اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سایر نمازهای نفل

باب (39)
سایر نمازهای نفل

 

فصل اول

1322 - [1] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج لِبِلَالٍ عِنْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ: «یَا بِلَالُ حَدِّثْنِی بِأَرْجَى عمل عملته فِی الْإِسْلَام فَإِنِّی سَمِعت دق نعلیک بَین یَدی الْـجَنَّةِ». قَالَ: مَا عَمِلْتُ عَمَلًا أَرْجَى عِنْدِی أَنِّی لم أتطهر طهُورا مِنْ سَاعَةٍ مِنْ لَیْلٍ وَلَا نَهَارٍ إِلَّا صَلَّیْتُ بِذَلِکَ الطُّهُورِ مَا کُتِبَ لِی أَنْ أُصَلِّیَ([1]).

1322- (1) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج هنگام نماز صبح به بلال س فرمودند: «ای بلال! از امیدوارکننده‌ترین عملی که در اسلام انجام داده‌ای، با من بگو؛ چون من صدای کفش‌هایت را پیشاپیش خویش در بهشت شنیدم»!.

بلال س عرض کرد: هیچ کاری انجام نداده‌ام که در نزد من، امیدوارکننده‌تر از این باشد؛ چون من در هیچ لحظه‌ای از شب یا روز، پاکیزگی حاصل نمی‌کردم (وضو نمی‌گرفتم)، مگر این که در حدّ توان و آنچه برایم مقدّر شده بود، نماز می‌گزاردم.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «دفّ»: صدای کفش در حال حرکت بر زمین.

در حدیثی - به نقل از صحیح مسلم و سُنن ترمذی - از عمر س چنین روایت شده است که پس از وضو، خواندن کلمه‌ی شهادت و خواندن دعای «اللّهمّ اجعلنی من التوّابین واجعلنی من الـمتطهّرین»، فضیلت و برکت زیادی دارد.

و در حدیث بالا، خبری که رسول خدا ج از شنیدن صدای قدم‌ها و یا کفش‌های بلال س در بهشت داده‌اند، مربوط به خوابی است که آن حضرت ج دیده بودند؛ از این رو، این سؤال مطرح نشود که چگونه امکان دارد که بلال س در حال حیات، به بهشت رفته باشد؟!

البته خواب آن حضرت ج و بیان آن، شهادتی قطعی و گواهی یقینی بر این امر است که بلال س از بهشتیان است. و پیام خاصّ این حدیث و روح راستین آن، این است که انسان، عادت داشته باشد که همیشه پس از هر بار وضو - بر حسب توفیق - نماز بگزارد؛ خواه نماز فرض باشد، یا سنّت و نفل.

1323 - [2] (صَحِیحٌ)

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ الـلّٰهِ قَالَ: کَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج یُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ فِی الْأُمُورِ کَمَا یُعَلِّمُنَا السُّورَةَ مِنَ الْقُرْآنِ یَقُولُ: «إِذَا هَمَّ أَحَدُکُمْ بِالْأَمْرِ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ مِنْ غَیْرِ الْفَرِیضَةِ ثُمَّ لْیَقُلْ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ الْعَظِیمِ فَإِنَّک تَقْدِرُ وَلَا أقدر وَتعلم وَلَا أعلم وَأَنت علام الغیوب اللَّهُمَّ إِنَّ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أوقال فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاقْدُرْهُ لِی وَیَسِّرْهُ لِی ثُمَّ بَارِکْ لِی فِیهِ وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنِی عَنْهُ وَاقَدُرْ لِیَ الْـخَیْرَ حَیْثُ کَانَ ثُمَّ أَرْضِنِی بِهِ». قَالَ: «ویسمی حَاجته». رَوَاهُ البُخَارِیّ([2]).

1323- (2) جابر (بن عبدالله)  س گوید: رسول خدا ج استخاره در تمام کارها را به ما می‌آموختند؛ همان‌گونه که سوره‌ای از قرآن را به ما یاد می‌دادند، و می‌فرمودند: «هرگاه کسی از شما خواست کار مهمّی را انجام دهد، دو رکعت نماز غیرفرض (یعنی دو رکعت نماز نفل) بگزارد؛ سپس بگوید:

«اللهمّ انّی استخیرک بعلمک واستقدرک بقدرتک واسألک بفضلک العظیم، فانک تقدر ولا اقدر وتعلم ولا اعلم، وانت علّام الغیوب؛ اللهمّ ان کنت تعلم انّ هذا الامر خیرلی فی دینی ومعاشی وعاقبة امری، (او قال: عاجل امری وآجله)، فاقدره لی ویسّره لی ثم بارک لی فیه؛ وان کنت تعلم انّ هذا الامر شرّ لی فی دینی ومعاشی وعاقبة امری (او قال: عاجل امری وآجله)، فاصرفه عنی واصرفنی عنه واقدر لی الخیر حیث کان ثم ارضنی به».

«پروردگارا! به سبب علمت، از تو طلب خیر می‌کنم و به سبب قدرتت، از تو قدرت می‌طلبم و از فضل بی‌پایانت، بهره می‌جویم؛ زیرا که تو، توانایی و من ناتوانم و تو می‌دانی و من نمی‌دانم و تو بسیار دانای غیبی.

بار خدایا! اگر تو می‌دانی که این کار... به خیر دین، دنیا و عاقبت کارم - یا فرمودند: به خیر حال و آینده‌ام - می‌انجامد، پس آن را برای من مقدّر کن و آسان گردان و در آن، برای من، برکت ارزانی کن؛ و اگر می‌دانی که این کار... به مصلت دین، دنیا و عاقبت کارم - یا فرمودند: به مصلحت حال و آینده‌ام - نیست، پس آن را از من دور کن و مرا نیز از آن دور گردان (مرا از آن، منصرف کن) و خیر را هر جا که هست، برایم مقدّر فرما و مرا از آن خشنود بگردان».

و پس از این دعا، نیاز و حاجتش را بیان کند.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: یکی از محسّنات و مزایای اسلام و دستورات آن در مورد گذشت و سهل‌گیری‌اش با مردم، این است که هرگاه چیز مضرّی را حرام کرده باشد، در مقابل آن، چیز دیگری را که بهتر و مفیدتر از آن است، حلال نموده که جای آن را پر می‌کند و موجب بی‌نیازی از آن می‌گردد.

ابن قیم/این موضوع را به نحو شایسته و بایسته چنین بیان می‌کند: خداوند بخت‌آزمایی با تیر (اَزلام) را حرام نموده است و در مقابل، نماز و دعای استخاره را به منظور انتخاب مصلحت به مسلمانان بخشیده است. اسلام به مسلمانان دستور داده است که هرگاه بخواهند کاری را انجام دهند، مشورت و استخاره نمایند و هرکس استخاره کند، پشیمان نخواهد شد و کسی‌که مشورت نماید، پشیمان نمی‌گردد. و معنای استخاره این است که از خداوند درخواست شود که شخص را به بهترین امر از اموری که در انتخاب آن‌ها تردید دارد، هدایت نماید.

و هم‌چنین خداوند ربا را حرام کرده است ولی در عوض، تجارت پرسود را مباح گردانیده است؛ قمار در اسلام حرام است، امّا در مقابل، شرط‌بندی در مسابقات سودمند، مانند اسب و شتردوانی و تیراندازی، حلال است؛ پوشیدن لباس ابریشم برای مرد، حرام و در عوض، انواع لباس‌های پشمی، کتانی و پنبه‌ای برایش حلال است؛ زنا و لواط در اسلام حرام می‌باشند، ولی در مقابل، ازدواج حلال را به مسلمانان سفارش کرده است؛ روزی‌های ناپاک، آلوده و زیان‌آور حرام، ولی روزی‌های پاکیزه و مفید، حلال است.

اگر با دقّت تمام، احکام و دستورات اسلام را مورد بررسی قرار دهیم، می‌بینیم که هرگاه خداوند بلندمرتبه، با تحریم امر مضرّی برای انسان، تنگنایی به وجود آورده باشد، در مقابل، با حلال نمودن چیزی بهتر از آن، گشایش بیشتری برای او به وجود آورده است. خداوند بلندمرتبه نمی‌خواهد بشر را در گمراهی، مضیقه و ناراحتی قرار دهد، بلکه اراده‌ی او همیشه بر خیر و برکت و رحمت و گشایش بر بندگانش می‌باشد.

خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:

 ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمۡ وَیَهۡدِیَکُمۡ سُنَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَیَتُوبَ عَلَیۡکُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٦ وَٱللَّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیۡکُمۡ وَیُرِیدُ ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلشَّهَوَٰتِ أَن تَمِیلُواْ مَیۡلًا عَظِیمٗا٢٧ یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِیفٗا٢٨ [النساء: 26-28].

«خداوند می‌خواهد (به وسیله‌ی احکام و دستوراتی که برای شما فرستاده است، راه خیر و صلاح را) برای شما روشن سازد و شما را به راه (انبیاء و صالحان) آنان که پیش از شما بوده‌اند هدایت نماید و (به واسطه‌ی عمل به این دستورات و احکام) از گناهان شما گذشت کند؛ همانا خداوند عالم و دستکار است. خداوند می‌خواهد (پیروی از احکام او را، وسیله‌ای برای تزکیه‌ی نفس و پاکی قلب خود قرار دهید تا) شما را مورد عفو قرار دهد؛ امّا کسانی که به پیروی از فرمان هوای نفس (احکام خدا را نادیده می‌گیرند،) می‌خواهند شما آشکارا از راه حق منحرف و گمراه شوید؛ خداوند می‌خواهد مشکلات و سختی‌ها را برای شما آسان و سهل نماید؛ و انسان ذاتاً ضعیف و ناتوان، آفریده شده است».

(ر.ک: روضة المحبّین ص 10؛ و اعلام الموقعین ج 2 ص 111)

در عصر جاهلیت، رسم مردمان بر این بود که هرگاه برای شخصی از آنان، سفری پیش می‌آمد یا کاری همانند معامله، ازدواج و سایر نیازها پیش می‌آمد، جهت پیش‌بینی فایده یا ضرر آن (به زعم خود) آینده‌نگری می‌کرد و از «استقسام بالازلام» کار می‌گرفت و کاری را که در آینده‌نگری مفید و سودمند تشخیص می‌داد، آن را انجام می‌داد و کاری را که در آینده‌نگری، مضرّ بودنش مشخص می‌شد، ترک می‌نمود.

«ازلام» جمع «زلم» است؛ «زلم» به تیری می‌گویند که در دوران جاهلیت، برای بخت‌آزمایی استفاده می‌شد. هفت عدد تیر بودند که بر یکی از آن‌ها، کلمه‌ی «نعم» (آری) و بر دومی، کلمه‌ی «لا» (خیر) و کلماتی دیگر بر تیرهای باقی‌مانده نوشته شده بود که نزد خادم بیت‌الله، نگهداری می‌شدند. هرگاه شخصی در صدد مشخّص کردن آینده‌ی مفید یا مضرّ کار یا سفر خود برمی‌آمد، پیش خادم بیت‌الله می‌آمد و مبلغی - به طور نذر یا صدقه - بدو می‌داد. خادم، از هفت عدد تیر موجود در تیر دادن، یکی یکی بیرون می‌آورد؛ اگر تیری بیرون می‌آمد که بر او «نعم» (آری) نوشته شده بود، در آن صورت، این کلمه، علامت مفید بودن آن کار بود؛ و اگر برعکس، تیر «لا» (خیر) بیرون می‌آمد، نشانه‌ی شوم بودن آن عمل بود. این یکی از صورت‌های «استقسام بالازلام» بود؛ و استقسام دارای انواع دیگری نیز می‌باشد.

قرآن کریم، استقسام - با همه انواعش - را برای پیروان خود ممنوع قرار داد؛ و از آن جایی که علم بشر ناقص است، بسا اوقات درباره‌ی کاری، مردّد می‌شود و درباره‌ی انجام دادن و انجام ندادن آن، متحیرانه به فکر فرو می‌رود و نمی‌داند کدام یک به نفع او می‌باشد. پیامبر گرامی اسلام ج بعد از ممنوعّیت استقسام، نماز استخاره را برای امّت خود هدیه آوردند و فرمودند: «هرگاه کسی از شما، کار مهمّی داشت، دو رکعت نماز نفل بخواند؛ سپس از خداوند، راهنمایی بخواهد و سرانجام نیک را فقط از او بطلبد».

آری؛ اگر انسان با اعتراف به کم علمی و اظهار ناتوانی خویش، از دانای کلّ و تنها قادر مطلق، راهنمایی و کمک بخواهد، از رحمت خداوندی بعید است که او را کمک و راهنمایی نکند. در حدیث بالا، به کیفیت و چگونگی راهنمایی خداوند، اشاره‌ای نشده است؛ امّا به وسیله‌ی تجربه‌ی بندگان نیک خدا، ثابت شده است که راهنمایی خداوند در خواب یا بیداری، با یک اشاره‌ی غیبی صورت می‌گیرد و گاهی شوق و علاقه‌ی انسان به سمت انجام آن کار، رو به ازدیاد می‌گذارد و یا برعکس، داعیه‌ی انجام کار از بین می‌رود و دل انسان به سمت آن تمایل نخواهد داشت. در هردو صورت، انسان باید آن حالت و کیفیت را از جانب خداوند و در نتیجه، دعای استخاره بداند. و اگر بعد از استخاره، حالت دو دلی و تردید، هنوز از بین نرفته بود و به هیچ سمتی تمایل نداشت، در آن صورت به طور مکرّر، استخاره را انجام دهد و تا زمانی که دل به سمتی مایل نشده است، اقدامی نکند.

و باید دانست که برای انجام واجب یا مستحب و عدم انجام حرام و عمل ناپسند، نیازی به استخاره نیست؛ زیرا در شریعت مقدّس اسلام، به انجام واجب و یا مستحّب و به پرهیز از حرام و مکروه، تأکید شده است؛ و استخاره برای ترجیح بین دو عمل مباح یا تعیین زمان واجبی که زمانش تعیین نشده است، تجویز گردیده است.


فصل دوم

1324 - [3] (حَسَنٌ)

وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ وَصَدَقَ أَبُو بَکْرٍ. قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الـلّٰهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یُذْنِبُ ذَنْبًا ثُمَّ یَقُومُ فَیَتَطَهَّرُ ثُمَّ یُصَلِّی ثُمَّ یَسْتَغْفِرُ اللهَ إِلَّا غَفَرَ الله لَهُ ثمَّ قَرَأَ هَذِه الایة: ﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَکَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ [آل عمران: 135]»

رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَابْنُ مَاجَهْ إِلَّا أَنَّ ابْنَ مَاجَه لم یذکر الْآیَة([3]).

1324- (3) علی بن ابی طالب س گوید: ابوبکر س به من خبر داد و گفت - و به راستی ابوبکر س راست گفت -: از رسول خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «هیچ کس نیست که مرتکب گناهی شود؛ سپس بلند شود و وضو بگیرد و نماز بگزارد و پس از آن، از خداوند بلندمرتبه، آمرزش بخواهد، مگر آن که خداوند بلندمرتبه، او را می‌بخشد»؛ آن گاه پیامبر ج این آیه را تلاوت فرمودند:

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَکَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ [آل عمران: 135]؛ «و کسانی که چون دچار گناه (کبیره‌ای) شدند، یا (با انجام گناه صغیره‌ای) بر خویشتن ستم کردند، به یاد خدا می‌افتند (و وعد و وعید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم می‌دارند و پشیمان می‌گردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار می‌شوند».

[این حدیث را ترمذی و ابن ماجه روایت کرده‌اند؛ با این تفاوت که ابن ماجه، آیه را ذکر نکرده است].

شرح: یکی از صفات پرهیزگاران و پارسایان، این است که آن‌ها علاوه بر دارا بودن صفات مثبت، اگر مرتکب گناهی شوند، سریع به یاد خدا می‌افتند و توبه می‌کنند و هیچ‌گاه اصرار و پافشاری بر گناه نمی‌ورزند.

و پرواضح است که انسان تا زمانی که به یاد خدا است، مرتکب گناه نمی‌شود و آن‌گاه مرتکب گناه می‌شود که به طور کلّی خدا را فراموش کند و غفلت، تمام وجود او را فراگیرد؛ امّا این فراموشکاری و غفلت در افراد پرهیزگار و پارسا، دیری نمی‌پاید و به زودی به یاد خدا می‌افتند و گذشته را جبران می‌کنند؛ آن‌ها احساس می‌کنند که هیچ پناهگاهی جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند. و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد.

به هر حال؛ روشن است که فراموشکاری، نتیجه‌ی سهل‌انگاری و وسوسه‌های شیطانی است و تنها کسانی گرفتار آن می‌شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند و با اهریمن، همکاری نزدیک نمایند! ولی مردان بیدار و با ایمان، کاملاً مراقب هستند که هرگاه خطا و اشتباهی از آن‌ها سرزد؛ در نخستین فرصت، آثار آن را با آب توبه و استغفار، از دل و جان خود بشویند و دریچه‌های قلب خود را به روی شیطان و لشکر او ببندند که آن‌ها از درهای بسته‌ی قلب، وارد نمی‌شوند.

به هر حال، شریعت مقدّس اسلام، راه غلبه و پیروزی بر وسوسه‌های شیطان را، بدین صورت بیان می‌کند که پرهیزگاران و پارسایان، هنگامی که وسوسه‌های شیطانی، آن‌ها را احاطه می‌کند، به یاد خدا و نعمت‌های بی‌پایانش و به یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک خدا می‌افتند؛ و در این هنگام، ابرهای تیره و تار وسوسه، از اطراف قلب آن‌ها به کنار می‌رود و راه حق را به روشنی می‌بینند و انتخاب می‌کنند.

و در حقیقت، هرکس در هر مرحله‌ای از ایمان و در هر سن و سال، گهگاه، گرفتار وسوسه‌های شیطانی می‌گردد؛ و گاه در خود احساس می‌کند که نیروی محرّک شدیدی در درون جانش آشکار شده است و او را به سوی گناه دعوت می‌کند؛ این وسوسه‌ها و تحریک‌ها، به طور یقین در سنین جوانی بیشتر است؛ و در محیط‌های آلوده - همچون محیط‌های امروز که خود مراکز فساد در آن فراوان و آزادی نه به معنای حقیقی بلکه به شکل بی‌بند و باری همه جا را فراگرفته و دستگاه‌های تبلیغاتی غالباً در خدمت شیطان و وسوسه‌های شیطانی هستند - فزونتر می‌باشد؛ و تنها راه نجات از آلودگی در چنین شرائطی، نخست فراهم ساختن سرمایه‌ی «تقوا» است و سپس «مراقبت» و سرانجام توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا و یاد الطاف و نعمت‌های او و یاد مجازات‌های دردناک خطاکاران است.

و در روایات و احادیث، به طور مکرّر، به اثر عمیق و ژرف ذکر خدا در کنار زدن وسوسه‌های شیطان اشاره شده است. تا جایی که افراد بسیار باایمان و دانشمند و با شخصیت، همیشه احساس خطر در مقابل وسوسه‌های شیطانی می‌کردند و از طریق مراقبت که در علم اخلاق بحث مشروحی دارد، با آن می‌جنگیدند و به جنگ و پیکار برمی‌خاستند.

اصولاً وسوسه‌های نفس و شیطان، همانند میکروب‌های بیماری‌زا است که در همه وجود دارند، ولی به دنبال بنیه‌های ضعیف و جسم‌های ناتوان می‌گردند تا در آنجا نفوذ کنند؛ امّا آن‌هایی که جسمی سالم و نیرومند و قوی دارند، این میکروب‌ها را از خود دفع می‌کنند.

و پرواضح است که وسوسه‌های شیطانی، پرده بر دید باطنی انسان می‌افکند، آن چنان که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد نمی‌شناسد؛ ولی یاد خدا و نماز و دعا، به انسان، بینایی و روشنایی می‌بخشد و قدرت شناخت واقعیت‌‌ها را به او می‌دهد؛ شناختی که نتیجه‌اش، نجات از چنگال وسوسه‌ها است.

1325 - [4] (ضَعِیف)

وَعَنْ حُذَیْفَةَ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا حَزَبَهُ أَمْرٌ صَلَّى. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد([4]).

1325- (4) حذیفه س گوید: روش رسول خدا ج بر آن بود که هرگاه برای ایشان، کار (مهم یا دشوار و طاقت‌فرسا) روی می‌داد؛ نماز می‌گزاردند؛ (یعنی آن حضرت ج هماره در مشکلات و معضلات، چالش‌ها و دغدغه‌ها، ناهمواری‌ها و ناملایمات و مصائب و سختی‌ها، به گزاردن نماز روی می‌آوردند).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:

 ﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ٤٥ ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَأَنَّهُمۡ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ٤٦ [البقرة: 45-46]

«و از شکیبایی (و واداشتن نفس بر آنچه دوست ندارد، از جمله روزه) و نماز (که دل را پاکیزه و انسان را از گناهان و پلیدی‌ها به دور می‌دارد) یاری جویید؛ و نماز سخت دشوار و گران است مگر برای فروتنانِ (دوست دار طاعت و عبادت). آن کسانی که به یقین می‌دانند خدای خویش را (پس از دوباره زنده شدن) ملاقات خواهند کرد و این که ایشان به سوی او بازخواهند گشت (تا حساب و کتاب پس بدهند و پاداش و پادافره‌ی خود را دریافت دارند)».

به راستی، مسلمانان نباید از این موضوع هرگز تعجب کنند؛ زیرا هنگامی که انسان در برابر حوادث سخت و مشکلات طاقت فرسا قرار می‌گیرد و نیروی خود را برای مقابله‌ی با آن‌ها ناچیز می‌بیند، نیاز به تکیه‌گاهی دارد که از هر جهت نامحدود و بی‌انتها باشد؛ و نماز، او را با چنین مبدأیی مربوط می‌سازد و با اتّکا بر او، می‌تواند با روحی مطمئن و آرام، امواج سهمگین مشکلات را درهم بشکند.

بنابراین، روایات و احادیث، در حقیقت به دو اصل، توصیه و سفارش می‌کنند: یکی اتکای به خداوند که نماز، مظهر آن است و دیگری، مسأله‌ی خودیاری و اتّکای به نفس که به عنوان صبر و شکیبایی از آن یاد شده است.

آری؛ این همان نماز حقیقی است که بنده در زمان فرارسیدن مصایب، غم و غصه‌ها و گرفتاری‌ها، به وسیله‌ی آن، به خداوند پناه می‌برد و در آن، احساس حمایت و پشتیبانی و همدردی می‌کند و احساس خواهد کرد که از سوی خداوند، پروردگار آسمان‌ها و زمین، کمک و تقویت می‌شود؛ از این رو، از گذرگاه زندگی دنیا با نجات عبور خواهد کرد و از خشنودی و رضوان خداوند بلندمرتبه، بهره‌مند خواهد شد و به بهشتی دست خواهد یافت که پهنای آن به اندازه‌ی پهنای آسمان‌ها و زمین است؛ مگر پیامبراکرم ج نفرموده است که نزدیکترین جایگاهی که بنده به پروردگارش نزدیک می‌شود؛ در واقع همان لحظه‌ای است که او پیشانی خویش را بر زمین نهاده و در حالت سجده است؛ لذا در آن به کثرت دعا کنید. در سجده، از دعا کمک بگیریم؛ باید به سوی خداوند لابه و تضرّع کنیم و به سوی او زاری‌کنان بشتابیم، تا گره از مشکلاتمان بگشاید و ما را از خیر دنیا و آخرت بهره‌مند سازد.

حکایت آن صحابی را به خاطر داریم؛ همان کسی‌که از رسول خدا ج همسایگی و همراهی در بهشت را درخواست کرد. اگر گفتید رسول اکرم ج او را به چه چیزی سفارش و بر انجام چه کاری راهنمایی کرد و به او چه فرمود؟ توصیه‌ی آن حضرت ج این بود:

«فَاَعِنّی علی نفسک بکثرة السجود». (مسلم)

«مرا بر همراهی و مجاورت خود، با کثرت سجده یاری کن».

بی‌شک او را بر کثرت و ازدیاد سجده‌ها راهنمایی می‌فرماید تا خواسته‌ی بزرگ و هدف والایش تحقّق یابد.

به هر حال، نماز رحمت والای خداوندی است؛ از این رو، به هنگام مواجه شدن با هر مشکل و حادثه‌ای، متوجه شدن به سوی آن، متوجه شدن به سوی رحمت الهی است؛ وهرگاه رحمت الهی، یار و مددکار انسان باشد، در آن صورت برای پریشانی و اضطراب، جایی باقی نخواهد ماند. این موضوع به صورت‌های مختلفی در روایات بسیاری بیان شده است. در اوضاع و حالات صحابه‌ی بزرگوار رسول خدا ج - که قدم به قدم از پیامبر اکرم ج پیروی می‌کردند - این امر نیز نقل شده است.

ابودرداء س گوید: «هنگامی که طوفان و تاریکی پیش می‌آمد؛ آن حضرت ج به مسجد می‌رفتند و تا وقتی که طوفان و تاریکی به پایان نمی‌رسید، از مسجد خارج نمی‌شدند. و هم‌چنین وقتی کسوف و یا خسوف (خورشید و ماه گرفتگی) رخ می‌داد، فوراً به مسجد و به سوی نماز متوجه می‌شدند و به یاد خدا می‌پرداختند».

صهیب س از پیامبر گرامی اسلام ج نقل می‌کند که: «روش پیامبران پیشین نیز همین بود که به هنگام وقوع حادثه و مشکل، به سوی نماز و یاد خدا متوجه می‌شدند».

روایت است که یک بار عبدالله بن عباس س در سفر بود؛ بدو خبر دادند که فرزندش وفات کرده است. وی از شترش پایین آمد و دو رکعت نماز گزارد و سپس ﴿إِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ گفت و فرمود: «ما آن‌گونه که خداوند به ما دستور داده است، عمل کردیم. و این آیه را تلاوت فرمود: ﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ... [البقرة: 45].

داستان دیگری از وی نقل شده است که: عبدالله بن عباس س در سفر بود که خبر درگذشت برادرش «قثم» به وی رسید. وی از راه کنار رفت و از شتر پایین شد و دو رکعت نماز گزارد و در تشهّد نماز تا دیروقت دعا کرد. و پس از آن بر شتر خویش سوار شد و این آیه را تلاوت نمود: ﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ٤٥ [البقرة: 45].

داستان دیگری از وی نقل شده است که وقتی خبر درگذشت یکی از همسران پیامبر گرامی اسلام ج را شنید، به سجده افتاد. شخصی از وی، درباره‌ی علّت این کار پرسید: وی اظهار داشت: پیامبر اکرم ج به ما چنین دستور داده است که هرگاه با حادثه‌ای روبه رو شدید، سجده کنید (یعنی به نماز مشغول شوید)؛ و چه حادثه‌ای بزرگتر از این است که امّ المؤمنین وفات کرده است. (ابوداود)

و هنگامی که زمان وفات عباده س نزدیک شد، به کسانی که اطراف وی بود، فرمود: من شما را از این منع می‌کنم که بر من گریه کنید؛ و هرگاه روح من از تنم جدا شد، هریک از شما با رعایت آداب، وضو کند و سپس به مسجد برود و نماز بخواند و برایم استغفار کند؛ زیرا که خداوند فرموده است: ﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ... [البقرة: 45]. پس از آن، مرا در قبر قرار دهید.

عبدالله بن سلام س می‌گوید: هرگاه خانواده‌ی رسول خدا ج با مشکل و چالشی مواجه می‌شدند، آنحضرت ج دستور می‌داد تا نماز بخوانند؛ و این آیه را تلاوت می‌فرمود: ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسۡ‍َٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ١٣٢ [طه: 132]. «خانواده‌ی خود را به گزاردن نماز دستور بده (چرا که نماز مایه‌ی یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است) و خود نیز بر اقامه‌ی آن، ثابت و ماندگار باش. ما از تو روزی نمی‌خواهیم، بلکه ما به تو روزی می‌دهیم. سرانجام (نیک و ستوده) از آن (اهل تقوا و) پرهیزگاری است».

در حدیثی دیگر نقل شده است که هرگاه یکی از شما با مشکل دینی و یا دنیوی مواجه شد، دو رکعت نماز بخواند و حمد و ستایش خدا را بیان کند؛ و بر پیامبر گرامی اسلام ج سلام و درود بفرستد؛ آن گاه این دعا را بخواند - نیازش برآورده می‌شود-:

«لااله الا الله الحلیم الکریم، سبحان الله ربّ العرش العظیم، الحمدالله ربّ العالمین؛ اسألک موجبات رحمتک وعزائم مغفرتک والغنیمة من کلّ برّ والسلامة من کلّ اثم؛ لا تدع لی ذنباً اِلّا غفرته ولا همّاً الّا فرّجته ولا حاجة هی لک رضاً الّا قضیتها یا ارحم الراحمین».

پس انسان مسلمان، باید نیازهای خویش را از خداوند بلندمرتبه، به وسیله‌ی نماز بخواهد؛ زیرا گذشتگان و پیشینیان، هرگاه با مشکل یا حادثه‌ای روبه‌رو می‌شدند، به سوی نماز متوجه می‌شدند.

 

1326 - [5] (صَحِیح)

وَعَنْ بُرَیْدَةَ قَالَ: أَصْبَحَ رَسُولِ الـلّٰهِ ج فَدَعَا بِلَالًا فَقَالَ: «بِمَ سَبَقْتَنِی إِلَى الْـجَنَّةِ مَا دَخَلْتُ الْـجَنَّةَ قَطُّ إِلَّا سَمِعْتُ خَشْخَشَتَکَ أَمَامِی». قَالَ: یَا رَسُولَ الـلّٰهِ مَا أَذَّنْتُ قَطُّ إِلَّا صَلَّیْتُ رَکْعَتَیْنِ وَمَا أَصَابَنِی حَدَثٌ قَطُّ إِلَّا تَوَضَّأْتُ عِنْدَهُ وَرَأَیْتُ أَنَّ لِـلّٰهِ عَلَیَّ رَکْعَتَیْنِ. فَقَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «بِهِمَا». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ([5]).

1326- (5) بریده س گوید: (روزی) رسول خدا ج صبح کردند (و پس از نماز بامداد) بلال س را فراخواندند و بدو فرمودند: «به سبب چه کاری، پیشاپیش من به بهشت راه یافته‌ای؛ چون من هر بار که به بهشت وارد شده‌ام، صدای خِش خِش پاهای تو را پیشاپیش خویش در بهشت شنیده‌ام»!

بلال س عرض کرد: ای فرستاده‌ی خدا!‍ هیچ‌گاه قصد گفتن اذان را نکرده‌ام مگر آن که (پیش از اذان) دو رکعت نماز گزارده‌ام؛ و هرگز بی‌وضو نشده‌ام، مگر آن که در همان لحظه‌ی بی‌وضویی، دوباره وضو گرفته‌ام و باورم بر آن بوده که برای کسب خشنودی خدا، دو رکعت نماز بر ذمّه‌ام است.

رسول خدا ج فرمودند: «پس به سبب همین دو رکعت نماز بود که صدای کفش‌هایت را پیشاپیش خویش در بهشت شنیده‌ام».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: «اصبح»: صبح کرد. شب را به صبح رساند.

«بم سبقتنی الی الجنّة»: به خاطر انجام چه کاری، پیشاپیش من به بهشت راه یافته‌ای؟

«خشخشتک»: خشخشة: جرینگ جرینگ؛ تلق و تولوق؛ خِش خِش؛ صدای خِش خِش کفش‌ها.

«ما اذنتُ»: یعنی در فاصله‌ی اذان و نماز، دو رکعت نماز مستحبّی گزارده‌ام.

1327 - [6] (مَوْضُوع)

وَعَنْ عَبْدُ الـلّٰهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ کَانَتْ لَهُ حَاجَةٌ إِلَى الـلّٰهِ أَوْ إِلَى أحد من بنی آدم فَلیَتَوَضَّأ فلیحسن الْوُضُوءَ ثُمَّ لْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ لْیُثْنِ عَلَى الـلّٰهِ تَعَالَى وَلْیُصَلِّ عَلَى النَّبِیِّ ج ثُمَّ لْیَقُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ الْـحَلِیمُ الْکَرِیمُ سُبْحَانَ الـلّٰهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَالْـحَمْدُ لِـلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَالْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَالسَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ لَا تَدَعْ لِی ذَنْبًا إِلَّا غَفَرْتَهُ وَلَا هَمًّا إِلَّا فَرَّجْتَهُ وَلَا حَاجَةً هِیَ لَکَ رِضًى إِلَّا قَضَیْتَهَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَابْنُ مَاجَهْ وَقَالَ التِّرْمِذِیُّ: هَذَا حَدِیث غَرِیب([6]).

1327- (6) عبدالله بن ابی اوفی س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس نیازی به خدا یا به یکی از بندگانش داشته باشد، باید به نحو اَحسن (و با رعایت کامل فرایض و حدود و سنّت‌ها و مستحب‌ها) وضو بگیرد؛ آن‌گاه دو رکعت نماز بگزارد و پس از آن، به بیان پرتوی از وصف و شکوه خداوند بپردازد و بر پیامبر خدا ج سلام و درود بفرستد؛ آن‌گاه (برای برآورده شدن نیازش،) این دعا را بخواند:

«مَنْ کَانَتْ لَهُ حَاجَةٌ إِلَى اللَّهِ أَوْ إِلَى أحد من بنی آدم فَلیَتَوَضَّأ فلیحسن الْوُضُوءَ ثُمَّ لْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ لْیُثْنِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَلْیُصَلِّ عَلَى النَّبِیِّ ج ثُمَّ لْیَقُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَالْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَالسَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ لَا تَدَعْ لِی ذَنْبًا إِلَّا غَفَرْتَهُ وَلَا هَمًّا إِلَّا فَرَّجْتَهُ وَلَا حَاجَةً هِیَ لَکَ رِضًى إِلَّا قَضَیْتَهَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»

«هیچ معبود برحقّی جز الله نیست که بردبار و بزرگوار است؛ از تمام ناتوانی‌ها و ناشایستی‌ها، ذاتی را پاک و منزّه می‌دانیم که پروردگار عرش بزرگ است؛ و تمام حمد و سپاس‌ها، از آن خدایی است که پروردگار جهانیان است.

بار خدایا! موجبات رحمتت، اسباب مغفرتت و برخورداری از هر چیز خوبی و رهایی از هر گناهی را از تو می‌خواهم.

بار خدایا! تمام گناهانم را بیامرز و تمام پریشانی‌های مرا سامان بده و تمام نیازمندی‌های مرا که تو از آن خشنود باشی، برآورده ساز؛‌ای مهربانترین مهربانان».

[این حدیث را ترمذی و ابن ماجه روایت کرده‌‌اند؛ و ترمذی گفته است: این، حدیثی غریب است].

شرح: «ربّ العرش»: عرش در لغت به معنی چیزی است که دارای سقف بوده باشد و گاهی به خود سقف نیز عرش گفته می‌شود، مانند: ﴿أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا... [البقرة: 259] «... مانند کسی‌که از کنار قریهای گذشت در حالی که آن چنان ویران شده بود که سقفهایش فرو ریخته و دیوار برسقفها در غلطیده بود».

گاهی به معنی «تخت‌های بلند، همانند تخت سلاطین و پادشاهان» نیز آمده است. چنان که در داستان سلیمان7 می‌خوانیم که می‌گوید: ﴿أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا [النمل: 38]. «کدام یک از شما می‌تواند تخت بلقیس را برای من حاضر کند».

و نیز به داربست‌هایی که برای برپا نگهداشتن بعضی از درختان می‌زنند، عرش گفته می‌شود؛ همانطور که در قرآن می‌خوانیم: ﴿أَنشَأَ جَنَّٰتٖ مَّعۡرُوشَٰتٖ وَغَیۡرَ مَعۡرُوشَٰتٖ [الأنعام: 141]. «او کسی است که باغ‌هایی از درختان داربست دار و بدون داربست آفرید».

ولی هنگامی که در مورد خداوند، واژه‌ی «عَرش» به کار می‌رود و گفته می‌شود: «عرش خدا»؛ منظور از آن مجموعه‌ی جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب می‌شود.

«من کانت له الی الله حاجة او الی احدٍ من بنی آدم»: یعنی اگر نیاز و مشکل انسان بدون واسطه و مستقیم به خداوند مربوط می‌شد؛ یا این که گره کار او به دست انسانی دیگر بود که این هم به خداوند مربوط می‌شود، در هر صورت نماز حاجت، بهترین پل ارتباطی بین انسان و خدا برای رفع نیازمندی‌ها است.

ناگفته نماند که حدیث بالا، ضعیف است، ولی تعامل امّت محمد ج و شواهد و قرائن دیگری از احادیث، بدو قوّت بخشیده‌اند و آن را تأیید نموده‌اند. همچنان که عثمان بن حنیف س گوید:

«انّ اعمی اتی رسول الله ج فقال یا رسول الله! ادع الله ان یکشف لی عن بصری. قال: او ادعک. قال یا رسول الله! انّه قد شقّ علیّ ذهاب بصری. قال: انطلق فتوضّأ ثم صلّ رکعتین ثم قل: «اللهم انّی اسألک واتوجّه الیک بنبیّک نبیّ الرحمة؛ یا محمد! انّی اتوجّه الی ربّی بک ان یکشف لی عن بصری؛ اللهم شفّعه فیّ وشفّعنی فی نفسی»؛ وقد کشف الله عن بصره» (مسند احمد؛ ترمذی؛ حاکم. و بیهقی، هیثمی، نووی، ذهبی و آلبانی و دیگران، آن را صحیح دانسته‌اند).

«مردی نابینا به نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای فرستاده‌ی خدا! از خداوند بخواه که بینایی‌ام را به من برگرداند. پیامبر ج فرمود: آیا من برایت دعا کنم؟ مرد گفت: ای رسول خدا! نابینایی، مرا دچار مشقّت کرده است. پیامبر ج فرمود: «برو و وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان؛ سپس بگو: بار خدایا! از تو می‌خواهم و به درگاه تو رو آورده‌ام با توسل به پیامبرت، پیامبر رحمت؛‌ای محمد ج! من رو به پروردگارم آورده‌ام که با واسطه‌ی تو بینایی‌ام را برگرداند. خداوندا! او را شفیع من قرار ده و مرا نیز شفیع خویش»؛ خداوند نیز بینایی‌اش را به او برگرداند».

و از حذیفه س روایت است که گفت: «کان النبیّ ج اذا حزبه امر صلّی» (ابوداود)؛ «روش رسول خدا ج بر آن بود که هرگاه برای ایشان کار (مهم یا دشوار و طاقت‌فرسا) روی می‌داد، نماز می‌گزاردند». یعنی آن حضرت ج هماره در مشکلات و معضلات و چالش‌ها و دغدغه‌ها، به گزاردن نماز روی می‌آوردند.

و هم‌چنین در مسند امام احمد بن حنبل و معجم طبرانی کبیر، حدیثی با سند حسن از ابودرداء س روایت شده است که حدیث عبدالله بن ابی اوفی س (حدیث شماره 1327) را تأیید می‌کند.

کوتاه سخن، این که: نماز حاجت، بهترین روش برای رفع نیازها است؛ بندگان راستین خدا - که از ایمان و یقین حقیقی برخوردارند - بارها این نماز را تجربه کرده‌اند و آن را خزانه‌ای بزرگ از خزانه‌های خداوندی یافته‌اند.

این از یک سو؛ و از سوی دیگر، گزاردن نماز حاجت، اطاعت امر و دستور خداوند است؛ آنجا که می‌فرماید:

﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ... [البقرة: 45].

«و از شکیبایی (و واداشتن نفس بر آنچه دوست ندارد، از جمله روزه) و نماز (که دل را پاکیزه و انسان را از گناهان و پلیدی‌ها به دور می‌دارد) یاری جویید».

و نیز می‌فرماید:

 ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسَۡٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ١٣٢ [طه: 132].

 «خانواده‌ی خود را به گزاردن نماز دستور بده؛ (چرا که نماز، مایه‌ی یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است) و خود نیز بر اقامه‌ی آن، ثابت و ماندگار باش. ما از تو روزی نمی‌خواهیم، بلکه ما به تو روزی می‌دهیم سرانجام (نیک و ستوده) از آن (اهل تقوا و) پرهیزگاری است».


 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1]- بخاری 3/34 ح 1149؛مسلم 4/1910 ح (108-2458)؛ و مسند احمد 2/333.

[2]- بخاری 3/51 ح 1149؛ ترمذی 2/345 ح 480؛ و ابن ماجه 1/440 ح 1383.

[3]- ابوداود 2/180 ح 1521؛ ترمذی 2/257 ح 406؛ ابن ماجه 1/446 ح 1395؛ و مسند احمد.

[4]- ابوداود 2/78 ح 1319؛ و مسند احمد 5/388.

[5]- ترمذی 5/620 ح 3689؛ و مسند احمد 5/360.

[6]- ترمذی 2/344 ح 479؛ و ابن ماجه 1/441 ح 1384.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد