ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عبدالله بن عمرو بن العاص س روایت کرده است: «أَنَّ النَّبِیَّ ج نهی عن الشِّرَاءِ وَالْبَیْعِ فِی الْمَسْجِدِ، وَأَنْ تُنْشَدَ فِیهِ ضَالَّةٌ، وَأَنْ یُنْشَدَ فِیهِ شِعْرٌ، وَنَهَى عَنِ التَّحَلُّقِ قَبْلَ الصَّلَاةِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ»[1]. «پیامبر ج نهر کردند که در مسجد خرید و فروش شود و یا اینکه شخص گمکرده برای یافتن گمشدهاش در آن ندا سر دهد و یا اینکه در مسجد شعر گفته شود و یا اینکه قبل از نماز جمعه در مسجد گردهمایی ایجاد شود».
این فرموده بر محوریّت حفظ نظم و آرامش معنوی و ظاهری مسجد استوار است، که به چندین مورد اشاره دارد که هر کدام با اهدافی خاص نهی شدهاند و فقها این نهی را بر کراهت حمل نمودهاند؛ این موارد عبارتند از:
- کراهیّت معامله در مسجد: این عمل موجب آشفتگی و خارج شدن مقصد بنای مسجد میشود. البته اگرچه از بیع در مسجد نهی شده است ولی در صورت وقوع، آثار شرعی و حقوقی بر آن بیع و معامله حاکم خواهد بود؛ زیرا انجام بیع در مسجد از مبطلات بیع محسوب نمیشود و همچنین وجود قرینه در روایت همچون جواز گفتن شعر مشروع در مسجد –در بند پایین علت جوازش خواهد آمد-، بر کراهیّت بیع در مسجد دلالت میکند.
- از مواردی که نظم مسجد را بهم میزند و با مقصد بنیانگذاری مسجد منافات دارد این است که شخص گمکرده برای یافتن گمشدهاش در مسجد ندا سر دهد. این عمل به گونهای نکوهیده است که پیغمبر ج در فرمودهای دیگر میفرماید: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یَنْشُدُ ضَالَّةً فِی الْمَسْجِدِ فَلْیَقُلْ لَا رَدَّهَا اللهُ عَلَیْکَ فَإِنَّ الْمَسَاجِدَ لَمْ تُبْنَ لِهَذَا»[2]. «هرکس از مردی شنید که برای گمشدهاش در مسجد ندا میکند، (کسی که میشنود) بگوید: خداوند آن را به برنگرداند؛ براستی مساجد برا این عمل بنا نشدهاند».
سرودن شعر و اناشید در مسجد دارای روایاتی میباشند که جواز آن را میرساند از جمله اینکه ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ عُمَرَ س مَرَّ بِحَسَّانَ س وَهُوَ یُنْشِدُ الشِّعْرَ فِی الْمَسْجِدِ، فَلَحَظَ إِلَیْهِ، فَقَالَ: قَدْ کُنْتُ أُنْشِدُ، وَفِیهِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْکَ»[3]. «عمر بن الخطاب س از کنار حسان بن ثابت س در مسجد گذشت و وی مشغول شعر گفتن بود؛ عمر س هم با زیرچشمی به وی نگاه کرد! و حسان س هم گفت: من در مسجد شعر گفتم و بهتر از تو هم در آن بود و چیزی به من نگفت! (یعنی؛ رسول الله ج».
و از طرف دیگر روایاتی از جمله این روایت وجود دارند که نهی از این عمل میکنند. جهت اجتماع و دفع تعارض این دو دسته روایت، دو دیدگاه وجود دارد؛ که علّامه عراقیّ / ابراز داشته است: اوّل: نهی بر کراهت تنزیهی و رخصت بر بیان جواز دلالت دارند. دوّم: احادیث رخصت بر سرودن شعر نکو و جایز مانند هجو مشرکین و مدح پیامبر ج و ترغیب و تشویق به زهد و مکارم اخلاق و احادیث نهی بر شعر به مضامین تفاخر و هجو و دروغ و وصف مشروب و غیره حمل میشود. پس با این وصف سرودن اشعار و تواشیح و ... که دربردارنده مضامینی با تأییدیه شریعت باشند اشکالی ندارند البته به شرط آنکه خللی به عبادت و انجام فرایض در مسجد وارد نکند[4].
در زمینه اجتماع قبل از نماز جمعه خطّابیّ / اشاره دارد قبل از نماز اجتماع برای علم و مذاکره مکروه است. امر به مشغول شدن به نماز و سکوت برای خطبه و ذکر شده و هرگاه از این اعمال فارغ شد، اجتماع و گردهمایی بعد از آن ایراد ندارد. طحاویّ / هم گفته: نهی از گردهمایی در مسجد قبلِ نماز هرگاه مسجد ازدحام باشد مکروه میباشد در غیر این صورت ایرادی ندارد، و عراقیّ و سیوطی (رحمهما الله) هم گفتهاند: یاران ما جمهور بر همین رأی هستند؛ چراکه اجتماع باعث قطع صفها میشود با وجود اینکه افراد امر شدهاند که در روز جمعه تکبیر گفته و صفها را به ترتیب از صفّ اوّل مرتب و متّصل کنند[5]. با همه این اوصاف به نظر میرسد که اجتماع قبل نماز جمعه باعث بینظمی و آزار نمازگزاران میشود پس بهتر آن است که از این عمل خودداری شود تا نماز جمعه به اتمام میرسد.
[1]- (صحیح): احمد، المسند (ش6676)/ ابوداود (ش1081)/ نسایی (ش714)/ خطیب بغدادی، الاجامع لاخلاق الراوی (ج2ص63)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج6ص358)/ ابن خزیمه (ش1816و1304)/ ابن منذر، الاوسط (ش2462)/ طوسی، المستخرج علی مسلم (ش297)/ فاکهی، اخبار مکة (ش1211)/ ابن شبة، تاریخ المدینه (ج1ص20) از طریق (یحیی بن سعید القطان وصفوان بن عیسی) روایت کردهاند: «عن (محمد) بن عجلان حدثنا عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده قال نهى رسول الله ج عن الشراء والبیع فى المسجد وأن تنشد فیه ضالة وأن ینشد فیه شعر ونهى عن التحلق قبل الصلاة یوم الجمعة».
ویحیی بن سعید القطان هم متابعه شده وترمذی (ش322)/ بیهقی، السنن الکبری (ش6116)/ ابن ماجه (ش1133)/ ابن خزیمه (ش1306)/ ابن ابی شیبه (ج2ص45)/ خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ج2ص62)/ فکهی، اخبار مکه (ج3ص356) از طریق (لیث بن سعد و حاتم بن اسماعیل و ابوخالد الاحمر و عبدالله بن لهیعه و یحیی بن ایوب و صفوان بن عیسی) روایت کردهاند: «عن محمد بن عجلان حدثنا عمرو بن شعیب ...».
و رجال احمد «ثقة» و مترجم در تهذیب میباشند؛ فقط چنانکه گفتیم بعضی از علما در سماع شعیب از جدش اختلاف دارند لذا این اسناد را در درجه «حسن» قرار میدهند و امام حاکم نیشابوری گفته است: «لا أعلم خلافاً فی عدالة عمرو بن شعیب؛ إنما اختلفوا فی سماع أبیه من جده» و امام ترمذی هم گفته است: «من تکلم فی حدیث عمرو بن شعیب إنما ضعفه لأنه یحدث عن صحیفة جده کأنهم رأوا أنه لم یسمع هذه الأحادیث من جده» لکن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذیب التهذیب و البدر المینر روایاتی را دال بر صحت سماع پدرش از جدش میآورند که با اثباتش این اسناد «صحیح» میگردد؛ وامامان بخاری و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و دارقطنی و ابن حجر و بیهقی و ابوعبید السلام و یعقوب بن شیبه و حاکم نیشابوری و ابوبکر نیشابوری و محیی الدین نووی هم «سماعش» را تأیید نمودهاند. و امام اسحاق بن راهویه گفته است: «(عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده) إذا کان الراوی عن عمرو بن شعیب ثقةً فهو کأیوب عن نافع عن ابن عمر». و امام یعقوب بن شیبه هم گفته است: «ما رأیت أحدا من أصحابنا ممن ینظر فی الحدیث وینتقی الرجال یقول فی عمرو بن شعیب شیئاً، وحدیثه صحیحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحادیث التی أنکروا من حدیثه إنما هی لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحیحٌ» و امام بخاری هم گفته است: «رأیت أحمد بن حنبل وعلی بن المدینی وإسحاق بن راهویه یحتجون بحدیث عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده. قال البخاری: من الناس بعدهم؟» و امام یحیی بن معین سماعش را قبول ندارد ومیگوید که از روی کتاب و صحیفه ی جدش بوده است لیکن میگوید: «احادیثُه صحاحٌ» ودر واقع امام یحیی بن معین آن را به صورت وجادهی صحیح میپذیرد که یکی از طرق تحمل حدیث میباشد پس در هر صورت نزد امام یحیی بن معین روایاتش صحیح ومقبول است [رک: ترمذی، السنن (ش322)/ بخاری، التاریخ الکبیر (ج4ص218)/ ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8ص48)/ تقریب التهذیب (ش2806)/ بیهقی، السنن الکبری (ج5ص167ش10065)/ حاکم، المستدرک (ش2298و2375)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج2ص154)/ نووی، تهذیب الأسماء واللغات (ص346و534)] لذا اسناد روایاتش «صحیح» است.
[2]- (صحیح): مسلم (ش1288و1289)/ ابوداود (ش473)/ ابن ماجه (ش767) از طریق (عبدالله بن وهب والمقری) روایت کردهاند: «عن حیوة عن محمد بن عبد الرحمن عن أبى عبدالله مولى شداد بن الهاد أنه سمع أبا هریرة یقول قال رسول الله ج من سمع رجلا ینشد ضالة فى المسجد فلیقل لا ردها الله علیک فإن المساجد لم تبن لهذا».
[3]- (صحیح): بخاری (ش3212)/ مسلم (ج4ص1932و1933)/ ابوداود (ش5013-5014)/ نسایی (ش716) از طریق (سفیان بن عیینه ومعمر بن راشد) روایت کردهاند: «عن الزهری عن سعید عن أبی هریرة أن عمر مر بحسان وهو ینشد الشعر فی المسجد فلحظ إلیه ...».
[4]- محمد أشرف بن أمیر بن علی بن حیدرالعظیم آبادی، عون المعبود، شماره 887.
[5]- همان.