ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ابوهریره س روایت کرده است: «بَعَثَ النَّبِیُّ ج خَیْلًا قِبَلَ نَجْدٍ، فَجَاءَتْ بِرَجُلٍ مِنْ بَنِی حَنِیفَةَ یُقَالُ لَهُ: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالٍ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِیَةٍ مِنْ سَوَارِی المَسْجِدِ، فَخَرَجَ إِلَیْهِ النَّبِیُّ ج فَقَالَ: أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ، فَانْطَلَقَ إِلَى نَخْلٍ قَرِیبٍ مِنَ المَسْجِدِ، فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ دَخَلَ المَسْجِدَ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ»[1]. «پیغمبر ج سوارکارانی را بهسوی نجد فرستاد، مردی از بنی حنیفه را آوردند که به وی میگفتند: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَال، وی را به دیواری از دیوارهای مسجد بستند، پیامبر ج بهسوی او خارج شد و فرمود: ثُمَامَه را آزاد کنید، وی راهی نخلی نزدیک به مسجد شد و غسل کرد، سپس داخل مسجد شد و گفت: شهادت میدهم که معبودی «بر حق» وجود ندارد و محمّد فرستاده خداست».
در این حدیث مشاهده میشود که ثُمَامَه با وجود اینکه کافر بود در مسجد بسته بودنش و پیامبر ج بر ورود وی به مسجد ایرادی نگرفتند. پس ورود کافر به مسجد ایرادی ندارد به جز مسجد الحرام؛ چرا که خداوند أ میفرمایند: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨﴾ [التوبة: 28]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! بیگمان مشرکان (به سبب کفر و شرکشان، از لحاظ عقیده) پلیدند، لذا نباید پس از امسال (که نهم هجری است) به مسجدالحرام وارد شوند».
با این وصف که ورود و ماندن کافر به مسجد جایز میباشد، ورود و ماندن حائض و نفساء و جنب نیز ایرادی ندارد، و این مذهب فقهایی چون احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و داود ظاهری و مزنی و امام ابن حزم هم میباشد؛ فقط احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه گفتهاند باید وضوء بگیرند؛[2] البته فقهای حنفیّه و مالکیّه بر این باورند که ورود زنان حائض و نفساء و انسان جنب به مسجد حرام میباشد و فقهای شافعیّه و حنابله ماندن این افراد را حرام میدانند ولی عبورشان را به شرط آلوده نکردن مسجد جایز میدانند. اساس استدلال این دسته از فقها روایت أمّالمؤمنین عائشه س میباشد که گفتهاند: «قَالَ رَسُول اللَّهِ ج: إِنِّی لاَ أُحِل الْمَسْجِدَ لِحَائِضِ وَلاَ جُنُبٍ»[3]. «پیغمبر خدا ج فرمود: من داخل مسجد برای جنب و حائض را حلال نمیدانم».
البته باید اشاره کرد سند این حدیث ضعیف و غیر قابل احتجاج میباشد و از آنجاییکه دلیلی بر ممانعت این افراد برای ورود و ماندن در مسجد وجود ندارد و از طرفی دیگر پیامبر ج بر بودن ثُمَامَةُ بْنُ أُثَال قبل اسلامش در حالت کفر در مسجد ایراد نگرفتند پس به طور اولی ورود و ماندن زنان حائض و نفساء و انسان جنب به مسجد و ماندنشان خصوصاً برای تعلیم و تعلّم و پاکیزه کردن مسجد و ... هیچ ایرادی ندارد و جایز میباشد[4].
[1]- (صحیح): بخاری (ش469و462و4372)/ مسلم (ج3ص1386)/ ابوداود (ش2679)/ نسایی (ش189و712) از طریق (عبدالله بن یوسف وقتیبة بن سعید) روایت کردهاند: «حدثنا اللیث قال حدثنا سعید بن أبی سعید سمع أبا هریرة قال: بعث النبی ج خیلا قبل نجد ...».
[2]- عمرانی، البیان 1/250؛ بغوی، شرح السنة 2/46؛ ابن حزم، المحلی 2/184
[3]- (ضعیف): این روایت از طریق ام سلمة و علی بن ابی طالب وابوسعید وسعد از رسول الله ج روایت کردیده است:
اما طریق ام سلمة ل: ابن ماجه (ش645)/ بیهقی، السنن الکبری (ش13783)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج14ص166)/ ابونعیم، اخبار اصفهان (ش1098)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج23ص373)/ ابوزرعه، الفوائد المعلله (ش129) از طریق (محمد بن یونس و علی بن عبدالعزیز البغوی و عبدالله بن داود و محمد بن یحیی و ابوبکر بن ابی شیبه و ابوزرعه) روایت کردهاند: «ثنا أبو نعیم فضل بن الدکین ثنا ابن أبی غنیة عن أبی الخطاب الهجری عن محدوج الذهلی عن جسرة قالت: أخبرتنی أم سلمة قالت: خرج رسول الله ج إلى المسجد فنادى بأعلى صوته: ألا إن هذا المسجد لایحل لجنبٍ ولا لحائضٍ إلا للنبی وأزواجه و فاطمة بنت محمد و علی ألا بینت لکم أن تضلوا.» و فی رویة ابوزرعه: «إن هذا المسجد لایحل لجنبٍ ولا لعریانٍ إلا ...».
اما محدوج الذهلی: امام ابن حجر میگوید: «مجهول، أخطأ من زعم أن له صحبة» و امام بخاری هم میگوید: «محدوج الذهلی عن جسرة ... فیه نظر.» و امام ابن حزم میگوید: «ساقطٌ یروی المعضلات عن جسرة» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش6498)/ ابن حزم، المحلی (ج2ص186)] و راوی جز أبی الخطاب الهجری ندارد که أبو الخطاب الهجرى عمر و بن عمیر هم نفردش مقبول نبوده و امام ابن حجر میگوید: «مجهولٌ» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش8081)].
همچنین ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج42ص141)/ الفوائد المنتقاه عن الشیوخ العوالی لعلی بن عمر الحربی (ش78) از طریق (علی بن عمر الحربی) روایت کردهاند: «نا جعفر بن أحمد بن محمد بن الصباح نا أحمد بن عبدة نا الحسن بن صالح بن الأسود عن عمه منصور بن الأسود عن عمر بن عمیر الهجری عن عروة بن فیروز عن جسرة عن أم سلمة قالت: خرج النبی ج جتى إذا کان بصحن المسجد أو قال بصرحة المسجد نادى: ألا إنی لاأحل المسجد لجنب ولا حائض إلا لمحمد وأزواجه وعلی وفاطمة ألا هل بینت لکم الأسماء أن تضلوا».
و عمر بن عمیر: همان ابوالخطاب الهجری، و عروه بن فیروز: همان محدوج الهذلی میباشد؛ چرا که بخاری، التاریخ الکبیر (ج6ص183) روایت کرده است: «قال یونس بن أرقم سمع منصور بن أبی الأسود عن عمر بن عمیر عن محدوج (الهذلی) عن جسرة سمعت أم سلمة: قال النبی ج لایحل المسجد لجنب الا لکذا» و همچنین امام بخاری در ادامه میگوید: «روى لی بن میسر عن عمر بن عمیر بن أبی الخطاب الهجری عن عروة بن فیروز فی الکوفیین» لذا این اسناد با اسناد قبلی، یکی بوده و به علّت جهالت محدوج الذهلی و ابوالخطاب «ضعیف» میباشد.
باید اشاره کنیم که متابعهای هم دارد و بیهقی، السنن الکبری (ش13784) روایت کرده است: «أخبرناه أبو نصر عمر بن عبد العزیز بن عمر بن قتادة أخبرنا أبو الحسن محمد بن الحسن بن إسماعیل السراج حدثنا مطین حدثنا یحیى بن حمزة التمار قال سمعت عطاء بن مسلم یذکر عن إسماعیل بن أمیة عن جسرة عن أم سلمة قالت قال رسول الله ج ألا إن مسجدى حرام على کل حائض من النساء وکل جنب من الرجال إلا على محمد وأهل بیته على وفاطمة والحسن والحسین ش». اما عطاء بن مسلم این حدیث را از اسماعیل بن امیه نشنیده بلکه از راوی «مجهولی» شنیده است؛ چنانکه ابن شبه در تاریخ المدینة النبویة (ج1ص25) روایت کرده است: «حدثنا موسى بن مروان قال حدثنا عطاء بن مسلم عن أَبی عتبة عن إِسماعیل (بن امیه) عن جسرة وکانت من خیار النساء، قالت: کنت مع أُم سلمة فقالت: خرج النبی ج من عندی حتى دخل المسجد فقال: یا أَیها الناس حرم هذا المسجد على کل جنب من الرجال أَو حائض من النساء إلا النبی وأَزواجه وعلیاً وفاطمة بنت رسول اللّه أَلا بینت الأَسماء أَن تضلوا» و ابوعتبه را نشناختم و در بین شیوخ عطاء بن مسلم و تلامیذ اسماعیل بن امیه چنین راوی را نیافتم و حال جسره را هم که دیدیم.
اما طریق علی بن ابی طالب: امام سیوطی در اللآلی المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة (ج1ص320) گفته است: «قال القاضی إسماعیل بن إسحاق المالکی فی کتاب أحکام القرآن له: حدثنا إبراهیم بن حمزة حدثنا سفیان بن حمزة عن کثیر بن زید عن المطلب بن عبدالله بن حنطب أن النبی لم یکن أذن لأحد أن یمر فی المسجد ولا یجلس فیه وهو جنب إلا علی بن أبی طالب لأن بیته کان فی المسجد».
اما المطلب بن عبدالله بن حنطب تابعی بوده و نگفته که حدیث را از چه کسی شنیده است؛ لذا روایت «مرسل و ضعیف» میباشد.
و دیدیم که این حدیث، از طریق جسره بنت دجاجه مشهور بوده و شاید مطلب بن عبدالله این را از وی شنیده باشد؛ به هر حال حدیث «مرسل و ضعیف» است.
اما طریق ابوسعید: ترمذی (ش3727)/ بیهقی، السنن الکبری (ش13785)/ ابویعلی، المسند (ش1042) از طریق (علی بن منذر و ابوهشام الرفاعی) روایت کردهاند: «حدثنا محمد بن فضیل عن سالم بن أبی حفصة عن عطیة عن أبی سعید قال: قال رسول الله ج لعلی: یا علی لایحل لأحد یجنب فی هذا المسجد غیر وغیرک». اما عطیة بن سعد بن جنادة العوفى «ضعیف و مدلّس» میباشد. همچنین معلوم نیست که این ابوسعید، همان ابوسعید خدری است و یا همان ابوسعید کلبی کذاب میباشد! چرا که عطیه عوفی، کثیر التدلیس بوده و احادیث کلبی کذّاب را با نام ابوسعید بیان میکرده و تدلیس مینموده است؛ و مردم هم فکر میکردند که همان ابوسعید خدری است. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج7ص224) وتقریب التهذیب (ش4616)].
اما طریق سعد: بزار (ش1197) روایت کرده است: «حدثنا إبراهیم بن سعید الجوهری قال حدثنا إسماعیل بن أبی أویس قال حدثنی أبی عن الحسن بن زید (بن حسن بن علی) عن خارجة بن (عبدالله بن) سعد عن أبیه سعد قال: قال رسول الله ج لعلی: لایحل لأحد یجنب فی هذا المسجد غیری وغیرک». اما این اسناد «مرسل و ضعیف» است؛ چرا که پدرِ خارجه بن عبدالله یعنی: (عبدالله بن سعد بن أبی وقاص القرشی) تابعی بوده و امامان بخاری در التاریخ الکبیر (ج5ص107) و ابن حبان در الثقات (ج5ص8) میگویند: «روى عنه ابنه خارجة یعد فی أهل المدینة».
باید اشاره کنیم که در اسناد آمده است: «عن أبیه سعد!!» در صورتیکه پدر خارجه بن عبدالله بن سعد بن أبی وقاص، عبدالله بن سعد میباشد؛ و سعد بن ابی وقاص جد وی بوده و ظاهراً کلمه ی (عبدالله) از اسناد افتاده است.
[4]- البته این روایت در بردارندة فواید و احکام مختلفی دیگر نیز میباشد از جمله: بستن کافر در مسجد، منّت نهادن به اسیر کافر در حالتی که نشانههای تغییر در آن مشاهده شود. و منت و محبّت بدون چشم داشت تأثیر زیاد در تغییر انسان دارد و کینه و بغض را تبدیل به مهربانی و گذشت میکند. همچنین غسل کردن در موقع مسلمان شدن. نک: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره 6210.