اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

نماز جمعه

فصل اول

1354 - [1] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «نَحْنُ الْآخِرُونَ السَّابِقُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْدَ أَنَّهُمْ أُوتُوا الْکُتَّابَ مِنْ قَبْلِنَا وَأُوتِینَاهُ من بعدهمْ ثمَّ هَذَا یومهم الَّذِی فرض عَلَیْهِم یَعْنِی یَوْم الْـجُمُعَةَ فَاخْتَلَفُوا فِیهِ فَهَدَانَا اللهُ لَهُ وَالنَّاسُ لَنَا فِیهِ تَبَعٌ الْیَهُودُ غَدًا وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَد»

وَفِی رِوَایَةٍ لِمُسْلِمٍ قَالَ: «نَحْنُ الْآخِرُونَ الْأَوَّلُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَنَحْنُ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْـجَنَّةَ بید أَنهم». وَذکر نَحوه إِلَى آخِره([1]).

1354- (1) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «ما در دنیا، آخرین امّت هستیم، ولی در رستاخیز، پیشاپیش سایر امّت‌‌ها خواهیم بود و از همه‌ی امّت‌ها جلوتر می‌باشیم؛ جز این که آنان پیش از ما صاحب کتاب آسمانی شده‌اند و آن را دریافت نموده‌‌اند و ما پس از ایشان، صاحب کتاب شده‌ایم؛ پس این روز، (روز جمعه که به فضیلت آن مشرّف شده‌ایم،) همان روزی است که بر آن‌ها فرض شد (تا شعائرشان را در آن انجام دهند؛) ولی آنان، در مورد آن، دچار اختلاف‌نظر شدند. آن‌گاه خداوند بلندمرتبه ما را بدان (یعنی روز جمعه) راهنمایی فرمود و بقیه‌ی مردم (اهل کتاب) پشت سر ما قرار دارند؛ این طور که یهودیان به جای آن، فردا (یعنی شنبه) و مسیحیان، پس فردا (یعنی یکشنبه) را برای عبادت خود انتخاب نمودند».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند. و در روایتی دیگر از مسلم چنین آمده است]:

«نحن الاخرون الاوّلون یوم القیامة، ونحن اوّل من یدخل الجنة بید انّهم اوتوا الکتاب من قبلنا واُتیناه من بعدهم، فاختلفوا. فهدانا الله لـما اختلفوا فیه من الحق، فهذا یومهم الذی اختلفوا فیه؛ هدانا الله له. قال: یوم الجمعة فالیوم لنا وغداً للیهود وبعد غدٍ للنصاری».

«ما در دنیا، آخرین و واپسین امّت هستیم، ولی در قیامت، پیشاپیش سایر امّت‌ها خواهیم بود؛ با وجودی که آن‌ها قبل از ما صاحب کتاب آسمانی شده‌اند. سپس خداوند بلندمرتبه، روز جمعه را برای اهل کتاب (یهود و نصاری) فرض نمود (تا شعائرشان را در آن، انجام دهند؛) ولی آنان در مورد آن، دچار اختلاف‌نظر شدند. آن‌گاه خداوند ما را بدان (روز جمعه) راهنمایی فرمود و سایر مردم (اهل کتاب) پشت سر ما قرار دارند؛ شنبه روز عبادت یهودیان و یکشنبه روز عبادت مسیحیان است».

1355 - [2] (صَحِیح)

وَفِی رِوَایَة لمُسلم عَن أبی هُرَیْرَة وَعَنْ حُذَیْفَةَ قَالَا: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج فِی آخِرِ الْـحَدِیثِ: «نَحْنُ الْآخِرُونَ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَالْأَوَّلُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمقْضِی لَهُم قبل الْـخَلَائق»([2]).

1355- (2) و در روایتی دیگر از مسلم به نقل از ابوهریره س و حذیفه س چنین آمده است که آن دو گفته‌اند:

رسول خدا ج در پایان حدیث فرمودند: «ما در دنیا، آخرین امّت هستیم، ولی در رستاخیز، پیشاپیش سایر امّت‌ها خواهیم بود که پیش از دیگران، برای آن‌ها (به خاطر ورود به بهشت) فیصله می‌گردد».

شرح: «السابقون»: پیشگامان؛ سبقت‌گیرندگان بر دیگران در ورود به بهشت.

«بَیدَ»: اسم لازم الاضافة است به معنای «غیر». «بَیدَ» در موارد زیر با «غیر» فرق دارد:

1-  بَیدَ همواره مضاف می‌شود به جمله‌ی «اَنّ» و اسم و خبر آن.

2-  فقط در استثنای منقطع به کار می‌رود.

3-  صفت واقع نمی‌شود.

«جمعه»: طبق قول مشهور، جمعه، به ضم «میم» تلفظ می‌شود و همین قول، فصیح‌تر و شایع‌تر می‌باشد که جمهور نیز بدان قائلند. و در روایتی به سکون «میم» آمده است و قرائت امام اعمش نیز به سکون «میم» می‌باشد. و برخی از علماء و صاحب‌نظران اسلامی، آن را به فتح «میم» خوانده‌اند. زجاج می‌گوید: جمعه را به کسر «میم» نیز تلفظ کرده‌اند.

کوتاه سخن این که، در کلمه‌ی «جمعه» چهار تلفظ وجود دارد:

1-  به ضم میم؛ «الجُمُعة».

2-  به سکون میم؛ «الجُمْعة». در این صورت، معنای آن، «المجموع» می‌شود؛ یعنی «یوم الفوج المجموع».

3-  به فتح میم؛ «الجُمَعة». در این صورت، معنای آن «الجامع» است؛ یعنی «یوم الوقت الجامع».

4-  به کسر میم؛ «الجُمِعة».

و فصیحتر و شایعتر، همان تلفظ اوّل است.

در روزگار جاهلیت، اسم روز جمعه، «روز عروبة» بود؛ «عروبة» اسم سریانی و معرّب است؛ و معنای «عروبة»، «رحمت» است. و بعدها اسم آن را به روز «جمعه» تغییر دادند.

برخی از علماء و اندیشمندان گفته‌اند: جمعه، اسمی اسلامی است و علّت نامگذاری آن به جمعه، به خاطر جمع شدن مردم برای نماز است.

برخی نیز می‌گویند که علّت نام‌گذاری آن به جمعه، به خاطر آن است که در این روز، آفرینش آدم کامل و جمع‌آوری شد.

و برخی دیگر گفته‌اند: از آنجایی که «کعب بن لوی» در این روز، مردم را جمع کرد و برای آنان موعظه و نصیحت نمود، این روز به «جمعه» (روز اجتماع مردم) مشهور و معروف گردید.

به هر حال، یکی از فرایض مهمّ اسلام، برپایی نماز جمعه است؛ زیرا جلوه‌ای زیبا از بزرگی و شکوه همبستگی امّت اسلام است. نماز جمعه، مهمترین و کارآمدترین پایگاه اطلاع‌رسانی دینی و دنیوی است. پایگاه‌های آن، میعادگاه بزرگ عبادی و تبلیغی و جهادی و نیز عرصه‌ی خواری و شکست دشمنان و بدخواهان اسلام است.

حضور انبوه مردم در نماز جمعه، تجلّی ایمان و نشانه‌ی اسلام‌دوستی آنان است. از نگاه فرهنگ اسلام، رشد و تکامل معنوی انسان در متن زندگی اجتماعی رخ می‌دهد؛ بنابراین، اجتماع نمازهای روزانه و جمعه و جشن‌ها (و جشن سعید فطر و جشن قربان)، سودمندترین مراسم آگاهی‌بخش دینی و پاسخگویی به نیازهای دینی و اجتماعی و دیگر مسائل است. در این فضای گروهی، مردم به تبادل فکر و اندیشه می‌پردازند؛ و هم‌فکری، هم‌یاری و روحیه‌ی اجتماعی در میانشان رشد می‌کند.

خداوند بلندمرتبه، دین اسلام را بهترین دین قرار داده است و به فرخندگی آن، نعمت‌های بسیاری به مسلمانان ارزانی داشته است؛ یکی از این نعمت‌ها، عید کردن روز جمعه است. ابولبانه بدری س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «انّ یوم الجمعة سیّد الایّام» (ابن ماجه ح 60؛ مسند احمد ح 360؛ مصنّف ابن ابی شیبه ح 260)؛ «روز جمعه، بهترین روزها نزد خداوند بلندمرتبه است».

از این رو، روز جمعه، برتری ویژه‌ای بر سایر روزها دارد؛ زیرا که روز جمعه، حج درویشان است. مهمترین ویژگی و نمود محتوایی شریعت اسلام، توفیق آن در آمیزش معارف دین و ارزش‌های انسانی و اخلاقی با مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگ روز است. فلسفه‌ی نماز جمعه، این است که دانشمندان پاک دل و آشنا به روحیه‌ی مردم با طرح مسایل روز و بررسی جلوه‌های فرهنگ رفتاری اسلام و شرح معارف دینی در مردم، نشاط معنوی و حس استقلال فکری و شخصیتی و خودباوری ایجاد، و به فساد رذایل اخلاقی و آسیب‌ها و آفت‌های اجتماعی آگاهی و مصونیت بخشند؛ تا این روشنگری و اطلاع‌رسانی‌ها، سبب پای‌بندی عبادت آگاهانه و رعایت همیشگی تقوا و تداوم زندگی ارجمند و مقتدرانه‌ی اسلامی اسلام؛ و برای ادای دین به بهترین وجه، در خدمت اسلام و مسلمانان باشند.

نخستین نماز جمعه در اسلام:

بنابر چند روایت، نماز جمعه در مکّه (شب اسراء) واجب گردید؛ امّا به واسطه‌ی فراهم نشدن شرایط آن در مکه‌ی مکرمه، برگزار نگردید؛ بلکه بنابر روایتی اوّلین نماز جمعه در مدینه انجام شد؛ به این صورت: هنگامی که پیامبر ج در مکه بود؛ دستور انجام دادن آن را به «اسعد بن زرارة» س داد و او نیز بنابر قولی، اولین نماز جمعه را در دهی که به آن «نقیع الخضمات» می‌گفتند و در نیم‌فرسخی مدینه است، برگزار نمود.

در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان مدینه، پیش از آن که پیامبر ج هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: یهود در یک روز هفته (روز شنبه) اجتماع می‌کنند و نصارا نیز روزی (یکشنبه) برای اجتماع دارند؛ چه خوب است که ما هم روزی را برای خود قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر و یاد خدا گوییم و شکر او را به جای آوریم. آن‌ها روز قبل از شنبه را که در آن زمان، «یوم العروبة» نامیده می‌شد، برای این هدف برگزیدند و به سراغ «اسعد بن زرارة» س (یکی از بزرگان مدینه) رفتند؛ او نماز را به صورت جماعت با آن‌ها به جای آورد و به آن‌ها اندرز داد و آن روز، «روز جمعه» نامیده شد؛ زیرا روز اجتماع مسلمانان بود.

«اسعد بن زرارة» س دستور داد گوسفندی را ذبح کردند و ناهار و شام همگی از همان یک گوسفند بود؛ چرا که تعداد مسلمانان در آن روز، بسیار اندک بود. و این نخستین جمعه‌ای بود که در اسلام تشکیل شد.

اما نخستین جمعه‌ای که رسول خدا ج با اصحابش تشکیل دادند، هنگامی بود که به مدینه هجرت کرد؛ وارد مدینه شد و آن روز، روز دوشنبه، دوازدهم ربیع‌الاول هنگام ظهر بود. آن حضرت ج چهار روز در «قباء» ماندند و مسجد قبا را بنیان نهادند؛ سپس روز جمعه به سوی مدینه‌ی منوره حرکت کرد (فاصله‌ی میان قباء و مدینه بسیار کم است و امروز قباء یکی از محله‌های داخل مدینه است) و به هنگام نماز جمعه به محله‌ی «بنی سالم» رسید و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپا داشت؛ و این اولین جمعه‌ای بود که رسول خدا ج در اسلام به جای آورد، خطبه‌ای هم در این نماز جمعه خواند که اولین خطبه‌ی آن حضرت ج در مدینه بود.

یکی از محدثان، از عبدالرحمن بن کعب نقل می‌کند که پدرم هر وقت صدای اذان جمعه را می‌شنید بر «اسعد بن زرارة» س رحمت می‌فرستاد. هنگامی که دلیل این مطلب را جویا شدم؛ گفت: به خاطر آن است که او نخستین کسی بود که نماز جمعه را با ما به جای آورد؛ گفتم: آن روز چند نفر بودید؟ گفت: فقط چهل نفر. (روح المعانی، ج 28 ص 88)

فلسفه‌ی گردهمایی، جهت برگزاری نماز جمعه:

در اسلام، در میان روزها، روز جمعه از اهمیت خاصّی برخوردار است؛ بهترین دلیل بر اهمیت این فریضه‌ی بزرگ اسلامی - قبل از هر چیز - آیات سوره‌ی جمعه و احادیث بی‌شمار رسول خدا ج است که به همه‌ی مسلمانان و اهل ایمان، دستور می‌دهد که به محض شنیدن اذان جمعه، به سوی آن بشتابند و هرگونه کسب و کار و برنامه‌ی مزاحم را ترک گویند.

و چرا چنین نباشد، در حالی که جمعه، سرور روزهای هفته و دارای بزرگترین مرتبه در نزد خداوند بلندمرتبه است؛ جمعه، روز کمک به محرومان و فقرا و عید هفتگی مسلمانان است.

در روز جمعه، خداوند بلندمرتبه، کارهای نیک را چند برابر و کارهای زشت را محو می‌کند؛ به درجات مؤمنان افزوده می‌شود و دعاها اجابت می‌شود و بلاها و مصیبت‌ها دور و نیازهای مؤمنان، برآورده می‌شود.

برای کسی‌که در روز جمعه به نظافت پردازد و ناخن و موی سر و صورت خود را کوتاه کند و مسواک زند و... و به سوی نماز جمعه برود، فرشتگان او را بدرقه می‌کنند و برای او استغفار و شفاعت می‌نمایند.

اولین اقدام پیامبر ج پس از هجرت به مدینه، اقامه و برگزاری نماز جمعه بود؛ نمازی که دعوت به آن، با جمله‌ی «یا ایها الذین امنوا» شروع شده است؛ نمازی که با جمله‌ی «فاسعوا الی ذکر الله» مردم به اقامه و برگزاری آن ترغیب شده‌اند؛ نمازی که فرمان ترک داد و ستد را به همراه دارد؛ نمازی که در روایات، هم وزن حج برشمرده شده است. نمازی که در آن، دعا، مستجاب می‌شود؛ نمازی که سبک شمردن و استخفاف آن، نشانه‌ی نفاق شمرده شده است؛ نمازی که در آن، امام جمعه باید مردم را به تقوا سفارش کند؛ نمازی که در آن، مردم از مسائل جهان آگاه می‌شدند؛ نمازی که باید به جماعت برگزار شود و نمی‌توان آن را فردی خواند.

به هر حال، نماز جمعه، قبل از هر چیز، یک عبادت بزرگ دستجمعی است و اثر عمومی عبادات را - که تلطیف روح و جان و شستن دل از آلودگی‌های گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب می‌باشد - در بردارد؛ به خصوص این که، در پیشاپیش خود، دو خطبه دارد که مشتمل بر انواع مواعظ و اندرزها و امر به تقوا و پرهیزگاری است.

و اما از نظر اجتماعی و سیاسی، یک کنگره‌ی بزرگ هفتگی است که بعد از کنگره‌ی سالانه‌ی حج، بزرگترین کنگره‌ی اسلامی می‌باشد؛ و به همین دلیل، جمعه، حجّ کسانی به شمار می‌آید که قادر به شرکت در مراسم حج نیستند.

در حقیقت، اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت می‌دهد:

اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل می‌شود.

اجتماع هفتگی که در مراسم نماز جمعه است.

و اجتماع حج که در کنار خانه‌ی خدا هر سال یک بار انجام می‌گیرد؛ نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است؛ به خصوص این که یکی از برنامه‌های خطیب در خطبه‌ی نماز جمعه، ذکر مسایل مهم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است؛ و به این ترتیب، این اجتماع بزرگ و پرشکوه، می‌تواند منشأ برکات زیر شود:

1-  آگاهی بخشیدن به مردم در زمینه‌ی معارف اسلامی و رویدادهای مهم اجتماعی و سیاسی.

2-  ایجاد همبستگی و انسجام هر چه بیشتر در میان صفوف مسلمانان به گونه‌ای که دشمنان و بدخواهان را به وحشت افکند و پشت آن‌ها را بلرزاند.

3-  تجدید روحیه‌ی دینی و نشاط معنوی برای توده‌ی مردم مسلمانان.

4-  جلب همکاری برای حلّ مشکلات عمومی.

به همین دلیل، همیشه دشمنان اسلام، از یک نماز جمعه‌ی جامع الشرایط، که دستورهای اسلامی دقیقاً در آن رعایت شود، بیم داشته‌اند.

و نیز به همین دلیل، نماز جمعه همیشه به عنوان یک اهرم نیرومند سیاسی در دست حکومت‌ها بوده است؛ منتها حکومت‌های عدل و دادگر، همچون حکومت پیامبر اکرم ج و خلفای راشدین و دیگر بزرگان دینی، از آن بهترین بهره‌برداری‌ها را به نفع اسلام می‌کردند؛ و در مقابل، حکومت‌های جور، از آن سوء استفاده می‌کردند و برای تحکیم پایه‌های قدرت خود، از آن بهره‌برداری می‌نمودند.

گاه اتفاق می‌افتد که دشمنان اسلام، یک هفته تمام به صورت شبانه‌روزی، تبلیغات مسموم می‌کنند ولی با یک خطبه‌ی نماز جمعه و مراسم پرشکوه و حیات‌بخش آن، همه خنثی می‌شود و روح تازه‌ای در کالبدها دمیده می‌گردد و خون تازه‌ای در عروق، به حرکت درمی‌آید.

به هر حال، اسلام، تمام مسلمانان ساکنِ یک محیط را، هفته‌ای یک بار در مسجد و یا مصلّای بزرگترِ محلِ سکونت خویش، جهت ادای فریضه‌ای به نام جمعه فرامی‌خواند، تا این فرصت را به تمام ساکنان یک شهر و یا یک روستای بزرگ ارزانی بخشد برای این که بتوانند در ضمن ادای فریضه‌ی دینی، در روز معین و در مکان مشخّص، گرد هم جمع شوند و با برنامه‌ریزی صحیح، صدها مشکل از مشکلات خود را حل و فصل نمایند و با گوش دادن به موعظه‌ی واعظان و شنیدن سخنان گویندگان و سخنرانان، بسیاری از موضوعات و مسایل دینی و اخلاقی و رویدادها و پدیده‌های اجتماعی و علمی و سیاسی را بشنوند و فراگیرند و بدین وسیله، بر تمام رویدادهای هفته که در سطح شهر و روستای محلِ سکونت خویش و یا در کشور و یا در سطح جهانی رخ داده‌اند، اطلاع و آگاهی یابند.

این از یک سو، و از سوی دیگر، می‌توانند در حدّ امکان و توانایی خود، برای رفع مشکلات و نارسایی‌های جامعه‌ی خویش، تصمیمات و راه حل‌های مؤثّر و مفیدی اتخاذ نمایند و با اتحاد و تشریک مساعی همدیگر، هر چه بیشتر به مرحله‌ی اجرا درآورند؛ زیرا پرستش و عبادت افراد در زندگی انسان با نقش اجتماعی آن‌ها بی‌ارتباط نیست و شخص عبادتگزار، تنا هنگامی در برقراری چنین ارتباطی موفق خواهد شد که عبادتش در روابط اجتماعی، منشأ نیروی سازنده‌ای باشد و به نحو شایسته و بایسته‌ای، بین صفوف مسلمانان، هماهنگی ایجاد کند.

جنبه‌های اجتماعی عبادت، هنگامی به هدف اعلای خود می‌رسد که شعائر پرستش و عبودیت در لاک تحجّر و انجماد شخصی و فردی بیرون آید و در پایگاه‌های اجتماعی، رمز اتّحاد و همبستگی خلل‌ناپذیر گردد و هر چه بیشتر صفوف فشرده‌ی امّت اسلام را جهت غلبه بر مشکلات زندگی و چیره شدن بر دشمنان دینی و دنیایی، به سوی وحدت و یگانگی رهبری کند.

به خاطر چنین فواید دینی و دنیایی است که نماز جمعه و جماعات؛ مورد تأکید قرار گرفته است و ترک آن‌ها بدون عذر موجّه صحیح نیست؛ چنان که رسول خدا ج می‌فرماید:

«من ترک ثلاث جُمع تهاوناً بها، طبع الله علی قلبه» (ترمذی، ابوداود، ابن ماجه و نسایی«هر کس، سه نماز جمعه را از روی سهل‌انگاری ترک کند، خداوند بر قلب او مهر می‌زند».

باز رسول خدا ج درباره‌ی فضیلت و برتری نماز جماعت فرموده است:

«صلاة الجماعة تفضل صلاة الفذّ بسبع و عشرین درجة» (ترمذی، ابن ماجه و نسایی«یک نماز به صورت جماعت خواندن، بیست و هفت برابر پاداش نماز انفرادی را دارد و از آن بهتر است».

از این رو، تشکیل جمعه و جماعات در مناطق مسلمان‌نشین و حفاظت و مراقبت مسلمانان از آن، در حفظ و نگهداری این دین مقدّس و شریعت اسلام و حراست بقا و استمرار آداب و رسوم آن بر طریقه و روشی که از رسول خدا ج و اصحاب بزرگوارش به جای مانده است، نقش بسیار مؤثری را در ایجاد وحدت و همبستگی، ایفا می‌کند؛ و هم‌چنین مصون ماندن آن از تحریف محرّفان و دور ماندنش از بیهوده‌گویی بیهوده‌گویان، خودنمایانگر تأثیر معجزه‌آسایی آن می‌باشد.

بنابراین، اگر مسلمانان - خدای ناخواسته - نماز جمعه و جماعات را ترک می‌کردند و به صورت انفرادی در خانه‌های خویش به عبادت و ادعیه می‌پرداختند و در حالت گوشه‌گویری و عزلت‌نشینی آن را به طور پراکنده و دور از هم انجام می‌دادند، بی‌گمان نماز با این کیفیت و آداب و رسوم خاصّش، به طور کلّی نسخ و نابود می‌شد و اصالت و حالت اولیه‌ی خود را از دست می‌داد؛ و تردیدی نیست که مسلمانان - در چنین حالتی - در آن، تنوّع و تغییر و دگرگونی بسیاری (از لحاظ کمّی و کیفی) به وجود می‌آوردند؛ همچنان که در بسیاری از مظاهر و پدیده‌های زندگی و آداب و رسوم محیطی، اختلاف فاحش طبقاتی و اجتماعی ایجاد شده است؛ به گونه‌ای که بیشتر مردم - اعم از شهری و روستایی - در موارد ذکر شده، با هم تضاد و تخالف کامل پیدا کرده‌اند و بعضی از برخی دیگر، متنفّر و گریزانند!.

پس با این وصف، تردیدی نیست که جمعه و جماعات، عامل بزرگ و وسیله‌ی بسیار مهمّی است در ایجاد وحدت و تشکّل مسلمانان در عبادت و در احکام و دستورات دینی؛ و به خاطر چنین فضل و برتری و حکمت و فلسفه‌ی بزرگی است که نماز جماعت، چند برابر نماز انفرادی، ثواب و پاداش دارد.

1356 - [3] (صَحِیحٌ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الْـجُمُعَةِ فِیهِ خُلِقَ آدَمُ وَفِیهِ أُدْخِلَ الْـجَنَّةَ وَفِیه أخرج مِنْهَا وَلَا تقوم السَّاعَة لَا فِی یَوْم الْـجُمُعَة». رَوَاهُ مُسلم([3]).

1356- (3) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «بهترین روزی که خورشید بر آن دمیده است، روز جمعه است؛ در آن روز، آدم7 آفریده شده و در آن روز، وارد بهشت شده و در آن روز، از بهشت اخراج شده است؛ و قیامت نیز برپا نمی‌گردد مگر در روز جمعه».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «و فیه اخرج منها»: به ظاهر، اخراج آدم7 از بهشت، فضیلتی به شمار نمی‌آید؛ زیرا فضیلت و برتری، از آنِ کارها و عملکردهای خیر و نیکو و شایسته و بایسته است، در حالی که اخراج آدم7 از بهشت، بر مبنای عتاب و سرزنش و توبیخ و مذمّت بوده است!.

در پاسخ بدین شبه می‌توان گفت که پیامبر اکرم ج باعبارت «و فیه اخرج منها»، اشاره‌ای داشته است به اتفاق‌ها و رویدادهای مهمّی که در آن روز به وقوع پیوسته‌اند؛ و به یقین، اخراج آدم7 از بهشت، از زمره‌ی اتفاق‌ها و رویدادهای مهم و بزرگ آن روز، به شمار می‌آید. برخی از علماء و صاحب‌نظران اسلامی گفته‌اند: آمدن آدم7 به زمین، سبب خیر و نیکی بوده است؛ چون هزاران پیامبر و نبی، از نسل وی به وجود آمده است که آمدن آن‌ها برای جامعه‌ی بشری، سراسر خیر و نیکی بوده است.

در اینجا، سؤالی دیگر مطرح می‌شود؛ و آن این که: آیا روز جمعه افضل و برتر است یا روز عرفه؟

در این باره، علماء و دانشوران دینی، با همدیگر اختلاف‌نظر دارند. گروهی از آن‌ها، روز عرفه (نهم ذی حجه) را افضل و برتر قرار داده‌اند؛ و همین دیدگاه صحیح شافعی‌ها و حنفی‌ها می‌باشد.

و گروهی دیگر، روز جمعه را برتر و افضل می‌دانند؛ و امام احمد بن حنبل و ابن عربی مالکی، قائل به این نظریه بوده‌اند.

1357 - [4] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِنَّ فِی الْـجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللهَ فِیهَا خَیْرًا إِلَّا أعطَاهُ إِیَّاه». وَزَاد مُسلم: «وَهِیَ سَاعَةٌ خَفِیفَةٌ». وَفِی رِوَایَةِ لَهُمَا قَالَ: «إِنَّ فِی الْـجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا یُوَافِقُهَا مُسْلِمٌ قَائِم یُصَلِّی یسْأَل لاله یخرا إِلَّا أعطَاهُ إِیَّاه»([4]).

1357- (4) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرموند: «بی‌گمان در روز جمعه، لحظه‌ای وجود دارد که هر بنده‌ی مسلمانی، در آن لحظه (به نماز بایستد و) از خداوند بلندمرتبه، خیری را بخواهد؛ قطعاً خداوند بلندمرتبه، آن خواسته را بدو عنایت می‌کند».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند؛ و مسلم این عبارت را نیز افزوده است:] «و آن لحظه‌ی اجابت دعا، لحظه‌ای کوتاه است».

[و در روایتی دیگر از بخاری و مسلم چنین آمده است که رسول خدا ج فرمودند]:

«در روز جمعه، لحظه‌ای وجود دارد که هر بنده‌ی مسلمانی، ایستاده به نماز آن لحظه را بگذراند و از خداوند چیزی را بخواهد، قطعاً خداوند، آن خواسته را بدو عنایت می‌کند».

شرح: «و هی ساعة خفیفة»: در روایت بخاری و مسلم چنین آمده است:

«انّ رسول الله ج ذکر یوم الجمعة فقال: «فیه ساعة لایوافقها عبد مسلم وهو قائم یصلّی، یسأل الله تعالی شیئاً الّا اعطاه ایّاه»؛ واشاره بیده یُقلّلها».

«پیامبر اکرم ج درباره‌ی روز جمعه بحث کرد و فرمود: یک زمان و ساعتی در روز جمعه وجود دارد که هر بنده‌ی مسلمانی در آن ساعت، در حالت نماز خواندن ایستاده باشد، هر چیزی را که از خدا بخواهد، خداوند خواسته‌اش را استجابت می‌نماید. پیامبر اکرم ج با دستش اشاره کرد که مدّت زمان این ساعت، کوتاه و کم است (و با عبادت در این مدّت کوتاه، می‌توان به سعادت بس عظیم و بزرگی رسید)».

1358 - [5] (صَحِیح)

وَعَنْ أَبِی بُرْدَةَ بْنِ أَبِی مُوسَى قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ الـلّٰهِ ج یَقُولُ فِی شَأْنِ سَاعَةِ الْـجُمُعَةِ: «هِیَ مَا بَیْنَ أَنْ یَجْلِسَ الْإِمَامُ إِلَى أَن تقضى الصَّلَاة». رَوَاهُ مُسلم([5]).

1358- (5) ابوبردة بن ابی موسی س گوید: از پدرم (ابوموسی اشعری س) شنیدم که می‌گفت: از رسول خدا ج در خصوص لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه شنیدم که می‌فرمودند: «آن، فاصله‌ی بین هنگامی است که امام (برای خطبه گفتن بر فراز منبر) می‌نشیند تا زمانی که نماز پایان یابد».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: این روایت به طور کامل در مسلم چنین روایت شده است:

«عن ابی بردة بن ابی موسی الاشعری س قال: قال عبدالله بن عمر س: أسمعتَ اباک یحدّث عن رسول الله ج فی شأن ساعة الجمعة؟ قال: قلتُ: نعم؛ سمعتُه یقول: سمعتُ رسول الله ج یقول: «هی ما بین ان یجلس الامام الی ان تُقضی الصلاة» (مسلم).

«از ابوبردة س پسر ابوموسی اشعری س روایت شده است که گفت: عبدالله بن عمر س گفت: آیا از پدرت شنیده‌ای که در خصوص لحظه‌ای از روز جمعه از رسول خدا ج حدیثی نقل کند؟

گفتم: آری؛ شنیده‌ام که می‌گفت: شنیدم رسول خدا ج می‌فرمود: «آن، فاصله‌ی بین هنگامی است که امام (برای خطبه گفتن) می‌نشیند تا زمانی که نماز پایان یابد».

لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه:

درباره‌ی تعیین لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه، در بین علماء و صاحب‌نظران اسلامی، اختلاف‌نظر وجود دارد؛ گروهی بر این باورند که این زمان، مخصوص عصر و روزگار پیامبر اکرم ج بوده است.

جمهور علماء و دانشمندان دینی، بر این اعتقادند که این زمان و ساعت، تا روز قیامت ادامه دارد و منحصر به برهه‌ای از زمان نیست؛ اما درباره‌ی تعیین و عدم تعیین آن، اختلاف‌نظر دارند؛ تا جایی که در این مورد، چهل و پنج قول نقل شده است. از میان این اقوال، یازده قول، مشهورند که از میان آن‌ها نیز، دو قول، مشهورتر و پسندیده‌تر می‌باشند:

1-   بعد از نماز عصر تا غروب خورشید؛ امام ابوحنیفه/و امام احمد بن حنبل;، قائل به این نظریه هستند.

2-   زمانی که امام برای ایراد خطبه بر فراز منبر می‌رود تا پایان نماز؛ شوافع، این قول را اختیار کرده‌اند.

دلیل قول اول، این احادیث است:

الف) انس بن مالک س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «التمسوا الساعة التی ترجی فی یوم الجمعة بعد العصر الی غیبوبة الشمس» (ترمذی)؛ «لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه را بعد از عصر تا غروب آفتاب، جستجو کنید».

ب)   ابوهریره س گوید: عبدالله بن سلام س گفت: «انّی لاعلم تلک الساعة»؛ «من نسبت به لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه، آگاهم». ابوهریره س خطاب بدو گفت: «حدّثنی بها»؛ «مرا از آن باخبر گردان». عبدالله بن سلام س گفت: «هی آخر ساعة من یوم الجمعة قبل ان تغیب الشمس» (نسایی)؛ «لحظه‌ی اجابت دعا، در آخرین ساعات روز جمعه، قبل از غروب آفتاب است».

و دلیل قول دوم، این احادیث و روایات است:

الف) حدیث ابوموسی اشعری س (حدیث شماره 1358)

ب)   عمرو بن عوف س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «انّ فی الجمعة ساعة لایسأل الله العبد فیها شیئاً الّا اتاه الله ایّاه. قالوا: یا رسول الله! ایّة ساعة هی؟ قال: حین تقام الصلاة الی انصراف منها» (ترمذی)؛ «بی‌گمان در روز جمعه، ساعتی وجود دارد که هر بنده‌ی مسلمانی در آن لحظه، چیزی از خداوند بخواهد، قطعاً خداوند آن خواسته را بدو عنایت می‌کند. گفتند: ای فرستاده‌ی خدا! لحظه‌ی اجابت دعا، در چه زمانی است؟ فرمودند: از هنگامی که نماز بر پا می‌گردد تا آن‌گاه که پایان یابد».

برخی از علماء و صاحب نظران دینی، سعی کرده‌اند که این دو نوع روایت‌ها را با هم تطبیق بدهند؛ امّا بیشتر علماء و دانشوران، قائل به ترجیح یک روایت بوده‌اند؛ از این رو احناف و حنبلی‌ها، قول اول و شافعی‌ها، قول دوم را اختیار کرده‌اند.

در هر صورت، بهتر است که وقت عصر تا مغرب روز جمعه، به ذکر و دعا، اختصاص یابد؛ و هم‌چنین از لحظه‌ی آغاز خطبه تا بعد از نماز، اگر فرصتی برای دعا مهیا شد، نباید از آن غفلت ورزید.

چرا لحظه‌ی اجابت دعا، در روز جمعه، مخفی است؟

بسیاری از علماء و صاحب‌نظران اسلامی، بر این باورند که مخفی بودن لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه، برای این است که مردم به همه‌ی لحظه‌ها و ساعت‌های روز جمعه اهمیت دهند؛ همان‌گونه که خداوند بلندمرتبه، رضایت و خشنودی خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده است تا مردم به همه‌ی طاعات روی آورند و غضبش را در میان معاصی پنهان کرده است تا از همه بپرهیزند؛ و دوستانش را در میان مردم مخفی کرده است تا همه را احترام کنند؛ و اجابت را در میان دعاها پنهان کرده است تا به همه‌ی دعاها روی آورند؛ و اسم اعظم را در میان اسمائش مخفی ساخته است، تا همه را بزرگ دارند و وقت مرگ را مخفی نموده است تا در همه حال، آماده باشند.

به هر حال؛ ساعت اجابت دعا در روز جمعه، به طور مصلحت؛ مبهم گذاشته شده است؛ همچنان که شب قدر بنابر مصلحت، مبهم گذاشته شده است؛ و همان‌طوری که در شب‌های فرد ده روز آخر رمضان، - به خصوص شب بیست و هفتم، بر مبنای اشاره‌ی برخی از احادیث - احتمال شب قدر وجود دارد، هم‌چنین نسبت به ساعت اجابت روز جمعه در وقت خطبه و نماز و بعد از عصر تا غروب آفتاب، در احادیث، اشاره‌هایی شده است تا بندگان خدا در این دو وقت، به طور ویژه، به ذکر و دعا و راز و نیاز مشغول باشند.


فصل دوم

1359 - [6] (صَحِیح)

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: خَرَجْتُ إِلَى الطُّورِ فَلَقِیتُ کَعْبَ الْأَحْبَارِ فَجَلَسْتُ مَعَهُ فَحَدَّثَنِی عَنِ التَّوْرَاةِ وَحَدَّثْتُهُ عَنْ رَسُولِ الـلّٰهِ ج فَکَانَ فِیمَا حَدَّثْتُهُ أَنْ قُلْتُ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الْـجُمُعَةِ فِیهِ خُلِقَ آدَمُ وَفِیهِ أُهْبِطَ وَفَیْهِ تِیبَ عَلَیْهِ وَفِیهِ مَاتَ وَفِیهِ تَقُومُ السَّاعَةُ وَمَا من دَابَّة إِلَّا وَهِی مسیخة یَوْمَ الْـجُمُعَةِ مِنْ حِینِ تُصْبِحُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ شَفَقًا مِنَ السَّاعَةِ إِلَّا الْـجِنَّ وَالْإِنْسَ وفیهَا سَاعَةٌ لَا یُصَادِفُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ یُصَلِّی یسْأَل الله شَیْئا إِلَّا أعطَاهُ إِیَّاهَا. قَالَ کَعْبٌ: ذَلِکَ فِی کُلِّ سَنَةٍ یَوْمٌ. فَقلت: بل فِی کل جُمُعَة قَالَ فَقَرَأَ کَعْبٌ التَّوْرَاةَ. فَقَالَ: صَدَقَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج. قَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: لَقِیتُ عَبْدَ الـلّٰهِ بْنَ سَلَامٍ فَحَدَّثْتُهُ بِمَجْلِسِی مَعَ کَعْب وَمَا حَدَّثْتُهُ فِی یَوْمِ الْـجُمُعَةِ فَقُلْتُ لَهُ: قَالَ کَعْب: ذَلِک کُلِّ سَنَةٍ یَوْمٌ؟ قَالَ عَبْدُ الـلّٰهِ بْنُ سَلَامٍ: کَذَبَ کَعْبٌ. فَقُلْتُ لَهُ ثُمَّ قَرَأَ کَعْبٌ التَّوْرَاةَ. فَقَالَ: بَلْ هِیَ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ. فَقَالَ عَبْدُ الـلّٰهِ بْنُ سَلَامٍ: صَدَقَ کَعْبٌ ثُمَّ قَالَ عَبْدُ الـلّٰهِ بْنُ سَلَامٍ: قَدْ عَلِمْتُ أَیَّةَ سَاعَةٍ هِیَ. قَالَ أَبُو هُرَیْرَة فَقلت لَهُ: فَأَخْبرنِی بهَا. فَقَالَ عَبْدُ الـلّٰهِ بْنُ سَلَامٍ: هِیَ آخِرُ سَاعَةٍ فِی یَوْمِ الْـجُمُعَةِ. قَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: فَقُلْتُ: وَکَیْفَ تَکُونُ آخِرَ سَاعَةٍ فِی یَوْمِ الْـجُمُعَةِ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «لَا یُصَادِفُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ یُصَلِّی وَتلک السَّاعَة لَا یُصَلِّی فِیهَا؟» فَقَالَ عَبْدُ الـلّٰهِ بْنُ سَلَامٍ: أَلَمْ یَقُلْ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ جَلَسَ مَجْلِسًا یَنْتَظِرُ الصَّلَاةَ فَهُوَ فِی صَلَاةٍ حَتَّى یُصَلِّیَ؟» قَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: فَقلت: بلَى. قَالَ: فَهُوَ ذَاک. رَوَاهُ مَالِکٌ وَأَبُو دَاوُدَ وَالتِّرْمِذِیُّ وَالنَّسَائِیُّ وَرَوَى أَحْمد إِلَى قَوْله: صدق کَعْب([6]).

1359- (6) ابوهریره س گوید: به سوی کوه طور رفتم و (در آنجا) کعب احبار را ملاقات کردم. با او نشستم و از تورات برایم گفت و من نیز از احادیث رسول خدا ج برای او گفتم؛ و یکی از گفتنی‌های من (از احادیث رسول خدا ج) برای او، این حدیث رسول خدا ج بود که آن حضرت ج فرمودند:

«بهترین روزی که خورشید بر آن دمیده است، روز جمعه است؛ حضرت آدم7 در آن روز، آفریده شده و در آن روز، از بهشت فرود آمده و در آن روز،توبه‌اش پذیرفته شده و در آن روز، وفات کرده و در آن روز، قیامت برپا می‌شود. و هیچ جنبنده‌ای نیست مگر آن که در روز جمعه، از طلوع صبح صادق تا طلوع خورشید از ترس قیامت، منتظر وقوع آن است، مگر جنّیان و انسان‌ها (که از آن غافلند). و در روز جمعه، لحظه‌ای وجود دارد که هر بنده‌ی مسلمانی، ایستاده به نماز آن لحظه را بگذراند و از خداوند چیزی بخواهد، قطعاً خداوند آن خواسته را بدو عنایت می‌کند».

کعب احبار گفت: آن لحظه‌ی اجابت دعا، در یک روز از روزهای سال است؟ ابوهریره س در پاسخ گفت: بلکه آن لحظه‌ی اجابت دعا، در هر جمعه از جمعه‌های سال وجود دارد.

آن‌گاه کعب، تورات را خواند و گفت: رسول خدا ج راست فرموده‌اند. ابوهریره س گفت: (پس از این ماجرا) عبدالله بن سلام س را ملاقات کردم و او را از ماجرای نشستن خویش با کعب احبار و آنچه با او در مورد روز جمعه مذاکره کرده بودم؛ باخبر گردانیدم و این را نیز بدو گفتم که کعب گفته است: آن لحظه‌ی اجابت دعا، در یک روز از روزهای سال است؟

عبدالله بن سلام س گفت: کعب، اشتباه کرده است. آن‌گاه به عبدالله بن سلام س گفتم: سپس کعب احبار، تورات را خواند و گفت: بلکه لحظه‌ی اجابت دعا، در هر جمعه از جمعه‌های سال وجود دارد. عبدالله بن سلام س گفت: کعب، راست گفته است.

پس از آن، عبدالله بن سلام س گفت: آیا می‌دانی لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه، چه وقت است؟ ابوهریره س گوید: بدو گفتم: مرا از آن باخبر گردان و از گفتن آن، دریغ نورز. عبدالله بن سلام س گفت: لحظه‌ی اجابت دعا، در واپسین ساعات روز جمعه است. ابوهریره س گوید: بدو گفتم: چطور امکان دارد که لحظه‌ی اجابت دعا، در واپسین لحظه‌ی روز جمعه باشد؟ و حال آن که رسول خدا ج فرموده‌اند: «هر بنده‌ی مسلمانی که ایستاده به نماز، آن را لحظه بگذراند...»؟

عبدالله بن سلام س در پاسخ گفت: آیا رسول خدا ج نفرموده‌اند: «هر کس در محلّی به خاطر نماز بنشیند و انتظار نماز را بکشد، پس تا زمانی که نمازش را بخواند، ثواب و پاداش نماز برایش حساب می‌شود و در نماز است»؟

ابوهریره س گوید: بدو گفتم: آری؛ رسول خدا ج این حدیث را بیان فرموده‌اند. عبدالله بن سلام س گفت: پس مراد از نماز، همان انتظار است؛ (ا ز این رو، لحظه‌ی اجابت دعا نیز در واپسین ساعت روز جمعه می‌باشد).

[این حدیث را مالک، ابوداود، ترمذی و نسایی روایت کرده‌اند؛ و احمد بن حنبل نیز آن را تا عبارت «صدق کعب» روایت نموده است].

شرح: «الطور»: در این که منظور از «طور» در اینجا، اسم جنس به معنی مطلق «کوه» است و یا کوه معینی؟ دو تفسیر وجود دارد: برخی گفته‌اند که «طور»، اشاره به همان کوه معروفی است که محل وحی بر موسی7 بوده است؛ در حالی که بعضی دیگر، احتمال داده‌اند که «طور» در اینجا، به همان معنای لغوی آن است.

امّا تفسیر اول، درست‌تر و صحیح‌تر می‌نماید.

«مصیخة»: منتظر وقوع قیامت.

«فهو ذلک»: این عبارت را به دو گونه می‌توان ترجمه و تفسیر کرد:

1-  پس مراد از نماز، همان انتظار برای گزاردن نماز است.

2-  لحظه‌ی اجابت دعا، در آخرین ساعت روز جمعه است.

1360 - [7] (صَحِیحٌ)

وَعَنْ أَنَسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «الْتَمِسُوا السَّاعَةَ الَّتِی تُرْجَى فِی وَیَوْم الْـجُمُعَةِ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَى غَیْبُوبَةِ الشَّمْسِ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ([7]).

1360- (7) انس بن مالک س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «لحظه‌ای را که امید اجابت دعا در روز جمعه در آن می‌رود، پس از عصر تا غروب آفتاب جستجو کنید».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

1361 - [8] (صَحِیح)

وَعَنْ أَوْسِ بْنِ أَوْسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِنَّ مِنْ أَفْضَلِ أَیَّامِکُمْ یَوْمُ الْـجُمُعَةِ فِیهِ خُلِقَ آدَمُ وَفِیهِ قُبِضَ وَفِیهِ النَّفْخَةُ فأکثرا عَلَیَّ مِنَ الصَّلَاةِ فِیهِ فَإِنَّ صَلَاتَکُمْ مَعْرُوضَةٌ عَلیّ» فَقَالُوا: یَا رَسُول الله وَکَیف تعرض صَلَاتنَا عَلَیْک وَقَدْ أَرَمْتَ؟ قَالَ: یَقُولُونَ: بَلِیتَ قَالَ: «إِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَى الْأَرْضِ أَجْسَادَ الْأَنْبِیَاءِ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیُّ وَابْنُ مَاجَهْ وَالدَّارِمِیُّ وَالْبَیْهَقِیُّ فِی الدَّعْوَات الْکَبِیر([8]).

1361- (8) اوس بن اوس س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «بی‌گمان از بهترین روزهایتان، روز جمعه است که در آن روز، آدم7 آفریده شده و در آن روز، وفات کرده است و در آن روز، صور قیامت دمیده می‌شود و در آن روز، بیهوشی و نابودی بر تمامی مخلوقات طاری می‌شود؛ از این رو، در آن روز، بسیار درود و رحمت بر من بفرستید؛ زیرا درود فرستادنتان بر من عرضه می‌گردد».

گفتند: ای فرستاده‌ی خدا! (پس از وفات شما،) درود ما چگونه به شما می‌رسد و حال آن که بدن شما از هم پاشیده شده است؟ آن حضرت ج فرمودند: «بی‌گمان خداوند بلندمرتبه، بدن‌های پیامبران را بر زمین حرام نموده است (و پس از مرگ، جسد آنان در قبر، صحیح و سلام باقی می‌ماند و زمین، هیچ‌گونه تغییری در آن‌ها به وجود نمی‌آورد و از هم پاشیده نمی‌شوند)».

[این حدیث را ابوداود، نسایی، ابن ماجه، دارمی و بیهقی در «الدعوات الکبیر» روایت کرده‌اند].

شرح: «النفخة»: مراد یا صور اول است و یا صور دوّم.

پیکره‌ی عظیم دستگاه عظیم آفرینش، و رشد و تکامل انسانها و منظومه‌ی شمسی و سیارات و کرات آسمانی و... بعد از انجام دادن آنچه به آنها سپرده شده است و بعد از سپری شدن دوران اول از زندگی نوع انسان، ناگاه بر اثر به صدا درآمدن «صور» در رعب و هراس عجیبی فرو می‌رود و زلزله‌ی بی‌نظیر و تحولات حیرت‌انگیزی در زمین و در دریاها و در کوه‌ها، و هم‌چنین در آسمان‌ها و ماه و خورشید و ستارگان به وجود می‌آید و ترس و بیم و هراس بی‌نظیر را در همه‌ی جانداران و بویژه در انسان‌ها ایجاد می‌نماید و مدت زمان اندکی صدای رعب‌آور آن صور (شبیه سوت خاموش کردن کارخانه‌ها) دستگاه عظیم آفرینش را از کار انداخته و همه‌ی فرآورده‌هایش را نیز نابود می‌نماید و دوره‌ی اول زندگی نوع انسان و خدمت‌گزارانش پایان می‌یابد و خورشید در هم پیچیده می‌شود و نظام جهان در هم می‌ریزد، و ستارگان تیره و تار می‌گردند و فرو می‌افتند، و کوه‌ها از جای خود برکنده می‌شوند و به این سو و آن سو رانده می‌شوند، و دریاها سراسر برافروخته می‌گردند و گدازه‌ها و گازهای درون زمین طوفان‌های آتشین و انفجارهای هولناکی پدید می‌آورند، و آسمان شکافته می‌شود و کوه‌ها و تپه‌ها و ارتفاعات سواحل دریاها برداشته می‌شود و آب دریاها به هم آمیخته می‌گردد و اتم‌های دو عنصر اساسی آب: اکسیژن و ئیدروژن بر اثر یک جرقه و واکنش، آزاد و منفجر می‌گردند و زمین و کوه‌ها سخت به لرزش و جنبش درمی‌آید و چنان کوه‌ها در هم کوبیده می‌شود که کوه‌ها به توده‌های پراکنده و تپه‌های ریگ روان تبدیل می‌گردد، و چشم‌ها از شدت هول و هراس سراسیمه و آشفته و حیران و ویلان می‌شود، و ماه بی‌نور و روشنایی می‌گردد، و خورشید و ماه گردآوری می‌گردد و انسان در آن روز خواهد گفت: راه گریز کجاست؟ و چگونه می‌توان از این هول و هراس نجات یافت؟

به هر حال؛ از مجموعه‌ی آیات قرآن استفاده می‌شود که دو بار «نفخ صور» می‌شود: یکبار در پایان دنیا و آستانه‌ی رستاخیز که وحشت همه را فرا می‌گیرد و همگی با شنیدن آن قالب تهی می‌کنند و می‌میرند. و بار دوم به هنگام بعث و نشور و قیام قیامت است که با نفخ صور همه‌ی مردگان به حیات باز می‌گردند و زندگی نوینی را آغاز می‌کنند.

و در قرآن نیز به صور اول «راجفة» (همان صیحه‌ی نخستین یا نفخ صور اول است که شیپور فنای جهان و زلزله‌ی نابودی دنیا است) گفته می‌شود، و به صور دوم «رادفة» (همان صیحه‌ی دوم که نفخه‌ی حیات و رستاخیز و بازگشت به زندگی جدید است) گفته می‌شود.

و از مجموعه‌ی آیات قرآن استفاده می‌شود که در پایان جهان، صیحه‌ی عظیمی اهل آسمان‌ها و زمین را می‌میراند و این «صیحه‌ی مرگ» است و در آغاز رستاخیز با صیحه و فریاد عظیمی همه زنده می‌شوند و به پا می‌خیزند و این «فریاد حیات و زندگی» است.

اما این دو فریاد دقیقاً چگونه است؟ و چه اثری در صیحه‌ی اول، و چه تأثیری در صیحه‌ی دوم است؟ جز خدا کسی نمی‌داند و از کیفیت و چگونگی آن باخبر نیست.

به هر حال، هردو نفخه به صورت ناگهانی تحقق می‌یابد؛ اما نفخه‌ی اول چنان غافلگیرانه است که گروه زیادی از مردم مشغول کسب و کار و مخاصمه و جدال بر سر اموال و خرید و فروش‌اند که صیحه‌ی نخستین واقع می‌شود. چنان که در روایات اسلامی آمده است که این صیحه‌ی آسمانی آنچنان غافلگیرانه است که دو نفر در حالی که پارچه‌ای را گشوده‌اند و مشغول معامله‌اند، پیش از آنکه آن را برچینند و بپیچیند، جهان پایان می‌یابد، و کسانی هستند که در آن لحظه، لقمه‌ی غذا از ظرف برداشته، اما پیش از آنکه به دهان آنها برسد، صیحه‌ی آسمانی فرا می‌رسد و جهان پایان می‌یابد، و کسانی هستند که مشغول تعمیر و گِل‌مالی حوض‌اند تا چهار پایان را سیراب کنند، پیش از آنکه چهارپایان سیراب شوند، قیامت بر پا می‌شود.

«الصعقة»: از آیات قرآن و احادیث نبوی، به خوبی استفاده می‌شود که در پایان جهان و آغاز رستاخیز، دو حادثه‌ی ناگهانی رخ می‌دهد: در حادثه‌ی اول، همه‌ی موجودات زنده، فوراً می‌میرند؛ و در حادثه‌ی دوم که با فاصله‌ای صورت می‌گیرد، همه‌ی انسان‌ها ناگهان زنده می‌شوند و به پا می‌خیزند و در انتظار حسابند.

قرآن کریم، از این دو حادثه، به عنوان «نفخ صور» تعبیر کرده است که تعبیر کنایی زیبایی است از حوادث ناگهانی و همزمان؛ زیرا «نفخ» به معنای دمیدن و «صور» به معنای «شیپور» یا «شاخ میان تهی» است که معمولاً برای حرک قافله یا لشکر و یا برای توقّف آن‌ها به صدا درمی‌آورند؛ البته آهنگ این دو، با هم متفاوت است؛ شیپور توقف، قافله را یکجا متوقف می‌کرد و شیپور حرکت، اعلام شروع حرکت قافله بود.

این تعبیر - در ضمن - بیانگر سهولت امر است و نشان می‌دهد که خداوند بزرگ با یک فرمان که به سادگی دمیدن در یک شیپور است، اهل آسمان و زمین را می‌میراند و با یک فرمان که آن هم شبیه به «شیپور رحیل و حرکت» است، همه را زنده می‌کند.

در حقیقت، الفاظ ما - که برای زندگی روزمره‌ی محدود خودمان وضع شده است - عاجزتر و ناتوانتر از آن است که بتواند حقایق مربوط به جهان ماوراء طبیعت یا پایان این جهان و آغاز جهان دیگر را به دقّت بیان کند؛ به همین دلیل، باید از الفاظ معمولی معانی وسیعتر و گسترده‌تری استفاده شود؛ منت‌ها با توجه به قرائن موجود.

توضیح این که: در قرآن کریم، از حادثه‌ی پایان جهان و آغاز جهان دیگر، تعبیرات مختلفی آمده است؛ در آیات متعددی (متجاوز از ده مورد) سخن از «نفخ صور» به میان آمده است. از قبیل: کهف/99؛ مؤمنون/101؛ یس/51؛ زمر/68؛ ق/20؛ الحاقة/13؛ انعام/73؛ طه/102؛ نمل/87؛ نبأ/18.

در یک مورد، تعبیر به «نقر در ناقور» شده است که آن نیز به معنای دمیدن در شیپور یا شبیه آن است؛ ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِی ٱلنَّاقُورِ٨ فَذَٰلِکَ یَوۡمَئِذٖ یَوۡمٌ عَسِیرٌ٩ [المدثر: 8-9].

و در بعضی موارد، تعبیر به «قارعة» به معنای «کوبنده‌ی شدید» شده است؛ (قارعه/1،2 و 3)

و در بعضی دیگر، به «صیحة» تعبیر شده است که آن نیز به معنای «صدای عظیم» است؛ مانند آیه‌ی 49 و 53 سوره‌ی یس.

از مجموع این آیات، چنین برداشت می‌شود که در پایان جهان، صیحه‌ی بزرگی، اهل آسمان و زمین را می‌میراند و این «صیحه‌ی مرگ» است.

و در آغاز رستاخیز، با صیحه و فریاد عظیمی، همه زنده می‌شوند و به پا می‌خیزند؛ و این، «فریاد حیات و زندگی» است.

امّا این که این دو فریاد، دقیقاً چگونه است؟ و چه اثری در صیحه‌ی اول و چه تأثیری در صیحه‌ی دوم است؟ جز خدا کسی نمی‌داند؛ از این رو، بیشتر صاحب‌نظران اسلامی، «نفخ صور» را به همان معنای «دمیدن در شیپور» تفسیر کرده‌اند که کنایات لطیفی درباره‌ی چگونگی پایان جهان و آغاز رستاخیز است.

امّا این که، چگونه امواج صوتی صور اسرافیل، تمام جهان را فرا می‌گیرد؟ - با این که می‌دانیم که امواج صوتی، حرکت کندی دارد و از دویست و چهل متر در ثانیه تجاوز نمی‌کند، در حالی که حرکت نور بیش از یک میلیون بار از آن سریعتر است و به سیصد هزار کیلومتر در ثانیه می‌رسد - باید گفت که ما نسبت به این موضوع، همانند بسیاری از مسائل مربوط به قیامت، تنها علم اجمالی داریم و جزئیات آن - چنان که پیشتر بیان کردیم - بر ما روشن نیست.

دقّت در روایاتی که در منابع اسلامی در تفسیر «صور» آمده است نیز نشان از آن دارد که برخلاف پندار بعضی، «صور» یک شیپور معمولی و عادّی نیست؛ و روشن می‌سازد که این فریاد عظیم از قبیل امواج صوتی معمولی ما نیست؛ بلکه فریادی است برتر و بالاتر؛ آن هم با امواجی فوق العاده سریعتر از امواج نور که پهنه‌ی آسمان و زمین را در فاصله‌ی کوتاه طی می‌کند؛ این طور که بار اول، مرگ آفرین است و بار دیگر، زنده‌گر و حیات‌بخش.

این مسأله که چگونه ممکن است صدا، این چنین مرگ‌آفرین باشد، اگر در گذشته برای بعضی شگفت‌انگیز بود، امروز برای ما تعجّبی ندارد؛ چرا که بسیار شنیده‌ایم که موج انفجار، گوش‌ها را کر، بدن‌ها را متلاشی و حتّی خانه‌ها را ویران می‌سازد؛ و انسان‌هایی را از جای خود برداشته و به فاصله‌های دوردست، پرتاب می‌کند؛ و بسیار دیده شده است که حرکت سریع یک هواپیما و به اصطلاح، شکستن دیوار صوتی، چنان صدای وحشتناک و امواج ویرانگری به وجود می‌آورد که شیشه‌های عمارت‌ها را در شعاع وسیعی، خرد و خمیر می‌کند.

در جایی که نمونه‌های کوچک امواج صوتی - که به وسیله‌ی انسان‌ها ایجاد شده است - این چنین اثراتی از خودشان نشان می‌دهد؛ پس آن صیحه‌ی بزرگ الهی و آن انفجار بزرگ جهانی، چه آثاری به بار خواهد آورد؟!

به همین دلیل، جای تعجّب نیست که امواجی هم در نقطه‌ی مقابل آن، تکان‌دهنده و بیدارکننده و احیاگر باشد؛ هر چند تصور آن، امروز برای ما ممکن نیست، ولی بیدار کردن افراد خواب رفته را با فریاد و یا به هوش آوردن انسان‌های بی‌هوش را با شوک‌های شدید، لااقل دیده‌ایم؛ و باز تکرار می‌کنیم که ما با علم و دانش محدودمان، تنها شبحی از این امور را از دور می‌بینیم.

«فاکثروا علی من الصلاة»: بر من، بسیار درود و رحمت بفرستید.

مقام و جایگاه پیامبر ج آن قدر والاست که آفریدگار عالم هستی و تمام فرشتگانی که تدبیر این جهان به فرمان حق بر عهده‌ی آن‌ها گزارده شده است، بر او درود می‌فرستند؛ پس حال که چنین است، مسلمانان نیز باید با این پیام جهان هستی، هماهنگ شوند و بر او درود بفرستند و سلام گویند و در برابر اوامر فرامین، تعالیم و آموزه‌ها، احکام و دستورات و توصیه‌ها و سفارش‌های تابناک او، تسلیم و منقاد باشند؛ زیرا آن حضرت ج یک گوهر گرانقدر عالم آفرینش است و اگر به لطف الهی، پیامبر اکرم ج در دسترش مسلمانان قرار گرفته، مباد ارزانش شمارند و مبادا ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه‌ی آسمان‌ها، فراموش کنند؛ چرا که پیامبر ج یک انسان عادی نیست، بلکه کسی است که یک جهان در وجودش خلاصه شده است.

1362 - [9] (لم تتمّ دراسته)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «الْیَوْمُ الْـمَوْعُودُ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَالْیَوْمُ الْـمَشْهُودُ یَوْمُ عَرَفَةَ وَالشَّاهِدُ یَوْمُ الْـجُمُعَةِ وَمَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَلَا غَرَبَتْ عَلَى یَوْمٍ أَفْضَلَ مِنْهُ فِیهِ سَاعَةٌ لَا یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یَدْعُو اللهَ بِخَیْرٍ إِلَّا اسْتَجَابَ اللهُ لَهُ وَلَا یَسْتَعِیذُ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا أَعَاذَهُ مِنْهُ». رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالتِّرْمِذِیُّ وَقَالَ: هَذَا حَدِیثٌ غَرِیبٌ لَا یُعْرَفُ إِلَّا مِنْ حَدِیثِ مُوسَى بْنِ عُبَیْدَةَ وَهُوَ یضعف([9]).

1362- (9) ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «مراد از «یوم الموعود» (که در سوره‌ی «البروج» آیه‌ی 2 آمده) روز قیامت است؛ و منظور از «یوم المشهود» (که در آیه‌ی 3 آمده است) روز عرفه و مراد از «الشاهد» (که در آیه‌ی 3 آمده،) روز جمعه است.

و خورشید، بر روزی بهتر از جمعه، طلوع و غروب نکرده است؛ و در این روز، لحظه‌ای وجود دارد که هر بنده‌ی مؤمن و حقگرایی از خداوند چیزی را بخواهد، قطعاً خداوند بلندمرتبه، خواسته‌ی او را اجابت می‌کند و از هر چیزی که بدو پناه برد، خداوند او را از آن پناه خواهد داد».

[این حدیث را احمد بن حنبل و ترمذی روایت کرده‌اند و ترمذی گفته است: این، حدیثی غریب است و جز به روایت موسی بن عبید، شناخته نمی‌شود؛ و او نیز فردی ضعیف برشمرده شده است].

شرح: «الیوم الموعود»: همان روزی که تمام پیامبران و فرستادگان الهی، آن را وعده داده‌اند و صدها آیه‌ی قرآن کریم، از آن خبر داده‌اند. همان روزی که میعاد و وعده‌گاه همه‌ی انسان‌های اولین و آخرین است و روزی است که باید حساب همگان تصفیه شود.

«شاهد و مشهود»:

در این که منظور از «شاهد» و «مشهود» چیست؟ تفسیرهای بسیار فراوانی ذکر شده است که بالغ بر سی تفسیر می‌باشد؛ و مهمترین آن‌ها عبارتند از:

1-  «شاهد»، شخص پیامبر اکرم ج است؛ چنان که قرآن می‌گوید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا٤٥ [الأحزاب: 45]؛ «ای پیامبر! ما تو را شاهد و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده فرستادیم».

و «مشهود»، همان روز قیامت است؛ چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ ذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ [هود: 103]؛ «روز قیامت، روزی است که همه‌ی مردم در آن جمع می‌شوند و روزی است که کاملاً آشکار و مشهود است».

2-  «شاهد» گواهان عمل انسانند؛ مانند اعضای پیکر او؛ چنان که در آیه‌ی 24 سوره‌ی نور می‌خوانیم: ﴿یَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَیۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٤ [النور: 24]؛ «روزی که زبان‌ها و دست‌ها و پاهایشان به اعمالی که انجام داده‌اند، گواهی می‌دهند».

       و «مشهود» انسان‌ها و اعمال آن‌ها هستند.

3-   «شاهد» به معنای روز جمعه است که شاهد اجتماع مسلمانان در مراسم بسیار مهم نماز آن روز است.

       و «مشهود» روز عرفه است که زائران بیت الله الحرام، شاهد و ناظر آن روزند. در روایت بالا، این تفسیر از پیامبر اکرم ج نقل شده است.

4-  «شاهد» روز عید قربان؛ و «مشهود» روز عرفه (روز ماقبل آن) می‌باشد.

5-  منظور از «شاهد»، امّت اسلامی است و «مشهود»، امت‌های دیگر است؛ همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: ﴿لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ... [البقرة: 143]؛ «هدف این است که شما گواه بر دیگر امّت‌ها باشید».

6-   «شاهد»، پیامبر اسلام و «مشهود»، سایر پیامبران است؛ خداوند می‌فرماید: ﴿وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا [النساء: 41] «در آن روز، ما تو را به عنوان گواه بر پیامبران دیگر، می‌آوریم».

و در حقیقت، میان تمام این تفسیرها، هیچ‌گونه تضادّی وجود ندارد و ممکن است در مفهوم گسترده‌ی «شاهد» و «مشهود» جمع باشند؛ و این از نشانه‌های عظمت قرآن است که مفاهیمی چنان گسترده دارد که تفسیرهای زیادی را در خود جای می‌دهد؛ چرا که «شاهد» هرگونه گواه را شامل می‌شود و «مشهود» هر چیزی را که بر آن گواهی می‌دهند؛ و این که هردو در آیات قرآن، به صورت نکره ذکر شده‌اند (و شاهدٍ و مشهودٍ) اشاره به عظمت این شاهد و مشهود است که در تمام تفسیرهای بالا به خوبی منعکس می‌باشد.


فصل سوم

1363 - [10] (حسن)

عَنْ أَبِی لُبَابَةَ بْنِ عَبْدِ الْـمُنْذِرِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّ یَوْمَ الْـجُمُعَةِ سَیِّدُ الْأَیَّامِ وَأَعْظَمُهَا عِنْدَ الـلّٰهِ وَهُوَ أَعْظَمُ عِنْدَ الـلّٰهِ مِنْ یَوْمِ الْأَضْحَى وَیَوْمِ الْفِطْرِ فِیهِ خَمْسُ خِلَالٍ: خَلَقَ اللهُ فِیهِ آدَمَ وَأَهْبَطَ اللهُ فِیهِ آدَمُ إِلَى الْأَرْضِ وَفِیهِ تَوَفَّى اللهُ آدَمَ وَفِیهِ سَاعَةٌ لَا یَسْأَلُ الْعَبْدُ فِیهَا شَیْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ مَا لَمْ یَسْأَلْ حَرَامًا وَفِیهِ تَقُومُ السَّاعَةُ مَا مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَلَا سَمَاءٍ وَلَا أَرْضٍ وَلَا رِیَاحٍ وَلَا جِبَالٍ وَلَا بَحْرٍ إِلَّا هُوَ مُشْفِقٌ مِنْ یَوْمِ الْـجُمُعَةِ». رَوَاهُ ابْن مَاجَه([10]).

1363- (10) ابولبابة بن عبدالمنذر س گوید: پیامبر خدا ج فرمودند: «بی‌گمان، روز جمعه، از زمره‌ی برترین روزها و بزرگترین آن‌ها در پیشگاه خداوند بلندمرتبه به شمار می‌آید که به نزد خدا، بزرگتر از روزهای عید قربان و عید فطر است؛ و در این روز، پنج خصلت و ویژگی وجود دارد (که در سایر روزها وجود ندارد): در آن روز، خداوند بلندمرتبه، آدم7 را آفرید و در آن روز، خداوند، آدم7 را به زمین پایین آورد و در آن روز، او را می‌راند و در آن روز، لحظه‌ای وجود دارد که هر بنده‌ای، چیزی را از خداوند در آن وقت بخواهد، قطعاً خداوند آن خواسته را بدو عنایت می‌کند؛ البته مشروط بر آن که چیز حرام و ناروایی را از خداوند درخواست نکند.

و در روز جمعه، قیامت برپا می‌شود؛ و تمام فرشتگانِ مقرّب خدا، آسمان، زمین، بادها، کوه‌ها و دریاها، از روز جمعه، هراسان و بیمناک هستند؛ (زیرا می‌دانند که قیامت در روز جمعه، برپا خواهد شد)».

[این حدیث را ابن ماجه روایت کرده است].

1364 - [11] (حسن)

وَرَوَى أَحْمَدُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ: أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: أَخْبِرْنَا عَنْ یَوْمِ الْـجُمُعَةِ مَاذَا فِیهِ مِنَ الْـخَیْرِ؟ قَالَ: «فِیهِ خَمْسُ خلال» وسَاق الحَدِیث([11]).

1364- (11) و احمد بن حنبل از سعد بن عباده س روایت کرده که وی گفته است: مردی از انصار، به نزد رسول خدا ج آمد و گفت: از روز جمعه برایم بگویید که چه امور خیری در آن به وقوع پیوسته است؟ آن حضرت ج فرمودند: «در روز جمعه، پنج خصلت و ویژگی وجود دارد (که در سایر روزها وجود ندارد)؛ و سعد بن عباده س، بقیه‌ی این حدیث را (به سان حدیث پیشین) تا آخر بیان نموده است.

1365 - [12] (ضَعِیف)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قِیلَ لِلنَّبِیِّ ج: لِأَیِّ شَیْءٍ سُمِّیَ یَوْمَ الْـجُمُعَةِ؟ قَالَ: «لِأَنَّ فِیهَا طُبِعَتْ طِینَةُ أَبِیکَ آدَمَ وَفِیهَا الصَّعْقَةُ وَالْبَعْثَةُ وَفِیهَا الْبَطْشَةُ وَفِی آخِرِ ثَلَاثِ سَاعَاتٍ مِنْهَا سَاعَةٌ مَنْ دَعَا الله فِیهَا اسْتُجِیبَ لَهُ». رَوَاهُ أَحْمد([12]).

1365- (12) ابوهریره س گوید: از پیامبر خدا ج پرسیده شد: به چه علّت، روز آدینه به «جمعه» نامگذاری شده است؟ آن حضرت ج فرمودند: «زیرا در آن روز، خوی و سرشت پدرت، حضرت آدم7 آفریده شد و در آن روز، صور اول برای میراندن مخلوقات و صور دوم برای برانگیختن آنان و مجازات‌های سخت قیامت رخ خواهد داد؛ و در سه ساعت آخر آن، لحظه‌ای وجود دارد که هرکس در آن، چیزی از خداوند بخواهد، قطعاً دعایش پذیرفته خواهد شد».

[این حدیث را احمد بن حنبل روایت کرده است].

«البطشة»: مجازات‌های سخت قیامت.

1366 - [13] (صَحِیحٌ)

وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «أَکْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَیَّ یَوْمَ الْـجُمُعَةِ فَإِنَّهُ مَشْهُودٌ تَشْهَدُهُ الْـمَلَائِکَةُ وَإِنَّ أحدا لن یُصَلِّی عَلَیَّ إِلَّا عُرِضَتْ عَلَیَّ صَلَاتُهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْهَا» قَالَ: قُلْتُ: وَبَعْدَ الْـمَوْتِ؟ قَالَ: «إِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَى الْأَرْضِ أَنْ تَأْکُلَ أَجْسَادَ الْأَنْبِیَاءِ فَنَبِیُّ الـلّٰهِ حَیٌّ یُرْزَقُ». رَوَاهُ ابْنُ مَاجَه([13]).

1366- (13) ابودرداء س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «در روز جمعه، بر من زیاد درود و رحمت بفرستید؛ زیرا که روز جمعه، «مشهود» (گواهی‌داده شده) است که فرشتگان الهی در آن، حاضر می‌شوند؛ و بی‌گمان، هیچ‌کس بر من درود نمی‌فرستند مگر آن که درود فرستادنش بر من عرضه می‌شود تا آن که از درود فرستادن فارغ شود».

ابودرداء س گوید: خطاب به پیامبر ج گفتم: آیا پس از مرگتان نیز، درود بر شما عرضه می‌گردد؟ آن حضرت ج فرمودند: «بی‌گمان، خداوند بلندمرتبه، بر زمین حرام کرده است که جسد پیامبران را بخورد؛ از این رو، پیامبر خدا زنده است و بدو روزی داده می‌شود».

[این حدیث را ابن ماجه روایت کرده است].

شرح: «عُرضت علیّ صلاته»: در این حدیث، ضمن دستور به کثرت درود فرستادن، آن حضرت ج فرمودند که از جانب خداوند بلندمرتبه، برنامه‌ای ترتیب داده شده است تا درود امّت به من برسد و بر من عرضه گردد؛ و این ترتیب بعد از رحلت من از دنیا نیز باقی خواهد ماند. در برخی از احادیث و روایات، وارد شده است که فرشتگان، درود را به آن حضرت ج می‌رسانند.

برخی از یاران پیامبر ج، در قلوب آن‌ها این شبهه به وجود آمد که وقتی آن حضرت ج در این جهان، در قید حیات است، فرشتگان به نزد ایشان رفت و آمد می‌کنند و درود را بدیشان می‌رسانند - و این امر، کاملاً موجّه است - ولی بعد از وفات - چون جسد اَطهر پیامبر ج به خاک سپرده می‌شود و بر حسب قانون و نظام طبیعی - بدن رسول خدا ج در اثر تماس با خاک از بین می‌رود، پس چگونه درود بر آن حضرت ج عرضه می‌شود؟!

آن حضرت ج در پاسخ بدین شبهه فرمودند: به فرمان خداوند بلندمرتبه، اجساد پیامبران بعد از وفات آن‌ها، در قبرها سالم و صحیح باقی می‌مانند و زمین بر آن‌ها تأثیر طبیعی خود را نمی‌گذارد؛ یعنی همان‌طور که در دنیا به وسیله‌ی داروهای خاصّی، بعد از مرگ، می‌توان جسد مرده را صحیح و سالم نگه داشت، همین طور خداوند بلندمرتبه با قدرت و دستور خاصّ خود، بدن‌های پیامبران را بعد از وفات، در قبر برای همیشه سالم نگه می‌دارد و در آنجا به آن‌ها حیات و زندگی خاصّ و ویژه‌ای عنایت می‌شود که مطابق با قوانین آن جهان خواهد بود.

از این رو، برنامه‌ی رسانیدن و عرضه نمودن درود شریف، همچنان بر حال خود باقی خواهد بود.

تصحیح یک اشتباه:

در برخی از مساجد، مردم پس از پایان نماز جماعت (به ویژه پس از پایان نماز جمعه) همه با هم بلند می‌شوند و به صورت دسته‌جمعی و با صدای بلند با الفاظ ذیل بر پیامبر اکرم ج درود و سلام می‌فرستند: «صلّی الله علیک یا رسول الله؛ سلام علیک یا رسول الله».

و بسیاری از آن‌ها، چنین عقیده دارند که رسول خدا ج در آن مجلس حضور و تشریف دارند؛ یا این که آن حضرت ج در همه جا و همه حال، حاضر و نظاره‌گر اعمال ما انسان‌ها می‌باشند.

این دسته از مردم، می‌گویند: پیامبر اکرم ج درود ما را می‌شنوند و پاسخ می‌دهند. و اینان، کسانی را که در مراسم آنان شرکت نمی‌کنند، متّهم می‌نمایند و سعی در بدنام کردن آن‌ها دارند که در نتیجه، شاهد انواع اختلاف‌ها و درگیری‌ها در مساجد هستیم. این عمل، بدعت و ناروا و گمراهی و ضلالت است.

باید دانست که اجتماع بعد از نماز، جهت درود دسته‌جمعی و اهتمام ورزیدن بدان، نه از رسول خدا ج ثابت است و نه از صحابه و تابعان؛ و از علماء و صاحب‌نظران سَلَف و ائمه و پیشوایان مجتهد نیز کسی پیدا نمی‌شود که قائل به جواز این عمل بوده باشد؛ و اگر چنین عملی مورد پسند خداوند و پیامبر ج می‌بود، قطعاً صحابه، تابعان و ائمه‌ی مجتهد، با اهتمام به آن عمل می‌کردند؛ در حالی که یک نمونه از چنین عملی در تاریخ و سرگذشت زندگی آنان پیدا نمی‌شود؛ و این امر، خود نشانگر و بیانگر این است که آن بزرگواران، اجتماع برای درود و اهتمام به آن را بدعت و ناجایز می‌دانسته‌اند.

پیامبر اکرم ج درباره‌ی چنین اموری می‌فرمایند: «من احدث فی امرنا هذا ما لیس منه فهو ردّ» (مسلم)؛ «کسی که در کار دین و آیین ما بدعتی پدید آورد و چیزی را در دین ما ایجاد کند که جزو آن نیست، کارش مردود است و چنین چیزی از او پذیرفته نمی‌شود».

و نیز می‌فرماید: «من عمل عملاً لیس علیه امرنا فهو ردّ» (مسلم و اربعین نووی)؛ «کسی‌که در کار دین و آیین ما، عملی انجام داد که جزو آن نیست، کارش مردود است».

و حذیفة بن یمان س گوید: «کلّ عبادة لم یتعبّدها اصحاب رسول الله ج فلاتعبدوها... و خذوا بطریق من کان قبلکم» (جواهر الفقه ج 1 ص 214-213؛ الاعتصام، امام شاطبی ج 2 ص 311)؛ «چنان عبادتی که صحابه آن را انجام نمی‌دادند، شما نیز آن را عبادت به شمار نیاورید؛ بلکه روش سلف خود (صحابه) را اختیار نمایید».

استفاده کردن الفاظ خطاب در درود، مانند: «یا رسول الله» و «یا نبی الله»؛ اگر از این عقیده سرچشمه گرفته باشد که پیامبر اکرم ج همانند خداوند بلندمرتبه در هر جا و هر مکان، حاضر و ناظر است و در هر زمان و مکان وجود دارد و تمام صداها را می‌شنود و تمام حرکت‌ها را زیر نظر دارد، این عمل، یک شرک آشکار است و اُلوهیت بخشیدن به پیامبر ج است؛ همان‌گونه که مسیحیان در مورد عیسی7 همین تصوّر و پندار را داشتند.

و اگر این عمل (خطاب کردن رسول خدا و بلند شدن) بر مبنای این عقیده باشد که رسول خدا ج در مجلس حضور دارند، چنین امری، گویا به صورت معجزه امکان‌پذیر است؛ امّا نیاز به دلیل از قرآن یا حدیث دارد که در قرآن و حدیث، چنین چیزی ذکر نشده است؛ تا جایی که احادیثی برخلاف این عمل، وارد شده است؛ ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «من صلّی علیّ عند قبری، سمعتُه ومن صلّی علیّ نائیاً ابلغته» (مشکاة المصابیح، باب الصلاة علی النبی ج و فضل‌ها)؛ «هرکس نزد روضه بر من درود بفرستد، من آن را می‌شنوم وکسی‌که از دوردست بر من درود بفرستد، فرشتگان آن را به من می‌رسانند».

و هم‌چنین عبدالله بن مسعود س گفته است: «انّ لله ملائکة سیاحین فی الارض یبلّغون من امتی السلام» (نسایی و دارمی)؛ ترجمه‌ی این حدیث، پیشتر در حدیث شماره‌ی 924 گذشت.

به هر حال؛ بدون دلیل، نسبت دادن چنین معجزه‌ی ساختگی‌ای به پیامبر ج، دروغ و افتراء بزرگی به شمار می‌آید و چنین افرادی، مصداق حدیث پیامبر اکرم ج قرار می‌گیرند که فرمود: «من کذب علیّ متعمداً فلیتبوّأ مقعده من النار» (بخاری و مسلم)؛ «کسی که به عمد دروغی را به من نسبت دهد، باید جای خود را در دوزخ آماده سازد».

حال، اگر شخصی بدون اعتقاد به حاضر و ناظر بودن پیامبر ج یا حضور پیامبر ج به صورت معجزه، مبادرت به چنین عملی ورزد، خطارکار محسوب می‌شود؛ زیرا از این عمل، بوی شرک استشمام می‌شود و امکان گمراهی انسان و نفوذ عقیده‌ی فاسد به قلب وجود دارد؛ بنابراین، از چنین عملی نیز باید پرهیز کرد.

به همین علّت است که پیامبر اکرم ج به کار بردن کلمه‌ی «ربّی» برای ارباب و «عبدی» برای غلام را ممنوع قرار دادند و فرمودند: «لایقل احدکم: ربّی؛ ولیقل: سیّدی ومولای؛ ولا یقل احدکم: عبدی وامتی؛ ولیقل: فتای وفتاتی» (مسلم).

همه‌ی این تعابیر، به خاطر این که موهم شرک و چند گانه پرستی‌اند، ممنوع شدند؛ بنابراین؛ به کار بردن کلمات خطاب - اگر چه از عقیده‌ی فاسدی هم نشأت نگرفته باشد - باز هم به خاطر این که بوی شرک و افتراء را دارد، ممنوع است؛ البته درود خواندن با کلمات خطاب در مقابل روضه‌ی شریف و اَطهر، از روایات و احادیث، ثابت و مستحب است؛ زیرا در آنجا شنیدن پیامبر ج و پاسخ گفتن ایشان، از احادیث ثابت شده است.

پیامبر ج در حدیثی می‌فرمایند: «من صلّی علی عند قبری سمعته و من صلّی علی نائباً ابلغته» (ترجمه‌اش پیشتر گذشت).

و نیز می‌فرماید: ‌«ما من احد یسلّم علیّ الّا ردّ الله علیّ روحی حتّی اردّ علیه السلام» (ترجمه‌اش پیشتر در باب «الصلاة علی النبیّ وفضلها» گذشت).

نکته‌ی دیگر این که، لازم دانستن ایستادن برای درود نیز غلط و اشتباه است؛ زیرا همان طوری که ذکر کردن، تلاوت قرآن کریم در حالت ایستاده، نشسته و خوابیده جایز است، درود نیز در هر حالتی صحیح و درست است و اگر شخصی، ایستادن برای درود را واجب بداند و خلاف آن را بی‌ادبی محسوب کند، به خاطر واجب قرار دادن یک امر غیرواجب، خطاکار محسوب می‌شود؛ آن هم در حالی که خود پیامبر ج در نماز، درود را به هنگام نشستن، سنّت قرار داده است؛ بنابراین، درود خواندن را در حالت نشسته، بی‌ادبی گفتن و لازم دانستن قیام برای آن، مخالف تعالیم و آموزه‌های گهربار آن حضرت ج می‌باشد. مثال آن، این است که بگوییم: قرآن کریم، فقط باید در حالت ایستاده تلاوت شود و تلاوت آن در حالت نشسته؛ بی‌ادبی به شمار می‌آید؛ و اگر ایستادن در مجلس درود و سلام یا جشن میلاد پیامبر ج از این عقیده، نشأت گرفته باشد که پیامبر ج تشریف می‌آورند و ایستادن جهت احترام پیامبر ج است، باز هم اشتباه است؛ زیرا تشریف فرمایی پیامبر ج به چنین مجالسی از نصوص ثابت نیست.

اکنون اگر این امر محال را ممکن فرض بگیریم که امکان تشریف فرمایی پیامبر ج وجود دارد، باز هم لزومی برای ایستادن وجود ندارد؛ زیرا پیامبر خدا ج در زندگی و حیات خویش دوست نداشته که کسی به خاطر احترام او بلند شود. انس بن مالک س گوید: «لـم یکن شخصٌ احبّ الیهم من رسول الله ج وکانوا اذا رأوه لـم یقوموا لـمـا یعلمون من کراهیته لذلک» (ترمذی)؛ «هیچ کس مانند پیامبر اکرم ج محبوب صحابه نبود؛ با این وجود، باز هم وقتی او را می‌دیدند که به سویشان می‌آید، در مقابل او بلند نمی‌شدند؛ چون می‌دانستند که پیامبر ج از این عمل، ناراحت می‌شود».

درود با صدای بلند در مساجد نیز صحیح نیست و بدعت و ناروا می‌باشد؛ زیرا مسجد، عبادتگاه مشترک همه مسلمانان است و نمازگزاران، علاوه از فرایض و واجبات، اجازه ندارند که با عمل شخصی خود، در عبادت، تلاوت، تسبیح و ذکر دیگر مسلمانان خلل ایجاد کنند؛ هر چند که درود، از بهترین و پسنده‌ترین عبادت‌ها باشد؛ فقهاء و صاحب‌نظران اسلامی، تلاوت قرآن و ذکر با صدای بلند در مسجد را به خاطر ایجاد مزاحمت برای دیگر نمازگزاران، ممنوع قرار داده است.

پس زمانی که تلاوت و ذکر با صدای بلند در مسجد ممنوع است؛ درود با صدای بلند به طریق اَولی ممنوع خواهد بود؛ درباره‌ی عبدالله بن مسعود س چنین نقل شده است: «انّه اخرج جماعة من الـمسجد یهلّلون ویصلّون علی النبیّ ج جهراً وقال لهم: ما اراکم الّا مبتدعین» (المنهاج الواضح ص 127؛ به نقل از شامیه 2/350 و فتاوای بزازیة 3/375)؛ «عبدالله بن مسعود س گروهی را از مسجد بیرون کرد که فقط «لا اله الا الله» و درود را با صدای بلند می‌خواندند و آنان را بدعتگرا نامید».

اکنون برخی از مردم این عصر، برعکس سَلَف خویش عمل می‌کنند؛ اهل بدعت، کسانی را که در درود جهری، با آنان هم صدا و هم‌آواز نباشند، از مسجد بیرون می‌کنند، در حالی که عبدالله بن مسعود س، کسانی را که با صدای بلند، درود می‌گفتند، از مسجد بیرون می‌کرد و می‌گفت: از نظر من، شما بدعتی هستید.

«فنبیّ الله حیّ یرزق»: چگونگی زندگی و نوع خوراک پیامبران را خدا می‌داند و بس.

1367 - [14] (حسن)

وَعَنْ عَبْدِ الـلّٰهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَمُوتُ یَوْمَ الْـجُمُعَةِ أَوْ لَیْلَةَ الْـجُمُعَةِ إِلَّا وَقَاهُ اللهُ فِتْنَةَ الْقَبْرِ». رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالتِّرْمِذِیُّ وَقَالَ: هَذَا حَدِیثٌ غَرِیبٌ وَلَیْسَ إِسْنَاده بِمُتَّصِل([14]).

1367- (14) عبدالله بن عمرو س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هیچ مسلمان و حقگرایی نیست که در روز یا شب جمعه بمیرد، مگر آن که خداوند بلندمرتبه، او را از فتنه و عذاب قبر، مصون می‌دارد».

[این حدیث را احمد بن حنبل و ترمذی روایت کرده‌اند؛ و ترمذی گفته است: این، حدیثی غریب است و اسناد آن متّصل نیست].

1368 - [15] (صَحِیح)

وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَرَأَ: [الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لکم دینکُمْ]

الْآیَةَ وَعِنْدَهُ یَهُودِیٌّ فَقَالَ: لَوْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ عَلَیْنَا لَاتَّخَذْنَاهَا عِیدًا فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَإِنَّهَا نزلت فِی یَوْم عیدین فِی وَیَوْم جُمُعَةٍ وَیَوْمِ عَرَفَةَ. رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَقَالَ هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ([15]).

1368- (15) از عبدالله بن عباس س روایت است که وی این آیه را تلاوت کرد: ﴿...ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا... [المائدة: 3] «امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردمو (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آیین خداپسند برای شما برگزیدم».

این در حالی بود که به نزد عبدالله بن عباس س یک یهودی نیز وجود داشت؛ آن فرد یهودی گفت: اگر این آیه بر ما فرو فرستاده می‌شد، به یقین آن روز را روز جشن و عید قرار می‌دادیم؛ عبدالله بن عباس س گفت: به راستی این آیه در روزی فرو فرستاده شد که دو عید در آن گرد آمده بود: نخست در روز جمعه و دیگری، در روز عرفه؛ (یعنی عرفه در روز جمعه واقع شده بود و این آیه نیز در روز جمعه، نازل گردید).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: این، حدیثی حسن و غریب است].

1369 - [16] (ضَعِیف)

وَعَنْ أَنَسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج إِذَا دَخَلَ رَجَبٌ قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی رَجَبٍ وَشَعْبَانَ وَبَلِّغْنَا رَمَضَانَ» قَالَ: وَکَانَ یَقُولُ: «لَیْلَةُ الْـجُمُعَةِ لَیْلَةٌ أَغَرُّ وَیَوْمُ الْـجُمُعَةِ یَوْمٌ أَزْهَرُ». رَوَاهُ الْبَیْهَقِیُّ فِی الدَّعَوَاتِ الْکَبِیرِ([16]).

1369- (16) انس س گوید: عادت رسول خدا ج بر آن بود که چون ماه رجب فرا می‌رسید، می‌فرمودند: «اللهمّ بارک لنا فی رجب وشعبان وبلّغنا رمضان»؛ «بار خدایا! برای ما در ماه‌های رجب و شعبان، برکت و خیر ارزانی کن و ما را به ماه رمضان برسان».

انس بن مالک س در ادامه گوید: پیامبر ج پیوسته می‌فرمودند: «شب جمعه، شبی بزگ و باشکوه و روزش، روزی نورانی و درخشان است».

[این حدیث را بیهقی در «الدعوات الکبیر» روایت کرده است].

«اَغرّ»: این واژه در لغت به این معانی آمده است: شریف؛ نیک مرد؛ زیبا؛ سفید از هر چیز؛ مرد نکوکار؛ سرور و شریف قوم؛ بزرگ و باشکوه؛ اسب پیشانی سفید؛ یا اسبی که بر پیشانی، سفیدی دارد.

«از هر»: سفید و پاک؛ نورانی و درخشان؛ هر چیزی که رنگش روشن و درخشان باشد.

دو کلمه‌ی بالا، کنایه از بزرگی و شکوه و عظمت و سترگی و برکت و خیر در روز و شب جمعه است.




[1]- بخاری 2/354 ح 876؛ مسلم 2/585 ح (19-855)؛ نسایی 3/85 ح 1367؛ و مسند احمد 2/341.

[2]- مسلم 2/586 ح (22-856).

[3]- مسلم 2/585 ح (18-854)؛ و ترمذی 2/359 ح 488.

[4]- بخاری 2/451 ح 935؛ مسلم 2/584 ح (15-852)؛ ترمذی 2/362 ح 2901؛ نسایی 3/115 ح 1431؛ ابن ماجه 1/360 ح 1137؛ دارمی 1/443 ح 1569؛ موطأ مالک 1/108 ح 5، «کتاب الجمعة»؛ و مسند احمد 5/451.

[5]- مسلم 2/584 ح 853؛ و ابوداود 1/563 ح 1048.

[6]- ابوداود 1/634 ح 1046؛ ترمذی 2/362 ح 491؛ نسایی 3/113 ح 1430؛ و موطأ مالک 1/108 ح 16، «کتاب الجمعة».

[7]- ترمذی 2/360 ح 489.

[8]- ابوداود 1/635 ح 1047؛ نسایی 3/91 ح 1374؛ ابن ماجه 3/91 ح 1374؛ دارمی 1/445 ح 1572؛ و مسند احمد 4/8.

[9]- ترمذی 5/406 ح 3339؛ و مسند احمد 3/430.

[10]- ابن ماجه 1/344؛ 345 ح 1084.

[11]- مسند احمد 5/284.

[12]- مسند احمد 2/311.

[13]- ابن ماجه 1/524 ح 1637.

[14]- ترمذی 3/386 ح 1074؛ و مسند احمد 2/169.

[15]- بخاری 8/270 ح 4606؛ و ترمذی 5/233 ح 3044.

[16]- بیهقی در «شعب الایمان» 3/375 ح 3815.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد