اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

قرائت در نماز


فصل اول

822 ـ (1) عن عُبادةَ بن الصَّامتِ، قال: قالَ رسولُ للَّهِ ج: «لا صَلاةَ لمنْ لم یَقرَأ بِفاتحةِ الکتاب». متفق علیه. وفی روایةٍ لمسلمٍ: «لِمَنْ لم یَقرَأ بِأُمِّ القرآنِ فصاعِداً»([1]).

822- (1) عبادة بن صامت س گوید: پیامبر ج فرمود: کسی که سوره‌ی فاتحه را (در نمازش) نخواند، نمازش قبول نیست.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

و در روایتی از مسلم آمده است: نماز کسی که سوره‌ی فاتحه را همراه با مقداری دیگر از سوره‌های قرآن در آن نخواند، نماز نیست.

823 ـ (2) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «مَنْ صَلّى صَلاةً لم یَقرَأ فیها بِأُمِّ القُرآنِ فَهِیَ خِداجٌ ـ ثلاثاً ـ غیرُ تمامٍ». فقیلَ لأبی هریرةَ: إنَّا نَکُونُ وراءَ الإمامِ. قال: إقرَأ بها فی نفسکَ؛ فإنی سمعتُ رسولَ اللَّهِ ج یقول: «قالَ اللَّهُ تعالى: قَسَّمتُ الصَّلاةَ بینی وبینَ عَبدی نِصفَینِ، ولِعَبدی ما سَأَلَ. فإذا قالَ العبدُ: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢؛ قال اللَّهُ: حمَِدَنی عبْدی. وإذا قال: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ قال الله تعالى: أثْنى عَلَیَّ عبدی، وإذا قال: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤، قال: مجَّدَنی عبْدی. وإذا قال: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥. قال: هذا بینی وبینَ عبْدی، ولِعَبْدی ما سَألَ. فإذا قال: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧. قال: هذا لِعَبدی ولِعبْدی ما سأل». رواه مسلم([2]).

823- (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: نماز کسی که سوره‌ی فاتحه را در آن نخواند، ناقص است، ناقص است، ناقص است و کامل نیست.

به ابوهریره س گفتند: گاهی اوقات پشت سر امام هستیم، پس آیا در آنجا نیز بخوانیم؟

ابوهریره س گفت: آن را آهسته بخوان، زیرا من از رسول‌خدا ج شنیدم که می‌فرمود: خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «نماز را میان خود و بنده‌ام به دو نیم تقسیم نموده‌ام و بنده‌ام آنچه را که از من خواهد به او می‌دهم. وقتی که بنده می‌گوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢ خداوند متعال می‌فرماید: بنده‌ی من، مرا ستایش و تحمید کرد، و هرگاه بگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ خداوند متعال می‌فرماید: بنده‌‌‌‌‌ام مرا ثنا گفت، وآن‌گاه که بنده می‌گوید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤ خداوند متعال می‌فرماید: بنده‌ام مرا تعظیم و تمجید کرد، وآن‌گاه که بنده می‌گوید: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥ خداوند متعال می‌فرماید: این میان من و بنده‌ام می‌باشد و بنده‌ام آنچه را که از من بخواهد به او می‌دهم.

و وقتی که بنده می‌گوید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧، خداوند متعال می‌فرماید: این از آنِ بنده‌ام می‌باشد وآنچه را که از من بخواهد، بدو می‌دهم.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: براساس روایات واحادیثی که پیرامون «قرائت پشت سر امام» به ما رسیده است، امام شافعی بر این باوراست که برای نمازگزار، چه با جماعت نماز می‌خواند و چه تنها، امام است، یا مقتدی، نماز سرّی (ظهر و عصر) باشد یا جهری (صبح، مغرب وعشاء) در هر حال، خواندن سوره‌ی فاتحه ضروری و الزامی است و در هر رکعت از نماز بر منفرد و امام و مأموم فاتحه خواندن فرض است.

امام مالک بر این اعتقاد است که قرائت امام در نمازهای جهری (صبح، مغرب و عشاء) برای مقتدی کفایت می‌کند، لذا مقتدی نباید در نماز جهری، سوره‌ی فاتحه را بخواند، بلکه باید به حالت خاموشی قرائت امام را گوش کند، و اگر مقتدی سوره‌ی فاتحه را بخواند، این عملش مکروه می‌باشد، و در نمازهای سرّی (ظهر و عصر) خواندن سوره‌ی فاتحه برای مقتدی مستحب است، فرض یا واجب نیست. امام احمد بر آن است که خواندن سوره‌ی فاتحه در نمازهای جهری برای مقتدی مکروه و در نمازهای سرّی مستحب است و در نمازهای جهری، در صورتی برای مقتدی خواندن فاتحه مستحب است که قرائت امام را به نحوی از انحاء نشنود.

و امام ابوحنیفه معتقد است که قرائت امام چه در نمازهای سرّی و چه نمازهای جهری، برای مقتدی کفایت می‌کند، از این‌رو برای مقتدی جایز نیست که پشت سر امام (چه در نمازهای سرّی و چه جهری) سوره‌ی فاتحه را قرائت کند.

به هر حال، علماء و صاحب‌نظران فقهی، مجتهدان و طلایه‌داران عرصه‌ی علم و دانش و پیشقراولان و پیشگامان پیشتاز عرصه‌ی اخلاص و عمل، براساس روایات و اخبار رسیده بدانها و برمبنای مطالعه و بررسی احادیث و تحقیق و تفحص تعالیم و آموزه‌های قرآن و سنّت و طرز عمل پیامبر ج و صحابه ش، با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، هر کدام قولی را انتخاب و اختیار نموده‌اند. و خداوند نیز از آنها به خاطر این تلاش وکوشش بی‌وقفه و شایسته، راضی باد.

824 ـ (3) وعن أنسٍ: أنَّ النبیَّ ج وأبا بکر وعمرَ، بما، کانوا یَفتَتِحُونَ الصَّلاةَ بِـ { الحمدُ لِلَّهِ ربِّ العالمینَ }. رواه مسلم([3]).

824- (3) انس س گوید: پیامبر ج و ابوبکر و عمرـ ب ـ، نماز را با «الحمد لله رب العلمین» آغاز می‌کردند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: مراد از این حدیث، این است که پیامبر ج و ابوبکر و عمرـ ب ـ «بسم الله الرحمن الرحیم» را آهسته می‌خواندند، چنانچه در روایت احمد، نسائی و ابن‌خزیمه به این مطلب اشاره رفته است، آنجا که می‌فرماید: «لا یجهرون ببسم الله الرحمن الرحیم» آنان بسم الله را با آواز بلند نمی‌خواندند.

و در روایتی دیگر از ابن‌خزیمه آمده است: «کانوا یسرّون» آنان «بسم الله الرحمن الرحیم» را آهسته می‌خواندند. و به این ترتیب میان روایاتی که در آنها نفی خواندن «بسم الله» و یا «اثبات خواندن آن» است، جمع می‌شود.

825 ـ (4) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا أَمَّنَ الإمامُ فأَمِّنوا، فإنَّه مَن وافقَ تأمِینُه تأمِینَ الملائِکة؛ غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ مِنْ ذنبِه». متفق علیه. وفی روایةٍ، قال: «إذا قالَ الإمام: { غیرِ المغضوبِ علیهِمْ ولا الضَّالینَ } فقولوا: آمینَ، فإنَّه مَنْ وافقَ قولُه قولَ الملائکةِ؛ غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ منْ ذنبِه». هذا لفظُ البخاریّ، ولمسلمٍ نحوهُ. وفی أخرى للبخاریِّ، قال: «إذا أمَّنَ القارىءُ فَأَمِّنُوا، فإنَّ الملائکَةُ تُؤَمِّنُ، فمنْ وافَقَ تأمِینُه تأمینَ الملائکةِ؛ غُفِرَ له ما تقدَّمَ منْ ذنبِه»([4]).

825- (4) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: وقتی امام «آمین» گفت، شما هم آمین بگویید، چون کسی که آمین گفتنش همزمان با آمین گفتن فرشتگان باشد، گناهان (صغیره‌ی) پیشینش، بخشوده می‌شود.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

و در روایتی دیگر آمده است: «هرگاه امام در نماز جماعت گفت: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ شما هم بگویید: «آمین». زیرا کسی که همزمان با فرشتگان آن را بگوید، گناهان صغیره‌ی گذشته‌اش بخشوده می‌شوند».

[این لفظ بخاری است و مسلم نیز همانند آن را روایت کرده است].

و در روایتی دیگر از بخاری آمده است: «وقتی قاری (در نماز جماعت، پس از خواندن سوره‌ی فاتحه) آمین بگوید، شما هم آمین بگویید، چرا که فرشتگان هم آمین می‌گویند. پس چون کسی که آمین گفتنش همزمان با آمین گفتن فرشتگان باشد، گناهان (صغیره‌ی) گذشته‌اش بخشوده می‌شود».

شرح: «آمین»: لفظی است که پس از دعا و خواندن سوره‌ی فاتحه گفته می‌شود و از آن «اللهم استجب» [بارخدایا! بپذیر]، اراده می‌شود.

البته «آمین» به مَد و تخفیف به معنای «اللهم إستجب» است. و«آمین» به مد و تشدید، به معنای «قاصدین» است. مانند: «آمّین البیت الحرام» علامه واحدی می‌فرماید: «آمین» بعد از فاتحه چنانکه بسیاری از عوام می‌گویند و با مد و تشدید تلفظ می‌کنند، به این معنا است:

 «ما قصدکنندگان درگاهت هستیم، دعای ما را بپذیر.»

826 ـ (5) وعن أبی موسى الأشعریِّ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا صَلَّیتُم فأقِیمُوا صُفُوفَکم، ثمَّ لَیَؤُمَّکُم أحدُکم، فإذا کبَّرَ فکبِّروا، وإذا قال: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ فقولوا: آمینَ؛ یُجِبْکُم اللَّهُ. فإذا کبَّرَ ورکعَ، فکبِّروا وارْکعوا، فإنَّ الإمامَ یَرکَعُ قبلَکم، ویرفعُ قبلکم»، فقال رسولُ الله ج: «فتلکَ بتلک». قال: «وإذا قال: یَسمَعَ اللَّهُ لمنْ حمِدَه، فقولوا: اللَّهُمَّ ربَّنا لکَ الحمدُ، یَسمَعُ اللَّهُ لکم». رواه مسلم([5]).

826- (5) ابوموسی اشعری س گوید: چون خواستید نماز جماعت بخوانید، پس صف‌های خودتان را در نماز راست و هماهنگ و یکنواخت و درست کنید، آن‌گاه بزرگ‌ترین شما (از لحاظ علم و قرائت)، امامت شما را به عهده بگیرد.

(و امام برای این است که به او اقتدا شود) پس هرگاه تکبیر گفت، شما هم تکبیر بگویید، و زمانی که ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ را گفت، شما هم «آمین» بگویید، چرا که خداوند دعای شما را قبول می‌کند.

هرگاه تکبیر گفت و به رکوع رفت، با او تکبیر بگویید و به رکوع بروید، زیرا امام پیش از شما به رکوع می‌رود و قبل از شما از رکوع بلند می‌شود. از این‌رو پیامبر ج فرمود: پس آن لحظه که امام در رفتن به رکوع از شما پیشی گرفت، در مقابل آن لحظه‌ای که وی زودتر از شما سرش را از رکوع بلند می‌کند (یعنی تقدیم امام در رفتن به رکوع، با دیر بلندشدن شما از رکوع جبران می‌شود، پس هر دوی شما در اندازه‌ی رکوع با هم برابر و یکسان هستید).

پیامبر ج در ادامه فرمود: و هرگاه که «سمع الله لمن حمده» را گفت، شما هم بگویید: «اللهم ربّنا لک الحمد» چرا که خداوند ستایش ستاینده‌ی شما را اجابت می‌فرماید و می‌پذیرد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«سمع الله لمن حمده»: خداوند ستایش ستاینده‌ی خود را اجابت فرمود و پذیرفت.

827 ـ (6) وفی روایةٍ له عن أبی هریرةَ، وقتَادةَ: «وإذا قرأ فَأنصِتُوا»([6]).

827- (6) و در روایتی دیگر، مسلم از ابوهریره و قتاده ـ ب ـ نقل می‌کند که گفتند: «هرگاه امام، قرائت خواند، شما (گوش فرا دهید و) خاموش باشید).»

828 ـ (7) وعن أبی قتَادةَ، قال: کانَ النبیُّ ج یقرأُ فی الظهرِ فی الأُولَیینِ بِأُمِّ الکتابِ وسورتَین، وفی الرَّکعتَینِ الأُخرَیینِ بِأُمِّ الکتابِ، ویُسْمِعُنا الآیة أحیاناً، ویُطَوِّلُ فی الرکعةِ الأولى ما لا یُطیلُ فی الرکعةِ الثانیةِ، وهکذا فی العصرِ، وهکذا فی الصُّبح. متفق علیه([7]).

828- (7) ابی قتاده س گوید: پیامبر ج در دو رکعت اول نماز ظهر، فاتحه و دو سوره‌ی دیگر از سوره‌های قرآن را (در هر رکعت یک سوره) می‌خواند، و در دو رکعت آخر نماز، فقط سوره‌ی فاتحه را می‌خواند، و گاهی اوقات آیات را به نحوی بلند می‌خواند که ما آن را می‌شنیدیم. و به قرائت در رکعت اول، طول می‌داد و در رکعت دوم، قرائت سوره را کوتاه‌تر می‌کرد، و نماز عصر را نیز بسان نماز ظهر می‌خواند (یعنی فاتحه و دو سوره را قرائت می‌کرد و رکعت اول نماز را طولانی و رکعت دوم را کوتاه‌تر می‌خواند).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

829 ـ (8) وعن أبی سعیدٍ الخُدریِّ، قال: کُنَّا نَحزِرُ قِیامَ رسولِ الله ج فی الظهرِ والعصرِ، فَحَزَرنا قیامَه فی الرَّکعتَینِ الأولیَینِ من الظهرِ قدْرَ قراءَةِ: { آلم تنزیلُ } السجدة ـ وفی روایة ـ: فی کُلِّ رَکعَةٍ قدْر ثلاثینَ آیةً، وحزَرْنا قِیامَه فی الأُخرَیَینِ قدْرَ النِّصْفِ منْ ذلکَ، وحزرْنا فی الرکعتَینِ الأولیَینِ منَ العصر على قدْر قیامِه فی الأُخرَیَینِ من الظهرِ، وفی الأخریَینِ من العصر على النِّصفِ منْ ذلکَ. رواه مسلم([8]).

829- (8) ابوسعید خدری س گوید: ما (صحابه ش)، قیام رسول‌خدا ج را در نماز ظهر و عصر تخمین می‌زدیم و اندازه می‌گرفتیم به طوری که ایشان در رکعت اول نماز ظهر، به اندازه‌ی سوره‌ی «الم، تنزیل سجده» قرائت می‌کرد. ـ و در روایتی دیگر آمده است: در هر رکعت از دو رکعت نماز ظهر، به قدر 30 (سی) آیه می‌خواند ـ و قیام ایشان را در دو رکعت آخر نماز ظهر اندازه می‌گرفتیم و تخمینمان بر این شد که دو رکعت آخر نماز ظهر بقدر نصف دو رکعت اول آن بود (یعنی بقدر پانزده آیه).

و قیام پیامبر ج را در دو رکعت اول نماز عصر تخمین می‌زدیم بطوری‌که ایشان در این دو رکعت به اندازه‌ی دو رکعت آخر نماز ظهر (یعنی در هر رکعتی پانزده آیه) قرائت می‌کرد، و در دو رکعت آخر نماز عصر، بقدر نصف دو رکعت اول (یعنی هفت تا هشت آیه) قرائت می‌نمود.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: از این حدیث و احادیث دیگر فهمیده می‌شود که غالباً روش و معمول پیامبر ج این بود که قرائت نماز صبح را طولانی می‌کرد و مفصل‌تر می‌خواند، نماز ظهر را نیز مقداری طولانی می‌نمود، و نماز عصر را مختصر و سبک می‌خواند و در مغرب و عشاء سوره‌های نسبتاً کوتاه و مختصر و گاهی نیز سوره‌های طویل و بلند می‌خواند، ولی احیاناً بنا به مصلحت‌هایی(بخاطر بیماری بیماران، ضعف ناتوانان و ضعیفان، زنان باردار، پیران، و زنان بچه‌دار) بر خلاف این نیز عمل می‌کرد.

چننانچه پیامبر ج هرگاه در جمع صحابه و سابقین اولین ش، قرار می‌گرفت، نماز‌ها را غالباً طولانی می‌نمود و هرگاه بر تعداد نمازگزاران افزوده می‌شد و امکان آن وجود داشت که از میان آنها برخی بیمار، ضعیف، ناتوان، درمانده، سالخورده، بچه‌دار، باشند، نماز را سبک ومختصر می‌گذارد تا موجبات زحمت، مشقت، سختی و عسر و حرج آنها را فراهم نسازد. و اگر این امکان وجود نداشت و بیمی از بیماری بیماران، و ناتوانی درماندگان و سالخوردگان نبود، نماز را اندکی طولانی می‌کرد.

و آن حضرت ج پیوسته رعایت حد وسط و اعتدال میان افراط و تفریط را سرلوحه‌ی کار خود قرار می‌داد و هموا ره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح می‌داد، و مبنای کار خویش را بر آسان‌گیری و سهولت و رفع عسر و حرج از بندگان قرار داده بود و در حد توان نسبت به مردم، خصوصاً بیماران، درماندگان، سالخوردگان، آسان‌گیر بود و به خاطر تشویق وترغیب عامه‌ی مردم نسبت به دین و ثابت قدم واستوارماندن آنان در مسیر اجرای اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزه‌های نبوی، احکام و دستورات اسلامی، جنبه‌ی رخصت را بیشتر از جنبه‌ی عزیمت به آنان عرضه می‌نمود و از تیسیر و تخفیف بیشتر از تشدید و سخت‌گیری بهره می‌گرفت، حتی در نمازها.

830 ـ (9) وعن جابرِ بنِ سَمُرةَ، قال: کان النبیُّ ج یقرأُ فی الظهر بِـ { واللَّیلِ إذا یغشى }، ـ وفی روایة ـ: بِـ { سبِّحِ اسمَ ربِّکَ الأعْلى }، وفی العصرِ نحوَ ذلک، وفی الصُّبحِ أطوَلَ منْ ذلک. رواه مسلم([9]).

830- (9) جابربن سمرة س گوید: پیامبر ج در نماز ظهر سوره‌ی «والیل اذا یغشی» را ـ و در روایتی: سوره‌ی «سبح اسم ربک اعلی» را ـ می‌خواند و در نماز عصر نیز نزدیک به همین دو سوره، سوره‌هایی از قرآن را قرائت می‌نمود، و در نماز صبح، مقداری طولانی‌تر می‌کرد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

831 ـ (10) وعن جُبَیر بنِ مُطعِمٍ، قال: سمِعتُ رسولَ اللَّهِ یقرأ فی المغرِبِ بـ (الطُّورِ). متفق علیه([10]).

831- (10) جبیربن مطعم س گوید: شنیدم که پیامبر ج سوره‌ی «طور» را در نماز مغرب می‌خواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

832 ـ (11) وعن أمِّ الفضلِ بِنتِ الحارِث، قالت: سمعتُ رسولَ اللَّهِ یقرأ فی المغرِبِ بِـ {و المُرْسَلاتِ عُرْفاً }. متفقٌ علیه([11]).

832- (11) ام الفضل دختر حارث ـ ل ـ گوید: شنیدم که رسول‌خدا ج سوره‌ی «والمرسلات عرفاً» را در نماز مغرب می‌خواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از احادیثی دیگر مشخص می‌شود که روش پیامبر ج اغلب اینگونه بود که در نمازهای مغرب سوره‌های کوچک را می‌خواند. و در این احادیث که وارد شده پیامبر ج در نماز مغرب، سوره‌های طولانی نیز می‌خواند، همه‌ی این‌ها وقایع اتفاقی هستند و بیان‌گر این هستند که برخی اوقات پیامبر ج این‌کار را می‌نمود، ولی روش و شیوه‌ی معمول و متداول ایشان، بیشتر در نماز مغرب، خواندن سوره‌های کوچک بود.

833 ـ (12) وعن جابرٍ، قال: کانَ معاذُ بنُ جبلٍ یُصلِّی مع النبیِّ، ثمَّ یأتی فَیَؤُمُّ قومَه، فَصَلَّى لیلةً مع النبیِّ العِشاءَ، ثمَّ أتى قومَه فَاَمَّهُم، فافتَتَحَ بسورةِ البقرةِ، فَانحَرَفَ رجلٌ فسلَّمَ، ثمَّ صلَّى وحدَه وانصرَفَ، فقالوا له: أنافَقْتَ یا فُلانُ؟ قال: لا واللَّهِ، ولَآتِیَنَّ رسول اللَّهِ فَلأُخبِرنَّه. فأتى رسولَ اللَّهِ، فقال: یا رسولَ اللَّهِ! إنَّا أصحابُ نَواضِحَ، نَعمَلُ بالنَّهار، وإنَّ مُعاذاً صلَّى معکَ العِشاءَ، ثمَّ أتى قومَه، فافتَتَحَ بسورةِ البقرةِ. فأقبلَ رسولُ الله ج على مُعاذٍ، فقال: «یا معاذُ! أفَتَّانٌ أنتَ؟ إقرَأ: { والشمسِ وضُحاها } { والضُّحى} { واللَّیلِ إذا یَغْشى } و{ سبِّحِ اسْمَ ربِّکَ الأعْلى }». متفق علیه([12]).

833- (13) جابر س گوید: معاذ بن جبل س با پیامبر ج نماز (عشاء) را می‌خواند، سپس به مسجد محله و قبیله‌ی خویش بر می‌گشت و امامت نماز را برای آنان به عهده می‌گرفت. شبی از شب‌ها، او نماز عشاء را با پیامبر ج خواند، سپس به سوی قوم و مردم محله‌اش برگشت و امامت نماز را برای آنان انجام داد و سوره‌ی بقره را در نماز شروع کرد. مردی از جماعت نماز خارج شد و خودش تنها نماز را (به کوتاهی و اختصار) خواند و رفت. مردم بدو گفتند: مگر منافق شده‌ای (که این‌گونه بسان منافقان به نماز جماعت اهمیت نمی‌دهی و راهی غیر از راه مسلمانان، اتخاذ کرده‌ای)؟

گفت: به خدا سوگند! خیر، منافق نشده‌ام، خودم نزد پیامبر ج خواهم شتافت و او را از جریان باخبر خواهم ساخت. پیش پیامبر ج رفت وگفت: ای رسول‌خدا ج! شغل ما آبیاری مزارع بوسیله‌ی شتران است و با شتر، آب مزرعه و غیره می‌دهیم و جماعتی هستیم کارگر، که در تمام روز مشغول کار و کسب هستیم و با دست خود کار می‌کنیم، معاذ پس از این که نماز عشاء را با شما خوانده بود، سپس به سوی قوم و مردم محله‌اش برگشت و امامت نماز برای آنان انجام داد و در نماز، سوره‌ی بقره را شروع نمود (من چون از جمعیتی هستم کارگر و با دست خود کار می‌کنم و با شتر آب مزرعه و غیره می‌دهم، شب خسته و کوفته به نماز حاضر می‌شوم و توان و قدرت استماع سوره‌ی بزرگی همچون بقره را در نماز ندارم، از این‌رو از جماعت نماز خارج شدم وخودم تنها نماز کوتاهی را خواندم، از این‌رو مردم گمان کرده‌اند که من منافقم!)

چون رسول‌خدا ج این را شنید، رو به معاذ س کرد و فرمود: ای معاذ! مگر تو مردم را در فتنه می‌افکنی وآنان را از دین بر می‌گردانی؟ سوره‌ی «والشمس وضحاها» و «والضحی» و «واللیل اذا یغشی» و «سبح اسم ربک الاعلی» را در نماز بخوان.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از این حدیث، دو مسئله می‌توان استنباط کرد:

1-  حضرت معاذ س نماز عشاء را دوبار می‌خواند، یک مرتبه در مسجد نبوی پشت سر پیامبر ج و مرتبه‌ی دوم: در مسجد قوم و قبیله‌ی خویش.

امام شافعی معتقد است که حضرت معاذ س نمازی را که در مسجد نبوی پشت سر پیامبر ج می‌خواند نماز فرض، و نمازی را که در مسجد قبیله و قوم خود می‌خواند نماز نفل بود. از این‌رو امام شافعی بر این باور است: کسی که نماز فرض را خوانده است، می‌تواند همان نماز را به نیت نفل به کسانی که آن نماز فرض را نخوانده‌اند، امامت دهد، یعنی اقتدای مفترض به نفل‌گذار جایز است.

ولی امام ابوحنیفه و امام مالک معتقدند که خواندن نماز فرض، پشت سر امامی که نماز نفل می‌خواند جایز نیست و آنها به حدیث حضرت عمر س استدلال می‌‌کنند که گفت:

«یک نماز در روز، دو بار خوانده نمی‌شود».

و نیز می‌گویند: که معاذ س به نیت نماز نفل برای بهره‌مندی از شرکت در نماز جماعت پیامبر ج و استفاده‌کردن از برکات آن و به قصد آموختن از پیامبر ج، نماز را با ایشان می‌خواند و سپس به سوی قوم و مردم محله‌اش بر می‌گشت و امامت نماز را برای آنان به نیت فرض انجام می‌داد.

2-  ائمه‌ی جمعه و جماعات باید رعایت حال بیماران، کارگران، ناتوانان، درماندگان و سالخوردگان را در نماز جماعت بکنند، و نباید نماز را آنقدر طولانی کنند که باعث مشقت و زحمت برای آنها شود.

امروز می‌بینیم که چگونه مادیات بر معنویات، خودمحوری بر دیگرمحوری و سودجویی بر اخلاق، چیره و غالب شده است، و چگونه وسوسه‌های گرایش به شر و موانع خیر، فراوان شده‌اند؟ امروزه دینداری همچون نگهدارنده‌ی اخگرآتش برافروخته بر کف دست است، آنجا که امواج و جریانات کفر از چهار طرف متوجه‌ی انسان مؤمن می‌شوند و می‌خواهند که عقیده و فرهنگ را از ریشه قلع و قمع کنند و چنان ضربه‌ای بر آن وارد سازند که توان برگشت را نداشته باشد، زندگانی شخص مسلمان در چنین جوامعی سخت پررنج و پیوسته در یک نبرد دایمی است.

از این‌رو بر ائمه‌ی مساجد لازم است که در حد توان نسبت به چنین کسانی آسانگیر باشند و به خاطر تشویق و ترغیب مردم نسبت به دین و ثابت‌قدم و استوارماندن آنان در مسیر دین، نماز و روزه، اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزه‌های نبوی، و احکام و دستورات اسلامی، جنبه‌ی رخصت را بیشتر از جنبه‌ی عزیمت به آنان عرضه نمایند و همواره جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسانی را بر جانب تشدید و تعسیر و سختگیری و عسر و حرج ترجیح دهند.

وقتی که شیوه‌های آسانگیری در زمان پیامبر ج و صحابه ش اعمال و اجرا می‌شد، وضعیت عصر و زمان ما که مردم از دین روگردانند و نیاز مبرمی به سهولت وآسانگیری دارند، باید چگونه باشد؟

ما امروز از لحاظ ترویج و سهولت دینی و آسانگیری در مسائل، به مراتب از آن‌ها نیازمند‌تریم البته این بدان معنا نیست که گردن نصوص شرعی را بشکنیم و با اکراه و تکلّف، مفاهیم واحکامی که امورات مردم را سهل وآسان نماید، از آن استخراج نمائیم، هرگز چنین نیست. زیرا منظور، آسانگیری وسهولتی است که با یک نصّ ثابت و محکم و یا با یک قاعده‌ی شرعی قطعی، در تعارض نباشد، بلکه باید آن آسانگیری در پرتو نصوص و قواعد شرعی و اهداف کلی اسلام قرار گیرد.

از این‌رو چون مبنای شرع مقدس اسلام بر رفع عسر و حرج وسخت‌گیری از بندگان است، پیامبر ج از کسانی که نماز را بر مردم طولانی می‌کردند، ایراد می‌گرفت. چنانکه به معاذ س ایراد گرفت و با عصبانیت فرمود:

«ای معاذ! مگر تو فتنه‌گری»؟

 همچنین از «ابی بن کعب» س ایراد گرفت و چنان خشمگین شد که قبل از آن این‌چنین خشمگین نشده بود و بدو فرمود:

 «همانا برخی از شما باعث تنفر مردم می‌شوند، کسی که امام مردم شده باید نماز را سبک وکوتاه بخواند، زیرا پشت سرش پیرمرد و بیمار و ناتوان ایستاده‌اند، یا پشت سرش کسانی ایستاده‌اند که می‌خواهند به کارشان برسند».

پس درست نیست که یکی، مردم را پشت سرش نگه دارد وسوره‌ی بقره را بخواند و در صورتی این درست است که تمام جماعت موافق باشند. پس در حالت عادی باید همگام با ضعفا وکارگران حرکت کرد و باید مراعات حال آنان را کرد.

834 ـ (13) وعن البَرَاءِ، قال: سمعتُ النبیَّ ج یقرأ فی العِشاءِ: { والتِّینِ والزَّیتونِ }، وما سمعتُ أحَداً أحسَنَ صَوْتاً منه. متفق علیه([13]).

834- (13) براء س گوید: شنیدم که پیامبر ج (در سفر) سوره‌ی «والتین والزیتون» را در (یکی از دو رکعت) نماز عشاء می‌خواند و براستی آواز هیچ کس را خوش‌آوازتر و خوش الحان‌تر از وی نشنیده بودم.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

835 ـ (14) وعن جابرِ بنِ سَمُرةَ، قال: کانَ النبیُّ ج یقرَأ فی الفجر بِـ { ق والقرآنِ المَجید } ونحوها، وکانت صلاتُه بَعدُ تَخفیفاً. رواه مسلم([14]).

835- (14) جابربن سمرة س گوید: پیامبر ج در نماز صبح سوره‌ی «ق، والقرآن المجید» و همانند آن، سوره‌های دیگر از قرآن می‌خواند، و قرائت نمازهای بعد از صبحش (یعنی ظهر، عصر، مغرب و عشاء) سبک و مختصر بود (یعنی قرائت نمازهای ظهر، عصر، مغرب وعشاء که بعد از صبح قرار دارند نسبت به نماز صبح سبک‌تر و مختصرتر بود و پیامبر ج در آنها قرائت را مختصر و سبک می‌کرد).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

836 ـ (15) وعن عَمرِو بنِ حُرَیثٍ: أنَّه سَمعَ النبیَّ ج یقرَأُ فی الفَجر: {واللَّیلِ إذا عَسْعَسَ}. رواه مسلم([15]).

836- (15) از عمرو بن حریث س روایت است که وی شنید که پیامبر ج سوره‌ی «واللیل اذا عسعس» را در نماز صبح می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده‌است].

837 ـ (16) وعن عبدِ اللَّهِ بن السَّائبِ، قال: صلّى لنا رسولُ اللَّهِ الصُّبحَ بِمَکّةَ، فَاستَفتَحَ سورةَ (المؤْمِنینَ)، حتى جاءَ ذِکرُ موسى وهارونَ ـ أو ذِکرُ عیسى ـ أخَذَتِ النبیَّ ج سَعلةٌ فَرَکَعَ. رواه مسلم([16]).

837- (16) عبدالله بن سائب س گوید: پیامبر ج در مکه‌ی مکرمه نماز صبح را به جماعت برای ما خواند و در آن سوره‌ی «مؤمنون» را شروع نمود، و آن‌قدر به قرائت خویش ادامه داد تا به جایی رسید که در آن یاد موسی و هارون (آیه 45) یا ذکر عیسی (آیه 50) بود که ناگاه ایشان را سرفه گرفت و به رکوع رفت.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«سعلة»: سرفه.

838 ـ (17) وعن أبی هریرةَ، قال: کانَ النبیُّ ج یقرأُ فی الفجرِ یومَ الجُمعَةِ: بِـ { الم تنزیلُ) فی الرکعة الأولى، وفی الثانیة: {هَلْ أتى على الإنسانِ}. متفق علیه([17]).

 838- (17) ابوهریره س گوید: پیامبر ج در نماز صبح روز جمعه، در رکعت نخست، سوره‌ی «الم تنزیل» [سجده] و در رکعت دوم سوره‌ی «هل اتی علی الانسان» [سوره‌ی دهر] را می‌خواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از این روایات مشخص می‌شود که قرائت پیامبر ج در نماز صبح، نسبت به سایر نمازها اعم از ظهر، عصر، مغرب و عشاء مقداری بیشتر و طولانی‌تر بود، ولی گاهی اوقات بخاطر عواملی خاص از قبیل: سفر و غیره در نماز صبح، سوره‌های کوچکی بسان: «قل یاایها الکافرون»، «قل هوالله احد»، «قل اعوذ برب الفلق» و «قل اعوذ برب الناس» نیز می‌خواند.

839 ـ (18) وعن عُبیدُ اللَّهِ بن أبی رافعٍ، قال: إستَخلَفَ مَروانُ أباهریرةَ على المدینةِ، وخَرَجَ إلى مکةَ، فَصَلَّى لنا أبوهریرةَ الجمعةَ، فقرأ سورةَ (الجُمعَةِ) فی السَّجدةِ الأولى، وفی الآخرةِ: { إذا جاءَکَ المنافِقونَ }، فقال: سمِعتُ رسولَ الله ج یقرأُ بهما یومَ الجمعَة. رواه مسلم([18]).

 839- (18) عبیدالله بن ابی‌رافع س گوید: چون «مروان بن حکم» (حاکم مدینه) آهنگ مکه‌ی مکرمه کرد، ابوهریره س را (در مدینه‌ی منوره) جانشین خود کرد، وی نیز نماز جمعه را به جماعت برای ما خواند، پس در رکعت نخست آن سوره‌ی «جمعه» و در رکعت دوم «سوره‌ی منافقون» را خواند وگفت: شنیدم که پیامبر ج این دو سوره را در روز جمعه (در دو رکعت نماز جمعه) می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«استخلف»: او را جانشین خود کرد.

840 ـ (19) وعن النُّعمانِ بن بشیرٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج یقرأ فی العَیدَینِ، وفی الجُمعة: بِـ { سَبِّحِ اسمَ ربِّکَ الأعْلى } و{ هَلْ أتاکَ حَدیثُ الغاشِیَة }. قال: وإذا اجتَمَعَ العیدُ والجمعةُ فی یومٍ واحدٍ قَرَأَ بِهِما فی الصَّلاتَینِ. رواه مسلم([19]).

840- (19) نعمان بن بشیر س گوید: رسول‌خدا ج در نماز عید فطر و قربان و نماز جمعه، سوره‌ی «سبح اسم ربک الاعلی» و سوره‌ی «هل اتاک حدیث الغاشیه» را می‌خواند.

 نعمان س گوید: و وقتی که عید و جمعه هردو در یک روز واقع می‌شد، پیامبر ج در هردو نماز، همین دو سوره را می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

841 ـ (20) وعن عُبیدِالله: أنَّ عمرَ بنَ الخطابِ سألَ أبا واقِدٍ اللَّیثیَّ: ما کان یقرأُ به رسولُ الله ج فی الأضحى والفِطْرِ؟ فقال: کانَ یقرأ فیهِما: بِـ {ق والقرآن المجیدِ} و{ إقْتَربَتِ السَّاعةُ. رواه مسلم([20]).

841- (20) عبیدالله س گوید: عمربن خطاب س از ابو واقد لیسی س پرسید: پیامبر ج در نماز عید قربان و عید فطر، چه سوره‌هایی از قرآن را می‌خواند؟ ابوواقد س در پاسخ گفت: پیامبر ج سوره‌ی «ق والقرآن المجید» و سوره‌ی «اقترب الساعة» را در هردو نماز می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

842 ـ (21) وعن أبی هریرةَ، قال: إنَّ رسولَ اللَّهِ ج قرأ فی رَکعَتَیِّ الفجرِ: {قُلْ یا أیُّها الکافِرونَ} و{ قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَدٌ}. رواه مسلم([21]).

842- (21) ابوهریره س گوید: رسول‌خدا ج سوره‌ی «قل یایها الکافرون» و سوره‌ی «قل هوالله احد» را در هردو رکعت نماز (سنّت) صبح می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

843 ـ (22) وعن ابنِ عبَّاسٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج یقرأ فی رکعتی الفَجر: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا، والتی فی (آل عمرانَ): ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ. رواه مسلم([22]).

843- (22) ابن‌عباس ـ ل ـ گوید: رسول‌خدا ج در دو رکعت (سنت) نماز صبح، آیات سوره‌ی بقره ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦ [البقرة: 136] وآیات سوره‌ی‌آل عمران ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِکَ بِهِۦ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٦٤ [آل عمران: 64] را می‌خواند.

 [این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: برخی از شارحان حدیث گفته‌اند که مراد از دو حدیث بالا این است که پیامبر ج گاهی در دو رکعت نماز صبح، سوره‌ی کافرون وسوره‌ی اخلاص (یعنی سوره‌های مستقل) و گاهی فقط آیاتی چند از یک سوره را می‌خواند آنها بین «رکعتی الفجر» و «صلاة الفجر» که در روایات آمده‌اند فرق قائل شده‌اند و گفته‌اند در هر روایتی که عبارت «رکعتی الفجر» باشد مراد از آن نماز سنت صبح است، و در هر روایتی که عبارت «صلاة الفجر» باشد منظور از آن نماز فرض صبح است و در این دو روایت عبارت «رکعتی الفجر» آمده است، پس مراد از آن نماز سنت صبح است نه نماز فرض صبح.


فصل دوم

844 ـ (23) عن ابنِ عبَّاسٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج یفتَتِحُ صلاتَه بِـ (بسمِ اللَّه الرحمنِ الرحیمِ). رواه الترمذیُّ، وقال: هذا حدیثٌ لیسَ اسنادُه بذاک([23]).

844- (23) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج نماز خویش را با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می‌کرد.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده وگفته است: سند این حدیث قوی نیست].

845 ـ (24) وعن وائلِ بن حُجْرٍ، قال: سمعتُ رسولَ الله ج قرأ: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ، فقال: آمینَ، مَدَّ بها صوتَه. رواه الترمذیُّ، وأبوداود، والدارمیّ، وابنُ ماجة([24]).

845- (24) وائل بن حجر س گوید: شنیدم که رسول‌خدا ج وقتی که ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ را خواند با صدای بلند می‌گفت: آمین.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود، دارمی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: «آمین»: در میان علماء و صاحب‌نظران فقهی در بلندگفتن و یا آهسته‌خواندن «آمین»، اختلاف‌نظر وجود دارد. امام شافعی بر آن است که اصل در «آمین»، بلندگفتن آن است و در زمان آن حضرت ج بیشتر بر همین روش عمل می‌شد از این‌رو در نزد ایشان و عده‌ای دیگر از علماء، گفتن «آمین» با صدای بلند بهتر و افضل است و در عین حال این بزرگواران آهسته‌خواندن آن را نیز جایز می‌دانند.

 و امام ابوحنیفه معتقد است که افضل و اولی، آهسته‌خواندن آمین است. و بلندخواندن آن نیز جایز است و استدلال امام ابوحنیفه، روایت ترمذی است که در آن آمده است:

«ان النبی ج قرأ ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ فقال. امین وخفض بها صوتها».

و در مسنداحمد و مستدرک حاکم، مسند ابوداود طیالسی، مسند ابویعلی موصلی، معجم طبرانی، دارقطنی و غیره، با این الفاظ روایت شده است. «واخفی بها صوتها» به هر حال، اختلاف فقط در بیان افضلیت و اولی و عدم اولی است و هیچ یک از علماء و مجتهدین بزرگوار در جواز و عدم جواز بلندگفتن و یا آهسته‌خواندن «آمین» اختلافی با هم ندارند.

846 ـ (25) وعن أبی زُهیرٍ النُّمیریِّ، قال: خرجنا مع رسولِ الله ج ذاتَ یوم، فَأتَینا عَلى رَجُلٍ قد ألحَّ فی المسألة، فقال النَّبِیُّ «أوْجَبَ إنْ خَتَمَ». فقال رجلٌ من القوم: بِأیِّ شیءٍ یَختِمُ؟ قال: «بآمینَ». رواه أبوداود([25]).

846- (25) ابو زهیرالنمیری س گوید: روزی از روزها همراه با پیامبر ج بیرون رفتیم و به مردی رسیدیم که در دعا، بسیار الحاح و اصرار و پافشاری می‌کرد (و با تضرعی زائدالوصف و تواضعی وصف‌ناپذیر، نیازش را از خدا می‌طلبید) پیامبر ج چون او را دید فرمود: اگر پایان دهد، دعایش حتماً اجابت می‌شود.! مردی از قوم گفت: ای رسول‌خدا ج! آن را با چه چیزی تمام کند؟ پیامبر ج فرمود: با «آمین». چرا که اگر دعایش را با آمین تمام کند، اجابت خواهد شد، چون «آمین»، همچون مهری است بر کاغذ که بر اعتبار و ارزش آن می‌افزاید.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«ألَحَّ»: در درخواست ستیهید و پاپیچ شد یا پیوسته در طلب چیزی زاری و مبالغه و اصرار و پافشاری کرد.

847 ـ (26) وعن عائشةَ، لا، قالت: إنَّ رسول الله ج صَلّى المغرِب بِسورة (الأعراف) فَرَّقها فی رکعتین. رواه النسائی([26]).

847- (26) عایشه ـ ل ـ گوید: رسول‌خدا ج سوره‌ی اعراف را در دو رکعت نماز مغرب می‌خواند (یعنی سوره‌ی اعراف را در دو رکعت نماز مغرب تقسیم می‌کرد و می‌خواند).

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].

شرح: نکته‌ای که در این حدیث قابل تذکر است، این است که روش و منش معمول و متداول پیامبر ج در نماز مغرب، اغلب اینگونه بود که ایشان در نماز مغرب بخاطر وقت کم و اندکش، سوره‌های کوچک و مختصر می‌خواند ولی گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که بر خلاف این (آن هم بنا به مصلحتی) در نماز مغرب سوره‌هایی بزرگ همچون سوره‌ی «اعراف» یا دیگر سوره‌هایی از «طوال» را می‌خواند ولی در اغلب اوقات در نماز مغرب، سوره‌های کوچکی قرائت می‌کرد. البته نباید فراموش کرد که قرائت پیامبر ج بر حسب حالات، اوقات و مشاغل و نیازمندی‌های مردم فرق می‌کرد، علاوه از آن، نمازی را که پیامبر ج طول می‌داد کسی از آن خسته نمی‌شد، چرا که نماز بیشتر پیشنمازان و امامان جماعت، نظر به خوش‌آوازی، خوش‌الحانی، حضور قلب و اخلاص و صداقت با همدیگر فرق فراوان دارند. چه بسا ممکن است که مقتدی‌ها پشت سر امامی پس از یک ساعت هم احساس خستگی نکنند و پشت سر امامی دیگر به سبب عدم اخلاص و عدم حضور قلب و نداشتن صدای خوش، تجویدی زیبا و ترتیلی شیوا و قرائتی دل‌نشین و جذاب، پس از چند آیه خواندن هم به ستوه آیند.

و به راستی که پیامبر ج خوش‌آوازترین و خوش الحان‌ترین مردمان بود و از زمره‌ی طلایه‌داران عرصه‌ی اخلاص و عمل و حضور قلب و از پیشقراولان عرصه‌ی صداقت و دیانت و از پیشگامان پیشتاز عرصه‌ی اعتقاد و عمل بود.

848 ـ (27) وعن عقبة بن عامر، قال: کنت أقودُ لِرسول الله ج ناقته فی السفر، فقال لی: «یا عقبة! أَلا أُعُلِّمُکَ خَیر سورتین قَرِئَتا؟» فعلّمنی {قل أعوذ برب الفلق} و{قل أعوذ برب الناس}، قال: فلم یرنی سُرِرتُ بهما جدّاً، فَلَمَّا نزل لِصَلاةِ الصُّبحِ صلى بهِما صلاةَ الصُّبحِ لِلناس. فلما فرغ، إلتفت إلیَّ، فقال: «یا عقبة! کیف رَأَیتَ؟». رواه أحمد، وأبو داود، والنسائی([27]).

848- (27) عقبة بن عامر س گوید: در سفری، مهارکننده‌ی شتر پیامبر ج بودم که افسار ستور را گرفته و آنرا به دنبال خود می‌کشیدم. پیامبر ج به من فرمود: عقبة! آیا می‌خواهی دو تا از بهترین سوره‌های قرآن را به تو بیاموزم؟ سپس به من سوره‌ی «قل اعوذ برب الفلق» و سوره‌ی «قل اعوذ برب الناس» را تعلیم داد.

عقبه س گوید: پیامبر ج احساس کرد که من از تعلیم این دو سوره بسیار مسرور و خوشحال نشده‌ام (و مرا به تعلیم این دو سوره، خیلی خوشحال ندید، چون من ندیده بودم که پیامبر ج این دو سوره را در نماز بخواند) از این‌رو چون برای خواندن نماز صبح فرود آمد، همین دو سوره را در نماز صبح با جماعت برای مردم خواند. چون نمازش را گزارد متوجه من شد و فرمود: عقبه! (فضیلت و برتری این دو سوره را) چگونه دیدی؟ (و همین که من در نماز صبح به عوض سوره‌های بزرگ،این دو سوره‌ی کوچک، اما پرمحتوا و جامع را خواندم، خود بیانگر عظمت و بزرگی و شأن و جایگاه والای آنهاست).

[این حدیث را احمد، ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

849 ـ (28) وعن جابر بن سمُرة، قال: کان النبی ج یَقرَأُ فی صلاة المغرب لیلة الجمعة: {قل یا أیها الکافرون} و{قل هو الله أحد}. رواه فی «شرح السنة»([28]).

849- (28) جابربن سمرة س گوید: پیامبر ج در نماز مغربِ شب جمعه، سوره‌ی «قل یایها الکافرون» و سوره‌ی «قل هوالله احد» را می‌خواند.

[این حدیث را بغوی در «شرح السنة» روایت کرده است].

850 ـ (29) ورواه ابن ماجة عن ابن عمر إلا أنَّه لم یذکر «لیلة الجمعة»([29]).

850- (29) و همین حدیث را ابن‌ماجه از ابن عمر ـ ب ـ بدون ذکر عبارت «لیلة الجمعة» روایت کرده است.

شرح: «صلوة المغرب»: یا مراد دو رکعت سنت نماز مغرب است [چنانچه در حدیث بعدی بدان اشاره خواهد شد]. و یا منظور دو رکعت فرض نماز مغرب است که پیامبر ج در یکی از آنها، سوره‌ی کافرون و در دیگری، سوره‌ی اخلاص را قرائت می‌کرد.

851 ـ (30) وعن عبد الله بن مسعود، قال: ما أُحصِی ما سمعتُ رسول الله ج یَقرَأُ فی الرَّکعتین بعد المغرب، وفی الرکعتین قبل صلاة الفجر: بِـ {قل یا أیها الکافرون} و{قل هوالله أحدٌ}. رواه الترمذی([30]).

851- (30) عبدالله بن مسعود س گوید: آنقدر بسیار شنیده‌ام که پیامبر ج سوره‌ی «قل یا ایها الکافرون» و سوره‌ی «قل هوالله احد» را در دو رکعت (سنت) بعد از نماز مغرب و دو رکعت (سنت) قبل از نماز صبح می‌خواند که نمی‌توانم آن را بشمارم و از شمارش بیرون است.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

852 ـ (31) ورواه ابن ماجة عن أبی هریرة إلاَّ أنَّه لم یَذکُر: «بعد المغرب»([31]).

852- (31) و همین حدیث را ابن‌ماجه از ابوهریره س بدون ذکر عبارت «بعد المغرب» روایت نموده است.

853 ـ (32) وعن سُلیمانَ بن یسارٍ، عنْ أبی هریرةَ، قال: ما صَلَّیتُ وراءَ أحدٍ أشبَهَ صَلاةً بِرسولِ الله ج مِنْ فلان. قال سُلیمانُ: صَلَّیتُ خَلفَه فکانَ یُطِیلُ الرَّکعتَینِ الأُولیَینِ من الظُّهْرِ، ویُخَفِّفُ الأُخرَیَینِ، ویُخَفِّفُ العصرَ، ویقرأ فی المغرب بقصارِ المُفَصَّلِ، ویقرأ فی العِشاءِ بِوَسَطِ المفصَّلِ، ویقرأ فی الصُّبحِ بِطِوالِ المفصَّلِ. رواه النَّسائیُّ، وروى ابنُ ماجة إلی: ویخففُ العصرَ([32]).

853- (32) سلیمان بن یسار از ابوهریره س روایت می‌کند که (وی درباره‌ی یکی از امامان جماعت دوران خویش) فرمود: نماز پشت سر کسی نخواندم که نمازش بیشتر از نماز فلان امام به نماز رسول‌خدا ج شباهت داشته باشد (یعنی نماز او با نماز پیامبر ج بسیار مشابه بود).

سلیمان گوید: پشت سر آن امام من نیز نماز خواندم (و روش و طریقه‌اش را در قرائت اینگونه یافتم که) قرائت دو رکعت نخست ظهر را طولانی می‌کرد و دو رکعت آخر آن را مختصر و سبک می‌خواند. و نماز عصر را طول نمی‌داد و سبک می‌خواند و در نماز مغرب «قصار مفصل» و در نماز عشاء «اوساط مفصل» و در نماز صبح «طوال مفصل» را می‌خواند.

[این حدیث را نسائی روایت کرده است و ابن‌ماجه نیز آن را تا عبارت «ویخفف العصر» روایت نموده است].

شرح: «مفصل»:به سوره‌های آخرین منزل قرآن «مفصل» می‌گویند، و مراد از آن از سوره‌ی «حجرات» تا آخر قرآن است. و «مفصل» نیز به سه بخش تقسم می‌شود:

1-  «طوال مفصل» از سوره‌ی «حجرات» تا سوره‌ی«بروج». در نماز صبح و ظهر قرائت از طوال مفصل سنت است البته با این فرق که در نماز صبح طولانی‌تر از نماز ظهر باشد.

2-  «اوساط مفصل» از سوره‌ی «بروج» تا سوره‌ِ‌ی«بینه». در نماز عصر و عشاء قرائت از «اوساط مفصل» سنت است.

3-  «قصار مفصل» از سوره‌ی«لم یکن الذین» [بینه] تا سوره‌ی «قل اعوذ برب الناس». در نماز مغرب قرائت از «قصار مفصل» سنت است.

به هر حال باید دانست که قرائت پیامبر ج به حسب حالات، اوقات، مشاغل و نیازمندی‌های مردم در نمازهای صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء فرق می‌کرد و نظر فقهاء در تقسیم مفصل به طوال و اوساط و قصار، نظر به اکثر اوقات بوده است.

854 ـ (33) وعن عُبادةَ بنِ الصَّامتِ، قال: کُنَّا خلفَ النبیِّ ج فی صلاةِ الفجرِ، فَقَرَأَ، فَثَقُلَتْ علیه القراءَة. فَلَمَّا فرغَ. قال: «لَعَلَّکُم تَقرَؤُونَ خَلفَ إمامِکم؟» قُلنا: نعمْ، یا رسولَ الله! قال: «لا تَفعَلوا إلاَّ بفاتحةِ الکتابِ؛ فَإنَّه لا صَلاةَ لمنْ لم یَقرأْ بها». رواه أبوداود، والترمذیُّ. ولِلنسائیِّ معناهُ. وفی روایةٍ لأبی داود، قال: «وأنا أقُولُ: ما لی یُنازِعُنی القرآنُ؟ فلا تقرَؤوا بِشَیءٍ منَ القرآنِ إذا جَهَرْتُ إلاَّ بِأُمِّ القرآن»([33]).

854- (33) عبادة بن صامت س گوید: ما (صحابه ش) پشت سر پیامبر ج و به امامت ایشان نماز صبح را می‌خواندیم. آن حضرت ج شروع به قرائت کرد ولی پس از لحظه‌ای قرائت بر ایشان دشوار و سنگین و مشتبه شد، از این‌رو چون از نماز فارغ شد، فرمود: شما پشت سر امامتان قرائت می‌خوانید؟ گفتند: آری، ای رسول‌خدا ج!. پیامبر ج فرمود: پشت سر امامتان، جز سوره‌ی فاتحه، چیزی را نخوانید، زیرا نماز کسی که سوره‌ی فاتحه را در آن نخواند نماز نیست.

[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند.و نسائی نیز به معنای آن روایت نموده است].

و در روایتی از ابوداود آمده است: پیامبر ج فرمود: من با خود می‌گفتم: چرا قرآن با من منازعه دارد؟ (و قرائتش بر من سنگین و دشوار است. پس دانستم که شما پشت سر من قرائت می‌خوانید). پس وقتی که من به آواز بلند قرائت می‌خوانم شما هیچ نخوانید مگر سوره‌ی فاتحه را.

855 ـ (34) وعن أبی هریرةَ، أنَّ رسولَ اللَّهِ ج إنصرَفَ منْ صلاةٍ جَهَرَ فیها بِالقِراءَةِ، فقال: «هلْ قرأَ معی أحدٌ منکم آنفاً؟» فقال رجلٌ: نعمْ، یا رسولَ اللَّهِ! قال: «إنِّی أقولُ: ما لی أُنازَعَ القرآن؟!» قال: فَانتَهَى النّاسُ عَنِ القراءَةِ معَ رسولِ اللَّهِ فیما جهَرَ فیه بِالقراءَةِ منَ الصَّلَواتِ حینَ سمِعُوا ذلکَ مِن رسولِ اللَّهِ. رواه أحمد، ومالک، وأبو داود، والترمذیُّ، والنسائی. وروى ابنُ ماجة نحوَه([34]).

855- (34) ابوهریره س گوید: پیامبر ج از یکی از نمازهای جهری که در آن قرائت را با آواز بلند خوانده بود فارغ شد و پس از آن فرمود: آیا هم اینک یکی از شما با من قرائت خوانده است؟ مردی گفت: آری، ای رسول‌خدا ج! من خوانده‌ام.

پیامبر(ص) فرمود: بی‌گمان من با خود می‌گفتم: چرا قرآن با من منازعه دارد؟ (و قرائتش بر من سنگین و دشوار است. پس دانستم که تو پشت سر من قرائت می‌خوانی) پس چون این سخن را مردم شنیدند، از خواندن قرائت همراه با رسول‌خدا ج در نمازهای جهری (مثل دو رکعت صبح، و دو رکعت اول مغرب و عشاء و دو رکعت نماز جمعه) باز آمدند.

[این حدیث را احمد، مالک، ابوداود، ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند. و ابن‌ماجه نیز همانند آن را روایت کرده است].

856 ـ (35) وعن ابنِ عمرَ، والبَیاضیِّ، قالا: قالَ رسولُ اللَّهِ: «إنَّ المُصَلّی یُناجی رَبَّه؛ فَلیَنظُرْ ما یُناجِیه به، ولا یَجْهَرْ بعضُکُم على بعضٍ بالقرآنِ». رواه أحمد([35]).

856- (35) «ابن عمر» و «بیاضی» (عبدالله بن غنام) ش گویند: پیامبر ج فرمود: بی‌گمان نمازگزار با پروردگارش راز و نیاز می‌کند، پس باید بیاندیشد در آن چیزی که بدان با پرودگارش راز و نیاز می‌نماید (یعنی باید با تفکر و اندیشه و حضور قلب و فکر، و خشوع و خضوع قلبی و روحانی و جسمی و فکری، به خواندن قرائت و گفتن اذکار در نماز بپردازد و اینگونه صداقت و اخلاص و اعتقاد و عملش را در راز و نیاز به پروردگار نشان دهد). و نباید برخی از شما بر برخی دیگر آوازش را به خواندن قرآن (چه در نماز و چه در غیر نماز) بلند کند (و موجباب ایذاء و تشویش فکری برخی را فراهم آورد).

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

857 ـ (36) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إنما جُعِلَ الإمامُ لِیُؤْتَمَّ به، فإذا کَبَّرَ فَکَبِّرُوا، وإذا قرأ فَاَنصِتُوا». رواه أبو داود، والنسائیُّ، وابنُ ماجة([36]).

857- (36) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: بی‌گمان امام و پیشنماز برای این است تا از وی پیروی شود، پس هرگاه امام تکبیر گفت، شما هم تکبیر بگویید و وقتی که قرائت خواند، شما (گوش فرا دهید و) خاموش باشید.

[این حدیث را ابوداود، نسائی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: چنانچه قبلاً نیز گفتیم، علماء و صاحب‌نظران فقهی، طلایه‌داران عرصه‌ی روایت و درایت، علم و دانش، اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل، و مجتهدان غیور و فقهای مجاهد، با تلاش فراوان وتفقّه بسیار در دین، احکام شریعت را از سرچشمه‌ی پاک نبوی استخراج و میراث بزرگ فقه و حقوق اسلامی را هماهنگ با مقتضیات زمان و پیشرفت تمدن، به جامعه بشری و انسانی و اسلامی عرضه نمودند و به جهانیان چنان تمدن و فرهنگی استوار و متعالی ارزانی داشتند که تا جهان بر پا است در هر دیاری که ثقافتی پای گیرد، از دوحه‌ی آن درخت پربار شریعت پیوند خورده و از سرچشمه‌ی فیاض آن سیراب گشته است.

در باب قرائت پشت سر امام نیز، فقهاء و مجتهدان غیور و علمای مجاهد، بر اساس روایات واخبار رسیده بدانها، و بر مبنای مطالعه و بررسی احادیث، و تحقیق و تفحص تعالیم وآموزه‌های الهی، اوامر و فرامین نبوی و احکام و دستورات شرعی و طرز عمل پیامبر ج و صحابه ش آن هم با صداقت واخلاص واعتقاد و عمل، قولی را انتخاب واختیار نموده‌اند.

و در گنجینه‌ی مسائل و احکام فقهی و امور عبادات، مواردی اندک و بلکه نادر به چشم می‌خورد که نزد امامی واجب و نزد امام دیگری مکروه باشد، بلکه بیشتر اختلافات بر سر افضلیت و اولی و عدم اولی است.

و از جمله مواردی که اندک و بلکه نادر می‌باشند و در نزد امامی واجب و نزد امام دیگری مکروه می‌باشد، خواندن سوره‌ی فاتحه پشت سر امام است که از نظر امام شافعی در تمام نمازهای سری و جهری، خواندن آن برای مقتدی‌ها واجب است، ولی پیروان امام ابوحنیفه، چنین می‌پندارند که خواندن فاتحه برای مقتدی‌ها در نماز جماعت مکروه است و این دو قول مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند.

و در میان این دونظریه، یک نظریه‌ی میانی وجود دارد وآن اینکه خواندن فاتحه در نماز سرّی برای مأموم و مقتدی که آن را نمی‌شنود شرعی است ولی در نماز جهری که مأموم، فاتحه‌ی امام را می‌شنود، سکوت لازم است.

 به هر حال،اختلاف ائمه‌ی مذاهب به این دلیل است که منبع و مصدر دین که خداوند متعال برای بندگان تشریع نموده، عبارت از نصوص دینی است و لاجرم مردم در فهم نصوص، اختلاف دارند و این یک امر طبیعی در زندگی بشری است که بعضی متمسک به ظواهر لفظ می‌شوند و بعضی روح مقاصد نصوص را در نظر می‌گیرند، لذا واگذاردن مردم به اجتهاد خودشان از جمله عوامل و اسباب اختلاف می‌باشد.

گاهی خود لغتِ نصوص، عامل اختلاف میان فقیهان به شمار آمده است مانند: واژه‌ی «قُرء» در ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ [البقرة: 228]. وگاهی اسباب اختلاف فقهاء این است که بعضی الفاظ، احتمال معنای حقیقی و مجازی را در بردارد، لذا بعضی متمسک به معنای حقیقی آن هستند و بعضی به معنای مجازی آن.

یکی دیگر از اسباب اختلاف فقهاء در رابطه با اطمینان و عدم اطمینان نسبت به روایت است که یکی به این راوی «وثوق واعتماد» دارد و روایت او را می‌پذیرد و دیگری به آن اطمینان و اعتماد ندارد و روایتش را مبنای عمل قرار نمی‌دهد یا اینکه بعضی در پذیرفتن حدیثی بویژه در امور مبتلابه و عمومی، قایل به شرایطی هستند و بعضی آن شرایط را منظور نکرده‌اند.

یکی دیگر از موارد اختلاف فقهاء در ارتباط با اعتبار و عدم اعتبار دلایل شرعی و اسلامی است برای مثال: نظر امام مالک بر این است که عمل اهل مدینه در مسائلی چون عبادات به عنوان دلیل فقهی، مقدم بر خبر واحد است.

یکی دیگر از اسباب اختلاف این است که برخی از علماء حدیث ضعیف ـ که بعدها به حدیث «حسن» نام گذاری شد ـ را بر قیاس مقدم می‌دارند و برخی بر عکس، بعضی حدیث مرسل را بطور کلی قبول دارند و بعضی آن را به طور کلی مردود می‌شمارند و بعضی با شرایطی آن را می‌پذیرند و بعضی به طور مطلق، شریعت امت‌های قبل از اسلام را می‌پذیرند و بدان اعتبار می‌نمایند و بعضی بدان اعتبار نمی‌دهند بعضی قول صحابه ش را به عنوان یکی از ادله می‌دانند و بدان استدلال می‌‌کنند و بعضی آن را به عنوان ادله‌ی شرعی نمی‌پذیرند و بدان اجتجاج نمی‌کنند.

بعضی «مصالح مرسله» را به عنوان یکی از ادله‌ی شریعت می‌پذیرند و بعضی آن را نمی‌پذیرند برخی از فقهاء اعتقاد دارند که نقل حدیث ضعیف از طرق متعدد، موجب تقویت روایت است در صورتی که دیگران چنین اصلی را قبول ندارند زمانی هم هست که حدیث راجع به مسئله‌ای عمومی و همیشگی در عالم تشریع صحبت می‌کند اما در دلالت حدیث بر معنای مراد، اختلاف روی می‌دهد. مثلاً: اگر حدیث شامل بر صیغه‌ی امر یا نهی باشد می‌توان سؤال کرد که آیا این امر بیانگر وجوب است یا استحباب و یا ارشاد؟ آیا صیغه‌ی نهی در حدیث گویای حرمت است یا کراهت؟ اگر دال بر کراهت باشد این کراهت از چه نوعی است؟ تحریمی یا تنزیهی؟

گاهی اختلاف در رابطه با دلالت امر و نهی، عام و خاص، مطلق و مقید، منطوق و مفهوم و غیر این‌ها که در علم اصول فقه به تفصیل بیان شده است می‌باشد.

و بالاخره گاهی علت اختلاف رأی فقها و مجتهدین به توثیق و تضعیف راویان حدیث بر می‌گردد که یکی راوی خاصی را مؤثق می‌شمارد و دیگری همان را نامؤثق معرفی می‌کند.

بنابراین اختلاف در مسائل فرعی، یک ضرورت، رحمت، وسعت و ثروت گرانبهایی است، چنانچه وقتی خلیفه منصور، خواست که تمام مردم ممالک اسلامی از کتاب مؤطای امام مالک پیروی کنند و کتاب وی را به عنوان کتاب مرجع برای همه‌ی افراد موجود در ممالک اسلامی معرفی نماید، امام مالک با فقاهت و ورع خویش به منصور گفت:

«امیرالمؤنین! چنین کاری نکن که اصحاب رسول‌خدا ج به شهرها و مناطق پراکنده شده‌اند و هر قومی دارای یک نوع علم و دانش و حکمت و بینش است و اقوال و فتاوایی بر آنان پیشی گرفته و بدان راضی و قانع گشته‌اند، اگر همه‌ی مردم را به سوی یک نظریه و یک فتوا برگردانی، در میان امت، فتنه ایجاد خواهد شد».

آری! آنان این‌گونه به اختلاف میان ائمه می‌نگریستند که آن یک اختلاف در قضایای فرعی است و هیچ‌گونه زیانی ندارد و بلکه ضروری است. امکان ندارد که در این‌گونه مسائل فرعی، امت اسلامی بر روی یک نظریه اتفاق نمایند و خود این اختلاف آراء از لطف و موهبت خداوند متعال نسبت به این امت است که حکم و قضایا و مسائل فرعی را بیان ننموده تا فرصتی برای اجتهاد و وسعت‌بخشی نسبت به تعدّد افهام باشد.

 پس تعدد مذاهب وگوناگونی آراء فقهاء و مجتهدان اسلامی و دلایل مورد استناد هرکدام از آنها، بیانگر این است که هریک از آنها از دریای بیکران شریعت، با صداقت و اخلاص جرعه‌ای برگرفته‌اند.

858 ـ (37) وعن عبدِ الله بن أبی أوْفى، قال: جاءَ رجلٌ إلى النبیِّ ج، فقال: إنی لا أستَطِیعُ أنْ آخُذَ مِنَ القرآن شیئاً، فَعَلِّمْنی ما یُجزئُنی. قال: «قُلْ سُبحانَ اللَّهِ، والحمد لِلَّهِ، ولا إلهَ إلاَّ اللَّهُ، واللَّهُ أکبرُ، ولا حَوْلَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللَّهِ». قال: یا رسولَ اللَّهِ! هذا لِلَّهِ؛ فماذا لی؟ قال: «قُلْ: اللَّهُمَّ ارحَمنِی، وعافِنی، واهْدِنی، وارزُقْنی» فقال هکذا بیدَیه وقَبَضَهُما. فقال رسولُ اللَّهِ: «أمَّا هذا فقد مَلأَ یَدیْه مِنَ الخَیرِ». رواه أبو داود. وانتهَتْ روایة النسائیِّ عندَ قوله: «إلاَّ باللَّهِ»([37]).

858- (37) عبدالله بن ابی اوفی س گوید: مردی به نزد پیامبر ج آمد و گفت: نمی‌توانم از قرآن چیزی را یاد بگیرم (یعنی: حفظ آیات قرآن برایم بسیار دشوار و سنگین است) از این‌رو چیزی یادم بدهید که برایم جای قرائت قرآن را در نماز بگیرد.

پیامبر ج فرمود: بگو: «سبحان الله» و«الحمد لله» و«لااله الا الله» و«الله اکبر» و«لا حول ولا قوة الا بالله». آن مرد گفت: ای رسول‌خدا ج این کلمات (تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر) همه از آن خداست (و بیانگر ستایش و حمد خدا و نشانگر پرتوی از وصف و شکوه و قدر ت و بزرگی اوست) پس برای خودم چیست؟ پیامبر ج فرمود: بگو: «اللهم ارحمنی وعافنی واهدنی وارزقنی»، «پرودگارا! بر من رحم کن و رزق و روزی‌ام ده و تندرستی و عافیت عطایم فرما و مرا به راه راست و درست رهنمون ساز».

(وقتی که آن مرد از جا برخاست تا برود) به دو دستانش اشاره کرد گویا که با آنها چیزی را گرفته، سپس آنها را جمع کرد. پیامبر ج فرمود: اما این مرد دو دست خویش را پر از خیر و برکت نمود.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و نسائی نیز تا «و لا حول ولا قوة الا بالله» روایت نموده است].

شرح: در این حدیث پیامبر ج بدان مرد دستور داد تا این کلمات «سبحان الله» و«الحمد لله»... را بجای قرائت قرآن در نماز بگوید، تا وقتی که بتواند قرآن را به قدر نیاز حفظ نماید، چون کسی که بتواند «سبحان الله» و «الحمد لله»... را حفظ نماید از قرآن هم می‌تواند به قدر نیاز از حفظ نماید.

بنابراین کسی که قطعاً چیزی از قرآن نمی‌داند و یا تازه به اسلام گرویده، اگر در همه‌ی حالات نماز«سبحان الله والحمد لله و...» بگوید فرض از ذمه‌اش اداء می‌گردد ولی باید برای آموختن قرآن و نماز، خوب زحمت بکشد و تلاش وکوشش نماید.

859 ـ (38) وعن ابنِ عبّاسٍ، [بما]: أنَّ النبیَّ ج کانَ إذا قرأ {سَبِّحِ اسمَ ربِّکَ الأَعْلى}؛ قال: «سُبحانَ ربِّیَ الأعْلى». رواه أحمدُ، وأبو داود([38]).

859- (38) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: هرگاه پیامبر ج این آیه «سبح اسم ربک الاعلی» را می‌خواند (بخاطر امتثال فرمان خدا) می‌فرمود:«سبحان ربی الاعلی» [ذات مقدس پروردگارم را از هر فعل و صفتی که لایق مقام و عظمتش نباشد پاک و منزه می‌دارم و از خیال و قیاس و گمان و وهم، دورتر و برتر می‌دانم و تسبیح و تقدیس می‌نمایم پرودگار والامقامم را].

[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کرده‌اند].

860 ـ (39) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ قرأ مِنکُم بِـ { والتِّینِ والزَّیتونِ }، فانتهى إلى: { ألَیْسَ اللَّهُ بأحکَمِ الحاکمینَ)؛ فَلیَقُلْ: بَلى، وأنا على ذلکَ منَ الشَّاهِدِینَ. ومنْ قرأ: { لا أقسِمُ بیومِ القِیامة } فانتهى إلى: { ألیسَ ذلک بقادر على أنْ یُحیِیَ الموتى }؛ فَلیَقُلْ: بلى. ومَنْ قَرأ (والمُرْسَلاتِ) فبلغَ: { فبِأیِّ حدیثٍ بعدَه یُؤْمِنونَ }؛ فلْیَقُلْ: آمَنَّا بِاللَّهِ». رواه أبو داود، والترمذیُّ إلى قوله: «وأنا على ذلکَ منَ الشَّاهِدِینَ»([39]).

860- 39 ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: چون یکی از شما سوره‌ی ﴿وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیۡتُونِ١ [التین: 1] را می‌خواند و به آخر آن، یعنی آیه‌ی ﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡکَمِ ٱلۡحَٰکِمِینَ٨ [التین: 8]. [آیا خداوند فرمانرواترین فرمانروایان و داورترین داوران نمی‌باشد؟ و احکام و فرمانش از همه، حکیمانه‌تر و متقن‌تر نیست]؟ برسد، باید در پاسخ بگوید:: «بلی وأنا علی ذلک من الشاهدین» [آری خداوند فرمانرواترین فروانرویان و داورترین داوران است. و من بر این امر گواهم].

 و هرکس از شما سوره‌ی ﴿لَآ أُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ١ [القیامة: 1]» را می‌خواند و به فرموده‌ی حق تعالی ﴿أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰ٤٠ [القیامة: 40] [آیا چنین خدایی نمی‌تواند مردگان را زنده گرداند] می‌رسد، باید بگوید: «بلی»، «آری پروردگار ما بر زنده‌کردن مردگان توانا است».

 و هرکس سوره‌ی «والمرسلات» را می‌خواند و به آیه‌ی «فبای حدیث بعده یؤمنون»، «اگر به این قرآن که دلایل صدق و نشانه‌های حقانیت آن در تمام آیات و تعبیراتش آشکار است، ایمان نیاورند، پس به کدام سخن دیگر غیر از قرآن ایمان می‌آورند»؟ می‌رسد، باید بگوید «امنا بالله»، «به خداوند ایمان آوردیم».

[این حدیث را ابوداود روایت نموده و ترمذی نیز تا عبارت «و أنا علی ذلک من الشاهدین» روایت کرده است].

861 ـ (40) وعن جابرٍ، قال: خرجَ رسولُ الله ج على أصحابِه، فَقَرأ علیهم سورةَ (الرَّحمنِ) من أوَّلِها إلى آخرِها، فَسَکَتُوا. فقالَ: «لقدْ قرأتُها على الجِنِّ لَیلَةَ الجِنِّ، فکانوا أحسنَ مَرْدُوداً مِنکُم، کنتُ کُلَّما أتیتُ على قولِه: { فَبِأیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکذِّبانِ }، قالوا: لا بِشَیْءٍ مِنْ نِعَمِکَ ربَّنا نُکَذِّبُ، فَلَکَ الحَمدُ». رواه الترمذیُّ وقال: هذا حدیثٌ غریبٌ([40]).

861- (40) جابر س گوید: رسول‌خدا ج به نزد یاران خویش رفت و سوره‌ی «الرحمن» را از اول تا آخر برای ایشان خواند و صحابه ج ساکت و خاموش بودند. پس آن حضرت ج فرمود: وقتی در شب دیدار با جنّ، این سوره را بر جنیان خواندم، آنان در واکنش خود از شما بهتر بودند، زیرا چنان بود که هرگاه من به آیه‌ی «فبایّ آلاء ربکما تکذبان» می‌رسیدم آنها در جواب می‌گفتند: «لا بشیء من نعمک ربّنا نکذّب، فلک الحمد»؛ «نه، ما چیزی از نعمت‌های پروردگارمان را تکذیب و انکار نمی‌کنیم، پروردگارا! حمد و ستایش از آن توست».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است].


فصل سوم

862 ـ (41) عن مُعاذِ بنِ عبداللَّهِ الجُهَنیِّ، قال: إنَّ رجلاً منْ جُهَینَةَ أخبرَه أنَّه سمعَ رسولَ اللَّهِ قرأ فی الصُّبحِ { إذا زُلزِلَت } فی الرَّکعَتینِ کِلْتَیهِما، فلا أدْرِی أَنَسِیَ أمْ قَرَأ ذلکَ عَمْداً. رواه أبو داود([41]).

862- (41) معاذبن عبدالله جُهنی س گوید: مردی از قبیله‌ی «جهینه» بدو خبر داد که وی شنیده که رسول‌خدا ج یک بار در نماز صبح، سوره‌ی «اذا زلزلت» را در هردو رکعت آن خوانده است (یعنی در هردو رکعت، یک سوره خواند). و آن شخص گفت: نمی‌دانم که آیا پیامبر ج فراموش کرد و یا به عمد در هردو رکعت، یک سوره را خواند (پس از این حدیث ثابت می‌شود که خواندن یک سوره در دو رکعت هم جایز است و به احتمال زیاد پیامبر ج به قصد این کار را کرد تا جواز این کار را نیز بیان دارد).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

863 ـ (42) وعن عُرْوةَ، قال: إنَّ أبابکرٍ الصِّدِّیقَ، س، صَلّى الصُّبْحَ، فقرأ فیهما بـ (سورةَ البقرة) فی الرکعتَینِ کِلتُیهِما. رواه مالکٌ([42]).

863- (42) عروةبن زبیر س گوید: ابوبکر صدیق س نماز صبح را گزارد و در هردو رکعت آن سوره‌ی «بقره» را خواند (یعنی سوره‌ی بقره را در هردو رکعت آن، تقسیم کرد و پاره‌ای از آن را در رکعت نخست، و پاره‌ی دیگر را در رکعت دوم خواند).

 [این حدیث را مالک روایت کرده است].

864 ـ (43) وعن الفرافصَةِ بن عُمَیرٍ الحَنفیِّ، قال: ما أَخَذْتُ سورةَ (یوسُف) إلاَّ منْ قِراءَةِ عُثمانَ بنِ عَفَّانَ إیاها فِی الصُّبحِ، مِنْ کِثرةِ ما کانَ یُرَدِّدُها لنا. رواه مالک([43]).

864- (43) «فرافصة بن عُمیر الحنفی» گوید: سوره‌ی «یوسف» را از قرائت عثمان بن عفان س در نماز صبح فراگرفتم، زیرا بسیار اتفاق می‌افتاد که ایشان این سوره را در نماز جماعت صبح برای ما تکرار می‌کرد.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

از این حدیث مشخص شد که تکرار یک سوره در نماز، اشکالی ندارد.

865 ـ (44) وعن [عبدِ الله بن] عامرِ بنِ ربیعةَ، قال: صَلَّینا وراءَ عُمرَ بنِ الخَطابِ الصُّبحَ، فقرأ فیهِما بسورة (یُوسُف) وسورةِ (الحجِّ) قَراءَةً بَطِیئةً، قِیلَ له: إذاً لَقَدْ کانَ یَقُومُ حِینَ یَطلُعُ الفجرُ. قال: أجَلْ. رواه مالک([44]).

865- (44) عبدالله بن عامربن ربیعه گوید: نماز صبح را پشت سر عمر بن خطاب س خواندیم، وی در هردو رکعت آن، سوره‌ی «یوسف» و سوره‌ی «حج» را به آرامی و آهستگی و کندی خواند.

به عبدالله بن عامر گفته شد: در این صورت حضرت عمر س متصل پس از طلوع فجر صادق، نماز صبح را شروع می‌نمود؟ (چرا که وقت صبح در صورتی گنجایش قرائت سوره‌ی یوسف و سوره‌ی حج ـ آن هم به صورت آهسته و کند ـ را دارد که نماز صبح را متصل بعد از طلوع فجر صادق شروع نماید)! عبدالله گفت: آری! عمر س متصل بعد از طلوع فجر صادق، نماز صبح را شروع می‌کرد و در آن این دو سوره را می‌خواند.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

البته احتمال دارد که در هر رکعت از نماز صبح، پاره‌ای از دو سوره را خوانده باشد و ممکن است که در هر رکعت از آن، سوره‌ها را کامل خوانده باشد.

866 ـ (45) وعن عَمرِو بنِ شُعَیبٍ، عنْ أبیه، عنْ جدِّه، قال: ما منَ المفصَّلِ سورةٌ صغیرَةٌ ولا کبیرَةٌ إلاَّ قدْ سَمِعتُ رسولَ اللَّهِ یَؤُمُّ بها النَّاسَ فی الصَّلاةِ المکتوبَة. رواه مالک([45]).

866- (45) عمرو بن شعیب از پدرش و او نیز از جدّش (عبدالله بن عمرو بن العاص) روایت می‌کند که گفت: از مفصّل (سوره‌های آخرین منزل قرآن، از «حجرات» تا «ناس») هیچ سوره‌ی کوچک و بزرگی وجود نداشت، مگر اینکه شنیدم که رسول‌خدا ج بدان، مردم را در نمازهای فرض، امامت می‌داد.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

867 ـ (46) وعن عبدِ الله بنِ عُتْبةَ بنِ مَسعودٍ، قال: قرأ رسولُ الله ج فی صلاةِ المغربِ بِـ (حم الدُّخان). رواه النِّسائیُّ مُرسَلاً([46]).

867- (46) عبدالله بن عتبة بن مسعود س گوید: رسول‌خدا ج در نماز مغرب سوره‌ی «حم الدخان» را خواند.

[این حدیث را نسائی بصورت مرسل روایت کرده است].


 



[1]- بخاری 2/236 ح 756، مسلم 1/295 ح (34-394)، ابوداود 1/514 ح 822 و ابوداود عبارت «و صاعداً» را نیز افزوده است، ترمذی 2/25 ح 247، نسایی 2/137 ح 910، ابن ماجه 1/273 ح 837، مسند احمد 5/314 و روایت «لـمن لم یقرأ بأُمّ القرآن فصاعداً» را مسلم در صحیحش 1/296 ح (27-394) نقل کرده است. دارمی نیز این حدیث را بدون واژه‌ی «فصاعداً» در سننش 1/312ح 1242 نقل کرده است.

[2]- مسلم 1/296 ح (38-395)، ابوداود 1/512 ح 821، ترمذی 5/184 ح 2953، نسایی 2/135 ح 909، و ابن ماجه نیز این حدیث را به اختصار در سننش 1/273ح 838 نقل نموده است.، موطا مالک کتاب الصلاة 1/84 ح 39، مسنداحمد 2/285.

[3]- بخاری 2/226 ح 743، مسلم 1/299 ح(50-399) و لفظ حدیث از بخاری است.، ابوداود 1/494ح 782، ترمذی 2/15 ح 246، نسایی 2/135 ح 907، ابن ماجه 1/267ح 813، دارمی 1/311 ح 1240، مسنداحمد 3/101.

[4]- بخاری 2/262 ح 780، مسلم 1/307 ح (72-410)، ابوداود 1/576 ح 936، ترمذی 2/30 ح 250، نسایی 2/144 ح 928، ابن ماجه 1/277 ح 851، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/87 ح 45 اما روایت «اذا قال الامام: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ این بزرگواران به نقل آن پرداخته‌اند: بخاری 2/266ح 871، مسلم نیز نظیر آن را در صحیحش 1/307 ح (76-410) نقل کرده است، ابوداود 1/575 ح 935، نسایی 2/144 ح 929، دارمی 1/314 ح 1246، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/87 ح 45 و روایت «اذا امنَّ القاری ...» را این بزرگواران روایت نموده‌اند: بخاری 18/200 ح 6402، نسایی 2/143 ح925، ابن ماجه 1/277 ح 852، دارمی 1/314ح 1245، مسنداحمد 2/449.

[5]- این حدیث را مسلم در پی حدیثی طولانی در صحیحش 1/303 ح (62-404) نقل کرده است، ابوداود 1/594 ح 972، نسایی 2/196ح 1064 دارمی 1/343 ح 1312، مسنداحمد 4/401.

[6]- مسلم این حدیث را فقط از قتاده در صحیحش 1/304ح (63-404) نقل کرده است و ابن ماجه نیز این حدیث را از ابوهریره در سننش 1/276ح 846 روایت نموده است.

[7]- بخاری 2/260 ح 776، مسلم 1/333ح (154-451) و لفظ حدیث از بخاری است.، نسایی 2/166 ح 978، مسنداحمد 4/383.

[8]- مسلم 1/334 ح (156-452) و ابوداود 1/505 ح 804، نسایی 1/237ح 475، مسنداحمد 3/2 نیز بین هر دو روایت جمع کرده‌اند و آن را نقل کرده‌اند و مسلم نیز در صحیحش 1/334 ح (156 452) و نسایی در سننش 1/237 ح 476 فقط به روایت حدیث دوم پرداخته‌اند.

[9]- مسلم 1/337ح (170-459)، ابوداود نیز این حدیث در پی روایتی طولانی در سننش 1/506ح 806 نقل کرده است، نسایی 2/166 ح 980 و مسلم در صحیحش 1/338 ح (171-460)، و احمد در مسندش 50/86 به روایت حدیث دوم پرداخته‌اند.

[10]- بخاری 2/248 ح 765، مسلم 1/338 ح (174-463) و لفظ حدیث از مسلم است.، ابوداود1/508ح 810، نسایی 2/169ح 987، دارمی 1/336 ح 1295، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/78 ح 23، مسنداحمد 4/84، ابن ماجه 1/272ح 832.

[11]- بخاری 2/246ح 763، مسلم 1/338 ح (173-462)، ابوداود 1/508 ح 810، نسایی 2/168 ح 985، دارمی 1/336 ح 1294، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/78 ح 24، مسنداحمد 6/340، ترمذی 2/112 ح 308، ابن ماجه 1/272 ح 8310.

[12]- بخاری 10/515 ح 6106، مسلم 1/339 ح (178-465)، ابوداود 1/500 ح 790، نسایی 1/172 ح 998، دارمی 1/337 ح 1296، ابن ماجه نیز به اختصار آن را در سننش 1/315 ح 986 روایت کرده است.

[13]- بخاری 2/251 ح 769، مسلم 1/339 ح (177-464)، ابن ماجه 1/273 ح 835، مسند احمد 4/291.

[14]- مسلم 1/337 ح (168-458)، مسنداحمد 5/91.

[15]- مسلم 1/336 ح (164-456)، ابوداود نیز این حدیث را بر خلاف روایت مسلم در سننش 1/511 ح 817 نقل کرده است.، دارمی 1/338 ح 1299، مسنداحمد 4/307، ابن ماجه 1/268 ح 817 خاطرنشان می‌شود که لفظ حدیث از مسلم است.

[16]- مسلم 1/336ح (163-455)، ابوداود 1/426ح 649، نسایی 2/176 ح 1007، ابن ماجه 1/269 ح 820، مسنداحمد 3/411، بخاری نیز این روایت را به صورت تعلیقی در باب «الجمع بین السورتین فی الرکعة» در «کتاب الاذان» 2/255 نقل کرده است.

[17]- بخاری 2/377ح 891، مسلم 2/599 ح (65-880)، ابوداود 1/648ح 1074، نسایی 2/159 ح 955، ابن ماجه 1/269 ح 823، دارمی 1/435 ح 1542.

[18]- مسلم 2/597 ح (61-877)، ابوداود 1/670ح 1124، ترمذی 2/397 ح 519، ابن ماجه 1/355 ح 1118.

[19]- مسلم 2/598 ح (62-878)، ابوداود 1/670ح 1122، ترمذی 2/413 ح 533، نسایی 3/112 ح 1424، دارمی 1/423 ح 1568، مالک نیز در مؤطا آن را نقل کرده است.

[20]- مسلم 2/607 ح (14-891)، ابوداود 1/683ح 1154، ترمذی 2/415ح 534، نسایی 3/183ح 1567، ابن ماجه نیز در سننش 1/408 ح 1282 و مالک در مؤطا کتاب العیدین 1/180 ح 8 نظیر این حدیث را نقل نموده است.

[21]- مسلم 1/502ح (98-726)، نسایی 2/155 ح 945، ابن ماجه 1/363 ح 1148.

[22]- مسلم 1/502 ح (100-727).

[23]- ترمذی 2/14 ح 245 و قال: لیس اسناده بذاک.

[24]- ترمذی 2/27 ح 248 و قال حدیث حسن، ابوداود 1/574 ح 932 و ابوداود به عوض «مدّ» واژه‌ی «رفع» را ذکر کرده است.، دارمی 1/315 ح 247، مسنداحمد 4/316 و نسایی نیز نظیر آن را در سنننش 2/122 ح 879 نقل نموده است.

[25]- ابوداود این حدیث را در پی روایتی طولانی در سننش 1/577 ح 937 نقل کرده است.

[26]- نسایی 2/170 ح 991.

[27]- مسنداحمد 4/149 و 150، ابوداود 2/152 ح 1462، نسایی نیز باختصار آن را در سننش 2/158 ح 953 روایت کرده است.

[28]- شرح السنة (اثر علامه بغوی) 3/81 و ابن حبان 3/158 ح 1838.

[29]- ابن ماجه 1/272 ح 833.

[30]- ترمذی 2/296 ح 431 و قال حدیث غریب لا نعرفه الا من حدیث عبدالله بن معدان عن عاصم.

[31]- ابن ماجه این روایت را از ابوهریره 1/363 ح 363 و از ابن عمر ح 1149 روایت کرده و عبارت «بعد المغرب» را ذکر نکرده است.

[32]- نسایی 2/167 ح 983، مسنداحمد 2/300 و نسایی نیز باختصار به روایت آن در سننش 1/270 ح 827 پرداخته است.

[33]- ابوداود 1/515ح823، ترمذی 2/116 ح 311 وقال: حدیث حسن، مسنداحمد 5/322 و نسایی نیز نظیر آن را در سننش 2/141 ح 920 روایت کرده است و ابوداود نیز روایت «مالی انازع ...» را در سننش 1/515 ح 824 نقل نموده است.

[34]- مسنداحمد 2/240، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/86 ح 24، ابوداود 1/516ح 826، ترمذی 1/118 ح 312، نسایی 2/140 ح 141، ابن ماجه نیز به معنی آن در سننش 1/276 ح 848 نقل کرده است.

[35]- مسنداحمد 4/344، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/80 ح29.

[36]- ابوداود 1/404 ح 604، نسایی 2/142 ح 922، ابن ماجه 1/376، مسنداحمد 2/420.

[37]- ابوداود1/521 ح 832، نسایی اول این حدیث را در سننش 2/143ح 924 روایت کرده است، مسنداحمد 4/353.

[38]- مسنداحمد 1/232،ابوداود 1/549 ح 883.

[39]- ابوداود 1/550 ح 887، ترمذی 5/413 ح 3347، مسنداحمد 1/249.

[40]- ترمذی 5/372 ح 3291 و قال: حدیث غریب لانعرفه الا من حدیث الولید بن مسلم عن زهیر بن محمد.

[41]- ابوداود 1/510 ح 816.

[42]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/82 ح 33.

[43]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/82 ح 35.

[44]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/82 ح 34.

[45]- ابوداود 1/510 ح 814.

[46]- نسایی 2/169 ح 988.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد