اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

چگونگی نماز


فصل اول

790 ـ (1) عن أبی هریرة [س]: أن رَجُلاً دخلَ المسجدَ ورسولُ اللَّهِ جالِسٌ فی ناحیة المسجدِ، فَصَلّى، ثمَّ جاءَ فَسَلَّم علیه. فقالَ له رسولُ الله ج: «وعلَیکَ السَّلامُ، إرْجِعْ فَصَلِّ، فإنَّکَ لم تُصَلِّ». فَرَجَعَ فصَلّى، ثمَّ جاءَ، فَسَلَّم. فقال: «وعلیکَ السَّلامُ، أرجعْ فصلِّ، فإنَّکَ لم تُصلِّ». فقال فی الثالثةِ ـ أو فی التی بعدَها ـ: عَلِّمنی یا رسولَ الله! فقال: «إذا قُمتَ إلى الصَّلاةِ فأسْبِغِ الوُضُوءَ، ثمَّ اسْتَقبِل القِبلَةَ، فَکبِّرْ، ثمَّ إقرَأْ بما تیَسَّرَ معکَ منَ القرآن، ثمَّ ارْکعْ حتى تَطمَئِنَّ راکعاً، ثمَّ ارفع حتى تستَویَ قائماً، ثمَّ اسجُدْ حتى تَطمَئِنَّ ساجداً، ثمَّ ارفعْ حتى تطمئنَّ جالساً، ثمَّ اسجُدْ حتى تطمئنَّ ساجداً، ثمَّ ارفعْ حتى تطمئنَّ جالساً». ـ وفی روایة: «ثمَّ ارفعْ حتى تستَویَ قائماً، ثمَّ افعلْ ذلکَ فی صلاتِکَ کُلِّها» ـ. متفقٌ علیه([1]).

790- (1) ابوهریره س گوید: مردی وارد مسجد شد در حالی‌که پیامبر ج در گوشه‌ای از مسجد نشسته بود. آن مرد نماز خواند و پس از آن جلو آمد و به پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج با «علیک السلام» جواب سلام او را داد (و چون دید که این فرد، با طمأنینه و تأنی سوره‌ی فاتحه را نخواند و با آرامش و طمأنینه رکوع‌ها و سجده‌ها را که از ارکان نماز‌اند، انجام نداده بود) فرمود: بازگرد و دوباره نماز بخوان، زیرا که تو هنوز نماز نخوانده‌ای.

آن مرد رفت و همان‌گونه که پیش‌تر نماز گزارده بود، نماز خواند. سپس آمد و به پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج به او جواب داده و فرمود: برگرد نمازت را بخوان چون تو نماز نخوانده‌ای (تا سه بار این حالت تکرار شد) آن مرد در مرحله‌ی سوم ــ یا چهارم ــ گفت: نماز را به من یاد بده، ای رسول‌خدا ج! (سوگند به خدا، چیزی بهتر از این نمی‌دانم)!

پیامبر ج فرمود: هرگاه خواستی نماز بخوانی، خوب و کامل وضو بگیر، سپس رو به قبله تکبیر (الله اکبر) بگو، آن‌گاه آنچه برایت از خواندن قرآن ممکن است بخوان. سپس رکوع را بجای آور تا اینکه در هنگام رکوع بدنت بی‌حرکت گردد وآرام گیرد آن‌گاه از رکوع بلند شو تا اینکه خوب بایستی و قدت راست و بی‌حرکت شود، پس از آن به سجده برو تا در سجده آرام ‌گیری و بدنت از حرکت باز ایستد، سپس سرت را از سجده بردار تا اینکه به حالت نشسته، آرام گیری.

ـ و در روایتی دیگر آمده است: ــ پس از آن از سجده‌ی دوم بلند شو تا اینکه خوب بایستی و قدت راست و بی‌حرکت شود، و این عملیات را در تمام رکعت‌های نمازت به اجراء در بیاور.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از این حدیث دانسته می‌شود که برای انسان مسلمان، شایسته است که در نماز، خشوع جسمانی و خشوع قلبی و روحانی را رعایت کند و اندام بدن خویش را در نماز از حرکت باز نگاه دارد و بوسیله‌ی بازی با اندام از نماز و خشوع و خضوع آن، غافل نماند و روباه‌آسا به این طرف وآن طرف نگاه نکند و همچون خروس، نوک نزند و خیلی سریع و تند به رکوع و سجده نیز نپردازد، بلکه همانگونه که خداوند تشریع فرموده است، نماز را با تمامی ارکان و حدّ و حدود و شرایط و لوازم وآداب و سنن و فرائض و واجبات، ادا نماید چرا که نمازخواندن، تنها در صورتی باعث آمرزش گناهان و پاک‌شدن از پلیدی‌ها می‌گردد که انسان مسلمان آن را با شروط و ارکان وآداب و حدودی که دارد به طور کامل انجام دهد.

 و مسلمان نمازگزار باید بداند که در نماز با خداوند به گفتگو می‌پردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب داشته باشد و با طمأنینه و تأنی به انجام رکوع و سجود و دیگر ارکان نماز بپردازد؛ از این رو نمازگزارانی که تمامی هم و قصد آنان این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند وآن را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند، این‌گونه نمازخواندن که بسرعت پایان می‌یابد و بدون اینکه رکوع و سجود آن به طور کامل و با خشوع و طمأنینه ادا گردد در کمترین وقت ممکن، تمام می‌شود، مورد قبول درگاه خداوند متعال نخواهد بود، بلکه نماز به این کیفیت چنانکه در حدیث آمده است، سیاه و تاریک بسوی آسمان بالا می‌رود و به نمازگزار گفته می‌شود: «ضیعک الله کما ضیعتنی».«خداوند تو را تباه گرداند، همان‌گونه که تو مرا تباه گردانیدی».

791 ـ (2) وعن عائشةَ، قالتْ: کانَ رسولُ اللَّهِ ج یَستَفتِحُ الصَّلاةَ بالتکبِیرِ، والقِراءَةَ بـ (الحمدُ للَّهِ ربِّ العالمینَ). وکانَ إذا رکعَ لم یُشخِصْ رأسَه، ولمْ یُصَوِّبْه؛ ولکنْ بینَ ذلکَ. وکانَ إذا رفعَ رأسَه مِنَ الرُّکوعِ لمْ یسجُدْ حتى یستویَ قائماً. وکانَ إذا رفعَ رأسَه منَ السَّجدةِ لم یسجدْ حتى یستویَ جالساً. وکانَ یقولُ فی کُلِّ رکعتَین أَلتَّحِیَّةَ. وکانَ یَفرُشُ رِجلَهُ الیُسْرى، ویَنصِبُ رجلَه الیُمنى. وکانَ ینهى عنْ عُقْبَةِ الشَّیطانِ، وینهى أنْ یَفتَرِشَ الرَّجُلُ ذراعَیه افتِراشَ السَّبُعِ. وکانَ یختِمُ الصَّلاةَ بالتَّسلِیمِ. رواه مسلم([2]).

791- (2) عایشه ـ ل ـ گوید: رسول‌خدا ج نماز را با تکبیر (الله اکبر)، و قرائت را با «الحمد لله رب العالمین» شروع می‌کرد و وقتی به رکوع می‌رفت، سرش را نه بلند می‌کرد و نه به زیر می‌افکند، بلکه در حدی وسط قرار می‌داد، و هرگاه سرش را از رکوع بر می‌داشت تا وقتی که قدش خوب راست و بی‌حرکت نمی‌شد، به سجده نمی‌رفت، و چون سرش را از سجده برمی‌داشت تا وقتی که بحالت نشسته، آرام نمی‌گرفت، به سجده‌ی دوم نمی‌رفت و بعد از هردو رکعت «التحیات» می‌خواند و در موقع «تشهد» پای چپ را پهن و پای راستش را (روی زمین و با رو به قبله نمودن انگشتان آن) نصب می‌کرد و از نشستن مانند«عقبه‌ی شیطان» نهی می‌کرد و نیز از اینکه نمازگزار در حال سجد، دو بازوی دست خویش را بر زمین بگذارد بسان درندگان که بازوی خود را بر زمین گسترانیده و دراز می‌کشند، نهی فرمود، و پیامبر ج نماز را با تسلیم (با گفتن «السلام علیکم ورحمةالله») پایان می‌رساند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«عقبة الشیطان»: حالتی است که شخص بر باسن بنشیند و دو ساق پا را راست بدارد و دو دست را پشت سر گذارد.

792 ـ (3) وعن أبی حُمَیدٍ الساعِدیِّ، قال فی نَفَرٍ منْ أصحابِ رسولِ اللَّهِ: أنا أحفَظُکُم لِصَلاةِ رسولِ الله ج: رَأیتُه إذا کَبَّرَ جَعَلَ یدیْه حِذاءَ مَنْکِبَیه، وإذا رکعَ أمْکَنَ یدیه مِن رُکبَتَیه، ثمَّ هَصَرَ ظهرَه، فإذا رفعَ رأسَه إستَوى حتى یَعُودَ کُلُّ فَقَارٍ مکانه، فإذا سجدَ وَضَعَ یَدَیه غیرَ مُفتَرِشٍ ولا قابِضهُما، واستَقبَلَ بأطرافِ أصابعِ رجلَیه القِبْلةَ، فإذا جلسَ فی الرَّکعَتَینِ جلسَ على رِجلِه الیُسرى ونَصَبَ الیُمنى، فإذا جَلَسَ فی الرکعةِ الآخِرَةِ قدَّمَ رجلَه الیُسرى ونصبَ الأخرى، وقعَدَ على مَقْعَدَتِه. رواه البخاریّ([3]).

792- (3) ابوحمید ساعدی س در حضور جمعی از یاران پیامبر ج گفت: من کیفیت و چگونگی نماز رسول‌خدا ج را از همه‌ی شما بیشتر به خاطر دارم. پیامبر ج را دیدم که چون تکبیر (الله اکبر برای شروع نماز) گفت، دست‌های خود را برابر شانه‌ها رسانید و وقتی به رکوع رفت، دو زانوی خویش را با دو دستش محکم گرفت، سپس پشت خویش را خوب خم کرد و هموار ساخت، و چون سرش را از رکوع بالا آورد، چنان راست ایستاد که هریک از مهره‌های پشت در جای خود قرار گرفت.

 و وقتی که به سجده می‌رفت، دست‌هایش را روی زمین می‌گذاشت بدون اینکه آنها را بر زمین پهن یا به پهلوها جمع کند (بلکه هردو دست خویش را به جلو برده و برابر با صورت خود، در سمت راست و چپ قرار می‌داد و هردو بازوی خود را از زمین و از پهلوها دور می‌داشت) و نوک انگشتان پایش را رو به قبله می‌کرد.

 و وقتی بعد از رکعت دوم می‌نشست، روی پای چپش می‌نشست و پای راستش را نصب می‌کرد (که آن را «جلسه‌ی افتراش» می‌گویند) و وقتی در رکعت آخر می‌نشست، پای چپ را زیر پای راستش می‌برد و پای راستش را نصب می‌کرد و روی نشیمنگاهش می‌نشست (که آن را «توَرُّک» می‌گویند).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«حذاء»: برابر «هصر»: خم کرد «فقار»: مهره‌های پشت

793 ـ (4) وعن ابنِ عمرَ ب، أنَّ رسولَ اللَّهِ ج کانَ یرفعُ یدیه حَذْوَ مَنکِبَیْه إذا افتَتَحَ الصَّلاةَ، وإذا کبَّرَ لِلرُّکُوعِ، وإذا رفعَ رأسَه منَ الرکوعِ رفعَهُما کذلکَ، وقال: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه، ربَّنا لکَ الحَمْدُ». وکانَ لا یفعلُ ذلکَ فی السُّجود. متفقٌ علیه([4]).

793- (4) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج وقتی شروع به نماز می‌کرد، دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد و هنگام تکبیرگفتن برای رکوع نیز دست‌هایش را بلند می‌نمود و وقتی که از رکوع بر می‌خاست، دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد و می‌گفت: «سمع الله لمن حمده، ربنا لک الحمد»، و به هنگام سجده رفتن و برخاستن از آن، دست‌ها را بلند نمی‌کرد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«حذومنکبیه»: دست‌هایش را تا مقابل هردو شانه‌اش بلند می‌کرد به نحوی که کف دو دست در مقابل دوشانه و سر انگشتان بلندش، در برابر قسمت بالای گوش‌ها، وانگشتان کوتاهش، در برابر قسمت پائین گوش‌هایش قرار می‌گرفت.

794 ـ (5) وعن نافع: أنَّ ابن عمر کان إذا دَخلَ فی الصَّلاةِ کبَّرَ ورَفَعَ یَدَیْهِ، وإذا رَکَعَ رَفعَ یدیْهِ، وإذا قال: سَمِعَ اللَّهُ لمَنْ حمِدَهُ؛ رَفع یدیْه، وإذا قامَ من الرَّکعَتَین رفع یدیْه. ورَفَع ذلک ابنُ عمر إلى النبیِّ. رواهُ البخاری([5]).

794- (5) از نافع روایت است که گفت: ابن عمرـ ب ـ وقتی شروع به نماز می‌کرد، «الله اکبر» می‌گفت و دست‌هایش را بلند می‌کرد و وقتی که به رکوع می‌رفت، دست‌هایش را بلند می‌کرد. و وقتی که «سمع الله لمن حمده» می‌گفت، نیز دست‌هایش را بلند می‌کرد و وقتی که از دو رکعت (برای رکعت سوم) بلند می‌شد، دست‌هایش را بلند می‌کرد، وابن عمر ـ ب ـ این حدیث را به پیامبر ج نسبت داده است.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

795 ـ (6) وعن مالکِ بنِ الحُوَیْرِث، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا کبَّرَ رَفعَ یدَیْه حتى یُحاذیَ بهما أُذُنَیْه، وإذا رَفعَ رأسَهُ من الرُّکوعِ فقال: سمعَ اللَّهُ لمَنْ حمِدَه؛ فعَلَ مثلَ ذلک. وفی روایة: حتى یُحاذیَ بهما فُروعَ أُذُنَیْه. متفَقٌ علیه([6]).

795- (6) مالک بن حویرث س گوید: پیامبر ج هرگاه نماز می‌خواند و برای شروع نماز، تکبیر(الله اکبر) می‌گفت، دست‌هایش را تا مقابل گوش‌هایش بلند می‌کرد، و وقتی که سرش را از رکوع بلند می‌کرد و «سمع الله لمن حمده» می‌گفت نیز همین کار را انجام می‌داد (یعنی دست‌هایش را تا مقابل گوش‌هایش بلند می‌کرد). و در روایتی آمده است: پیامبر ج دست‌هایش را بالا می‌برد بطوری که آنها را در کنار گوش‌هایش قرار می‌داد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

796 ـ (7) وعنه، أنه رأى النبیَّ ج یُصَلِّی، فإذا کان فی وِتْرٍ من صلاته لم یَنهَضْ حَتى یَسْتَویَ قاعِداً. رواه البخاری([7]).

796- (7) از مالک بن حویرث س روایت است که گفت: پیامبر ج را دیدم که نماز می‌خواند و هنگام خواندن رکعات فرد نمازش (مانند رکعت اول و سوم) تا به صورت کامل نمی‌نشست، بلند نمی‌شد (یعنی برای یک لحظه پس از سجده‌ی دوم، در رکعت اول و سوم می‌نشست).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

797 ـ (8) وعن وائلِ بن حُجْرٍ: أنهُ رأى النبیَّ ج رفعَ یدیْه حینَ دَخَلَ فی الصَّلاة، کَبَّرَ ثُمَّ التَحَفَ بثَوْبِه، ثمَّ وَضَعَ یَدَهُ الیُمْنى على الیُسرى، فلما أرادَ أنْ یَرکَعَ أَخرَجَ یدَیه منَ الثَّوبِ، ثمَّ رَفعَهُما وَکبَّرَ فَرَکَعَ، فلما قالَ: «سمعَ اللَّهُ لمنْ حَمدَه» رَفعَ یدیه، فلما سَجَد، سجدَ بینَ کَفَّیْه، رواه مسلم([8]).

797- (8) از وائل بن حجر س روایت است که گفت: پیامبر ج را دیدم که چون خواست نمازش را شروع کند، دست‌هایش را هنگام گفتن (تکبیرة الاحرام) بلند کرد و «الله اکبر» گفت، سپس (به علت سرما) دست‌های خویش را به جامه خود پیچید، آنگاه دست راستش را بر دست چپ قرار داد و وقتی خواست به رکوع برود، دست‌هایش را از جامه‌ی بیرون آورد وآنها را بلند کرده و«الله اکبر» گفت و به رکوع رفت. و چون «سمع الله لمن حمده» گفت، باز هم دستانش را بلند کرد و هرگاه به سجده می‌رفت، سرش را بین دو کف دستش قرار می‌داد، یعنی میان دو کف دستش سجده می‌کرد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «التحف بثوبه»: یعنی پیامبر ج در وقت گفتن تکبیر تحریمه، دستانش را از آستین بیرون آورد و چون از گفتن تکبیر فارغ گشت، دوباره دستانش را در آستین داخل کرد و دست راستش را بر دست چپش گذاشت. و احتمال دارد که پیامبر ج بعلت سرما، دستانش را در جامه پیچیده باشد.

798 ـ (9) وعن سهلِ بنِ سعدٍ، قال: کانَ الناسُ یُؤْمَرونَ أنْ یَضَعَ الرَّجُلُ الیَدَ الیُمنى على ذِراعِهِ الیُسرى فی الصَّلاة. رواه البخاری([9]).

798- (9) سهل بن سعد س گوید: به مردم فرمان داده می‌شد تا شخص در نماز، دست راست خویش را بر دست چپش بگذارد.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«ذراع»: فاصله‌ی آرنج شخص تا سر انگشت میانی دست.

799 ـ (10) وعن أبی هریرةَ، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا قامَ إلى الصَّلاةِ یُکَبِّرُ حینَ یقومُ، ثمَّ یُکَبِّرُ حینَ یَرکَعُ، ثمَّ یقول: «سَمِعَ اللَّهُ لمِنْ حَمِدَه» حینَ یَرفَعُ صُلْبَه من الرکعةِ، ثمَّ یقولُ وهو قائمٌ: «رَبَّنا لکَ الحَمْد» ثمَّ یُکَبِّر حینَ یهوی، ثم یُکَبِّر حینَ یَرفَعُ رأسَه، ثم یُکَبِّرُ حینَ یَسجُدُ، ثمَّ یُکبِّرُ حینَ یرفعُ رأسَه، ثمَّ یفعلُ ذلک فی الصَّلاةِ کُلِّها حتى یَقضِیَها، ویُکبِّرُ حینَ یقومُ من الثنتینِ بعدَ الجُلُوس. متفقٌ علیه([10]).

799- (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند، هنگامی که می‌ایستاد، می‌فرمود: «الله اکبر» سپس وقتی به رکوع می‌رفت «الله اکبر» می‌گفت، و هنگام بلندشدن از رکوع می‌فرمود: «سمع الله لمن حمده» و وقتی راست می‌ایستاد، می‌فرمود: «ربنا لک الحمد» سپس وقتی برای سجده‌ی اول فرود می‌آمد، می‌فرمود: «الله اکبر» و وقتی سرش را از سجده‌ی اول بلند می‌کرد، می‌فرمود: «الله اکبر» و وقتی به سجده‌ی دوم می‌رفت، می‌فرمود «الله اکبر» و وقتی سرش را بلند می‌کرد، می‌فرمود: «الله اکبر» سپس این کار را تا پایان نمازش انجام می‌داد (یعنی تکبیرها را در تمام رکعات نماز تکرار می‌کرد و در هر پایین‌آمدن و بلندشدنی در نماز، و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت) و پیامبر ج پس از تشهد اول، هنگام بلندشدن به رکعت سوم نیز تکبیر (الله اکبر) می‌گفت.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: این حدیث بیانگر این حقیقت است که در هر پایین‌آمدن و بلند‌شدنی در نماز، و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، باید تکبیر (الله اکبر) گفته شود بجز رکوع که به جای تکبیر، «سمع الله لمن حمده ربنا لک الحمد» در آن گفته می‌شود.

800 ـ (11) وعن جابرٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «أفضَلُ الصَّلاةِ طُولُ القُنُوتِ». رواه مسلم([11]).

800 ـ (11) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: بهترین و برترین نماز، نمازی است که از خشوع و خضوع بیشتری برخودار باشد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: در شرع مقدس اسلام، «قنوت» دارای چندین معنی است:

1-  پیروی و اطاعت‌کردن از اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزه‌های نبوی، احکام و دستورات شرعی، و توصیه‌ها و سفارش‌های قرآنی.

2-  خشوع وخضوع.

3-  سکوت.

4-  قیام.

5-  قرائت.

6-  ذکر خدا در حال قیام، همراه با خشوع وخضوع.

اگر «قنوت» را به معنای «قیام» بگیریم، این حدیث مطابق با مذهب امام ابوحنیفه است که می‌فرماید:

«درازی قیام از درازی سجده در نماز بهتر است».

و البته می‌شود تمام این اقوال را چنین جمع کرد و گفت: که مفهوم حدیث پیامبر ج این است که ای مؤمنان! در نمازهای‌تان به خشوع و فروتنی تمام بایستید و در هنگام ادای نماز، خیال خانه‌ی ذهنتان را از همه‌ی مشاغل دنیا که قلب را از حضور باز می‌دارد، خالی کنید و فقط به ذکر و یاد خداوند مشغول باشید، نه به غیر آن از افکار و اذکار دیگر و به جز آیات قرآنی و دعا و مناجات با حق، بر طبق آنچه شرع مقدس اسلام در نمازها برنامه‌ریزی نموده است، سخن دیگری در نماز نگوئید.

و برخی از علماء و صاحب‌نظران اسلامی، معنای راجح‌تر را همان «خشوع و خضوع و تواضع و حضور قلب در نماز» می‌دانند و می‌گویند: بهترین و برترین نماز از نظر کیفیت، همان نمازی است که از لحاظ خشوع و خضوع و تواضع و حضور قلب و خشوع جسمانی و قلبی به حدّ اعلی رسیده باشد.

چنانچه وقتی خداوند، اوصاف و ویژگی‌های مؤمنان را بر می‌شمارد وآنان را می‌ستاید، قبل از هرچیز، انگشت روی نماز می‌گذارد و می‌فرماید:

 «آنها کسانی هستند که در نمازهایشان خاشع‌اند.»

در اینجا خداوند «اقامه‌ی صلوة»، و یا الفاظ و واژه‌هایی دیگر را نشانه‌ی مؤمنان نمی‌شمارد، بلکه خشوع وخضوع در نماز را از ویژگی‌های آنان می‌شمارد و به این طرف اشاره می‌کند که نماز آنها الفاظ و حرکاتی بی‌روح و فاقد معنا نیست بلکه به هنگام نماز، آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنان پیدا می‌شود که از غیر او جدا می‌گردند و به او می‌پیوندند و چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار می‌شوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر می‌گذارد و خود را ذره‌ای می‌بینند در برابر وجودی بی‌پایان و قطره‌ای در برابر اقیانوسی بیکران.

لحظات چنین نمازی، هر کدام برای او درسی است از خودسازی و تربیت انسانی و وسیله‌ای است برای تهذیب روح و جان.


فصل دوم

801 ـ (12) وعن أبی حُمَیْدٍ السَّاعِدی، قالَ فی عَشرَةِ من أصحاب النبی ج: أنا أَعلَمُکُم بصلاةِ رسولِ الله ج. قالوا: فَأعرِضْ قال: کانَ النبی إذا قامَ إلى الصَّلاةِ رفعَ یدَیْه حتى یُحاذِیَ بهما مَنکِبَیْه ثمَّ یکبِّرُ، ثم یقرأُ، ثمَّ یُکَبِّرُ ویَرفَعُ یدیه حتى یُحاذِیَ بِهِما مَنکِبَیه، ثمَّ یَرکَعُ ویَضَعُ راحَتَیهِ عَلى رُکبَتَیْهِ، ثمَّ یَعتَدِلُ فلا یُصَبِّی رَأسَه ولا یُقْنِعُ، ثمَّ یَرفَعُ رأسَه فیقولُ: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه» ثمَّ یَرفَعُ یدیه حتى یُحاذِی بهِما منکِبیه مُعتَدِلاً، ثمَّ یقولُ: «اللَّهُ أکبرُ»، ثمَّ یَهْوی إلى الأرض ساجِداً، فَیُجافی یدیه عنْ جَنْبَیهِ، ویَفتَحُ أصابِعَ رِجْلَیْه، ثمَّ یرفعُ رأسَه ویَثْنِی رِجْلَه الیُسْرى فَیَقْعُدَ علیها، ثمَّ یَعتَدِلُ حتى یرجِعَ کُلُّ عَظمٍ فی موضعِه مُعتدِلاً، ثمَّ یسجدُ، ثمَّ یقولُ: «اللَّهُ أکبرُ»، ویرفعُ ویَثْنی رجلَه الیُسرى فَیَقعُدُ علیها، ثمَّ یعتَدِلُ حتى یَرجِعَ کُلُّ عظمٍ إلى موضِعِه، ثمَّ ینهضُ، ثمَّ یصنعُ فی الرکعةِ الثانیةِ مثلَ ذلکَ، ثمَّ إذا قامَ منَ الرَّکعتَینِ کبَّرَ ورفعَ یده حتى یُحاذِی بهِما مَنکِبیْه کما کبَّرَ عندَ إفتِتاحِ الصَّلاةِ، ثمَّ یصنعُ ذلکَ فی بَقِیَّةِ صلاتِه، حتى إذا کانتِ السَّجدَةُ التی فیها التَّسلیمُ أخَّرَ رِجْلَه الیُسرى، وقعدَ مُتَوَرِّکاً على شِقِّه الأیسرِ، ثمَّ سلَّم. قالوا: صدقتَ، هکذا کانَ یُصَلِّی. رواه أبو داود، والدارمیّ. وروى الترمذیُّ وابنُ ماجة معناه. وقال الترمذیّ: هذا حدیثٌ حسنٌ صحیح. وفی روایة لأبی داود منْ حدیثِ أبی حُمید: ثمَّ رکعَ فَوَضَعَ یدیه على رُکبَتَیْهِ کأنَّه قابِضٌ عَلَیهِما، ووَتَّرَ یدیه فنحَّاهُما عنْ جَنْبَیهِ، وقال: ثمَّ سجدَ فأمکنَ أنفَه وجِبهَتَه الأرضَ، ونَحَّی یدیه عنْ جَنبَیه، ووضع کَفَّیه حَذْوَ مَنکِبیْه، وفَرَّجَ بینَ فَخِذَیه غیرَ حامِلٍ بَطنَه على شیءٍ من فَخِذَیه حتى فَرَغَ، ثمَّ جلسَ، فَافْتَرَشَ رِجلَه الیُسرى، وأقبلَ بِصَدْرِ الیُمنى على قِبلَتِه، ووضعَ کَفَّه الیُمنى على رُکبَتِهِ الیُمنى، وکَفِّهِ الیُسرى على رُکْبَتِه الیسرى، وأشارَ بِاَصبَعَیه ـ یعنی السَّبَّابةَ ـ. وفی أخرى له: وإذا قعدَ فی الرَّکعتَینِ قعدَ على بَطنِ قَدَمِهِ الیسرى، ونَصَبَ الیُمنى. وإذا کانَ فی الرَّابِعَةِ أفْضى بوَرِکِه الیُسرى إلى الأرض وأخرجَ قَدَمَیْه منْ ناحِیَةٍ واحدَة([12]).

801- (12) ابوحُمید ساعدی س در حضور ده تن از یاران پیامبر ج گفت: من داناترین وآگاه‌ترین شما نسبت به کیفیت و چگونگی نماز رسول‌خدا ج هستم. گفتند: پس کیفیت و چگونگی نماز پیامبر ج را برای ما آشکار و نمایان ساز.

ابوحمید گفت: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند، دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد (به نحوی که کف دست‌هایش در مقابل شانه‌هایش و سر انگشتان بلندش در برابر قسمت بالای گوش‌هایش و انگشتان کوتاهش در برابر قسمت پائین گوش‌هایش قرار می‌گرفت) سپس تکبیر (الله اکبر) می‌گفت، و شروع به قرائت می‌کرد، آنگاه تکبیر گفته و دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد و به رکوع می‌رفت و دو کف دستش را روی دو زانویش قرار می‌داد، سپس اعتدال و طمأنینه را در رکوع رعایت می‌کرد اینگونه که سرش را نه به زیر می‌افکند و نه بلند می‌کرد (بلکه در حدی وسط قرار می‌داد). آنگاه سرش را از رکوع بلند می‌کرد و می‌فرمود: «سمع الله لمن حمده» و دست‌هایش را با اعتدال و طمأنینه‌ی کامل تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد پس از آن «الله اکبر» می‌گفت و رو به زمین فرود می‌آمد و به سجده می‌رفت و دو دستش را از دو پهلویش دور می‌کرد و انگشتان پاهایش را از هم باز (و رو به قبله) می‌کرد.

سپس سرش را از سجده‌ی اول بلند می‌کرد و پای چپش را پهن می‌نمود و بر آن می‌نشست، آنگاه در جلسه‌ی استراحت، اعتدال و طمأنینه را رعایت می‌کرد تا اینکه هریک از استخوان‌های بدن، در جای خود قرار می‌گرفت.

سپس سجده‌ی دوم را به جای می‌آورد و می‌فرمود: «الله اکبر» و سرش را از سجده‌ی دوم بلند می‌کرد و پای چپش را پهن می‌نمود و برآن می‌نشست، و در این نشستن، کمال اعتدال و طمأنینه را رعایت می‌نمود تا هریک از استخوان‌های بدن، در جای خود قرار بگیرد (یعنی پیامبر ج برای یک لحظه پس از سجده‌ی دوم در رکعت اول و سوم، می‌نشست) سپس برای رکعت دوم بلند می‌شد و در رکعت دوم نیز همین عملیات را تکرار می‌نمود.

(و پس از تشهد اول) هنگام بلندشدن به رکعت سوم «الله اکبر» می‌گفت و دستانش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد همانگونه که برای شروع نماز تکبیر می‌گفت (و دستانش را بلند می‌کرد) و این عملیات و کارها را در تمام رکعت‌های نماز انجام می‌داد و وقتی که به رکعت آخر می‌رسید بصورت «متورّک» در تشهد اخیر می‌نشست یعنی پای چپ خویش را از زیر پای راست بیرون می‌کرد و بر باسن خود در سمت چپ می‌نشست و آنگاه سلام نماز می‌گفت.

صحابه ش به ابوحمید س گفتند: راست گفتی! پیامبر ج این چنین که تو گفتی نماز می‌خواند.

[این حدیث را ابوداود و دارمی روایت کرده‌اند و ترمذی و ابن‌ماجه نیز به همین معنا روایت کرده‌اند و ترمذی گفته: حدیث حسن و صحیح است].

و در روایتی دیگر، ابوداود از ابوحمید س نقل می‌کند که گفت:

«سپس پیامبر ج به رکوع می‌رفت و دو دستش را روی دو زانویش قرار می‌داد مانند اینکه آنها را گرفته باشد، و دو دستش را خم و از دو پهلویش دور می‌کرد. آنگاه به سجده می‌رفت و بینی و پیشانی‌اش را محکم و استوار بر زمین می‌نهاد و در سجده، دو دستش را از دو پهلویش دور می‌نمود و آنها را برابر شانه‌هایش قرار می‌داد و تا پایان سجده، ران‌هایش را از شکم خویش دور می‌نمود.

آنگاه که از سجده فارغ می‌شد (و برای تشهد) می‌نشست، پای چپش را پهن می‌کرد و (پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب می‌کرد) و انگشتان این پا را رو به قبله می‌کرد وکف دست راستش را روی ران راستش و کف دست چپش را روی ران چپش قرار می‌داد (و انگشتان دست راستش را مشت می‌کرد) و با انگشت سبابه بطرف قبله اشاره می‌کرد».

و در روایتی دیگر از ابوداود، چنین آمده است:

«و هرگاه پیامبر ج بعد از پایان رکعت دوم برای تشهد اول می‌نشست (پای چپش را پهن می‌کرد و با آرامش) بر کف آن می‌نشست و پای راستش را (به حالت عمودی بر زمین) نصب می‌کرد و وقتی در رکعت چهارم (در رکعت آخر، برای تشهد) می‌نشست، به صورت تورک می‌نشست، این طور که باسن چپش را به زمین می‌چسباند و بر آن می‌نشست، و هردو پایش را از سمتی (سمت راست) بیرون می‌آورد».

«یحاذی»: برابر و مقابل شانه‌ها قرار می‌داد. «لایصبّی رأسه»: سرش را بسوی زمین خم نکرد و فرود نیاورد. «لا یقنع»: سرش را بلند نمی‌کرد.

«یهوی إلی الارض»: بسوی زمین فرود آمد. «یثنی رجله»: پایش را خم و پهن کرد. «و قعد متورکاً»: بر سرین نشست. «تورّک»: بر سرین نشستن را گویند؛ این طور که پای چپ خویش را از زیر پای راست بیرون کند و بر باسن خود در سمت چپ بنشیند.

«وتر یدیه»: دست‌هایش را خم کرد. «نحاهما عن جنبیه»: دو دستش را از دو پهلویش دور نمود.

802 ـ (13) وعن وائِلِ بنِ حُجْرٍ: أنَّه أبصرَ النبیَّ ج حین قامَ إلى الصَّلاةِ رفعَ یدیْه حتى کانَتا بِحِیالِ مَنکَبَیهِ، وحاذى إبْهامَیه أذنَیه، ثمَّ کبَّرَ. رواه أبوداود. وفی روایة له: یَرفَعُ إبْهامَیه إلى شحمَةِ أذنَیه([13]).

802- (13) وائل بن حجر س گوید: پیامبر ج را دیدم هرگاه نیت نماز را بجا می‌آورد دست‌هایش را تا مقابل هردو شانه‌اش بلند می‌کرد (یعنی کف هردو دستش در مقابل شانه‌هایش قرار می‌گرفت) و انگشتان ابهامش را در برابر قسمت گوش‌هایش قرار می‌داد و «الله کبر» می‌گفت.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و در روایتی دیگر از خود ابوداود نقل شده است]:

«پیامبر ج انگشتان ابهامش را تا مقابل هردو نرمه‌ی گوش‌هایش بلند می‌کرد».

شرح: هدف وائل بن حجر س این است که پیامبر ج هرگاه نیت نماز را به جای می‌آورد دست‌هایش را تا مقابل هردو شانه‌اش بلند می‌کرد به نحوی که کف هردو دستش در مقابل شانه‌هایش و سر انگشتان بلندش در برابر قسمت بالای گوش‌هایش و انگشتان کوتاهش (انگشتان ابهام) در برابر قسمت پائین گوش‌هایش (نرمه‌ی گوش‌ها) قرار می‌گرفت.

و این گونه میان تمام روایات جمع می‌شود.

803 ـ (14) وعن قَبیصةَ بن هُلْبٍ، عن أبیه، قال: کانَ رسولُ الله ج یَؤُمُّنا فیأخذُ شِماله بیمینه. رواه الترمذی وابن ماجة([14]).

803- (14) قبیصة بن هلب از پدرش روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج مقتدا و پیشنماز جماعت ما قرار می‌گرفت و دست چپش را با دست راست می‌گرفت (یعنی در نماز دست راستش را روی دست چپ خویش قرار می‌داد).

[این حدیث را ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

804 ـ (15) وعن رفاعة بن رافع، قال: جاءَ رجلٌ فصلّى فی المسجدِ، ثمَّ جاء فسلَّمَ على النبی ج فقالَ النبیُّ: «أعِدْ صَلاتَک؛ فإنَّک لم تُصَلِّ» فقالَ: عَلِّمْنی یا رسولَ الله! کیف أُصَلِّی؟ قال: «إذا تَوَجَّهتَ إلى القبلةِ فَکَبِّر، ثم اقرأ بأُمِّ القرآنِ وما شاء الله أن تقرأَ، فإذا رَکَعتَ فاجعَلْ راحَتَیْک على رُکبتَیک ومَکِّن رکوعَک، وامدُدْ ظَهرَک. فإذا رَفَعتَ فأقِم صُلْبَکَ، وارفعْ رأسَکَ حتى ترِجعَ العِظامُ إلى مفاصِلِها. فإذا سَجَدتَ فمَکِّن لِلسُّجود. فإذا رفعتَ فَاجلِسْ على فَخذِکَ الیُسرى. ثمَّ اصْنَعْ ذلکَ فی کُلِّ رَکعةٍ وسَجدةٍ حتى تطمَئِنَّ». هذا لفظُ «المصابیح». و رواه أبوداود معَ تَغییرٍ یَسیرٍ، وروى الترمذیُّ والنسائیُّ معناه. وفی روایةٍ للترمذی، قال: «إذا قُمتَ إلى الصَّلاةِ فَتَوَضَّأْ کما أمرکَ اللَّهُ به، ثمَّ تَشهَدْ، فَأَقِمْ فإنْ کانَ معکَ قرآنٌ فَاقْرَأْ، وإلاَّ فاحْمَدِ اللَّهَ وکَبِّرهُ، وهلِّلهُ، ثمَّ ارکعْ([15]).

804- (15) رفاعة بن رافع س گوید: مردی وارد مسجد شد و نماز خواند سپس جلو آمد و به پیامبر ج سلام کرد، پیامبر ج (جواب سلام او را داد و) فرمود: نمازت را دوباره بخوان، چون تو نماز نخواندی و این نماز نیست.

آن مرد گفت: ای رسول‌خدا ج! کیفیت و چگونگی نماز را به من یاد بده! پیامبر ج فرمود: هرگاه برای نماز رو به قبله بلند شدی، تکبیر (الله اکبر) بگو، سپس «ام‌القرآن» (سوره‌ی فاتحه) وآنچه برایت از دیگر سوره‌های قرآنی ممکن است، بخوان. و وقتی که به رکوع رفتی، دو کف دستت را روی زانوهایت قرار بده و با اعتدال و طمأنینه، رکوع نمازت را انجام بده و در آن آرام بگیر، و پشت خویش را در رکوع، خوب هموار ساز و تمام آن را در یک سطح قرار بده، و وقتی سرت را از رکوع، بلند کردی، استخوان و تیره‌ی پشتت را راست گردان و سرت را از رکوع بلند کن تا هریک از مهره‌ها و استخوان‌های پشت در جای خودشان آرام گیرند.

و وقتی به سجده رفتی، در سجده‌ات آرام گیر و هرگاه سرت را از سجده برداشتی، پس بر ران چپ خود بنشین (یعنی پای چپ خویش را پهن کن و با آرامش برآن بنشین، و پای راستت را به حالت عمودی بر زمین نصب کن و انگشتان آن پا را رو به قبله قرار بده).

سپس این کار را با اعتدال کامل و طمأنینه‌ی لازم تا پایان نماز، در هر رکوع و سجده‌ای انجام بده.

[این لفظ «مصابیح» است. و همین حدیث را ابوداود با اندکی تغیییر روایت نموده است و ترمذی و نسائی نیز به معنای آن روایت کرده‌اند. و در روایتی از ترمذی چنین نقل شده است]:

«پیامبر ج فرمود: وقتی که خواستی نماز بخوانی، پس چنانچه خداوند به تو فرمان داده، وضو بگیر، آنگاه پس از وضو، «اشهد ان لا اله الا الله وأن محمداً رسول الله» بگو، سپس نماز را برگزار کن، و اگر در حافظه‌ی تو مقداری از قرآن بود، آن را در نماز بخوان، و در غیر این صورت «الحمد لله»، «الله اکبر» و«لا اله الا الله» بگو. سپس به رکوع برو».

شرح: از این حدیث دانسته می‌شود که اگر کسی از قرآن چیزی را یاد نداشت، می‌تواند تا وقتی که قرآن را یاد بگیرد وآیاتی از آن را حفظ نماید، به تسبیح، تکبیر و تهلیل پروردگار بپردازد، یعنی در نماز «سبحان الله»، «الحمدلله»، «الله اکبر» و «لااله الا الله» بگوید.

بنابراین کسی که قطعاً قرآن را نمی‌داند و یا جدیداً اسلام آورده است، در همه‌ی حالات «سبحان الله» بگوید، فرض اداء می‌گردد، ولی برای آموختن قرآن و نماز، خوب زحمت بکشد و در این راستا سعی و تلاش بی‌وقفه نماید تا مقداری از قرآن را حفظ نماید.

805 ـ (16) وعن الفضلِ بنِ عبَّاسٍ ب، قال: قال رسولُ الله ج: «الصَّلاةُ مَثْنى مَثنى، تَشَهُّدٌ فی کلِّ رکعتَینِ، وتَخَشُّعٌ وتضرُّعٌ وتَمَسکُنٌ، ثمَّ تُقْنِعُ یدیکَ ـ یقولُ: تَرفَعُهُما ـ إلى ربّکَ مُستَقبِلاً ببُطونِهِما وَجهَک، وتقولُ: یا ربِّ! یا ربِّ! ومَنْ لم یفعلْ ذلکَ فهُو کذا وکذا». وفی روایةٍ: «فهو خِداجٌ». رواه الترمذیُّ([16]).

805- (16) فضل بن عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: (کمترین حدّ) نماز، دو رکعت است که در هردو رکعت آن «تشهد»([17]) و «خشوع وخضوع» (جسمانی و قلبی) و«تضرع و فروتنی» (در پیشگاه پروردگار جهانیان) و «اظهار بینوایی و ضعیفی، و بی‌چیزی و مسکنت» است.

وآن گاه (که از نمازت فارغ شدی) دست‌هایت را در حالی که کف آنها مقابل و روبروی رخسارت ‌باشد، به سوی پروردگارت بلندکن و بگو: پروردگارا! پروردگارا!....

و هرکس این چنین نکند (یعننی خشوع بدنی و جسمانی و قلبی و روحانی را رعایت نکند، و حس خودخواهی و خودمحوری وغرور و نخوت در وجودش شعله‌ور باشد، و خویشتن را بی‌نیاز از دعا و از این که دست نیاز به سوی پروردگار بی‌نیاز دراز کند، بداند و اظهار بی‌نوایی و بی‌چیزی و ضعف و فقیری در پیشگاه پروردگار عالمیان نکند، و در هر حرکتی از حرکات نماز و در هر وقتی از اوقات آن و در هر رکنی از ارکان آن حضور قلب نداشته باشد و به تمام ارکان و حد و حدود وآداب و سنن و شرایط و لوازم نماز، پایبند نباشد) نمازش چنین و چنان است. (یعنی ناقص و بی‌نور، و بی‌تأثیر و بی‌روح است).

و در روایتی وارد شده است که چنین نمازی (در اجر و پاداش و فضیلت و برتری) ناقص است.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

«خداج»: نقصان و کاستی.


فصل سوم

806 ـ (17) عن سعید بنِ الحارثِ بنِ المُعَلّى، قال: صلّى لنا أبوسعیدٍ الخُدریُّ، فَجَهَرَ بالتَّکبِیرِ حینَ رفعَ رأسَه مِنَ السُّجودِ، وحینَ سجدَ، وحینَ رفعَ [وحین قام] مِنَ الرَّکعَتَین. وقال: هکذا رأیتُ النبیَّ ج. رواه البخاریُّ([18]).

806- (17) سعیدبن حارث بن معلی س گوید: ابوسعید خدری س مقتدا و پیشنماز جماعت ما شد و هنگام بلندکردن سر از سجده‌ی اول و هنگام سجده‌کردن (برای سجده‌ی دوم) و بلندکردن سر از سجده‌ی دوم، و آنگاه که از دو رکعت اول نماز بلند شد، به آواز بلند تکبیر (الله اکبر) گفت و فرمود: پیامبر ج را چنین دیدم (که در هر پائین آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

807 ـ (18) وعن عِکرمَةَ، قال: صَلَّیتُ خَلفَ شیخٍ بمکةَ، فکبَّرَ ثِنْتَینِ وعشرینَ تکبیرةً. فَقُلتُ لابنِ عبَّاسٍ: إنَّه أحمقُ. فقال: ثَکِلَتکَ أُمُّکَ، سُنَّة أبی القاسمِ. رواه البخاری([19]).

807- (18) عِکرمه س (غلام آزاد شده و شاگرد ابن‌عباس ـ ب ـ) گوید: در مکه پشت سر دانشمند و عالمی نماز خواندم که وی در نماز بیست و دو تکبیر گفت. به ابن‌عباس ـ ب ـ گفتم: وی جاهل و کم‌خرد است (که این اندازه تکبییر را با صدای بلند و رسا گفته است).

 ابن‌عباس ـ ب ـ چون این سخنم را شنید، گفت: مادرت در عزایت نشیند! سنّت و منش، و سبک و روش ابوالقاسم ج این چنین بود (که در هر پائین‌آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «بیست و دو تکبیر»: بیست و دو تکبیر در نمازهای چهار رکعتی تحقق پیدا می‌کند، چرا که در هر رکعت آن، در هر بلندشدن و پائین‌آمدنی و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، پنج تکبیر وجود دارد که مجموع تکبیرها در چهار رکعت، به بیست تکبیر می‌رسد،

 علاوه از آن، دو تکبیر دیگر نیز وجود دارد: یکی تکبیر تحریمه و دیگری تکبیر بلندشدن از تشهد اول. و مجموعه‌ی تمام این تکبیرها در چهار رکعت به بیست و دو تکبیر می‌رسد.

«خلف شیخ بمکة»: شیخ: پیر که معمولاً سنش از پنجاه گذشته بود. مراد از این پیر دانشمند و عالم که عکرمه در مکه‌ی مکرمه پشت سرش نماز خواند، حضرت ابوهریره س است، چنانچه در روایت احمد، طبرانی، و طحاوی به این موضوع اشاره رفته ودر آنها نام حضرت ابوهریره س با صراحت بیان شده است.

«ثکلتک امّک»: [مادرت تو را از دست بدهد و در عزایت نشیند]: البته حقیقت دعا، مدنظر ابن‌عباس ـ ب ـ نبوده است، بلکه این از شمار عباراتی می‌باشد که عرب‌ها از روی عادت بر زبان می‌آورند و به هیچ عنوان حقیقت آن را مدنظر ندارند.

808 ـ (19) وعن علیِّ بنِ الحُسینِ مُرسلاً، قال: کانَ رسولُ الله ج یُکَبِّرُ فی الصَّلاةِ کُلَّما خفضَ ورفعَ، فَلمْ تزَلْ تِلکَ صلاتُه حتى لَقِیَ اللَّهَ. رواه مالکٌ([20]).

808- (19) از علی بن حسین ـ ب ـ به صورت مرسل روایت است که گفت: پیامبر ج در نماز، هرگاه برای سجده، رکوع، تشهد، قومه و جلسه، خم یا بلند می‌شد، «الله اکبر» را می‌گفت و پیوسته تا وقتی که پیامبر ج چشم از این جهان فرو بست، کیفیت نمازش این چنین بود (یعنی در هر پائین‌آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر ـ الله اکبرـ می‌گفت).

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

809 ـ (20) وعن عَلقمةَ، قال: قالَ لنا ابنُ مسعودٍ: أَلاَ أُصَلّی بکم صلاةَ رسولِ اللَّهِ ج؟ فصلّى، ولم یَرفَعْ یدیه إلاَّ مَرَّة واحدةً مع تکِبیرةِ الافتِتاح. رواه الترمذیُّ، وأبو داود، والنسائیُّ. وقال أبوداود: لیسَ هُوَ بصَحیحٍ على هذا الـمعنى([21]).

809- (20) علقمه س گوید: ابن مسعود س خطاب به ما گفت: برای شما نمازی بسان نماز رسول‌خدا ج بخوانم؟ وی این را گفت و شروع به نمازخواندن کرد و در آن جز یک مرتبه. آن هم به هنگام تکبیر شروع نماز (تکبیرة الاحرام)، دستانش را بلند نکرد.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند و ابوداود گفته است: این حدیث به این معنا صحیح نیست. ولی ترمذی گفته: حدیث ابن مسعود س، حدیثی حسن است].

شرح: دو دست بلندکردن را «رفع یدین» می‌گویند. در شروع نماز و در هنگام تکبیر تحریمه، دو دست را بلندکردن، مسئله‌ای اتفاقی و اجتماعی می‌باشد و در این مورد هیچ یک از علماء و صاحب‌نظران اسلامی با همدیگر اختلاف نظر ندارند، البته در هنگام رفتن به رکوع، و بلند شدن از آن و بعد از تشهد و هنگام بلندشدن به رکعت سوم، اختلاف است که آیا در این موارد، «رفع یدین» بشود یا خیر؟

به هر حال «رفع یدین» و ترک آن، هردو از رسول‌خدا ج ثابت است، و از نظر جواز میان رفع و یا ترک آن، هیچ اختلافی وجود ندارد بلکه هردو جایزاند و اختلاف نظر علماء و صاحب‌نظران اسلامی و فقهی، فقط در افضلیت است که برخی از صحابه ش مانند: عبدالله بن مسعود س و برخی از فقهاء وائمه همانند: ابوحنیفه و سفیان ثوری، ترک رفع یدین را اختیار کرده‌اند و عبدالله بن عمر، جابر و بسیاری دیگر از صحابه ش و جمعی از فقهاء و مجتهدین مانند: شافعی، احمد و... رفع الیدین را اختیار نموده‌اند.

امام ترمذی پس از نقل حدیث ابن مسعود س در مورد ترک رفع‌ یدین و اشاره بسوی حدیث «براء بن عازب» س می‌گوید: «و به یقول غیر واحد من أهل العلم من اصحاب النبی والتابعین» بسیاری از اهل علم از صحابه و تابعین، قائل به ترک رفع‌ یدین هستند، و در مورد حدیث ابن مسعود س نیز می‌گوید:

 «حدیث ابن مسعود س، حدیثی حسن است».

810 ـ (21) وعن أبی حُمَیدٍ السَّاعدِیِّ، قال: کانَ رسولُ اللَّهِ ج إذا قامَ إلى الصَّلاةِ إستَقبَلَ القِبلةَ، ورفعَ یدیه، وقال: «اللَّهُ أکبرُ». رواه ابنُ ماجة([22]).

810- (21) ابوحمید ساعدی س گوید: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند، رو به قبله می‌ایستاد و دست‌هایش را بلند می‌کرد و می‌فرمود: «الله اکبر».

[این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده است].

811 ـ (22) وعن أبی هریرةَ، قال: صلَّى بنا رسولُ الله ج الظُّهرَ، وفی مُؤخَّرِ الصُّفوفِ رَجُلٌ، فأساءَ الصَّلاةَ، فَلمَّا سَلَّمَ ناداهُ رسولُ اللَّهِ: «یا فلان! أَلا تَتَّقی اللَّهَ؟! أَلاَ ترى کیف تُصَلّی؟! إنَّکم تَرَوْنَ أنه یخفى علیَّ شیء مِمَّا تَصنَعونَ، واللَّهِ إنی لأَرى منْ خَلفی کما أرى منْ بینِ یدیَّ». رواه أحمد([23]).

811- (22) ابوهریره س گوید: پیامبر ج در نماز ظهر، مقتدا و پیشنماز جماعت ما قرار گرفت و در آخر صف‌ها، مردی بود (که با رعایت نکردن ارکان، حد و حدود، آداب و سنن، شرایط و لوازم، و خشوع بدنی و جسمانی و خضوع قلبی و روحانی) نمازش را با بدی اقامه نمود.

چون آن مرد از نمازش سلام داد، پیامبر ج وی را به نزدش فراخواند و فرمود: فلانی! آیا از خدا پروا نمی‌کنی! آیا نمی‌بینی که به چه کیفیت (بد و نامطلوبی) نماز می‌خوانی! براستی شما می‌پندارید که آنچه (پشت سر من) انجام می‌دهید از چشم من پوشیده و مخفی می‌ماند ولی به خدا قسم! من شما را از پشت سر خویش چنان می‌بینم که از روبروی خود مشاهده می‌نمایم.

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

شرح: معجزه، امری خارق‌العاده است که مخالف عقل نیست و به عنایت و تأیید الهی برای اثبات و تأکید الوهیت و ربوبیت الهی و نبوت و رسالت پیامبران، در موارد مختلف بر دست پیامبران آشکار می‌گردد.

فلسفه و حکمت معجزات، بیان و اثبات حقانیت و صدق انبیاء است، معجزات انبیای گذشته و همه‌ی معجزات پیامبر اسلام ج به استثنای قرآن، مختص و محدود به زمان خودشان بوده، اما قرآن باز هم به نص خود قرآن و اعجازش، همیشگی و ماندگار است و مؤمنین به یکایک موارد فوق ایمان دارند.

از جمله‌ی این معجزات، یکی همین بود که پیامبر ج با قدرت خدا و اجازه از محضر پروردگار، نمازگزاران و حرکات و سکنات و کارهای آنها را از پشت سر خویش مشاهده می‌کرد، همانگونه که از روبرو این کار را می‌نمود.

و در واقع این معجزه نیز بسان معجزات و کارهای فوق‌العاده‌ی دیگر، کار خدا بود نه کار خود پیامبر ج.

خود پیامبر ج پیوسته این پندار اشتباه را از مغز مردم بیرون کرد و به آنها ثابت نمود، که من نه خدا هستم، نه شریک و انباز خدا و اعجاز و معجزه، تنها کار اوست. من بشری هستم همانند انسان‌های دیگر، با این تفاوت که وحی بر من نازل می‌شود وآن مقدار که از اعجاز نیز لازم بوده، خودش در اختیارم گذارده است، بیش از این کاری از دست من ساخته نیست.

به همین دلیل با اینکه در قرآن معجزات متعددی به حضرت عیسی÷ نسبت داده شده است، از قبیل: زنده‌کردن مردگان، شفای بیماران غیر قابل علاج و یا کورمادرزاد، ولی با این حال در تمام این موارد کلمه‌ی «بأذنی» یا «بأذن الله» که آن را منحصراً منوط به فرمان پروردگار می‌داند، آمده است تا روشن شود این معجزات گر چه بدست مسیح÷ ظاهر شده اما از خود او نبوده است، بلکه همه بفرمان خدا بوده است.


 



[1]- بخاری 2/237 ح 757، مسلم 1/298 ح (45- 397)، ابوداود 1/534 ح 856، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/103 ح 303 نقل کرده است.، نسایی 1/193 ح 1053، ابن ماجه 1/336 ح 1060، مسنداحمد 2/437.

[2]- مسلم 1/357 ح (240 498)، ابوداود 1/494 ح 783، مسنداحمد 6/194.

[3]- بخاری 2/305 ح 828، ابوداود نیز با اندکی تغییر و زیادتی این حدیث را در سنننش 1/467 ح 730نقل کرده است.

[4]- بخاری 2/218 ح 735، مسلم 1/292 ح (22390) ابوداود 1/463 ح 722، ترمذی 2/35 ح 255، نسایی 2/122 ح 878، ابن ماجه 1/279 ح 858، دارمی 1/316 ح 250، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/75ح 16.

[5]- بخاری 2/222 ح 739.

[6]- بخاری 2/219 ح 737، مسلم 1/293 ح (25-391)، نسایی 2/122 ح 880، ابن ماجه 1/279 ح 859، دارمی 1/317 ح 1251، مسنداحمد 3/436.

[7]- بخاری 2/302 ح 523، ابوداود 1/527 ح 844، ترمذی 2/79 ح 257، نسایی 2/234 ح 1152.

[8]- مسلم 1/301 ح (54-401).

[9]- بخاری 2/224 ح 740، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/159 ح 47.

[10]- بخاری 2/272 ح 719، مسلم 1/293 ح (28-392)، نسایی 2/233 ح 1150، مسنداحمد 2/454.

[11]- مسلم 1/520 ح (164- 756)، ترمذی 2/229 ح 387، ابن ماجه 1/456 ح 1421، مسنداحمد 3/302.

[12]- ابوداود 1/468ح 730، دارمی 1/361 ح 1356، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/105 ح 304 نقل کرده است، ابن ماجه 1/337 ح 1061، مسنداحمد 5/424 و ابوداود روایت اول را در 1/471 ح 734 و روایت دوم را در 1/469ح 468 روایت کرده است.

[13]- ابوداود روایت اول را در 1/465ح 724 و روایت دوم را در 1/473 ح 737 روایت کرده است، نسایی 2/123 ح 882.

[14]- ترمذی 2/32 ح 252 وقال حدیث حسن، ابن ماجه 1/66 ح 809، مسنداحمد 5/226.

[15]- ابوداود 1/537 و 538 ح 859 و 860 ناگفته نماند که ابوداود این حدیث را با اندکی تغییر نقل نموده است.، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/105 ح 302 نقل کرده و گفته است: «حدیث حسن»، نسایی 2/193 ح 1053، دارمی 1/350ح 1329، مسنداحمد 4/340 و روایت «اذا قمت لصلاة فتوضّأ ...» را ابوداود در سننش 1/538 ح 861 و ترمذی نیز در ضمن شماره‌ی 302 نقل کرده‌اند.

[16]- ترمذی 2/225 ح 385، مسنداحمد 1/211.

[17]- «التحیات لله والصلوات والطیبات، السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته، السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین، اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمداً عبده ورسوله».

[18]- بخاری 2/303 ح 825.

[19]- بخاری 2/272 ح 788.

[20]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/76 ح 17.

[21]- ابوداود 1/477 ح 747 و قال: لیس هو بصحیح علی هذا اللفظ، ترمذی 2/40 ح 257 و قال: حدیث عبدالله بن مسعود حسن، نسایی 1/195 ح 1058 و احمد بن حنبل نیز به همین معنی در مسندش 1/442 نقل نموده است.

[22]- ابن ماجه 1/264ح 803.

[23]- مسنداحمد 2/449.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد