اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

حدیث بیست و یکم: جواز دخول بچه به مسجد


ابوقتاده أنصاری س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللّهِ ج کَانَ یُصَلِّی وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَیْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَلِأَبِی العَاصِ بْنِ رَبِیعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا»[1]. «رسول الله ج هنگام نماز خواندن، امامه، دختر زینب (نوه­اش) را که پدرش ابوالعاص بن ربیع بن عبد شمس بود، بر دوش می­گرفت. و هنگامیکه به سجده می­رفت، او را بر زمین می­گذاشت و وقتیکه از سجده بلند می­شد، او را دوباره بر دوش می­نهاد».

 این واقعه در مسجد و در موقع نماز جماعت رخ داده است و می­تواند بیان­کننده احکام متعدّد باشد از جمله:

-       آوردن بچه؛ دختر و پسر به مسجد جایز است؛ و این عمل جدای از اینکه جایز بوده بلکه محاسن تربیتی و ایمانی خاص برای فرزندان به همراه دارد. والدین با آوردن فرزندان به مسجد جدای از اینکه آنها را در فضای پربرکت و زیبای مسجد قرار می­دهند عملاً به آنها آموزش ایمان و عبادت می­دهند که وظیفه اصلی همه والدین نسبت به فرزندان می­باشد.

-       نووی/ اشاره می­کند که این حدیث منسوخ نبوده و هیچ خلافی با قواعد شریعت ندارد؛ چراکه انسان پاک است و آنچه در درونش هم می­باشد معفوٌ عنه است و لباس و بدن کودکان حمل بر پاکی می­باشد تا اثبات نجاست شود و حرکات اضافی در نماز هرگاه اندک یا زیاد ولی جداگانه باشند نماز را باطل نمی­­کنند و دلایل شرع بر این معلوم است و فعل نبیّ ج نیز ن‌شانه جواز آن می­باشد[2].

-       در صورتیکه آوردن کودکان به مسجد جایز باشد، آموزش آنها در مسجد نیز جایز می­باشد البته باید سعی شود مدیرانی باشند تا نظم و نظام مسجد را حفظ کنند و در صورت مشاهده اعمال کودکانه و ناخوشایند از آنها باید با نهایت احترام و آرامی برخورد شود، تا شخصیّت آنها جریحه­دار نگردد و خاطره ناخوشایند از مسجد و نمازگزاران نداشته باشند؛ چراکه کودکان در تحلیل این مسایل دارای حسّی حساس و درونی آگاه هستند و سرمایه و آیندگانی هستند که مساجد را آباد می­کنند.

-       اگر کسی موبایلش هنگام نماز به صدا درآمد، می­تواند آن­را خاموش کرده تا موجب آزار و اذیت سایر نمازگزاران و یا اخلال در نماز خود نگردد؛ چراکه بیرون آوردن موبایل و خاموش کردن آن، کمتر از بلند کردن امامه توسط رسول الله ج نیست لذا این عمل جایز می‌باشد. البته باید اشاره کنیم که از حرکات زیادی خودداری شود و تا حدّ امکان حرکاتش اندک باشد.

این عمل پیامبر ج و همچنین بنابر روایت مختلف دیگر، تواضع و احترام و مهربانی و شفقت رسول خدا ج را نسبت به کودکان می­رساند، که متأسفانه برخی از والدین و انسان‌ها نسبت به این امانت­های خداوند أ، کوتاهی وافر و بی­حرمتی زیاد دارند.

باید اشاره کنیم که بعضی گفته­اند رسول الله ج می­فرماید: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمْ صِبْیَانَکُمْ، وَمَجَانِینَکُمْ»[3]. «کودکان و دیوانگان را از مساجد دوری کنید». اما اسناد این روایت مردود بوده لذا قابلیت احتجاج را ندارد.



[1]- (صحیح): بخاری (ش516)/ مسلم (ش1240)/ ابوداود (ش918)/ نسایی (ش1204) از طریق (عبدالله بن یوسف و قتیبه بن سعید و عبدالله بن مسلمه) روایت کرده‌اند: «أخبرنا مالک عن عامر بن عبدالله بن الزبیر عن عمرو بن سلیم الزرقی عن أبی قتادة الأنصاری: أن رسول الله ج کان یصلی وهو حامل أمامه بنت زینب بنت رسول الله صلى الله علیه و سلم ولأبی العاص بن الربیع بن عبد شمس فإذا سجد وضعها وإذا قام حملها». و بخاری (ش5996)/ مسلم (ش1241)/ ابوداود (ش919)/ نسایی (ش711)/ ابن ماجه (ش827و1205) از طریق (قتیبه بن سعید و ابوالولید طیالیسی نا لیث بن سعد نا سعید بن ابی سعید؛ و قتیبه بن سعید و محمد بن ابی عمرو نا سفیان نا عثمان بن ابی سلیمان) و این دو (سعید بن ابی سعید و عثمان بن ابی سلیمان) روایت کرده‌اند که: «عن عامر بن عبدالله بن الزبیر عن عمرو بن سلیم الزرقی عن أبی قتادة قال : رأیت رسول الله ج یؤم الناس وهو حامل أمامة بنت أبی العاص على عاتقه فإذا رکع وضعها وإذا رفع من سجوده أعادها».

[2]- ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره 860.

[3]- (منکر): این روای از طریق معاذ بن جبل وواثلة بن اسقع وأبوالدرداء وأبو أمامة وابوهریره وعبدالله بن مسعود ومکحول وابوعامر صالح بن رستم وعطاء بن ابی رباح وشخصی مبهم از رسول الله ج روایت گردیده است:

اما طریق ابوالدرداء وابوامامه و واثلة بن اسقع ش: دو طریق دارد؛ طریق اول: بیهقی، السنن الکبری (ش20765)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج8ص132) ومسندالشامیین (ج4ص321)/ ابن عدی، الکامل (ج5ص219)/ عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج3ص347)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج47ص224) از طریق (أحمد بن مخلد بن راهویة و أحمد بن مهران الأصبهانى وابوامیة محمد بن ابراهیم) روایت کرده‌اند: «حدثنا أبو نعیم عبد الرحمن بن هانئ النخعى حدثنا العلاء بن کثیر عن مکحول عن أبى الدرداء وعن واثلة بن الاسقع وعن أبى أمامة ش کلهم یقول سمعنا رسول الله ج وهو على المنبر یقول: جنبوا مساجدکم صبیانکم ومجانینکم وخصوماتکم ورفع أصواتکم وسل سیوفکم وإقامة حدودکم واجمروها فى الجمع واتخذوا على أبواب مساجدکم مطاهر». اما این اسناد «باطل» است چرا که اولاً: یحیى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکیع بن الجراح وی را کذاب «دانسته» و امامان عمرو بن علی فلاس ودارقطنی ونسایی می‌گویند: «متروک» و امام یحیی بن معین می‌گوید: «لیس بثقة، لیس بشیء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11ص261) و تقریب التهذیب (ش7618)] و ثانیاً: ابونعیم عبد الرحمن بن هانئ نخعی «ضعیف» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج6ص289)]. وثالثاً: امام ذهبی گفته است: «منکرٌ» و امام زیلعی هم گفته است: «حدیثٌ ضعیفٌ» و امام سخاوی هم گفته است: «سنده ضعیفٌ» و امام البوصیری هم گفته است: «اسنادٌ ضعیفٌ» و امام بیهقی هم گفته است: «اسناده ضعیفٌ» و امام نووی هم گفته است: «ضعیفٌ» و امام عقیلی هم گفته است: «الروایة فیها لینٌ» [زیلعی، نصب الرایة (ج2ص492)/ سخاوی، المقاصد الحسنة (ص286)/ البوصیری، مصباح الزجاجة (ج1ص161)/ بیهقی، معرفة السنن والآثار (ج15ص372)/ ذهبی، میزان الاعتدال (ج2ص595)/ عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج3ص347)/ نووی، خلاصة الاحکام (ش896)].

طریق دوم: ابن ماجه (ش750) ابن شبة، تاریخ المدینة المنورة (ج1ص23)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج22ص57) ومسندالشامیین (ج4ص607) از طریق (عیسى بن إبراهیم البرکی و ابن عائشة ومسلم بن ابراهیم) روایت نموده‌اند: «حدثنا الحارث بن نبهان حدثنا عتبة بن یقظان عن أبی سعد عن مکحول عن واثلة بن الأسقع: أن النبی ج قال: جنبوا مساجدکم صبیانکم ومجانینکم وشرارکم وبیعکم وخصوماتکم ورفع أصواتکم وإقامة حدودکم وسل سیوفکم واتخذوا على أبوابها المطاهر وجمّروها فی الجمع» اما این اسناد «واهی» است چرا که اولاً: الحارث بن نبهان الجرمى «متروک الحدیث» می‌باشد [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج2ص158) وتقریب التهذیب (ش1051)] ثانیاً: أبو سعید الشامى: امامان دارقطنی وابن حجر می‌گوید: «مجهول» و راوی جز (عتبة بن یقظان) که ضعیف بوده ندارد [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج12ص111) و تقریب التهذیب (ش8131)/ ذهبی، المغنی (ش7490)] و ثالثاً: عتبة بن یقظان الراسبى: امام نسایی می‌گوید: «غیر ثقة» و امام دارقطنی هم گفته است: «متروکٌ» و امام علی بن الجنید هم می‌گوید: «لایساوی شیئا» و امام ابن حجر هم گفته است: «ضعیفٌ» و امام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است! [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج7ص103) و تقریب التهذیب (ش4444)/ دارقطنی، السنن (ج4ص281)]. وثالثاً: امام ابن الجوزی گفته است: «لایصحّ» و امام ابن الملقن هم گفته است: «حدیثٌ ضعیفٌ» و امام ابن حجر هم گفته است: «ضعیفٌ» [ابن الملقن، البدر المنیر (ج9ص567-565)/ ابن حجر، فتح الباری (ج13ص157)] باید اشاره کنیم که در روایت عیسی بن ابراهیم آمده است: «ثنا الحارث بن نبهان ثنا عقبة بن یقظان عن أبی سعید الشامی هو عبد القدوس بن حبیب عن مکحول عن واثلة» اما عبد القدوس بن حبیب الکلاعی ابوسعید الشامی: امام عبدالرزق گفته است: «ما رأیت ابن المبارک یفصح بقوله کذاب الا لعبدالقدوس» و امام ابن حبان گفته است: «کان یضعُ الحدیث» و امام بن عیاش گفته است: «لااشهد على احد بالکذب الا على عبدالقدوس» و امام عمرو بن علی الفلاس گفته است: «اجمعوا على ترک حدیثه» و امام نسایی گفته است: «لیس بثقة» و امام ابن عدی گفته است: «احادیثه منکرة الاسناد والمتن» و امامان مسلم و ابن عمار گفته‌اند: «ذاهب الحدیث» و امام بخاری گفته است: «ترکوه منکر الحدیث» و امام ابوداود گفته است: «لیس بشیء» [ابن حجر، لسان المیزان (ج4ص45)].

اما طریق معاذ بن جبل س: طبرانی، المعجم الکبیر (ج20ص173) ومسندالشامیین (ج4ص374)/ عبدالرزاق، المصنف (ج1ص441) از طریق (احمد بن عبدالرحمن و سعید بن ابی مریم وعبدالرزاق الصنعانی) روایت کرده­اند: «ثنا محمد بن مسلم عن عبد ربه بن عبدالله الشامی عن یحیى بن العلاء عن مکحول رفعه الى معاذ بن جبل ورفعه معاذ: الى النبی ج قال: جنبوا مساجدکم صبیانکم وخصوماتکم وحدودکم وشراءکم وبیعکم وجمروها یوم جمعکم واجعلوا على أبوابها مطاهرکم». اما این اسناد «باطل» است چرا که اولاً دیدیم که: یحیى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکیع بن الجراح وی را کذاب «دانسته» و امامان عمر و بن علی فلاس و دارقطنی و نسایی می‌گویند: «متروک» و امام یحیی بن معین می‌گوید: «لیس بثقة، لیس بشیء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11ص261) و تقریب التهذیب (ش7618)] وثانیاً: امامان سخاوی و هیثمی و البوصیری و المنذری گفته­اند: «مکحول لم یسمع من معاذ» و امام ابن حجر هم گفته است: «هذا منقطعٌ» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج2ص36)/ ابن حجر، المطالب العالیة (ج1ص131)/ البوصیری، اتحاف الخیرة المهرة (ج2ص41)/ المنذری، الترغیب والترهیب (ج1ص123)/ سخاوی، المقاصد الحسنة (ص286)] و ثالثاً: چیزی از عبد ربه بن عبدالله الشامی نیافتم. ورابعاً: امام بیهقی هم گفته است: «لیس بصحیح» [ابن الملقن، البدرالمنیر (ج9ص567)].

باید اشاره کنیم که در روایت عبدالرزاق، یحیی بن العلاء افتاده است.

اما طریق ابوهریره س: عبدالرزاق، المصنف (ج1ص442)/ ابن عدی، الکامل (ج5ص218) از طریق (عبدالله بن محرر) روایت کرده­اند: «أن یزید بن الأصم أخبره أنه سمع أبا هریرة یقول قال رسول الله ج: جنبوا مساجدکم الصبیان والمجانین» اما این اسناد هم «واهی» بوده زیرا اولاً: راویش عبدالله بن محرر العامرى الجزرى الحرانى: امامان بخاری و ابوحاتم می‌گویند: «منکر الحدیث» و امامان عمرو بن على فلاس و أبو حاتم و على بن الحسین بن الجنید و الدارقطنى و ابن حجر و عبدالله بن مبارک و نسایی می‌گویند: «متروک» و امام ابوزرعه می‌گوید: «ضعیف الحدیث» و امام یحیی بن معین می‌گوید: «ضعیفٌ، لیس بثقة» و امام ابن عدی می‌گوید: «روایاته عن من یروى عنه غیر محفوظة» و امام ابن حبان می‌گوید: «کان من خیار عباد الله إلا أنه کان یکذب ولا یعلم ویقلب الأسانید ولا یفهم» و امام جوزجانی می‌گوید: «هالکٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج5ص389) و تقریب التهذیب (ش3573)] وثانیاً: امام ابن حجر هم گفته است: «طریق واهیةٌ» [ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج4ص457)].

اما طریق عبدالله بن مسعود س: اسنادش را نیافتم ولی امام بزار گفته است: «لیس له أصل من حدیث عبدالله» [ابن الملقن، البدرالمنیر (ج9ص567)].

اما طریق مکحول الشامی: ابن ابی شبة، المصنف (ج5ص527)/ عبدالرزاق، المصنف (ج1ص442) از طریق (محمد بن خالد وعبدالقدوس بن حبیب) روایت کرده­اند: «سمعت مکحولا یقول قال رسول الله ج: جنبوا مساجدکم الصبیان، والمجانین». اما مکحول تابعی بوده ومعلوم نیست که روایت را از چه کسی شنیده است.

اما طریق ابوعامر صالح بن رستم: ابن شبة، تاریخ المدینه المنورة (ج1ص23) روایت کرده است: «حدثنا ابوعاصم حدثنا ثور بن یزید عن أبی محمد (قرة بن خالد) عن أبی عامر (صالح بن رستم) قال قال رسول الله ج: لا تقربوا مسجدنا هذا صبیانکم ولا مجانینکم» چنانکه در پایین می­بینیم، ابوعامر صالح بن رستم این روایت را از عطاء بن ابی رباح شنیده است.

اما طریق عطاء بن ابی رباح: ابن شبة، تاریخ المدینه المنورة (ج1ص24) روایت کرده است: «قال أبو عاصم أخبرنا أبو محمد (قرة بن خالد) عن أبی عامر (صالح بن رستم) عن عطاء بن أبی رباح عن النبی ج بمثله» اما عطاء بن ابی رباح تابعی بوده و معلوم نیست که روایت را از چه کسی شنیده است.

اما طریق شخص مبهم: عبدالرزاق، المصنف (ج1ص442) روایت کرده است: «عن الثوری عن ثور عن رجلین بینه وبین النبی ج» اما این اسناد هم «واهی» بوده چرا که دو راوی از اسنادش افتاده است: «رجلین بینه وبین النبی».

اما علت «نکارت» متن روایت این بوده که رسول الله ج، اجازه­ی بردن کودکان را به مسجد داده­اند چنانکه بخاری (ش516)/ مسلم (ش1240)/ ابوداود (ش918)/ نسایی (ش1204) از طریق (عبدالله بن یوسف و قتیبه بن سعید و عبدالله بن مسلمه) روایت کرده‌اند: «أخبرنا مالک عن عامر بن عبدالله بن الزبیر عن عمرو بن سلیم الزرقی عن أبی قتادة الأنصاری: أن رسول الله ج کان یصلی وهو حامل أمامه بنت زینب بنت رسول الله ج ولأبی العاص بن الربیع بن عبد شمس فإذا سجد وضعها وإذا قام حملها». و بخاری (ش5996)/ مسلم (ش1241)/ ابوداود (ش919)/ نسایی (ش711)/ ابن ماجه (ش827و1205) از طریق (قتیبه بن سعید و ابوالولید طیالیسی نا لیث بن سعد نا سعید بن ابی سعید؛ و قتیبه بن سعید و محمد بن ابی عمرو نا سفیان نا عثمان بن ابی سلیمان) و این دو (سعید بن ابی سعید و عثمان بن ابی سلیمان) روایت کرده‌اند که: «عن عامر بن عبدالله بن الزبیر عن عمرو بن سلیم الزرقی عن أبی قتادة قال : رأیت رسول الله ج یؤم الناس وهو حامل أمامة بنت أبی العاص على عاتقه فإذا رکع وضعها وإذا رفع من سجوده أعادها».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد