اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

قنوت

فصل اول

1288 - [1] (مُتَّفق عَلَیهِ)

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ: أَنَّ رَسُولَ الـلّٰهِ ج کَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَدْعُوَ عَلَى أَحَدٍ أَوْ یَدْعُوَ لِأَحَدٍ قَنَتَ بَعْدَ الرُّکُوعِ فَرُبَّمَا قَالَ إِذَا قَالَ: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ رَبَّنَا لَکَ الْـحَمْدُ: اللَّهُمَّ أَنْج الْوَلِید بن الْوَلِید وَسَلَمَة ابْن هِشَام وَعَیَّاش بن رَبِیعَةَ اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَى مُضَرَ وَاجْعَلْهَا سِنِینَ کَسِنِی یُوسُفَ» یَجْهَرُ بِذَلِکَ وَکَانَ یَقُولُ فِی بَعْضِ صَلَاتِهِ: «اللَّهُمَّ الْعَنْ فُلَانًا وَفُلَانًا لِأَحْیَاءٍ مِنَ الْعَرَبِ حَتَّى أَنْزَلَ اللهُ: «[لَیْسَ لَک من الْأَمر شَیْء] الْآیَة»([1]).

1288- (1) ابوهریره س گوید: هرگاه رسول خدا ج می‌خواستند بر ضرر یا سود کسی دست به دعا شوند، پس از رکوع قنوت می‌خواندند؛ و چه بسا که (هرگاه سرشان را از رکوع برمی‌داشتند و) «سمع الله لـمن حمده؛ ربنا لک الحمد» می‌گفتند، این دعا را می‌خواندند:

«اللهمّ أنج الولید بن الولید وسلمة بن هشام وعیّاش بن أبی ربیعة؛ اللهمّ اشدد وطأتک علی مُضَر واجعلها سنین کسنیّ یوسف».

«پروردگارا! ولید بن ولید، سلمة بن هشام و عیاش بن ابی ربیعه را نجات بده؛ بار خدایا! قهر و غضب خویش را بر قبیله‌ی «مُضَر» شدّت ببخش و آنان را دچار خشکسالی و قطحی‌ای مانند خشکسالی دوران یوسف7 بگردان».

و آن حضرت ج این دعا را به صدای بلند و رسا می‌خواندند؛ و رسول خدا ج در برخی از نمازهای خویش می‌گفتند: «بار خدایا! فلانی و فلانی - از چند قبیله‌ی عرب - را نفرین کن و آنان را از رحمت خویش دور گردان». و پیامبر ج پیوسته این دعا را تکرار می‌کردند تا آن که خداوند این آیه را فرو فرستاد: ﴿لَیۡسَ لَکَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَیۡءٌ أَوۡ یَتُوبَ عَلَیۡهِمۡ أَوۡ یُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ١٢٨ [آل عمران: 128]. «چیزی از کار (بندگان جز اجرای فرمان یزدان) در دست تو نیست (بلکه همه‌ی امور در دست خدا است. این او است که) یا توبه‌ی آنان را می‌پذیرد (و دلهایشان را با آب ایمان می‌شوید) یا ایشان را (با کشتن و خوار داشتن در دنیا و عذاب آخرت) شکنجه می‌دهد؛ چرا که آنان ستمگرند».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «قنوت»: در شرع مقدّس اسلام، واژه‌ی «قنوت» دارای چندین معنا است:

دعایی که در رکعت سوم نماز وتر و در هنگام مصیبت در نماز صبح، خوانده می‌شود.

پیروی و اطاعت کردن.

خضوع و خشوع و تواضع و فروتنی.

سکوت و خاموشی گزیدن.

قیام (ایستادن)

قرائت.

ذکر خدا در حال قیام همراه با خشوع و خضوع.

و در اینجا، بحث از معنای اول است؛ یعنی دعایی که در رکعت سوم نماز وتر و در هنگام مصیبت، در نماز صبح خوانده می‌شود.

«ولید بن ولید»: وی برادر خالد بن ولید س است که در روز جنگ بدر، به اسارت مسلمانان درآمد؛ و چون فدیه‌ی او را پرداختند، اسلام آورد. بدو گفتند: چرا پیش از پرداخت فدیه، مسلمان نشدی؟ او در پاسخ گفت: دوست نداشتم که کسی چنین فکر کند که من از ترس، مسلمان شده‌ام. وی بعدها در مکه‌ی مکرمه زندانی شد و با دعای پیامبر ج از دست دشمنان و بدخواهان مکه، نجات پیدا کرد و به پیامبر ج پیوست.

«سلمة بن هشام»: وی برادر ابوجهل بود که به خدا و پیامبر ج ایمان آورده بود و در این راه، شکنجه و آزار دید و از هجرت به سوی مدینه، منع گردید.

«عیاش بن ابی ربیعة»: وی برادر مادری ابوجهل است که به خدا و پیامبر گرامی اسلام ج ایمان آورد و ابوجهل نیز او را در مکه‌ی مکرمه زندانی نمود؛ از این رو، پیامبر ج برای آزادی و رهایی این سه نفر، قنوت خواندند و دعا نمودند.

«اشدد وطأتک»: وطأۀ: شدّت اعتماد به کسی است؛ و در اینجا به معنای «غضب و قهر» است.

«سنین»: قحطی و خشکسالی.

«احیاء»: جمع «حی»: به معنای قبیله.

«لیس لک من الامر شیء»: رفع یک اشکال: این آیه، که هرگونه اختیاری را از پیامبر ج درباره‌ی عفو و بخشش یا مجازات مخالفان سلب می‌کند، هیچ‌گونه منافاتی با موثّر بودن دعای پیامبر ج و عفو و گذشت او و شفاعت و مانند آن - که از دیگر آیات قرآن استفاده می‌شود - ندارد؛ زیرا منظور از آیه‌ی «لیس لک من الامر شیء» این است که پیامبر ج به طور مستقل، هیچ کاری را نمی‌تواند انجام دهد؛ ولی به فرمان خدا و به اجازه‌ی او، می‌تواند ببخشد و هم در جای خود، مجازات کند و هم عوامل پیروزی را فراهم سازد و حتّی به اجازه‌ی پروردگار و اذن او می‌تواند همچون عیسی مسیح7، مردگان را زنده کند.

کسانی که خواسته‌اند با آیه‌ی «لیس لک من الامر شیء»، توانایی پیامبر ج را بر این امر انکار کنند، در حقیقت دیگر آیات قرآن را فراموش کرده‌اند. قرآن کریم در سوره‌ی نساء آیه 64 می‌گوید: ﴿...وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوکَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِیمٗا [النساء: 64]. «و اگر آنان بدان هنگام که به خود ستم می‌کردند، به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌نمودند و پیامبر ج هم برای آنان، درخواست بخشش می‌کرد، بی‌گمان خدا را بس توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند».

بر اساس این آیه، استغفار رسول خدا ج، یکی از عوامل بخشش گناه شمرده شده است. از این رو، دانسته می‌شود که پیامبر ج به طور مستقل، هیچ کاری را نمی‌تواند انجام دهد، ولی به فرمان خدا و به اجازه‌ی او، می‌تواند ببخشد و هم در جای خود، مجازات کند و هم عوامل پیروزی را فراهم سازد و حتّی به اجازه‌ی پروردگار و اذن او، مردگان را زنده کند.

«قنوت»: در مورد قنوت، مذهب امام شافعی این است که، قنوت در نماز صبح، بعد از بلند شدن از رکوع دوم، سنّت است؛ و در غیر نماز صبح به هنگام وارد شدن بلا و مصیبت، مانند حمله‌ی دشمن و خشکسالی و شیوع امراض واگیردار و امثال این‌ها، در تمام نمازهای پنج‌گانه، سنّت است که بعد از بلند شدن از رکوع آخر، قنوت خوانده شود.

و امام ابوحنیفه و پیروانش، بر این باورند که به جز از نماز وتر، قنوت در دیگر نمازها خوانده نمی‌شود؛ و علاوه از نماز وتر، قنوت فقط در صورتی خوانده می‌شود که مسلمانان، به مشکلات و معضلات و چالش‌ها و دغدغه‌هایی مبتلا گردند که در این صورت، پس از رکوع و در حال قومه (قیامِ متصل پس از رکوع)، قنوت خوانده می‌شود و امام برای کمک و یاری مسلمانان و خواری و زبونی دشمنان و بدخواهان، دعا می‌کند.

و قنوت نماز وتر، از دیدگاه امام ابوحنیفه، پیش از رکوع خوانده می‌شود. علقمه س گوید: «عبدالله بن مسعود س و دیگر یاران رسول خدا ج در نماز وتر، قنوت را پیش از رکوع می‌خواندند». این حدیث را ابن ابی شیبه در «المصنّف» (3/383) روایت کرده است.

و عبدالرحمن بن اسود، از پدرش، از عبدالله بن مسعود س چنین نقل کرده است که هرگاه عبدالله بن مسعود س از قرائت فارغ می‌شد، الله اکبر می‌گفت و قنوت می‌خواند و چون از قنوت فارغ می‌گشت، الله اکبر می‌گفت و به رکوع می‌رفت. این حدیث را ابن ابی شیبه در «المصنف» (3/389) روایت کرده است.

و سنّت است که قنوت وتر قبل از رکوع خوانده شود؛ به دلیل حدیث ابی بن کعب س: «انّ رسول الله ج قنت فی الوتر قبل الرکوع» (ابوداود)؛ «پیامبر ج در نماز وتر، قنوت را قبل از رکوع خواند».

به هر حال؛ پیرامون «قنوت وتر» سه مسأله‌ی اختلافی وجود دارد:

1-  از دیدگاه احناف، قنوت وتر در طول سال، مشروع می‌باشد. و دیدگاه سفیان ثوری و امام اسحاق، و نظرگاه مشهور امام احمد و دیدگاه امام شافعی - در روایتی - مطابق با دیدگاه احناف است.

و از دیدگاه امام مالک، قنوت وتر، فقط در ماه رمضان واجب است؛ و شافعی‌ها و حنبلی‌ها بر این باورند که قنوت، فقط در نیمه‌ی دوم ماه رمضان مشروع می‌باشد. (البته این دیدگاه مشهور امام شافعی و دیدگاه غیرمشهور امام احمد است). و برخی از علماء بر این باورند که قنوت وتر فقط در نصف اول ماه رمضان مشروع می‌باشد.

استدلال شافعی‌ها و دیگران، از حدیث علی بن ابی طالب س است که ترمذی آن را در «سُنن» خویش به طور تعلیق ذکر کرده است؛ آنجا که می‌گوید: «انّه کان لایقنت الّا فی النصف الاخر من رمضان»؛ «وی فقط در نصف آخر ماه رمضان، قنوت وتر را می‌خواند».

و حنفی‌ها، از حدیث حسن بن علی س استدلال می‌کنند که گفت: «علّمنی رسول الله ج کلماتٍ اقولهنّ فی الوتر...». این حدیث، عام است و ذکری از رمضان و غیر آن، نیامده است؛ و هم‌چنین درباره‌ی عبدالله بن مسعود س آمده است که وی در تمام سال قنوت می‌خواند.

احناف درباره‌ی حدیث علی بن ابی طالب س گفته‌اند که اجتهاد شخصی وی بوده است؛ یا این که، منظور از «قنوت»، ایستادن طولانی است؛ و مراد از حدیث و روایت وی، این است که علی بن ابی طالب س، در نصف دوم ماه رمضان، بیشتر از سایر روزها، ایستادن در نماز را طولانی می‌کرد.

2-  از دیدگاه امام ابوحنیفه، امام مالک، سفیان، عبدالله بن مبارک و امام اسحاق، قنوت وتر، قبل از رکوع است؛ ولی امام شافعی و امام احمد بن حنبل بر این باورند که قنوت وتر، بعد از رکوع است. و امام احمد - در روایتی دیگر - قائل به اختیار در قبل و بعد از رکوع می‌باشد.

دلیل شافعی‌ها و حنبلی‌ها، همان حدیث علی بن ابی طالب س است که در آن آمده است: «انّه کان لایقنت الّا فی النصف الاخر من رمضان وکان یقنت بعد الرکوع» (مصنّف ابن ابی شیبه)؛ «علی بن ابی طالب س فقط در نیمه‌ی دوم رمضان قنوت می‌خواند و قنوت وی بعد از رکوع بود».

و دلیل احناف و دیگران، حدیث ابی بن کعب س است که ابن ماجه آن را روایت کرده است: «انّ رسول الله ج کان یوتر فیقنت قبل الرکوع» (ابن ماجه و نسایی)؛ «رسول خدا ج وتر می‌گزاردند و قبل از رکوع، قنوت می‌خواندند».

و هم‌چنین از حدیث علقمه س که مصنّف ابن ابی شیبه آن را چنین نقل کرده است: «انّ ابن مسعود واصحاب النبیّ ج کانوا یقنتون فی الوتر قبل الرکوع»؛ «ابن مسعود س و دیگر یاران پیامبر ج قنوت وتر را قبل از رکوع می‌خواندند».

نکته قابل توجه این است که دیدگاه احناف، هم از حدیث مرفوع و هم از تعامل صحابه تأیید می‌گردد؛ در حالی که دلیل مخالفان آن‌ها، فقط اثری از علی بن ابی طالب س می‌باشد که در جواب آن می‌توان گفت که اجتهاد شخصی ایشان بوده است؛ و منشأ اجتهاد وی، این است که پیامبر ج را در حال خواندن قنوت نازله، پس از رکوع، مشاهده کرد و قنوت وتر را بر آن قیاس کرده است؛ و احناف نیز درباره‌ی قنوت نازله، قائل به خواندن آن پس از رکوع هستند.

3-  شافعی‌ها در قنوت وتر، دعای «اللهمّ اهدنی فیمن هدیتَ...» را می‌خوانند و احناف، دعای «اللهمّ انّا نستعینک...» را برای خواندن در قنوت وتر، ترجیح می‌دهند. البته اختلاف مزبور، فقط درباره‌ی افضلیت و اَولی و عدم اَولی است و خواندن هریک از این دعاها طبق هردو مذهب جایز می‌باشد.

احناف دعای «استعانت» را بدین خاطر ترجیح می‌دهند که به قرآن شبیه‌تر است. علامه سیوطی در کتاب «الاتقان فی علوم القران» می‌نویسد: «دعای استعانت در ابتدای دو سوره‌ی «الخلع» و «الحفد» بوده‌اند که بعدها تلاوت آن‌ها منسوخ شده است».

امام محمد می‌گوید: «در قنوت، دعای مخصوص وجود ندارد و نمازگزار هر دعایی که خواست، می‌تواند بخواند؛ البته مشروط بر آن که دعایش مشتمل بر کلام و سخنان مردم نباشد».

1289 - [2] (مُتَّفق عَلَیهِ)

وَعَن عَاصِم الْأَحول قَالَ: سَأَلْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ عَنِ الْقُنُوتِ فِی الصَّلَاةِ کَانَ قَبْلَ الرُّکُوعِ أَوْ بَعْدَهُ؟ قَالَ: قَبْلَهُ إِنَّمَا قَنَتَ رَسُولَ الـلّٰهِ ج بَعْدُ الرُّکُوعِ شَهْرًا إِنَّهُ کَانَ بَعَثَ أُنَاسًا یُقَالُ لَهُمْ الْقُرَّاءُ سَبْعُونَ رَجُلًا فَأُصِیبُوا فَقَنَتَ رَسُولَ الـلّٰهِ ج بَعْدُ الرُّکُوعِ شَهْرًا یَدْعُو عَلَیْهِمْ([2]).

1289- (2) عاصم احول س گوید: از انس بن مالک س درباره‌ی قنوت نماز (در نمازهای صبح یا وتر و یا به هنگام وارد شدن بلا و مصیبت) پرسیدم که در کجای نماز خوانده می‌شود؛ پیش از رفتن به رکوع یا پس از آن؟ وی در پاسخ گفت: قبل از رفتن به رکوع خوانده می‌شود؛ و جز این نیست که پیامبر ج فقط یک ماه قنوت را پس از بلند شدن از رکوع (آخر) می‌خواندند؛ و داستان از این قرار است که آن حضرت ج جماعتی را به سوی مشرکان فرستادند که به «قُرّاء» مشهور و معروف بودند؛ (چون بیشتر با خواندن و تعلیم قرآن، سر و کار داشتند؛) و تعداد آن‌ها هفتاد نفر بود؛ مشرکان و چندگانه پرستان، تمام آن‌ها را به قتل رسانیدند. (و هرگز پیامبر ج را ندیده بودم که برای هیچ چیزی به اندازه‌ی شهادت این قرّاء غمگین شده باشند؛ از این رو،) به مدّت یک ماه (در نماز صبح)، قنوت را پس از رکوع می‌خواندند و بر ضدّ مشرکان و بدخواهان دعا می‌کردند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: این حدیث در بخاری و مسلم، به چند روایت آمده است:

1-  انس بن مالک س گوید: «قنت النبیّ ج شهراً یدعوا علی رِعلٍ وذکوان»؛ «پیامبر ج مدت یک ماه قنوت خواند و علیه دو قبیله‌ی «رِعل» و «ذکوان» دعا می‌کرد (چون این دو طایفه، چند نفر از قاریان را که پیامبر ج برای تعلیم آنان فرستاده بود، ناجوانمردانه به قتل رسانیدند)».

2-  عاصم س گوید: «سألتُ انساً عن القنوت. قال: قبل الرکوع. فقلتُ: انّ فلانآً یزعم انّک قلتَ: بعد الرکوع. فقال: کذب. ثم حدّثنا عن النبیّ ج انّه قنت شهراً بعد الرکوع یدعوا علی اََحیاء من بنی سُلیم. قال: بعث اربعین او سبعین (یشک فیه) من القُرّاء الی اُناس من الـمشرکین؛ فعرض لـهم هؤلاء فقتلوهم؛ وکان بینهم وبین النبیّ ج عهدٌ؛ فما رأیته وجد علی احد ما وجد علیهم».

«از انس بن مالک س درباره‌ی قنوت پرسیدم (که در کجای نماز خوانده می‌شود)؟ گفت: قبل از رفتن به رکوع خوانده می‌شود. گفتم: فلان کس می‌گوید: شما گفته‌اید که قنوت همیشه بعد از بلند شدن از رکوع خوانده می‌شود! گفت: فلان کس اشتباه گفته است. آن‌گاه حدیثی از پیامبر ج روایت کرد که پیامبر ج (فقط) یک ماه قنوت را بعد از بلند شدن از رکوع (آخر) می‌خواند و در آن بر ضد چند قبیله‌ای از «بنی سُلیم» دعا می‌کرد.

انس س گفت: پیامبر ج چهل نفر یا هفتاد نفر (در تعداد دقیق شک داشت) از قاریان قرآن را (به منظور دعوت به اسلام) به نزد جماعتی از مشرکان فرستاد، در حالی که بین پیامبر ج و آنان، پیمان صلح امضا شده‌ای وجود داشت؛ این مشرکان و چندگانه‌پرستان، به قاریان قرآن (که هیچ قصد و آمادگی جنگ را نداشتند) حمله کردند و تمام آنان را کشتند. انس بن مالک س گوید: هیچ‌گاه ندیده بودم که پیامبر ج برای کشته شدن کسی مانند کشته شدن این قاریان ناراحت و غمگین باشد».

(خلاصه، معنا و مفهوم حدیث این است که عاصم ج به انس س گفت: فلانی گفت که شما گفته‌اید که قنوت همیشه بعد از بلند شدن از رکوع خوانده می‌شود. انس بن مالک س گفت: اشتباه کرده است؛ من نگفته‌ام همیشه؛ بلکه گفته‌ام: پیامبر ج فقط برای مدّت یک ماه بعد از رکوع قنوت می‌خواند).

3-   انس بن مالک س گوید: «بعث النبیّ ج سرّیة یُقال لهم القُرّاء؛ فاُصیبوا. فما رأیتُ النبیّ ج وجد علی شیء ما وجد علیهم؛ فقنت شهراً فی صلاة الفجر ویقول: انّ عُصَیَّة عَصوا الله ورسوله».

«پیامبر ج جماعتی را به سوی مشرکان فرستاد که به قرّاء معروف و مشهور بودند؛ (چون بیشتر با خواندن و تعلیم قرآن، سر و کار داشتند.) مشرکان تمام آن‌ها را به قتل رسانیدند. هرگز پیامبر ج را ندیده بودم که برای هیچ چیزی به اندازه‌ی شهادت این قرّاء غمگین شده باشد و به مدت یک ماه در نماز صبح قنوت را می‌خواند و علیه مشرکان دعا می‌کرد و می‌گفت: «همانا قبیله‌ی «عصیۀ» بی‌امری خدا و رسول خدا را کردند».

«انّه کان بعث اُناساً یقال لهم القرّاء سبعون رجلاً»: در ماه صفر، سال چهارم هجری، ماجرای غم‌انگیز «رجیع» روی داد. ماجرای غم‌انگیز دیگری نیز با شدّت بیشتر و هولناکی افزون بر آن، به وقوع پیوست.

سَریه‌ی بِئر مَعونۀ.

در همین ماه صفر که ماجرای غم انگیز رجیع روی داد، ماجرای غم انگیز دیگری نیز با شدّت بیشتر و هولناکی افزون بر آن، به وقوع پیوست. این فاجعه‌ی جانگداز را واقعه‌ی بئر معونه نام نهادند که خلاصه‌ی اهمّ وقایع آن به این شرح است:

ابوبَراء عامر بن مالک - که او را «مُلاعب الأسِنَّة» (بازیگر با نیزه‌ها) لقب داده بودند - در مدینه به نزد رسول خدا ج آمد. آن حضرت وی را به اسلام دعوت فرمودند. نه اسلام آورد و نه اظهار بیزاری از اسلام کرد. آنگاه گفت: ای رسول خدا، ای کاش یارانت را به سوی اهل نجد می‌فرستادی تا آنان را به دین تو فراخوانند؛ من امیدواری بسیار دارم که آنان دعوت یاران تو را اجابت کنند!؟ پیامبر اکرم ج فرمودند:

«انّی اَخافُ عَلیهِم اهلَ نَجْد»، «من از اهل نجد بر سر یارانم می‌ترسم»!.

ابوبَراء گفت: من آنان را امان می‌دهم! حضرت رسول اکرم ج چهل تن از مسلمانان را به روایت ابن اسحاق، و به روایت صحیح بخاری که همین روایت نیز صحیح است، هفتاد تن از مسلمانان را همراه او به سوی نجد فرستادند و منذر بن عمرو را که یکی از مردان بنی ساعده بود، و او را «المُعْنِقُ لِیَموتَ» (شیفته و چشم براه مرگ) لقب داده بودند، به فرماندهی آنان گماشتند. این گروه، از نیکانِ مسلمانان و نخبگان و سروران آنان و از معلّمان قرآن بودند؛ روزها به هیزم کنی مشغول می‌شدند، و هیزم هایشان را می‌فروختند و با بهای آن برای اصحاب صُفّه قوت و غذا تهیه می‌کردند، و شب‌ها را به درس قرآن و نماز گزاردن می‌پرداختند. رفتند تا به بئر معونه - قطعه زمینی میان محلّ سکونت بنی عمر و حرّه‌ی بنی سُلَیم - رسیدند. در آنجا فرود آمدند، آنگاه، حرام بن مِلحان برادر اُمّ سُلَیم را با نامه‌ای از رسول خدا ج به سوی دشمن خدا عامر بن طفیل فرستادند. وی نامه را نگشود و نخواند، و مردی را دستور داد تا با زوبین از پشت سر به وی ضربت بزند. وقتی که زوبین را در پیکر او فرو بُرد و حرام خون را دید، گفت: (اَلله اکبر! فُزتُ ورَبِّ الکَعبَة)!.

دشمن خدا، آنگاه، بی‌درنگ بنی عامر را برای کارزار با دیگر فرستادگان رسول خدا ج فراخواند. آنان به خاطر امانی که ابوبراء داده بودند، به او پاسخ مثبت ندادند. وی نیز، بنی سُلَیم را برای جنگیدن با آنان فراخواند. عُصَیه و رِعل و ذکوان ندای وی را اجابت کردند و همراه وی آمدند و یاران رسول خدا ج را محاصره کردند. آنان نیز، به کارزار پرداختند، تا همگی کشته شدند، بجز کعب بن یزید بن نجّار، که وی را با بدن مجروح در میان کشتگان یافتند، و زنده ماند، تا در جنگ خندق شرکت کرد و کشته شد.

عمرو بن اُمیه‌ی ضَمُری و منذر بن عُقبۀ بن عامر، با گروهی از مسلمانان در صحرا گشت می‌زدند که دیدند پرندگان بر بالای آن موضعی که کشتار روی داده بود، می‌چرخند. مُنْذر فرود آمد و با مشرکان کارزار کرد تا خود و یارانش کشته شدند. عمرو بن اُمیة ضَمُری را به اسارت گرفتند؛ و چون باز گفت که وی از مضر است، عامر موهای پیشانی وی رابرید، و او را بابت نذری که مادرش کرده بود، آزاد کرد.

عمرو بن اُمیه‌ی ضَمُری به سوی پیامبر اکرم ج بازگشت و اخبار آن مصیبت کمرشکن را مبنی بر کشته شدن هفتاد تن از بهترین مردان مسلمان برای آن حضرت باز گفت. این مصیبت بزرگ یادآور مصائب جنگ اُحُد بود؛ با این تفاوت که آنان در معرکه‌ی نبرد و در میدان کشته شده بودند، امّا اینان قربانی یک نیرنگ پلید شده بودند.

در راه مدینه، عمرو بن اُمیه به موضعی به نام قَرقَرة واقع در صدر وادی قنات، زیر سایه‌ی درختی بار انداخت. دو تن از مردان بنی کلاب نیز در کنار او اُطراق کردند. وقتی به خواب رفتند، عمرو آن دو را سر برید، و فکر می‌کرد که به این ترتیب انتقام خون همراهانش را گرفته است؛ امّا، بعداً دریافت که آن دو امان نامه‌ای از رسول خدا ج داشته‌اند، و او نمی‌دانسته است. وقتی به مدینه وارد شد، به رسول خدا ج بازگفت که چه کرده است. آن حضرت فرمودند:

«لقَد قَتلتَ قتیلَینِ لأدِیَنَّهُما». «تو دو تن را کشته‌ای که من باید خونبهای آن دو را بپردازم»!.

پیامبر اکرم ج به گردآوری خونبهای آن دو مرد کلابی از مسلمانان و هم پیمانان یهودی ایشان پرداختند؛([3]) و همین مسأله زمینه ساز غزوه‌ی بنی نضیر گردید.

نبی اکرم ج به خاطر این رویداد تأسُّف بار، و نیز به خاطر حادثه‌ی جانگداز رَجیع که در مدّت چند روز پیاپی رخ داده بود، بسیار ناراحت شدند([4])، و اندوه و نگرانی بر وجود مبارک ایشان غلبه یافت([5])؛ تا آنجا که اقوام و طوایفی را که به ایشان نیرنگ زده بودند و اصحاب ایشان را کشته بودند، نفرین کردند.

در صحیح بخاری آمده است که انس گفت: نبی اکرم ج سی روز بامدادان، قاتلان اصحابشان را در بئر معونه نفرین می‌کردند، و در نماز صبح رَعَل و ذَکوان و لَحیان و عُصَیه را نفرین می‌کردند، و می‌فرمودند:

«عُصَیَّةُ عَصَتِ اللهَ ورَسُولَه»؛ «طایفه‌ی عُصَیه معصیت خدا و رسول را کردند»!.

خداوند متعال، در این ارتباط، عباراتی از قرآن کریم را بر پیامبر اکرم ج نازل گردانید که ما آن را فرا گرفتیم و می‌خواندیم، و بعدها منسوخ شد: «بَلِّغُوا عَنّا قَومَنا اَنّا لَقِیناربَّنا فَرضِیَ عَنّا ورَضینا عَنه» از جانب ما به قوم و قبیله‌ی ما بگویید که ما با خدای خودمان ملاقات کردیم، و خدا از ما راضی شده و ما نیز از او راضی شده ایم! پس از آن، رسول خدا ج آن قنوت را ترک کردند([6]).

در حدیث عاصم احول س (حدیث شماره 1289) به دو مسأله اشاره شده است:

1-  پیامبر ج این قنوت را پیش از رکوع خوانده است.

و از دیدگاه امام ابوحنیفه، امام مالک، سفیان، عبدالله بن مبارک و امام اسحاق، قنوت قبل از رکوع است. و امام شافعی و امام احمد بن حنبل، بر این باور است که قنوت بعد از رکوع است. و امام احمد در قولی دیگر، قائل به اختیار در قبل و بعد از رکوع می‌باشد.

دلیل امام شافعی و امام احمد بن حنبل، حدیث علی س است که در آن آمده است: «انه کان لایقنت الا فی النصف الاخر من رمضان وکان یقنت بعد الرکوع» (مصنف ابن ابی شیبه)؛ «وی فقط در نیمه‌ی دوم ماه رمضان قنوت می‌خواند و قنوت وی پس از رکوع بود».

و دلیل امام ابوحنیفه و دیگران، حدیث ابی بن کعب س است که ابن ماجه آن را روایت کرده است: «انّ رسول الله ج کان یوتر فیقنت قبل الرکوع» (ابن ماجه، باب «ما جاء فی القنوت قبل الرکوع وبعده»)؛ «رسول خدا ج قنوت وتر را قبل از رکوع می‌خواند».

و هم‌چنین علقمه س گوید: «انّ ابن مسعود س واصحاب النبیّ ج کانوا یقنتون فی الوتر قبل الرکوع» (مصنّف ابن ابی شیبه): «عبدالله بن مسعود س و دیگر یاران پیامبر ج، قنوت وتر را قبل از رکوع می‌خواندند».

و نکته‌ی قابل ملاحظه، این است که دیدگاه احناف، هم از حدیث مرفوع و هم از تعامل صحابه تأیید می‌گردد؛ در حالی که دلیل مخالفان، فقط اثری از علی بن ابی طالب س می‌باشد که در جواب آن می‌توان گفت که اجتهاد شخصی ایشان بوده است؛ و منشأ اجتهاد وی، این است که پیامبر ج را در حال خواندن قنوت نازله - پس از رکوع - مشاهده کرده است و قنوت وتر را بر آن قیاس نموده است؛ و احناف نیز درباره‌ی قنوت نازله، قائل به خواندن آن پس از رکوع هستند.

2-  پیامبر ج، خواندن همیشگی قنوت، در نماز صبح را بر خود لازم نگرفته بودند.

آیا قنوت در نماز صبح، سنّت است یا بدعت؟

اگر خواندن قنوت به خاطر حادثه یا بلایی باشد، که برای خود نمازگزار یا برای مسلمانان اتفاق افتاده باشد، در آن صورت علماء و صاحب‌نظران فقهی، بر مشروعیت آن، اتفاق‌نظر دارند؛ اما اگر برای رفع بلا نیست، در مورد آن اختلاف‌نظر دارند:

امام مالک، امام شافعی، ابن ابی لیلی، حسن بن صالح، ابواسحاق غزاری، ابوبکر بن محمد، حکم بن عتبه، حمّاد، اهل حجاز، اوزاعی و اکثر اهل شام قائل به آن هستند. امام نووی در کتاب «المجموع» گوید: اکثر علمای سَلَف و کسانی که بعد از آن‌ها آمده‌اند، قائل به این هستند که قنوت در نماز صبح سنّت است در تمام ایام. این دسته از علماء، استدلال کرده‌اند به خبری که امام احمد از انس بن مالک س روایت می‌کند که گفت: «رسول خدا ج همیشه قنوت را در نماز صبح می‌خواند تا از دنیا رحلت فرمود».

عمر بن خطاب س در حضور صحابه و غیر آن‌ها قنوت را در نماز صبح می‌خواند. هیثمی درباره‌ی حدیث انس س گوید: راویان آن، موثق‌اند.

امام نووی درباره‌ی انس بن مالک س گوید: گروهی از حافظان حدیث، آن را روایت کرده‌اند و گفته‌اند: صحیح است. و حافظ بلخی و حاکم بیهقی آن را به عنوان صحیح معین کرده‌اند. و دارقطنی نیز از چند طریق با اسانید صحیح، آن را روایت کرده است.

و عبدالله بن عباس س، عبدالله بن عمر س، عبدالله بن مسعود س، ابودرداء س، سفیان ثوری، عبدالله بن مبارک، ابواسحاق، یاران و پیروان ابواسحاق، امام احمد و امام ابوحنیفه، قائل به عدم مشروعیت آن هستند، مگر در هنگام نزول بلا؛ و استناد کرده‌اند به روایتی که مسلم از ابوهریره س نقل می‌کند که: پیامبر ج در یک ماه، قنوت خواند و در آن، بر قبیله‌ای از قبائل عرب، نفرین کرد و دیگر آن را نخواند.

و به روایتی که ابوسعید خدری س از ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج در نماز صبح قنوت را نمی‌خواند، مگر این که برای قومی دعا یا نفرین می‌کرد.

و چون حدیث انس بن مالک س که گروه اول بدان استناد کرده‌اند، حدیث صحیحی است، آن را چنین تأویل کرده‌اند که منظور از قنوت، طول دادن به قیام در نماز است؛ زیرا آن را هم قنوت می‌گویند.

و هم‌چنین قنوت عمر بن خطاب س را تأویل کرده‌اند و گفته‌اند که قنوت خواندن وی، به هنگام مصائب و مشکلات بوده است.


فصل دوم

1290 - [3] (حسن)

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَنَتَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج شَهْرًا مُتَتَابِعًا فِی الظّهْر وَالْعصر وَالْمغْرب وَالْعشَاء وَصَلَاة الصُّبْح إِذا قَالَ: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» مِنَ الرَّکْعَةِ الْآخِرَة یَدْعُو عَلَى أَحْیَاءٍ مَنْ بَنِی سُلَیْمٍ: عَلَى رِعْلٍ وَذَکْوَانَ وَعُصَیَّةَ وَیُؤَمِّنُ مَنْ خَلْفَهُ. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد([7]).

1290- (3) عبدالله بن عباس س گوید: رسول خدا ج یک ماه پیاپی، پس از نمازهای پنج‌گانه‌ی ظهر، عصر، مغرب، عشاء و صبح، بعد از گفتن «سمع الله لـمن حمده» در رکعت آخر نماز، قنوت می‌خواندند؛ این‌طور که در آن، بر ضدّ چند قبیله از «بنی سُلَیم» از جمله: «رِعل»، «ذکوان» و «عُصیۀ» دعا می‌کردند و کسانی که در پشت سر پیامبر ج بودند، آمین می‌گفتند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: قنوت در نماز، سه صورت دارد که عبارتند از:

قنوت در نماز وتر.

قنوت در نماز صبح در تمام ایام سال.

قنوت نازله (به هنگام وارد آمدن بلا و مصیبت).

بحث قنوت در نماز وتر، پیش‌تر گذشت.

«قنوت در نماز صبح»: ائمه و پیشوایان دینی، درباره‌ی «قنوت صبح»، اختلاف‌نظر دارند؛ امام مالک و امام شافعی بر این باورند که خواندن قنوت در رکعت دوم نماز صبح بعد از رکوع در طول سال مشروع است؛ با این تفاوت که خواندن قنوت در رکعت دوم نماز صبح بعد از رکوع، از دیدگاه امام مالک، مستحب و از نظرگاه امام شافعی، سنّت (مؤکده) می‌باشد.

امام ابوحنیفه و امام احمد بن حنبل، می‌گویند: در حالت‌های عادی، خواندن قنوت در نماز صبح، سنّت نیست و فقط به هنگام تهاجم به کشوری اسلامی یا به وقت بلا و مصیبت، خواندن «قنوت نازله» در نماز صبح، سنّت می‌باشد.

شافعی‌ها و دیگران به حدیث براء بن عازب س استناد می‌کنند که می‌گوید: «انّ النبیّ ج کان یقنت فی صلاة الصبح والـمغرب» (ترمذی)؛ «پیامبر ج در نمازهای صبح و مغرب قنوت می‌خواند». گویا ایشان فقط در نمازهای صبح بر این حدیث عمل می‌کنند و در نماز مغرب، حکم آن را منسوخ می‌دانند؛ و یا این که حدیث از دیدگاه آنان، همانند نظریه‌ی احناف، درباره‌ی قنوت نازله می‌باشد.

و هم‌چنین از حدیث انس بن مالک س استدلال می‌کنند که گفت: «ما زال رسول الله ج یقنت فی الفجر حتی فارق الدنیا» (سنن دارقطنی)؛ «رسول خدا ج تا زمانی که رحلت فرمودند، در نماز صبح، قنوت می‌خواندند».

دیگر دلیل شافعی‌ها و مالکی‌ها، حدیث ابوهریره س است که در صحیح بخاری آمده است؛ آنجا که ابوهریره س می‌گوید: «لَأنا اقربکم صلاة برسول الله ج؛ فکان ابوهریرة یقنت فی الرکعة الاخیرة من صلاة الصبح» (بخاری)؛ «من نزدیکـرین شما از لحاظ شباهت به نماز رسول خدا ج هستم؛ و ابوهریره در رکعت آخر نماز صبح، قنوت می‌خواند».

و صریحترین حدیثی که شافعی‌ها بدان استدلال می‌کنند، حدیث ابن ابی فدیک است که از طریق «عبدالله بن سعید مقبری، از پدرش، از ابوهریره س» روایت شده است که گفت: «کان النبیّ ج اذا رفع رأسه من الرکوع من صلاة الصبح فی الرکعة الثانیة، رفع یدیه، فیدعوا بهذا الدعا: اللهم اهدنی فیمن هدیتَ...»؛ «رسول خدا ج هرگاه سر از رکوع رکعت دوم نماز صبح برمی‌داشتند، دستان خویش را بلند می‌کردند و این دعا را می‌خواندند: «اللهم اهدنی فیمن هدیتَ...».

و استدلال حنفی‌ها و حنبلی‌ها، از حدیث عبدالله بن مسعود س است که فرمود: «لم یقنت النبیّ ج الَا شهراً؛ لم یقنت قبله ولا بعده» (شرح معانی الاثار، باب القنوت فی صلاة الفجر و غیرها)؛ «پیامبر ج فقط یک ماه قنوت خواند؛ نه قبل از آن و نه بعد از آن، دیگر قنوت نخواند».

این حدیث، از طریق «حماد، از ابراهیم، از علقمه، از عبدالله بن مسعود س» نیز روایت شده است که سند آن، به طور کامل، صحیح و سالم می‌باشد. و حدیث عبدالله بن مسعود س به وسیله‌ی حدیث انس نیز تأیید می‌شود؛ آنجا که می‌گوید:

«انّما قنت رسول الله ج فی صلاة الصبح شهراً یدعوا علی رعل وذکوان» (مصنّف ابن ابی شیبه)؛ «جز این نیست که رسول خدا ج یک ماه در نماز صبح قنوت خواند و بر قبیله‌های رعل و ذکوان نفرین کرد».

و خطیب این حدیث را از طریق «قیس بن ربیع، از عاصم احول» با این الفاظ روایت کرده است: «قلنا لانس: انّ قوماً یزعمون انّ النبیّ ج لـم یزل یقنت فی الفجر. فقال: کذبوا. انّـمـا قنت شهراً واحداً یدعوا علی حَیّ من أحیاء الـمشرکین» (بخاری و مسلم)؛ «عاصم گوید: «به انس س گفتیم: گروهی از مردم چنین می‌پندارند که رسول خدا ج پیوسته در نماز صبح قنوت می‌خواند. انس س گفت: آن‌ها اشتباه کردند؛ جز این نیست که پیامبر ج فقط یک ماه را قنوت خواند و بر قبیله‌هایی از مشرکان، نفرین نثار کرد».

حدیث دیگری که از انس بن مالک س روایت شده است نیز حدیث عبدالله بن مسعود س را تأیید می‌کند؛ وی می‌گوید: «انّ النبیّ ج کان لایقنت الّا اذا دعی لقوم او دعی علی قوم» (سند این حدیث، صحیح است که خطیب آن را در کتاب «القنوت» روایت کرده است). «پیامبر ج قنوت نمی‌خواند مگر زمانی که به ضرر یا سود گروهی دست به دعا می‌شدند».

دیگر دلیل احناف، حدیث ابومالک اشجعی س است که امام ترمذی آن را روایت کرده است که گفت: «قلتُ لابی: یا ابت! انک قد صلّیتَ خلف رسول الله ج و ابی بکر وعمر وعثمان وعلی هاهنا بالکوفة، نحواً من خمس سنین. فکانوا یقنتون فی الفجر؟ فقال: ای بُنَیَّ مُحَدث»؛ «به پدرم گفتم: ای پدر! تو پشت سر پیامبر ج، ابوبکر س، عمر س، عثمان س و هم‌چنین پشت سر علی س همین جا در کوفه نزدیک پنج سال نماز خواندی؛ آیا آنان در نماز صبح قنوت می‌خواندند پدرم جواب داد: ای پسرم! این کار، بدعت است».

از این رو محال است که پیامبر ج عملی را تا پایان عمر مبارکش، هر صبح بعد از رکوع انجام داده باشد و با صدای بلند بگوید: «اللهم اهدنی فیمن هدیتَ...» و همواره اصحابش پشت سر او آمین بگویند، ولی این امر برای امّت معلوم نشود تا جایی که نه تنها اکثر امّتش بلکه جمهور اصحاب و یا تمام آن‌ها، آن را ضایع کرده باشند به طوری که بعضی از آن‌ها بگویند: آن، بدعت است، همان‌طور که ابومالک اشجعی (سعد بن طارق اشجعی) گفته است.

و دلیل شافعی‌ها - که اولین آن‌ها، حدیث انس بن مالک س (انّ النبیّ ج کان یقنت فی صلاة الصبح والـمغرب) بود - بدین‌سان توجیه می‌شود که این حدیث بر قنوت نازله حمل می‌شود؛ و لفظ «کان» نیز بر استمرار دلالت نمی‌کند. و خود علامه نووی در «شرح مسلم» در جاهای مختلفی این امر را اظهار داشته‌اند.

و حدیث انس بن مالک س که فرمود: «ما زال رسول الله ج یقنت فی الفجر حتی فارق الدنیا» و دیگر احادیثی که در آن‌ها قنوت فجر به پیامبر ج نسبت داده شده است، منظور از «قنوت» طولانی بودن قیام می‌باشد. چون جابر س می‌گوید: «قیل للنبیّ ج: ای الصلاة افضل؟ قال: طول القنوت» (ترمذی)؛ در این حدیث به اتفاق جمهور محدثان، منظور از طول قنوت، طول قیام است. بنابراین، مطلب حدیث انس بن مالک س چنین می‌شود: «ما زال رسول الله ج یطول القیام فی الفجر حتّی فارق الدنیا».

از این رو، منظور از قنوت، طول قیام است نه قنوت معروف نماز صبح.

و حدیث ابوهریره س که صحیح بخاری آن را چنین روایت کرده است: «لَأنا اقربکم صلاة برسول الله ج؛ فکان ابوهریرة یقنت فی الرکعة الاخیرة من صلاة الصبح»؛ این حدیث، موقوف بر ابوهریره س است و مرفوع نیست؛ از این رو، نمی‌توان بدان استناد جست.

و حدیث ابن ابی فدیک نیز ضعیف است؛ زیرا عبدالله مقبری در سند آن وجود دارد.

کوتاه سخن این که: دلایل مطرح شده‌ی شافعی‌ها، یا از نظر سند صحیح نیستند، و یا این که درباره‌ی قنوت نازله آمده‌اند؛ و در برخی از روایات نیز منظور از قنوت، خواندن دعای قنوت نیست، بلکه طول قیام مراد است.

«قنوت نازله»:

از دیدگاه احناف، قنوت نازله فقط در نماز صبح، سنّت است؛ اما شافعی‌ها بر این باورند که در هر پنج نماز فرض، قنوت نازله، سنّت می‌باشد. دلیل شافعی‌ها، حدیث براء بن عازب س است که گفت: «انّ النبیّ ج کان یقنت فی صلاة الصبح والـمغرب» (ترمذی)؛ «پیامبر ج در نمازهای صبح و مغرب، قنوت می‌خواند».

دیگر دلیل شافعی‌ها، حدیث ابوهریره س است که در آن ذکری از قنوت در نمازهای ظهر و عشاء و صبح آمده است؛ و این حدیث چنین است: ابوهریره س گوید: «والله لاقربنّ بکم صلاة رسول الله ج. قال: فکان ابوهریره یقنت فی الرکعة الاخرة من صلاة الظهر وصلاة العشاء الاخرة وصلاة الصبح، فیدعوا للمؤمنین ویلعن الکافرین» (ابوداود، باب القنوت فی الصلوات)؛ «به خدا سوگند! من نزدیکترین شما به نماز رسول خدا ج هستم. راوی گوید: ابوهریره در رکعت آخر نمازهای ظهر، عشاء و صبح قنوت خواند و برای مؤمنان دعا کرد و کافران را نفرین نمود». و از آن جایی که در روایت براء بن عازب س قنوت در نماز مغرب ذکر شد، بنابراین، در مجموع این دو روایت، قنوت نازله در همه‌ی نمازها ذکر گردید.

و حدیث عبدالله بن عباس س نیز دلیلی برای امام شافعی است؛ آنجا که می‌گوید: «قنت رسول الله ج شهراً متتابعاً فی الظهر والعصر والـمغرب والعشاء وصلاة الصبح دبر کلّ صلاة، اذا قال: سمع الله لـمن حمده من الرکعة الاخرة یدعوا علی اَحیاء من بنی سلیم علی رعل وذکوان وعُصیّة ویؤمّن من خلفه» (ابوداود)؛ «رسول خدا ج یک ماه پیاپی در نمازهای ظهر، عصر، مغرب، عشاء وصبح، قنوت خواند؛ این طور که هرگاه «سمع الله لـمن حمده» را می‌گفت، در رکعت آخر، بر قبائلی از بنی سلیم از جمله قبیله‌های رعل، ذکوان وعُصیّه دعای بد می‌کرد وکسانی که در پشت سر ایشان بودند، بر دعای آن حضرت ج آمین می‌گفتند».

و حنفی‌ها، می‌گویند: بیشتر احادیث این موضوع، بر خواندن قنوت نازله فقط در نماز صبح دلالت می‌کنند؛ از این رو، سنّت بودن آن ثابت است؛ و احادیث و روایاتی که به این معنا آمده‌اند، تمامی آن‌ها برای ثبوت جواز هستند که احناف نیز منکر آن نیستند.

1291 - [4] (صَحِیح)

وَعَنْ أَنَسٍ: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَنَتَ شَهْرًا ثُمَّ تَرَکَهُ. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد وَالنَّسَائِیّ([8]).

1291- (4) انس بن مالک س گوید‌: رسول خدا ج مدّت یک ماه قنوت خواندند (و بر ضدّ دو قبیله‌ی «رِعل» و «ذکوان» دعا کردند؛ چون این دو طایفه، چند نفر از قاریان را که پیامبر ج برای تعلیم آنان فرستاده بودند، ناجوانمردانه به قتل رسانیدند؛) و آن‌گاه (پس از نزول آیه‌ی «لیس لک من الامر شیء...») آن را ترک نمودند.

[این حدیث را ابوداود و نسایی روایت کرده‌اند].

1292 - [5] (صَحِیح)

وَعَن أبی مَالک الْأَشْجَعِیّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی: یَا أَبَتِ إِنَّکَ قَدْ صلیت خَلْفَ رَسُولِ الـلّٰهِ ج وَأَبِی بکر وَعمر وَعُثْمَان وَعلی هَهُنَا بِالْکُوفَةِ نَحْوًا مِنْ خَمْسِ سِنِینَ أَکَانُوا یَقْنُتُونَ؟ قَالَ: «أَیْ بُنَیَّ مُحْدَثٌ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَالنَّسَائِیُّ وَابْن مَاجَه([9]).

1292- (5) ابومالک اشجعی (سعد بن طارق بن اشیم) س گوید: به پدرم گفتم: ای پدر! تو پشت سر پیامبر ج، ابوبکر س، عمر س، عثمان س و هم‌چنین پشت سر علی بن ابی طالب س همین جا در کوفه، نزدیک پنج سال نماز خواندی؛ آیا آنان (در نماز صبح) قنوت می‌خواندند؟ (پدرم) در پاسخ گفت: پسرم! (خواندن همیشگی قنوت در نماز صبح،) بدعت است.

[این حدیث را ترمذی، نسایی و ابن ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: از این حدیث معلوم می‌شود که محال است پیامبر ج عملی را تا پایان عمر مبارک خویش، هر صبح بعد از رکوع انجام داده باشند و با صدای بلند بگویند: «اللهم اهدنی فیمن هدیتَ...» و همواره اصحابش پشت سر او آمین بگویند، ولی این امر برای امّت معلوم نشود تا جایی که نه تنها اکثر امّتش، بلکه جمهور اصحاب و یا تمام آن‌ها، آن را ضایع کرده باشند؛ به طوری که بعضی از آن‌ها بگویند: آن، بدعت است؛ همان‌طور که سعد بن طارق اشجعی گفته است.


فصل سوم

1293 - [6] (ضَعِیف)

عَن الْـحسن: أَن عمر بن الْـخطاب جَمَعَ النَّاسَ عَلَى أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ فَکَانَ یُصَلِّی بِهِمْ عِشْرِینَ لَیْلَةً وَلَا یَقْنُتُ بِهِمْ إِلَّا فِی النِّصْفِ الْبَاقِی فَإِذَا کَانَتِ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ تَخَلَّفَ فَصَلَّى فِی بَیْتِهِ فَکَانُوا یَقُولُونَ: أبق أبی. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد([10]).

1293- (6) حسن (بصری)/گوید: عمر بن خطاب س مردم را بر امامت ابی بن کعب س گرد آورد؛ او نیز امامت بیست شب (از شب‌های رمضان) را برای مردم به عهده گرفت و برای آن‌ها (در نماز وتر) قنوت نمی‌خواند مگر در نصف آخر رمضان؛ و چون ده شب آخر ماه رمضان فرامی‌رسید، به مسجد حضور نمی‌یافت و در خانه‌ی خویش نماز می‌گزارد؛ از این رو، مردم می‌گفتند: ابی بن کعب س (از ما) فرار کرده است.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «جمع الناس»: مراد از «الناس»: رجال (مردان) است؛ زیرا در روایتی دیگر آمده است که عمر بن خطاب س زنان را بر امامت «سلیمان بن ابی حیثمه» س گرد آورد.

«و لا یقنت بهم»: یعنی در نماز وتر، بر کافران و بدخواهان نفرین نمی‌کرد؛ زیرا با سند صحیح یا حسن ثابت شده است که عمر بن خطاب س گفته است: «انّ السنّة اذا انتصف رمضان ان یلعن الکفرة فی الوتر»؛ «سنّت آن است که هرگاه ماه رمضان نصف شد، کافران در نماز وتر، مورد نفرین قرار بگیرند و بر ضدّ آنان دعا بشود».

«یتخلّف»: از آمدن به مسجد خودداری می‌ورزید؛ در مسجد حضور نمی‌یافت.

«اَبق»: گریخت؛ فرار کرد.

1294 - [7] (صَحِیح)

وَسُئِلَ أَن بْنُ مَالِکٍ عَنِ الْقُنُوتِ. فَقَالَ: قَنَتَ رَسُولَ الـلّٰهِ ج بَعْدُ الرُّکُوعِ وَفِی رِوَایَةٍ: قَبْلَ الرُّکُوعِ وَبَعْدَهُ. رَوَاهُ ابْنُ مَاجَهْ([11]).

1294- (7) و از انس بن مالک س درباره‌ی قنوت پرسیده شد (که در کجای نماز خوانده می‌شود؟) وی در پاسخ گفت: رسول خدا ج پس از رکوع، قنوت خوانده‌اند.

و در روایتی دیگر، چنین آمده است: پیامبر ج پیش از رکوع و پس از آن، قنوت خوانده‌اند.

[این حدیث را ابن ماجه روایت کرده است].

شرح: «قنت رسول الله ج بعد الرکوع»: این روایت به گونه‌ی دیگر، چنین آمده است: «عن عاصم قال: سألتُ انساً عن القنوت. قال: قبل الرکوع. فقلت انّ فلاناً یزعم انّک قلتَ بعد الرکوع. فقال: کذب. ثم حدّثنا عن النبیّ ج انّه قنت شهراً بعد الرکوع یدعوا علی اَحیاء من بنی سُلیم. قال: بعث اربعین او سبعین (یشکّ فیه) من القرّاء الی اُناس من المشرکین؛ فعرض لهم هؤلاء فقتلوهم؛ وکان بینهم وبین النبیّ ج عهد؛ فما رأیته وجد علی احد ما وجد علیهم» (بخاری و مسلم).

«عاصم س گوید: از انس بن مالک س درباره‌ی قنوت پرسیدم (که در کجای نماز خوانده می‌شود؟) گفت: قبل از رفتن به رکوع خوانده می‌شود. گفتم: فلان کس می‌گوید: که شما گفته‌اید همیشه بعد از بلند شدن از رکوع خوانده می‌شود. گفت: فلان کس اشتباه گفته است. آن‌گاه حدیثی از پیامبر ج روایت کرد که آن حضرت ج (فقط) یک ماه قنوت را بعد از بلند شدن از رکوع (آخر) می‌خواند و در آن بر ضدّ چند قبیله‌ای از بنی سلیم دعا می‌کرد. انس س گفت: پیامبر ج چهل نفر یا هفتاد نفر (در تعداد دقیق شک داشت) از قاریان قرآن را (به منظور دعوت به اسلام) به نزد جماعتی از مشرکان فرستاد، در حالی که بین پیامبر ج و آنان، پیمان صلح امضا شده‌ای وجود داشت؛ این مشرکان به قاریان قرآن (که هیچ قصد و آمادگی جنگی را نداشتند) حمله کردند و تمام آنان را کشتند. انس س گوید: هیچ‌گاه ندیده بودم که پیامبر ج برای کشته شدن کسی مانند کشته شدن این قاریان ناراحت و غمگین باشد».

خلاصه، معنای حدیث این است که عاصم ج به انس بن مالک س گفت: فلانی گفته است که شما گفته‌اید که قنوت، همیشه بعد از بلند شدن از رکوع خوانده می‌شود. انس س گفت: اشتباه کرده است؛ من نگفته‌ام همیشه؛ بلکه گفته‌ام: پیامبر ج فقط برای مدّت یک ماه بعد از رکوع قنوت می‌خواند.

«قبل الرکوع و بعده»: به خاطر جمع بین تمام روایات، عبارت «قبل الرکوع» به «قبل از رکوع در نماز وتر» و عبارت «بعد الرکوع»، به «پس از رکوع در نماز صبح» یا «پس از رکوع در قنوت نازله» ترجمه می‌گردد.

یعنی پیامبر ج در نماز وتر، قنوت را پیش از رکوع و در نماز صبح و به هنگام وارد آمدن بلا و مصیبت، قنوت را پس از رکوع می‌خواندند.




[1]- بخاری 11/193 ح 6393؛ مسلم 1/466 ح (294-675)؛ ابوداود 2/142 ح 1442؛ نسایی 2/201 ح 1074؛ ابن ماجه 1/394 ح 1244؛ دارمی 1/453 ح 1595؛ و مسند احمد 2/255.

[2]- بخاری 2/489 ح 1902؛ مسلم 1/468 ح (301-677)؛ ابوداود 2/143 ح 1444؛ و مسند احمد 3/167.

[3]- نک‍: سیرة ابن هشام، ج 2، ص 183-188؛ زاد المعاد، ج 2، ص 109-110؛ صحیح البخاری، ج 2؛ ص 584، 586.

[4]- ابن سعد آورده است که خبر اصحاب رجیع و خبر اصحاب بئر معونه هردو در یک شب به نبی اکرم ج رسید: ج 2، ص 53.

[5]- ابن سعد از انس روایت کرده است: ندیدم رسول خدا ج آن اندازه که برای اصحاب بئر معونه اندوهگین شدند، برای اصحاب اُحُد اندوهگین شده باشند! (طبقات، ج 2، ص 54).

[6]- صحیح البخاری، ج 2، ص 586-588.

[7]- بخاری 2/490 ح 1003؛ مسلم 1/468 ح (299-677)؛ و نسایی 2/200 ح 1070.

[8]- مسلم 1/469 ح (304-677)؛ ابوداود 2/143 ح 1445؛ و نسایی 2/203 ح 1079.

[9]- ترمذی 2/252 ح 402؛ نسایی 2/204 ح 1080؛ و ابن ماجه 1/393 ح 1241.

[10]- ابوداود 2/136 ح 1429.

[11]- ابن ماجه 1/374 ح 1183.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد