اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کسی‌که یک نماز را دوبار می‌خواند


فصل اول

1150 - [1] (مُتَّفق عَلَیهِ)

عَنْ جَابِرٍ قَالَ: کَانَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ یُصَلِّی مَعَ النَّبِیِّ ج ثُمَّ یَأْتِی قومه فَیصَلی بهم([1]).

1150- (1) جابر(بن عبدالله) س گوید: معاذ بن جبل س همراه با پیامبر ج نماز می‌خواند؛ سپس به سوی قومش برمی‌گشت و همان نماز را برای آنان، امامت می‌کرد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: این حدیث به طور کامل، چنین است: «عن جابر بن عبدالله س: انّ معاذ بن جبل س کان یُصلّی مع النبی ج ثم یرجع فیؤمّ قومه، فصلّی العشاء فقرأ بالبقرة فانصرف رجل، فکانّ معاذاً تناول منه، فبلغ النبیّ ج فقال: «فتّان، فتّان، فتّان». ثلاث مرار او قال: «فاتناً، فاتناً، فاتناً» وامره بسورتین من اوسط المفصّل» (بخاری ح 701)؛ «جابر بن عبدالله س گوید: معاذ بن جبل س معمولاً نماز عشاء را پشت سر رسول خدا ج ادا می‌کرد و بعد به مسجد محله‌ی خود، می‌رفت و برای مردم قبیله‌ی خود، امامت می‌کرد؛ در یکی از شب‌ها، سوره‌ی بقره را در نماز عشاء قرائت نمود. نماز آن قدر طولانی شد که یکی از مقتدیان نماز را ترک کرد و رفت. معاذ س به او ناسزا گفت. هنگامی که خبر به گوش آن حضرت ج رسید، خطاب به معاذ س فرمود: «مگر تو فتنه‌گر هستی و می‌خواهی مردم را در فتنه بیندازی»؟ و این جمله را سه بار تکرار فرمود. آن‌گاه به او توصیه کرد که دو سوره‌ی متوسط از سوره‌های مفصل (از سوره‌ی حجرات تا آخر قرآن) را انتخاب کند و بخواند».

امام شافعی از این حدیث بر جواز اقتدای فرض‌گزار (مُفترض) بر نفل‌گزار (مُتنفل) استدلال می‌کند؛ زیرا بر اساس حدیث معاذ س، وی پس از آن که نماز عشاء را همراه با پیامبر ج می‌گزارد، به محله‌ی خویش برمی‌گشت و در آنجا مردم را نماز می‌داد؛ بدین ترتیب که خود معاذ س نیت نفل را می‌کرد و مقتدیان، فرض عشاء را نیت می‌کردند.

امام ابوحنیفه، امام مالک و جمهور صاحب‌نظران فقهی، اقتدای فرض‌گزار بر نفل‌گزار را جایز نمی‌دانند؛ و از امام احمد، در قول در این باره نقل گردیده است؛ یکی، مطابق با دیدگاه جمهور و دیگری، موافق با نظریه‌ی امام شافعی.

و دلایل جمهور، عبارتند از:

ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «الامام ضامنٌ والمؤذن مؤتمنٌ» (ترمذی). ترجمه‌ی این حدیث پیشتر گذشت.

پیامبر ج می‌فرمایند: «انّما جُعل الامام لیؤتمّ به...» (بخاری و مسلم)؛ «جز این نیست که امام، برای این است تا بدو اقتدا شود...» و اگر نیت امام و مقتدی، با یکدیگر فرق داشته باشد، اقتدا و ائتمام صورت نمی‌گیرد.

از سلیمان، برده‌ی آزاد شده‌ی میمونه روایت است که گفت: «رأیتُ ابن عمر جالساً علی البلاط والناس یصلون. قلتُ: یا ابا عبدالرحمن! مالک لا تصلّی؟ قال: انّی قد صلّیتُ، انی سمعتُ رسول خدا ج یقول: «لاتعاد الصلاة فی یوم مرّتین» (نسایی)؛ «ابن عمر س را دیدم که در محلی به نام «بلاط» نشسته بود و مردم نیز در حال گزاردن نماز بودند. بدو گفتم: ای ابوعبدالرحمن! چرا نماز نمی‌گزاری؟ گفت: من نماز خویش را گزارده‌ام و از پیامبر ج نیز شنیده‌ام که فرمودند: «یک نماز در روز، دوبار خوانده نمی‌شود».

و در باره‌ی واقعه‌ی معاذ س، حنفی‌ها و مالکی‌ها، توجیهات مختلفی بیان داشته‌‌اند که برخی از آن‌ها، عبارتند از:

امکان دارد که معاذ س به نیت نفل به پیامبر ج اقتدا کرده باشد؛ آن‌گاه برای قوم خود، فرض عشاء را امامت نموده باشد. اما حدیث بیهقی (ج 3 ص 86 باب الفریضة خلف من یصلّی النافلة) و دارقطنی (باب ذکر صلاة المفترض خلف المتنفل شماره 1) این توجیه را برنمی‌تابد؛ زیرا در آخر آن آمده است: «هی له تطوع ولهم فریضة»؛ «نماز برای معاذ س، نفل و برای مقتدیان فرض بود». ولی در پاسخ این حدیث گفته‌اند که این عبارت (هی له تطوع..). را فقط ابن جریج نقل کرده است. و امام احمد بن حنبل نیز درباره‌ی این عبارت گفته است: «اخشی ان لا تکون محفوظة»؛ «بیم آن دارم که این عبارت، محفوظ نباشد». و اگر فرض را بر آن بگذاریم که این جمله، صحیح باشد، باز هم دلیل و حجت نمی‌باشد، زیرا گمان راوی است.

اگر به فرض، ثابت شود که معاذ س، در اقتدا به پیامبر ج، نیت فرض عشاء را داشته است، باز هم تأییدی از پیامبر ج بر عمل او نشده است؛ بلکه خلاف آن از پیامبر ج ثابت است. در مسند احمد بن حنبل، روایتی بدین نحو وجود دارد که شخصی از قبیله‌ی معاذ س به نزد پیامبر آمد و از معاذ س شکایت کرد که وی برای نماز، دیر می‌آید و نماز را هم طولانی می‌گرداند؛ پیامبر ج خطاب به معاذ س فرمود: «یا معاذ بن جبل! لاتکن فتّاناً؛ اما ان تصلّی معی وامّا ان تخفّ علی قومک»؛ «ای معاذ بن جبل! فتنه‌گر مباش. یا با من نماز بگزار و یا نماز را بر قومت، سبک و مختصر بگردان».

واقعه‌ی معاذ بن جبل س، مربوط به زمانی است که یک نماز در روز را دوبار خواندن، جایز بوده است، که بعدها این حکم به وسیله‌ی حدیث عبدالله بن عمر س منسوخ گردید؛ آنجا که گفت: از پیامبر ج شنیدم که فرمودند: «لا تصلّی صلاة مکتوبة فی یوم مرّتین» (نسایی و دارقطنی)؛ «یک نماز در روز، دوبار خوانده نمی‌شود».

علامه انور شاه کشمیری در توجیه واقعه‌ی معاذ س گوید: معاذ بن جبل س همراه با پیامبر ج نماز عشاء را نمی‌خواند؛ بلکه نماز مغرب را با آن حضرت ج می‌خواند و نماز عشاء را در مسجد قبیله‌ی خویش برای مردم، امامت می‌نمود.

از این رو، در حدیث معاذ س، بحث اقتدای فرض‌گزار به نفل‌گزار مطرح نیست؛ به دلیل این که در حدیث معاذ س، به صراحت بیان شده است که معاذ س نماز مغرب را با پیامبر ج می‌خواند: «انّ معاذ بن جبل کان یصلّی مع رسول الله ج المغرب ثم یرجع الی قومه فیؤمّهم».

بر این توجیه، انتقادهایی وارد شده است و آن این که: اگر معاذ س نماز مغرب را با پیامبر ج می‌خوانده است، پس چرا مقتدیانش از تأخیر و دیرآمدن وی به نزد پیامبر ج شکایت بردند؟

در پاسخ بدین انتقاد، چنین گفته شده است که: از برخی روایات، ثابت شده است که معاذ س بعد از مغرب، فوراً حرکت نمی‌کرد، بلکه اندکی از مجالست با آن حضرت ج بهره می‌برد و آن‌گاه به طرف محله‌ی خویش حرکت می‌کرد؛ و به همین دلیل، به اول وقت عشاء، به مسجد محله‌ی خویش نمی‌رسید.

انتقاد دوم بر توجیه چهارم، این است که در روایتی این الفاظ وجود دارد: «ثم یرجع الی قومه فیصلّی بهم تلک الصلاة»؛ «یعنی معاذ بن جبل س، نماز عشاء را همراه پیامبر ج می‌خواند و همان نماز را برای قوم خویش، امامت می‌کرد».

در پاسخ بدین انتقاد، چنین گفته شده است: عموماً معاذ س، نماز مغرب را با پیامبر ج می‌خواند و نماز عشاء را برای قوم خود، امامت می‌کرد؛ البته امکان دارد که یک روز نماز عشاء را همراه پیامبر ج خوانده باشد؛ و حدیث نیز فقط واقعه‌ی همان یک روز را بیان کرده باشد.

اما ظاهر حدیث، این توجیه را برنمی‌تابد؛ زیرا در حدیث چنین وارد شده است: «انّ معاذ بن جبل، کان یصلّی مع رسول الله ج عشاء الاخرة ثم یرجع...»؛ از این رو با صیغه‌ی «کان» - که بر استمرار دلالت می‌کند - یکبار اتفاق افتادن این واقعه رد می‌شود؛ و همچنین با عبارت «عشاء الاخرة» توجیه کسانی که روایات عشاء را به «عشاء اولی» (مغرب) تعبیر می‌کنند و واقعه‌ی معاذ را به نماز مغرب ربط می‌دهند، رد می‌شود.

به هر حال، حضرت معاذ س نماز عشاء را دوبار می‌خواند: یک مرتبه در مسجد نبوی پشت سر پیامبر ج و مرتبه‌ی دوم: در مسجد قوم و قبیله‌ی خویش. امام شافعی/، معتقد است که معاذ س، نمازی را که در مسجد نبوی پشت سر پیامبر ج می‌خواند، نماز فرض و نمازی را که در مسجد قبیله و قوم خود می‌خواند، نماز نفل بود؛ از این رو، امام شافعی، بر این باور است: کسی که نماز فرض را خوانده است، می‌تواند همان نماز را به نیت نفل به کسانی که آن نماز فرض را نخوانده‌اند، امامت دهد؛ یعنی اقتدای فرض‌گزار به نفل‌گزار جایز است.

ولی امام ابوحنیفه و امام مالک بر این باورند که خواندن نماز فرض، پشت سر امامی که نماز نفل می‌خواند، جایز نیست و آن‌ها به حدیث عبدالله بن عمر س استدلال می‌کنند که گفت: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمودند: «یک نماز در روز، دو بار خوانده نمی‌شود».

و نیز می‌گویند: معاذ س به نیت نماز نفل برای بهره‌مندی از شرکت در نماز جماعت و استفاده کردن از برکات آن و به قصد آموختن از پیامبر ج نماز را با ایشان می‌خواند و سپس به سوی قوم و مردم محله‌اش برمی‌گشت و امامت نماز را بر آنان به نیت فرض، انجام می‌داد.

به هر حال، اختلاف ائمه‌ی مذاهب، به این دلیل است که منبع و مصدر دین که خداوند متعال برای بندگان تشریع نموده، عبارت از نصوص دینی است و لاجرم مردم در فهم نصوص، اختلاف دارند و این یک امر طبیعی در زندگی بشری است که بعضی متمسک به ظواهر لفظ می‌شوند و بعضی روح مقاصد نصوص را در نظر می‌گیرند، لذا واگذاردن مردم به اجتهاد خودشان از جمله عوامل و اسباب اختلاف می‌باشد.

گاهی خود لغتِ نصوص، عامل اختلاف میان فقیهان به شمار آمده است مانند: واژه‌ی «قُرء» در آیه‌ی «والـمطلقات یتربصن بانفسهنّ ثلاثة قروء» وگاهی اسباب اختلاف فقهاء این است که بعضی الفاظ، احتمال معنای حقیقی و مجازی را در بردارد، لذا بعضی متمسک به معنای حقیقی آن هستند و بعضی به معنای مجازی آن.

یکی دیگر از اسباب اختلاف فقهاء در رابطه با اطمینان و عدم اطمینان نسبت به روایت است که یکی به این راوی «وثوق واعتماد» دارد و روایت او را می‌پذیرد و دیگری به آن اطمینان و اعتماد ندارد و روایتش را مبنای عمل قرار نمی‌دهد یا اینکه بعضی در پذیرفتن حدیثی بویژه در امور مبتلابه و عمومی، قایل به شرایطی هستند و بعضی آن شرایط را منظور نکرده‌اند.

یکی دیگر از موارد اختلاف فقهاء در ارتباط با اعتبار و عدم اعتبار دلایل شرعی و اسلامی است برای مثال: نظر امام مالک بر این است که عمل اهل مدینه در مسائلی چون عبادات به عنوان دلیل فقهی، مقدم بر خبر واحد است.

یکی دیگر از اسباب اختلاف این است که برخی از علماء حدیث ضعیف ـ که بعدها به حدیث «حسن» نام گذاری شد ـ را بر قیاس مقدم می‌دارند و برخی بر عکس، بعضی حدیث مرسل را بطور کلی قبول دارند و بعضی آن را به طور کلی مردود می‌شمارند و بعضی با شرایطی آن را می‌پذیرند و بعضی به طور مطلق، شریعت امت‌های قبل از اسلام را می‌پذیرند و بدان اعتبار می‌نمایند و بعضی بدان اعتبار نمی‌دهند بعضی قول صحابه> را به عنوان یکی از ادله می‌دانند و بدان استدلال می‌کنند و بعضی آن را به عنوان ادله‌ی شرعی نمی‌پذیرند و بدان اجتجاج نمی‌کنند.

بعضی «مصالح مرسله» را به عنوان یکی از ادله‌ی شریعت می‌پذیرند و بعضی آن را نمی‌پذیرند برخی از فقهاء اعتقاد دارند که نقل حدیث ضعیف از طرق متعدد، موجب تقویت روایت است در صورتی که دیگران چنین اصلی را قبول ندارند زمانی هم هست که حدیث راجع به مسئله‌ای عمومی و همیشگی در عالم تشریع صحبت می‌کند اما در دلالت حدیث بر معنای مراد، اختلاف روی می‌دهد. مثلاً: اگر حدیث شامل بر صیغه‌ی امر یا نهی باشد می‌توان سؤال کرد که آیا این امر بیانگر وجوب است یا استحباب و یا ارشاد؟ آیا صیغه‌ی نهی در حدیث گویای حرمت است یا کراهت؟ اگر دال بر کراهت باشد این کراهت از چه نوعی است؟ تحریمی یا تنزیهی؟

گاهی اختلاف در رابطه با دلالت امر و نهی، عام و خاص، مطلق و مقید، منطوق و مفهوم و غیر این‌ها که در علم اصول فقه به تفصیل بیان شده است می‌باشد.

و بالاخره گاهی علت اختلاف رأی فقها و مجتهدین به توثیق و تضعیف راویان حدیث بر می‌گردد که یکی راوی خاصی را مؤثق می‌شمارد و دیگری همان را نامؤثق معرفی می‌کند.

بنابراین اختلاف در مسائل فرعی، یک ضرورت، رحمت، وسعت و ثروت گرانبهایی است، چنانچه وقتی خلیفه منصور، خواست که تمام مردم ممالک اسلامی از کتاب مؤطای امام مالک پیروی کنند و کتاب وی را به عنوان کتاب مرجع برای همه‌ی افراد موجود در ممالک اسلامی معرفی نماید، امام مالک با فقاهت و ورع خویش به منصور گفت:

«امیرالمؤنین! چنین کاری نکن که اصحاب رسول‌خدا ج به شهرها و مناطق پراکنده شده‌اند و هر قومی دارای یک نوع علم و دانش و حکمت و بینش است و اقوال و فتاوایی بر آنان پیشی گرفته و بدان راضی و قانع گشته‌اند، اگر همه‌ی مردم را به سوی یک نظریه و یک فتوا برگردانی، در میان امت، فتنه ایجاد خواهد شد».

آری! آنان این‌گونه به اختلاف میان ائمه می‌نگریستند که آن یک اختلاف در قضایای فرعی است و هیچ‌گونه زیانی ندارد و بلکه ضروری است. امکان ندارد که در این‌گونه مسائل فرعی، امت اسلامی بر روی یک نظریه اتفاق نمایند و خود این اختلاف آراء از لطف و موهبت خداوند متعال نسبت به این امت است که حکم و قضایا و مسائل فرعی را بیان ننموده تا فرصتی برای اجتهاد و وسعت‌بخشی نسبت به تعدّد افهام باشد.

پس تعدد مذاهب وگوناگونی آراء فقهاء و مجتهدان اسلامی و دلایل مورد استناد هرکدام از آنها، بیانگر این است که هریک از آنها از دریای بیکران شریعت، با صداقت و اخلاص جرعه‌ای برگرفته‌اند.

1151 - [2] (صَحِیح)

وَعَنْهُ قَالَ: کَانَ مُعَاذٌ یُصَلِّی مَعَ النَّبِیِّ ج الْعِشَاءَ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى قَوْمِهِ فَیُصَلِّی بِهِمُ الْعِشَاءَ وَهِیَ لَهُ نَافِلَة. أخرجه الشَّافِعِی فِی مُسْنده والطَّحَاوِی وَالدَّارَقُطْنِیّ وَالْبَیْهَقِیّ([2]).

1151- (2) جابر بن عبدالله س گوید: معاذ بن جبل س همراه با پیامبر ج نماز عشاء را با جماعت می‌خواند؛‌ سپس به سوی قومش برمی‌گشت و همان نماز عشاء را برای آنان، امامت می‌کرد؛ و این در حالی بود که این کار برایش نفل به شمار می‌آمد.

[این حدیث را شافعی در مسندش و طحاوی، دارقطنی و بیهقی روایت کرده‌اند]

شرح: «کان معاذ یصلّی مع النبی ج العشاء»: در برخی از احادیث، به جای نماز عشاء، نماز «مغرب» روایت شده است؛ مثل حدیث ترمذی که چنین روایت کرده است: «عن جابر بن عبدالله: انّ معاذ بن جبل س کان یصلّی مع رسول الله ج الـمغرب ثم یرجع الی قومه فیؤمّهم»؛ «جابر بن عبدالله س گوید: معاذ بن جبل س با پیامبر ج نماز مغرب را می‌گزارد؛ آن گاه به سوی قومش برمی‌گشت و برای آنان، امامت می‌کرد». اما در بیشتر روایات به جای «مغرب»، نماز «عشاء» ذکر شده است؛ به عنوان مثال: عمرو بن دینار،‌ ابوالزبیر و عبیدالله بن مقسم از جابر بن عبدالله س، حدیث «نماز عشاء» را روایت کرده‌اند (سنن کبری، بیهقی، ج 3، ص116).

برخی از محدثان، روایت «نماز مغرب» را تفرّد «محارب بن دینار» گفته‌اند؛ اما «محارب» در این روایت، مُتفرّد نیست و دارای تعدادی متابع می‌باشد؛ و قول بهتر این است که گفته شود که روایات، بیانگر واقعه‌های متعددی است.

«وهی»: ‌این ضمیر «هی» احتمال دارد به دو چیز برگردد:

نمازی که دو مرتبه با جماعت به صورت فرض و نفل گزارده شود؛ یعنی این که معاذ بن جبل س نماز را دو مرتبه با جماعت، به صورت فرض و نفل می‌گزارد، این برایش نفل به شمار می‌آمد و از این رهگذر، پاداش فراوانی را فراچنگ می‌آورد.

یا نماز اولی که همراه با پیامبر ج گزارده بود، برایش نفل به حساب می‌آمد.

«رواه»: مصنّف بیان نکرده است که این حدیث را چه کسی از صاحب نظران عرصه‌ی حدیث، روایت کرده است؛ و این خود بیانگر آن است که وی، این حدیث را در صحیح بخاری و صحیح مسلم، ندیده است.


فصل دوم

1152 - [3] (صَحِیح)

عَن یزِید بن الْأسود قَالَ: شَهِدْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج حَجَّتَهُ فَصَلَّیْتُ مَعَهُ صَلَاةَ الصُّبْحِ فِی مَسْجِدِ الْـخَیْفِ فَلَمَّا قَضَى صَلَاتَهُ وَانْحَرَفَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلَیْنِ فِی آخِرِ الْقَوْمِ لَمْ یُصَلِّیَا مَعَهُ قَالَ: «عَلَیَّ بِهِمَا» فَجِیءَ بِهِمَا تُرْعَدُ فَرَائِصُهُمَا فَقَالَ: «مَا مَنَعَکُمَا أَنْ تُصَلِّیَا مَعَنَا؟». فَقَالَا: یَا رَسُولَ الـلّٰهِ إِنَّا کُنَّا قَدْ صَلَّیْنَا فِی رِحَالِنَا. قَالَ: «فَلَا تَفْعَلَا إِذَا صَلَّیْتُمَا فِی رِحَالِکُمَا ثُمَّ أَتَیْتُمَا مَسْجِدَ جَمَاعَةٍ فَصَلِّیَا مَعَهُمْ فَإِنَّهَا لَکُمَا نَافِلَةٌ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیُّ([3]).

1152- (3) یزید بن اسود س گوید: همراه با پیامبر ج در حجّ فرض ایشان (یعنی در حجّة الوداع) حضور داشتم و با ایشان، نماز صبح را در مسجد «خَیف» خواندم؛ و چون آن حضرت ج نماز خویش را به پایان رساندند و از آن منصرف شدند، ناگاه دو مرد را دیدند که در پایان (صفِ) مردم نشسته‌اند و با آن حضرت ج نماز نگزارده‌اند.

پیامبر ج فرمودند: «آن دو را به نزدم فرا خوانید». آن گاه، آن دو را در حالی پیش پیامبر ج آوردند که گوشت‌ها و عضله‌های میان پهلو و سینه‌هایشان می‌لرزید.

آن حضرت ج به آن دو فرمودند: «چرا با ما نماز نخواندید؟» گفتند: ما در منزلمان نماز خوانده بودیم. پیامبر ج فرمودند: «در آینده، این کار را تکرار مکنید؛ پس هرگاه نمازتان را در منزل خویش خواندید؛ سپس به مسجدی آمدید که در آن، نماز جماعت برگزار می‌شد، پس با آن‌ها دوباره نماز بخوانید؛ زیرا آن (نماز اولی یا دومی) برایتان نفل به شمار می‌آید».

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسایی روایت کرده‌اند].

شرح: «حجّته»: حجّ فرض پیامبر ج؛ مراد «حجّة الوداع» است.

«حجّة الوداع»: کار دعوت و ابلاغ رسالت، به پایان رسیده بود و جامعه‌ای نوین، بر پایه‌ی اثبات اُلوهیت خدای یکتای بی‌همتا و نفی اُلوهیت دیگر خدایان، تأسیس شده بود و مبانی نبوّت حضرت ختمی مرتبت و رسالت خاتم پیامبران، استوار گردیده بود و گویی هاتفی از درون قلب رسول خدا ج ایشان را ندا درمی‌داد و یادآوری می‌کرد که دوران اقامت آن حضرت ج در عالَم دنیا نزدیک است به پایان برسد.

خداوند چنین خواسته بود که ثمرات دعوتی را که آن حضرت ج بیست و اندی در راه بارور کردن نهال آن، رنج‌های گوناگون را بر خویشتن هموار گردانیده بودند، به رسول گرامی خویش، نشان بدهد. پیامبر گرامی اسلامی ج در اطراف مکّه با افراد و نمایندگان قبایل مختلف عرب، نشست و برخاست داشته باشند و آنان از آن حضرت ج احکام دین و معارف اسلام را فراگیرند و از آنان گواهی بگیرد که نسبت به ادای امانت الهی، کوتاهی نکرده و رسالت خداوندی را تبلیغ نموده و از مراتب خیرخواهی نسبت به امّت خویش، فروگذار نکرده است.

پیامبر بزرگ اسلام ج، اعلام کردند که قصد ادای این حجّ پربرکت و پرآوازه را دارند. جمعّیت انبوهی وارد مدینه شدند و همگی آنان خواستار آن بودند که در این سفر حجّ به رسول خدا ج اقتدا کنند. روز شنبه، پنج روز مانده به پایان ماه ذی‌قعده، پیامبر گرامی اسلام ج آماده‌ی سفر حج شدند.

به هر حال، رسول خدا ج مدینه را به قصد «مکه» ترک گفت تا ادای حج نموده و به مسلمانان، دین و مناسک آن‌ها را تعلیم دهد و با ادای امانت و اخذ شهادت از آن‌ها، آخرین توصیه‌ها و سفارش‌های خود را به امّت عرضه فرماید؛ همچنین با گرفتن عهد و پیمان از مسلمانان، آثار جاهلیت را زدوده و زیر گام‌های خود پایمال کند.

این حج - در عمل - جایگزین هزارها خطبه و درس قرار گرفت؛ گویی مدرسه‌ای متحرک و مسجدی سیار و یک پایگاه گشتی بود که جاهل و نادان، در آن آموزش می‌دهید و غافل و ناخبر، آگاه می‌شد و تنبل، هوشیار شده و ناتوان در آن، نیرومند می‌گردید.

«فصلّیتُ معه صلاة الصبح»: از این حدیث ثابت می‌شود که نفل‌گزاردن پس از نماز صبح (یا عصر) درست است؛ و این در حالی است که پیامبر ج در حدیثی دیگر، می‌فرمایند: «اذا صلّیتَ فی اهلک ثم ادرکتَ فصلّها الّا الفجر والـمغرب» (دارقطنی)؛ «هرگاه در خانه‌ی خویش نماز گزاردی؛ آن‌گاه دوباره آن را دریافتی، پس آن را بگزار به جز نماز صبح و مغرب».

و به حدیث بالا می‌توان چنین پاسخ داد که حدیث نهی، بر حدیثی که بیانگر نفل‌گزاردن پس از نماز صبح است، مقدّم می‌باشد؛ و یا حدیث بالا، پیش از آن است که از گزاردن نفل در اوقات مشخّص، نهی شده باشد.

«مسجد خَیف»: مسجد «خَیف»، مهمترین مسجد در منطقه‌ی مِنیٰ است؛ درباره‌ی فلسفه‌ی پیدایش آن مسجد، روایت جالبی وجود دارد. می‌دانیم که در سال پنجم هجرت، مشرکان مکه به تحریک یهودیان، پیمان اتّحادی را با برخی از قبایل عرب، امضا کردند تا به مدینه حمله کنند و ریشه‌ی اسلام را از اساس، برکنند. محلّی که آنان برای امضای این پیمان انتخاب کردند، جایی بود که بعدها مسجد «خَیف» در آنجا بنا گردید. این بدان معنا است که در محل پیمان مشرکان بر ضدّ اسلام، مسجدی بنا شد تا شکست اتّحاد قریش با قبایل عرب را یادگار باشد.

«خَیف» به محلی گویند که از شدّت کوهستانی بودن آن کاسته شده، اما هنوز به صورت دشت در نیامده است. دامنه‌ی کوه صفائح چنین وضعیتی دارد و مسجد خَیف در همین جا ساخته شده است.

بر اساس برخی روایات، مسجد خَیف، شاهد خطبه‌ی مهم رسول خدا ج در حجة الوداع بوده است که متن آن خطبه، در روایات نقل شده است.

به هر روی، مسجد خیف از دیرزمان بنا شده و از قرن سوّم، نخستین گزارش‌های تاریخی آن را، در دست داریم. مؤرخان نوشته‌اند که در سال 240 هجری قمری، سیل آن را تخریب کرد؛ سپس بر جای آن، مسجدی بنا گردید و سیل‌بندی ساخته شد تا حفاظ مسجد باشد. مساحت مسجد در آن زمان 1500 مترمربع بوده است.

در اطراف مسجد خیف، رواق‌های کوچکی نیز بوده است. این مسجد در سال 556 قمری، به دست جمال‌الدین اصفهانی وزیر موصل و شام، بازسازی شد. مسجد خیف در قرن نهم هجری بنای باشکوهی داشته است.

تا پیش از بازسازی اخیر، مسجد یاد شده، تنها یک چهار دیواری بود که وسط آن، بقعه‌ای بوده است که مناره هم داشته و مشهور به مقام ابراهیم بوده است.

آخرین بازسازی مسجد در سال 1392 قمری در دوره‌ی سعودی با بنایی بزرگ و رواق‌های متعدد و مساحتی حدود 23660 متر مربع انجام گرفته است. طول این مسجد 182 و عرض آن 130 متر است.

«علی»: اسم فعل و به معنای «ایتونی»: به نزدم بیاورید.

«ترعد»: می‌لرزید؛ لرزه بر اندام شده بود.

«فرائصهما»: فرائص جمع «فریصة»: گوشت پاره‌ی میان پهلو و کتف که در وقت ترسیدن بلرزد. و به عضلات سینه نیز اطلاق می‌گردد.

«رحالنا»: منازل ما؛ خانه‌های ما.

«فانّها»: نماز اولی؛ یا نماز دوّمی؛ و یا نمازی که در مسجد، با جماعت خوانده‌اید.


فصل سوم

1153 - [4] (صَحِیح)

وَعَن بسر بن محجن عَن أَبِیه أَنَّهُ کَانَ فِی مَجْلِسٍ مَعَ رَسُولِ الـلّٰهِ ج فَأُذِّنَ بِالصَّلَاةِ فَقَامَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج فَصَلَّى وَرَجَعَ وَمِحْجَنٌ فِی مَجْلِسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَا مَنَعَکَ أَنْ تُصَلِّیَ مَعَ النَّاسِ؟ أَلَسْتَ بِرَجُلٍ مُسْلِمٍ؟» فَقَالَ: بَلَى یَا رَسُولَ الـلّٰهِ وَلَکِنِّی کُنْتُ قَدْ صَلَّیْتُ فِی أَهْلِی فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِذَا جِئْتَ الْـمَسْجِدَ وَکُنْتَ قَدْ صَلَّیْتَ فَأُقِیمَتِ الصَّلَاةُ فَصَلِّ مَعَ النَّاسِ وَإِنْ کُنْتَ قَدْ صَلَّیْتَ». رَوَاهُ مَالک وَالنَّسَائِی([4]).

1153- (4) بُسر بن مِحْجَن س، از پدرش نقل می‌کند که وی در مجلسی، همراه پیامبر ج بود و چون برای نماز، اقامه گفته شد، پیامبر ج از جای برخاستند و نماز گزاردند و پس از آن، برگشتند و حال آن که مِحجَن س در جای خویش نشسته بود! از این روی، پیامبر ج خطاب بدو فرمودند: «چه چیز تو را از نماز خواندن با مردم بازداشت؟ مگر تو مسلمان نیستی»؟ عرض کرد: آری؛‌ای رسول خدا ج! ولی من نماز خویش را در منزل خود گزارده‌ام. آن‌گاه رسول خدا ج بدو فرمودند: «هرگاه به مسجد درآمدی و این در حالی بود که پیش‌تر (در منزل خویش) نماز خوانده بودی؛ سپس نماز با جماعت برپا شد، در آن صورت دوباره به همراه مردم، نماز بخوان؛ اگر چه پیش‌تر، آن را در منزل گزارده باشی».

[این حدیث را مالک و نسایی روایت کرده‌اند].

شرح: «فی مجلس»: مجلسی در مسجد.

«فَاُذِّن بالصلاة»: برای برپایی نماز، اقامه گفته شد. در اینجا واژه‌ی «اذان» برای اقامه به کار رفته است.

و می‌توان این‌گونه نیز ترجمه کرد: «برای نماز، اذان گفته شد؛ و پس از آن که اقامه‌ی نماز گفته شد، پیامبر ج برخاستند». و بدین ترتیب، واژه‌ی «فَأُذِّن» به «اذان گفته شد» ترجمه می‌گردد.

1154 - [5] (ضَعِیف)

وَعَنْ رَجُلٍ مِنْ أَسَدِ بْنِ خُزَیْمَةَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیَّ قَالَ: یُصَلِّی أَحَدُنَا فِی مَنْزِلِهِ الصَّلَاةَ ثُمَّ یَأْتِی الْـمَسْجِدَ وَتُقَامُ الصَّلَاةُ فَأُصَلِّی مَعَهُمْ فَأَجِدُ فِی نَفْسِی شَیْئًا من ذَلِک فَقَالَ أَبُو أَیُّوبَ: سَأَلَنَا عَنْ ذَلِکَ النَّبِیُّ ج قَالَ: «فَذَلِکَ لَهُ سَهْمُ جَمْعٍ». رَوَاهُ مَالِکٌ وَأَبُو دَاوُد([5]).

1154- (5) از مردی از قبیله‌ی «اسد بن خزیمه» روایت است که وی از ابوایوب انصاری س پرسید: «یکی از ما (نمازگزاران مسلمان،) نماز خویش را در خانه‌ی خود می‌گزارد؛ آن‌گاه در حالی به مسجد می‌آید که نماز برپا شده است؛ از این رو، همراه با آنان، نماز را با جماعت می‌خوانم و در این مورد، در دلم، شک و تردیدی احساس می‌کنم (و نمی‌دانم که این کار، به نفع و سودم است یا به زیان و ضررم؟) ابوایوب انصاری س گفت: ما نیز در این مورد از رسول خدا ج پرسیدیم؛ پس در پاسخ فرمودند: «هر کس نماز را با جماعت بخواند، به اندازه‌ی آنان، ثواب می‌برد؛ (یعنی بهره‌ی او در پاداش نماز جماعت می‌باشد و با خواندن نماز دومی همراه با جماعت، بدو پاداش نماز جماعت می‌رسد)».

[این حدیث را مالک و ابوداود روایت کرده‌اند].

1155 - [6] (صَحِیح)

وَعَن یَزِیدَ بْنِ عَامِرٍ قَالَ: جِئْتُ رَسُولَ الـلّٰهِ ج وَهُوَ فِی الصَّلَاةِ فَجَلَسْتُ وَلَمْ أَدْخُلْ مَعَهُمْ فِی الصَّلَاةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج رَآنِی جَالِسا فَقَالَ: «ألم تسلم یَا زید؟» قُلْتُ: بَلَى یَا رَسُولَ الـلّٰهِ قَدْ أَسْلَمْتُ. قَالَ: «وَمَا مَنَعَکَ أَنْ تَدْخُلَ مَعَ النَّاسِ فِی صَلَاتِهِمْ؟» قَالَ: إِنِّی کُنْتُ قَدْ صَلَّیْتُ فِی مَنْزِلِی أَحْسَبُ أَنْ قَدْ صَلَّیْتُمْ. فَقَالَ: «إِذَا جِئْتَ الصَّلَاةَ فَوَجَدْتَ النَّاسَ فَصَلِّ مَعَهُمْ وَإِنْ کُنْتَ قَدْ صَلَّیْتَ تَکُنْ لَکَ نَافِلَةً وَهَذِه مَکْتُوبَة». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد([6]).

1155- (6) یزید بن عامر س گوید: در حالی به نزد رسول خدا ج آمدم که ایشان مشغول خواندن نماز بودند؛ از این رو، نشستم و همراه با نماز گزاران، وارد نماز نشدم؛ چون رسول خدا ج از نماز فارغ شدند، مرا نشسته دیدند و فرمودند: «ای یزید! مگر تو مسلمان نیستی»؟ گفتم: آری؛‌ای رسول خدا ج! بی‌گمان من مسلمان هستم.

آن حضرت ج فرمودند: «پس چه چیز تو را از گزاردن نماز به همراه مردم بازداشته است؟» عرض کردم: من گمان می‌کردم که شما نماز را خوانده‌اید؛ از این رو، نماز خویش را در خانه‌ام خواندم. آن حضرت ج فرمودند: «هرگاه به مسجد آمدی و مردم را مشغول خواندن نماز دیدی، پس همراه آنان، نماز را با جماعت بخوان؛ اگر چه پیش‌تر، آن را در منزل خوانده باشی؛ زیرا نماز دومی، برایت نفل و نماز اوّلی، حکم فرض را به خود می‌گیرد».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «تکن لک نافلة و هی مکتوبة»: این عبارت را به دو گونه می‌توان ترجمه و تفسیر کرد:

1-  نماز دومی، برایت نفل می‌باشد و نماز اولی، حکم فرض را به خود می‌گیرد.

2-  نماز اولی، برایت نفل می‌باشد و نماز دومی، حکم فرض را به خود می‌گیرد.

1156 - [7] (صَحِیحٌ)

وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ با: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ فَقَالَ: إِنِّی أُصَلِّی فِی بَیْتِی ثُمَّ أُدْرِکُ الصَّلَاةَ فِی الْـمَسْجِدِ مَعَ الْإِمَامِ أَفَأُصَلِّی مَعَهُ؟ قَالَ لَهُ: نَعَمْ قَالَ الرجل: أَیَّتهمَا أجعَل صَلَاتی؟ قَالَ عُمَرَ: وَذَلِکَ إِلَیْکَ؟ إِنَّمَا ذَلِکَ إِلَى الـلّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ یَجْعَلُ أَیَّتَهُمَا شَاءَ. رَوَاهُ مَالِکٌ ([7]).

1156- (7) از عبدالله بن عمر س روایت است که مردی از وی پرسید: من نمازم را در خانه‌ی خویش می‌خوانم و سپس به مسجد می‌آیم و می‌بینم که نماز جماعت برپا است و مردم همراه با امام در نماز جماعت ایستاده‌اند؛ آیا در این صورت همراه با امام، نماز را دوباره بخوانم؟ عبدالله بن عمر س در پاسخ گفت: آری؛ آن مرد گفت: کدام یک، نماز من خواهد بود (و بر آن اساس، مأجورم)؟

عبدالله بن عمر س گفت: مگر به اختیار توست؟ خداوند هر طور بخواهد عمل می‌کند و هر کدام را که بخواهد، نماز فرض تو به حساب می‌آورد.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

1157 - [8] (حسن)

وَعَنْ سُلَیْمَانَ مَوْلَى مَیْمُونَةَ قَالَ: أَتَیْنَا ابْنَ عُمَرَ عَلَى الْبَلَاطِ وَهُمْ یُصَلُّونَ. فَقُلْتُ: أَلَا تُصَلِّی مَعَهُمْ؟ فَقَالَ: قَدْ صَلَّیْتُ وَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُول الله یَقُولُ: «لَا تُصَلُّوا صَلَاةً فِی یَوْمٍ مَرَّتَیْنِ». رَوَاهُ أَحْمد وَأَبُو دَاوُد وَالنَّسَائِیّ ([8]).

1157- (8) سلیمان، برده‌ی آزاد شده‌ی میمونه ل گوید: ما به مکانی به نام «بَلاط» به نزد عبدالله بن عمر س رفتیم؛ و این در حالی بود که مردمِ (آنجا)، مشغول خواندن نماز بودند. من به عبدالله بن عمر س گفتم: آیا همراه آنان نماز نمی‌خوانی؟ او در پاسخ گفت: من نماز خویش را خوانده‌ام و از پیامبر ج شنیده‌ام که می‌فرمودند: «نباید یک نماز را در یک روز، دوبار بخوانید».

[این حدیث را احمد، ابوداود و نسایی روایت کرده‌اند].

شرح: «بَلاط»: این واژه در اصل، به این معانی استعمال شده است: «زمین هموار و نرم؛ تخته‌های سنگ که بدان زمین را فرش کنند؛ هر زمینی که با تخته سنگ یا آجر، فرش شود». و این کلمه به کاخ شاهی و مجازاً به مجلس بزرگان پادشاه، اطلاق می‌شود. و در اینجا، مراد از آن، مکانی در مدینه‌ی منوره است که امیرالمؤمنین عمر بن خطاب س آن را در بیرون از مسجد نبوی بنیاد نهاد تا جایگاهی برای مردم برای نقل حکایت‌ها و داستان‌ها و بیان شعر و رجزخوانی و غیره باشد.

رفع یک اشکال:

به ظاهر بین این حدیث و احادیث پیشین، تناقض وجود دارد؛ و برای رفع این اشکال، می‌توان چنین گفت که این حدیث، حمل بر صورتی است که نماز فرض را به تنهایی، اعاده نماید نه با جماعت.

1158 - [9] (صَحِیح)

وَعَنْ نَافِعٍ قَالَ: إِنَّ عَبْدَ الـلّٰهِ بْنَ عُمَرَ کَانَ یَقُولُ: مَنْ صَلَّى الْـمَغْرِبَ أَوِ الصُّبْحَ ثُمَّ أَدْرَکَهُمَا مَعَ الْإِمَامِ فَلَا یَعُدْ لَهما. رَوَاهُ مَالک ([9]).

1158- (9) نافع س گوید: عبدالله بن عمر س می‌گفت: کسی که نماز صبح یا مغرب را (در منزل) خوانده است و سپس شاهد برگزاری نماز جماعت شود (و ببیند که نماز جماعت برپا است،) نباید آن‌ها را دوباره بخواند.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

شرح: از این حدیث معلوم می‌شود که اگر چنانچه فردی، نمازهای فرض صبح یا مغرب و یا عصر را در منزل خویش خواند؛ سپس به مسجد آمد و دید که امام، مشغول خواندن نماز فرض صبح، یا مغرب و یا عصر - همراه با جماعت - است، در آن صورت همراه با امام، در نماز جماعت صبح، مغرب و عصر به نیت نفل شرکت نکند؛ زیرا گزاردن نماز نفل پس از این اوقات، مکروه می‌باشد.




[1]- بخاری 2/192 ح 700؛ مسلم 1/339 ح (188-465)؛ ابوداود 1/500 ح 790؛ نسایی 2/172 ح 997؛ ابن ماجه 1/273 ح 836؛ دارمی 1/337 ح 1296؛ و مسند احمد 3/308.

[2]- بخاری 2/192 ح 701؛ و مسلم 1/340 ح (180-465).

[3]- ابوداود 1/386 ح 575؛ ترمذی 1/424 ح 219؛ نسایی 2/112 ح 858؛ دارمی 1/366 ح 1367؛ و مسند احمد 4/160.

[4]- نسایی 2/112 ح 857؛ و موطأ مالک 1/132 ح 8؛ «کتاب صلاة الجماعة».

[5]- ابوداود 1/388 ح 578؛ و موطأ مالک 1/133 ح 11؛«باب صلاة الجماعة».

[6]- ابوداود 1/388 ح 577.

[7]- موطأ مالک 1/133 ح 9؛ «کتاب صلاة الجماعة».

[8]- ابوداود 1/389 ح 579؛ نسایی 2/114 ح 86؛ و مسند احمد 2/19.

[9]- موطأ مالک 1/133 ح 12؛ «کتاب صلاة الجماعة».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد