اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

پیرامون تأخیر اذان


فصل اول

680 ـ (1) عن ابنِ عمرَ، قال: قال رسولُ اللَّهِ: «إنَّ بلالاً یُنادِی بلَیلٍ، فَکُلُوا واشرَبُوا حتى یُنادِیَ ابنُ أُمِّ مَکتومٍ»، قال: وکانَ ابنُ مکتومٍ رجلاً أعمى، لا یُنادِی حتى یُقالَ له: أصْبَحْتَ أصبحتَ. متفق علیه([1]).

680- (1) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: براستی بلال، شب اذان می‌گوید (تا کسی که مشغول تهجد بوده، دیگر نماز نخواند، و کسی که خواب است بیدار شود، و یا در ماه رمضان اذان می‌گفت تا مردم برای سحری حرکت کنند) پس شما (که می‌خواهید روزه بگیرید، می‌توانید، برای سحری) بخورید و بیاشامید تا وقتی که ابن ام مکتوم س (برای صبح) اذان گوید.

ابن عمر ـ ب ـ گوید: ابن ام مکتوم س مردی نابینا بود که برای صبح اذان نمی‌داد تا آنکه به او گفته می‌شد: صبح است، صبح است.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: دوبار اذان گفتن به این سبب است که وقت فجر، به خودی خود هنگام خواب است و مردم به خواب رفته‌اند، ضرورت دارد که قبل از وقت، بیدار گردند تا روزه‌داران به سحری‌خوردن بپردازند و خفتگان بیدار گردند و خود را برای نماز آماده سازند. بر خلاف سایر نمازها که مردم در آن اوقات بیدار هستند و قبل از وقت نماز، کسی اذان نمی‌گوید جز آنکه مؤذنی که بر حسب عادت خود، قبل از اذان صبح، اذان می‌گوید و مردم شهر و روستا، صدای او را می‌شناسند وکسی با اذان او دچار شبهه وگمراهی نخواهد شد، و همراه این مؤذن، مؤذن دیگر، اذان را درست در وقت نماز می‌گوید، همانطور که بلال وابن ام مکتوم ـ ب ـ اینگونه عمل می‌کردند وقتی مردم اذان بلال س را می‌شنیدند، می‌دانستند که اذان بلال س قبل از وقت، برای بیدارساختن مردم و سحری‌خوردن روزه‌داران است، و هنگامی که اذان ابن ام مکتوم س را می‌شنیدند، می‌دانستند که وقت فجر صادق فرارسیده است و زمان ادای سنت فجر و نماز فرض فرارسیده است.

و در حقیقت اصل در اذان، اعلام وقت نماز است، از این‌رو، باید وقت نماز فرا رسد، آن وقت مؤذن، اذان بگوید، بنابراین، گفتن اذان قبل از فرارسیدن زمان آن، جایز نیست و مُخلّ اعلام به دخول نماز که از اهداف و مقصود آن است، خواهد بود، مگر در نماز صبح که اذان قبل از وقت جایز است، همانطور که بلال، (مؤذن رسول‌خدا ج) چنین می‌کرد. و همین مذهب امام شافعی و شاگرد ارشد امام ابوحنیفه، «ابویوسف» است.

و از این حدیث معلوم می‌شود که برای پیامبر ج دو اذان‌گو بود که یکی (بلال س پیش از طلوع فجر صادق، برای بیدارکردن مردم از خواب و یا خوردن سحری و یا تهجد، اذان می‌داد، و دیگری (ابن ام مکتوم س) پس از طلوع فجر صادق، برای نماز صبح اذان می‌گفت، و غالباً این برنامه‌ی پیامبر ج در ماه رمضان بود که بلال س برای سحری وابن ام مکتوم س برای نماز صبح اذان می‌گفتند.

681 ـ (2) وعن سَمُرَةُ بنِ جُندُب، قال: قال رسولُ الله ج: «لا یَمْنَعَنَّکم مِنْ سُحُورِکم أذانُ بِلالٍ، ولا الفَجْرُ المُستَطِیلُ؛ ولکن الفَجرُ المُستَطِیرُ فی الأُفُق». رواه مسلم. ولفظُه للترمذیِّ([2]).

681- (2) سمرة بن جندب س گوید: پیامبر س فرمود: اذان بلال شما را از خوردن سحری باز ندارد (چرا که او اذان می‌گوید تا کسی که مشغول تهجد بوده، دیگر نماز نخواند و کسی که خواب است، بیدار شود، و کسی که می‌خواهد سحری کند، این کار را بکند) و نیز شما را از خوردن سحری باز ندارد صبح دراز، که به طور عمودی در آسمان پیدا می‌شود (که آن را به دم روباه تشبیه کرده‌اند، این همان صبح کاذب و دروغگو است). اما (کمی بعد از آن سفیدی شفّافی به طور افقی و در امتداد افق نمایان می‌شود که همچون رشته نخ سپیدی است که در کنار رشته‌ی سیاه شب کشیده شده است و چنین صبحی که) به طور افقی و در امتداد افق پیدا می‌شود مانع خوردن سحری است (و این همان صبح صادق است که آغاز روزه و ابتدای وقت نماز صبح است و هیچ شباهتی با صبح کاذب ندارد).

[این حدیث را مسلم روایت کرده و لفظ آن از ترمذی است].

شرح: در پایان شب، نخست یک سفیدی بسیار کم‌رنگ و فریبنده به طور عمودی در آسمان پیدا می‌شود که آن را به دم روباه تشبیه کرده‌اند، این همان صبح کاذب و دروغگو است که نه مانع سحری خوردن می‌شود و نه با ظاهرشدن آن، وقت نماز صبح داخل می‌شود.

اما کمی بعد از آن سفیدی شفافی به طور افقی و در امتداد افق نمایان می‌شود که همچون رشته نخ سپیدی است که در کنار رشته‌ی سیاه شب کشیده شده است، این همان صبح صادق است که آغاز روزه و ابتدای وقت نماز صبح است و هیچ شباهتی با صبح کاذب ندارد.

682 ـ (3) وعن مالکِ بن الحُوَیْرِث، قال: أتَیتُ النَّبیَّ ج أنا وابنُ عمٍّ لی، فقال: «إذا سافَرتُما فأذِّنا وأقِیما، ولْیَؤُمَّکُما أکبَرُکُما». رواه البخاریُّ([3]).

682- (3) مالک بن حویرث س گوید: همراه با پسرعمویم، نزد رسول‌خدا ج آمدیم، ایشان خطاب به ما فرمودند: هنگامی که به سفر می‌روید (و وقت نماز فرارسید) اذان و اقامه گویید، وآنکه از شما به لحاظ سن از دیگری بزرگتر است، شما را امامت دهد.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

683 ـ (4) وعنه، قال: قال لنا رسولُ الله ج: «صَلُّوا کما رأَیتُمُونی أُصَلّی، وإذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ؛ فلْیُؤَذِّنْ لکم أحَدُکم، ثمَّ لَیَؤُمَّکُم أکبرُکم». متفقٌ علیه([4]).

683- (4) مالک بن حویرث س گوید: (با گروهی از قوم خود، نزد پیامبر ج آمدم و به منظور یادگیری مفاهیم دین و حقائق اسلامی و تعالیم وآموزه‌های نبوی و دستورات و فرامین تعالی‌بخش و سعادت‌آفرین الهی، در حدود بیست روز در خدمت پیامبر ج ماندیم). پیامبر ج خطاب به ما فرمود: با همان کیفیت وکمّیتی که دیدید من نماز می‌خوانم، شما نیز بخوانید، و هنگامی که وقت نماز فرارسید، یکی از شما اذان بگوید و سپس بزرگترین شما، امامت کند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «لیؤمّکم أکبرکم»: اصل مسئله‌ی شرعی این است که هرکس از لحاظ دینی و علمی از دیگران برتر است او باید مقتدا و پیشنماز شود، ولی چون «مالک بن حویرث» و پسر عمویش از نظر دینی واخلاقی وآگاهی از مسائل دینی با همدیگر برابر بودند، و در این زمینه هیچ فضیلت و برتری بر یکدیگر نداشتند، پیامبر ج فرمود: هرکس از شما که به لحاظ سن و سال بزرگتر است امام شود.

684 ـ (5) وعن أبی هریرةَ، قال: إنَّ رسولَ الله ج حین قَفَلَ منْ غَزْوَةِ خَیبرَ، سارَ لیلةً، حتى إذا أدْرکهُ الکَرَى عَرَّسَ، وقال لبِلالٍ: «إکْلَأ لنا اللَّیلَ. فَصَلَّى بلالٌ ما قُدِّرَ له، ونامَ رسولُ اللَّهِ وأصحابُه. فلمَّا تقارَبَ الفجرُ، إستَنَدَ بلالٌ إلى راحِلَِتِه مُوَجِّهَ الفجرِ، فَغَلَبَتْ بلالاً عَیناهُ، وهو مُستَنِدٌ إلى راحلتِه، فلم یَستَیقِظْ رسولُ الله ج، ولا بلالٌ، ولا أحدٌ من أصحابِه حتى ضَرَبَتْهُمُ الشَّمسُ، فکانَ رسولُ اللَّهِ أوَّلَهُم إستَیقاظاً، فَفَزِعَ رسولُ اللَّهِ، فقالَ: «أیْ بِلال!» فقال بلالٌ: أخذَ بنفسی الذی أخَذَ بِنَفسِکَ. قال: «إقْتادوا». فاقتادُوا رواحِلَهم شیئاً، ثمَّ تَوَضَّأَ رسولُ اللَّهِ، وأمرَ بلالاً فأقامَ الصَّلاةَ، فصلَّى بهِمُ الصُّبحَ. فلمَّا قَضَى الصَّلاةَ، قالَ: «مَنْ نَسِیَ الصَّلاةَ، فَلْیُصَلِّها إذا ذکَرَها؛ فإنَّ اللَّهَ تعالى قالَ: { وأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری }». رواه مسلم([5]).

684- (5) ابوهریره س گوید: رسول‌خدا ج در راه بازگشت از «خیبر» پاسی از شب را راه پیمود، تا هنگامی که خواب بر او (و صحابه ش) غلبه کرد، در این هنگام در ساعات آخر شب در جایی جهت استراحت و خواب، شتران را متوقف ساخت و به بلال س فرمود: هوای امشب ما را داشته باش و برای ما نگهبانی بده.

بلال س نیز، بیدار ماند و به اندازه‌ی توان و قدرتش نماز خواند، و پیامبر ج و یارانش خوابیدند. سپس چون طلوع فجر صادق نزدیک شد، بلال س رو به افق، تکیه بر ناقه‌اش زد و مراقب اوضاع بود که خواب بر دیدگانش غلبه کرد و او در حالی که به جهاز شتر و به بار و بنه‌ی‌ِ خود تکیه داشت، به خواب فرو رفت و در نتیجه، هیچ کس، نه پیامبر ج و نه بلال س و نه هیچ یک از یاران ایشان برای نماز صبح بیدار نشدند و همه به خواب رفتند، تا وقتی که آفتاب بالا آمده بود و روی آنان افتاد، آن‌گاه نخستین کسی که در این لحظه بیدار شد، رسول‌خدا ج بود که (چون دید آفتاب بالا آمده و نماز صبح قضا شده) با نگرانی و پریشانی، بلال س را صدا زد و فرمود: ای بلال! (مگر قرار نبود که مراقب اوضاع باشی و ما را برای نماز صبح بیدار کنی)؟ بلال س در پاسخ گفت: آنچه بر تو غلبه کرده بود، بر من نیز غلبه کرد.

پس از آن پیامبر ج دستور داد تا شتران را اندکی پیش ببرند و از آن منطقه خارج بشوند، صحابه ش نیز بر اساس فرمان رسول‌خدا ج شتران خویش را اندکی پیش بردند و مکانی دیگر برگزیدند. وآن‌گاه رسول‌خدا ج وضو گرفت و به بلال س برای اقامه و اذان فرمان داد و بلال س اقامه و اذان نماز را گفت وآن حضرت ج نماز صبح را برای آنان به جای آورد.

رسول‌خدا ج در پی به جای‌آوردن آن نماز قضاء، فرمود: هرکس نمازی را فراموش کند، پس هر گاه آن را به یاد آورد، آن را ادا کند که خداوند می‌فرماید: «و نماز را بخوان تا همیشه به یاد من باشی»([6]).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «قَفل»: از جنگ یا سفر برگشت. «سار لیلة»: مقداری از شب را راه پیمود. «الکَری»: چرت و خواب. «عَرَّس»: مسافر در ساعات آخر شب برای استراحت فرود آمد. «اکلأ»: از ماده‌ی «کلأ»: به معنای رعایت و حمایت و حراست. یعنی امشب هوای ما را داشته باش و ما را نگهبانی بده. «اقتادوا»: شتران را اندکی به پیش برید وآنها را رو به جلو بکشید.

هر انسان ممکن است در زندگی خود با عذرهایی در انجام تکالیف و وظایف، روبرو شود و پیامبر ج از آنجا که یک انسان است، آنچه بر هر انسانی عارض می‌شود، امکان عارض‌شدن بر او را نیز دارد، وآنچه هر انسانی را برای انجام تکالیف دینی و وظایف شرعی خود با مشکل روبرو می‌سازد، ممکن است، او را نیز، با مشکل، روبرو کند.

بنا به این روایت، هر چند نگهبان آن حضرت ج، ایستاده و بیدار و مؤظف بود تا آن حضرت ج را (هنگامی که مردم به خواب سنگین فرو رفته‌اند و او نیز به خواب رفته است)، بیدار کند، اما خداوند، خواب را بر دیدگان نگهبان، چیره ساخت و وی هنگامی بیدار شد که آفتاب بالا آمده بود، و با آن که دیدگان پیامبران بخواب می‌رود، اما دل‌هایشان بیدار می‌ماند و نمی‌خوابد و در طی غزوه‌ی خیبر هر چند قلب رسول‌خدا ج بیدار بود، اما دیدگان او به خواب رفت تا این که خداوند، انسان بودن پیامبر ج را به مردمان نشان دهد و کار او بتواند الگویی باشد برای مردم در جبران اعمالی که قضا شده است، چه او الگویی شایسته برای مؤمنان است و اوست که می‌فرماید:

 «آن سان که می‌بینید من نماز می‌گزارم، نماز بگزارید».

 بنابراین او باید برای مردم بیان کند که چگونه در حال اداء و در حال قضا، نماز خود را به جای آورند.

و در حقیقت پیامبران الهی، هیچ گاه به سبب غفلت، در نماز و عبادت در سهو و اشتباه واقع نمی‌شوند، بلکه از جانب خداوند متعال در سهو انداخته می‌شوند تا امت از مسائل سهو اطلاع یابند، اگر به رسول‌خدا ج این سهو پیش نمی‌آمد، امّت اسلامی از کجا می‌دانست که نماز فوت شده، باید دوباره قضاء شود؟ واگر وی بر دو و یا بر سه رکعت ظهر یا عصر به سبب فراموشی سلام نمی‌داد (چنانچه در حدیث ذوالیدین آمده است) امّت اسلامی از کجا مسائل سجده‌ی سهو را می‌آموخت، و اگر به حضرت آدم÷ سهو و نسیان، پیش نمی‌آمد، روش توبه و استغفار از کجا معلوم می‌شد و...؟

در حقیقت سهو و نسیان پیامبران نیز، وسیله‌ای جهت تشریح و تبیین احکام الهی است. از حدیث بالا، دو نکته را می‌توان استفاده کرد:

الف) هرگاه نمازی به سبب فراموشی یا خواب قضاء شود، به جای‌آوردن قضایی آن واجب است. البته در صورت ترک نماز بدون عذر، نیز قضای آن همراه با توبه لازم و ضروری است، چرا که خداوند، بخشنده‌ی آن کسی است که توبه کند و به سوی خدا برگردد و در مقام جبران گذشته برآید، خداوند می‌فرماید:

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٨٩ [آل عمران: 89].

 «مگر کسانی که بعد از گناه، توبه کنند و به اصلاح بپردازند (یعنی به سوی خدا برگردند و در مقام جبران گذشته برآیند که توبه‌ی آنان پذیرفتنی است). زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است».

ب) نماز قضاء را همان گونه که می‌توان به صورت فرادی وتنهایی به جای آورد، به صورت جماعت نیز می‌توان انجام داد (البته با رعایت شرایط و ضوابطی که فقهاء در کتب فقه بیان نموده‌اند). و بی‌تردید انجام آن به صورت جماعت بهتر است، چرا که نماز جماعت، هر رکعت آن بیست و هفت درجه بیشتر از فرادی، ثواب و پاداش دارد.

685 ـ (6) وعن أبی قَتادةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ: «إذا أُقِیمَتِ الصَّلاةُ فلا تقوموا حتى تَرَونی قدْ خَرَجْتُ». متفق علیه([7]).

685- (6) ابوقتاده س گوید: پیامبر ج فرمود: هنگامی که نماز برگزار گردید و اقامه‌ی نماز گفته شد، تا وقتی که مرا ندیده‌اید که از منزل خود به سوی شما بیرون آمده‌ام، از جای خود برای برگزاری نماز برنخیزید.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده است].

شرح: گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که لحظاتی قبل از اینکه رسول‌خدا ج از حجره‌ی خویش به سوی مسجد تشریف بیاورد، مردم از جای بر می‌خاستند و برای برگزاری نماز، منتظر می‌ایستادند، پیامبر ج آنان را از این عمل نهی کرد و فرمود:

 «تا وقتی که به مسجد نیامده‌ام و مرا ندیدید که از منزل به سوی شما بیرون می‌آیم، از جای خود برای برگزاری نماز برنخیزید».

و علّت این نهی می‌تواند دو چیز باشد:

یکی اینکه: پیامبر ج از فرط حیاء و شرم و تواضع و فروتنی نمی‌خواست که بندگان خدا در جلوی ایشان همانند بیگانگان و گردنکشان صف بسته، در انتظار ایشان بایستند.

و دوم اینکه: ممکن بود ایستادن و منتظرماندن، باعث چالش و دغدغه و اذیت وآزار، برای مردم شود، چرا که برخی اوقات ممکن بود به دلایلی آن حضرت ج تأخیر کند و یا کاری برایشان، پیش آید و ایستادن و منتظرماندن مردم، باعث اذیت و آزار آنها شود، و چون پیامبر ج از سختگیری و عُسر و حرج متنفر بود و به آسان‌گیری و سهولت و رفع عُسر و حرج تمایل داشت، از این‌جهت، دوست نداشت که مردم در چالش و دغدغه قرار گیرند و موجبات آزار و اذیت آنها فراهم شود، از این جهت، آنها را از این کار منع فرمود.

686 ـ (7) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولِ اللَّهِ ج: «إذا أُقِیمَتِ الصَّلاةُ، فلا تَأتُوها تَسْعَونَ، وَأتُوها تمشونَ وعلَیکُم السَّکِینَةُ. فما أدْرَکتمُ فَصَلُّوا، وما فاتکم فأَتِمُّوا». متفق علیه. وفی روایةٍ لمسلم: «فإن أحدَکم إذا کانَ یعمِدُ إلى الصَّلاةِ فهُو فی صلاة»([8]).

686- (7) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه نماز برگزار شد (و اقامه‌ی نماز را شنیدید) با عجله و شتاب و با حالت دویدن به سوی نماز نروید، بلکه به هنگام رفتن، آرامش و وقار را حفظ کنید و شتاب نکنید و با متانت و بزرگواری به سوی آن بیائید. به هر مقداری از نماز رسیدید، آن را بخوانید و هر قدر را که از دست دادید (بعد از سلام‌دادن امام) آن را کامل کنید.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

و در روایتی از مسلم آمده است: «براستی هرگاه یکی از شما آهنگ نماز کرد و به سوی آن رفت (از وقتی که آهنگ نماز کرده تا وقتی که نماز برگزار می‌شود) ثواب و پاداش نماز برایش حساب می‌شود (یعنی: خداوند، ثواب و پاداش نماز را در فاصله‌ای که قصد نماز کرد تا وقتی که نماز برگزار می‌شود، بدو می‌دهد).


وهذ البابُ خالٍ عن الفصل الثانی

 [این باب «فصل دوّم» ندارد].


فصل سوم

687 ـ (8) عن زیدِ بن أسْلمَ، قال: عَرَّسَ رسولُ اللَّهِ لیلةً بطریقِ مکةَ، ووَکَّلَ بِلالاً أنْ یُوقِظَهم لِلصَّلاةِ، فرَقَدَ بلالٌ ورَقَدُوا حَتَّى إستَیقَظُوا وقد طلعَتْ علیهِم الشَّمسُ، فاستَیقَظَ القومُ، وقدْ فزِعوا، فأمرَهمْ رسولُ اللَّهِ أنْ یَرکَبُوا حتى یخرُجوا منْ ذلکَ الوادی، وقالَ: «إنَّ هذا وادٍ بِه شیطانٌ». فَرَکِبوا حتى خرجُوا منْ ذلکَ الوادی، ثمَّ أمَرَهُمْ رسولُ اللَّهِ أن ینزِلوا، وأنْ یَتَوَضَّؤوا، وأمر بلالاً أنْ یُنادِیَ لِلصَّلاةِ ـ أو یُقِیمَ ـ، فصلَّى رسولُ الله ج بالنَّاسِ، ثمَّ انصرفَ وقدْ رأى ِمنْ فزَعِهم، فقالَ: «یا أیُّها النَّاسُ! إنَّ اللَّهَ قبضَ أرواحَنا، ولو شاءَ لَرَدَّها إلینا فی حینٍ غیرِ هذا؛ فإذا رَقَدَ أحدُکُم عن الصلاةِ أو نَسِیَها، ثمَّ فَزِعَ إلیها، فَلْیُصَلِّها کما کانَ یُصَلِّیها فی وقتِها»، ثمَّ إلتَفَتَ رسولُ اللَّهِ إلى أبی بکر الصدِّیقِ، فقالَ: «إنَّ الشَّیطانَ أتى بلالً وهُو قائِمٌ یُصَلِّی فأضْجَعَه، ثمَّ لم یزَلْ یُهْدِئُه کما یُهدَأُ الصبیُّ حتى نامَ». ثمَّ دعا رسولُ الله ج بلالاً، فأخبَرَ بلالٌ رسولَ اللَّهِ مثلَ الذی أخبرَ رسولُ اللَّهِ أبابکرٍ، فقال أبوبکرٍ: أشهدُ أنَّکَ رسولُ اللَّهِ. رواه مالکٌ مُرسَلاً([9]).

687- (8) زیدبن اسلم س گوید: شبی رسول‌خدا ج در راه مکه، در اواخر ساعات شب، و در نزدیکی‌های صبح، جهت استراحت و خواب توقف کرد و مسئولیت بیدارکردن برای نماز صبح را به بلال س واگذار کرد و به عهده‌ی او گذاشت. (بلال س تکیه به جهاز شتر و به بار و بنه خود داشت و مراقب اوضاع بود که خواب بر دیدگانش غلبه کرد، و در نتیجه) همه‌ی آنها اعم از پیامبر ج و صحابه ش و شخص بلال س به خواب رفتند و هیچ کس برای نماز صبح بیدار نشد تا وقتی که آفتاب روی آنان افتاد. صحابه ش (چون دیدند که نماز صبح قضاء شده) با نگرانی و پریشانی از خواب بلند شدند.

رسول‌خدا ج بدانها فرمان داد تا بر مرکب‌های خویش سوار شده و از آن منطقه خارج شوند و فرمود: در این منطقه، شیطان وجود دارد.

بدین ترتیب، صحابه ش، سواری‌های خویش را سوار شده تا اینکه از آن منطقه بیرون رفتند. سپس رسول‌خدا ج بدانها دستور داد تا از سواری‌های خود فرود آیند و وضو گیرند. و به بلال س فرمان داد تا برای نماز، اذان ـ یا اقامه ـ گوید، آن‌گاه رسول‌خدا ج نماز صبح را برای آنان به جای آورد. چون پیامبر ج از نماز فارغ شد، احساس کرد که صحابه ش هنوز (به خاطر از دست‌دادن نماز صبح) نگران و پریشان‌اند، از این‌رو، به جهت دورکردن پریشانی آنها، فرمود: هان ای مردم! براستی خداوند ارواح ما را در وقت خواب، قبض کرد و برگرفت، و اگر می‌خواست، ارواح ما را در سر آمد معینی غیر از این وقت، به تن باز می‌گرداند.

پس هرگاه یکی از شما به خواب برود و نمازش را نخواند و یا نمازی را فراموش کرد، سپس به یادش آمد، آن را به صورت معمولی و به تمام وکمال و همانگونه که در وقتش ادا می‌کرد، بخواند.

پس از آن پیامبر ج به ابوبکر صدیق س وانگریست و بدو متوجه شد و فرمود: بی‌گمان شیطان در حالی پیش بلال آمد که وی مشغول خواندن نماز بود، سپس شیطان وی را بر پهلو بر روی زمین خوابانید، آن‌گاه پیوسته به آرام‌کردن و ساکن گردانیدن بلال همّت گماشت و آنقدر بسان به خواب‌کردن بچه‌ها، بلال را به آرامی تکان داد و آهسته بر پهلویش زد و دست مالید، تا خواب بر دیدگان بلال غلبه کرد و به خواب فرو رفت.

 پس از این، پیامبر ج بلال س را به حضورش فراخواند و حقیقت حال را از او جویا شد، بلال س نیز بسان آنچه پیامبر ج به ابوبکر صدیق س خبر داده بود، برای آن حضرت ج بازگو نمود.

در اینجا بود که ابوبکر صدیق س گفت: از روی صداقت و اخلاص واعتقاد و عمل، گواهی بر این حقیقت می‌دهم که شما پیامبر و فرستاده خدائید.

[این حدیث را مالک به طور مرسل روایت کرده است].

«رَقد»: خوابید. «فزعهم»: ترس و دهشت و نگرانی و پریشانی آنها. «فاضجعه»: بلال را بر پهلو خوابانید. «یُهدئه»: بلال را به سان بچه‌های کوچک به آرامی تکان داد وآهسته بر پهلویش زد تا بخوابد.

688 ـ (9) وعن ابنِ عمرَ ب، قال: قالَ رسولُ الله ج: «خَصلَتانِ مُعَلَّقَتانِ فی أعْناقِ المُؤَذِّنینَ لِلمُسلِمِینَ: صِیامُهُمْ وصلاتُهُمْ». رواه ابنُ ماجة([10]).

688- (9) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: دو خصلت و ویژگی است که در گردن‌های اذان‌گویان نسبت به سائر مسلمانان آویزان است (و آنها مؤظف و مسئول‌اند تا آن دو چیز را که در عهده و حیطه‌ی مسؤلیت آنها گذاشته شده، رعایت کنند و احتیاط کامل را در انجام آنها به کار گیرند): یکی روزه و دیگری نماز مسلمانان (پس بر اذان‌گویان لازم و ضروری است که در اذان‌گفتن، منافع شخصی، اغراض فردی، امیال نفسی، خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی را کنار بگذارند و بدون هرگونه مصلحت و سازشی، در وقت معین اذان گویند، و مردمان را به سوی عبادت و پرستش خدای متعال فراخوانند. و نباید در اذان‌گفتن از خویشتن سهل‌انگاری نشان بدهند و وقت و بی‌وقت، چه قبل از دخول وقت و چه بعد از آن، اذان گویند، و نسبت به این قضیه، از آنها کوتاهی و تقصیر سر بزند، چرا که صحّت و درستی روزه و نماز تمام مسلمانان، به اذان آنها بر می‌گردد و یک اشتباه از آنها می‌تواند، در روزه و نماز مسلمانان خلل ایجاد کند. و در حقیقت این بزرگ‌ترین خیانتی است که می‌توان در حق مسلمانان کرد).

[این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده است].


 



[1]- بخاری 2/99 ح 617، مسلم 2/868 ح (36-1092*، نسایی 2/10 ح 637، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/74 ح 15، مسنداحمد 2/62.

[2]- مسلم به همین معنی روایت کرده است:2/770ح (43-1094)، ابوداود نیز به همین معنی رولیت نموده است:2/759 ح 2346، ترمذی 3/86ح 706 و لفظ حدیث نیز از ترمذی است.

[3]- بخاری 2/110 ح 628، مسلم1/ 465 ح (292- 674)، ترمذی 1/399 ح 205، ابوداود 1/395 ح 589، نسایی 2/9 ح 636، ابن ماجه 1/313 ح 979، مسنداحمد 5/53.

[4]- بخاری 2/111 ح 631، دارمی 1/318 ح 1253، احمد بن حنبل نیز این روایت را با تقدیم و تأخیر در مسند 5/53 نقل کرده است.

[5]- مسلم 1/471 ح (309- 680)، نسایی نیز آخر این حدیث را نقل کرده است: 1/295 ح 618، ابن ماجه 1/227 ح 697.

[6]- ­﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ [طه/14].

[7]- بخاری 2/119 ح 637 و بخاری عبارت «و قد خرجت» را ذکر نکرده است .، مسلم 1/422 ح «156 -604)، ابوداود 1/368 ح 539، ترمذی نیز این حدیث را بصورت تعلیقی در سننش: 2/395 پس از حدیث شماره 517 نقل کرده است.، نسایی 2/81ح 790، دارمی 1/322 ح 1261، مسنداحمد 5/296.

[8]- بخاری 2/390 ح 908، مسلم 1/420 ح (151-602)، ابوداود 1/384 ح 572، ترمذی 2/148 ح 327، نسایی 2/114 ح 861، ابن ماجه 1/255 ح 775، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/68 ح 4، مسنداحمد 2/237.

[9]- امام مالک این حدیث را به صورت مرسل در مؤطا کتاب وقوت الصلاة 1/14 ح 26 نقل کرده است.

[10]- ابن ماجه 1/236 ح 712.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد