اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

حدیث بیستم: جواز اطراق کردن در مسجد


عائشه س روایت کرده است: «أَنَّ وَلِیدَةً کَانَتْ سَوْدَاءَ لِحَیٍّ مِنَ العَرَبِ، فَأَعْتَقُوهَا، فَکَانَتْ مَعَهُمْ، قَالَتْ: فَخَرَجَتْ صَبِیَّةٌ لَهُمْ عَلَیْهَا وِشَاحٌ أَحْمَرُ مِنْ سُیُورٍ، قَالَتْ: فَوَضَعَتْهُ - أَوْ وَقَعَ مِنْهَا - فَمَرَّتْ بِهِ حُدَیَّاةٌ وَهُوَ مُلْقًى، فَحَسِبَتْهُ لَحْمًا فَخَطِفَتْهُ، قَالَتْ: فَالْتَمَسُوهُ، فَلَمْ یَجِدُوهُ، قَالَتْ: فَاتَّهَمُونِی بِهِ، قَالَتْ: فَطَفِقُوا یُفَتِّشُونَ حَتَّى فَتَّشُوا قُبُلَهَا، قَالَتْ: وَاللَّهِ إِنِّی لَقَائِمَةٌ مَعَهُمْ، إِذْ مَرَّتِ الحُدَیَّاةُ فَأَلْقَتْهُ، قَالَتْ: فَوَقَعَ بَیْنَهُمْ، قَالَتْ: فَقُلْتُ هَذَا الَّذِی اتَّهَمْتُمُونِی بِهِ، زَعَمْتُمْ وَأَنَا مِنْهُ بَرِیئَةٌ، وَهُوَ ذَا هُوَ، قَالَتْ: فَجَاءَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَسْلَمَتْ، قَالَتْ عَائِشَةُ: «فَکَانَ لَهَا خِبَاءٌ فِی المَسْجِدِ - أَوْ حِفْشٌ»[1]. «کنیز سیاه آزاد شده یکی از قبائل عرب که قبلاً با آنها زندگی کرده بود، (خاطره­ای برای من تعریف کرد و) گفت: دختر بچه خردسالی از آن قبیله، که گردن بند چرمی سرخ رنگی داشت، از خانه بیرون شده بود. معلوم نیست آن ­را به زمین نهاده یا گم کرده بود. از قضا، پرنده­ای گوشت خوار آن­را دیده و به خیال اینکه قطعه گوشتی است، برداشته و برده بود. خانواده دختر هر چه کوشش کردند، آن­را نیافتند. سرانجام، مرا متهم کردند و بازرسی نمودند. تا جایی که شرمگاهش را تفتیش کردند. بخدا سوگند، دیری نگذشته بود که آن مرغ، گردن بند را از بالا به زمین انداخت. گفتم: این است آن چیزی که مرا به سرقت آن متهم کرده­اید در صورتی که من بی­گناه بودم. بعد از آن بود که خدمت رسول الله ج شرفیاب شده، مسلمان شدم. عایشه می­فرماید: آن کنیزک در صحن مسجد، خیمه­ای داشت که داخلش زندگی می­کرد».

این روایت می­رساند که ماندن در مسجد برای اهدافی خاص و صحیح جای ایراد ندارد خصوصاً برای مسافر که به صورت موقتی قصد استراحت و ماندن دارد و یا طلبه­هایی که قصد علم­آموزی دارند و یا متولّیی که قصد محافظت و نگهداری مسجد را دارد.

ابن حجر ابراز می­دارد: این حدیث بیان از مُباح بودن ماندن و خوابیدن در شب و روز برای مسلمانی (زن یا مرد) که جای خواب ندارد یا ماندن زنی برای محافظت در موقع فتنه و نیز بیان از مباح بودن بناکردن سایه­بان و یا خیمه­زدن در صحن مسجد دارد. همچنین بیان از خارج شدن انسان از شهری که در آن در ناخوشی و ناراحتی به سر می­برد تا شاید همانطور که برای این زن، خیر در پی داشت برای وی نیز خیر حاصل گردد و نیز بیان از فضیلت هجرت از دارالکفر و همچنین اجابت و پناه دادن مظلوم هرچند که کافر باشد می­نماید؛ چراکه از سیاق حدیث استنباط می­شود که زن بعد از ورودش به مدینه مسلمان شد[2].



[1]- (صحیح): بخاری (ش439) روایت کرده است: «حدثنا عبید بن إسماعیل قال حدثنا أبو أسامة عن هشام بن عروة عن أبیه عن عائشة: أن ولیدة کانت سوداء لحی من العرب ...».

[2]- ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره 737.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد