1254 - [1] (مُتَّفق عَلَیهِ)
عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «صَلَاةُ اللَّیْلِ مَثْنَى مَثْنَى فَإِذَا خَشِیَ أَحَدُکُمُ الصُّبْحَ صَلَّى رَکْعَةً وَاحِدَة توتر لَهُ مَا قد صلى»([1]).
1254- (1) عبدالله بن عمر س گوید: نماز شب، دو رکعت دو رکعت خوانده میشود؛ و اگر کسی از شما بیم آن داشت که صبح صادق طلوع کند، (پس پیش از طلوع صبح صادق،) یک رکعت بخواند، که این رکعت، تمام نمازهای دو رکعتی قبل از خودش را که خوانده است، به صورت وتر (فرد) درمیآورد؛ (چون نمازهای قبل از وتر، دو رکعتی بودهاند و با خواندن یک رکعت وتر، به صورت «وتر» درمیآیند).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «صلاة اللیل مثنی مثنی»:
جمهور ائمه و ابویوسف و امام محمد - بر مبنای حدیث بالا - بر این باورند که بهتر آن است که نمازهای نفل شب، دو رکعت دو رکعت گزارده شوند؛ تا جایی که امام مالک;، گزاردن چهار رکعت نفل با یک سلام را ناجایز میداند.
از امام ابوحنیفه;، روایت شده است که بهتر آن است که نمازهای نفل شب، چهار رکعت چهار رکعت، با یک سلام گزارده شوند؛ دلیل امام ابوحنیفه;، حدیثی است که در صحیح بخاری و صحیح مسلم روایت شده است که در آن عایشه ل میگوید: «ما کان رسول الله ج یزید فی رمضان ولا فی غیره علی احدی عشرة رکعة؛ یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهنّ وطولهنّ؛ ثم یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهّن وطولهنّ؛ ثم یصلّی ثلاثاً»؛ «پیامبر ج چه در رمضان و چه در غیر رمضان از یازده رکعت بیشتر نماز شب را نمیخواند؛ چهار رکعت را میخواند که بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس چهار رکعت دیگر را میخواند که آنها هم بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس سه رکعت را میخواند».
جمهور علماء و صاحبنظران دینی، در پاسخ به دلیل امام ابوحنیفه/گفتهاند: از حدیث مسلم، معلوم شده است که پیامبر ج این چهار رکعت را با دو سلام میخواندهاند. آنجا که عایشه ل گوید: «کان رسول الله ج یصلّی فیما بین ان یفرغ من صلاة العشاء - وهی الّتی یدعوا الناس العتمة - الی الفجر، احدی عشرة رکعتین، یسلّم بین کلّ رکعة ویوتر بواحدة».
از این رو، صاحبنظران متأخر فقهی احناف نیز گفتهاند که دیدگاه جمهور در این زمینه - به اعتبار دلیل - قویتر است، و روایتی از امام ابوحنیفه/نیز مطابق با دیدگاه جمهور علماء نقل شده است؛ و فتوای متأخرین مذهب احناف نیز بر همین دیدگاه و نظریه میباشد.
1255 - [2] (صَحِیح)
وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «الْوَتْرُ رَکْعَةٌ مِنْ آخر اللَّیْل». رَوَاهُ مُسلم([2]).
1255- (2) عبدالله بن عمر س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «وتر، یک رکعت از آخر شب است».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
1256 - [3] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: «کَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَکْعَةً یُوتِرُ مِنْ ذَلِکَ بِخَمْسٍ لَا یَجْلِسُ فِی شَیْء إِلَّا فِی آخرهَا»([3]).
1256- (3) عایشه ل گوید: رسول خدا ج در شب، سیزده رکعت نماز میگزاردند و پنج رکعت آخر را با یک سلام، وتر میخواندند و تنها در رکعت آخر آن، (برای تشهّد) مینشستند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «الوتر» یا «الایتار»: واژهی «ایتار» در احادیث و روایات، به دو معنا به کار رفته است: نخست به معنای «نماز وتر»، و دیگر به معنای «نماز شب» (تهجّد).
احادیث و روایات نقل شده از پیامبر ج دربارهی «وتر»، دارای اختلاف زیادی میباشند و از یک رکعت تا هفده رکعت، روایت شده است. برخی از علماء و اندیشمندان اسلامی، همهی روایتها را گردآوری نموده و به بهترین نحو، آنها را با یکدیگر تطبیق دادهاند؛ بدین ترتیب که گفتهاند: عادت پیامبر ج بر آن بود که برای شروع نماز تهجّد، ابتدا دو رکعت کوتاه میگزاردند که از مقدّمات و مبادی نماز تهجّد به شمار میآمد؛ بعد از آن، هشت رکعت طولانی میگزاردند که این هشت رکعت، اصل نماز تهجّد را تشکیل میداد.
پس از آن، سه رکعت وتر میگزاردند؛ آنگاه دو رکعت دیگر به طور نشسته میخواندند که این دو رکعت، از توابع وتر، به شمار میآمد. سپس - به هنگام طلوع صبح صادق - دو رکعت سنّت صبح را میگزاردند؛ و بدین ترتیب، تعداد رکعتها به هفده رکعت میرسد.
از این رو، صحابههایی که همهی رکعتهای فوق را یک جا ذکر کردهاند، گفتهاند: «اوتر بسبع عشرة».
و برخی نیز، دو رکعت کوتاه اول را حساب نکردهاند و دو رکعت بعد از وتر را به عنوان سنّت صبح به شمار آوردهاند و گفتهاند: «اوتر بثلاث عشرة»؛ و برخی دیگر نیز، دو رکعت ابتدا و دو رکعت بعد از وتر و سنّتهای صبح را بیرون کرده و گفتهاند: «احدی عشرة رکعة».
و چون وزن رسول خدا ج در آخر عمر شریفشان، اندکی بیشتر شده بود، به همین جهت شش رکعت نماز تهجّد و سه رکعت وتر میگزاردند که در مجموع نه رکعت میشدند و کسانی که این عمل را روایت کردهاند، گفتهاند: «اوتر بتسع».
و پس از آن، پیامبر ج تعداد رکعتهای نماز را کمتر کردند و فقط چهار رکعت نماز تهجّد میگزاردند؛ از این رو در برخی از روایات چنین آمده است: «اوتر بسبع».
و علاوه بر این، - چنان که پیشتر بیان کردیم - واژهی «ایتار» به دو معنا به کار رفته است: 1) نماز وتر 2) تمامی نماز تهجّد.
روایتها و احادیثی که اکنون مورد بحث و بررسی قرار گرفت، کلمهی «ایتار» در آنها، به معنای «نماز شب» (تهجّد) است. البته روایاتی که در آنها «اوتر بخمس» آمده بود (پنج رکعت وتر گزارد)، منظور از «ایتار»، فقط نماز وتر است و دو رکعت بعد از وتر را تابع وتر گفتهاند که هردو را با هم ذکر کردهاند.
و روایات «اوتر بثلاث» (سه رکعت وتر گزارد)، همان سه رکعت وتر هستند؛ و منظور از «اوتر بواحدة» (یک رکعت وتر خواند)، این است که پیامبر ج نماز تهجّد را دو رکعت دو رکعت میخواند و در آخر به هنگام خواندن وتر به همراه دو رکعت، یک رکعت اضافه کرده و بدین ترتیب، وتر را به جای میآورد؛ نه این که فقط یک رکعت وتر بخواند.
و بدینسان، در میان همهی روایتها، تطبیق صورت میگیرد.
اختلاف در تعداد رکعتهای نماز وتر:
دربارهی تعداد رکعتهای نماز وتر، در بین علماء و صاحبنظران فقهی، اختلافنظر وجود دارد؛ از دیدگاه امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، نماز وتر، از یک رکعت تا هفت رکعت جایز است و بیش از آن، جایز نیست.
و به طور کلّی، طرز عمل آنان در نماز وتر، چنین است که سه رکعت را با دو سلام میگزارند؛ بدین ترتیب که بعد از دو رکعت، سلام میدهند و رکعت سوم را مستقل میگزارند.
ناگفته نماند که فقط امام شافعی بر جواز وتر یک رکعتی، تأکید دارد؛ و امام مالک - اگر چه آن را جایز میداند - امّا وتر یک رکعتی را بینهایت مرجوح و ضعیف به شمار میآورد و از عبارت «موطأ امام مالک» نیز چنین به نظر میرسد که از دیدگاه وی، وتر یک رکعتی، به هیچ عنوان درست نیست.
و علماء و صاحبنظران احناف، بر این باورند که رکعتهای نماز وتر، در عدد سه، معین و مشخص هستند و با یک بار سلام دادن گزارده میشوند و گزاردن سه رکعت با دو سلام - از دیدگاه احناف - جایز نیست.
امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، از روایتهایی استدلال میکنند که در آنها، عبارت «اوتر بواحدة» تا «اوتر بسبع» آمده است.
و دلایل و براهین احناف، عبارتند از:
1- ابوسلمة بن عبدالرحمن گوید: از عایشه ل دربارهی نماز شب پیامبر ج در ماه رمضان پرسیدم؛ وی در پاسخ گفت: «ما کان رسول الله ج یزید فی رمضان ولا فی غیره علی احدی عشرة رکعة؛ یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهنّ وطولهنّ؛ ثم یصلّی اربعاً فلاتسأل عن حُسنهنّ وطولهنّ؛ ثم یصلّی ثلاثاً» (بخاری، مسلم و ترمذی). «پیامبر ج چه در رمضان و چه در غیر رمضان از یازده رکعت بیشتر نماز شب را نمیخواند؛ چهار رکعت را میخواند که بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس چهار رکعت دیگر را میخواند که آنها هم بسیار زیبا و طولانی بودند؛ سپس سه رکعت را میخواند».
در این حدیث، تصریح شده است که پیامبر ج علاوه از تهجّد، سه رکعت وتر خوانده است.
2- علی بن ابی طالب س گوید: «کان رسول الله ج یوتر بثلاث یقرأ فیهنّ بتسع سور من المفصّل؛ یقرأ فی کلّ رکعة بثلاث سور آخرهنّ قل هو الله» (ترمذی). «رسول خدا ج سه رکعت وتر میگزارد که در آنها نه سوره از سورههای مفصّل (از سورهی حجرات تا آخر قرآن) را میخواند؛ این طور که در هر رکعت از نماز وتر، سه سوره میخواند که در آخر آنها سورهی «اخلاص» نیز وجود داشت».
3- عبدالله بن عباس س گوید: «کان رسول الله ج یقرأ فی الوتر ب«سبّح اسم ربک الاعلی»؛ و«قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» وفی رکعة رکعة» (ترمذی).
«پیامبر ج سه رکعت نماز وتر میگذارد و در هر رکعت از آن سه رکعت، یکی از این سه سوره را به ترتیب میخواند؛ در رکعت اول، سورهی «اَعلی»؛ در رکعت دوم، سورهی «کافرون»؛ و در رکعت سوم؛ سورهی «اخلاص».
4- عایشه ل گوید: «کان یقرأ فی الاولی ب «سبح اسم ربک الاعلی»؛ وفی الثانیةب «قل یا ایها الکافرون» وفی الثالثة ب «قل هو الله احد» والـمعوّذتین» (ترمذی).
«رسول خدا ج در رکعت اول نماز وتر، سورهی «اعلی»، در رکعت دوم، سورهی «کافرون» و در رکعت سوم، سورههای «اخلاص»، «فلق» و «ناس» را میخواند».
5- در سنن ابوداود از عبدالله بن ابی قیس س روایت است که گفت: «قلتُ لعایشة: بکم کان رسول الله ج یوتر؟ قالت: کان یوتر باربع وثلاث؛ وستّ وثلاث؛ وثمان وثلاث، وعشر وثلاث ولم یکن بانقص من سبع ولا باکثر من ثلاث عشرة» (ابوداود).
از این حدیث به صراحت معلوم میشود که تعداد رکعتهای تهجّد آن حضرت ج تغییر کرده و گاهی کم و زیاد میشدند؛ امّا رکعتهای نماز وتر، در عدد سه ثابت بوده است و هیچگونه تغییری در آنها به وجود نیامده بود.
به راستی چرا اختلاف؟!
اختلاف ائمهی مذاهب، به این دلیل است که منبع و مصدر دین که خداوند بلند مرتبه برای بندگان خود تشریع نموده، عبارت از نصوص دینی است و لاجرم مردم در فهم نصوص، اختلاف دارند و این یک امر طبیعی در زندگی بشری است که بعضی متمسک به ظواهر لفظ میشوند و بعضی روح مقاصد نصوص را در نظر میگیرند، لذا واگذاردن مردم به اجتهاد خودشان از جمله عوامل و اسباب اختلاف میباشد.
گاهی خود لغتِ نصوص، عامل اختلاف میان فقیهان به شمار آمده است مانند: واژهی «قُرء» در آیهی «والـمطلقات یتربصن بانفسهنّ ثلاثة قروء» وگاهی اسباب اختلاف فقهاء این است که بعضی الفاظ، احتمال معنای حقیقی و مجازی را در بردارد، لذا بعضی متمسک به معنای حقیقی آن هستند و بعضی به معنای مجازی آن.
یکی دیگر از اسباب اختلاف فقهاء در رابطه با اطمینان و عدم اطمینان نسبت به روایت است که یکی به این راوی «وثوق واعتماد» دارد و روایت او را میپذیرد و دیگری به آن اطمینان و اعتماد ندارد و روایتش را مبنای عمل قرار نمیدهد یا اینکه بعضی در پذیرفتن حدیثی بویژه در امور مبتلابه و عمومی، قایل به شرایطی هستند و بعضی آن شرایط را منظور نکردهاند.
یکی دیگر از موارد اختلاف فقهاء در ارتباط با اعتبار و عدم اعتبار دلایل شرعی و اسلامی است برای مثال: نظر امام مالک بر این است که عمل اهل مدینه در مسائلی چون عبادات به عنوان دلیل فقهی، مقدم بر خبر واحد است.
یکی دیگر از اسباب اختلاف این است که برخی از علماء حدیث ضعیف ـ که بعدها به حدیث «حسن» نام گذاری شد ـ را بر قیاس مقدم میدارند و برخی بر عکس، بعضی حدیث مرسل را بطور کلی قبول دارند و بعضی آن را به طور کلی مردود میشمارند و بعضی با شرایطی آن را میپذیرند و بعضی به طور مطلق، شریعت امتهای قبل از اسلام را میپذیرند و بدان اعتبار مینمایند و بعضی بدان اعتبار نمیدهند بعضی قول صحابه> را به عنوان یکی از ادله میدانند و بدان استدلال میکنند و بعضی آن را به عنوان ادلهی شرعی نمیپذیرند و بدان اجتجاج نمیکنند.
بعضی «مصالح مرسله» را به عنوان یکی از ادلهی شریعت میپذیرند و بعضی آن را نمیپذیرند برخی از فقهاء اعتقاد دارند که نقل حدیث ضعیف از طرق متعدد، موجب تقویت روایت است در صورتی که دیگران چنین اصلی را قبول ندارند زمانی هم هست که حدیث راجع به مسئلهای عمومی و همیشگی در عالم تشریع صحبت میکند اما در دلالت حدیث بر معنای مراد، اختلاف روی میدهد. مثلاً: اگر حدیث شامل بر صیغهی امر یا نهی باشد میتوان سؤال کرد که آیا این امر بیانگر وجوب است یا استحباب و یا ارشاد؟ آیا صیغهی نهی در حدیث گویای حرمت است یا کراهت؟ اگر دال بر کراهت باشد این کراهت از چه نوعی است؟ تحریمی یا تنزیهی؟
گاهی اختلاف در رابطه با دلالت امر و نهی، عام و خاص، مطلق و مقید، منطوق و مفهوم و غیر اینها که در علم اصول فقه به تفصیل بیان شده است میباشد.
و بالاخره گاهی علت اختلاف رأی فقها و مجتهدین به توثیق و تضعیف راویان حدیث بر میگردد که یکی راوی خاصی را مؤثق میشمارد و دیگری همان را نامؤثق معرفی میکند.
بنابراین اختلاف در مسائل فرعی، یک ضرورت، رحمت، وسعت و ثروت گرانبهایی است، چنانچه وقتی خلیفه منصور، خواست که تمام مردم ممالک اسلامی از کتاب مؤطای امام مالک پیروی کنند و کتاب وی را به عنوان کتاب مرجع برای همهی افراد موجود در ممالک اسلامی معرفی نماید، امام مالک با فقاهت و ورع خویش به منصور گفت:
«امیرالمؤنین! چنین کاری نکن که اصحاب رسولخدا ج به شهرها و مناطق پراکنده شدهاند و هر قومی دارای یک نوع علم و دانش و حکمت و بینش است و اقوال و فتاوایی بر آنان پیشی گرفته و بدان راضی و قانع گشتهاند، اگر همهی مردم را به سوی یک نظریه و یک فتوا برگردانی، در میان امت، فتنه ایجاد خواهد شد».
آری! آنان اینگونه به اختلاف میان ائمه مینگریستند که آن یک اختلاف در قضایای فرعی است و هیچگونه زیانی ندارد و بلکه ضروری است. امکان ندارد که در اینگونه مسائل فرعی، امت اسلامی بر روی یک نظریه اتفاق نمایند و خود این اختلاف آراء از لطف و موهبت خداوند متعال نسبت به این امت است که حکم و قضایا و مسائل فرعی را بیان ننموده تا فرصتی برای اجتهاد و وسعتبخشی نسبت به تعدّد افهام باشد.
پس تعدد مذاهب وگوناگونی آراء فقهاء و مجتهدان اسلامی و دلایل مورد استناد هرکدام از آنها، بیانگر این است که هریک از آنها از دریای بیکران شریعت، با صداقت و اخلاص جرعهای برگرفتهاند.
در باب تعداد رکعتهای نماز وتر نیز، فقهاء و مجتهدان غیور و علمای مجاهد، بر اساس روایات و اخبار رسیده بدانها و بر مبنای مطالعه و بررسی احادیث و تحقیق و تفحّص تعالیم و آموزههای الهی، اوامر و فرامین نبوی و احکام و دستورات شرعی و طرز عمل پیامبر ج و صحابه س آن هم با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، قولی را انتخاب و اختیار نمودهاند.
1257 - [4] (صَحِیح)
وَعَن سعد بن هِشَام قَالَ انْطَلَقْتُ إِلَى عَائِشَةَ فَقُلْتُ یَا أُمَّ الْـمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ خُلُقِ رَسُولِ الـلّٰهِ ج قَالَتْ: أَلَسْتَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ؟ قُلْتُ: بَلَى. قَالَتْ: فَإِنَّ خُلُقَ نَبِیِّ الـلّٰهِ ج کَانَ الْقُرْآنَ. قُلْتُ: یَا أُمَّ الْـمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ وَتْرِ رَسُولَ الـلّٰهِ ج فَقَالَتْ: کُنَّا نُعِدُّ لَهُ سِوَاکَهُ وَطَهُورَهُ فَیَبْعَثُهُ اللهُ مَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَهُ مِنَ اللَّیْلِ فَیَتَسَوَّکُ وَیَتَوَضَّأُ وَیُصَلِّی تِسْعَ رَکَعَاتٍ لَا یَجْلِسُ فِیهَا إِلَّا فِی الثَّامِنَةِ فَیَذْکُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ ثُمَّ یَنْهَضُ وَلَا یُسَلِّمُ فَیُصَلِّی التَّاسِعَةَ ثُمَّ یَقْعُدُ فَیَذْکُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ ثُمَّ یُسَلِّمُ تَسْلِیمًا یُسْمِعُنَا ثُمَّ یُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ بَعْدَمَا یُسَلِّمُ وَهُوَ قَاعد فَتلک إِحْدَى عشرَة رَکْعَة یابنی فَلَمَّا أَسَنَّ ج وَأَخَذَ اللَّحْمَ أَوْتَرَ بِسَبْعٍ وَصَنَعَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ مِثْلَ صَنِیعِهِ فِی الْأُولَى فَتِلْکَ تِسْعٌ یَا بُنَیَّ وَکَانَ نَبِیُّ الـلّٰهِ ج إِذَا صَلَّى صَلَاةً أَحَبَّ أَنْ یُدَاوِمَ عَلَیْهَا وَکَانَ إِذَا غَلَبَهُ نَوْمٌ أَوْ وَجَعٌ عَنْ قِیَامِ اللَّیْلِ صَلَّى مِنَ النَّهَارِ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً وَلَا أَعْلَمُ نَبِیَّ الـلّٰهِ ج قَرَأَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ فِی لَیْلَةٍ وَلَا صَلَّى لَیْلَةً إِلَى الصُّبْحِ وَلَا صَامَ شهرا کَامِلا غیر رَمَضَان. رَوَاهُ مُسلم([4]).
1257- (4) سعد بن هشام س گوید: به نزد عایشه ل رفتم و بدو گفتم: ای مادر مؤمنان! از صفات و ویژگیهای اخلاقی پیامبر ج برایم بگو. عایشه ل گفت: آیا تو قرآن تلاوت نمیکنی؟ گفتم: چرا؛ تلاوت میکنم. گفت: اخلاق رسول خدا ج (مطابق با اوامر و فرامین، تعالیم و آموزهها، احکام و دستورات و حقایق و مفاهیم والای) قرآن بود.
عرض کردم: ای مادر مؤمنان! دربارهی (کیفیت و تعداد رکعتهای) وتر آن حضرت ج برایم بگو. عایشه ل در پاسخ گفت: ما مسواک و آب وضو، برای آن حضرت ج آماده میکردیم؛ آنگاه رسول خدا ج در پارهای از شب که خدا میخواست، بیدار میشدند؛ مسواک میزدند و وضو میگرفتند و نُه رکعت نماز میگزاردند که فقط در رکعت هشتم مینشستند و به ذکر و یاد خدا میپرداختند و حمد و سپاس او را میگفتند و او را به فریاد میخواندند. آنگاه برمیخاستند و سلام نماز را نمیدادند و رکعت نهم را به جای میآوردند؛ سپس مینشستند و ذکر خدا را میکردند و حمد و سپاس او را میگفتند و او را به فریاد میخواندند. و در پایان، به گونهای سلام میگفتند که صدایشان را به ما میشنواندند.
آنگاه بعد از سلام گفتن، دو رکعت نماز در حالت نشسته میگزاردند که مجموع آنها یازده رکعت میشد.
(عایشه ل در ادامه گفت:(ای فرزندم! هنگامی که رسول خدا ج پا به سن گذاشتند و مقداری فربه و پرگوشت شدند، هفت رکعت نماز وتر به همان روش پیشین میخواندند و دو رکعت نشسته به جای میآوردند که مجموع آنها، نه رکعت میشد.
ای فرزندم! هرگاه آن حضرت ج نمازی را میگزاردند، دوست داشتند تا بر آن مواظبت و پایبندی نمایند؛ و هرگاه خواب بر ایشان غلبه میکرد و خواب میافتادند و یا بیمار و دردمند میشدند و نمیتوانستند نماز شب (تهجّد) بخوانند، (به جای آن) در روز، دوازده رکعت میخواندند.
قابل یادآوری است که من سراغ ندارم که پیامبراکرم ج در یک شب، همهی قرآن را خوانده باشند و (یا) این که یک شب تا صبح، نماز گزارده باشند و (یا) این که غیر از ماه مبارک رمضان، یک ماه را به طور کامل روزه گرفته باشند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «یا امّ المؤمنین»: همسران پیامبر ج به منزلهی مادر برای همهی مؤمنان محسوب میشوند؛ البته مادر معنوی و روحانی؛ همانگونه که پیامبر اکرم ج پدر روحانی و معنوی امّت است.
این ارتباط و پیوند معنوی، تنها تأثیرش در موضوع «حفظ احترام» و «حرمت ازدواج» با زنان پیامبر ج بود؛ چنان که در آیاتی از قرآن، حکم صریح تحریم ازدواج با آنها بعد از رحلت پیامبر ج آمده است؛ وگرنه از نظر مسألهی ارشاد و همچنین سایر محرمات «نسبی» و «سببی»، کمترین اثری ندارد؛ یعنی مسلمانان حق داشتند با دختران پیامبر ج ازدواج کنند در حالی که هیچکس با دختر مادر خود نمیتواند ازدواج کند؛ و نیز مسألهی محرمیت و نگاه نکردن به همسران پیامبر ج برای هیچکس جز محارم آنها مجاز نبود.
«اَنبئینی»: مرا آگاه گردان؛ به من خبر بده؛ به من گزارش بده.
«نُعِدُّ»: فراهم میکردیم؛ آماده مینمودیم؛ تهیه میدیدیم.
«طَهورۀ»: به فتح طاء: ابزار و وسایل پاکی همانند آب و آفتابه؛ به ضم طاء: به معنای طهارت و پاکی؛ پاکیزگی و تمیزی.
«وجع»: درد، بیماری؛ ناراحتی؛ مریضی.
ناگفته نماند که این حدیث به طور کامل در مسلم چنین آمده است:
عَنْ زُرَارَةَ، أَنَّ سَعْدَ بْنَ هِشَامِ بْنِ عَامِرٍ، أَرَادَ أَنْ یَغْزُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ، فَقَدِمَ الْمَدِینَةَ، فَأَرَادَ أَنْ یَبِیعَ عَقَارًا لَهُ بِهَا فَیَجْعَلَهُ فِی السِّلَاحِ وَالْکُرَاعِ، وَیُجَاهِدَ الرُّومَ حَتَّى یَمُوتَ، فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ لَقِیَ أُنَاسًا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ، فَنَهَوْهُ عَنْ ذَلِکَ، وَأَخْبَرُوهُ أَنَّ رَهْطًا سِتَّةً أَرَادُوا ذَلِکَ فِی حَیَاةِ نَبِیِّ اللهِ ج، فَنَهَاهُمْ نَبِیُّ اللهِ ج، وَقَالَ: «أَلَیْسَ لَکُمْ فِیَّ أُسْوَةٌ؟» فَلَمَّا حَدَّثُوهُ بِذَلِکَ رَاجَعَ امْرَأَتَهُ، وَقَدْ کَانَ طَلَّقَهَا وَأَشْهَدَ عَلَى رَجْعَتِهَا فَأَتَى ابْنَ عَبَّاسٍ، فَسَأَلَهُ عَنْ وِتْرِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى أَعْلَمِ أَهْلِ الْأَرْضِ بِوِتْرِ رَسُولِ اللهِ ج؟ قَالَ: مَنْ؟ قَالَ: عَائِشَةُ، فَأْتِهَا، فَاسْأَلْـهَا، ثُمَّ ائْتِنِی فَأَخْبِرْنِی بِرَدِّهَا عَلَیْکَ، فَانْطَلَقْتُ إِلَیْهَا، فَأَتَیْتُ عَلَى حَکِیمِ بْنِ أَفْلَحَ، فَاسْتَلْحَقْتُهُ إِلَیْهَا، فَقَالَ: مَا أَنَا بِقَارِبِهَا، لِأَنِّی نَهَیْتُهَا أَنْ تَقُولَ فِی هَاتَیْنِ الشِّیعَتَیْنِ شَیْئًا، فَأَبَتْ فِیهِمَا إِلَّا مُضِیًّا، قَالَ: فَأَقْسَمْتُ عَلَیْهِ، فَجَاءَ فَانْطَلَقْنَا إِلَى عَائِشَةَ، فَاسْتَأْذَنَّا عَلَیْهَا، فَأَذِنَتْ لَنَا، فَدَخَلْنَا عَلَیْهَا، فَقَالَتْ: «أَحَکِیمٌ؟» فَعَرَفَتْهُ، فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَتْ: «مَنْ مَعَکَ؟» قَالَ: سَعْدُ بْنُ هِشَامٍ، قَالَتْ: «مَنْ هِشَامٌ؟» قَالَ: ابْنُ عَامِرٍ، فَتَرَحَّمَتْ عَلَیْهِ، وَقَالَتْ خَیْرًا - قَالَ قَتَادَةُ: وَکَانَ أُصِیبَ یَوْمَ أُحُدٍ - فَقُلْتُ: یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللهِ ج، قَالَتْ: «أَلَسْتَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ؟» قُلْتُ: بَلَى، قَالَتْ: «فَإِنَّ خُلُقَ نَبِیِّ اللهِ ج کَانَ الْقُرْآنَ»
قَالَ: فَهَمَمْتُ أَنْ أَقُومَ وَلَا أَسْأَلَ أَحَدًا عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أَمُوتَ، ثُمَّ بَدَا لِی، فَقُلْتُ: أَنْبِئِینِی عَنْ قِیَامِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَتْ: «أَلَسْتَ تَقْرَأُ یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ؟» قُلْتُ: بَلَى، قَالَتْ: «فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ افْتَرَضَ قِیَامَ اللَّیْلِ فِی أَوَّلِ هَذِهِ السُّورَةِ، فَقَامَ نَبِیُّ اللهِ ج وَأَصْحَابُهُ حَوْلًا، وَأَمْسَکَ اللهُ خَاتِمَتَهَا اثْنَیْ عَشَرَ شَهْرًا فِی السَّمَاءِ، حَتَّى أَنْزَلَ اللهُ فِی آخِرِ هَذِهِ السُّورَةِ التَّخْفِیفَ، فَصَارَ قِیَامُ اللَّیْلِ تَطَوُّعًا بَعْدَ فَرِیضَةٍ»
قَالَ: قُلْتُ: یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ أَنْبِئِینِی عَنْ وِتْرِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَتْ: «کُنَّا نُعِدُّ لَهُ سِوَاکَهُ وَطَهُورَهُ، فَیَبْعَثُهُ اللهُ مَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَهُ مِنَ اللَّیْلِ، فَیَتَسَوَّکُ، وَیَتَوَضَّأُ، وَیُصَلِّی تِسْعَ رَکَعَاتٍ لَا یَجْلِسُ فِیهَا إِلَّا فِی الثَّامِنَةِ، فَیَذْکُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ، ثُمَّ یَنْهَضُ وَلَا یُسَلِّمُ، ثُمَّ یَقُومُ فَیُصَلِّ التَّاسِعَةَ، ثُمَّ یَقْعُدُ فَیَذْکُرُ اللهَ وَیَحْمَدُهُ وَیَدْعُوهُ، ثُمَّ یُسَلِّمُ تَسْلِیمًا یُسْمِعُنَا، ثُمَّ یُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ بَعْدَ مَا یُسَلِّمُ وَهُوَ قَاعِدٌ، فَتِلْکَ إِحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً یَا بُنَیَّ، فَلَمَّا أَسَنَّ نَبِیُّ اللهِ ج، وَأَخَذَهُ اللَّحْمُ أَوْتَرَ بِسَبْعٍ، وَصَنَعَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ مِثْلَ صَنِیعِهِ الْأَوَّلِ، فَتِلْکَ تِسْعٌ یَا بُنَیَّ، وَکَانَ نَبِیُّ اللهِ ج إِذَا صَلَّى صَلَاةً أَحَبَّ أَنْ یُدَاوِمَ عَلَیْهَا، وَکَانَ إِذَا غَلَبَهُ نَوْمٌ، أَوْ وَجَعٌ عَنْ قِیَامِ اللَّیْلِ صَلَّى مِنَ النَّهَارِ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً، وَلَا أَعْلَمُ نَبِیَّ اللهِ ج قَرَأَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ فِی لَیْلَةٍ، وَلَا صَلَّى لَیْلَةً إِلَى الصُّبْحِ، وَلَا صَامَ شَهْرًا کَامِلًا غَیْرَ رَمَضَانَ، قَالَ: فَانْطَلَقْتُ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ فَحَدَّثْتُهُ بِحَدِیثِهَا، فَقَالَ: صَدَقَتْ لَوْ کُنْتُ أَقْرَبُهَا، أَوْ أَدْخُلُ عَلَیْهَا لَأَتَیْتُهَا حَتَّى تُشَافِهَنِی بِهِ، قَالَ: قُلْتُ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّکَ لَا تَدْخُلُ عَلَیْهَا مَا حَدَّثْتُکَ حَدِیثَهَا. (م/746)
قتاده به روایت از زراره میگوید: سعد بن هشام بن عامر تصمیم گرفت تا در راه خدا جهاد کند؛ پس به مدینه آمد و میخواست املاک خود را در آن به فروش برساند و از پول آنها اسلحه و اسب بخرد و تا فرارسیدن مرگ با رومیها جهاد نماید. اما هنگامی که وارد مدینه شد، با تعدادی از مردم مدینه ملاقات کرد؛ آنان او را از این کار، جلوگیری نمودند و گفتند: گروهی شش نفره در حیات نبی اکرم ج میخواستند این کار را انجام دهند؛ اما رسول خدا ج آنها را از این کار منع کرد و فرمود: «آیا من برای شما اسوه و الگو نیستم»!؟ هنگامی که آنان این حدیث را برایش بیان کردند، او که همسرش را طلاق داده بود، رجوع کرد و بر رجوعش گواه گرفت؛ سپس نزد ابن عباس ب ا آمد و از او دربارهی نماز وتر رسول خدا ج پرسید. ابن عباس ب گفت: آیا تو را نزد داناترین شخص روی زمین نسبت به نماز وتر نبی اکرم ج معرفی نکنم؟ سعد پرسید: آن شخص کیست؟ ابن عباس گفت: عایشه است؛ نزد او برو و از وی در این باره بپرس؛ بعد از آن، نزد من بیا و جوابش را برایم بازگو کن. سعد میگوید: بسوی عایشه ل براه افتادم؛ در راه حکیم بن افلح را دیدم؛ از او خواستم تا همراه من نزد عایشه ل بیاید. او گفت: من نزد عایشه نمیروم؛ زیرا من از ایشان خواستم تا دربارهی این دو گروه (صحابهای که با هم اختلاف داشتند) چیزی نگوید؛ اما او سخنم را نپذیرفت. راوی میگوید: من حکیم راسوگند دادم تا با من بیاید. سرانجام او پذیرفت و ما با هم نزد عایشه ل رفتیم و از وی اجازهی ورود خواستیم؛ ایشان اجازه داد و ما وارد خانه اش شدیم. عایشه ل که حکیم را شناخت، پرسید:آیا تو حکیم هستی؟ حکیم گفت: بلی. عایشه ل پرسید: همراه شما چه کسی است؟ حکیم گفت: سعد بن هشام. عایشه ل گفت: کدام هشام؟ حکیم گفت: هشام بن عامر. عایشه ل برای هشام دعای رحمت نمود و از او به نیکی سخن گفت. قتاده (راوی حدیث) میگوید: هشام در جنگ اُحُد زخمی شده بود.
سعد میگوید: من گفتم: ای مادر مؤمنان! از اخلاق رسول الله ج برایم صحبت کن. عایشه ل گفت: آیا تو قرآن تلاوت نمیکنی؟ گفتم: چرا؛ گفت: قرآن اخلاق رسول الله ج بود. سعد میگوید: خواستم بلند شوم و تا هنگام مرگ از هیچ کس، چیزی نپرسم؛ اما آنچه در جستجویش بودم به فکرم رسید؛ پس پرسیدم: نماز شب (تهجد) رسول الله ج چگونه بود؟ عایشه ل گفت: آیا شما سورهی مزمل را نمیخوانید؟ گفتم: بله. گفت: خداوند در اول این سوره، نماز شب (تهجد) را فرض قرار داد؛ در نتیجه، رسول خدا ج و یارانش یک سال، نماز شب (تهجد) خواندند؛ آنگاه خداوند خاتمهی این سوره را دوازده ماه در آسمان نگه داشت تا آنکه سرانجام، در پایان این سوره، تخفیف را نازل فرمود و اینگونه فرضیت نماز شب به نفل تبدیل شد.
راوی میگوید: آنگاه من گفتم: دربارهی وتر رسول الله ج برایم صحبت کن. عایشهل گفت: ما مسواک و آب وضو برای آنحضرت ج آماده میکردیم؛ پس رسول خدا ج در بخشی از شب که خدا میخواست، بیدار میشد؛ مسواک میزد؛ وضو میگرفت و نه رکعت نماز میخواند که فقط در رکعت هشتم مینشست و به ذکر و یاد خدا میپرداخت، حمد و سپاس میگفت و دعا میکرد و قبل از سلام گفتن، برمی خاست و رکعت نهم را بجا میآورد؛ سپس مینشست و ذکر خدا را میکرد و حمد و سپاس میگفت و دعا میکرد و در پایان، طوری سلام میگفت که صدایش را به ما میشنواند و بعد از سلام گفتن، دو رکعت نماز در حالت نشسته میخواند که مجموع آنها یازده رکعت میشود؛ای فرزندم! هنگامی که رسول خدا ج پا به سن گذاشت و مقداری چاق شد؛ هفت رکعت نماز وتر به همان روش گذشته میخواند و دو رکعت، نشسته بجا میآورد که مجموع آنها نه رکعت میشد،ای فرزندم! هرگاه آنحضرت ج نمازی میخواند، دوست داشت تا بر آن مداومت نماید، و اگر خواب میافتاد یا بیمار میشد و نمیتوانست نماز شب (تهجد) بخواند، در روز، دوازده رکعت میخواند. قابل یادآوری است که من سراغ ندارم پیامبر خدا ج در یک شب، همهی قرآن را بخواند یا اینکه یک شب تا صبح نماز بخواند یا اینکه غیر از رمضان، یک ماه را بطور کامل، روزه بگیرد.
سعد میگوید: پس از آن، نزد ابن عباس ب رفتم و حدیث عایشه ل را برایش بیان کردم؛ وی گفت: عایشه راست میگوید؛ اگر من با عایشه صحبت میکردم یا با او ملاقات مینمودم، حتماً نزدش میرفتم تا این حدیث را از زبان خودش بشنوم. من گفتم: اگر میدانستم که تو نزد عایشه نمیروی، حدیثش را برایت بیان نمیکردم.
1258 - [5] (صَحِیح)
وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اجْعَلُوا آخِرَ صَلَاتِکُمْ بِاللَّیْلِ وترا». رَوَاهُ مُسلم([5]).
1258- (5) عبدالله بن عمر س گوید: پیامبر ج فرمودند: «آخرین نمازتان را در شب، نماز وتر قرار دهید».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
1259 - [6] (صَحِیح)
وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «بَادرُوا الصُّبْح بالوتر». وَرَاه مُسلم([6]).
1259- (6) عبدالله بن عمر س گوید: پیامبر ج فرمودند: «با گزاردن وتر، از صبح صادق پیشی گیرید [و پیش از آن که صبح صادق طلوع کند، نماز وتر بگزارید]».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «الصبح»: فجر صادق؛ سپیدی صبح؛ سپیده دم؛ سپیدی آخر شب. در شریعت مقدّس اسلام، دو گونه «فجر» وجود دارد:
فجر کاذب: فجر اول؛ صبح کاذب؛ دم گرگ؛ روشنایی که در آخر شب در جانب مشرق پدیدار شود و گمان رود که فجر است؛ ولی فجر صادق نیست.
فجر صادق: فجر ثانی؛ فجر دوّم؛ صبح صادق؛ سپیدی صبح که افق را فراگیرد و روشنایی روز آشکار شود.
1260 - [7] (صَحِیح)
وَعَنْ جَابِرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ خَافَ أَنْ لَا یَقُومَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ فَلْیُوتِرْ أَوَّلَهُ وَمَنْ طَمِعَ أَنْ یَقُومَ آخِرَهُ فَلْیُوتِرْ آخِرَ اللَّیْلِ فَإِنَّ صَلَاةَ آخِرِ اللَّیْلِ مَشْهُودَةٌ وَذَلِکَ أَفْضَلُ». رَوَاهُ مُسلم([7]).
1260- (7) جابر بن عبدالله س گوید: «رسول خدا ج فرمودند: «هر کس بیم داشته باشد که مبادا در آخر شب برنخیزد و بیدار نشود، پس باید در اول شب، نماز وتر بگزارد؛ و هرکس امیدوار باشد که در آخر شب برمیخیزد و از خواب بیدار میشود، باید در آخر شب، نماز وتر بگزارد؛ چون نماز آخر شب با حضور فرشتگان صورت میپذیرد (و در آخر شب، فرشتگان رحمت حاضر میشوند؛ از این رو، گزاردن نماز در این وقت،] بهتر و بایستهتر است».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «فانّ صلاة اخر اللیل مشهودة»: یعنی فرشتگان مأمور بر انسان، آن را میبینند و به هنگام تعویض کشیک، در دیوان الهی، بر آن گواهی میدهند. و به تعبیری دیگر، نماز شب، توسط فرشتگان شب و فرشتگان روز، مورد بازدید و گواهی قرار میگیرد.
از چند حدیث بالا، معلوم میشود که آخرین نماز از نمازهای شب، نماز وتر است؛ و هرکس بر بیدار شدن خویش در حصّهی آخر شب مطمئن باشد، در آن صورت وتر را در آخر شب بگزارد؛ و اگر مطمئن نیست که در آخر شب بیدار شود و بیم آن دارد که به خواب افتد، در آن صورت در اول شب، نماز وتر خویش را بخواند.
و رسول خدا ج - بنا به حالاتی خاصّ - برخی از یاران خویش را سفارش کردند که وتر را در اول شب بخوانند؛ و ابوهریره س نیز از زمرهی همانها است؛ خود میگوید: «رسول خدا ج مرا چند سفارش کردند؛ و یکی از آنها، این بود که نماز وتر را در اول شب بخوانم» (بخاری و مسلم).
1261 - [8] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: مِنْ کُلَّ اللَّیْلِ أَوْتَرَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ وَأَوْسَطِهِ وَآخِرِهِ وَانْتَهَى وَتْرُهُ إِلَى السَّحَرِ([8]).
1261- (8) عایشه ل گوید: رسول خدا ج در همهی شب: در آغاز آن، میانهی آن و آخر آن، نماز وتر را گزاردهاند و در آخر (عمرشان)، روش ایشان بر این مستقر شد که وتر را (همواره) هنگام سحر میگزاردند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
1262 - [9] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی بِثَلَاثٍ: صِیَامِ ثَلَاثَةِ أَیَّام من کل شهر ورکعتی الضُّحَى وَأَن أوتر قبل أَن أَنَام([9]).
1262- (9) ابوهریره س گوید: دوست من (رسول خدا ج) مرا به انجام سه چیز سفارش کردند: نخست به گرفتن روزهی سه روز از هر ماه؛ دیگر گزاردن دو رکعت نماز چاشت؛ و سوم این که، پیش از آن که بخوابم، نماز وتر بگزارم.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: خواندن نماز وتر پس از نماز عشاء، تا طلوع صبح صادق جایز است ولی خواندن آن در یک سوم آخر شب، پاداش و اجری بیشتر دارد؛ همچنان که عایشه ل گفت: «پیامبر ج در تمام شب وتر را خوانده است: در آغاز، میانه و آخر شب؛ و وتر او به سحر منتهی میشد». و برای کسیکه بیم آن دارد که در آخر شب بیدار نشود، مستحب است که وترش را در اول شب بخواند؛ همچنان که برای کسیکه گمان میکند آخر شب بیدار میشود، تأخیر آن سنّت است.
به تعبیری دیگر، گزاردن وتر پیش از خواب برای کسی مستحب است که مطمئن نیست در آخر شب برمیخیزد، ولی اگر اطمینان داشته باشد که در آخر شب برمیخیزد، گزاردن آن در پایان شب بهتر است.
ابوقتاده س گوید: پیامبر ج به ابوبکر س فرمود: «متی توتر»؟؛ «کی وتر میخوانی»؟ گفت: قبل از آن که بخوابم. و به عمر بن خطاب س فرمود: «متی توتر»؟؛ «کی وتر میخوانی»؟ گفت: میخوابم؛ بعد بلند میشوم و وتر را میخوانم. پیامبر ج خطاب به ابوبکر صدّیق س فرمود: «اخذتَ بالحزم او بالوثیقة»؛ «محکمکاری و احتیاط کردی». و به عمر س فرمود: «اخذتَ بالقوة»؛ «کارت همراه با قدرت و نیرو بود» (ابوداود، ابن ماجه و صحیح ابن خزیمه)
و عایشه ل گوید: «کان النبیّ ج یصلّی وانا راقدة معترضة علی فراشه؛ فاذا اراد أن یوتر ایقظنی فاوترتُ». (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج نماز میخواند در حالی که من روی بسترش خوابیده بودم؛ وقتی میخواست نماز وتر بخواند، مرا بیدار میکرد و من هم نماز وتر را میخواندم».
از این رو، هرکس بیم آن داشته باشد که مبادا در آخر شب برنخیزد و بیدار نشود، پس باید در اول شب، نماز وتر خویش را بگزارد؛ و هرکس امیدوار باشد که در آخر شب برمیخیزد و از خواب بیدار میشود، باید در آخر شب نماز وتر بگزارد.
به تعبیری دیگر، هرکس بر بیدار شدن خویش در حصّهی آخر شب مطمئن است، وتر را در آخر شب بگزارد؛ و اگر مطمئن نیست که در آخر شب بیدار شود و بیم آن دارد که به خواب افتد، در آن صورت در اول شب، نماز وتر خویش را بخواند.
1263 - [10] (صَحِیح)
عَن غُضَیْف بن الْـحَارِث قَالَ: قُلْتُ لِعَائِشَةَ: أَرَأَیْتِ رَسُولَ الـلّٰهِ ج کَانَ یَغْتَسِلُ مِنَ الْـجَنَابَةِ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ أَمْ فِی آخِرِهِ؟ قَالَتْ: رُبَّمَا اغْتَسَلَ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ وَرُبَّمَا اغْتَسَلَ فِی آخِرِهِ قُلْتُ: اللهُ أَکْبَرُ الْـحَمْدُ لِـلّٰهِ الَّذِی جَعَلَ فِی الْأَمْرِ سَعَةً قُلْتُ: کَانَ یُوتِرُ أَوَّلَ اللَّیْلِ أَمْ فِی آخِرِهِ؟ قَالَتْ: رُبَّمَا أَوْتَرَ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ وَرُبَّمَا أَوْتَرَ فِی آخِرِهِ قُلْتُ: اللهُ أَکْبَرُ الْـحَمْدُ لِـلّٰهِ الَّذِی جَعَلَ فِی الْأَمْرِ سَعَةً قُلْتُ: کَانَ یَجْهَرُ بِالْقِرَاءَةِ أَمْ یَخْفُتُ؟ قَالَتْ: رُبَّمَا جَهَرَ بِهِ وَرُبَّمَا خَفَتَ قُلْتُ: اللهُ أَکْبَرُ الْـحَمْدُ لِـلّٰهِ الَّذِی جَعَلَ فِی الْأَمْرِ سَعَةً. رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَرَوَى ابْنُ مَاجَهْ الْفَصْلَ الْأَخِیرَ([10]).
1263- (10) غُضیف بن حارث س گوید: خطاب به عایشه ل گفتم: آیا میدانی که رسول خدا ج برای غسل جنابت، در آغاز شب غسل میکردند یا در آخر آن؟ عایشه ل گفت: پیامبر ج به هردو صورت عمل کردهاند؛ این طور که گاهی در اول شب و گاهی نیز در آخر شب، از جنابت غسل میکردند. غُضیف س گوید: من به عایشه ل گفتم: خداوند از همه چیز و همه کس برتر و بزرگتر است! سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که در این کار، گشایش قرار داده است.
[غُضیف س گوید:] باز گفتم: آیا رسول خدا ج نماز وتر را در آغاز شب میگزاردند یا در آخر آن؟ عایشه ل در پاسخ گفت: آن حضرت ج به هردو صورت عمل کردهاند؛ این طور که گاهی نماز وتر را در آغاز شب و گاهی نیز در آخر شب میگزاردند. من عرض کردم: خدا از همه چیز و همه کس، برتر و بزرگتر است! سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که در این کار، گشایش قرار داده است.
(دوباره از عایشه ل پیرامون چگونگی قرائت پیامبر ج در نماز شب پرسیدم و بدو) گفتم: آیا قرائت آن حضرت ج در نماز شب، بلند بود یا آهسته؟ وی در پاسخ گفت: پیامبر ج به هردو صورت تلاوت میفرمودند؛ این طور که گاهی بلند و گاهی نیز آهسته، به قرائت در نماز شب میپرداختند. من عرض کردم: خدا از همه چیز و همه کس، برتر و بزرگتر است! سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که در این کار، گشایش قرار داده است.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است؛ و ابن ماجه نیز قسمت آخر - از «کان یجهر بالقراءة ام یخفت؟» - را روایت کرده است].
شرح: «اَرأیت»: آیا آگاهی؟؛ آیا دیدهای؟؛ دیدن در اینجا به معنای آگاهی یافتن و شناختن است.
«ربّما»: چه بسا؛ گاهی اوقات؛ این حرف بنا بر مفهومی که در سیاق کلام از آن مستفاد میشود، بر تقلیل یا تکثیر نیز دلالت میکند.
«سعة»: گشایش؛ گنجایش؛ عدم عُسر و حَرَج.
به هر حال؛ رسول خدا ج همواره جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسانگیری را بر جانب تشدید و تشدّد و سختگیری ترجیح میدادند؛ چون به خوبی میدانستند که مبنای شریعت مقدّس اسلام، پیوسته بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرَج از بندگان است.
1264 - [11] (صَحِیح)
وَعَن عبد الله بن أبی قیس قَالَ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ: بِکَمْ کَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُوتِرُ؟ قَالَتْ: کَانَ یُوتِرُ بِأَرْبَعٍ وَثَلَاثٍ وَسِتٍّ وَثَلَاثٍ وَثَمَانٍ وَثَلَاثٍ وَعَشْرٍ وَثَلَاثٍ وَلَمْ یَکُنْ یُوتِرُ بِأَنْقَصَ مِنْ سَبْعٍ وَلَا بِأَکْثَرَ مِنْ ثَلَاث عشرَة. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد([11]).
1264- (11) عبدالله بن ابی قیس س گوید: از عایشه ل پرسیدم: رسول خدا ج چند رکعت نماز وتر میگزاردند؟ وی در پاسخ گفت: چهار و سه رکعت (در مجموع هفت رکعت)؛ شش و سه رکعت (در مجموع نُه رکعت)؛ هشت و سه رکعت (در مجموع یازده رکعت)؛ و ده و سه رکعت (در مجموع سیزده رکعت) نماز وتر میگزاردند؛ و از هفت رکعت کمتر و از سیزده رکعت بیشتر، نماز وتر نمیگزاردند.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: در ابتدای بحث، یادآور شدیم که کلمهی «وتر» و «ایتار» به دو معنا به کار رفته است:
فقط به معنای نماز وتر.
به معنای تمامی نماز تهجّد.
روایتی که اکنون مورد بحث قرار دارد، در آن، کلمهی «ایتار» به معنای «نماز تهجّد» است. از این رو، برخی از صحابه و یاران رسول خدا ج نیز مجموع نماز تهجّد و وتر را «وتر» میگفتند؛ و روش عایشه ل نیز بر آن بود که بر مجموع آنها (تهجّد و وتر)، واژی «وتر» را اطلاق میکرد. عایشه ل در این حدیث، پاسخ عبدالله بن قیس س را بنا به همین شیوه و روش داده است؛ بدین معنا که رسول خدا ج پیش از سه رکعت وتر، گاهی چهار رکعت نماز تهجّد و گاهی شش رکعت و گاهی هشت رکعت و گاهی نیز یازده رکعت نماز شب میگزاردند ولی از چهار رکعت کمتر و از ده رکعت بیشتر، نماز تهجّد نمیخواندند؛ و بعد از نماز تهجّد، نماز وتر را سه رکعت میگزاردند.
و به طور کلّی، نماز شب رسول خدا ج در روایات صحیح، هفت، نُه، یازده، سیزده و پانزده رکعت نقل شده است که در صورت اخیر - یعنی پانزده رکعت - دو رکعت سنّت صبح هم به حساب آمده است.
و آنچه مسلم است آن است که نماز شب، عبادتی است که هر چه بیشتر باشد، بهتر خواهد بود؛ و رسول خدا ج نیز در حالتهای مختلف از قبیل: بیماری، بزرگسالی، خستگی و غیره، هفت، نه، یازده، و سیزده رکعت و بیشتر اوقات، دو رکعتی خواندهاند؛ و گاهی هم برای بیان جواز، چند رکعت را با یک سلام گزاردهاند.
به هر حال، - چنان که پیشتر نیز بیان شد - احادیث و روایات رسیده به ما از پیامبر ج دربارهی وتر، دارای اختلاف زیاد میباشند و از یک رکعت تا هفده رکعت روایت شدهاند.
برخی از علماء و صاحبنظران دینی، همهی روایات و احادیث را جمع کردهاند و به بهترین روش، آنها را با یکدیگر تطبیق دادهاند؛ بدین ترتیب که گفتهاند: عادت پیامبر ج بر آن بود که برای شروع نماز تهجّد، ابتدا دو رکعت کوتاه میگزاردند که از مقدّمات و مبادی نماز تهجّد به شمار میآمد؛ بعد از آن، هشت رکعت طولانی میگزاردند که این هشت رکعت، اصل نماز تهجّد را تشکیل میداد.
پس از آن، سه رکعت وتر میگزاردند؛ آنگاه دو رکعت دیگر به طور نشسته میخواندند که این دو رکعت، از توابع وتر، به شمار میآمد. سپس - به هنگام طلوع صبح صادق - دو رکعت سنّت صبح را میگزاردند؛ و بدین ترتیب، تعداد رکعتها به هفده رکعت میرسد.
از این رو، صحابههایی که همهی رکعتهای فوق را یک جا ذکر کردهاند، گفتهاند: «اوتر بسبع عشرة».
و برخی نیز، دو رکعت کوتاه اول را حساب نکردهاند و دو رکعت بعد از وتر را به عنوان سنّت صبح به شمار آوردهاند و گفتهاند: «اوتر بثلاث عشرة»؛ و برخی دیگر نیز، دو رکعت ابتدا و دو رکعت بعد از وتر و سنّتهای صبح را بیرون کرده و گفتهاند: «احدی عشرة رکعة».
و چون وزن رسول خدا ج در آخر عمر شریفشان، اندکی بیشتر شده بود، به همین جهت شش رکعت نماز تهجّد و سه رکعت وتر میگزاردند که در مجموع نُه رکعت میشدند و کسانی که این عمل را روایت کردهاند، گفتهاند: «اوتر بتسع».
و پس از آن، پیامبر ج تعداد رکعتهای نماز را کمتر کردند و فقط چهار رکعت نماز تهجّد میگزاردند؛ از این رو در برخی از روایات چنین آمده است: «اوتر بسبع».
و علاوه بر این، - چنان که پیشتر بیان کردیم - واژهی «ایتار» به دو معنا به کار رفته است:
1- نماز وتر
2- تمامی نماز تهجّد.
روایتها و احادیثی که اکنون مورد بحث و بررسی قرار گرفت، کلمهی «ایتار» در آنها، به معنای «نماز شب» (تهجّد) است. البته روایاتی که در آنها «اوتر بخمس» آمده بود (پنج رکعت وتر گزارد)، منظور از «ایتار»، فقط نماز وتر است و دو رکعت بعد از وتر را تابع وتر گفتهاند که هردو را با هم ذکر کردهاند.
و روایات «اوتر بثلاث» (سه رکعت وتر گزارد)، همان سه رکعت وتر هستند؛ و منظور از «اوتر بواحدة» (یک رکعت وتر خواند)، این است که پیامبر ج نماز تهجّد را دو رکعت دو رکعت میخواند و در آخر به هنگام خواندن وتر، به همراه دو رکعت، یک رکعت اضافه کرده و بدین ترتیب، وتر را به جای میآورد؛ نه این که فقط یک رکعت وتر بخواند.
و بدینسان، در میان همهی روایتها، تطبیق صورت میگیرد.
ناگفته نماند که از حدیث عبدالله بن قیس س (به شماره 1264) به خوبی معلوم میشود که تعداد رکعتهای تهجّد آن حضرت ج تغییر میکرد و گاهی کم و زیاد میشد، امّا رکعتهای وتر در عدد سه ثابت بودند و هیچ گونه تغییری در آنها به وجود نمیآمد. از این رو، این حدیث، بر سه رکعت بودن نماز وتر، تأکید میکند.
آیا سه رکعت نماز وتر، با یک سلام گزارده میشود یا با دو سلام؟
در این باره که آیا سه رکعت نماز وتر، با یک سلام خوانده میشود یا با دو سلام، در میان علماء و صاحبنظران فقهی، اختلاف وجود دارد؛ حنفیها میگویند: سه رکعت با یک سلام گزارده میشود؛ به دلیل این که در احادیثی که بر سه رکعت بودن وتر دلالت دارند، هرگز ذکری از دو بار سلام دادن، به میان نیامده است.
البته از حدیث مستدرک حاکم نیشابوری که شبابۀ بن سوار/آن را از عایشه ل روایت کرده است، معلوم میشود که پیامبر ج بعد از خواندن دو رکعت، سلام دادهاند و سپس رکعت سوم وتر را گزاردهاند. الفاظ حدیث مستدرک حاکم، چنین آمده است: «کان یوتر برکعة وکان یتکلّم بین الرکعتین والرکعة»؛ «پیامبر ج با یک رکعت، وتر میخواندند و در بین دو رکعت و یک رکعت، سخن میگفتند».
و علماء و صاحبنظران احناف، در توجیه این حدیث، چنین گفتهاند: سخن گفتن پیامبر ج در وسط دو رکعت وتر و یک رکعت آن، نبوده است، بلکه میان نماز وتر و سنّتهای صبح بوده است؛ اینطور که آن حضرت ج پس از پایان نماز وتر و قبل از شروع سنّتهای صبح، سخن گفتهاند. حدیث مستدرک حاکم، دارای دو عبارت است: یکی: «کان یوتر برکعة»؛ و دیگری «کان یتکلم بین الرکعتین والرکعة»؛ و هریک از این دو عبارت، عبارتی مستقل است؛ عبارت اول (کان یوتر برکعته)، این مطلب را میرساند که پیامبر ج یک رکعت وتر میگزاردند؛ یعنی به دو رکعت قبل، این رکعت را اضافه و سه رکعت را کامل میکردند.
و عبارت دوّم (و کان یتکلم بین الرکعتین والرکعة) نیز عبارتی مستقل و جدا است؛ این طور که مراد از «رکعتین»، سنّتهای صبح و منظور از «رکعة»، رکعت پایانی وتر است؛ و مراد از «رکعتین»، هرگز دو رکعت انتهایی وتر نبوده است؛ به دلیل این که در حدیث بالا چنین نیامده است: «و کان یتکلّم بین الرکعتین والرکعة من الوتر».
به هر حال، حدیث مستدرک حاکم، بر ظاهر الفاظش، معنا نمیشود و توجیه و تأویل در آن، ضروری مینماید و اگر چنانچه حدیث طبق ظاهر خویش معنا و تفسیر شود در آن صورت بابسیاری از احادیث، تعارض به وجود میآید؛ چون حدیث، به اعتبار الفاظش، بیانگر وجود فاصله بین دو رکعت اول وتر با یک رکعت باقی مانده است، در حالی که احادیث دیگر بر عدم فصل و متّصل بودن سه رکعت دلالت دارند؛ به عنوان مثال: در حدیث عایشه ل آمده است: «ثمّ اوتر بثلاث لایفصل بینهنّ» (مسند احمد)؛ «سپس پیامبر ج سه رکعت وتر خواندند و در بین آنها، هیچ گونه فاصلهای ایجاد نکردند».
و در روایتی دیگر، عایشه ل گوید: «ان رسول الله ج کان لایسلّم فی رکعتی الوتر» (سنن نسایی)؛ «رسول خدا ج در دو رکعت وتر، سلام نمیدادند».
و علماء و صاحبنظران، برای حدیثی که در مستدرک حاکم روایت شده است، توجیه دیگری نیز کردهاند؛ و آن، این که: امکان دارد که این حدیث، بر قبل از ممنوعیت «صلاة البتیراء» (نماز یک رکعتی) حمل شود.
به هر حال، حدیث عایشهp، که در مستدرک حاکم نیشابوری روایت شده است، ظرفیت پذیرش هردو توجیه را دارا میباشد.
و اگر عملکرد و روش پیامبر گرامی اسلام ج در دوبار سلام دادن در نماز وتر بود، در آن صورت به خاطر غیرمعمولی بودن آن، حتماً اصحاب آن را نقل میکردند و توضیح میدادند؛ و از آن جایی که در احادیث، ذکری از دوبار سلام دادن نیست، چنین به نظر میرسد که پیامبر ج نماز وتر را به روش معمولی آن، یعنی مثل نماز مغرب با یک سلام میخوانده است.
از عایشه ل روایت است که گفت: «انّ رسول الله ج کان لایسلّم فی رکعتی الوتر» (نسایی، باب کیف الوتر بثلاث، ج 1 ص 248)؛ «رسول خدا ج در سر دو رکعتی وتر، سلام نمیدادند».
و در حدیثی دیگر از عایشه ل روایت شده است که گفت: رسول خدا ج فرمودند: «الوتر ثلاث رکعات کثلاث المغرب» (طبرانی در معجم الوسط)؛ «نماز وتر به سان مغرب، سه رکعت است».
این حدیث با وجود ضعیف بودن «ابوبحر بکراوی» (یکی از راویان آن) قابل استدلال میباشد؛ زیرا مفهوم حدیث از صحابهی متعددی از قبیل: عبدالله بن مسعود س و عبدالله بن عباس س به طور موقوف روایت شده است.
و از میان صحابه، فقط عبدالله بن عمر س نماز وتر را با دو سلام میخواند و این عمل را به پیامبر ج نسبت میداد و از حدیث «الوتر رکعة من اخر اللیل» استدلال میکرد؛ اینطور که وی از این حدیث چنین برداشت میکرد که یک رکعت وتر، جداگانه خوانده میشود؛ و از آن جایی که سه رکعت وتر از پیامبر ج ثابت شده است، ابن عمر س هر دو قول را با همدیگر تطبیق داده و گفته است: سه رکعت وتر با دو بار سلام دادن گزارده شوند.
علماء و صاحبنظران فقهی احناف، مفهوم حدیث «الوتر رکعة من اخر اللیل» را چنین بیان میکنند: پیامبر گرامی اسلام ج به دو رکعت آخر نماز تهجّد، یک رکعت دیگر اضافه میکردند و سه رکعت میخواندند؛ نه این که یک رکعت جداگانه را وتر قرار دهند. علماء و صاحبنظران احناف، در تأیید مسلک خویش، از دلایل زیر استدلال میکنند:
1- عبدالله بن عباس س راوی حدیث «الوتر رکعة من اخر اللیل» (مسلم) است و با وجود این، باز هم خودش، قائل به گزاردن سه رکعت وتر با یک سلام است؛ زیرا در حدیثی، داستان شب گذراندن خویش را در خانهی خالهاش میمونه ل به تصویر کشیده و بعد از بیان نماز شب پیامبر ج، میگوید: «ثم اوتر بثلاث»؛ «سپس پیامبر ج سه رکعت وتر خواندند». (مسلم)
از این روایت، معلوم میشود که پیامبر ج سه رکعت وتر را با یک سلام گزاردهاند و عبدالله بن عباس س نیز در نماز شرکت داشته است. و همچنین در موطأ امام محمد، در باب «السلام فی الوتر» از عبدالله بن عباس س روایت شده است که گفت: «الوتر کصلاة المغرب»؛ «نماز وتر همانند نماز مغرب است». یعنی عبدالله بن عباس س در نماز وتر، همانند نماز مغرب، قائل به یک سلام بوده است.
2- عایشه ل نسبت به نماز وتر رسول خدا ج داناترین و آگاهترین مردم بود؛ از این رو وی، به طور مطلق، سه رکعت نماز وتر را ذکر کرده و هرگز عبارتی دربارهی دوبار سلام دادن آن حضرت ج بیان نکرده است؛ البته به استثنای حدیثی که مستدرک حاکم آن را نقل کرده است که پاسخ و توجیه آن، پیشتر گذشت.
3- دربارهی عبدالله بن عمر س نیز ثابت نشده است که خود وی به طور مستقیم، شاهد نماز شب یا نماز وتر رسول خدا ج بوده باشد؛ امّا عایشه ل همواره آن حضرت ج را در حال گزاردن نماز وتر مشاهده کرده است و همچنین عبدالله بن عباس س نیز آن حضرت ج را در حال خواندن نماز وتر دیده است؛ از این رو، دیدگاه این دو بزرگوار بر نظریهی ابن عمر س ترجیح دارد.
البته از حدیثی که در «مسند احمد بن حنبل» روایت شده است، چنین به نظر میرسد که خود عبدالله بن عمر س نیز شاهد خواندن نماز وتر رسول خدا ج بوده است؛ چون در آن روایت، میگوید: «کان رسول الله ج یفصل بین الوتر والشفع بتسلیمة ویسمعناها».
در پاسخ این روایت چنین گفته شده است که این، تفرّد خود عبدالله بن عمر س است؛ زیرا دیگر صحابه مانند عبدالله بن مسعود س، ابیبن کعب س، انس بن مالک س و عایشهp، روایتکنندهی احادیث و روایات «سه رکعت با یک سلام» هستند و بر همین نیز عمل میکردند؛ از این رو، دیدگاه و روایات آنها بر دیدگاه و روایت عبدالله بن عمر س ترجیح دارد.
و همچنین حدیث نهی از «نماز بتیراء» (نماز یک رکعتی) معارض با حدیث عبدالله بن عمر س است؛ و به دو علّت بر روایت عبدالله بن عمر س ترجیح دارد:
الف) حدیث نهی از «بتیراء»، قولی است و روایت عبدالله بن عمر س فعلی است؛ و پرواضح است که به اتفاق صاحبنظران فقهی و اسلامی، حدیث قولی بر حدیث فعلی ترجیح دارد.
ب) حدیث عبدالله بن عمر س «مباح کننده» و حدیث «بتیراء» (نهی از گزاردن نماز یک رکعتی) «حرامننده» است؛ از این رو،هرگاه «مباح کننده» با «حرام کننده» تعارض داشته باشد، در آن صورت «حرام کننده» ترجیح دارد.
4- اگر برای حدیث «وتر خواندن با یک رکعت»، توجیهی غیر از توجیه احناف، اخذ شود، در آن صورت، این حدیث، معارض با حدیثی است که در آن آمده است: «انَّ سول الله ج نهی عن البتیراء؛ای ان یصلّی الرجل واحدة یوتر بها»؛ و اگر چه بر سند این حدیث انتقادهایی وارد آمده است ولی این حدیث با سندهای گوناگونی روایت شده است.
از این رو، این حدیث، به درجهی «حسن» ارتقاء پیدا میکند و به وسیلهی آن، ممنوعیت «بتیراء» ثابت میشود.
5- جمع زیادی از صحابه، مانند: ابوبکر صدّیق س، عمر بن خطاب س، علی بن ابی طالب س، عبدالله بن مسعود س، عبدالله بن عباس س، حذیفة بن یمان س، انس بن مالک س و ابی بن کعب س، قائل به خواندن وتر با یک سلام بودهاند. روایات این بزرگان، در «مصنّف ابن ابی شیبة»، «طحاوی» و دیگر کتابهای حدیث موجودند؛ تا جایی که روایات عایشه ل در این باره، بخش مهمی از کتابهای حدیث را به خود اختصاص دادهاند. از این رو، دیدگاه احناف، با آثار صحابه نیز تأیید میگردد.
6- در برخی از احادیث، به نماز مغرب «وتر النهار» و به نماز وتر، «وتر اللیل» اطلاق شده است. از این رو اگر چنانچه نماز وتر را به مغرب قیاس کنیم، در آن صورت لازم میآید که مانند آن، با یک سلام گزارده شود.
البته بر این دلیل، انتقادی وارد شده است؛ و آن، این که: پیامبر ج دربارهی وتر فرمودند: «لاتشبّهوا بصلاة المغرب» (سنن دارقطنی)؛ علامه طحاوی در پاسخ گفته است: مراد از این فرمودهی پیامبر ج آن است که در نماز وتر همانند مغرب، به سه رکعت اکتفا نکنید، بلکه قبل از آن تهجّد بخوانید؛ و عبارت کامل این حدیث نیز بدین ترتیب است: «عن ابی هریره س عن رسول الله ج قال: لا توتروا بثلاث، اوتروا بخمس، او بسبعٍ ولا تشبّهوا بصلاة الـمغرب».
خلاصه، احادیث و روایات رسیده دربارهی نماز وتر، یکی از مشکلترین و پیچیدهترین مباحث کتابهای حدیث هستند به طوری که هیچ مذهبی از مذهبهای چهارگانه، نتوانسته است بر تمامی احادیث وتر، بدون تکلّف عمل کند و هر مذهبی - به ناچار - در برخی احادیث، توجیه خلاف ظاهر آن احادیث را داشته است.
و در واقع، اگر با نگاهی کاوشگرانه به مجموعهی احادیث و روایاتی که دربارهی نماز وتر وارد شدهاند، بنگریم، متوجه میشویم که در احادیث، خواندن نماز وتر، به هردو طریق ثابت است، هم با یک بار سلام دادن و هم با دو بار سلام دادن.
امام ابوحنیفه/و پیروانش، در چنین موضوعاتی، راهی را در پیش میگیرند که مطابق با قواعد کلّی باشد؛ و از آن جایی که قاعدهی کلّی در سه رکعت، این است که با یک سلام و بدون فصل و جدایی خوانده شوند، امام ابوحنیفه/و پیروانش، این روش را اختیار کردهاند و روش فصل را ترک کردهاند.
از این رو، در باب «نماز وتر»، فقهاء و مجتهدان غیور و علمای مجاهد، براساس روایات و اخبار رسیده بدانها و بر مبنای مطالعه و بررسی احادیث و تحقیق و تفحّص تعالیم و آموزههای الهی، اوامر و فرامین نبوی و احکام و دستورات شرعی و طرز عمل پیامبر ج و صحابه>، آن هم با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، قولی را انتخاب و اختیار نمودهاند.
پس تعدّد مذاهب و گوناگونی آرای فقیهان و مجتهدان اسلامی و دلایل مورد استناد هر کدام از آنها، بیانگر این است که هریک از آنها از دریای بیکران شریعت، با صداقت و اخلاص، جرعهای برگرفتهاند.
1265 - [12] (صَحِیح)
وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «الْوَتْرُ حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یُوتِرَ بِخَمْسٍ فَلْیَفْعَلْ وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یُوتِرَ بِثَلَاثٍ فَلْیَفْعَلْ وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یُوتِرَ بِوَاحِدَةٍ فَلْیَفْعَلْ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد وَالنَّسَائِیّ وَابْن مَاجَه([12]).
1265- (12) ابوایوب س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «گزاردن وتر بر هر فرد مسلمان و حقگرا، ثابت و واجب است؛ پس هرکس دوست دارد که پنج رکعت نماز وتر بگزارد، پس چنان کند؛ و هرکس دوست دارد که سه رکعت نماز وتر گزارد، پس چنان کند؛ و هرکس دوست دارد که یک رکعت نماز وتر گزارد، پس چنان کند».
[این حدیث را ابوداود، نسایی و ابن ماجه روایت کردهاند].
1266 - [13] (حسن)
وَعَنْ عَلِیٍّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِنَّ اللهَ وَتْرٌ یُحِبُّ الْوَتْرَ فَأَوْتِرُوا یَا أَهْلَ الْقُرْآنِ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیّ([13]).
1266- (13) علی بن ابی طالب س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «خداوند، وتر (فرد) است و وتر (عدد فرد) را دوست دارد؛ پسای اهل قرآن! نماز وتر بگزارید».
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسایی روایت کردهاند].
شرح: «انّ الله وتر»: خداوند وتر است؛ یعنی در ذاتش، تنها و یگانه است و غیرقابل تجزیه و تقسیم میباشد؛ و در صفاتش نیز تنها است و هیچ شبیه و مانند برای او نیست؛ و در افعالش نیز تنها است و هیچ شریک و یاری دهندهای ندارد.
1267 - [14] (ضَعِیف)
وَعَن خَارِجَة بن حذافة قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ الـلّٰهِ ج وَقَالَ: «إِنَّ اللهَ أَمَدَّکُمْ بِصَلَاةٍ هِیَ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ حُمْرِ النِّعَمِ: الْوَتْرُ جَعَلَهُ اللهُ لَکُمْ فِیمَا بَیْنَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ إِلَى أَنْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَأَبُو دَاوُد([14]).
1267- (14) خارجة بن حذافة س گوید: رسول خدا ج به نزد ما آمدند و فرمودند: «بیگمان خداوند بلند مرتبه برای شما، یک نماز اضافی ارزانی کرده است که برایتان از شتران سرخ موی نیز بهتر و ارزندهتر است؛ آن نماز، وتر است که خداوند، گزاردن آن را در وقت میان نماز عشاء تا طلوع صبح صادق، برای شما مقرّر کرده است؛ (یعنی در این وقت وسیع و فراخ، هر گاه بخواهید، میتوانید آن را بخوانید)».
[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کردهاند].
شرح: «اَمَدَّکم»: برای شما افزوده است؛ برای شما یک نماز اضافی عطا کرده است.
«حُمر النعم»: شتران سرخ موی که در نزد اعراب، از کالاهای نفیس و ارزشمند به شمار میآمد.
آیا نماز وتر، واجب است یا خیر؟
مهمترین اختلاف دربارهی نماز وتر، دربارهی وجوب و عدم وجوب آن است؛ از دیدگاه امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، نماز وتر واجب نیست، بلکه سنّت است؛ و از دیدگاه امام ابویوسف و امام محمد بن حسن شیبانی نیز، وتر سنّت است؛ ولی امام ابوحنیفه بر این باور است که نماز وتر، واجب میباشد.
دلایل امام ابوحنیفه، به شرح زیر است:
1- عبدالله بن بریدة س از پدرش روایت میکند که گفت: «سمعتُ رسول الله ج یقول: الوتر حق، فمن لم یوتر فلیس منّا؛ الوتر حقّ فمن لم یوتر فلیس منّا؛ الوتر حق فمن لم یوتر فلیس منّا» (ابوداود؛ باب فیمن لم یوتر)؛ «از رسول خدا ج شنیدم که سه بار فرمودند: وتر حق است؛ هرکس آن را نخواند، از ما نیست».
2- ابوایوب ج گوید: پیامبر ج فرمودند: «الوتر حق واجب علی کلّ مسلم» (احمد بن حنبل، صحیح ابن حبان، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «وتر، حقّ واجبی بر هر مسلمان است».
3- ابوسعید خدری س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «من نام عن وتره او نسیه فلیصلّه اذا اصبح» (ترجمه و شرح این حدیث در حدیث شماره 1268 خواهد آمد).
در این حدیث، پیامبر ج دستور به انجام قضای وتر دادهاند، در حالی که قضا آوردن، فقط برای واجبات است نه سنّتها.
4- روایت خارجة بن حذافة س (حدیث شماره 1267). در این حدیث، عبارت «اَمَدّ» به معنای «اضافه دادن» و «یاری کردن» آمده است و نسبت فاعلی آن نیز به طرف «الله» است که اگر چنانچه وتر سنّت بود، نسبت آن به طرف پیامبر ج میشد. همچنان که در حدیثی دیگر، آن حضرت ج میفرمایند: «کتب الله علیکم صیامه (ای شهر رمضان) وسنتُ لکم قیامه» (ابن ماجه)؛ «خداوند بر شما، روزه ماه رمضان را فرض کرده است و من نیز قیام آن را برای شما، سنّت قرار دادهام».
از این رو عبارت «انّ الله اَمَدَّکم» (در حدیث خارجة بن حذافة س)، چون به طرف الله نسبت داده شده است، خود دلیلی بر وجوب نماز وتر میباشد.
5- حدیث «انّ الله وتر یحبّ الوتر؛ فاوتروا یا اهل القران» (ترجمهی این حدیث در شماره 1266 گذشت). در این حدیث، صیغهی امر (فاوتروا = وتر بخوانید) به کار رفته است که بر وجوب دلالت میکند.
6- همین که خود پیامبر ج، پیوسته نماز وتر را میخواندند و بر آن مواظبت و پایبندی مینمودند و هیچگاه آن را ترک نمیکردند و ترک کنندهی آن را با عبارت «من لم یوتر فلیس منّا» (آن که وتر نخواند از ما نیست) تهدید و تنبیه کردهاند، بیانگر وجوب آن است.
و دلایل جمهور بر عدم وجوب وتر، عبارتند از:
1- علی بن ابی طالب س گوید: «الوتر لیس بحتم کصلاتکم الـمکتوبة ولکن سنّ رسول الله ج» (ترمذی)؛ «وتر، همانند نمازهای فرض شما حتمی نیست، بلکه سنّت رسول خدا ج میباشد».
احناف در توجیه این حدیث گفتهاند: در این حدیث، نفی از فرضیت نماز وتر شده است نه نفی از وجوب آن.
2- دوّمین دلیل جمهور، روایاتی است که در آن، عدد پنج برای تعداد نمازهای روزانه، تعیین شده است؛ از این رو، این بزرگواران میگویند: اگر نماز وتر، واجب و حتمی میبود، در آن صورت تعداد نمازهای روزانه، به شش میرسید.
احناف در توجیه این برداشت گفتهاند: وتر، نماز مستقلی نیست، بلکه تابع نماز عشاء است؛ و عدد پنج، تعداد نمازهای فرضی را بیان میکند و وتر فرض نیست، بلکه واجب است.
3- دلیل سوم جمهور، اثر عبادة بن صامت س است که در حضورش گفته شد که فلانی وتر را واجب میداند؛ وی در بیان اشتباه او گفت: «کذب»؛ «دروغ گفته است». (ابوداود)
و احناف در توجیه این حدیث نیز گفتهاند که عبادۀ بن صامت س در این حدیث، فرضیت وتر را نفی کرده است نه وجوب آن را.
و در حقیقت، اختلاف ائمه و پیشوایان دینی دربارهی وجوب و عدم وجوب نماز وتر، فقط اختلاف لفظی است که از یک اختلاف اصولی سرچشمه میگیرد؛ و علّت آن، این که از دیدگاه امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، میان «فرض» و «سنّت»، درجهی دیگری برای «مأمور به» وجود ندارد و از دیدگاه امام ابوحنیفه، میان فرض و سنّت، «واجب» قرار دارد.
امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، نماز وتر را مؤکّدترین سّنت قرار دادهاند و امام ابوحنیفه نیز آن را فرض نمیداند و منکر آن را کافر نمیگوید. از این رو، همه (هر چهار امام) بر این امر اتفاق نظر دارند که وتر از سنّت مؤکّده بالاتر و از فرض پایینتر میباشد؛ و از آن جایی که از دیدگاه امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، مرتبهای در بین فرض و سنّت نیست، وتر را «سنّت» مینامند؛ و از دیدگاه امام ابوحنیفه، واجب به عنوان مرتبهای در بین سنّت و فرض است؛ از این رو، وی نماز وتر را واجب مینامد و چندان فرقی در بین این دو نظریه و دیدگاه نیست.
1268 - [15] (حسن)
وَعَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ نَامَ عَنْ وَتْرِهِ فَلْیُصَلِّ إِذَا أَصْبَحَ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ مُرْسلا([15]).
1268- (15) زید بن اسلم س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس از نماز وتر خویش به خواب رفت (و بر اثر خواب رفتگی، نماز وترش قضا شد،) پس هر گاه صبح کرد، باید آن را قضا بیاورد».
[این حدیث را ترمذی به صورت مُرسل روایت کرده است].
شرح: «فلیصلّ اذا اصبح»: از دیدگاه امام ابوحنیفه;، نماز وتر واجب است و به جای آوردن قضای آن نیز واجب میباشد. و در این موضوع، بعداً در شرح حدیث ابوسعید خدری س (حدیث شماره 1279) بیشتر توضیح داده خواهد شد.
1269 - [16] (صَحِیح)
وَعَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ جُرَیْجٍ قَالَ: سَأَلْنَا عَائِشَةَ ل بِأَیِّ شَیْءٍ کَانَ یُوتِرُ رَسُولُ الـلّٰهِ ج؟ قَالَتْ: کَانَ یَقْرَأُ فِی الْأُولَى بِ [سَبِّحِ اسْم رَبک الْأَعْلَى]
وَفِی الثَّانِیَةِ بِ [قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ]
وَفَى الثَّالِثَةِ بِ [قُلْ هُوَ اللهُ أحد]
والمعوذتین وَرَوَاهُ التِّرْمِذِیّ وَأَبُو دَاوُد([16]).
1269- (16) عبدالعزیز بن جُریج س گوید: از عایشه ل پرسیدیم: رسول خدا ج در نماز وتر، چه سورههایی میخواندند؟ وی در پاسخ گفت: آن حضرت ج در رکعت نخست وتر، سورهی «سبّح اسم ربّک الاعلی» و در رکعت دوم، سورهی «قل یا ایّها الکافرون» و در رکعت سوم، سورهی «قل هو الله احد»، «قل اعوذ بربّ الفلق» و «قل اعوذ بربّ الناس» را میخواندند.
[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کردهاند].
1270 - [17] (صَحِیح)
وَرَوَاهُ النَّسَائِیُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبْزَى([17]).
1270- (17) و نسایی نیز این حدیث را از عبدالرحمن بن ابزی س روایت کرده است.
1271 - [18] (صَحِیح)
وَرَوَاهُ ألأحمد عَن أبی بن کَعْب([18]).
1271- (18) و احمد بن حنبل آن را از اُبّی بن کعب س روایت نموده است.
1272 - [19] (صَحِیح)
والدارمی عَن ابْن عَبَّاس وَلم یذکرُوا والمعوذتین([19]).
1272- (19) و دارمی نیز آن را از عبدالله بن عباس س روایت کرده است؛ با این تفاوت که احمد بن حنبل و دارمی، عبارت «و المعوّذین» را ذکر نکردهاند.
شرح: به هر حال، از احادیث و روایات بالا، معلوم میشود که در روایت ابی بن کعب س و عبدالله بن عباس س، خواندن «مُعوّذتین» («قل اعوذ بربّ الفلق» و «قل اعوذ بربّ النّاس») در رکعت سوم، مذکور نیست؛ یعنی آن حضرت ج در رکعت اول نماز وتر، سورهی «اَعلی» و در رکعت دوم، سورهی «کافرون» و در رکعت سوّم، سورهی «اخلاص» را میخواندند.
ولی در روایت عایشهp، همراه با سورهی «اخلاص»، «معوّذتین» نیز مذکور است؛ از این رو، معلوم میشود که آن حضرت ج گاهی در رکعت سوم، فقط سورهی «اخلاص» را میخواندند و گاهی نیز همراه با آن، «معوّذتین» را نیز میخواندند.
1273 - [20] (صَحِیح)
وَعَنِ الْـحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ب مَا قَالَ: عَلَّمَنِی رَسُولُ الـلّٰهِ ج کَلِمَاتٍ أَقُولُهُنَّ فِی قُنُوتِ الْوَتْرِ: «اللَّهُمَّ اهدنی فِیمَن هدیت وَعَافنِی فِیمَن عافیت وتولنی فِیمَن تولیت وَبَارک لی فِیمَا أَعْطَیْت وقنی شَرَّ مَا قَضَیْتَ فَإِنَّکَ تَقْضِی وَلَا یُقْضَى عَلَیْک أَنه لَا یذل من والیت تَبَارَکت رَبَّنَا وَتَعَالَیْتَ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیُّ وَابْنُ مَاجَهْ والدارمی([20]).
1273- (20) حسن بن علی س گوید: رسول خدا ج کلماتی را به من یاد دادند که آنها را در وتر بخوانم؛ و آن کلمات، عبارتند از:
«اللَّهُمَّ اهدنی فِیمَن هدیت وَعَافنِی فِیمَن عافیت وتولنی فِیمَن تولیت وَبَارک لی فِیمَا أَعْطَیْت وقنی شَرَّ مَا قَضَیْتَ فَإِنَّکَ تَقْضِی وَلَا یُقْضَى عَلَیْک أَنه لَا یذل من والیت تَبَارَکت رَبَّنَا وَتَعَالَیْتَ»
«بار خدایا! مرا از زمرهی کسانی قرار بده که آنها را هدایت کردهای؛ و مرا از جملهی کسانی قرار بده که آنان را عافیت و سلامتی دادهای؛ و مرا جزء آنانی قرار بده که دوست خویش قرار دادهای و در آنچه به من ارزانی داشتهای، برکت بده و از شرّ آنچه که مقدّر کردهای، مرا حفظ بفرما؛ چون تو قضاوت میکنی و بر تو حکم کرده نمیشود؛ و کسی را که تو دوست بداری، خوار و زبون نمیگردد. بار خدایا! دارای برکتهای بسیاری و در صفاتت، بلند مرتبه هستی».
[این حدیث را ترمذی، ابوداود، نسایی، ابن ماجه و دارمی روایت کردهاند].
شرح: در برخی از روایات، پس از عبارت «انّه لایذلّ من والیتَ»، عبارت «و لا یعزّ مَن عادیتَ» نیز روایت شده است؛ و منظور این است که: با هرکس که تو دشمنی ورزی، او در هیچ حالی با عزّت نمیشود.
و در بعضی از روایات، بعد از عبارت «تبارکت ربّنا وتعالیتَ»، عبارت «اَستغفرک واتوب الیک» نیز روایت شده است؛ یعنی: ای پروردگار من! مغفرت و بخشش گناهان را از تو خواستارم و به سوی تو رجوع میکنم.
و در بعضی از روایات، بعد از عبارت توبه و استغفار، این درود هم اضافه شده است: «و صلّی الله علی النبیّ ج»؛ «خداوند بر پیامبرش رحمت نازل کند».
اکثر علماء و صاحب نظران اسلامی، برای نماز وتر، همین قنوت را اختیار نمودهاند. و قنوتی که در نزد احناف، رایج و متداول است، دعای «اللهم انّا نستعینک ونستغفرک ونؤمن بک..» است که آن را امام ابن ابی شیبه، امام طحاوی و دیگران از عمر بن خطاب س و عبدالله بن مسعود س روایت کردهاند.
علامه ابن عابدین شامی، از برخی از بزرگان احناف روایت کرده است که بهتر آن است که همراه با «اللهمّ انّا نستعینک ونستغفرک...» قنوت حسن بن علی س (یعنی «اللهم اهدنی فیمن هدیت...») نیز خوانده شود.
به هر حال، پیرامون «قنوت وتر»، سه مسألهی اختلافی وجود دارد:
1- از دیدگاه احناف، قنوت وتر در طول سال، مشروع میباشد. و دیدگاه سفیان ثوری و امام اسحاق، و نظرگاه مشهور امام احمد و دیدگاه امام شافعی - در روایتی - مطابق با دیدگاه احناف است.
و از دیدگاه امام مالک، قنوت وتر، فقط در ماه رمضان واجب است؛ و شافعیها و حنبلیها بر این باورند که قنوت، فقط در نیمهی دوم ماه رمضان مشروع میباشد. (البته این دیدگاه مشهور امام شافعی و دیدگاه غیرمشهور امام احمد است). و برخی از علماء بر این باورند که قنوت وتر فقط در نصف اول ماه رمضان مشروع میباشد.
استدلال شافعیها و دیگران، از حدیث علی بن ابی طالب س است که ترمذی آن را در «سُنن» خویش به طور تعلیق ذکر کرده است؛ آنجا که میگوید: «انّه کان لایقنت الّا فی النصف الاخر من رمضان»؛ «وی فقط در نصف آخر ماه رمضان، قنوت وتر را میخواند».
و حنفیها، از حدیث حسن بن علی س استدلال میکنند که گفت: «علّمنی رسول الله ج کلماتٍ اقولهنّ فی الوتر...». این حدیث، عام است و ذکری از رمضان و غیر آن، نیامده است؛ و همچنین دربارهی عبدالله بن مسعود س آمده است که وی در تمام سال قنوت میخواند.
احناف دربارهی حدیث علی بن ابی طالب س گفتهاند که اجتهاد شخصی وی بوده است؛ یا این که، منظور از «قنوت»، ایستادن طولانی است؛ و مراد از حدیث و روایت وی، این است که علی بن ابی طالب س، در نصف دوم ماه رمضان، بیشتر از سایر روزها، ایستادن در نماز را طولانی میکرد.
2- از دیدگاه امام ابوحنیفه، امام مالک، سفیان، عبدالله بن مبارک و امام اسحاق، قنوت وتر، قبل از رکوع است؛ ولی امام شافعی و امام احمد بن حنبل بر این باورند که قنوت وتر، بعد از رکوع است. و امام احمد - در روایتی دیگر - قائل به اختیار در قبل و بعد از رکوع میباشد.
دلیل شافعیها و حنبلیها، همان حدیث علی بن ابی طالب س است که در آن آمده است: «انّه کان لایقنت الّا فی النصف الاخر من رمضان وکان یقنت بعد الرکوع» (مصنّف ابن ابی شیبه)؛ «علی بن ابی طالب س فقط در نیمهی دوم رمضان قنوت میخواند و قنوت وی بعد از رکوع بود».
و دلیل احناف و دیگران، حدیث ابی بن کعب س است که ابن ماجه آن را روایت کرده است: «انّ رسول الله ج کان یوتر فیقنت قبل الرکوع» (ابن ماجه و نسایی)؛ «رسول خدا ج وتر میگزاردند و قبل از رکوع، قنوت میخواندند».
و همچنین از حدیث علقمه س که مصنّف ابن ابی شیبه آن را چنین نقل کرده است: «انّ ابن مسعود واصحاب النبیّ ج کانوا یقنتون فی الوتر قبل الرکوع»؛ «ابن مسعود س و دیگر یاران پیامبر ج قنوت وتر را قبل از رکوع میخواندند».
نکته قابل توجه این است که دیدگاه احناف، هم از حدیث مرفوع و هم از تعامل صحابه تأیید میگردد؛ در حالی که دلیل مخالفان آنها، فقط اثری از علی بن ابی طالب س میباشد که در جواب آن میتوان گفت که اجتهاد شخصی ایشان بوده است؛ و منشأ اجتهاد وی، این است که پیامبر ج را در حال خواندن قنوت نازله، پس از رکوع، مشاهده کرد و قنوت وتر را بر آن قیاس کرده است؛ و احناف نیز دربارهی قنوت نازله، قائل به خواندن آن پس از رکوع هستند.
3- شافعیها در قنوت وتر، دعای «اللهمّ اهدنی فیمن هدیتَ...» را میخوانند و احناف، دعای «اللهمّ انّا نستعینک...» را برای خواندن در قنوت وتر، ترجیح میدهند. البته اختلاف مزبور، فقط دربارهی افضلیت و اَولی و عدم اَولی است و خواندن هریک از این دعاها طبق هردو مذهب جایز میباشد.
احناف دعای «استعانت» را بدین خاطر ترجیح میدهند که به قرآن شبیهتر است. علامه سیوطی در کتاب «الاتقان فی علوم القران» مینویسد: «دعای استعانت در ابتدای دو سورهی «الخلع» و «الحفد» بودهاند که بعدها تلاوت آنها منسوخ شده است».
امام محمد میگوید: «در قنوت، دعای مخصوص وجود ندارد و نمازگزار هر دعایی که خواست، میتواند بخواند؛ البته مشروط بر آن که دعایش مشتمل بر کلام و سخنان مردم نباشد».
1274 - [21] (صَحِیحٌ)
وَعَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج إِذَا سَلَّمَ فِی الْوتر قَالَ: «سُبْحَانَکَ الْـمَلِکِ الْقُدُّوسِ» رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیُّ وَزَادَ: ثَلَاث مَرَّات یُطِیل فِی آخِرهنَّ([21]).
1274- (21) ابی بن کعب س گوید: هر گاه رسول خدا ج از نماز وتر سلام میدادند، میفرموند: «سبحان الـملک القدّوس»؛ «خداوندِ پادشاه و پاک، از تمام ناتوانیها و ناشایستیها، منزّه است».
[این حدیث را ابوداود و نسایی روایت کردهاند و نسایی این عبارت را نیز افزوده است: پیامبر ج سه بار میگفتند: «سبحان الله الـملک القدّوس»، و در مرتبهی سوم، صدای خویش را بلند میکردند و آن را به صورت کشیده میخواندند].
1275 - [22] (صَحِیح)
وَفِی رِوَایَةٍ لِلنَّسَائِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبْزَى عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کَانَ یَقُولُ إِذَا سَلَّمَ: «سُبْحَانَ الْـمَلِکِ الْقُدُّوسِ» ثَلَاثًا وَیَرْفَعُ صَوْتَهُ بالثالثة([22]).
1275- (22) و در روایتی از نسایی که عبدالرحمن بن ابزی س از پدر خویش نقل میکند، چنین آمده که وی گفته است: «هر گاه آن حضرت ج سلام نماز وتر را میدادند، سه بار میفرمودند: «سبحان الـملک القدّوس»؛ «خداوند پادشاه و پاک، از تمام ناتوانیها و ناشایستیها، منزّه است». و در مرتبهی سوم، صدای خویش را بلند میکردند.
1276 - [23] (صَحِیح)
وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: إِنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَقُولُ فِی آخِرِ وَتْرِهِ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِرِضَاکَ من سخطک وبمعافاتک من عُقُوبَتک وَأَعُوذ بک مِنْکَ لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَالتِّرْمِذِیُّ وَالنَّسَائِیُّ وَابْنُ مَاجَهْ([23]).
1276- (23) علی بن ابی طالب س گوید: رسول خدا ج در آخر نماز وتر خویش، این دعا را میخواندند:
«اللهمّ انّی اعوذ برضاک من سخطک و بمُعافاتک من عقوبتک و اعوذ بک منک، لااُحصی ثناءاً علیک، انت کمـا اثنیتَ علی نفسک».
«بار خدایا! من از خشم تو، به خشنودیات و از کیفرت به بخشایشت پناه میبرم و از تو به تو پناه میبرم؛ زبان به شمارش ستایش تو نمیگشایم؛ همان گونه هستی که خود را ستودهای».
[این حدیث را ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه روایت کردهاند].
شرح: «کان یقول فی اخر وتره» [آن حضرت ج در آخر وتر خویش میفرمودند]: این عبارت، چند تفسیر میتواند داشته باشد:
این دعا را در رکعت سوّم به جای قنوت میخواندند. و برخی از علماء و صاحب نظران اسلامی نیز همین قول را اختیار کردهاند.
این دعا را در آخرین قعدهی وتر، پیش از سلام و یا بعد از سلام میخواندند.
این دعا را در آخرین سجدههای وتر میخواندند؛ همان طور که در صحیح مسلم از عایشه ل روایت است که یک بار در سجدهی نماز شب، همین دعا را از آن حضرت ج شنیده است.
و به طور کلّی، میتوان چنین گفت که تمامی این صورتها، صحیح و درست است.
1277 - [24] (صَحِیح)
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قِیلَ لَهُ: هَلْ لَکَ فِی أَمِیر الْـمُؤمنِینَ مُعَاوِیَة فَإِنَّهُ مَا أَوْتَرَ إِلَّا بِوَاحِدَةٍ؟ قَالَ: أَصَابَ إِنَّهُ فَقِیهٌ
وَفِی رِوَایَةٍ: قَالَ ابْنُ أَبِی مُلَیْکَةَ: أَوْتَرَ مُعَاوِیَةُ بَعْدَ الْعِشَاءِ بِرَکْعَةٍ وَعِنْدَهُ مَوْلًى لِابْنِ عَبَّاسٍ فَأَتَى ابْنَ عَبَّاسٍ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ: دَعْهُ فَإِنَّهُ قَدْ صَحِبَ النَّبِیَّ ج. رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ([24]).
1277- (24) از عبدالله بن عباس س روایت است که از وی پرسیده شد: آیا در مورد عمل امیر مؤمنان، معاویه س، نظر یا جواب و یا افتایی داری؟ چرا که او فقط با یک رکعت، وتر میگزارد؟ عبدالله بن عباس س گفت: معاویه س درست عمل کرده است؛ زیرا او، فقیه و دانشمند است.
و در روایتی دیگر، چنین آمده است: ابن ابی مُلیکة س گوید: معاویه س پس از نماز عشاء، (نماز وتر را) یک رکعت گزارد و این در حالی بود که (کریب،) بردهی آزاد کرده شدهی ابن عباس س به نزد وی بود. بردهی آزاد شدهی ابن عباس س به نزد وی رفت و موضوع را برای ابن عباس س بازگو نمود؛ ابن عباس س گفت: او را به حال خود واگذار؛ چرا که معاویه س با پیامبر ج همراه و همنشین و مصاحب و دوشادوش بوده است (و از زمرهی صحابهی آن حضرت ج به شمار میآید؛ و پرواضح است که در این موضوع، نسبت به شما، آگاهتر و باخبرتر است)!
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «هل لک»: این عبارت به «هل لک جواب» یا «هل لک افتاء» ترجمه میشود؛ یعنی آیا برای تو در مورد عمل وی، جواب یا افتایی وجود دارد؟
«ما اوتر الّا بواحدة»: ظاهر این عبارت، بیانگر آن است که معاویه س، فقط به خواندن یک رکعت وتر اکتفا و بسنده مینموده است؛ و این احتمال نیز وجود دارد که یک رکعت را به دو رکعت پیش از آن، پیوست و ضمیمه نموده باشد؛ و چون وی، به خواندن نماز وتر اکتفا میکرده و تهجّد را ترک مینمود، از این رو، بدو ایراد گرفتند و لب به انتقاد گشودند.
و این احتمال نیز وجود دارد که اعتراض و ایراد، به خاطر ترک سنّت عشاء بوده باشد.
«اصاب»: حق با او بود؛ کار درست را انجام داده است؛ سخن درستی گفته است؛ به هدف رسیده است.
«فقیه»: فقه خوانده؛ عالم روحانی؛ دانا؛ دانشمند؛ عالم به اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی؛ متخصّص در علم فقه.
«و عنده مولی لابن عباس»: مراد از بردهی آزاده شدهی ابن عباس س، همان «کُریب» است.
1278 - [25] (ضَعِیف)
وَعَن بُرَیْدَة قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الـلّٰهِ ج یَقُولُ: «الْوَتْرُ حَقٌّ فَمَنْ لَمْ یُوتِرْ فَلَیْسَ مِنَّا الْوَتْرُ حَقٌّ فَمَنْ لَمْ یُوتِرْ فَلَیْسَ مِنَّا الْوَتْرُ حَقٌّ فَمَنْ لَمْ یُوتِرْ فَلَیْسَ مِنَّا». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ([25]).
1278- (25) بریدة (اسلمی) س گوید: از رسول خدا ج شنیدم که میفرمودند: «نماز وتر، حقّ (واجب) است؛ پس هرکس نماز وتر نگزارد، از ما نیست؛ نماز وتر، حق است و کسیکه آن را نخواند، از ما نیست؛ نماز وتر، حق است و هرکس که آن را نگزارد، از ما نیست».
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «حقّ»: از دیدگاه امام ابوحنیفه و پیروانش، نماز وتر، فقط سنّت نیست، بلکه واجب میباشد؛ عدّهای از علماء و صاحب نظران اسلامی گفتهاند که از جملهی «الوتر حق»، وجوب وتر ثابت نمیشود؛ چون «حقّ» به معنای «ثابت» است؛ در پاسخ چنین گفته شده است که در جاهای متعددی از روایات و احادیث، واژهی «حق» به معنای «واجب» آمده است؛ و در این جا نیز مراد از «حق»، همان واجب است؛ چنان که ابوایوب انصاری س حدیثی را از پیامبر ج نقل میکند که در آن آمده است: «الوتر حقٌ واجبٌ علی کلّ مسلم» (احمد بن حبّان، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «وتر، حقّی واجب بر هر مسلمان است».
و دلایل امام ابوحنیفه و جمهور در مورد وجوب و عدم وجوب نماز وتر، پیشتر در شرح حدیث خارجة بن حذافة س (حدیث شماره 1267) گذشت.
1279 - [26] (صَحِیحٌ)
وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «من نَام عَن الْوِتْرِ أَوْ نَسِیَهُ فَلْیُصَلِّ إِذَا ذَکَرَ أَوْ إِذا اسْتَیْقَظَ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ
أَبُو دَاوُد وَابْن مَاجَه([26]).
1279- (26) ابوسعید خدری س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس از نماز وتر به خواب رفت (و بر اثر خواب رفتگی، نماز وترش قضا شد،) یا آن را فراموش کرد (و نگزارد)؛ پس هر گاه به یادش آمد، یا از خواب بیدار شد، باید آن را بخواند».
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابن ماجه روایت کردهاند].
شرح: از آن جا که از دیدگاه احناف، نماز وتر واجب است، به جای آوردن قضای آن نیز واجب میباشد؛ و از دیدگاه امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، چون نماز وتر واجب نیست، به جای آوردن قضای آن نیز لازم نیست.
دلیل احناف، حدیث ابوسعید خدری س میباشد؛ اما امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل بر سند حدیث مذکور، انتقاد کردهاند و گفتهاند که مدار این حدیث بر شخصی به نام عبدالرحمن بن زید بن اسلم است که از لحاظ روایت حدیث، ضعیف است.
در پاسخ باید گفت که عبدالرحمن بن زید در این حدیث، متفرّد نیست، بلکه دو مُتابع دارد؛ اولین متابع او، برادرش به نام عبدالله بن زید است که امام ترمذی دربارهی او از امام احمد بن حنبل چنین نقل میکند: «اخوه (ای اخو عبدالرحمن بن زید) عبدالله، لابأس به». امام ترمذی همچنین قول امام بخاری را نقل کرده است: «عبدالله بن زید بن اسلم ثقة».
و دومین متابع وی، شخصی به نام محمد بن مطرّف است که امام ابوداود، حدیثش را در سنن خود ذکر کرده است (در باب «الدعاء بعد الوتر»)؛ تا جایی که در سنن دار قطنی، علاوه از محمد بن مطرّف، عبدالله بن سلمه نیز از وی متابعت کرده است (در باب «من نام عن وتره و نسیه»)
از این رو، حدیث ابوسعید خدری س، بدون شک قابل استدلال است و حدیث در ضمن این که بر وجوب قضای وتر دلالت میکند، بر وجوب خود وتر نیز دلالت دارد.
1280 - [27] (ضَعِیف)
وَعَنْ مَالِکٍ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ ابْنَ عُمَرَ عَنِ الْوِتْرِ: أَوَاجِبٌ هُوَ؟ فَقَالَ عَبْدُ الـلّٰهِ: قَدْ أَوْتَرَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج وَأَوْتَرَ الْـمُسْلِمُونَ. فَجَعَلَ الرَّجُلُ یُرَدِّدُ عَلَیْهِ وَعَبْدُ الـلّٰهِ یَقُولُ: أَوْتَرَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج وَأَوْتَرَ الْـمُسْلِمُونَ. رَوَاهُ فِی الْـمُوَطَّأ([27]).
1280- (27) مالک س گوید: بدو خبر رسیده است که مردی، از عبدالله بن عمر س دربارهی نماز وتر پرسید که آیا نماز وتر واجب است یا خیر؟ عبدالله بن عمر س در پاسخ گفت: «بیگمان، پیامبر خدا ج و مسلمانان، نماز وتر را خواندهاند».
آن مرد، پیوسته این سؤال را تکرار میکرد و دربارهی وجوب نماز وتر از عبدالله بن عمر س میپرسید و عبدالله بن عمر س نیز در پاسخ وی میگفت: «بیتردید، پیامبر خدا ج و سایر مسلمانان، نماز وتر را خواندهاند».
[این حدیث را مالک در موطأ روایت کرده است].
شرح: «یردّد»: تکرار میکرد و به دنبال جواب صریح بود و به اشارهها اکتفا و بسنده نمینمود.
عبدالله بن عمر س از آن جهت، پاسخی صریح در مورد وجوب نماز وتر را بدان مرد نداد؛ زیرا وی، چیزی را در مورد وجوب نماز وتر، از پیامبر ج نشنیده بود؛ و این در حالی است که از دیگر صحابه، همچون ابوایوب انصاری و چند تن دیگر، نقل شده است که از پیامبر ج واژهی «وجوب» را در مورد نماز وتر، روایت کردهاند؛ همچون: «الوتر حق واجب علی کلّ مسلم» (احمد؛ صحیح ابن حبّان؛ نسایی؛ ابن ماجه؛ ابوداود و ابوداود طیالسی).
1281 - [28] (ضَعِیف جدا)
وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُوتِرُ بِثَلَاثٍ یَقْرَأُ فِیهِنَّ بِتِسْعِ سُوَرٍ مِنَ الْـمُفَصَّلِ یَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ بِثَلَاثِ سُوَرٍ آخِرُهُنَّ: (قل هوا لله أحد)
رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ([28]).
1281- (28) علی بن ابی طالب س گوید: رسول خدا ج سه رکعت نماز وتر میگزاردند و در این سه رکعت، نُه سوره از سورههای مفصّل قرآن میخواندند؛ این طور که در هر رکعت، سه سوره میخواندند که آخر آنها، سورهی «قل هو الله احد» بود.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: «آخرهنّ قل هو الله احد»: این عبارت، دو احتمال دارد:
1- آخر سه رکعت وتر؛ یعنی پیامبر ج در رکعت آخر وتر، سه سوره میخواندند؛ این طور که در رکعت سوم وتر، دو سوره میخواندند و پس از آن دو سوره، سورهی «قل هو الله احد» را نیز میافزودند و با آن، رکعت سوم را به پایان میرساندند.
2- آخر سورهها؛ یعنی پیامبر ج در هر رکعت از نماز وتر، سه سوره میخواندند؛ این طور که در هر رکعت، دو سوره میخواندند و پس از آن دو سوره، سورهی «قل هو الله احد» را نیز میافزودند؛ و بدین ترتیب، قرائت هر رکعت از نماز وتر را با سورهی «اخلاص» به پایان میرساندند. و احتمال اول، صحیحتر است.
«مفصّل»: به سورههای آخرین منزل قرآن، «مُفصّل» میگویند؛ یعنی از سورهی «حجرات» تا آخر قرآن. و «مُفصّل» نیز به سه نوع تقسیم میگردد:
طوال مفصّل: از سورهی «حجرات» تا سورهی «بروج».
اوساط مفصّل: از سورهی «بروج» تا سورهی «بینة».
قصار مفصّل: از سورهی «بینة» تا سورهی «ناس».
1282 - [29] (صَحِیح)
وَعَنْ نَافِعٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ ابْنِ عُمَرَ بِمَکَّةَ وَالسَّمَاءُ مُغَیِّمَةٌ فَخَشِیَ الصُّبْحَ فَأَوْتَرَ بِوَاحِدَةٍ ثُمَّ انْکَشَفَ فَرَأَى أَنَّ عَلَیْهِ لَیْلًا فَشَفَعَ بِوَاحِدَةٍ ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ رَکْعَتَیْنِ فَلَمَّا خَشِیَ الصُّبْح أوتر بِوَاحِدَة. رَوَاهُ مَالک([29]).
1282- (29) نافع س گوید: همراه با عبدالله بن عمر س در مکهی مکرّمه بودم؛ و این در حالی بود که آسمان، ابری بود. ابن عمر س از بیم آن که مبادا صبح صادق طلوع کند، یک رکعت نماز وتر گزارد (و آن را به دو رکعتی که پیش از آن گزارده بود، پیوست و ضمیمه نمود)؛ آنگاه چون هوا صاف شد و ابرها کنار رفتند، ابن عمر س متوجه شد که هنوز از شب باقی مانده است؛ از این رو، یک رکعت دیگر با آن رکعت پیشین، پیوست و ضمیمه نمود و آن را جُفت (شَفع) ساخت؛ آنگاه دو رکعت دیگر نیز به جای آورد؛ و چون بیم آن داشت که مبادا صبح صادق طلوع کند، از این رو، یک رکعت نماز وتر گزارد.
[این حدیث را مالک روایت کرده است].
شرح: «فشفع بواحدة»: اگر فردی، پس از نماز عشاء، وتر را بخواند و در آخر شب بخواهد، نماز تهجّد را بگزارد، در آن صورت از دیدگاه هرچهار امام و پیشوا (امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل) اعادهی نماز وتر، لازم نیست و نماز تهجّد، بدون خواندن مجدّد وتر، صحیح است.
امام اسحاق بن راهویه، قائل به «نقض وتر» است و میگوید: چنین شخصی باید قبل از تهجّد، یک رکعت نماز نفل بخواند تا این یک رکعت با سه رکعت وتر که در آغاز شب خوانده است، یکجا جمع شده و شَفع شوند؛ و نماز وتری که بعد از عشاء خوانده است، بدین ترتیب نقض و شکسته میشود و بعد از خواندن تهجّد، مجدداً باید وتر را بخواند.
دلیل وی، حدیث پیامبر است که فرمود: «اجعلوا آخر صلاتکم باللیل وتراً» (بخاری و مسلم)؛ «آخرین نماز شب خویش را نماز وتر قرار دهید». و دلیل دیگر وی، عملکرد عبدالله بن عمر س است؛ زیرا وی قائل به نقض وتر است (مسند احمد)
و جمهور علماء و صاحب نظران اسلامی، «نقض وتر» را صحیح نمیدانند و دلیلشان، این حدیث پیامبر گرامی اسلام ج است که فرمودند: «لا وتران فی لیلة» (ترمذی)؛ «در شب، دو وتر درست نیست».
این حدیث، بیانگر آن است که در یک شب، فقط یک بار وتر خواندن کافی و بسنده است؛ از این رو، این فرمودهی پیامبر ج که: «اجعلوا آخر صلاتکم باللیل وتراً»، حمل بر استحباب میشود؛ زیرا از آن حضرت ج ثابت شده است که گاهی بعد از وتر، دو رکعت نفل میخواندهاند.
و دربارهی عملکرد عبدالله بن عمر س (که مورد استدلال امام اسحاق بن راهویه بود)، امام محمد بن نصر مروزی در «کتاب الوتر» مینویسد: «عبدالله بن عمر س گفته است: من موضوع نقض وتر را با رأی و نظر خودم استنباط کردهام (و غالباً، ایشان از حدیث «اجعلوا آخر صلاتکم باللیل وتراً» چنین برداشتی داشتهاند) و هیچ حدیثی در این باره از پیامبر ج نشنیدهام». (ر.ک: معارف السنن ج 4 ص 257).
در این صورت، عبدالله بن عمر س، در یک شب، سه بار وتر میخواند! (مصنّف عبدالرزاق، باب «الرجل یوتر ثم یستقیظ فیرید ان یصلّی»)؛ در حالی که پیامبر ج دو بار وتر خواندن را در یک شب، ممنوع قرار داده است!.
1283 - [30] (صَحِیح)
وَعَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ رَسُولَ الـلّٰهِ ج کَانَ یُصَلِّی جَالِسًا فَیَقْرَأُ وَهُوَ جَالِسٌ فَإِذَا بَقِیَ مِنْ قِرَاءَتِهِ قَدْرُ مَا یَکُونُ ثَلَاثِینَ أَوْ أَرْبَعِینَ آیَةً قَامَ وَقَرَأَ وَهُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَکَعَ ثُمَّ سَجَدَ ثُمَّ یَفْعَلُ فِی الرَّکْعَةِ الثَّانِیَةِ مِثْلَ ذَلِکَ. رَوَاهُ مُسلم([30]).
1283- (30) عایشه ل گوید: رسول خدا ج (چون پا به سنّ گذاشتند، نماز نفل را) نشسته میگزاردند و به حالت نشسته قرائت مینمودند؛ و هنگامی که از قرائت ایشان، در حدود سی یا چهل آیه (از یک سورهی بزرگ) باقی میماند، بلند میشدند و ایستاده آنها را قرائت میکردند؛ آنگاه به رکوع میرفتند و پس از آن، سجده مینمودند؛ و رکعت دوم را نیز بدینسان، انجام میدادند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «کان یصلّی جالساً»: آن حضرت ج در آخر عمر شریفشان، چون پا به سن گذاشتند و اندکی ضعیف شدند، نماز نفل را - چه در روز و چه در شب - به حالت نشسته میگزاردند؛ و میتوان چنین گفت که نشسته خواندن پیامبر ج، معلول چند علّت بود:
ضعف و بیماری و ناراحتی و خستگی پیامبر ج.
سنّ و سال بالای آن حضرت ج.
نماز نفل گزاردن.
طولانی بودن قرائت آن حضرت ج.
1284 - [31] (صَحِیحٍ)
وَعَنْ أُمُّ سَلَمَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج: «کَانَ یُصَلِّی بَعْدَ الْوِتْرِ رَکْعَتَیْنِ» رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَزَادَ ابْنُ مَاجَه: خفیفتین وَهُوَ جَالس([31]).
1284- (31) امّسلمه ل گوید: رسول خدا ج پس از گزاردن نماز وتر، دو رکعت دیگر میگزاردند.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است؛ و ابن ماجه این عبارت را نیز افزوده است]: «خفیفتین وهو جالسٌ»؛ «(آن حضرت ج پس از گزاردن نماز وتر،) دو رکعت کوتاه و سبک دیگر، به حالت نشسته میگزاردند».
شرح: امام مالک;، دو رکعت بعد از وتر را انکار کرده و گفته است: «لااُصلّیهما»؛ «آنها را نمیگزارم».
از امام ابوحنیفه/و امام شافعی/در این باره، چیزی نقل نشده است؛ و از امام احمد;، فقط یک بار خواندن دو رکعت بعد از وتر، ثابت شده است. امّا در حقیقت، دربارهی ثبوت این دو رکعت، احادیث بیشماری وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
حدیث امّسلمه ل (به شماره 1284).
ابوامامه س گوید: «انّ النبیّ ج کان یصلّیها بعد الوتر وهو جالس یقرأ فیهما «اذا زلزلت» و«قل یا ایها الکافرون» (طحاوی، باب التطوع بعد الوتر)؛ «پیامبر ج به حالت نشسته بعد از وتر دو رکعت نماز میگزارد و در آنها سورههای «زلزال» و «کافرون» را میخواندند».
عایشه ل گوید: «کان یصلّی ثلاث عشرة رکعة یصلّی ثمان رکعات ثم یوتر ثم یصلی رکعتین وهو جالس؛ فاذا اراد اَن یرکع قام، فرکع، ثم یصلّی رکعتین بین النداء والاقامة من صلاة الصبح» (مسلم)؛ «رسول خدا ج در شب، سیزده رکعت نماز میگزاردند؛ اینطور که هشت رکعت میگزاردند؛ آنگاه وتر میخواندند و پس از آن به حالت نشسته دو رکعت دیگر میگزاردند؛ و هرگاه میخواستند به رکوع بروند، بلند میشدند و به حالت ایستاده به رکوع میرفتند؛ آنگاه در بین اذان و اقامهی صبح، دو رکعت میگزاردند».
ثوبان س گوید: «کنّا مع رسول الله ج فی سفر فقال: انّ السفر جُهد وثقل، فاذا اوتر احدکم فلیرکع رکعتین، فان استیقظ والّا کانتا له» (سنن دارقطنی، باب فی الرکعتین بعد الوتر؛ و سنن بیهقی، باب فی الرکعتین بعد الوتر)؛ «همراه پیامبر ج در سفر بودیم؛ آن حضرت ج فرمودند: بیگمان، سفر، مایهی مشقت و زحمت است؛ پس هرگاه یکی از شما وتر خویش را گزارد، باید دو رکعت دیگر بگزارد؛ پس اگر بیدار شد که خوب و گرنه همان دو رکعت، او را کافی است».
انس بن مالک س گوید: «انّ النبیّ ج کان یصلّی بعد الوتر وهو جالس ویقرأ فی الرکعة الاولی بامّ القران واذا زلزلت؛ وفی الثانیة «قل یا ایها الکافرون» (بیهقی، باب فی الرکعتین بعد الوتر)؛ «پیامبر ج بعد از وتر، به حالت نشسته، دو رکعت نماز میگزاردند و در رکعت اول، سورهی «فاتحه» و سورهی «زلزال» و در رکعت دوّم - (سورهی فاتحه و) سورهی «کافرون» را میخواندند».
این روایات و احادیث، بیانگر ثبوت دو رکعت بعد از وتر هستند؛ امّا از آن جایی که نشستن پیامبر ج در آن دو رکعت ثابت است، برخی از علماء و صاحبنظران اسلامی گفتهاند: روش سنّت خواندن دو رکعت بعد از وتر، به صورت نشسته میباشد؛ از این رو، این دسته از دانشمندان دینی، - بنابر این احادیث و روایات - گزاردن دو رکعت بعد از وتر را به صورت نشسته خواندن، بهتر دانستهاند؛ ولی سایر علماء و دانشوران فقهی گفتهاند که در این زمینه، امّت را نمیتوان بر آن حضرت ج قیاس کرد؛ از این رو، قیام و ایستادن را در این دو رکعت، ترجیح دادهاند.
در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر س روایت است که یک بار رسول خدا ج را در حال نشسته مشاهده کرد که نماز میگزارد؛ از این رو از پیامبر ج پرسید که از شما به من چنین خبر رسیده که نماز نشسته، نصف نماز ایستاده ثواب دارد و شما در حالت نشسته نماز میگزارید؟ آن حضرت ج فرمودند: «مسأله همینطور است؛ ولی من در این مورد مانند شما نیستم؛ خداوند بلندمرتبه برای من استثنا قائل شده است؛ یعنی نماز نشستهی من، ثواب و پاداش نماز ایستاده را دارد و چیزی از آن کاسته نمیشود».
طبق این حدیث، علماء و صاحبنظران اسلامی گفتهاند: برای دو رکعت بعد از وتر، ضابطهی خاصّی وجود ندارد؛ از این رو، در حال ایستاده، ثواب و پاداش کامل و در حال نشسته، نصف ثواب ایستاده میرسد.
رفع یک اشکال:
پیامبر ج در حدیثی فرمودند: «اجعلوا آخر صلاتکم باللیل وتراً» (بخاری و مسلم)؛ «آخرین نمازتان در شب را نماز وتر قرار دهید»؛ و در اینجا میفرماید: «رسول خدا ج پس از گزاردن نماز وتر، دو رکعت دیگر میگزاردند»؛ و به ظاهر میان این دو حدیث، تعارض و تضادّ وجود دارد؟
و در حقیقت، این حدیث با حدیث دیگر، هیچگونه تضاد و تعارضی ندارد؛ زیرا دو رکعت بعد از وتر، جزء وتر هستند و حیثیت مستقلّی ندارند؛ بلکه تابع نماز وتر میباشند.
1285 - [32] (صَحِیحٌ)
وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُوتِرُ بِوَاحِدَةٍ ثُمَّ یَرْکَعُ رَکْعَتَیْنِ یَقْرَأُ فِیهِمَا وَهُوَ جَالِسٌ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَرْکَعَ قَامَ فَرَکَعَ. رَوَاهُ ابْن مَاجَه([32]).
1285- (32) عایشه ل گوید: رسول خدا ج یک رکعت نماز وتر میگزاردند؛ آنگاه دو رکعت به جای میآوردند و در آنها، قرائت را به حالت نشسته میخواندند؛ و چون میخواستند به رکوع بروند، از جای بلند میشدند و (به حالت ایستاده) به رکوع میرفتند.
[این حدیث را ابن ماجه روایت کرده است].
شرح: «کان رسول الله ج یوتر بواحدة»: به خاطر جمع کردن و تطبیق میان این احادیث و روایات دیگر، این عبارت را بدینگونه ترجمه و تفسیر میکنیم: «یک رکعت به همراه دو رکعت پیش از آن میگزاردند؛ یعنی برای نماز وتر، یک رکعت میخواندند و آن را با دو رکعت قبل از آن، ضمیمه و پیوست مینمودند».
1286 - [33] (صَحِیح)
وَعَنْ ثَوْبَانَ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ هَذَا السَّهَرَ جُهْدٌ وَثِقَلٌ فَإِذَا أَوْتَرَ أَحَدُکُمْ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ فَإِنْ قَامَ مِنَ اللَّیْلِ وَإِلَّا کَانَتَا لَهُ». رَوَاهُ الدَّارِمِیُّ([33]).
1286- (33) ثوبان س گوید: پیامبر ج فرمودند: «بیگمان، این شبزنده داری (با گزاردن نماز تهجّد،) سختی و مشقّت و سنگینی و دشواری به دنبال دارد؛ پس هرگاه یکی از شما (به بیدار شدن در آخر شب، اطمینان نداشت و) نماز وتر را (پیش از خواب) گزارد، باید پس از آن، دو رکعت دیگر نیز بخواند؛ اگر چنانچه در شب (برای تهجّد و شب زندهداری) بیدار شد (و نماز تهجّد گزارد، خیلی خوب است؛) و اگر چنانچه در شب (برای شب زندهداری و گزاردن نماز تهجّد) بیدار نشد، پس آن دو رکعت، برای او (در فراچنگ آوردن پاداش شب زندهداری) کافی است».
[این حدیث را دارمی روایت کرده است].
شرح: «السهر»: شب زندهداری کردن؛ شب را با گزاردن نماز تهجّد سپری کردن؛ بیدار خوابی برای راز و نیاز.
«جهد»: مشقتزا؛ رنجآور؛ سخت؛ دشوار.
«ثقل»: سنگین؛ ملالآور؛ طاقتفرسا.
«انّ هذا السهر جهد و ثقل»: این عبارت، بیانگر مشقت و زحمتی است که قیام و عبادت شبانه در پی دارد؛ زیرا خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ ٱلَّیۡلِ هِیَ أَشَدُّ وَطۡٔٗا وَأَقۡوَمُ قِیلًا٦﴾ [المزمل: 6]. «عبادت شبانه، (افعال آن) مؤثرتر و ماندگارتر، و اقوال (آن) درستتر و پابرجاتر است».
از این حدیث معلوم میشود که خواندن وتر بعد از نماز عشاء تا طلوع صبح صادق جایز است؛ ولی خواندن آن در یک سوم آخر شب، اجر و پاداش بیشتری دارد؛ عایشه ل گوید: «من کلّ اللیل قد اوتر رسول الله ج؛ من اوّل اللیل واوسطه وآخره؛ فانتهی وتره الی السحر» (بخاری، مسلم، نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج در تمام شب، وتر را خوانده است: در اول، وسط و در آخر شب؛ و وتر او به سحر منتهی میشد».
و برای کسیکه بیم آن دارد که در آخر شب بیدار نشود، مستحب است که وترش را اول شب بخواند؛ همچنان که برای کسیکه گمان میکند آخر شب بیدار میشود، تأخیر آن سنّت است؛ ابوقتاده س گوید: پیامبر ج به ابوبکر س فرمود: «متی توتر»؟؛ «کی وتر میخوانی»؟ گفت: قبل از آن که بخوابم. به عمر فرمود: «متی توتر؟»؛ «کی وتر میخوانی»؟ عرض کرد: میخوابم و بعد بلند میشوم و نماز وتر خویش را میگزارم. پیامبر ج به ابوبکر صدّیق س فرمود: «اخذتَ بالحزم او بالوثیقة»؛ «محکمکاری و احتیاط کردی». و به عمر س فرمود: «اخذتَ بالقوة»؛ «کارت همراه با قدرت و نیرو بود» (ابوداود، ابن ماجه و صحیح ابن خزیمه)
به هر حال، از مجموع روایات بالا، چنین معلوم میشود که اگر کسی توان شب زندهداری را ندارد، پیش از خواب، نماز وتر خویش را بخواند و پس از آن، دو رکعت دیگر نیز بگزارد.
1287 - (حسن)
وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ: أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یُصَلِّیهِمَا بَعْدَ الْوِتْرِ وَهُوَ جَالس یقْرَأ فیهمَا [إِذا زلزلت]
و [قل یَا أَیهَا الْکَافِرُونَ]
رَوَاهُ أَحْمد([34]).
1287- (34)... ابوامامه س گوید: (گاهی اوقات اتفاق میافتاد که) رسول خدا ج دو رکعتِ پس از وتر را، به حالت نشسته میگزاردند و در آن دو رکعت، سورههای «اذا زلزلت الارض زلزالـها» و «قل یا ایـها الکافرون» را قرائت میکردند.
[این حدیث را احمد بن حنبل روایت کرده است].
شرح و توضیح این حدیث، به سان حدیث شمارهی 1284 است.
[1]- بخاری 2/477 ح 990؛ مسلم 1/516 ح (145-749)؛ ابوداود 2/80 ح 1336؛ ترمذی 2/300 ح 437؛ نسایی 3/233 ح 1694؛ دارمی 1/404 ح 1458؛ موطأ مالک 1/123 ح 13 «کتاب صلاة اللیل»؛ و مسند احمد 2/58.
[2]- مسلم 1/518 ح (153-752).
[3]- بخاری 3/20 ح 114؛ مسلم 1/508 ح (123-737)؛ ابوداود 2/85 ح 1338؛ ترمذی 2/321 ح 459؛ دارمی 1/448 ح 1581؛ و مسند احمد 6/161.
[4]- مسلم 1/512 ح (139-746).
[5]- بخاری 2/484 ح 998؛ مسلم 1/517 ح (151-751).
[6]- مسلم 1/512 ح (149-750)؛ ترمذی 2/331 ح 467؛ و مسند احمد 2/37.
[7]- مسلم 1/520 ح (162-755)؛ ترمذی 2/317 ح 455؛ ابن ماجه 1/375 ح 1187؛ موطأ مالک 1/124 ح 18 «کتاب صلاة اللیل» و مسند احمد 3/389.
[8]- بخاری 2/486 ح 996؛ مسلم 1/512 ح (137-745)؛ ترمذی 2/318 ح 456؛ نسایی 3/230 ح 1681؛ و ابن ماجه 1/375 ح 1186.
[9]- بخاری 3/56 ح 1178؛ مسلم 1/499 ح (85-721)؛ ابوداود 2/138 ح 1432؛ ترمذی 3/133 ح 760؛ نسایی 3/229 ح 1677؛ دارمی 1/402 ح 1454؛ و مسند احمد 2/459.
[10]- ابوداود 1/153 ح 226؛ و ابن ماجه 1/430 ح 1354.
[11]- ابوداود 2/97 ح 1362؛ و مسند احمد 6/149.
[12]- ابوداود 2/132 ح 1422؛ نسایی 3/238 ح 1712؛ و ابن ماجه 1/376 ح 1190.
[13]- بخاری 11/214 ح 6410؛ مسلم 4/2062 ح (85-268)؛ ابوداود 2/127 ح 1416؛ ترمذی 2/316 ح 453؛ نسایی 3/228 ح 1675؛ ابن ماجه 1/370 ح 1169؛ دارمی 1/448 ح 1580؛ و مسند احمد 1/100.
[14]- ابوداود 2/128 ح 1418؛ ترمذی 2/314 ح 452؛ ابن ماجه 1/369 ح 1168؛ و دارمی 1/446 ح 1576.
[15]- ابوداود 2/137 ح 1431؛ و ترمذی 2/330 ح 466.
[16]- ابوداود 2/132 ح 1423؛ ترمذی 2/326ح 463؛ و ابن ماجه 1/371 ح 1173.
[17]- نسایی 3/244 ح 1731؛ ابن ماجه 1/370 ح 1171؛ و دارمی 1/451 ح 1589.
[18]- دارقطنی 1/31 ح 3 «کتاب الوتر».
[19]- دارمی 1/449 ح 1586.
[20]- ابوداود 2/133 ح 1425؛ ترمذی 2/328 ح 464؛ نسایی 3/248 ح 1745؛ ابن ماجه 1/372 ح 1178؛ و دارمی 1/452 ح 1593.
[21]- ابوداود 2/137 ح 1430؛ و نسایی 3/250 ح 1751.
[22]- نسایی 3/245 ح 1733.
[23]- ابوداود 2/134 ح 1427؛ و ابن ماجه 1/373 ح 1179.
[24]- بخاری 7/103 ح 3765.
[25]- ابوداود 2/129 ح 1419.
[26]- ابوداود 2/137 ح 1431؛ ترمذی 2/303 ح 465؛ و ابن ماجه 1/375 ح 1188.
[27]- موطأ مالک 1/124 ح 17، «کتاب صلاة اللیل».
[28]- ترمذی 2/323 ح 460.
[29]- موطأ مالک 1/125 ح 19، «کتاب صلاة اللیل».
[30]- مسلم 1/505 ح (112-731).
[31]- ترمذی 2/335 ح 471؛ و ابن ماجه 1/377 ح 1196.
[32]- ابن ماجه 1/377 ح 1196.
[33]- دارمی 1/452، 453؛ ح 1594.
[34]- مسند احمد 5/260.