوصافی شدهاند که به سبب تغییر طبیعت، حجم و تأثیر آن و حکم وقایع هم دستخوش تغییر میشوند و حوادث جدید هیچگونه مناسبت و سازشی با حکم و فتوایی که گذشتگان دربارهی آن صادر نمودهاند، نخواهند داشت و این امر باعث شد که فقهاء و صاحبنظران اسلامی بر حسب تغییر زمان، مکان، عرف، عادات و حالت، اقرار به تغییر فتوا نمایند، و این موضوع در بسیاری از کتب مذاهب متبوع، به چشم میخورد و علماء گذشته برای عصر و زمان خودشان اجتهاد کردهاند و فتوا دادهاند، پس علماء و صاحبنظران اسلامی ما نیز که از صلاحیت علمی و عملی کافی برخوردارند، نیز متناسب با عصر و زمانهی خودشان اجتهاد کنند و فتوا دهند شاید آن چیزهایی که آنان اجتهاد میکردند و فتوا میدادند، متناسب با جامعه و زمانه و حال خودشان بود، اکنون دیگر آن چیزها، مناسب و شایستهی عصر و زمانهی ما نیست.
وقتی که دانشمندان در زمانهای گذشته، علیرغم سکون و ایستایی زندگی بشریت، قادر به تغییر فتوا بر حسب تغییر زمان، مکان، عرف و عادات و حالت میشدند، تا آنجا که راجع به بعضی از اختلافات میان امام ابوحنیفه و شاگردانش گفته شده است:«هذا إختلاف عصر وزمان ولیس أختلاف حجة وبرهان» [این اختلاف مربوط به عصر و زمان است، نه اختلاف دلیل و برهان]، پس اگر اختلاف آنان اینگونه بوده، اختلاف عصر ما با عصر آن بزرگان باید چگونه باشد.
و باید دانست که وقایع زندگی، پیوسته در تغییر و تحول و حالات جامعه در تطور و دگرگونی میباشد، و شریعت مقدس اسلام نیز در هر زمان و مکان حاکم، و صلاحیت پاسخگویی به تمام خواستههای بشریت را دارا است.
با در نظرگرفتن این مسائل، علمای متأخر احناف فتوا دادهاند که با توجه به تحولات و تغییرات زمان، گرفتن اجرت (البته آن هم به ناچار) درست است.
669 – (16) وعن أمِّ سلمةَ [ل]، قالتْ: عَلَّمَنِی رسولُ الله ج أنْ أقولَ عندَ أذانِ المغرِبِ: «اللَّهُمَّ هذا إقْبالُ لَیلِکَ، وإدْبارُ نهارِکَ، وأصْواتُ دُعاتِکَ؛ فاغفِرْ لی». رواه ابوداود، والبَیهقیُّ فی «الدَّعَواتِ الکبیر»([16]).
669 – (16) ام سلمه ـ ل ـ گوید: رسولخدا ج به من یاد داد تا در موقع اذان مغرب چنین بگویم: «اللهُمَّ هذا إقْبالُ لَیلِکَ، وإدْبارُ نهارِکَ، وأصْواتُ دُعاتِکَ؛ فاغفِرْ لی» «پروردگارا! این وقت (مغرب) هنگام روآوردن شب تو و رفتن روز تو، و زمان بلندشدن منادیان و دعوتکنندگان (مؤذنان) به سوی طاعتت (نماز) میباشد، پس به برکت این لحظه، مرا ببخش و مورد عفو و بخشش قرار بده».
[این حدیث را ابوداود و بیهقی در «الدعوات الکبیر» روایت کردهاند].
«دُعاتک»: مراد اذانگویان میباشند که مردم را به سوی نماز و طاعت خدای ﻷ فرا میخوانند.
670 – (17) وعن أبی أُمامَةَ، أو بعض أصحابِ رسولِ الله ج، قالَ: إنَّ بلالاً أخذَ فی الإقامةِ، فلمَّا أنْ قالَ: قدْ قامتِ الصَّلاةُ. قالَ رسولُ الله ج: «أقامَها اللَّهُ وأدامَها». وقال فی سائِرِ الإقامَة: کنحوِ حدیث عمرَ فی الأذانِ. رواه ابوداود([17]).
670 – (17) از ابواُمامه س، یا از یکی دیگر از یاران رسولخدا ج روایت است که گفت: بلال س شروع به گفتن اقامه کرد و چون به «قد قامت الصلوة» رسید، پیامبر ج در پاسخ آن فرمود: «أقامها الله وأدامها» [خداوندﻷ، نماز را بر پا، و پیوسته آن را پایدار و ماندگار دارد].
راوی گوید: پیامبر ج در بقیهی الفاظ و واژههای اقامه، مانند حدیث عمر س در اذان گفت [یعنی هر چه مؤذن میگفت و ایشان میشنوید، تکرار میفرمود، به جز اینکه در «حی علی الصلوة» و «حی علی الفلاح»، لا حول ولا قوة الا باالله، و در جواب «قد قامت الصلوة»، اقامها الله وادامها، میگفت].
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
671 – (18) وعن أنس، قال: قال رسولُ اللَّهِ: «لا یُرَدُّ الدعاءُ بَینَ الأَذانِ والإقامةِ». رواه ابوداود، والترمذیّ([18]).
671 – (18) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: دعا در بین اذان و اقامه رد نمیشود (پس برای نمازگزاران محترم، مستحب است بین اذان و اقامه، بسیار دعا کنند و نیازمندیهای مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، عبادی و خانوادگی و... خود را از خداوند بطلبند، چون در این هنگام دعا اجابت میشود.)
[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند].
672 – (19) وعن سهل بن سعدٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «ثِنتَان لا تُرَدَّان: ـ أو قَلَّما تُرَدَّانِ ـ الدُّعاءُ عِندَ النِّداءِ، وعِندَ البَأسِ حینَ یَلحَمُ بعضُهم بعضاً». وفی روایة: «وتحتَ المطَرِ». رواه ابوداود، والدارمیُّ؛ إلاَّ أنَّه لم یذکُرْ: «وتحتَ المطَر»([19]).
672 – (19) سهل بن سعد س گوید: پیامبر ج فرمود: بدون تردید، دو دعا رد نمیشود ـ یا اینکه احتمال رد شدنشان خیلی کم است ـ: نخست دعا در وقت اذان، و دیگری، دعا در وقت جنگ و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین، وقتی که تنور جنگ داغ میشود و خون در چشمان جنگجویان و قهرمانان و یکّهتازان میافتد، و برخی از آنها برخی دیگر را به بدترین وجه میکشند.
و در روایتی آمده است: دعا در وقت نزول باران الهی نیز رد نمیشود.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده و دارمی نیز این حدیث را بدون ذکر «و تحت المطر» روایت نموده است].
«البأس»: جنگ و پیکار. «یلحم» از مادهی لحم است یعنی: برخی از جنگجویان برخی دیگر را به بدترین وجه بکشند.
673 – (20) وعن عبدِ اللَّهِ بن عَمرٍو، قال: قال رجلٌ: یا رسولَ الله! إنَّ المؤَذِّنینَ یَفضُلوُنَنا: فقالَ رسولُ الله ج: «قُلْ کما یقولونَ، فإذا انتَهَیتَ فَسَلْ، تُعْطَ». رواه ابوداود([20]).
673 – (20) عبدالله بن عمرو س گوید: مردی به پیامبر ج گفت: ای رسولخدا ج! (با فضایل و محاسن و خوبیها و ویژگیهایی که شما برای مؤذنان بیان داشتید، معلوم میشود که آنها در ثواب و پاداش) از ما بهتر و برترند، و تفوق و فضیلت قابل ملاحظهای بر ما دارند (چرا که آنها اذان میگویند و ما نمیگوئیم)!
پیامبر ج فرمود: هر چه را که اذانگویان میگویند، تو نیز تکرار کن، و هنگامی که اذان و تکرارش پایان یافت، از خداوند بخواه، که به تو عطا خواهد شد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: پس اگر مسلمانی میخواهد به بهشت برین خدا و رضایت و خشنودی، و ثواب و پاداش بیکران او تعالی دست یابد، برایش زیبنده است که هرگاه اذان و اقامه را میشنود، او نیز هر آنچه را که مؤذن میگوید، تکرار کند تا بشارتهای روحبخش و تعالیآفرین پیامبراکرم ج مبنی بر دخول بهشت، و شفاعت پیامبر ج در حق او، تحقق یابد و خویشتن را از جرگهی محرومان و زیانکاران جدا سازد.
674 – (21) عن جابرٍ، قال: سمعتُ النبیَّ ج یقولُ: «إنَّ الشَّیطانَ إذا سَمِعَ النِّداءَ بالصَّلاةِ ذهبَ حتى یکونَ مکانَ الرَّوْحاءِ». قال الراوی: والرَّوْحاءُ منَ المدینَةِ: على سِتَّةٍ وثلاثینَ میلاً. رواه مسلم([21]).
674 – (21) جابر س گوید: از پیامبر ج شنیدم که فرمود: بیگمان (هنگامی که اذان برای نماز، با صدای بلند و رسا گفته میشود) و شیطان آن را میشنود، به خاطر اینکه صدای اذان را نشنود، پشت میکند و فرار مینماید، و تا مکان «روحاء» دور میرود.
راوی حدیث (ابو سفیان، طلحة بن نافع مکی) گوید: «روحاء» محلی در فاصلهی حدود 36 مایلی مدینه است.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
675 – (22) وعن عَلْقمةَ بنِ وقَّاصٍ، قال: إنی لَعِندَ معاویةَ، إذْ أذَّنَ مُؤَذِّنُه، فقالَ معاویةُ کما قالَ مُؤَذِّنُه. حتى إذا قالَ: حیَّ على الصلاةِ؛ قال: لا حولَ ولا قُوَّةَ إلاَّ باللَّهِ. فلمَّا قالَ: حیَّ على الفَلاحِ؛ قال: لا حوْلَ ولا قُوَّةَ إلاَّ باللَّهِ العَلیِّ العَظیمِ. وقالَ بعدَ ذلکَ ما قالَ المؤَذِّنُ. ثمَّ قالَ: سمعتُ رسولَ الله ج قالَ ذلک. رواه أحمد([22]).
675 – (22) عقلمة بن وقاص س گوید: نزد معاویه س بودم که مؤذن وی، برای نماز، اذان گفت. معاویه س نیز کلمات اذان را مثل آنچه که مؤذن میگفت، تکرار کرد و چون به «حی علی الصلاة» رسید معاویه س گفت: «لا حول ولا قوة الا با الله»، و چون مؤذن «حی علی الفلاح» گفت، وی «لا حول ولا قوة الا با الله العلی العظیم» گفت، و پس از این تا آخر اذان هرآنچه را که مؤذن گفت او نیز تکرار کرد.
آنگاه گفت: از خود پیامبر ج شنیدم که اینچنین میگفت (یعنی آنچه را که مؤذن میگفت او نیز تکرار میفرمود و در وقت شنیدن «حی علی الصلوة» و «حی علی الفلاح»، «لاحول ولاقوة الا باالله» میفرمود).
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
676 – (23) وعن أبی هریرةَ، قال: کُنَّا معَ رسولِ الله ج، فقامَ بِلالٌ یُنادِی، فَلَمَّا سَکَتَ قالَ رسولُ اللَّهِ: «مَنْ قالَ مِثلَ هذا یَقیناً، دخلَ الجنَّةَ». رواه النّسائیُّ([23]).
676 – (23) ابوهریره س گوید: همراه با پیامبر ج بودیم که بلال س از جای برخاست و شروع به اذانگفتن کرد. چون بلال س از اذانگفتن فراغت یافت، پیامبر ج فرمود: هرکس از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل و از تهقلب، مثل این کلمات را بگوید، (یعنی هر آنچه را که مؤذن میگوید، تکرار کند،) وارد بهشت میشود.
[این حدیث را نسائی روایت کرده است].
677 ـ (24) وعن عائشةَ، لا، قالت: کان النبیُّ ج إذا سمَـِعَ الـمؤَذِّنَ یَتَشَهَّدُ قال: «وأنا وأنا». رواه أبو داود([24]).
677- (24) عایشه ـ ل ـ گوید: هرگاه پیامبر ج شهادتین (= «اشهد ان لا اله الا الله» و«اشهد ان محمداً رسول الله») را از دهان اذانگو میشنید، میفرمود: و من نیز بر توحید و یگانگی خدا گواهی میدهم، و من نیز از روی صداقت و اخلاص، بر رسالت محمد ج شهادت میدهم.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «أنا وأنا» [من و من]: مراد از «أنا»ی اول این است که پیامبر ج در پاسخ مؤذن که میگفت: «اشهد ان لا اله الا الله» فرمود: «أنا اشهد ان لا اله الا الله» یعنی «من گواهی راستین بر این میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست». و منظور از «أنا»ی دوم، این است که پیامبر ج در پاسخ مؤذن که «اشهد ان محمداً رسول الله» میگفت، فرمود: «أنا اشهد انّ محمداً رسول الله» یعنی: «گواهی به این حقیقت میدهم که محمد ج پیامبر و فرستادهی خداست».
678 ـ (25) وعن ابنِ عمر، أنَّ رسولَ الله ج، قال: «مَنْ أذَّنَ ثِنْتیْ عَشرَةَ سنةً؛ وجَبَتْ لَهُ الجنَّةُ، وکُتِبَ له بتَأذِینِه فی کُلِّ یومٍ سِتُّونَ حَسَنةً، ولِکُلِّ إقامةٍ ثلاثونَ حَسنةً». رواه ابنُ ماجة([25]).
678- (25) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، دوازده سال اذان گوید و مردمان را به سوی نماز فراخواند، وارد شدنش به بهشت، مسجّل میشود، و در نامهی اعمالش در قبال اذانِ هر روز، شصت نیکی، و در قبال اقامهی هر روز، سی نیکی، ثبت و ضبط میشود.
[این حدیث را ابنماجه روایت کرده است].
شرح: در حدیث شمارهی 664، برای دخول به بهشت، مدت هفت سال بیان شده است، چنانچه پیامبر ج میفرماید:
«هرکس، هفت سال، از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، و به قصد ثواب و پاداش، اذان گوید، از آتش دوزخ رهایی مییابد». و در این حدیث مدت دوازده سال ذکر شده است.؟
به نظر حقیر، تعبیر به «هفت» یا «دوازده» ممکن است از باب تکثیر باشد، نه تحدید و عدد، و نیز ممکن است منظور این باشد که خداوند بر اساس صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل اذانگویان فیصله میکند، آنهایی که اخلاص و صداقتشان بیشتر است، فضل و احسان بیشتری از جانب خدا شامل حال آنها میشود، وآنها که اخلاصشان کمتر است، فضل واحسان کمتری شامل حال آنها میگردد و خداوند داناست که چه کسی مستحق این افزونبخشی است و چه کسی مستحق آن نمیباشد.
679 ـ (26) وعنه، قال: کُنَّا نُؤْمَرُ بالدُّعاءِ عندَ أذانِ المغرِبِ. رواه البیهقیُّ فی: «الدَّعواتِ الکبیر»([26]).
679- ابن عمرـ ب ـ گوید: در هنگام اذان مغرب، به ما دستور داده میشد تا دعا کنیم (یعنی پیامبر ج در وقت اذان مغرب از ما میخواست و ما را فرمان میداد تا دعا کنیم، چرا که دعا در این وقت رد نمیشود).
[این حدیث را بیهقی در «الدعوات الکبیر» روایت کرده است].
[1]- مسلم 1/290ح (14-387)، ابن ماجه 1/240 ح 725، مسنداحمد 4/95.
[2]- بخاری 2/84 ح 608، مسلم 1/291 ح (19-389)، ابوداود 1/355ح516، نسایی 2/21 ح 670، دارمی 1/295 ح 1204، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/69 ح 6، مسنداحمد 2/313.
[3]- بخاری 2/87 ح609، نسایی 2/12 ح 644، ابن ماجه 1/239 ح 723، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/69 ح 4، مسنداحمد 3/35.
[4]- مسلم 1/288ح (11-384)، ابوداود 1/359ح523، ترمذی 5/547 ح 3614، نسایی 2/25 ح 678، مسنداحمد 2/168.
[5]- مسلم 1/289ح (12-385)، ابوداود 1/361ح 528.
[6]- بخاری 2/94 ح 614، ابوداود 1/362ح529، ترمذی 1/413 ح 211، نسایی 1/26 ح 680، ابن ماجه 1/239 ح722.
[7]- مسلم 1/288ح (9-382)، ترمذی این حدیث را تا عبارت«... و الا اغار» نقل کرده است:4/140ح 1618،ابوداود 3/98ح 2634، دارمی 2/287 ح 2445، بخاری نیز اول این حدیث را در پی روایتی طولانی روایت کرده است:2/89ح610.
[8]- مسلم 1/290 ح (13-386)، ابوداود 1/360ح 525، ترمذی 1/411 ح 210، نسایی 2/26 ح 679، ابن ماجه 1/238 ح 721، مسنداحمد 1/181.
[9]- بخاری 2/110ح 627، مسلم 1/573 ح (304-838)، ابوداود 2/59 ح 1283، ترمذی 1/351 ح 185، نسایی 2/28 ح 681، ابن ماجه 1/368 ح 1162، دارمی 1/397 ح 1440، مسنداحمد 4/86 و احمد بن حنبل عبارت «ثم قال فی الثالثة ..» را ذکر نکرده است.
[10]- مسنداحمد 2/461، ابوداود 1/356 ح 517، ترمذی 1/402 ح 207، مسند شافعی ص 56 امام شافعی در مسند همین حدیث را با همین لفظ نقل کرده است و در ص 33 با لفظ «الأئمة ضمناء ..» ذکر کرده است.
[11]- ترمذی 1/400 ح 206 و قال: حدیث غریب و تکلم فی سنده، ابن ماجه 1/240 ح 727.
[12]- ابوداود 2/9ح 1203، نسایی 2/20 ح 666، مسنداحمد 4/157.
[13]- ترمذی 4/312 ح 1986 وقال: حسن غریب، احمد بن حنبل نیز این حدیث را در مسند 25/26 با تقدیم و تأخیر روایت کرده است.
[14]- مسنداحمد 2/411، ابوداود 1/353 ح515، ابن ماجه 1/240 ح 724، نسایی نیز این حدیث را تا عبارت «کل رطب و یابس» روایت نموده است:2/12ح 248.
[15]- ابوداود 1/363 ح 531، نسایی 2/23 ح 672، مسنداحمد 4/217، مسلم نیز به معنای بخش اول حدیث روایتی را نقل کرده است:1/341 ح (186- 468)، ابن ماجه نیز این حدیث را در دو جا از سننش نقل کرده است بخش اول حدیث را در 1/236ح 714 و بخش دوم حدیث را در 1/316ح987 و 988 روایت کرده است.
[16]- ابودود 1/362 ح 530، ترمذی 5/536 ح 3589 و قال حدیث غریب.
[17]- ابوداود 1/360ح 528.
[18]- ابوداود 1/358 ح 521، ترمذی 1/415 ح 212 و قال: حسن صحیح، مسنداحمد 3/119.
[19]- ابوداود 3/45 ح 2540 و روایت دوم را نیز در 3/46 با عبارت «و وقت المطر» نقل کرده است، دارمی 1/293 ح 1200.
[20]- ابوداود 1/360ح 524.
[21]- مسلم 1/290 ح (15-388).
[22]- نسایی 2/25 ح 677، مسنداحمد 4/91 و92.
[23]- نسایی 2/24ح 674.
[24]- ابوداود 1/361.
[25]- ابن ماجه 1/241 ح 728، دارقطنی 1/240ح 23 از باب «ذکر الاقامة و اختلاف الروایات فیها» از «کتاب الصلاة».
[26]- بیهقی در «الدعوات الکبیر».