906 – (1) عن ابن عمر قال: کان رسول الله ج إذا قعد فی التَّشَهُّدِ وَضَعَ یَدَه الیُسرى عَلى رُکبَتِهِ الیُسرى وَوضعَ یَدَهُ الیُمنى عَلَى رُکبَتِهِ الیُمنى وعَقَدَ ثَلاثا وخمَسِین وأشارَ بِالسَّبّابَةِ([1]).
906- (1) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج وقتی برای تشهد مینشست، دست چپ خویش را روی زانوی چپش، و دست راستش را روی زانوی راستش قرار میداد (و انگشتان دست راستش را مشت میکرد) و گره 53 را تشکیل میداد و با انگشت سبابه (به طرف قبله) اشاره مینمود.
907 – (2) وفی روایة: کان إذا جلس فی الصلاة وضع یدیه على رُکبَتَیهِ ورفع أصبُعِهِ الیُمنى الَّتِی تَلِیَ الإبهامَ یَدعُو بِها وَیَدَهُ الیُسرى عَلى رُکبُتِهِ باسِطَها عَلیها. رواه مسلم([2]).
907- (2) و در روایتی دیگر آمده است: پیامبر ج وقتی در نماز (برای تشهد) مینشست، دو دستش را روی دو زانوی خویش قرار میداد(و تمام انگشتان دست راستش را مشت میکرد و میبست) و با انگشت سبابه اشاره میکرد، و دست چپش را روی زانویش قرار میداد وآن را بر روی زانو پهن میکرد (بدون اینکه با دست چپ اشاره کند).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
908 – (3) وعن عبد الله بن الزبیر قال: کان رسول الله ج إذا قعد یَدعُو، وَضَعَ یده الیُمنى عَلى فَخِذِهِ الیُمنى وَیَدَهُ الیُسرى عَلَى فَخِذِهِ الیُسرى وأشارَ بِأصبُعِهِ السَّبّابَةَ وَوَضَعَ إبهامَه عَلى أَصبُعِهِ الوُسطى ویُلقِمُ کَفَّهُ الیُسرى رُکبَتَه. رواه مسلم([3]).
908- (3) عبدالله بن زبیر س گوید: پیامبر ج وقتی برای خواندن تشهد مینشست، دست راستش را روی زانوی راستش، و دست چپش را روی زانوی چپش قرار میداد و با انگشت سبابه (رو به قبله) اشاره میکرد، حال آنکه انگشت ابهام خویش را بر سر انگشت میانی دست راست میگذاشت و زانوی چپش را داخل کف دست چپش قرار میداد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: بنا به حدیث «عبدالله بن عمر» و«عبدالله بن زبیر» و بسیاری دیگر از روایات صحابه ش، و بر اساس رأی و نظر جمهور علمای سلف و خلف که در این زمینه وجود دارد، همهی آنها بیانگر روشهای مختلف وگوناگونی برای اشارهکردن به انگشت سبابه است.
نزد احناف این روش ترجیح دارد که با انگشت ابهام و انگشت میانهی دست راست، حلقهای درست نموده و با انگشت سبابه، به طرف قبله اشاره کند، بدین صورت که هنگام گفتن «لا اله» انگشت را بلند کند و هنگام گفتن «الا الله» آن را پائین بگذارد و هنگام اشارهکردن، به آن نگاه کند و با قلب و جسم به یگانگی و توحید خدا اعتراف نماید، چرا که بفرمودهی پیامبر ج، این انگشت سبابه برای شیطان ازآهن (شمشیر) سختتر است. برخی گفتهاند: احادیث اشاره به انگشت سبابه، «مضطرب المتن» هستند، زیرا در بیان روشهای اشاره اختلاف شدیدی در میان روایات به چشم میخورد. از اینرو میتوانیم احادیث اشاره به سبابه را زیر سؤال ببریم. اما باید دانست که اختلاف روایاتی که در مورد کیفیت و چگونگی اشاره به انگشت سبابه در تشهد است، آن را «اضطراب» نمیتوان گفت: زیرا اضطراب وقتی گفته میشود که حدیث یکی باشد و در میان الفاظ و عبارات آن، چنان اختلافی باشد که امکان تطبیق را ندارد و در اینجا چنین نیست زیرا که این اختلاف در الفاظ یک حدیث نیست، بلکه اختلاف روایاتی است که از صحابه ش و راویان متعدد مروی است و با وجود اختلاف در این مطلب، تمام روایات برای امر مشترکاند که اشارهکردن با انگشت سبابه در تشهد، «سنت» و از رسولخدا ج ثابت است.
روشهای گوناگونی که در روایات آمده به اعتبار حالات و زمانهای مختلف است که گاهی پیامبر ج به یک روش اشاره میکرد وگاهی به گونهای دیگر، و این اختلاف را در اصطلاح محدثین «اضطراب» نمینامند و عمل بر تمام روشهایی که در احادیث و روایات آمده و (هر یک از ائمهی چهارگانه با صداقت واخلاص روشی را انتخاب نمودهاند). جایز است، اما راجح و بهتر در نزد احناف این است که انگشت ابهام و انگشت میانهی دست راست را به صورت حلقه درآورده و با انگشت سبابه اشاره نماید.
«عقد ثلاثة وخمسین»: در قدیمالایام نظر به اینکه علم حساب نزد عربها نبود با انگشتان دستانشان کار حساب را انجام میدادند و چون هر کدام از انگشتان سه گره، و انگشت ابهام، دو گره دارد آنها سه گره انگشت سبابه را با دو گره انگشت ابهام (که پنج گره میشود) پنجاه میدانستند(یعنی هر گرهای ده تا) و هر کدام از سه انگشت دیگر را یکی میشمردند که مجموع آنها پنجاه و سه میباشد.
909 – (4) وعن عبدالله بن مسعود قال: کُنّا إذا صَلَّینا مَع النَّبی ج قَلنا: السلام على الله قَبلَ عباده، أَلسَّلامُ على جِبریل، ألسَّلام على میکائیل، السلام على فلان وفلان. فَلَمَّا انصَرَفَ النَّبیُّ ج أقبَلَ عَلَینا بِوَجهِهِ قال: لا تقولوا: السلام على الله فإن الله هو السَّلام فإذا جلس أحدکم فی الصَّلاة فَلیَقُل: ألتَّحِیّاتُ لِلَّه والصَّلوات والطَّیباتُ، ألسَّلام علیک أَیُّهَا النَّبیُّ ورَحمَةُ الله وَبَرَکاتُه، ألسَّلام علینا وعلى عِبادِ الله الصّالِحِین، - فَإنه إذا قال ذلک أصابَ کُلَّ عَبدٍ صالِحٍ فِی السَّماء والأرض -أشهَدُ أن لا إله إلا الله وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا عَبده ورسوله. ثم لَیَتَخَیَّر مِن الدُّعاءِ أَعجَبُه إلیه فَیَدعُوه. (متفق علیه)([4]).
909- (4) عبدالله بن مسعود س گوید: هنگامی که ما به امامت و پیشنمازی پیامبر ج نماز میخواندیم، (و در عوض تشهد نماز به عوض «التحیات»)میگفتیم: «سلام بر خدا قبل از بندگانش، سلام بر جبرِِئیل، سلام بر میکائیل، سلام بر فلان».
چون پیامبر ج ازنمازش فارغ شد، رو به ما کرد و فرمود:«سلام بر خدا» نگویید چرا که براستی خداوند خود «سلام» است (که از هرعیب و نقص و شریک و انباز و ضعف وکوتاهی، و ناتوانی و ناشایستی، سالم است) پس هرگاه یکی از شما برای تشهد در نمازمینشیند، باید بگوید:«تمام درودها و سلامها وخیر و برکتها و پاکیها و خوبیها سزاوارخداست (و هر لفظی که بر سلام و ملک و بقاء دلالت کند فقط شایستهی خداوند متعال است و هر دعایی که با آن تعظیم خداوند متعال مقصود باشد، فقط لایق اوست)، درود و رحمت و برکت خدا بر شما ای رسولخدا، و درود و سلام بر ما و بر بندگان صالح و نیکوکارخدا». ـ وقتی نمازگزار نام بندگان صالح را میبرد، ثواب آن به تمام بندگان صالح و درستکار خدا که بر زمین وآسمان هستند، میرسد ـ «از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل گواهی میدهم که هیچ کسی جز ذات خدا، سزاوار پرستش نیست و صادقانه اعتراف میکنم که محمد ج بنده و فرستادهی خداست». سپس بعد از تمامشدن تشهد هر دعایی را که دوست دارد اختیار کند و با آن خدای ﻷ را بخواند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
910 – (5) وعن عبد الله بن عباس أنه قال: کان رسول الله ج یَعَلِّمُنا التَّشَهُّدَ کما یعلمنا السُّورَةَ مِنَ القُرآن فَکانَ یَقول: التَّحِیّاتُ المبارَکاتُ، ألصَّلَواتُ الطَّیِّباتُ لِلَّه، ألسَّلام عَلیکَ أیُّهَا النَِّبیُّ ورحمةُ الله وَبَرکاتُه ألسَّلامُ عَلینا وَعَلى عِبادِ الله الصّالِحِینَ أشهَدُ أن لا إله إلا الله وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا رسول الله. رواه مسلم ولم أجد فی الصحیحین ولا فی الجمع بین الصحیحین: سلام علیک وسلام علینا بغیر ألف ولام ولکن رواه صاحب الجامع عن الترمذی([5]).
910- (5) عبدالله بن عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج تشهد را به ما آموخت همانگونه که سورههای قرآن را به ما یاد میداد. وی میفرمود: «التحیات المبارکات الصلواة الطیبات لله السلام علیک ایها النبی ورحمةالله وبرکاته، السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین، اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمداً رسول الله».
«تمام درودها و سلامهای بابرکت و پاک و خوب و نیکو، سزاوار خداست، درود و رحمت و برکت خدا بر شما ای رسولخدا و درود و سلام بر ما و بر بندگان صالح و درستکار خدا، گواهی میدهم که هیچ معبود برحقی جز از خدا نیست و شهادت میدهم که محمد ج فرستادهی خداست».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است. نویسندهی «مشکاة» گوید: در صحیح بخاری و صحیح مسلم و کتاب «الجمع بین الصحیحین» (اثر علامه حمیدی) ندیدم که عبارات «السلام علیک ایها النبی» و «السلام علینا» بدون الف ولام: «سلام علیک» و «سلام علینا» روایت شده باشند. ولی نویسندهی «الجامع» ـ ابناثیرـ به نقل از ترمذی بدون الف و لام روایت کرده است]
شرح: «سلام» یکی از اسماء خداوند متعال است که هم به معنای سالم از هر عیب و نقص و هم به معنای «حافظ و نگهدارنده» آمده است. بنابراین «السلام علی الله» یعنی خدا از هر عیب و نقصی که بر مخلوق وارد میشود، پاک و منزه است.
«السلام علی جبرئیل»، «السلام علی میکائیل»، «السلام علیک ایها النبی» و السلام علینا» یعنی اینکه خداوند حافظ و نگهدارندهی جبرئیل ومیکائیل و... است».
برخی گفتهاند: تشهد در نمازها، یادگار و یادمانی از مکالمهی پیامبر ج با خداوند ﻷ در شب معراج است. چون پیامبر ج به بارگاه خدا رفت، از روی ادب و احترام و ارادت فرمود: «التحیات لله والصلوات والطیبات» خداوند بدو فرمود: «السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته» آن حضرت ج در پاسخ فرمود: «السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین» و درآخر به عنوان بیان پرتوی از وصف و شکوه پروردگار واعتراف به توحید و یگانگی او و رسالت و نبوت و بندگی خویش فرمود: «اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمداً عبده ورسوله».
به هر حال حدیث تشهد از بیست و چهار صحابه ش به الفاظ مختلف و روایات گوناگون، نقل شده است، ولی محدثین و صاحبنظران اسلامی و مجتهدان غیور و فقهای مجاهد و طلایهداران عرصهی روایت و درایت، صحیحترین روایات را در این زمینه (از نظر سند و روایت) تشهد ابن مسعود س میدانند و معتقدند که روایت ابن مسعود س از دیگر روایتها، صحیحتر و جامعتر و بهتر و درستتر است و تشهد ابن مسعود س عبارت است از:
«التحیات لله والصلوات والطیبات، السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته، السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین، اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمداً عبده ورسوله».
اگر چه دیگر روایات نیز صحیح هستند و میتوان از آنها نیز در خواندن تشهد استفاده نمود و خود مجتهدین و فقهاء عنوان کردهاند که اختیار ما درخواندن تشهد، فلان روایت است و اعتراضی نداریم بر کسی که تشهد به روایت دیگری بخواند مادامی که حدیث آن از نظر سند و روایت، صحیح و درست باشد.
911 – (6) وعن وائل بن حجر عن رسول الله ج قال: ثم جلس فَافتَرَشَ رِجلَهُ الیُسرى وَوَضَعَ یَدَهُ الیُسرى عَلى فَخِذِهِ الیُسرى، وَحَدَّ مِرفَقَهُ الیُمنى عَلَى فَخِذِهِ الیُمنى وَقَبَضَ ثِنتَینِ وَحَلَّقَ حَلقَةً ثُم رفع أصبُعَه فَرأیتُه یُحَرِّکُها یَدعُو بِها. رواه أبو داود والدارمی([6]).
911- (6) وائل بن حجر س گوید:... سپس پیامبر ج (سرش را از سجده بلند کرد و) پای چپش را پهن کرد (و با آرامش بر آن نشست و پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب کرد) و دست چپش را روی ران چپش قرار داد و به گونهای آرنج دست راستش را روی ران راستتش قرار داد که میان آن و پهلو فاصله انداخت و دو تا از انگشتان دست راستش (خنصر و بنصر) را جمع کرد و با دو انگشت ابهام و انگشت میانه، حلقهای را تشکیل داد، آنگاه انگشت سبابه را (برای اشاره بر توحید و یگانگی خدا) بلند کرد، و دیدم که پیامبر ج انگشت سبابه را حرکت میداد و بدان (بطرف قبله) اشاره به توحید و یگانگی خدا مینمود.
[این حدیث را ابوداود و دارمی روایت کردهاند].
912 – (7) وعن عبد الله بن الزبیر قال: کان النبی ج یُشِیرُ بِأصبُعِهِ إذا دَعا وَلا یُحَرِّکُها. رواه أبوداود والنسائی وزاد أبو داود: ولایُجاوِزُ بَصَرُه إشارَتَه([7]).
912- (7) عبدالله بن زبیر س گوید: پیامبر ج هرگاه در تشهد، توحید و یگانگی خدا را بیان مینمود (و«اشهد ان لا اله الا الله» میگفت) با انگشت سبابهی خویش اشاره به توحید و یگانگی خدا میکرد ولی انگشت خویش را نمیجنبانید.
[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند و ابوداود این عبارت را نیز افزوده است].
(پیامبر ج با انگشتش اشاره میکرد). و پیوسته بدان نگاه میکرد و چشم از آن بر نمیداشت.
شرح: به ظاهر میان دو حدیث بالا تضاد و منافات وجود دارد، چرا که در حدیث وائل بن حجر س (شماره 911) آمده که «رأیته یحرکها» [دیدم که پیامبر ج انگشتش را حرکت میداد]. و در حدیث عبدالله بن زبیر س وارد شده که «لا یحرکها» [انگشتش را نمیجنبانید].
البته در پاسخ میتوان گفت: در روایتهایی که در آن حرکتدادن انگشت سبابه وارد شده است، مراد از آن صرفاً بلندنمودن انگشت از جایش برای اشاره به توحید و یگانگی خدا میباشد، و در روایتهایی که در آن حرکتندادن انگشت آمده، مراد از آن، نفی تکرار حرکت انگشت است.
و از دو حدیث بالا میتوان چنین برداشت کرد که نمازگزار باید هنگام اشاره، انگشت خویش را نگاه کند و حرکتدادن مکرر انگشت درست نیست.
913 – (8) وعن أبی هریرة قال: إنَّ رجُلاً کان یَدعُو بِأصبُعَیهِ فقال رسول الله ج: أَحِّد أحِّد. رواه الترمذی والنسائی والبیهقی فی «الدعوات الکبیر»([8]).
913- (8) ابوهریره س گوید: مردی (در تشهد) با دو انگشت (سبابهی) خویش به توحید و یگانگی خدا اشاره میکرد، پیامبر بدو فرمود: با یک انگشت (آن هم انگشت سبّابهی دست راست) به توحید و یگانگی خدا اشاره کن (چرا که خدا وتر است یعنی در ذاتش تنهاست و غیر قابل تجزیه و تقسیم است و در صفاتش تنهاست و هیچ شبیه و مانند و شریک و نظیری برای او نیست و در افعالش تنها است و هیچ شریک و یاریدهندهای ندارد و تنهایی و وتر را دوست دارد).
[این حدیث را ترمذی، نسائی و بیهقی در «الدعوات الکبیر» روایت کردهاند].
914 – (9) وعن ابن عمر قال: نهى رسول الله ج أن یَجلِسَ الرَّجُل فِی الصَّلاةِ وهُوَ مُعتَمِدٌ على یده. رواه أحمد وأبو داود وفی روایة له: نَهى أن یَعْتَمِدَ الرَّجُلُ عَلى یدیه إذا نَهَضَ فِی الصَّلاة([9]).
914- (9) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج از اینکه شخص در نماز در حالی برای تشهد بنشیند که بر دستانش اعتماد و تکیه کننده است، نهی فرمود (یعنی نباید در تشهد نماز، دستانش را بر زمین گذارد و به آنها تکیه نماید).
[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کردهاند. و در روایتی دیگر از ابوداود نقل شده است:]
«پیامبر ج نهی فرمود از اینکه شخص نمازگزار، هنگام بلندشدن از سجده، بر دستانش اعتماد و تکیه کند».
915 – (10) وعن عبد الله بن مسعود قال: کان النبیُّ ج فی الرَّکعتینِ الأولَیَینِ کَأنَّه عَلى الرَّضفِ حَتّى یَقُومَ. رواه الترمذی وأبوداود والنسائی([10]).
915- (10) عبدالله بن مسعود س گوید: پیامبر ج در دو رکعت اول نماز (یعنی در قعدهی اول نماز) چنان عجله و شتاب میکرد گویا که بر روی سنگهای تافته و داغ نشسته است تا اینکه به سوی رکعت سوم بلند میشد. (از این حدیث معلوم میشود که پیامبر ج در قعدهی اول فقط «تشهد» را میخواند و سریع بلند میشد).
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسائی روایت کردهاند.].
916 – (11) عن جابر قال: کان رسول الله ج یُعَلِّمُنا التَّشَهُّدَ کما یعلمنا السُّورَةَ مِن القرآن: بسم الله، وبالله، ألتحیات لله والصلوات والطیبات السَّلام علیک أیُّها النبیُّ ورحمة الله وبرکاته ألسَّلام علینا وعلى عباد الله الصّالحین أشهَدُ أن لا إله إلا الله وأشهد أنَّ مُحَمّدٌا عبده ورَسُولُه أسألُ اللهَ الجَنَّة وأعوذُ بِاللهِ مِنَ النَّارِ. رواه النسائی([11]).
916- (11) جابر س گوید: پیامبر ج تشهد را به ما یاد میداد همانگونه که سورهای از قرآن را به ما میآموخت: «بسم الله وبالله التحیات لله والصلوات والطیبات السلام علیک أیها النبی ورحمة الله وبرکاته السلام علینا وعلى عباد الله الصالحین أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا عبده ورسوله أسأل الله الجنة وأعوذ بالله من النار».
«به نام خدا شروع میکنم، و با صداقت و اخلاص میگویم که تمام درودها و سلامها وخیر و برکتها و خوبیها و پاکیها سزاوار خداست. درود و رحمت و برکت خدا بر شما ای رسولخدا و درود و سلام بر ما و بر بندگان صالح و درستکار خدا. گواهی میدهم که هیچ کس جز خدا سزاوار پرستش نیست و صادقانه اعتراف میکنم که محمد ج بنده و فرستادهی خداست. از خدا بهشت را میخواهم و به خدا پناه میبرم از آتش سوزان دوزخ».
[این حدیث را نسائی روایت کرده است].
917 – (12) وعن نافع قال: کان عبد الله بن عمر إذا جلس فی الصَّلاةِ وضع یدیه على رُکبَتَیهِ وأشارَ بِأصبُعِهِ وأتبَعَها بَصَرُه ثُمَّ قال: قال رسول الله ج: لَهِیَ أشَدُّ عَلَى الشَّیطانِ مِنَ الحَدِید. یعنی السَبّابَةَ. رواه أحمد([12]).
917- (12) نافع س گوید: عبدالله بن عمرـ ب ـ وقتی در نماز (برای تشهد) مینشست، دو دستش را روی دو زانویش قرار میداد و با انگشت سبابهاش (به توحید و یگانگی خدا) اشاره میکرد و به آن نگاه میکرد. سپس گفت: پیامبر ج فرمود:(حرکت) این انگشت سبابه برای شیطان از آهن (شمشیر و غیره) سختتر و دشوارتر است. (چرا که نیروی توحید و یگانگی خدا از نیروی آهن و شمشیر و چیزهای تیز و برنده، بیشتر است. و فردی که در نماز به سوی توحید و یگانگی خدا اشاره میکند، او شیطان را از افتادن خویش در منجلاب کفر و زندقه، شرک و چندگانهپرستی، نفاق و دورنگی، الحاد و بیبندوباری، فلاکت و بدبختی و شقاوت وگمراهی مأیوس و ناامید مینماید و شیطان نیز خوب میداند که تأثیری که در اعتقاد داشتن به توحید و یگانگی خداست در آهن و چیزهای تیز و برنده نیست).
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
918 - (13) وعن ابن مسعود کان یقول: مِنَ السُّنَّةِ إخفاءُ التَّشَهُّدِ. رواه أبو داود والترمذی وقال: هذا حدیث حسن غریب([13]).
918- (13) عبدالله بن مسعود س گوید: آهسته خواندن تشهد (التحیات) از سنت است.
[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند و ترمذی گفته: حدیثی حسن و غریب است].
شرح: مذهب جمهور محدثین و صاحبنظران فقهی این است که هرگاه یکی از صحابه ش بگوید: «من السنة کذا» [فلان چیز از سنت است] یا «السنة کذا» [سنت این است]، این سخن صحابی س در حکم حدیث مرفوع و در حکم این است که گفته باشد: «قال رسول الله ج....»
و از این حدیث دانسته شد که سنت، همان آهسته خواندن «التحیات» است، نه بلند خواندن آن.
[1]- مسلم 1/408 ح (115- 580).
[2]- مسلم 1/408 ح (114- 580).
[3]- مسلم 1/408 ح (113- 579).
[4]- بخاری 2/311 ح 831، مسلم 1/301 ح (55-402)، ابوداود 1/591 ح 968، نسایی 2/240 ح 1168، ابن ماجه 1/290 ح 899، دارمی 1/355 ح 1340، مسنداحمد 1/376.
[5]- مسلم 1/302 ح (60-403)، ابوداود 1/596 ح 974، ترمذی 2/83 ح 290.
[6]- مسنداحمد 4/318، دارمی 1/362 ح 1357، ابوداود 1/587 ح 957، نسایی 3/37 ح 1268.
[7]- ابوداود 1/604 ح 990، نسایی 3/39 ح 1275.
[8]- ترمذی 5/520 ح 3557، نسایی 3/38ح 1271، مسنداحمد 2/520.
[9]- ابوداود 1/604 ح 992، مسنداحمد 2/147 و روایت دوم را ابوداود در سننش 1/605 پس از حدیث شماره 992 نقل کرده است.
[10]- مسنداحمد 1/386، ابوداود 1/606 ح 995، ترمذی 2/202 ح 366، نسایی 2/243 ح 1176.
[11]- نسایی 2/243 ح 1175.
[12]- مسنداحمد 2/119.
[13]- ابوداود 1/602 ح 986، ترمذی 2/84 ح 291.