«ستره»: آنچه نمازگزار آن را در جلوی خویش نهد، اعم از عصا و غیر آن، خواه آن چیز او را بپوشاند یا نپوشاند.
طول ستره وکمترین اندازهی آن در شرع مقدس اسلام به اندازهی پشتی پالان شتر است و پشتی پالان شتر به اندازهی یک ذراع میباشد، یعنی ارتفاع ستره باید از یک ذراع کمتر نباشد، و هر ذراع 45 سانتیمتر است...ضخامت ستره باید به قدر انگشت باشد.
و علّت نصب آن این است که نقطهنظر فرد نمازگزار در نماز و محل سجدهاش معلوم شود و مردمی که میآیند و میروند بدانند که محل سجدهی فرد نمازگزار کجا است و برآن عبور نکنند و اگر کسی هم از پشت آن شیء عبور کند، گناهی ندارد.
772 ـ (1) عن ابنِ عمرَ، قال: کانَ النبیُّ ج یَغْدُو إلى المُصَلِّى والعَنـزَةُ بینَ یَدَیهِ تُحمَلُ، وتُنصَبُ بالمُصَلِّى بینَ یدیه، فیُصَلِّی إلیها. رواه البخاریّ([1]).
772- (1) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج به سوی عیدگاه میرفت و پیشاپیش ایشان چوبدستیای درازتر از عصا و کوتاهتر از نیزه که در انتهای آن آهن بود، حمل میشد و در جلوی روی ایشان (در جهت قبله) نصب میگردید و آن حضرت ج رو به آن نماز میخواند (و مردم هم پشت سر پیامبر ج نماز میخواندند).
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «العنزة»: چوبدستی درازتر از عصا و کوتاهتر از نیزه که در انتهای آن آهن باشد. فرد نمازگزار برای اینکه نقطه نظرش در نماز و محل سجدهاش معلوم شود و مردمی که میآیند و میروند، بدانند که محل سجدهاش کجا است و بر آن عبور نکنند، سنّت است که یک قطعه چوب یا شمشیر و غیره را در جلوی خود در جهت قبله نصب نماید و رو به آن نماز بخواند و اگر کسی از پشت آن شیء عبور کند، گناهی ندارد.
و از حدیث بالا دانسته شد که سنّت است فرد نمازگزار در وقت نمازخواندن سترهای در جلوی سجدهگاهش قرار دهد تا مانع عبور دیگران از جلوی نمازگزار و مانع نگاهکردن او به آن سوی ستره شود. و ستره با دیوار یا ستون یا عصایی که در زمین فرو برده شود و یا وسیلهی سواری(مانند شتر) را اگر در مقابل خود قرار دهد و نماز بخواند، تحقق پیدا میکند و کمترین اندازهی سترهی شرعی به اندازهی پشتیی پالان شتر (یعنی به اندازهی یک ذراع) است.
773 ـ (2) وعن أبی جُحیفة، قال: رأیتُ رسولَ الله ج بمکَّة وهو بالأَبطح فی قُبَّةٍ حمراءَ من أَدَمٍ، ورأیتُ بِلالاً أخَذَ وضوءَ رسول الله ج، ورأیتُ النَّاسَ یَبْتَدِرُونَ ذلک الوضوء، فمنْ أصابَ منهُ شیئاً تَمَسَّح به، ومنْ لم یُصِبْ ِمنهُ أخذ مِنْ بَلَلِ ید صاحبه ثمَّ رأیتُ بِلالاً أخذَ عَنَزَةً فَرَکَزَها. وخرج رسول الله ج فی حُلَّةٍ حمراء مُشمِّراً صلَّى إلى العَنَزَةِ بالناس رَکعَتَین. ورأیتُ النَّاسَ والدَّوابَ یَمُرُّون بین یدی العَنْزَة. متفق علیه([2]).
773- (2) ابوجحیفه س گوید: پیامبر ج را دیدم که در خیمهی چرمی قرمزرنگی در سرزمین «أبطح» که نزدیک مکهی مکرمه واقع است، قرار دارد و دیدم که بلال س آبی را که پیامبر ج با آن وضو گرفته است برداشته و مردم نیز پشت سرهم با عجله و شتاب میخواستند هریک مقداری از آن آب را به دست آورند.
کسانی که توانسته بودند مقداری از آن آب را به دست آورند، آن را به عنوان تبرک به صورت و بدن خویش میمالیدند و کسانی که نتواسته بودند چیزی را به دست آورند، از تری و نم دست دیگر همراهان و همرکابانش استفاده میکرد.
آنگاه بلال س را دیدم که چوبدستی (درازتر از عصا وکوتاهتر از نیزه که در انتهای آن آهن بود،) را آورد و آن را (به عنوان ستره) در زمین فرو برد و نصب کرد و پیامبر ج با لباس قرمز رنگ، در حالی که مقداری از ساق پاهایش دیده میشد، از خیمه بیرون آمد و به طرف چوبدستی ایستاد و دو رکعت نماز را به امامت با مردم خواند.
و دیدم که مردم و حیوانات از پشت آن چوبدستی (که به عنوان ستره از آن استفاده میشد) آمد و رفت و عبور و مرور میکردند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«أبطح»: در لغت به این معانی استعمال میشود: زمین پست، بستر رود، رودخانهی فراخ، گذرگاه سیل که در آن شن و سنگریزهی فراوان باشد.
اما در اینجا به معنای وادیای در نزدیکی مکه و در راه منی است که آن را «محصب» و «بطحاء» نیزگویند. و مکه را به جهت آن «بطحاء» نیز میگویند.
«قبّة»: خیمه. «أدم»: پوست. «وَضوء»: آب وضو. «بَلَل»: تری و نمی.
774 ـ (3) وعن نافع، عن ابن عمر، أنَّ النبیَّ ج کان یَعْرِضُ راحِلتَه فیُصَلِّی إلیها. متفق علیه. وزاد البخاری، قلت: أفرأیت إذا هبَّتِ الرکاب. قال: کان یأخذ الرَّحْلَ فَیُعَدِّلُه، فیُصَلِّی إلى آخرته([3]).
774- (3) نافع از «ابن عمر» ـ ب ـ روایت میکند که گفت: گاهی اوقات پیامبر ج شتر خویش را در میان خود و در جهت قبله قرار میداد و رو به طرف آن نمازش را میخواند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند، و بخاری این عبارت را نیز افزوده است:]
نافع گوید: به ابن عمر ـ ب ـ گفتم: به من بگو: اگر شتر از جای بر میخاست و میرفت (آن حضرت ج چه کاری انجام میداد؟) ابن عمرـ ب ـ گفت: پالان شتر را بر میداشت (و به عنوان ستره) آن را در جلوی خویش راست میگذاشت و رو به طرف پشتی پالان شتر نماز میخواند.
«هبّت»: از جای برخاست و رفت.
775 ـ (4) وعن طلحة بن عبید الله، قال: قال رسول الله ج: «إذا وَضَعَ أحَدُکُم بینَ یدیهِ مِثلَ مُؤَخِّرَةِ الرَّحلِ فَلیُصَلِّ، ولا یُبالِ مَنْ مرَّ وراءَ ذلک». رواه مسلم([4]).
775- (4) طلحة بن عبیدالله س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما چیزی به اندازهی پشتی پالان شتر را رو بروی خویش قرار دهد، نمازش را بخواند و به کسی که از آن سوی آن عبور میکند، توجه نکند (چرا که با گذاشتن ستره، نقطه نظرش در نماز و محل سجدهاش معلوم شده و مردمی که میآیند و میروند، میدانند محل سجدهی وی کجا است و بر آن عبور نخواهند کرد، و به فرض اگر کسی هم از پشت آن عبور کند، گناهی شامل وی نمیشود).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
776 ـ (5) وعن أبی جُهَیم، قال: قال رسول الله ج: «لو یَعلَمُ المارُّ بینَ یدی المصَلِّی ماذا علیه، لَکان أنْ یَّقِفَ أربعین خیراً لهُ من أنْ یَمُرَّ بین یدیه». قال أبو النضر: لا أدری قال: «أربعینَ یوماً، أو شهراً، أو سنةً». متفق علیه([5]).
776- (5) ابوجُهیم س گوید: پیامبر ج فرمود: آن کسی که از جلوی نمازگزار عبور میکند، اگر میدانست که مرتکب چه گناهی شده، چهل (سال، ماه، یا روز)...؟ توقف را بر عبور از جلوی نمازگزار، ترجیح میداد.
ابوالنضر (که راوی حدیث است) گوید: نمیدانم که پیامبر ج چهل شبانهروز فرمود، یا چهل ماه و یا چهل سال!.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
777 ـ (6) وعن أبی سعید، قال: قال رسول الله ج: «إذا صَلَّى أحَدُکُم إلى شیءٍ یَستَرُه مِنَ الناس، فأرادَ أحَدٌ أنْ یجتازَ بینَ یدیه، فَلیَدْفَعْهُ، فإن أبى فلْیُقاتِلْهُ، فإنَّما هو شیطانٌ». هذا لفظ البخاری، ولمسلم معناه([6]).
777- (6) ابو سعید خدری س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما چیزی (چوب، شمشیر، نیزه، دیوار، عصا و غیره) را به عنوان ساتر در بین خود و مردم قرار داد و به سوی آن نماز خواند و کسی خواست که از فاصلهی بین ساتر و نمازگزار عبور کند، باید فرد نمازگزار اجازه ندهد از جلویش عبور کند و تا میتواند مانع او شود (برای اینکه از جلوی نمازش عبور نکند) و اگر سرپیچی کرد و اصرار نمود، باید با او بجنگد، زیرا او شیطان است (یعنی موذی و مضرّ است).
[این لفظ بخاری است و مسلم نیز به همین معنا روایت کرده است].
شرح: «فانّما هو شیطان»: در روایت دیگری آمده است: «فانّ معه القرین» [چون شیطان با اوست].، به هر حال هردو عبارت دلالت دارند که شیطان باعث و راهنمای اوست و میخواهد میان نمازگزار و سترهاش بگذرد.
از این حدیث مشخص میشود که اگر کسی خواست از میان نمازگزار وسترهاش بگذرد، شخص نمازگزار میتواند در صورت اصرار بر عبور از جلوی نمازش، مانع او شود و در صورت سرپیچی میتواند از خویشتن شدت به خرج دهد.
778 ـ (7) وعن أبی هریرة قال: قال رسول الله ج: «تَقْطَعُ الصَّلاةَ المَرأةُ والحِمارُ والکَلْبُ. ویَقی ذلک مثلُ مُؤَخِّرَة الرَّحْل». رواه مسلم([7]).
778- (7) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: عبور زن، الاغ، و سگ، نماز را (در صورتی که در جلوی نمازگزار ستره ای نباشد) قطع میکند. و نماز را از قطعشدن حفظ میکند وجود سترهای که به اندازهی پشتی پالان شتر (تقریباً در حدود یک ذراع) باشد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: ظاهر این حدیث دلالت بر این دارد که اگر نمازگزار در جلوی خویش ستره نداشته باشد، عبور زن، الاغ و سگ سیاه، نماز او را قطع مینماید. و ظاهر معنای قطع نماز این است که نماز را باطل میسازد.
و در حدیثی ضعیف که ابوداود آن را روایت نموده، عبور یهودی و نصرانی و مجوسی و خوک هم وقتی که ستره نباشد، نماز را قطع میکند.
ولی جمهور علماء و صاحبنظران اسلامی بر این باورند که چیزی از این مواردی که یاد شد، نماز را قطع نمیکند، و حدیث را تأویل کردهاند که مقصود از قطعنماز، نقصان خشوع و خضوع و حضور قلب در نماز است که به عبور اینها، دل نمازگزار ممکن است مشغول شود.
و در حقیقت احادیث زیاد و بیشمار دیگری هست که عموم این احادیث را تخصیص میدهند. مثل حدیثی که از ابنعباس ـ ب ـ روایت شده که وی سوار بر الاغی بود و از جلوی صفی که در آن رسولخدا ج با صحابه ش نماز میخواند، عبور نمود در حالی که نه رسولخدا ج نماز را اعاده نمود و نه به صحابه ش فرمان داد که نماز را اعاده کنند. [به حدیث شماره 780 مراجعه شود].
و نیز روایتی که رسولخدا ج به شب نماز میخواند و عایشه ـ ل ـ در جلوی نماز ایشان خوابیده بود و در موقع سجدهی رسولخدا ج، پاهای خود را جمع میکرد و پیامبر ج نفرمود که او از جلوی نماز بلند شود [حدیث 779] و...
و برخی از علماء میگویند: احادیث قطع نماز به حدیث 785 منسوخ هستند، آنجا که:
«ابوسعید» س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هیچ چیز نماز را قطع نمیکند، نه عبور زن و نه الاغ و نه سگ و نه یهودی و نه غیر اینها.»
و مقصود از قطع نماز در حدیث بالا، این است که ممکن است به عبور یکی از اینها تشویشی در نماز حاصل گردد و نقصانی در خشوع و خضوع و حضور قلب در نماز ایجاد کند.
پس مقصود از قطع نماز (ابطال نماز نیست) بلکه قطع خشوع و خضوع و حضور در نماز است و این همان مطلبی است که با بیشتر احادیث ثابت میشود.
779 ـ (8) وعن عائشة، قالت: کان النبیُّ ج یُصَلِّی من اللَّیل وأنا مُعتَرِضَةٌ بینَهُ وبین القبلة کَاِعتِراضِ الجِنازة. متفق علیه([8]).
779- (8) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج در شب نماز میخواند در حالی که من در بین پیامبر ج و قبله به روی رختخواب، مانند جنازهای درازکش کرده بودم.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: حضرت عایشه ـ ل ـ، این حدیث را در حقیقت در رد کسانی بیان کرد که معتقد بودند که عبورکردن سگ و الاغ و زن از جلوی نمازگزار باعث باطلشدن نماز او میگردد.
چنانچه در روایت بخاری نقل شده که «مسروق» گفت:
چیزهایی که باعث بطلان نماز میشوند، را پیش عایشه ـ ل ـ بیان کردند. گفتند: عبورکردن سگ و الاغ و زن از جلوی نمازگزار، باعث باطلشدن نماز او میگردد.
عایشه ـ ل ـ به عنوان اعتراض گفت: ما زنها را به سگ و الاغ تشبیه نمودید؟! به خدا قسم! در حالی که پیامبر ج نماز میخواند. من در جلو او در جهت قبله بر روی رختخواب میخوابیدم. و وقتی که کاری برایم پیش میآمد دوست نداشتم که بلند شوم و بنشینم و او را اذیت کنم، بلکه آهسته و مخفیانه از طرف پائین رختخواب خارج میشدم.
780 ـ (9) وعن ابنعباسٍ، قال: أقبَلتُ راکِباً على أتانٍ، وأنا یَومَئِذٍ قد ناهَزتُ الاِحتِلام، ورسولُ اللَّهِ یُصُلّی بالناسِ بِمِنىً إلى غیرِ جدارٍ، فَمَرَرتُ بینَ یدَی بعضِ الصَّفِّ، فَنَزَلتُ، وأرسَلتُ الأتانَ تَرتَعُ، ودخلتُ فی الصَّفِّ، فلم یُنکِرْ ذلکَ عَلیَّ أحَدٌ. متفق علیه([9]).
780- (9) ابنعباس ـ ب ـ گوید: در حالی که سوار بر ماده خری بودم و در آستانهی رسیدن به سن بلوغ قرار داشتم، آمدم و پیامبر ج را دیدم که در «منی» بدون اینکه دیواری را در جلو خود (به عنوان ستره) قرار داده باشد، برای مردم نماز میخواند، از جلوی بعضی از صفها، (با الاغ) عبور کردم، و پائین آمدم و ماده خر را رها کردم تا بچرد و خود نیز داخل صف نمازگزاران شدم و هیچ کس (نه پیامبر ج و نه صحابه ش) مرا از این کار منع نکرد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «أتان»: ماده خر. «ناهزت الاحتلام»: به سن بلوغ نزیک شده بودم.
این حدیث بیانگر این مسئله است که عبور خر (زن و سگ سیاه) از جلوی نمازگزار، در صورت نگذاشتن ستره، نماز را باطل نمیکند، چرا که: ابنعباس ـ ب ـ میگوید: پیامبر ج را دیدم که بدون اینکه دیواری را در جلوی خود به عنوان ستره قرار داده باشد، از جلوی بعضی از صفها، با الاغ خویش عبور کردم و پیامبر ج به خاطر این کار به من اعتراض نکرد و این خود روشنگر این است که عبورکردن حیوانات از جلوی نماز، باعث باطلشدن آن نمیشود.
781 ـ (10) عن أبی هریرةَ، قال: قال رسول الله ج «إذا صلَّى أحَدُکُم فَلیَجعَلْ تِلقاءَ وجههِ شیئاً. فإنْ لم یجد؛ فلْیَنصِبْ عَصَاه. فإن لم یَکُنْ معهُ عصىً؛ فلیَخْطُط خطّاً، ثم لا یَضُرُّه ما مَرَّ أمامَهُ». رواه أبو داود، وابن ماجة([10]).
781- (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، باید چیزی را (از جنس دیوار، درخت، ستون، چوب، شمشیر و غیره) به عنوان ستره در روبروی خویش قرار دهد، پس اگر سترهای را نیافت، عصایی را در زمین فرو برد، و اگر عصا نیز به همراه نداشت، پس باید بر زمین خطی (به مانند هلال) بکشد. پس از اینکه ستره برای خود قرار داد، هرکس از جلوی او عبور کند، زیانی به نمازش نمیرساند.
[این حدیث را ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
شرح: «فلیخط خطاً»: خطی همانند هلال(نیمدایره) بکشد و اگر خطی راست و مستقیم هم بکشد، کفایت میکند.
البته علماء و صاحبنظران اسلامی و فقهی پیرامون این مسئله با همدیگر اختلافنطر دارند، اکثر مشایخ احناف و امام مالک براینباورند که از خط نمیتوان به عنوان ستره استفاده نمود و چنین چیزی معتبر نیست.
ولی امام شافعی (در قول قدیمش)، امام احمد و برخی از متأخرین احناف (از جمله ابن همام) معتقدند که از خط میتوان به عنوان ستره استفاده کرد و دلیلشان همین حدیث است.
ولی گروه نخست گفتهاند که حدیث باب ضعیف و مضطرب است، از اینرو نمیتوان بدان استدلال جست.
ولی در حقیقت امام احمد و ابن مدینی این حدیث را صحیح دانستهاند و ابنحبان گفته: این حدیث، صحیح است.
782 ـ (11) وعن سهلِ بنِ أبی حَثْمةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا صلَّى أحدُکم إلى سُتْرَةٍ، فلْیَدْنُ منها، لا یَقطَعِ الشَّیطانُ علیه صَلاتَه». رواه أبو داود([11]).
782- (11) سهل بن ابی حثمه س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست رو به ستره نماز بخواند، باید بدان نزدیک شود تا شیطان نمازش را قطع نکند.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: از این حدیث دانسته میشود که هرگاه فرد نمازگزار از چوب، یا ستون یا درخت وغیره، به عنوان ستره استفاده میکند، باید بدان خوب نزدیک شود و مناسب است که ستره را برابر ابروی راست یا چپ خویش قرار دهد که مستقیم در برابر آن نباشد.
783 ـ (12) وعن المِقدادِ بنِ الأَسوَدِ، قال: ما رأَیتُ رسولَ الله ج یُصَلِّی إلى عُودٍ، ولا عَمُودٍ، ولا شجرةٍ إلاَّ جَعَلَه على حاجِبِه الأیمَنِ أو الأَیسَرِ، ولا یَصْمُدُ له صَمْداً. رواه أبوداود([12]).
783- (12) مقداد بن اسود س گوید: هرگز پیامبر ج را ندیدم که رو به سترهای از قبیل: چوب، ستون و درخت نماز بخواند، مگر اینکه آن را برابر ابروی راست یا چپ خویش قرار میداد، و هرگز به صورت مستقیم و راست در برابر آن قرار نمیگرفت (چرا که در آن صورت، تشبیه به بتپرستان میگردید).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
784 ـ (13) وعن الفضلِ بنِ عبَّاسٍ، قال: أتانا رسولُ الله ج ونحنُ فی بادیةٍ لنا، ومعه عبَّاسٌ، فَصَلَّى فی صحراءَ لیسَ بینَ یدیْهِ سُترَةٌ، وحمارةٌ لنا وکلبةٌ تَعبَثَانِ بین یدیْه، فما بالَى بذلک. رواه أبو داود. ولِلنّسائی نحوُه([13]).
784- (13) فضل بن عباس ـ ب ـ گوید: در همین حال که ما در چراگاه و دشت خویش بودیم، پیامبر ج همراه با (پدرم) «عباس» س به نزد ما آمدند. پیامبر ج در صحراء بدون آنکه سترهای در جلوی سجدهگاهش قرار داشته باشد، نماز خواند در حالی که الاغ و سگ ما، در جلوی پیامبر ج بازی میکردند و پیامبر ج (به عبور خر و سگ از جلوی نمازش در صورت نگذاشتن ستره) توجه و اعتنایی نکرد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده و نسائی نیز بسان آن را روایت نموده است].
شرح: «بادیة»: دشت و صحرا که دارای مسکن وآب و چراگاه باشد.
این حدیث نیز بسان احادیث گذشته، بیانگر آن است که گذشتن حیوانات (از قبیل: خر و سگ) از جلوی نمازگزار، در صورت نگذاشتن ستره، نماز را باطل و یا قطع نمیکند، چرا که در این حدیث بیان شد که الاغ و سگ فضل بنعباس س نه تنها از جلوی نماز پیامبر ج عبور کردند بلکه در جلوی نماز ایشان بازی میکردند با این وجود، پیامبر ج بدان توجهی نکرد و به همه فهماند که عبور خر و سگ و دیگر حیوانات از جلوی نماز در صورت نگذاشتن ستره، باعث باطلشدن آن نمیشود.
785 ـ (14) وعن أبی سعیدٍ، قال: قال رسولُ اللَّهِ ج: «لا یَقطَعُ الصَّلاةَ شیء، وادْرَؤوا ما استَطَعتُم، فإنَّما هوَ شیطانٌ». رواه أبو داود([14]).
785- (14) ابوسعید س گوید: پیامبر ج فرمود: چیزی (از قبیل عبورکردن زن، الاغ، سگ، خوک، یهودی، نصرانی و مجوسی) نماز را قطع نمیکند و تا میتوانید عبور کننده از جلو نمازتان را دفع کنید و اجازه ندهید که از جلوی نمازتان عبور کند زیرا او شیطان است.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
این حدیث نیز نشانهی آن است که گذشتن حیوانات، زن، یهودی، و... از جلوی نماز باعث باطلشدن آن نمیشود.
786 ـ (15) عن عائشةَ، قالتْ: کُنتُ أنامُ بینَ یدَیْ رسولِ اللَّهِ ورِجْلایَ فی قِبلَتِه. فإذا سجدَ غَمَزَنی، فَقَبَضْتُ رِجْلَیَّ، وإذا قامَ بَسَطتُهُما. قالتْ: والبُیوتُ یومئِذٍ لَیسَ فیها مصابیحُ. متفقٌ علیه([15]).
786- (15) عایشه ـ ل ـ گوید: من در پیش روی پیامبر ج خوابیده بودم و پاهایم در جهت قبله و سجدهی ایشان قرار داشت. از اینرو هر گاه که میخواست سجده کند، مرا با دست تکان میداد و من هم پاهایم را جمع میکردم. و چون پیامبر ج از سجده بلند میشد، باز پاهایم را در جهت قبله و سجدهی ایشان دراز میکردم.
عایشه ـ ل ـ گوید: در آن روزگار در خانهها چراغ نبود.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: این حدیث بیانگر دو واقعیت است:
1- از لمس زن، وضو باطل نمیشود.
2- گذشتن زن از جلوی نمازگزار، در صورت نگذاشتن ستره، نماز را باطل یا قطع نمیکند.
787 ـ (16) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «لو یَعلَمُ أحدُکُم ما لهُ فی أنْ یَمُرَّ بینَ یدَی أخیه مُعتَرِضاً فی الصَّلاةِ، کانَ لأنْ یُقِیمَ مِائَةَ عامٍ خیرٌ له من الخُطوَةِ الَّتی خطَا[ها]. رواه ابنُ ماجة([16]).
787- (16) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: آن کسی از شما که از جلوی نماز برادر مسلمانش عبور میکند اگر میدانست که مرتکب چه گناهی شده است، توقف صد سال را بر عبور به اندازهی یک گام از جلوی نمازگزار، ترجیح میداد.
[این حدیث را ابنماجه روایت کرده است].
788 ـ (17) وعن کعبِ الأحبارِ، قال: لو یَعلَمُ المارُّ بینَ یدَیْ المُصَلّی ماذا علیه؛ لکانَ أنْ یُخسَفَ به خیراً [له] منْ أنْ یَمُرَّ بینَ یدیْه. وفی روایة: أهوَنَ علیه. رواه مالکٌ([17]).
788- (17) کعب احبار گوید: اگر کسی که از جلوی سجدهی نمازگزار عبور میکند، میدانست مرتکب چه گناه بزرگی شده است، فرورفتن به دل زمین را بر عبور از جلوی نمازگزار ترجیح میداد.
و در روایتی دیگر آمده است: فرورفتن در دل زمین برای او از عبور از جلوی سجدهی نمازگزار آسانتر است.
[این حدیث را مالک روایت کرده است].
دو حدیث بالا، بیانگر حرمت عبور از جلوی سجدهی نمازگزار است.
789 ـ (18) وعن ابنِ عبَّاسٍ، لما، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا صَلّى أحَدُکُم إلى غیرِ السُّترَةِ؛ فإنَّه یقطَعُ صَلاتَه الحِمارُ، والخِنـزِیرُ، والیهودیُّ، والمجوسِیُّ، والمرأةُ. وتجْزِىءُ عنه إذا مَرُّوا بینَ یَدَیْه عَلى قَذْفَةٍ بحجرٍ». رواه أبو داود([18]).
789- (18) ابنعباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست که بدون ستره نماز بخواند، عبور خر، خوک، یهودی، مجوسی و زن، نمازش را قطع میکند.
و نمازگزار را از وجود ستره بینیاز میکند وقتی که این چیزها (خر، خوک، و.). به فاصلهی یک بارانداختن سنگ(تقریباً به اندازهی سه ذراع) از جلویش عبور کنند (یعنی اگر در صورت نگذاشتن ستره، خوک و خر و یا یهودی و یا زن از جلوی نمازگزار عبور کردند، در حالیکه میان نمازگزار وآنها سه ذراع فاصله است، در این صورت عبور این چیزها نمازش را قطع نمیکند، بلکه همین فاصلهی سه ذراع، نمازگزار را از وجود ستره بینیاز میکند).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «علی قذفةٍ بحجر»: به فاصلهی انداختن یک سنگ. علماء، مقدار آن را سه ذراع گفتهاند.
قبلاً گفتیم که این حدیث و احادیثی از این قبیل، با احادیث دیگر مبنی بر باطلنشدن نماز به خاطر عبور زن، الاغ، سگ، خوک، و... منسوخ هستند.
و نیز میتوان گفت که مقصود از قطع نماز که در حدیث آمده، قطع خشوع و خضوع و حضورقلب در نماز است. یعنی عبور این چیزها، مانع از آن میشود که نماز فرد مسلمان در حال تواضع و حضور دل انجام گیرد. و موجبات تشویش فکری و ایجاد خلل در خشوع و خضوع در نماز را فراهم میآورند.
پس معنای قطع نماز این نیست که نماز را باطل میکند، بلکه مقصود از قطع نماز، نقصان خشوع و خضوع و حضور قلب در نماز است.
[1]- بخاری 2/463 ح 973، ابن ماجه 1/413 ح 1304 ابن ماجه حدیث مذبور را با اندکی تقدیم و تأخیر در الفاظ روایت کرده است. و دارمی باختصار ان را نقل نموده است:1/383 ح 1410، مسنداحمد 2/145.
[2]- بخاری 1/485 ح 376، مسلم 1/360 ح (250-503).
[3]- بخاری با اندکی زیادتی آ ن را در صحیحش 1/580 ح 507 نقل کرده است، مسلم 1/359 ح (247-502).
[4]- مسلم 1/358 ح (241- 499)، ابوداود 1/442 ح 685، ترمذی 1/156 ح 335، ابن ماجه 1/303 ح 904، مسنداحمد 1/161.
[5]- بخاری 1/584 ح 510، مسلم 1/363 ح (261-507)، ابوداود 1/449 ح 701، ترمذی 2/158ح 336، نسایی 2/66 ح 756، ابن ماجه 1/304 ح 945، دارمی 1/387 ح 1417، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/154 ح 34، مسنداحمد 4/169.
[6]- بخاری 1/581 ح 509، مسلم 1/362 ح (259-505)، ابوداود 1/449ح 700، نسایی 2/66 ح 757، ابن ماجه نیز به همین معنی نقل کرده است:1/307 ح 954، دارمی 1/384 ح 1411، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/154 ح 33، مسنداحمد 3/36.
[7]- مسلم 1/365 ح (266- 511)، ابن ماجه نیز اول این حدیث را در سننش 1/305 ح 950 نقل کرده است.، مسنداحمد 2/425.
[8]- بخاری 1/492 ح 383، مسلم 1/366 ح (267-512)، ابوداود نیز این حدیث را با الفاظی نزدیک به الفاظ این حدیث در سننش 1/456 ح 711 روایت کرده است.، ابن ماجه 1/370 ح 956، مسنداحمد 6/199.
[9]- بخاری 1/571 ح 493، مسلم 1/361 ح (254- 504)، ابوداود 1/458 ح 715، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/155 ح 38، مسنداحمد 1/264.
[10]- ابوداود 1/443 ح 689، ابن ماجه 1/303 ح 943، مسنداحمد 2/249.
[11]- ابوداود 1/446 ح 655، نسایی 2/62 ح 748.
[12]- ابوداود 1/445 ح 693، مسنداحمد 6/4.
[13]- ابوداود 1/459 ح 718، نسایی نیز به همین معنی در سننش 2/65 ح 753 نقل کرده است، مسنداحمد 1/211.
[14]- ابوداود 1/460 ح 719.
[15]- بخاری 1/588 ح 513، مسلم 1/368 ح (272-512)، ابوداود 1/457 ح 712، نسایی 1/102 ح 168، مؤطا مالک کتاب صلاة اللیل 1/117 ح 2، مسنداحمد 6/148.
[16]- ابن ماجه 1/304 ح 946.
[17]- مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/155 ح 35.
[18]- ابوداود 1/453 ح 704.